۱۳۹۷/۰۷/۲۸
–
۴۸۸ بازدید
ایاهدف ازعزاداری دفاع ازمظلوم است یامقابله باظالم؟
دوست گرامی. مقابله با ظالم با دفاع از مظلوم در حقیقت یکی است کسی که با ظالم مقابله می کند در حقیقت می خواهد از مظلوم دفاع کند و یا دفاع از مظلوم انسان را به مقابله با ظالم می کشاند.
اما در مورد هدف عزاداری به مطالب زیر دقت نمایید.
لازم است ابتدا دو مقدمه را بیان کنیم و آنگاه به جواب بپردازیم: الف. چه عواملى در بروز رفتار مؤثر است؟ ب. انگیزه مسلمانان و شیعیان از بزرگداشت عاشوراى حسینى چیست؟ الف. عوامل مؤثر در بروز رفتارعزادارى و بزرگداشت حادثه کربلا، رفتارى است در بین انبوه رفتارها و اعمالى که یک انسان انجام میدهد. لذا از قواعد و اصول روان شناختى حاکم بر رفتار آدمى مستثنا نیست و تمام اصول، قواعد و زمینههایى که براى بروز یک رفتار بیان میشود، در مورد عملى همانند عزادارى و سوگوارى براى سالار شهیدان نیز صدق میکند.
از دیدگاه روان شناختى حداقل دو عامل اساسى در اعمال و رفتارهاى انسان ایفاى نقش میکنند: یکى «شناخت» و دیگرى «انگیزه».
یکى از عوامل مؤثر در رفتار «شناخت» است که موجب میشود آدمى مطلبى را بفهمد و بپذیرد و متناسب با فهم و شناخت خود عمل کند. آدمى تا از عملى خاص «شناخت» نداشته باشد، قادر به انجام آن نخواهد بود. تنها شناخت و آگاهى کافى نیست. عامل شناخت اگر چه براى صدور رفتار لازم است ولى کافى نیست و عامل دیگرى باید باشد تا ما را برانگیزد. باید براى انجام هر کارى – افزون بر شناخت- میل و اشتیاق و شور و شوقى هم نسبت به انجام آن کار پیدا شود تا آن کار انجام گردد. باید علاقهاى نسبت به آن کار باشد تا براى انجام آن اقدام شود. باید انگیزهاى باشد تا رفتار را برانگیزد و جهت دهد.
در یک تمثیل ساده عامل «شناخت» مسیر را مینماید. ولى «ماشین رفتار» نیازمند نیرویى است تا آن را روشن کند و در مسیر نمایانده و شناخته شده، به حرکت درآورد؛ یعنى، «انگیزه» موتور رفتار آدمى است و «شناخت» جاده نما است. روشن است که این شناخت به خودى خود براى صدور عمل و انجام رفتارى خاص کافى نبوده و براى ما حرکت آفرین نیست.
حال شناخت حادثه کربلا و آشنایى با شخصیت امام حسین(ع) و اهداف آنحضرت، گرچه براى سوگوارى و عزادارى براى آنحضرت ضرورت دارد اما شناخت تنها کافى نیست و باید انگیزهاى هم در میان باشد.
افراد بسیارى امام حسین(ع) را میشناسند ولى انگیزهاى براى سوگوارى و عزادارى آنحضرت ندارند. از این رو سالها در لباس مسلمانى زندگى میکنند و با امام سوم خود نیز ناآشنا نیستند اما ذرهاى شور و علاقه سوگوارى در وجودشان نیست حتى چه بسا سوگوارى دیگران را به تمسخر میگیرند و آن را عملى جاهلانه، بیفایده و گاه مضر میشمارند و میگویند: امام حسین(ع) یک نهضت و قیامى انجام داد – حالا چه تلخ یا شیرین- هر چه بود، تمام شد و رفت چرا باید بعد از سالها و قرنها سوگوارى کنیم و آن حادثه را زنده نگه داریم؟ این کار چه ضرورتى دارد؟ چه سودى براى امام حسین(ع) و چه فایدهاى براى ما دارد؟
البته بیان راه ایجاد انگیزه عزادارى و سوگوارى، بحث دیگرى است که با موضوع این سؤال بیگانه است. آنچه فعلاً محور سخن ما است، این است که ببینیم عزاداران حسینى به چه انگیزهاى است تا ببینیم آن شناخت و این انگیزه، چه شکل از رفتار سوگوارى و عزادارى را اقتضا میکند.
