خانه » همه » مذهبی » وهابیت و غار حرا

وهابیت و غار حرا


وهابیت و غار حرا

۱۳۹۲/۱۲/۰۹


۱۴۳ بازدید

آیا رفتن به غار حرا شرک است؟

در حقیقت برخی گروه‌ها(وهابیت) که عادت دارند به هرچیز و هر کار ایراد وارد کنند و بی دلیل، همه چیز را بدعت به حساب بیاورند، شبهه می‌کنند که چرا مسلمانان به ویژه شیعیان به زیارت «غار حراء» می‌‌روند درحالی‌که در روایات چنین زیارتی وارد نشده است؟برای پاسخ به این سوال باید گفت: پیامبر گرامی (ص) قریب به پانزده سال در غار حراء به عبادت خدا و راز و نیاز پرداخته و سال‌ها در ماه‌‌های مختلف در آنجا معتکف بوده است و در آنجا امین وحی او را به رسالت از جانب خدا مفتخر ساخت و نور وحی و جبرئیل امین را در آن نقطه مشاهده کرد. بنابراین آن مکان به وجود او متبرک شده است و زیارت چنین مکانی و اقامه نماز در آنجا نوعی تبرک جویی به آثار پیامبر است و تبرک به آثار انبیا به‌ویژه اثری که با تن مبارک آن حضرت در تماس بوده حتی از سوی سایر مذاهب نیز پذیرفته شده است، بنابراین رفتن به آن نقطه و اقامه دو رکعت نماز به عنوان تبرک مطابق اصول اسلام است، چنان‌که قرآن می‌‌فرماید: {وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى}؛ «از جایگاه توقف ابراهیم برای خود نمازگاهی انتخاب کنید». (بقره: ۱۲۵)رفتن به غار حرا علاوه بر تبرک خود آموزنده یک اصل عقیدتی است و آن اینکه زندگی در غار، زندگی یک عابد در کوهسارهاست و چنین محیطی نمی‌تواند کسی مانند پیامبر و کتابی مانند قرآن را به بار آورد، زیرا پرورش شخصی مانند رسول خدا علاوه بر استاد و کتاب و منبع نیاز به یک محیط علمی دارد که بتواند چنین معارف بلند و احکام استوار و تاریخ صحیح و اخلاق متینی را تحویل جامعه بدهد.
بنابراین اولاً رفتن به غار حرا بدعت نیست؛ زیرا تبرک به آثار پیامبر از مسلمات اسلام است، بالأخص اثری که با بدن پیامبر (ص) در تماس بوده است ثانیاً رفتن به غار حرا بسیار آموزنده و سبب تحکیم عقیده اسلامی است قرآن مجید به این حقیقت در ضمن آیه‌ای اشاره می‌‌کند:
{قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ} (یونس: ۱۶)
بگو: اگر خدا می‌‌خواست من این آیات را بر شما نمی‌خواندم و (خداوند) از آن آگاهتان نمی‌کرد؛ چه اینکه مدّت‌ها پیش از این در میان شما زندگی نمودم؛ (و هرگز آیه‌ای نیاوردم) آیا نمی‌فهمید؟
هم چنین: پیراهن حضرت یوسف نیز پنبه بود، ولی قرآن می گوید: هنگامی که این پیراهن را بر روی صورت یعقوب (ع) انداختند، او بینا گردید. (فارتدّبصیرا) آری آن پیراهن از پنبه بود، ولی چون با بدن یوسف (ع) تماس پیدا کرده بود، با سایر پیراهن ها تفاوت پیدا کرده و توانست انسان نابینایی را بینا کند. در بنی اسرائیل صندوق مقدّسی وجود داشت که مورد احترام آنان بود. ماجرای این صندوق بر می گردد به زمان تولّد حضرت موسی .
هنگامی که آن حضرت به دنیا آمد، مادرش از ترس ماموران و خبرچینان فرعون و با الهامی که از طرف پروردگار دریافت کرد، کودک خود را در این صندوق نهاد و در رود خروشان نیل رها کرد. این صندوق بعدها مورد احترام و تقدیس بنی اسرائیل واقع شد و در هر حرکت مهمّی ، این صندوق ، همانند پرچم در جلو جمعیّت بنی اسرائیل به حرکت در می آمد.
در این صندوق مقدّس یادگارهایی از حضرت موسی (ع) و خاندان او قرار داشت . در یکی از جنگ ها این صندوق به تصرّف دشمنان درآمد و دست بنی اسرائیل از آن کوتاه شد. این اتّفاق ، آثار بسیار سوءروانی در میان بنی اسرائیل بجای گذاشت.
پس از مدّت ها و در جریان فرماندهی طالوت ، خداوند بازگشت آن را به بنی اسرائیل نوید داد.
قرآن در این ارتباط می فرماید: نشانه فرماندهی او بر شما بازگشت صندوق معهود است، که در آن آرامشی است از طرف پروردگار شما و یادگارهای بجا مانده از دودمان حضرت موسی.
خوب ، اگر صندوقی که یادگارهایی از پیامبر خدا، حضرت موسی (ع) و خاندان او در آن قرار دارد، مایه آرامش است ، آیا جایی که در آن یادگاری از پیامبر اسلام (ص ) باشد، مایه آرامش نیست و..؟ ( به همین دلیل ، هر جا فرزندی از فرزندان پیامبر مدفون باشد، قبر و ضریح او، مایه آرامش است و ما آن را می بوسیم و افتخار هم می کنیم)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد