۱۳۹۲/۰۶/۲۹
–
۹۶۹ بازدید
۱- این ماجرا که مداحان تعریف می کنند که در شام چادر و روسری از سر اهل بیت و اسرای کربلا برداشتند صحت دارد؟۲- این ماجرا که پیامبر پس از فتح مکه همه را بخشیدند مگر کسانیکه در زمان تبلیغ اسلام پشت سر پیامبر شکلک درمی آوردند و ایشان را مسخره می کردند و فرمودند این افراد را حتی اگر به پرده کعبه پیچیدند بکشید، صحت دارد؟؟
مطالب موجود در منابع از سویی و عظمت
عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری از سویی!
علی رغم آنکه تا کنون به تعداد بیشماری
از سوالات پاسخ دادهام اما تا کنون اینگونه مردد نبوده ام. از همین ابتدای پاسخ بغضی
در گلو و اشکی در چشم ….
آنچه در لهوف آمده است این فراز میباشد:
«حمل نسائه ص على أحلاس أقتاب الجمال بغیر وطاء مکشفات الوجوه بین الأعداء و هن ودائع
الأنبیاء و ساقوهن کما یساق سبى الترک و الروم فی أشد المصائب و الهموم»[1]
در این فراز آمده است که صورتهای آنان باز بود و هیچ اشارهای به نداشتن تنپوش
نشده است. جستجوی ما در منابع هم این مطلب را تایید میکند. در هیچ منبعی نیامده
که تنپوش آنان را برده باشند.
آنچه در در منابع تاریخی موجود است
حمله آنان به خیمههای اباعبدالله الحسین و تاراج خاندان آن حضرت میباشد. چنانچه
در ادامه نیز اشاره خواهد شد، در برخی منابع آمده است که آنان چادر زنان را
ربودند. اما شاید قناع (چیزی شبیه به مقنعه امروزی که تمام بدن تا بالای زانو را
در بر میگرفت) بر سر آنان باقی مانده باشد!!! زیرا در منابع نامی از به تاراج
رفتن قناع زنان نشده است. با این حال این سخن با عبارات موجود در منابع تاریخی که
آمده است خاندان حسینی صورتهایشان باز بود چندان تناسبی ندارد .
برخی عبارتهای موجود در منابع تاریخی
چنین است:
مردم به سوی زنان حسین † و اموال و اثاثش هجوم آوردند و لباسهای
فاخر و شتر[هایشان] را به غارت بردند، و چه بسا بین آنها بر سر پیراهنهای موجود
در خیمهها (نه پیراهن تن آنان) کشمکش میشد و سرانجام مأموران غالب شده و آن پیراهنها
را به یغما میبردند.[2]
دشمنان همراه شمر آمدند و خیمههای
خاندان حسینی را محاصره کردند. شمر بنذی الجوشن جلو آمد تا نزدیک خیمة زنها شد؛
سپس به یارانش گفت: داخل شوید و و زینت زنان را تاراج کنید! سپس لشکر عمرسعد مشغول
غارت خانواده و زنان حسین † شدند تا آن جا که
انگشتر از انگشت شان، گوشواره از گوششان و خلخال از پایشان ربودند… [3] آری آنان داخل شده و هرچه در خیمه بود، گرفتند، حتی گوشواره ای
که در گوش امّ کلثوم بود، گرفته و گوشش را شکافتند. [4] سپاه عمرسعد، شتران و بار و بُنه و اثاثیة حسین را نیز غارت
کردند. [5]
فاطمه دختر امام حسین † گزارش این یورش و غارت را چنین بیان
کرده است :
جمعیّت
زیادی به خیمة ما وارد شدند… من دو خلخال از طلا در پاهایم داشتم، مردی در حالی
که گریه می کرد، آن دو خلخال را از پاهایم در می آورد. گفتم: ای دشمن خدا، سبب
گریه ات چیست؟ گفت: چگونه گریه نکنم که دختر رسولخدا را غارت می کنم! گفتم: غارت
نکن. گفت: [اگر من غارت نکنم] می ترسم کسی دیگر بیاید وآن را بردارد. فاطمه گفت:
هرچه در خیمه گاه بود، غارت کردند… [6]
فتح مکه و بازشناسی شخصیت کسانی
که رسول خدا(ص) دستور قتلشان را صادر کرد :
1.
شهر مکه مرکز دشمنان پیامبر
خدا و پایگاه تشکیل سپاه برای مبارزه با دین اسلام بود با این حال پیامبر(ص) هنگام
ورود به مکه فقط دستور قتل هشت (ویا ده تن) از آن همه دشمن خود را صادرنمود که شش تن
از آنان مرد و چهار نفر دیگر زن بودند.
2.
رسول خدا صلى الله علیه و آله
به فرماندهان خود سفارش کرد: «تا کسى متعرض آنها نشده و به جنگ با آنان نپرداخته شمشیر
برویش نکشند». پس معلوم میشود این عده مرتکب اعمالی خاص شدهاند که پیامبر در
موردشان اینگونه سخن فرمودهاند که : آنها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه
خود را آویخته باشند ایشان را بقتل برسانند.
این هشت تن عبارت بودند از:
1- عبد الله بن سعد : وی
قبلا مسلمان شده بود و جزء نویسندگان وحى بود ولى پس از چندى مرتد شد و بحال شرک
برگشت و بنزد قریش رفت.
عبد الله بن سعد که برادر
رضاعى عثمان بن عفان بود هنگامى که اطلاع پیدا کرد پیغمبر اسلام دستور قتلش را
صادر کرده مخفیانه خود را بعثمان بن عفان رسانید و باو پناهنده شد، عثمان او را در
پناه خود گرفته بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آورد و از آن حضرت خواست تا او
را عفو کند.
