۱۳۹۵/۰۳/۲۲
–
۴۴۱ بازدید
شهید مطهری دو پیش بینی داشت :
اول آنکه ایشان ۳۸ سال پیش و در زمان پهلوی گفته بودند اگر دنیا در هر شبانه روز نیم ساعت وقت در یک رادیو به ما بدهد ، فقط نیم ساعت در شبانه روز ! ما با منطق کل دنیا را مسلمان می کنیم حال اینکه ۳۶ سال است که شبانه روز بیش از ۴۰ شبکه رادیو و تلویزیونی در اختیار ما قرار دارد و ما شاهد موج مسلمان شدن جهان نشده ایم .
پیش بینی دیگر شهید مطهری این بود که اگر جمهوری اسلامی تشکیل شود از اساتید مارکسیست ، مادی و ملحد دعوت خواهد شد تا در دانشگاه نظرات خود را تدریس کنند ! ما اکنون شاهد میزان تحقق این پیش بینی هستیم . هر دو پیش بینی شهید مطهری نادرست بوده است .
به اعتقاد ما حتی اگر تمام ادعایی که در این مطلب صورت گرفته است ، صحت داشت باز هم شبهه ای مطرح نبود چرا که نهایت چیزی که می توانستیم در باره آن بگوییم این بود که شهید مطهری دیدگاه خاصی در این زمینه ها داشتند که صرفا نظر شخصی ایشان بود و نه اینکه الزاما نظر و موضع نظام و یا رهبران انقلاب چنین چیزی باشد و طبیعی است که نباید انتظار داشت هر دیدگاه شخصی که هر یک از بزرگان انقلاب داشتند به عنوان ایده آلی که حتما باید اجرایی شود نگریسته شود تا در نتیجه وقتی آن ایده آل محقق نشد به عنوان شبهه مطرح شود.با تمام این احوال واقعیت این است که مطلب آنگونه که توسط آقای ملکیان به شهید مطهری نسبت داده شده نبوده است و در واقع در اینجا نوعی تحریف نسبت به نظرات شهید مطهری صورت گرفته است، به ویژه نسبت به دیدگاه دومی که شهید مطهری ره داشت چنانکه این دیدگاه اساسا پیش بینی شهید نسبت به آینده انقلاب نبوده است بلکه دیدگاهی است که در زمان پیش از انقلاب و با دغدغه ای خاص مطرح شده است که مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
اما ابتدا در مورد پیش بینی اولی که به شهید مطهری نسبت داده شده است باید بگوییم اولا این انتظار که با نیم ساعت صحبت رادیویی توسط مبلغان مذهبی مردم دنیا ناگهان مسلمان شوند انتظار درستی نیست و به همین دلیل به نظر ما چنین نسبتی را به شهید مطهری نیز نمی توان داد که ایشان معتقد باشند که با برخورداری از نیم ساعت تریبون در رسانه های بین المللی به راحتی همه جهان را مسلمان نمود، و گرنه در دوران پیامبران که سلیم ترین منطق ها را داشتند و انواع معجزات را برای مردمان زمانه خود می آوردند باید مردم به سرعت ایمان می آوردند و حال آنکه چنین اتفاقی معمولا رخ نداده و حتی در برخی اعصار مردمان، پیامبران زمانه خود را می کشتند، چنانکه پیامبر اسلام ص نیز با وجود اینکه از جانب خداوند متعال به جدال احسن فراخوانده شده بود و سلیم ترین منطق ها را برای ایمان آوردن مردمان زمانه اش به کار می گرفت در کار خویش با دشواری های فراوانی مواجه بود، در واقع ایمان آوردن اینگونه نیست که صرفا با یک سخنرانی و موعظه امکان پذیر باشد بلکه این موضوع هم نیازمند مقتضیات خاص خود و نیز نبود موانع می باشد که در مورد پیامبران و مبلغان مذهبی چنین مقتضایی وجود دارد اما در عین حال موانع فراوانی هم وجود دارد و همین عامل مانع از پذیرش کلام حق می گردد، در نتیجه نمی توان توقع داشت با اختصاص نیم ساعت و حتی بیشتر از وقت رسانه ها به مبلغان مذهبی همه مردم الزاما ایمان بیاورند و یا ایمانشان قوی شود، چنانکه زمان شاه نیز برخی روحانیون از طریق رادیو صحبت می کردند و تریبون در اختیار داشتند اما نه عوامل و دست اندرکاران رادیو و نه رژیم که متولی رادیو بود دچار تغییرات نمی شدند که علت آن هم این بود که اساسا هدایت امر جبری تلقی نمی شود بلکه نیازمند وجود مقتضی و رفع موانع است که گاه این دو امر در کنار هم جمع نشده و نتیجه دلخواه به دست نمی آید. ثانیا با وجود اینکه پس از انقلاب اسلامی گفته می شود چندین شبکه تلویزیونی و رادیویی در اختیار نظام اسلامی قرار دارد اما اینگونه نیست که همه آنها مشغول تبلیغ امردین باشند تا اینکه انتظار داشته باشیم با وجود تبلیغات آنها مردم دنیا جملگی مسلمان شوندضمن اینکه همه رسانه های در اختیار نظام نیز الزاما بین المللی نمی باشند، با تمام این احوال یکی از نکات مهمی که در ارتباط با تاثیر گذاری انقلاب اسلامی در توسعه اسلام در جهان باید گفت این است که آمارها حاکی از این است که پیروزی انقلاب اسلامی نقش غیر قابل انکاری در رشد و توسعه کمی و کیفی اسلام در جهان داشته است که این رشد، بیش از هر چیزی مرهون انقلاب اسلامی ایران می باشد به عنوان مثال تنها در یک نمونه، حضور شیخ ابراهیم الزکزاکی که دانش آموخته جامعه المصطفی ایران می باشد و همواره خودرا شاگرد و مبلغ مکتب امام خمینی ره عنوان می کند در کشور نیجریه و برنامه های تبلیغی ایشان باعث شده است که جمعیت شیعه این کشور که زمانی انگشت شمار بود به رقم 25 میلیون نفر برسد، آن هم در شرایطی که بیشترین موانع در راه فعالیت های تبلیغی این شیخ مبارز بوده است همچون موانعی که از جانب دولت و نیز گروه های تکفیری بوده و در جنایت بار ترین آن در حمله ای که توسط ارتش این کشور به حسینیه شیعیان زاریا صورت گرفت منجر به کشتار حدود هزار تن از شیعیان و دستگیری شیخ زکزاکی گردید، با این حال این موج علیرغم تمامی این موانع ادامه دارد، در سایر کشورها نیز اوضاع به همین صورت است و ما امروزه شاهد رشد و گسترش اسلام در سرتاسر جهان هستیم که با ریشه یابی آن قطعا نقش انقلاب اسلامی در این پدیده نقشی بی بدیل و غیر قابل انکار خواهد بود که به منظور آشنایی با این موضوع مطالعه این مقاله را به شما توصیه می کنیم که هر چند تا حدودی قدیمی است اما اطلاعات خوبی ارائه می کند:
( www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=11475&t=qa
