۱۳۹۳/۰۴/۰۸
–
۵۶ بازدید
گفتوگو با آقای کاظمی قمی، سفیر پیشین ایران در عراق
هندسه جنگ نیابتی در عراق
هندسه جنگ نیابتی در عراق
رهبر انقلاب در دیدار خود با خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای تهران با اشاره به حوادث اخیر عراق فرمودند: «آنچه در عراق میگذرد، جنگ «تروریسم و دلبستگان به غرب» با «مخالفان تروریسم و طرفداران استقلال ملتها» است.» اما نقش جبههی غربی، ارتجاع عرب، عناصر بعثی و تکفیری در حوادث امروز عراق چیست؟ برای بررسی هندسهی تحولات و جنگ نیابتی در عراق به وزارت امور خارجه رفتیم تا پای صحبتهای آقای حسن کاظمی قمی، سفیر پیشین ایران در عراق بنشینیم. وی که رئیس هیأت مذاکرهکنندهی ایرانی با آمریکا در موضوع عراق بوده است، در این گفتوگو به چگونگی استفادهی جبههی غربی از عناصر بعثی و تکفیری برای برهم خوردن ثبات در عراق پرداخته است.
نگاه آمریکا به حوادث دو هفتهی اخیر در عراق چگونه است؟ آمریکا میکوشد تا کدام مواضع را در این اتفاقات پیش ببرد؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است تا مروری بر دخالتهای ۱۳ سال اخیر آمریکا در منطقه داشته باشیم. آمریکا بعد از حادثهی ۱۱ سپتامبر و به بهانهی آن، مدعی شد که امنیت و صلح جهانی به خطر افتاده است. حمله به افغانستان و عراق، در حقیقت سناریویی بود برای جاانداختن اینکه صلح و امنیت جهانی به خطر افتاده و آمریکا رهبری مبارزهی جهانی با تروریسم را در دست گرفته است. این اتفاقی بود که یک سال بعد از شروع ریاست جمهوری بوش افتاد. از این مقطع شما میبینید که نومحافظهکارها در آمریکا روی کار میآیند و با این گرایش که باید صحنهی خاورمیانه را عوض کنیم، شروع به برنامهریزی میکنند.
آمریکا در بسیاری از تحولات منطقه شکست خورد. در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و در مقابله با جمهوری اسلامی. این موضوع آمریکا را به یک موضع انتقام کشانده است. حضور گروهک داعش در عراق، جنگ نیابتی آمریکا در این کشور است. آمریکا با این جنگ نیابتی دیگر تلفات گذشته را نمیدهد. ضمن اینکه نیروهای اصلی منطقه را درگیر مسائل داخلی میکند.
در گام اول حمله به افغانستان آغاز شد. دلیل انتخاب افغانستان برای حضور نظامی آمریکا چه بود؟ ما باید توجه داشته باشیم که افغانستان مهد تلاقی سه حوزهی تمدنی است؛ حوزههای تمدنی «کنفسیوس چین»، «ارتدوکس شرقتبار روس» و «اسلام». آمریکا با حضور در این منطقه به دنبال مدیریت این سه حوزه بود.
گام دوم عراق بود؛ آمریکا در عراق دنبال چه بود؟ یکی از اهداف مهم آمریکا، تسلط بر جریان نفت خاورمیانه بود. آمریکا با ترسیم خاورمیانهی جدید، میخواست تا در این کشورها و در پوشش دموکراسی، انتخاباتی برگزار کند که نتیجهی مطلوب خودش حاصل شود؛ تا بتواند بر اقتصاد جهانی وابسته به نفت سلطه پیدا کند.
هدف دیگر آمریکا این بود که امنیت اسرائیل را پایدار کند و با کشورهای بهزعم خود مخالف و با جبههی مقاومت که به اصطلاح آمریکا مصداق تروریسم است، برخورد کند. به همین خاطر وقتی که آمریکا از افغانستان فارغ شد، به سراغ عراق آمد و حتی حاضر نشد از شورای امنیت سازمان ملل برای این کار مجوز بگیرد.