ب. انگیزه مسلمانان و شیعیان از عزادارى
انگیزه به «چرایى» و «علت» رفتار اشاره دارد یعنى، وقتى از انگیزه عملى سؤال میکنیم، منظور این است که چه عاملى باعث بروز این رفتار شده و به این عمل نیرو بخشیده و موجب انجام آن گردیده است. در اینجا نیز خوب است بدانیم که چرا مسلمانان عزادار، به بزرگداشت عاشورا و نهضت حسینى روى آوردهاند.
ابتدا گفتنى است: هر شخصى میتواند بر اساس سطح شناخت، انگیزهاى شخصى – که صرفاً به ایده فردى خودش مربوط است- به عزادارى بپردازد؛ یعنى، انگیزه مسلمانان از عزادارى، تنوع زیاد دارد. اما در اینجا مقصود از بیان انگیزه مسلمانان از عزادارى و بزرگداشت عاشورا، بیان فهرستوار انگیزههاى موجود و مطرح در سینه مسلمانان نیست بلکه هدف از این تحلیل، بیان آن انگیزهاى است که میتواند مورد پذیرش و توصیه معارف دینى باشد و یا انگیزه عام و فراگیرى است که تمام مسلمانان و حتى غیرمسلمان سوگوار حسینى براى عزادارى خود بیان میکنند.
در عمق اندیشه اسلامى و در حافظه انسانها، بزرگداشت حوادث تاریخساز، با سه انگیزه زیر انجام میپذیرد:
1. زنده نگه داشتن و باز سازى کردن آن حادثه در خاطرهها،
2. حقشناسى از حادثه آفرین و شکر گزارى از وى،
3. عبرتگیرى و الگوسازى براى زندگى امروز و فرداى خود.
از آنجایى که حادثه عاشورا یک نقش تعیین کننده در استمرار رسالت1 و تعقیب اهداف دین (رشد و هدایت جامعه) در تمام دورههاى حیات بشرى دارد لذا با بزرگداشت آن، به شکلى که حادثه را در اذهان و فضاى زندگى دینى و اجتماعى بازسازى میکنیم تا الگوى همیشه زنده زندگى باشد.
از جانب دیگر در فضاى ذهنى مسلمانان یک احساس دین و بدهکارى نسبت به امام حسین(ع) وجود دارد و اگر مسلمانى در عزاى حسینى شرکت میکند، از این رو است که خود را مدیون آنحضرت احساس کرده و براى اداى وظیفه خود سوگوارى میکند تا وجدان خود را راضى سازد.
البته ممکن است الان آن حادثه براى او هدایتگرى نداشته باشد ولى آن حادثهآفرین به واسطه خدمتى که در آن زمان انجام داده است، همچنان بر او حق دارد و باید حقشناسى خود را به شکل عزادارى (آنگونه که خود حادثهآفرین معین کرده است) 2 ابراز و دین خود را ادا کند.
البته به دنبال بزرگداشت عاشورا و حقشناسى از سرور آزادگان، میتوان با زنده نگهداشتن پیام عاشورا، از قیام امام حسین(ع) الگو ساخت تا در کشاکش حق و باطل، کارى حسینى نمود.
روشن است که انگیزه عمل، شکل و کیفیت و حتى کمیت رفتار را معین میکند. ساختمانى که به انگیزه برخوردارى از یک مسکن بنا میشود، با آن ساختمانى که به منظور یک واحد تجارى بنا میگردد، کاملاً متفاوت است.