در زمینه پیش بینی دوم شهید مطهری نیز باید بگوییم این مساله هرگز به گونه ای که توسط آقای ملکیان مطرح شده و گاه در شبهات و شایعات نیز بدان دامن زده می شود نبوده است و اینطور نبوده که آن شهید بزرگوار منظورشان این باشدکه باید کرسی هایی برای تدریس و در واقع تبلیغ مارکسیسم در دانشگاه ها ایجاد شود و اساسا چنین دغدغه ای به معنای رسمیت یافتن اشاعه افکار انحرافی همچون مارکسیسم می باشد که شهید مطهری جزء اصلی ترین مخالفان و قهرمان مقابله با این افکار بود، بر این اساس باید بگوییم دغدغه شهید مطهری از طرح این موضوع صرفا آشنایی بی واسطه با مکاتب انحرافی همچون مارکسیسم بود چرا که مشکل بزرگی که در آن مقطع وجود داشت این بود که مکاتب انحرافی همواره با چندین واسطه به ایرانیان شناسانده می شد و همین مساله گاه باعث عدم فهم درست آن مکتب می شد که می توانست امر پاسخگویی درست به شبهات آن مکتب را با اخلال مواجه سازد چنانکه از نوشته های شهید مطهری چنین بر می آید که بخش زیادی از آشنایی آن شهید با مارکسیسم از طریق مطالعه آثار تقی ارانی مبلغ و تئوریسین مارکسیسم در ایران به دست آمده بود، از این روی هدف مهم شهید مطهری این بود که اساتید اهل فن ایرانی که قصد پاسخگویی به شبهات مکاتب انحرافی را دارند بی واسطه از طریق اساتید آن مکتب با آن مکتب آشنا شوند تا امکان پاسخگویی دقیق تر فراهم گردد چنانکه شهید مطهری بعد از ارائه پیشنهاد خود در باره تدریس مارکسیسم توسط اساتید مارکسیسم در دانشگاه الهیات (و نه هر دانشگاه دیگری) از لزوم پاسخگویی به شبهات پس از این اظهارات سخن می گوید(پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص13)
بنابر این با مطالعه کامل دیدگاه شهید مطهری در این زمینه و نیز با مراجعه به سیره آن شهید بزرگوار در مقابل مکاتب انحرافی می توان دریافت که دغدغه شهید مطهری هرگز آزادی کرسی تدریس در دانشگاه ها نبوده است بلکه شنیدن بلاواسطه سخنان آن مکتب از زبان اساتید آن مکتب، آن هم در محافل علمی خاص همچون دانشگاه الهیات که از نظر شهید مطهری مرکزی برای پاسخگویی به این مکتب می تواند باشد، با هدف پاسخگویی به آن مکتب پس از ارائه بحث بوده است که در این زمینه نیز باید گفت اولا این دغدغه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در برخی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی عینیت یافته است به گونه ای که نگارنده این مطالب به خاطر دارد برخی مراکز همچون موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره هر از چند گاه یک بار اساتیدی از کشورهای دیگر دعوت می کنند که دیدگاه های مکتبی که بدان معتقدند را آزادانه بیان کرده و آنگاه پیرامون آن نقد و بررسی صورت می گیرد. ثانیا با توجه به اینکه دغدغه شهید مطهری فقط آشنایی و فهم درست آن مکتب بوده است امروزه روشی که استاد برای رفع این دغدغه پیشنهاد کرده است ضرورت خود را از دست داده است چرا که با توجه به پیشرفت هایی که در زمینه تکنولوژی های ارتباطی رخ داده، گسترش ارتباطات و اطلاعات، تربیت اساتید متخصص زبان دان که مستقیما دسترسی به منابع اولیه در هر زمینه اعتقادی را دارند و… امکان فهم درست این مکاتب و نقد آن وجود دارد و در نتیجه اگر کار شناساندن مکاتبی از این دست از طریق دعوت از اساتید خود آن مکتب صورت نگیرد باز هم اشکالی نداشته و هدف به شکلی دیگر قابل تحصیل می باشد.