اما آمریکا در بسیاری از تحولات بعدی در منطقه شکست خورد. آمریکا در عراق، در حوادث سه سال اخیر سوریه، در بحث مقاومت اسلامی لبنان، در فلسطین که نابودی حماس را دنبال میکرد و در مقابله با جمهوری اسلامی ناکام شد. حتی تحریمها و فشارهای اقتصادی بر ایران به این دلیل است که گزینهی نظامی برای آمریکا کارساز نیست. الان هم حضور گروهک داعش در عراق، جنگ نیابتی آمریکا در این کشور است. آمریکا نمیتواند در عراق حضور نظامی داشته باشد؛ چراکه نباید در سیبل حملات قرار بگیرد. محور ناکامیهای آمریکا در منطقه هم برمیگردد به جمهوری اسلامی ایران و جبههی مقاومت. این موضوع آمریکا را به یک موضع انتقام کشانده است.
شاکلهی اصلی هدایتکننده و پشتیبان تروریستها در داخل عراق، بعثیها هستند. در معرکهی اخیر، دست بعثیها عیانتر شد. بعثیها چند ویژگی دارند؛ از جمله آنکه با کشورهای ارتجاع عرب رابطهشان حسنه است؛ با آمریکا هیچ مشکل ایدئولوژیک ندارند؛ بهشدت ضد جمهوری اسلامی هستند؛ بهشدت ضد عراق جدید هستند؛ تجربهی حکومتداری دارند و بهشدت دنبال بازگشت به حکومت هستند.
یعنی به نظر شما آمریکاییها با ترتیب دادن این حوادث به دنبال انتقام از جبههی مقاومت و ایران هستند؟
تحلیل من این است. آمریکا در سناریوی جدید میخواهد منطقه را به آشوب بکشاند و هدف اصلی این آشوب، جمهوری اسلامی است. «حمایتهای آمریکا و ارتجاع عرب»، «اقدامات تکفیریها» و «حضور بعثیها» که دیگر دایرهاش به عراق محدود نیست، یعنی ایجاد یک جبههی جدید در برابر جمهوری اسلامی و جبههی مقاومت. به همین دلیل وقتی شما صحنه را میبینید، متوجه میشوید که اگرچه گروههای عمل کنندهی تکفیری خطرناک هستند، اما خطر اصلی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. اینها دنبال ایجاد یک جبهه در مقابل جمهوری اسلامی و متحدین جمهوری اسلامی و جبههی مقاومت هستند. باید مواظب بود که این اتفاق نیفتد. آمریکا با این جنگ نیابتی خاورمیانه را رها نکرده است، او هژمونی خودش را دارد، اما دیگر تلفات گذشته را نمیدهد. ضمن اینکه نیروهای اصلی منطقه را درگیر مسائل داخلی میکند.
نقش بعثیها و تکفیریها در این بین چیست؟ و آمریکاییها و ارتجاع عرب از چه مقدماتی استفاده کردند تا بتوانند امروز از بعثیها و تکفیریها برای اهداف خودشان استفاده کنند؟ به عبارت دیگر حلقهی وصل آمریکا و ارتجاع عرب، بعثیها و داعش چیست؟
اگر یک تورقی در تاریخ کشور عراق از سقوط رژیم صدام در سال ۲۰۰۳ تا امروز داشته باشید، میبینید که اشغالگری و تروریسم در داخل عراق، همزمان شروع شد. درواقع، اشغالگری در ایجاد فضای تروریسم، در شکلدهی، پشتیبانی و حمایت از اقدامات تروریستی نقش بهسزایی داشت و حتماً آمریکاییها ذینفع بوده و هستند. اگر کالبدشکافی کنید که در ایجاد تروریسم چه مجموعههایی ذینفع هستند، یکیاش آمریکاییها هستند؛ دومیاش بازماندگان رژیم گذشته هستند که محوریت آنها با بازماندگان حزب بعث است. حزب بعث هنوز ساختار و تشکیلاتش را حفظ کرده است. پس از سقوط صدام طبیعی بود که نتوانند بهعنوان حزبی منحلشده در قانون اساسی جدید قد علم کنند، اقدام به ایجاد گروههای تروریستی کردند. البته با توجه به فضای جدید عراق، برای تهییج و سازماندهی و عملیات گروهها، رنگ و لعاب اسلامی به کار خود دادند؛ به این معنا که این حرکتها اسلامی و جهادی و در برابر اشغالگران است. حتی در برخی از کشورهای عربی دفاتری برای جذب نیروهای جهادی ایجاد کردند.