بزرگداشت نهضت حسینى باید به شکلى انجام بگیرد که بتواند اهداف و انگیزهها را تأمین کند. چگونه میتوان مراسم بزرگداشت حسینى را برگزار نمود تا حقشناسى کرده باشیم؟ چسان باید شهادت حسین بن على را بزرگ داشت و از آن تجلیل نمود تا درس زندگى به آدمیان دهد و امتداد خط رسالت باشد؟
آیا با یک کنسرت میتوان از حسین بن على(ع) قدردانى کرد و حقشناسى نمود؟ چرا؟ با یک لحظه سکوت چطور؟ با یک مراسم رقص، گپ، شیرینیخورى، تخمه چکانى و… چطور؟ با یک مقاله، سمینار و همایش میشود اهداف امام حسین(ع) را زنده نگه داشت و به خط رسالت تداوم بخشید؟
همانگونه که گذشت شکل و کیفیت عمل، باید به گونهاى باشد که تأمینکننده انگیزه ایجادکننده باشد. لذا برخى از اشکال بزرگداشت، نه تنها انگیزه را به دست نمیدهد بلکه انگیزه را از دست میدهد. از حسینى که کشته راه عدالت است، نمیتوان با برپایى مراسم شادى قدرشناسى کرد و مکتب و مرام او را زنده نگه داشت.
بعضى از اشکال بزرگداشت، گرچه منافاتى با انگیزه عمل ندارد ولى یا فقط گوشهاى از انگیزه را به دست میدهد و یا اینکه با انگیزه بیگانه است به عنوان مثال یک لحظه «سکوت» چگونه میتواند استمرار خط امام حسین(ع) و زنده کننده آیین و مرام او باشد؟ یک همایش، یا یک مقاله علمى، اگر چه سطح شناخت از مکتب حسین و اهداف و… را افزایش میدهد اما به تنهایى در عمل کردن بر طبق آیین حسینى و زنده نگه داشتن مرام او کفایت نمیکند.
بسیارى از ما به نیکىِ گذشت آگاهى داریم لیکن انگیزهاى براى انجام آن نداریم. از طرفى شناخت نهضت حسینى و آگاهى از نقش آن در سعادت دنیوى و اخروى، خود به خود براى ما تحریک و عمل کردن در مسیر امام حسین(ع) را در پى ندارد. هنگامى دانستن و به یاد آوردن خاطره سالار شهیدان ما را به انجام دادن کارى (شبیه کار امام حسین) و پیمودن راه او وا میدارد که در ما انگیزهاى نیز به وجود آید و بر اساس آن ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم و در مسیر اهداف و نهضت او گام برداریم. باید عواطف ما تحریک و احساسات ما برانگیخته شود تا مابتوانیم کارى حسینى کنیم و بدین وسیله اداى دین نماییم و یاد خاطره امام حسین(ع) را زنده نگه داریم.
بنابراین زمان این بزرگداشتها و مراسمها، اداى دین و حقشناسى تلقى میگردد که حداقل از دو عنصر و گزینه اساسى برخوردار باشد:. 1- مبتنى بر شناخت از امام حسین(ع) و نهضت و اهداف او باشد. 2- بعد از شناختدهى و آگاهى بخشى، احساسات و عواطف را جهت حرکت در مسیر آنحضرت تقویت و انسان را به حرکت بر طبق مکتب و مرام امام حسین(ع) تحریک کند یعنى، هم شعور بخشد و هم شور آفریند. شعور حسینى و شور حسینى در فکرها و دلها افکند تا کارى حسینى کنند.
شاید بگویید همراه بودن این مراسم با احساسات و عواطف، مورد قبول است اما چرا از بین احساسات تنها به احساسات منفى (گریه و زارى، مرثیه، روضه و…) روى آورده میشود؟ و آن شعور با شور و هیجان سوگوارى همراه میگردد؟
درست است که گریه و خنده و غم و شادى، هر دو حالت احساسى هستند ولى تأثیر آنها یکسان نیست. لذا باید آن احساسى را برگزید که در کنار آن شعور بتواند، غرضى را فراهم سازد و انگیزه مورد نظر را تأمین کند. اگر بزرگداشت امام حسین(ع) با خنده همراه باشد، نمیتواند نهضت حسینى را زنده کند خنده و شادى نمیتواند آدمى را به شهادتطلبى دعوت کند و استقامت و پایدارى و حقطلبى را زنده سازد.
از جانب دیگر عمیقترین ارتباط عاطفى و احساسى انسانها در گریه و سوگوارى به دست میآید و برقرار میشود یعنى، با هم خندیدن و شادى کردن، نشان از ارتباط عاطفى صادقانه و بی تردید نیست چه بسیار افرادى که در خنده و شادى با شما مشارکت میورزند ولى عمق دلشان حکایت از ناخرسندى دارد و به قول معروف هرگز از ته دلشان شاد نیستند در حالى که این اختلاف ظاهر و باطن در حالت عاطفى درونخیز (مانند غم و اندوه و گریه) کمتر رخ میدهد. از این رو میگویند: شریک شادى بودن هنر نیست، مهم آن است که شریک غم و ندارى و… تو باشد. افزون بر این عمق تأثیرپذیرى از حادثه و موقعیت مورد نظر نیز در غمگسارى، تجلّى پیدا میکند، تا در شادى.
با توجّه به این دو نکته، عمق همراهى امام حسین(ع) در حالت گریه نمودار میشود. گریه و سوگوارى حکایت از همراهى خالصانهترى با غم دیده و مصیبت زده دارد. اگر میخواهیم همراهى کاملتر و خالصانهتر خود را به اثبات برسانیم، مشارکت در غم و اندوه است نه شریک شادى بودن و بس. بر این اساس میتوان گفت: بزرگداشتى که در شکل سوگوارى باشد، حکایت بیشترى از زنده نگه داشتن یاد امام حسین (ع) و همراهى با آن حضرت (ع) دارد و حق شناسى را بهتر به نمایش میگذارد.3
به بیانى دیگر فلسفه و حکمت عزادارى را میتوان در امور ذیل، رهیابى کرد:
الف. محبت و دوستى:
قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهل بیت (ع) را بر مسلمانان واجب کرده است.4 روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را – چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکى از مهم ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است5 از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل بیت (ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت امام صادق (ع) در روایاتى مى فرماید:
«شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند». 6
«شیعیان ما پارهاى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شدهاند آنچه که ما را بدحال یا خوشحال میسازد، آنان را بدحال و خوشحال میگرداند».7
این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب میکند که در ایام عزادارى اهل بیت (ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال» یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایت گر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم.
ب. انسان سازى:
از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد هم دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق میدهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت میکند شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم میآمیزد و در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى میشود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج. جامعهسازى:
هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان سازى گشت تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده میشود و آدمى میکوشد تا آرمان هاى اهل بیت (ع) را در جامعه حکم فرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهل بیت (ع) در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان هاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم میسازد. به همین دلیل میتوان گفت: یکى از حکمت هاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د. انتقال دهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:
کسى نمى تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل بیت (ع) آشنا میشوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل بیت (ع) است.
__________________________________
1. اشاره به حدیث نبوى: «حسین منى و انا من حسین»؛ «حسین ازمن است و من از حسینم»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش، ص 52.
2. اشاره به متن دعاى عرفه امام حسین(ع) که «امام را کشته اشک روان و قرین مصائب و بلایا… معرفى میکند». مفاتیح الجنان، ص 795.
3. نک: ادوارد ج مورى، انگیزش و هیجان، ترجمه براهنى محمدتقى، شرکت سهامى چهر، 1363ش، ص 2؛ مهرآرا، علی اکبر، زمینه روان شناسى اجتماعى، انتشارات مهرداد، 1373ش، ص 3؛ مصباح، محمدتقى، آذرخشى دیگر از آسمان کربلا، قم، انتشارات مؤسسه آموزش پژوهشى امام خمینى، 1379ش، ص 4 – 11؛ رسولى محلاتى، سید هاشم، خلاصه تاریخ اسلام، انتشارات دفترنشر فرهنگ اسلامى، 1372ش، ج 3، ص 19.
4 . نک: شورى، آیه 23؛ هود، آیه 29؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 236.
5. محمدى رى شهرى، محمد، المحبه فى الکتاب و السنه، قم، دار الحدیث، 1421ق، ص 169- 170 و 181- 182.
6 . کامل الزیارات، ص 101.
7 . شیخ طوسی، الامالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، ص 299.
اما در مورد هدف عزاداری به مطالب زیر دقت نمایید.
لازم است ابتدا دو مقدمه را بیان کنیم و آنگاه به جواب بپردازیم: الف. چه عواملى در بروز رفتار مؤثر است؟ ب. انگیزه مسلمانان و شیعیان از بزرگداشت عاشوراى حسینى چیست؟ الف. عوامل مؤثر در بروز رفتارعزادارى و بزرگداشت حادثه کربلا، رفتارى است در بین انبوه رفتارها و اعمالى که یک انسان انجام میدهد. لذا از قواعد و اصول روان شناختى حاکم بر رفتار آدمى مستثنا نیست و تمام اصول، قواعد و زمینههایى که براى بروز یک رفتار بیان میشود، در مورد عملى همانند عزادارى و سوگوارى براى سالار شهیدان نیز صدق میکند.
از دیدگاه روان شناختى حداقل دو عامل اساسى در اعمال و رفتارهاى انسان ایفاى نقش میکنند: یکى «شناخت» و دیگرى «انگیزه».
یکى از عوامل مؤثر در رفتار «شناخت» است که موجب میشود آدمى مطلبى را بفهمد و بپذیرد و متناسب با فهم و شناخت خود عمل کند. آدمى تا از عملى خاص «شناخت» نداشته باشد، قادر به انجام آن نخواهد بود. تنها شناخت و آگاهى کافى نیست. عامل شناخت اگر چه براى صدور رفتار لازم است ولى کافى نیست و عامل دیگرى باید باشد تا ما را برانگیزد. باید براى انجام هر کارى – افزون بر شناخت- میل و اشتیاق و شور و شوقى هم نسبت به انجام آن کار پیدا شود تا آن کار انجام گردد. باید علاقهاى نسبت به آن کار باشد تا براى انجام آن اقدام شود. باید انگیزهاى باشد تا رفتار را برانگیزد و جهت دهد.
در یک تمثیل ساده عامل «شناخت» مسیر را مینماید. ولى «ماشین رفتار» نیازمند نیرویى است تا آن را روشن کند و در مسیر نمایانده و شناخته شده، به حرکت درآورد؛ یعنى، «انگیزه» موتور رفتار آدمى است و «شناخت» جاده نما است. روشن است که این شناخت به خودى خود براى صدور عمل و انجام رفتارى خاص کافى نبوده و براى ما حرکت آفرین نیست.
حال شناخت حادثه کربلا و آشنایى با شخصیت امام حسین(ع) و اهداف آنحضرت، گرچه براى سوگوارى و عزادارى براى آنحضرت ضرورت دارد اما شناخت تنها کافى نیست و باید انگیزهاى هم در میان باشد.
افراد بسیارى امام حسین(ع) را میشناسند ولى انگیزهاى براى سوگوارى و عزادارى آنحضرت ندارند. از این رو سالها در لباس مسلمانى زندگى میکنند و با امام سوم خود نیز ناآشنا نیستند اما ذرهاى شور و علاقه سوگوارى در وجودشان نیست حتى چه بسا سوگوارى دیگران را به تمسخر میگیرند و آن را عملى جاهلانه، بیفایده و گاه مضر میشمارند و میگویند: امام حسین(ع) یک نهضت و قیامى انجام داد – حالا چه تلخ یا شیرین- هر چه بود، تمام شد و رفت چرا باید بعد از سالها و قرنها سوگوارى کنیم و آن حادثه را زنده نگه داریم؟ این کار چه ضرورتى دارد؟ چه سودى براى امام حسین(ع) و چه فایدهاى براى ما دارد؟
البته بیان راه ایجاد انگیزه عزادارى و سوگوارى، بحث دیگرى است که با موضوع این سؤال بیگانه است. آنچه فعلاً محور سخن ما است، این است که ببینیم عزاداران حسینى به چه انگیزهاى است تا ببینیم آن شناخت و این انگیزه، چه شکل از رفتار سوگوارى و عزادارى را اقتضا میکند.
ب. انگیزه مسلمانان و شیعیان از عزادارى
انگیزه به «چرایى» و «علت» رفتار اشاره دارد یعنى، وقتى از انگیزه عملى سؤال میکنیم، منظور این است که چه عاملى باعث بروز این رفتار شده و به این عمل نیرو بخشیده و موجب انجام آن گردیده است. در اینجا نیز خوب است بدانیم که چرا مسلمانان عزادار، به بزرگداشت عاشورا و نهضت حسینى روى آوردهاند.
ابتدا گفتنى است: هر شخصى میتواند بر اساس سطح شناخت، انگیزهاى شخصى – که صرفاً به ایده فردى خودش مربوط است- به عزادارى بپردازد؛ یعنى، انگیزه مسلمانان از عزادارى، تنوع زیاد دارد. اما در اینجا مقصود از بیان انگیزه مسلمانان از عزادارى و بزرگداشت عاشورا، بیان فهرستوار انگیزههاى موجود و مطرح در سینه مسلمانان نیست بلکه هدف از این تحلیل، بیان آن انگیزهاى است که میتواند مورد پذیرش و توصیه معارف دینى باشد و یا انگیزه عام و فراگیرى است که تمام مسلمانان و حتى غیرمسلمان سوگوار حسینى براى عزادارى خود بیان میکنند.
در عمق اندیشه اسلامى و در حافظه انسانها، بزرگداشت حوادث تاریخساز، با سه انگیزه زیر انجام میپذیرد:
1. زنده نگه داشتن و باز سازى کردن آن حادثه در خاطرهها،
2. حقشناسى از حادثه آفرین و شکر گزارى از وى،
3. عبرتگیرى و الگوسازى براى زندگى امروز و فرداى خود.
از آنجایى که حادثه عاشورا یک نقش تعیین کننده در استمرار رسالت1 و تعقیب اهداف دین (رشد و هدایت جامعه) در تمام دورههاى حیات بشرى دارد لذا با بزرگداشت آن، به شکلى که حادثه را در اذهان و فضاى زندگى دینى و اجتماعى بازسازى میکنیم تا الگوى همیشه زنده زندگى باشد.
از جانب دیگر در فضاى ذهنى مسلمانان یک احساس دین و بدهکارى نسبت به امام حسین(ع) وجود دارد و اگر مسلمانى در عزاى حسینى شرکت میکند، از این رو است که خود را مدیون آنحضرت احساس کرده و براى اداى وظیفه خود سوگوارى میکند تا وجدان خود را راضى سازد.
البته ممکن است الان آن حادثه براى او هدایتگرى نداشته باشد ولى آن حادثهآفرین به واسطه خدمتى که در آن زمان انجام داده است، همچنان بر او حق دارد و باید حقشناسى خود را به شکل عزادارى (آنگونه که خود حادثهآفرین معین کرده است) 2 ابراز و دین خود را ادا کند.
البته به دنبال بزرگداشت عاشورا و حقشناسى از سرور آزادگان، میتوان با زنده نگهداشتن پیام عاشورا، از قیام امام حسین(ع) الگو ساخت تا در کشاکش حق و باطل، کارى حسینى نمود.
روشن است که انگیزه عمل، شکل و کیفیت و حتى کمیت رفتار را معین میکند. ساختمانى که به انگیزه برخوردارى از یک مسکن بنا میشود، با آن ساختمانى که به منظور یک واحد تجارى بنا میگردد، کاملاً متفاوت است.