اما ابتدا در مورد پیش بینی اولی که به شهید مطهری نسبت داده شده است باید بگوییم اولا این انتظار که با نیم ساعت صحبت رادیویی توسط مبلغان مذهبی مردم دنیا ناگهان مسلمان شوند انتظار درستی نیست و به همین دلیل به نظر ما چنین نسبتی را به شهید مطهری نیز نمی توان داد که ایشان معتقد باشند که با برخورداری از نیم ساعت تریبون در رسانه های بین المللی به راحتی همه جهان را مسلمان نمود، و گرنه در دوران پیامبران که سلیم ترین منطق ها را داشتند و انواع معجزات را برای مردمان زمانه خود می آوردند باید مردم به سرعت ایمان می آوردند و حال آنکه چنین اتفاقی معمولا رخ نداده و حتی در برخی اعصار مردمان، پیامبران زمانه خود را می کشتند، چنانکه پیامبر اسلام ص نیز با وجود اینکه از جانب خداوند متعال به جدال احسن فراخوانده شده بود و سلیم ترین منطق ها را برای ایمان آوردن مردمان زمانه اش به کار می گرفت در کار خویش با دشواری های فراوانی مواجه بود، در واقع ایمان آوردن اینگونه نیست که صرفا با یک سخنرانی و موعظه امکان پذیر باشد بلکه این موضوع هم نیازمند مقتضیات خاص خود و نیز نبود موانع می باشد که در مورد پیامبران و مبلغان مذهبی چنین مقتضایی وجود دارد اما در عین حال موانع فراوانی هم وجود دارد و همین عامل مانع از پذیرش کلام حق می گردد، در نتیجه نمی توان توقع داشت با اختصاص نیم ساعت و حتی بیشتر از وقت رسانه ها به مبلغان مذهبی همه مردم الزاما ایمان بیاورند و یا ایمانشان قوی شود، چنانکه زمان شاه نیز برخی روحانیون از طریق رادیو صحبت می کردند و تریبون در اختیار داشتند اما نه عوامل و دست اندرکاران رادیو و نه رژیم که متولی رادیو بود دچار تغییرات نمی شدند که علت آن هم این بود که اساسا هدایت امر جبری تلقی نمی شود بلکه نیازمند وجود مقتضی و رفع موانع است که گاه این دو امر در کنار هم جمع نشده و نتیجه دلخواه به دست نمی آید. ثانیا با وجود اینکه پس از انقلاب اسلامی گفته می شود چندین شبکه تلویزیونی و رادیویی در اختیار نظام اسلامی قرار دارد اما اینگونه نیست که همه آنها مشغول تبلیغ امردین باشند تا اینکه انتظار داشته باشیم با وجود تبلیغات آنها مردم دنیا جملگی مسلمان شوندضمن اینکه همه رسانه های در اختیار نظام نیز الزاما بین المللی نمی باشند، با تمام این احوال یکی از نکات مهمی که در ارتباط با تاثیر گذاری انقلاب اسلامی در توسعه اسلام در جهان باید گفت این است که آمارها حاکی از این است که پیروزی انقلاب اسلامی نقش غیر قابل انکاری در رشد و توسعه کمی و کیفی اسلام در جهان داشته است که این رشد، بیش از هر چیزی مرهون انقلاب اسلامی ایران می باشد به عنوان مثال تنها در یک نمونه، حضور شیخ ابراهیم الزکزاکی که دانش آموخته جامعه المصطفی ایران می باشد و همواره خودرا شاگرد و مبلغ مکتب امام خمینی ره عنوان می کند در کشور نیجریه و برنامه های تبلیغی ایشان باعث شده است که جمعیت شیعه این کشور که زمانی انگشت شمار بود به رقم 25 میلیون نفر برسد، آن هم در شرایطی که بیشترین موانع در راه فعالیت های تبلیغی این شیخ مبارز بوده است همچون موانعی که از جانب دولت و نیز گروه های تکفیری بوده و در جنایت بار ترین آن در حمله ای که توسط ارتش این کشور به حسینیه شیعیان زاریا صورت گرفت منجر به کشتار حدود هزار تن از شیعیان و دستگیری شیخ زکزاکی گردید، با این حال این موج علیرغم تمامی این موانع ادامه دارد، در سایر کشورها نیز اوضاع به همین صورت است و ما امروزه شاهد رشد و گسترش اسلام در سرتاسر جهان هستیم که با ریشه یابی آن قطعا نقش انقلاب اسلامی در این پدیده نقشی بی بدیل و غیر قابل انکار خواهد بود که به منظور آشنایی با این موضوع مطالعه این مقاله را به شما توصیه می کنیم که هر چند تا حدودی قدیمی است اما اطلاعات خوبی ارائه می کند:
( www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=11475&t=qa
در زمینه پیش بینی دوم شهید مطهری نیز باید بگوییم این مساله هرگز به گونه ای که توسط آقای ملکیان مطرح شده و گاه در شبهات و شایعات نیز بدان دامن زده می شود نبوده است و اینطور نبوده که آن شهید بزرگوار منظورشان این باشدکه باید کرسی هایی برای تدریس و در واقع تبلیغ مارکسیسم در دانشگاه ها ایجاد شود و اساسا چنین دغدغه ای به معنای رسمیت یافتن اشاعه افکار انحرافی همچون مارکسیسم می باشد که شهید مطهری جزء اصلی ترین مخالفان و قهرمان مقابله با این افکار بود، بر این اساس باید بگوییم دغدغه شهید مطهری از طرح این موضوع صرفا آشنایی بی واسطه با مکاتب انحرافی همچون مارکسیسم بود چرا که مشکل بزرگی که در آن مقطع وجود داشت این بود که مکاتب انحرافی همواره با چندین واسطه به ایرانیان شناسانده می شد و همین مساله گاه باعث عدم فهم درست آن مکتب می شد که می توانست امر پاسخگویی درست به شبهات آن مکتب را با اخلال مواجه سازد چنانکه از نوشته های شهید مطهری چنین بر می آید که بخش زیادی از آشنایی آن شهید با مارکسیسم از طریق مطالعه آثار تقی ارانی مبلغ و تئوریسین مارکسیسم در ایران به دست آمده بود، از این روی هدف مهم شهید مطهری این بود که اساتید اهل فن ایرانی که قصد پاسخگویی به شبهات مکاتب انحرافی را دارند بی واسطه از طریق اساتید آن مکتب با آن مکتب آشنا شوند تا امکان پاسخگویی دقیق تر فراهم گردد چنانکه شهید مطهری بعد از ارائه پیشنهاد خود در باره تدریس مارکسیسم توسط اساتید مارکسیسم در دانشگاه الهیات (و نه هر دانشگاه دیگری) از لزوم پاسخگویی به شبهات پس از این اظهارات سخن می گوید(پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص13)
بنابر این با مطالعه کامل دیدگاه شهید مطهری در این زمینه و نیز با مراجعه به سیره آن شهید بزرگوار در مقابل مکاتب انحرافی می توان دریافت که دغدغه شهید مطهری هرگز آزادی کرسی تدریس در دانشگاه ها نبوده است بلکه شنیدن بلاواسطه سخنان آن مکتب از زبان اساتید آن مکتب، آن هم در محافل علمی خاص همچون دانشگاه الهیات که از نظر شهید مطهری مرکزی برای پاسخگویی به این مکتب می تواند باشد، با هدف پاسخگویی به آن مکتب پس از ارائه بحث بوده است که در این زمینه نیز باید گفت اولا این دغدغه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در برخی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی عینیت یافته است به گونه ای که نگارنده این مطالب به خاطر دارد برخی مراکز همچون موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره هر از چند گاه یک بار اساتیدی از کشورهای دیگر دعوت می کنند که دیدگاه های مکتبی که بدان معتقدند را آزادانه بیان کرده و آنگاه پیرامون آن نقد و بررسی صورت می گیرد. ثانیا با توجه به اینکه دغدغه شهید مطهری فقط آشنایی و فهم درست آن مکتب بوده است امروزه روشی که استاد برای رفع این دغدغه پیشنهاد کرده است ضرورت خود را از دست داده است چرا که با توجه به پیشرفت هایی که در زمینه تکنولوژی های ارتباطی رخ داده، گسترش ارتباطات و اطلاعات، تربیت اساتید متخصص زبان دان که مستقیما دسترسی به منابع اولیه در هر زمینه اعتقادی را دارند و… امکان فهم درست این مکاتب و نقد آن وجود دارد و در نتیجه اگر کار شناساندن مکاتبی از این دست از طریق دعوت از اساتید خود آن مکتب صورت نگیرد باز هم اشکالی نداشته و هدف به شکلی دیگر قابل تحصیل می باشد.