به عبارت دیگر بعثیهای ریشتراشیده، محاسندار شدند. این کار کُپیبرداری از کمونیستهای افغانستان بود. طالبان که میخواست شکل بگیرد، فاقد تجربهی نظامی بود؛ بهخصوص در بُعد سلاح سنگین. چه کسانی آنها را تحت سازماندهی و آموزش قرار دادند؟ ژنرالهای کمونیستی نظام کمونیستی افغانستان. یکدفعه دیدیم همهی ژنرالها ریشدار شدند. مثلاً ژنرال موسی شد مولوی احمد آخوند؛ وقتی در یک درگیری کشته شد، کمونیستها رفتند خاکش کنند، دیدند اینکه همان ژنرال موسی است که به او میگویند مولوی احمد آخوند! در عراق هم همین اتفاق افتاد؛ یعنی بعثیها آمدند و چهرهی مذهبی به خود گرفتند، اما در لایهی زیرین بودند. اینها بودند که اصطلاحاً نیروهای جهادی ایجاد کردند و تروریستها را از کشورهای عربی به اسم جهاد برای کشتار شیعیان جذب و هدایت میکردند. در نتیجه بعث بود که تشکیلات تروریستی را در عراق شکل داد. اولین جریانی که شکل داد، «جیشالاسلام» بود. کنسول ما را در کربلا آنها ربودند، بعثیها بازجویی کردند و بعد در فلوجه تحویل زرقاوی دادند. بعد از جیشالاسلام آمدند تشکیلات جدیدی را بهنام «جیش توحید و جهاد» راه انداختند؛ بعد آمدند جریان «القاعده بینالنهرین» را راه انداختند و بعد «دولت اسلامی عراقی» را راهاندازی کردند و آخرین نسخهی آن هم همین «دولت اسلامی عراق و شامات» (داعش) است.
بنابراین شاکلهی اصلی هدایتکننده و پشتیبان تروریستها در داخل عراق، بعثیها هستند. در این معرکهی اخیر، دست بعثیها خیلی عیانتر شد. ویژگی بعثیها چیست؟ بعثیها چند ویژگی دارند؛ از جمله آنکه با کشورهای ارتجاع عرب رابطهشان حسنه است؛ با آمریکا هیچ مشکل ایدئولوژیک ندارند؛ بهشدت ضد جمهوری اسلامی هستند؛ بهشدت ضد عراق جدید هستند؛ تجربهی حکومتداری دارند و بهشدت دنبال بازگشت به حکومت هستند.
اما در بیرون عراق، داعش تحت حمایت ارتجاع عرب است؛ کشورهای عربی که فاقد دموکراسی هستند، از اینکه در عراق یک نظام مردمسالار و با ثبات و امنیت و شکوفایی شکل بگیرد و در منطقه نقش ایفا کند، نگران هستند. ضمن اینکه اینها نسبت به جمهوری اسلامی موضع دارند و همگرایی اینها با رژیم صهیونیستی در موضوع ایران و لبنان عیان است.
بنابراین بعثیها بهعنوان یک جریان مخرب، تهدید جدی در عراق جدید محسوب میشوند. به دلیل اینکه انتخابات اخیر در عراق سرنوشتساز است، اینها نباید میگذاشتند پارلمان و دولت جدید شکل بگیرد. پس روشن است که بعث انگیزه دارد صحنهی عراق را بههم بریزد. تواناییهای لجستیکی و آموزشهای تکنیکی و تاکتیکی داعش هم این را نشان میدهد. اینکه یک پادگان را تصرف میکنند و هلیکوپتر را به پرواز در میآورند، نشان میدهد یا خودشان آموزش دیده هستند و یا خلبان بعثی این کار را کرده است. بنابراین داعش در داخل عراق تحت حمایت بعثیها است.