بزرگداشت نهضت حسینى باید به شکلى انجام بگیرد که بتواند اهداف و انگیزهها را تأمین کند. چگونه میتوان مراسم بزرگداشت حسینى را برگزار نمود تا حقشناسى کرده باشیم؟ چسان باید شهادت حسین بن على را بزرگ داشت و از آن تجلیل نمود تا درس زندگى به آدمیان دهد و امتداد خط رسالت باشد؟
آیا با یک کنسرت میتوان از حسین بن على(ع) قدردانى کرد و حقشناسى نمود؟ چرا؟ با یک لحظه سکوت چطور؟ با یک مراسم رقص، گپ، شیرینیخورى، تخمه چکانى و… چطور؟ با یک مقاله، سمینار و همایش میشود اهداف امام حسین(ع) را زنده نگه داشت و به خط رسالت تداوم بخشید؟
همانگونه که گذشت شکل و کیفیت عمل، باید به گونهاى باشد که تأمینکننده انگیزه ایجادکننده باشد. لذا برخى از اشکال بزرگداشت، نه تنها انگیزه را به دست نمیدهد بلکه انگیزه را از دست میدهد. از حسینى که کشته راه عدالت است، نمیتوان با برپایى مراسم شادى قدرشناسى کرد و مکتب و مرام او را زنده نگه داشت.
بعضى از اشکال بزرگداشت، گرچه منافاتى با انگیزه عمل ندارد ولى یا فقط گوشهاى از انگیزه را به دست میدهد و یا اینکه با انگیزه بیگانه است به عنوان مثال یک لحظه «سکوت» چگونه میتواند استمرار خط امام حسین(ع) و زنده کننده آیین و مرام او باشد؟ یک همایش، یا یک مقاله علمى، اگر چه سطح شناخت از مکتب حسین و اهداف و… را افزایش میدهد اما به تنهایى در عمل کردن بر طبق آیین حسینى و زنده نگه داشتن مرام او کفایت نمیکند.
بسیارى از ما به نیکىِ گذشت آگاهى داریم لیکن انگیزهاى براى انجام آن نداریم. از طرفى شناخت نهضت حسینى و آگاهى از نقش آن در سعادت دنیوى و اخروى، خود به خود براى ما تحریک و عمل کردن در مسیر امام حسین(ع) را در پى ندارد. هنگامى دانستن و به یاد آوردن خاطره سالار شهیدان ما را به انجام دادن کارى (شبیه کار امام حسین) و پیمودن راه او وا میدارد که در ما انگیزهاى نیز به وجود آید و بر اساس آن ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم و در مسیر اهداف و نهضت او گام برداریم. باید عواطف ما تحریک و احساسات ما برانگیخته شود تا مابتوانیم کارى حسینى کنیم و بدین وسیله اداى دین نماییم و یاد خاطره امام حسین(ع) را زنده نگه داریم.
بنابراین زمان این بزرگداشتها و مراسمها، اداى دین و حقشناسى تلقى میگردد که حداقل از دو عنصر و گزینه اساسى برخوردار باشد:. 1- مبتنى بر شناخت از امام حسین(ع) و نهضت و اهداف او باشد. 2- بعد از شناختدهى و آگاهى بخشى، احساسات و عواطف را جهت حرکت در مسیر آنحضرت تقویت و انسان را به حرکت بر طبق مکتب و مرام امام حسین(ع) تحریک کند یعنى، هم شعور بخشد و هم شور آفریند. شعور حسینى و شور حسینى در فکرها و دلها افکند تا کارى حسینى کنند.
شاید بگویید همراه بودن این مراسم با احساسات و عواطف، مورد قبول است اما چرا از بین احساسات تنها به احساسات منفى (گریه و زارى، مرثیه، روضه و…) روى آورده میشود؟ و آن شعور با شور و هیجان سوگوارى همراه میگردد؟
درست است که گریه و خنده و غم و شادى، هر دو حالت احساسى هستند ولى تأثیر آنها یکسان نیست. لذا باید آن احساسى را برگزید که در کنار آن شعور بتواند، غرضى را فراهم سازد و انگیزه مورد نظر را تأمین کند. اگر بزرگداشت امام حسین(ع) با خنده همراه باشد، نمیتواند نهضت حسینى را زنده کند خنده و شادى نمیتواند آدمى را به شهادتطلبى دعوت کند و استقامت و پایدارى و حقطلبى را زنده سازد.