پیغمبر اسلام مدت زیادى سکوت
کرد آنگاه بخواهش عثمان جواب مثبت داده او را عفو کرد.
ولى هنگامى که عثمان از نزد آن
حضرت برفت رسول خدا صلى الله علیه و آله رو به اطرافیان
خود کرده فرمود: من سکوت کردم
تا بلکه یکى از شما برخیزد و گردن این مرد را بزند! مردى از انصار عرض کرد: یا
رسول الله خوب بود بمن اشاره میکردى تا من گردنش را بزنم؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله
فرمود: پیمبران با اشاره دستور قتل کسى را صادر نمیکنند.
بالجملة عبد الله بن سعد پس از
این جریان دوباره مسلمان شد و هنگامى که عمر بن خطاب بخلافت رسید او را بامارت
قسمتى از سرزمینهاى اسلامى منصوب کرد و پس از او نیز عثمان او را بامارت منصوب کرد.
(سیره ابن هشام، ترجمه: زندگانى محمد(ص)،ج 2،ص:272)
2- عبد الله بن خطل : او
مردى از قبیله تیم بن غالب بود که پیش از آن مسلمان شده بود و رسول خدا صلى الله
علیه و آله او را به همراه مردى از انصار براى جمع آورى صدقات و زکوات به سوئى
فرستاد. و در یکى از منازل به غلامش که مسلمان بود دستور داد بزغالهای را بکشد و
براى او غذائى طبخ کند، سپس خوابید، و چون از خواب برخاست دید غلام دستور او را
انجام نداده و غذا طبخ نکرده است، از این رو خشمگین شده و آن غلام را بقتل رسانید،
سپس مرتد شده بحال شرک و بت پرستى باز گشت.(ارتداد و قتل یک مسلمان).( پیشین، ج 2،ص:272)
3 و 4- دو کنیز آوازه خوان
عبد الله بن خطل :
(نکته قابل توجه آن که در زمان
قدیم شعر و مجالس شعر و شاعری کار رسانههای تبلیغاتی امروزی را میکرد. و گاه یک
شعر سالیان سال بر روی زبانها میگشت). کار
این دو کنیز سرودن شعر در مذمت پیامبر خدا بود. و یکى از آنها نامش «فرتنى» بود،
پیغمبر اسلام دستور داد آن دو را هر کجا یافتند بقتل برسانند. ( پیشین، ج 2،ص:272)
5- حویرث بن نقیذ: وی از
آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود، همچنین وی پس از هجرت پیامبر
به مدینه، به قصد تهدید و آزار خانواده پیامبر به دنبال دختران رسول خدا: فاطمه و
ام کلثوم حرکت کرد. اما (با رشادت امیر مومنان) تنها موفق شد شتر آنها را رم دهد و
شتر دختران حضرت را به زمین کوبید. ( پیشین،
ج 2،ص:272)
6- مقیس بن حبابة (یا
صبابة) : که مردى از انصار برادرش را اشتباها کشته بود او نیز آن مرد مسلمانِ انصارى
را کشت و بسوى مکه فرار کرد و بحال شرک برگشت ( پیشین، ج 2،ص:273).
7 – ساره کنیز بنى عبد
المطلب : وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود.
(بگفته برخى جرم وی جاسوسی بود به عبارت روشنتر همان زنى بود که نامه حاطب بن أبى
بلتعة مبنی بر لشکر کشی مسلمانان برای فتح مکه را گرفته بود تا به قریش برساند)
8- عکرمة بن أبى جهل : وی پسر ابوجهل یکی
از بزرگترین دشمنان رسول خدا و اسلام بود. که در این زمینه همکار پدر بود. عکرمة پس
از فتح مکه بسوى یمن فرار کرد، ولى همسرش ام حکیم دختر حارث بن هشام مسلمان شد و
بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفته براى عکرمة امان گرفت، و پس از اینکه رسول
خدا صلى الله علیه و آله عکرمة را امان داد ام حکیم بدنبال عکرمة بسوى یمن رهسپار
شد و او را بمکه باز گرداند و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله برد و عکرمة بدست
آن حضرت مسلمان شد.
و اما عبد الله بن خطل بدست دو
تن از مسلمانان بنام سعید بن حریث و ابو برزة اسلمى کشته شد.
و اما مقیس را نیز یکى دیگر از
مسلمانان که از قبیله مقیس بود بنام نمیلة بن عبد الله بقتل رسانید.
و اما دو کنیز عبد الله بن خطل
یکى از آنها بدست مسلمانان کشته شد و دیگرى فرار کرد تا بالاخره از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله
برایش امان گرفتند آنگاه به مکة باز گشت. ( پیشین،ج 2،ص:273 ).
سارة را نیز برایش امان گرفتند
و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را امان داد، و هم چنان زنده بود تا در زمان
عمر بن خطاب که در محله ابطح زیر دست و پاى اسبى رفت و آن اسب او را بقتل رسانید. حویرث
بن نقیذ بدست على بن ابى طالب کشته شد.
با توجه به نکات فوق روشن میشود
که از گروه نیز فقط برخی کشته شدند و آنان که اسلام آورده بودند در امان ماندند.
[2] . طبری، تاریخ
الامم و الملوک ، ج5، ص453.
[3] . ابننما،
مثیرالاحزان ، ص 76.
[4] . ابناعثم، کتاب
الفتوح ، ج 5، ص120؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج2، ص 38 ـ 37.
[5] . شیخ مفید، الارشاد ،
ج2، ص 112.
[6] . شیخ صدوق، الامالی ، مجلس
31، ص 228 ـ 229؛ ابنسعد، ترجمة الحسین و مقتله ، فصلنامة
تراثنا، شمارة10، ص 187 (به اختصار).