اما در بیرون عراق، داعش تحت حمایت ارتجاع عرب است؛ چرا؟ کشورهای عربی که فاقد دموکراسی هستند، از اینکه در عراق یک نظام مردمسالار و با ثبات و امنیت و شکوفایی شکل بگیرد و در امنیت منطقه نقش ایفا کند، نگران هستند. ضمن اینکه اینها نسبت به جمهوری اسلامی موضع دارند و متأسفانه همگرایی اینها با رژیم صهیونیستی در موضوع ایران و لبنان عیان است و این حرفها اتهامزنی نیست.
اما ضلع دیگر بحران عراق آمریکاییها هستند. آمریکاییها در مسألهی عراق شکست خوردهاند و این انتخابات مطلوب آنها نبود. آمریکا در توافقنامهی امنیتی آنطور که میخواست موفق نشد؛ در شکلدهی نظام سیاسی عراق با مدل آمریکایی -اما در پوشش دموکراسی- موفق نشد؛ در اینکه ساختار دفاعی و امنیتی عراق را آمریکایی کند، موفق نشد؛ در اینکه پایگاه نظامیاش را دائمی کند، موفق نشد و در اینکه رابطهی ایران با عراق را قطع کند موفق نشد. در نتیجه برخلاف همهی شعارهایی که سر داده میشود، آمریکا از ناکامی و شکست در عراق عصبانی است. در انتخابات اخیر عراق که دیگر از نظامیان آمریکایی خبری نبود، مشارکت مردم از ۵۹ درصد به ۷۳ درصد رسید و به یک معنا انتخاب اصلح هم محقق شد.
آمریکا با دخالتهایی که در شکلگیری ساختار دفاعی و امنیتی عراق داشت، اجازهی شکلگیری یک ارتش حرفهای و ملی را در عراق نداد. آمریکا نگذاشت ارتش عراق در بُعد تسلیحاتی و در بُعد شکلگیری، رابطهاش را با دنیا برقرار کند؛ چون در این صورت دیگر نیازی به آمریکا نبود. آنها در برخی مناطق، تشکیلاتی به نام شوراهای بیداری ایجاد کردند. بعد بهزور به دولت تحمیل کردند که اینها باید وارد ارتش شوند. این دیگر چه ارتشی میشود!؟
بنابراین شکست آمریکا در سوریه و ناکامیاش در عراق، انگیزههایی است که او را به اینجا کشاند تا اوضاع را به هم بزند. از سال ۲۰۰۳ تا امروز، آمریکا و رژیم صهیونیستی در تشویق و تهییج و حمایت از تروریسم ذینفع هستند. تشکیل جوخههای مرگ (فرق الموت) ساختهی خود آمریکا در عراق است. اصلاً آنها یک سفیر داشتند که میگفتند سوغات و تخصص او در ایجاد جوخههای مرگ است. انگلیسیها هم متهم هستند؛ در چندجا که عراقیها گروههای شبهنظامی را گرفتند و در بصره و بغداد و چند جای دیگر زندانی کردند، انگلیسیها با نیروهایشان به زندانها حمله کردند و آنها را بیرون کشیدند. از طرفی حدود ۷۳ شرکت امنیتی در عراق وارد شدند که بخش عمدهای از آنها آمریکایی یا تحت مدیریت آمریکا بودند از جمله شرکت بلکواتر. اینها در سرقت اسلحه، کشتار مردم و در حمایت از تروریسم مقصر و متهم هستند. اسرائیل هم در ترور دانشمندان بهویژه دانشمندان فیزیک عراق متهم اصلی است.