از جانب دیگر عمیقترین ارتباط عاطفى و احساسى انسانها در گریه و سوگوارى به دست میآید و برقرار میشود یعنى، با هم خندیدن و شادى کردن، نشان از ارتباط عاطفى صادقانه و بی تردید نیست چه بسیار افرادى که در خنده و شادى با شما مشارکت میورزند ولى عمق دلشان حکایت از ناخرسندى دارد و به قول معروف هرگز از ته دلشان شاد نیستند در حالى که این اختلاف ظاهر و باطن در حالت عاطفى درونخیز (مانند غم و اندوه و گریه) کمتر رخ میدهد. از این رو میگویند: شریک شادى بودن هنر نیست، مهم آن است که شریک غم و ندارى و… تو باشد. افزون بر این عمق تأثیرپذیرى از حادثه و موقعیت مورد نظر نیز در غمگسارى، تجلّى پیدا میکند، تا در شادى.
با توجّه به این دو نکته، عمق همراهى امام حسین(ع) در حالت گریه نمودار میشود. گریه و سوگوارى حکایت از همراهى خالصانهترى با غم دیده و مصیبت زده دارد. اگر میخواهیم همراهى کاملتر و خالصانهتر خود را به اثبات برسانیم، مشارکت در غم و اندوه است نه شریک شادى بودن و بس. بر این اساس میتوان گفت: بزرگداشتى که در شکل سوگوارى باشد، حکایت بیشترى از زنده نگه داشتن یاد امام حسین (ع) و همراهى با آن حضرت (ع) دارد و حق شناسى را بهتر به نمایش میگذارد.3
به بیانى دیگر فلسفه و حکمت عزادارى را میتوان در امور ذیل، رهیابى کرد:
الف. محبت و دوستى:
قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهل بیت (ع) را بر مسلمانان واجب کرده است.4 روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را – چنان که باید و شاید- به جا آورد. یکى از مهم ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است5 از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل بیت (ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت امام صادق (ع) در روایاتى مى فرماید:
«شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند». 6
«شیعیان ما پارهاى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شدهاند آنچه که ما را بدحال یا خوشحال میسازد، آنان را بدحال و خوشحال میگرداند».7
این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب میکند که در ایام عزادارى اهل بیت (ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال» یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غم زده و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایت گر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم.
ب. انسان سازى:
از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد هم دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق میدهد.
فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت میکند شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم میآمیزد و در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى میشود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج. جامعهسازى:
هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان سازى گشت تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده میشود و آدمى میکوشد تا آرمان هاى اهل بیت (ع) را در جامعه حکم فرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهل بیت (ع) در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان هاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم میسازد. به همین دلیل میتوان گفت: یکى از حکمت هاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د. انتقال دهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:
کسى نمى تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل بیت (ع) آشنا میشوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل بیت (ع) است.
__________________________________
1. اشاره به حدیث نبوى: «حسین منى و انا من حسین»؛ «حسین ازمن است و من از حسینم»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش، ص 52.
2. اشاره به متن دعاى عرفه امام حسین(ع) که «امام را کشته اشک روان و قرین مصائب و بلایا… معرفى میکند». مفاتیح الجنان، ص 795.
3. نک: ادوارد ج مورى، انگیزش و هیجان، ترجمه براهنى محمدتقى، شرکت سهامى چهر، 1363ش، ص 2؛ مهرآرا، علی اکبر، زمینه روان شناسى اجتماعى، انتشارات مهرداد، 1373ش، ص 3؛ مصباح، محمدتقى، آذرخشى دیگر از آسمان کربلا، قم، انتشارات مؤسسه آموزش پژوهشى امام خمینى، 1379ش، ص 4 – 11؛ رسولى محلاتى، سید هاشم، خلاصه تاریخ اسلام، انتشارات دفترنشر فرهنگ اسلامى، 1372ش، ج 3، ص 19.
4 . نک: شورى، آیه 23؛ هود، آیه 29؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 236.
5. محمدى رى شهرى، محمد، المحبه فى الکتاب و السنه، قم، دار الحدیث، 1421ق، ص 169- 170 و 181- 182.
6 . کامل الزیارات، ص 101.
7 . شیخ طوسی، الامالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق، ص 299.