۱۳۹۱/۱۲/۰۶
–
۵۱۱ بازدید
بسم الله الرحمن الرحیمسلام علیکمبا توجه به تفسیر شریف المیزان درباره آیه شریفه ۱۰۱ سوره مبارکه المائده، یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ، که «اشیاء» را به معنای جزئیات احکام معنا فرمودهاند، کاربرد آیه برای ما که در عصر حضرت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیستیم چیست؟ اگر مردم زمان پس از حضرت سوالی از امام معصوم علیه السلام یا فقها بپرسند در جواب یا به طور معین حکم میکنند و یا میفرمایند که اینجا در منطقه فراغ است به اختیار خود عمل کنید. در این صورت کاربرد و معنای آیه برای ما چیست؟ یعنی ما اکنون از چه پرسشهایی منع شدهایم؟
متشکرم
در پاسخ به توضیح زیر توجه کنید . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (101) قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ (مائده / 102 ) 1. به نظر مرحوم علامه طباطبایی ره منظوراز سؤالاتی که در آیه فوق از آنها منع شده ، سؤالاتى بوده مربوط به خرده ریزهاى احکام دین، و چیزهایى که تفحص و کاوش در آنها جز دشوار کردن دین و سنگین کردن بار تکلیف نتیجه دیگرى ندارد، مانند سؤالاتى که بنى اسرائیل در باره خصوصیات گاوى که مامور به ذبح آن شده بودند مى کردند، و در نتیجه اینقدر آن گاو را محدود و مشخص کردند تا منحصر شد به یک گاو، و مجبور شدند به قیمت گزافى خریدارى کنند. مقصود از اشیاء همین مطالب است نه امور غیبى.
ترجمه المیزان، ج 6، ص: 224
2. آیه ى فوق به هیچوجه راه سؤالات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى بندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است .
2.در شان نزول آیات فوق در منابع حدیث و تفسیر اقوال مختلفى دیده مى شود، ولى آنچه با آیات فوق و تعبیرات آن سازگارتر است شان نزولى است که در تفسیر مجمع البیان از على بن ابى طالب ع نقل شده است که روزى پیامبر ص خطبه اى خواند و دستور خدا را درباره حج بیان کرد شخصى بنام عکاشه- و بروایتى سراقه- گفت آیا این دستور براى هر سال است، و همه سال باید حج بجا بیاوریم؟
پیامبر ص به سؤال او پاسخ نگفت، ولى او لجاجت کرد، و دو بار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود، پیامبر ص فرمود: واى بر تو چرا اینهمه اصرار مى کنى اگر در جواب تو بگویم بلى، حج در همه سال بر همه شما واجب مى شود و اگر در همه سال واجب باشد توانایى انجام آن را نخواهید داشت و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنا بر این ما دام که چیزى به شما نگفته ام روى آن اصرار نورزید زیرا (یکى از) امورى که باعث هلاکت (بعضى از) اقوام گذشته شد این بود که لجاجت و پر حرفى مى کردند و از پیامبرشان زیاد سؤال مى نمودند، بنا بر این هنگامى که به شما دستورى مى دهم به اندازه توانایى خود آن را انجام دهید (اذا امرتکم من شى ء فاتوا منه ما استطعتم) و هنگامى که شما را از چیزى نهى مى کنم خوددارى کنید آیات فوق نازل شد و آنها را از این کار باز داشت .
3. شک نیست که سؤال کردن کلید فهم حقائق است، و به همین دلیل کسانى که کمتر مى پرسند کمتر مى دانند، و در آیات و روایات اسلامى نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمى دانند بپرسند، ولى از آنجا که هر قانونى معمولا استثنایى دارد، این اصل اساسى تعلیم و تربیت نیز استثنایى دارد و آن اینکه گاهى پاره اى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامین مصالح افراد بهتر است در اینگونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى، براى پرده برداشتن، از روى واقعیت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز مى باشد، مثلا غالب پزشکان صلاح این مى دانند که بیماریهاى سخت و وحشتناک را از شخص بیمار مکتوم دارند، گاهى تنها اطرافیان را در جریان مى گذارند، با این قید که از بیمار پنهان دارند، زیرا تجربه نشان داده، بیشتر مردم اگر از عمق بیمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى گردند که اگر کشنده نباشد لا اقل بهبودى را به تاخیر مى اندازد .
در اینگونه موارد بیمار هرگز نباید در برابر طبیب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد. زیرا اصرارهاى مکرر او گاهى چنان میدان را بر طبیب تنگ مى کند که براى آسودگى خود و رسیدگى به سایر بیماران جز این نمى بیند که حقیقت را براى این بیمار لجوج آشکار سازد اگر چه او از این رهگذر زیانهایى ببیند .
همچنین مردم در همکاریهاى خود نیاز به خوش بینى دارند و براى حفظ این سرمایه بزرگ صلاح این است که از تمام جزئیات حال یکدیگر با خبر نباشند، زیرا بالآخره هر کس نقطه ضعفى دارد، و فاش شدن تمام نقطه هاى ضعف، همکارى هاى افراد را مواجه با اشکال مى کند، مثلا ممکن است یک فرد با شخصیت و مؤثر تصادفا در یک خانواده پست و پائین متولد شده باشد، اکنون اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد در این گونه موارد به هیچوجه نباید افراد، اصرارى داشته باشند و به جستجو برخیزند .
و یا اینکه بسیارى از نقشه ها و طرحهاى مبارزات اجتماعى باید تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشاى آنها ضربه اى بر موفقیت و پیروزى اجتماع است .
اینها و امثال آن مواردى است که سؤال کردن در آن صحیح نیست و رهبران تا در فشار زیاد قرار نگیرند، نباید آنها را پاسخ گویند .
قرآن در آیه فوق به این موضوع اشاره کرده، صریحا مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى شود پرسش نکنید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ ).
ولى از آنجا که سؤالات پى در پى از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براى دیگران گردد و مفاسد بیشترى به بار آورد اضافه مى کند اگر در اینگونه موارد زیاد اصرار کنید بوسیله آیات قرآن بر شما افشاء مى شود و به زحمت خواهید افتاد (وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ ).
و اینکه افشا کردن اینها را به زمان نزول قرآن اختصاص مى دهد به خاطر آن است که سؤالات مربوط به مسائلى بوده که مى بایست از طریق وحى روشن گردد .
سپس اضافه مى کند: تصور نکنید اگر خداوند از بیان پاره اى از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته بلکه مى خواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است (عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ ).
در حدیثى از على ع مى خوانیم :
ان اللَّه افترض علیکم فرائض فلا تضیعوها و حد لکم حدودا فلا تعتدوها و نهى عن اشیاء فلا تنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها
: خداوند واجباتى براى شما قرار داده آنها را ضایع مى کنید، و حدود و مرزهایى تعیین کرده از آنها تجاوز ننمائید و از امورى نهى کرده در برابر آنها پرده درى نکنید، و از امورى ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچگاه این کتمان از روى نسیان نبوده، در برابر اینگونه امور، اصرارى در افشاء نداشته باشید .
ترجمه المیزان، ج 6، ص: 224
2. آیه ى فوق به هیچوجه راه سؤالات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى بندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است .
2.در شان نزول آیات فوق در منابع حدیث و تفسیر اقوال مختلفى دیده مى شود، ولى آنچه با آیات فوق و تعبیرات آن سازگارتر است شان نزولى است که در تفسیر مجمع البیان از على بن ابى طالب ع نقل شده است که روزى پیامبر ص خطبه اى خواند و دستور خدا را درباره حج بیان کرد شخصى بنام عکاشه- و بروایتى سراقه- گفت آیا این دستور براى هر سال است، و همه سال باید حج بجا بیاوریم؟
پیامبر ص به سؤال او پاسخ نگفت، ولى او لجاجت کرد، و دو بار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود، پیامبر ص فرمود: واى بر تو چرا اینهمه اصرار مى کنى اگر در جواب تو بگویم بلى، حج در همه سال بر همه شما واجب مى شود و اگر در همه سال واجب باشد توانایى انجام آن را نخواهید داشت و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنا بر این ما دام که چیزى به شما نگفته ام روى آن اصرار نورزید زیرا (یکى از) امورى که باعث هلاکت (بعضى از) اقوام گذشته شد این بود که لجاجت و پر حرفى مى کردند و از پیامبرشان زیاد سؤال مى نمودند، بنا بر این هنگامى که به شما دستورى مى دهم به اندازه توانایى خود آن را انجام دهید (اذا امرتکم من شى ء فاتوا منه ما استطعتم) و هنگامى که شما را از چیزى نهى مى کنم خوددارى کنید آیات فوق نازل شد و آنها را از این کار باز داشت .
3. شک نیست که سؤال کردن کلید فهم حقائق است، و به همین دلیل کسانى که کمتر مى پرسند کمتر مى دانند، و در آیات و روایات اسلامى نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمى دانند بپرسند، ولى از آنجا که هر قانونى معمولا استثنایى دارد، این اصل اساسى تعلیم و تربیت نیز استثنایى دارد و آن اینکه گاهى پاره اى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامین مصالح افراد بهتر است در اینگونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى، براى پرده برداشتن، از روى واقعیت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز مى باشد، مثلا غالب پزشکان صلاح این مى دانند که بیماریهاى سخت و وحشتناک را از شخص بیمار مکتوم دارند، گاهى تنها اطرافیان را در جریان مى گذارند، با این قید که از بیمار پنهان دارند، زیرا تجربه نشان داده، بیشتر مردم اگر از عمق بیمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى گردند که اگر کشنده نباشد لا اقل بهبودى را به تاخیر مى اندازد .
در اینگونه موارد بیمار هرگز نباید در برابر طبیب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد. زیرا اصرارهاى مکرر او گاهى چنان میدان را بر طبیب تنگ مى کند که براى آسودگى خود و رسیدگى به سایر بیماران جز این نمى بیند که حقیقت را براى این بیمار لجوج آشکار سازد اگر چه او از این رهگذر زیانهایى ببیند .
همچنین مردم در همکاریهاى خود نیاز به خوش بینى دارند و براى حفظ این سرمایه بزرگ صلاح این است که از تمام جزئیات حال یکدیگر با خبر نباشند، زیرا بالآخره هر کس نقطه ضعفى دارد، و فاش شدن تمام نقطه هاى ضعف، همکارى هاى افراد را مواجه با اشکال مى کند، مثلا ممکن است یک فرد با شخصیت و مؤثر تصادفا در یک خانواده پست و پائین متولد شده باشد، اکنون اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد در این گونه موارد به هیچوجه نباید افراد، اصرارى داشته باشند و به جستجو برخیزند .
و یا اینکه بسیارى از نقشه ها و طرحهاى مبارزات اجتماعى باید تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشاى آنها ضربه اى بر موفقیت و پیروزى اجتماع است .
اینها و امثال آن مواردى است که سؤال کردن در آن صحیح نیست و رهبران تا در فشار زیاد قرار نگیرند، نباید آنها را پاسخ گویند .
قرآن در آیه فوق به این موضوع اشاره کرده، صریحا مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى شود پرسش نکنید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ ).
ولى از آنجا که سؤالات پى در پى از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براى دیگران گردد و مفاسد بیشترى به بار آورد اضافه مى کند اگر در اینگونه موارد زیاد اصرار کنید بوسیله آیات قرآن بر شما افشاء مى شود و به زحمت خواهید افتاد (وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ ).
و اینکه افشا کردن اینها را به زمان نزول قرآن اختصاص مى دهد به خاطر آن است که سؤالات مربوط به مسائلى بوده که مى بایست از طریق وحى روشن گردد .
سپس اضافه مى کند: تصور نکنید اگر خداوند از بیان پاره اى از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته بلکه مى خواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است (عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ ).
در حدیثى از على ع مى خوانیم :
ان اللَّه افترض علیکم فرائض فلا تضیعوها و حد لکم حدودا فلا تعتدوها و نهى عن اشیاء فلا تنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها
: خداوند واجباتى براى شما قرار داده آنها را ضایع مى کنید، و حدود و مرزهایى تعیین کرده از آنها تجاوز ننمائید و از امورى نهى کرده در برابر آنها پرده درى نکنید، و از امورى ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچگاه این کتمان از روى نسیان نبوده، در برابر اینگونه امور، اصرارى در افشاء نداشته باشید .
تفسیر نمونه، ج 5، ص: 96