آمریکاییها در ایجاد تنش بین شیعه و سنی هم مقصر اصلی هستند. یکی از مسببان جنگ شیعه و سنی، سفیر دیگر آمریکاست که با کشورهای ارتجاع عرب رابطه دارد. او مدام دنبال این بود که بگوید در عراق جنگ شیعه و سنی راه افتاده است؛ بهخصوص بعد از انفجار در مرقد مطهر در سامرا که یک موجی شکل گرفت. یا یادم هست که مثلاً سرباز آمریکایی با ماژیک بر روی تصویر نصب شدهی یک روحانی شیعه در خیابان عبارات یا تصاویر تحریککنندهای مینوشت و بعد جا میانداختند که این کار سنیهاست. این اتفاقات در یک فضای ملتهب اثرگذار بود. البته من اعتقادم این است که در عراق، با وجود همهی این درگیریها، جنگ شیعه و سنی راه نمیافتد؛ به این دلیل که چالشهای فرهنگی و اجتماعی در عراق بین شیعه و سنی نیست، اما دشمن تلاش میکند که این جنگ را جنگ شیعه و سنی نشان دهد. حتی دلیل شروع حرکت داعش از سامرا، به غلیان درآوردن احساسات شیعی با هدف ایجاد جنگ میان شیعه و سنی بود.
به نظر شما چه مقدار از اتفاقات اخیر حاصل برنامهریزیهای قبلی آمریکاییها در مدت حضور نظامیشان در عراق است؟
یک مسألهای وجود دارد و آن اینکه آمریکا با دخالتهایی که در شکلگیری ساختار دفاعی و امنیتی عراق داشت، اجازهی شکلگیری یک ارتش حرفهای و ملی در عراق را نداد. ارتشها یک مؤلفهی ملی در کشورها محسوب میشوند؛ یعنی در دولتهای مختلف احزاب مختلف میآیند و میروند؛ اما دستگاه اطلاعاتی، دستگاه سیاست خارجی و نیروهای مسلح باید ملی باشند و نه حزبی تا از ملت و تمامیت ارضی و استقلال کشور دفاع کنند. آمریکا نگذاشت که ارتش عراق چه در بُعد تسلیحاتی و چه در بُعد شکلگیری، رابطهاش را با دنیا برقرار کند؛ چون در این صورت دیگر نیازی به آمریکا نبود.
کشورهایی مثل عراق که هنوز یک شرایط استقرار به مفهوم کامل را ندارند، مدیریتی فراتر از ادارهکننده میخواهند؛ یک فرماندهی لازم دارند. در این فرماندهی نمیشود هر وزیری به فراخور سیاستهای حزبی خود عمل کند. این موضوع برای برخی جریانات داخل عراق گران آمد؛ از جمله بازماندگان رژیم گذشته که عمدتاً بعثیها هستند.
اقدام دیگری که آمریکاییها در زمینهی تضعیف ارتش عراق کردند، این بود که در برخی مناطق، تشکیلاتی به نام شوراهای بیداری (مجالس الصحوات) ایجاد کردند. بعد بهزور به دولت تحمیل کردند که اینها باید وارد ارتش شوند. این دیگر چه ارتشی میشود!؟ اینکه ارتش عراق امروز متهم میشود، یکی از ریشههایش این است که آمریکاییها توان دفاعی ملت عراق را تخریب کردند.
چرا زمان کنونی برای حملهی داعش به عراق انتخاب شد؟
به هر حال عراق بعد از برگزاری انتخابات حماسی و با مشارکت حداکثری در آستانهی تشکیل دولت جدید بود. اتفاق بعدی انتخاباتی بود که در سوریه انجام شد و به اذعان دوست و دشمن و مخالف و موافق، این انتخابات پس از سه سال آتش جنگ در این کشور، مترادف با یک رفراندوم شد. کاندیدای اول درصد بالایی از رأی مردم را به خود اختصاص داد و بیشترین آرا را نیز از جامعهی اهل سنت جذب کرد. این یک رفراندومی بود برای مشروعیت این نظام و یک نه بزرگ به همهی حرکتهای تروریستی که علیه دولت و مردم سوریه تحت عنوان حمایت از مردم توسط مثلث «ارتجاع عرب»، «صهیونیست» و «آمریکا» صورت گرفت.
بنابراین عراق در آستانهی تشکیل دولت جدید توسط پارلمان جدید بود. برایند نتایج انتخابات در دو کشور این نوید را میداد که دولتهای جدید، دولتهای مقتدرتری خواهند بود. وقتی به عراق نگاه میکنید، با وجود نابسامانیها و مشکلات موجود و نیز اتهاماتی که به دولت زده میشد از جمله ناکارآمدی، عدم موفقیت در ایجاد رفاه و نیز وجود مشکلات امنیتی، اما مردم به ندای مرجعیت مبنی بر مشارکت حداکثری و انتخاب اصلح لبیک میگویند. ترکیب پارلمان جدید نشان میدهد که پارلمان قویتری خواهد بود؛ چراکه چهرههای مردمیتر، انقلابیتر و نیروهای جهادیتر، در جمع کاندیداهایی که پیروز شدند وجود دارند.
مبارزه با تروریسم روندی بینالمللی است و طبیعی است که جمهوری اسلامی در این روند مشارکت فعال داشته باشد. از سوی دیگر دولت عراق دولتی کاملاً قانونی و مشروع است و بنابراین هرگونه کمکی که از ایران بخواهد، ما میتوانیم سخاوتمندانه به دولت برآمده از ملت عراق کمک برسانیم.
از طرف دیگر، فضای سیاسی عراق به این سمت میرفت که دولت جدید چندان بر پایهی یک عرف توافقی شکل نگیرد، بلکه بر مبنای اکثریت سیاسی شکل بگیرد. البته معنای این حرف، این نیست که دولت جدید از احزاب و فراکسیونها استفاده نکند، بلکه به این معنا بود که دولت جدید بر پایهی یک توافق طایفهای نباشد که مثلاً بگوییم رئیسجمهور برای این طایفه، رئیس مجلس برای این طایفه. چراکه تجربهی دو دورهی دولت در عراق نشان داد که در هر جایی اختلافی بین این فراکسیون یا حزب با رئیس دولت صورت میگیرد، زود تهدید به عقبنشینی و اصطلاحاً آبستراکسیون میکنند. یک کشور بحرانزده و ملتهب را نمیتوان با این وضعیت مدیریت کرد. کشورهایی مثل عراق که هنوز یک شرایط استقرار به مفهوم کامل را ندارند، مدیریتی فراتر از ادارهکننده میخواهند؛ یک فرماندهی لازم دارند. در این فرماندهی نمیشود هر وزیری به فراخور سیاستهای حزبی خود عمل کند. این موضوع برای برخی جریانات داخل عراق نگرانکننده و گران آمد؛ از جمله بازماندگان رژیم گذشته که عمدتاً بعثیها هستند. طبیعتاً این دوره به این دلیل سرنوشتساز بود که اگر این دولت و پارلمان قوی شکل میگرفت، میتوانست با کمک مردم بر تروریسم و ناامنی آنهایی که امروز در برابر مردم عراق ایستادند و نیز بر مشکلات فائق بیاید. در حقیقت در این مقطع نظام سیاسی عراق بعد از چند دوره تثبیت میشد.
به نظر شما حضور داعش در مناطق سنینشین موفق خواهد بود؟
البته داعش کار فرهنگی و تبلیغاتی و کار تشکیلاتی میکند و طبیعی است که یک جاهایی جذب نیرو هم داشته باشد، اما حقیقتاً داعش نمایندهی اهل سنت نیست. اینکه چرا داعش در مناطق سنینشین حضور دارد، اولاً به حضور نیروهای بعث در این مناطق برمیگردد و ثانیاً به همجواری این مناطق با مرزهای کشورهایی که امروز از تروریسم حمایت میکنند. بهعلاوه اینکه آنها از مرزهای سوریه هم -که دولت این کشور هنوز کنترل کافی را در آنها ندارد- استفاده میکنند.
به نظر شما عملکرد جمهوری اسلامی در قبال تحولات اخیر عراق چگونه خواهد بود؟
مبارزه با تروریسم روندی بینالمللی است و طبیعی است که جمهوری اسلامی در این روند مشارکت فعال داشته باشد. از سوی دیگر دولت عراق دولتی کاملاً قانونی و مشروع است و بنابراین هرگونه کمکی که از ایران بخواهد، ما میتوانیم سخاوتمندانه به دولت برآمده از ملت عراق کمک برسانیم.
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=26805
۱۳۹۳/۰۴/۰۷