۱۳۹۴/۰۳/۰۴
–
۶۹۳ بازدید
پس از رد قطعنامهی ۵۱۴ از طرف ایران، جنگ ادامه پیدا کرد؛ آن هم با حمایت کامل مردم از تصمیم مسئولین نظام، اما حالا خود صدام و حامیانش از یک چیز مطمئن شده بودند و آن اینکه ایران اسلامی بههیچوجه از شروطش کوتاه نخواهد آمد.پس برای تضعیف ایران، راههای جدیدی همچون دادن سلاح شیمیایی به صدام، حمایت تسلیحاتی و مالی بیشتر از طرف کشورهای غربی و عربی و حتی شوروی آغاز شد.
گروه تاریخ برهان/ انوشه میرمرعشی؛ بیش از 10 سال از آن روزهایی گذشته که در مطبوعات دوم خردادی شبهاتی دربارهی اشتباه بودن تصمیم نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی(ره) برای نپذیرفتن قطعنامهی صلح بعد از فتح خرمشهر، مطرح میشد البته قبل از آن هم در محافل غیررسمی و جلسات تخصصی مباحثی دربارهی درست یا نادرست بودن این تصمیم توسط برخی از بزرگان عرصهی دفاع مقدس مطرح شده بود اما شبهه افکنی مطبوعات زنجیرهای در دوران اصلاحات دربارهی ادامهی جنگ بعد از فتح خرمشهر و حتی نحوهی دفاع فرماندهان عرصهی دفاع و شهادت، آن قدر وسیع بود که متأسفانه اثراتش همچنان میان مردم و به ویژه در ذهن بخش زیادی از جامعهی دانشجویی کشور باقی مانده است.
در واقع این دانشجویان امروز و نوجوانان دیروز، تنها آن شبهات را شنیدهاند ولی پاسخهای مستدلی که در آن زمان و حتی در سالهای بعد، از طرف کارشناسان دفاع مقدس داده شد، را نشنیدهاند. برای همین ضرورت رفع شبهه در این زمینه همچنان احساس میشود.
حقارتی که در تاریخ ثبت شد …
آزاد سازی خرمشهر برای صدام و ارتش بعث عراق شک بزرگی بود. شکی که کوهی از حقارت را برای صدام به دنبال داشت. آخر صدام آن روزی که جلوی دوربینها توافقنامهی الجزایر را پاره کرده بود، با تفرعنی مثال زدنی اعلام کرده بود که 24 ساعته خرمشهر و یک هفتهای کل خوزستان را میگیرد اما گرفتن خرمشهر، با وجود 10 روز تحرک قبل از حملهی رسمی به خاک ایران، به 34 روز تبدیل شد.
آن وقت تازه بعد از سقوط خرمشهر و اشغال آن توسط ارتش بعث عراق، تا یکسال و نیم بعدش هرچه تلاش کرد که کل خوزستان را بگیرد، نتوانست که نتوانست؛ البته صدام در آن یک سال و نیم، همچنان روحیهی پرتبخترش را حفظ کرده بود و دایم از پیروزی بزرگ ارتش یک میلیون نفریاش، بر ارتش ایران، آن هم بر ارتش از هم پاشیدهی بعد از انقلاب اسلامی و چند هزار نیروی رسمی سپاه، داد سخنها داشت. حالا البته میتوان به این شرایط نظامی، اوضاع بهم ریختهی سیاسی کشور را در دوران ریاست جمهوری بنی صدر و بعد هم اعلام جنگ مسلحانهی «منافقین» به مردم و انقلابشان را اضافه کرد تا معلوم شود، چهقدر آزادسازی خرمشهر برای صدام حقارت بار بود.
آزاد سازی خرمشهر برای صدام و ارتش بعث عراق شک بزرگی بود. شکی که کوهی از حقارت را برای صدام به دنبال داشت. آخر صدام آن روزی که جلوی دوربینها توافقنامهی الجزایر را پاره کرده بود، با تفرعنی مثال زدنی اعلام کرده بود که 24 ساعته خرمشهر و یک هفتهای کل خوزستان را میگیرد اما گرفتن خرمشهر، با وجود 10 روز تحرک قبل از حملهی رسمی به خاک ایران، به 34 روز تبدیل شد.
عربستان میانجیگر!!
حالا این حقارت و ترس فقط برای صدام نبود، کشورهای عربی منطقه هم که حسابی از ابتدای حملهی ارتش بعث عراق به ایران، از صدام حمایت کرده بودند، هم کلی تحقیر شده و هم کلی ترسیده بودند. آخر آنها تنها دو روز قبل از تجاوز عراق به ایران در کنفرانس سران عرب در جده موافقت خود را برای تجاوز ارتش صدام به ایران اعلام کرده بودند البته به غیر از سوریه و لیبی که با حملهی عراق به ایران مخالفت کردهبودند؛ همهی آن کشورهای عرب با این حمله موافق بودند و به جز آن، نزدیک به 40 میلیارد دلار هم به جناب صدام کمک مالی و تسلیحاتی کرده بودند … پس با آزادی خرمشهر آنها هم تحقیر شده بودند و تازه از الگوگیری مردمشان از انقلاب اسلامی ایران هم به شدت ترسیده بودند.
برای همین عربستان به عنوان میانجی وارد میدان شد. چون بعد از آزادی خرمشهر دیگر صدام و البته آمریکا، اسراییل و کشورهای مرتجع عرب منطقه مطمئن شده بودند که تجزیهی ایران امکان ندارد و از آن مرحله به بعد آنها باید به دنبال گزینهی تضعیف ایران و پایان دادنی آبرومندانه برای آغازگر جنگ میبودند. بدین شکل بود که پیشنهاد صلح مطرح شد که در نهایت امام خمینی(ره) و دستگاه دیپلماسی ایران آن را نپذیرفت. نپذیرفتنی که دلایل آن در صفحههای کتابها باقی مانده و بسیاری از مردم ایران آنها را نمیدانند.
آنچه در قطعنامه مشخص نشده بود…
واقعیت آن است که آنچه با میانجیگری عربستان مطرح شده بود و در قالب قطعنامهی 514 توسط دستگاه دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی و با نظارت رهبر کبیر انقلاب مورد بررسی قرار گرفته بود، بسیاری از نظریات امام(ره) و مردم مقاوم ایران را تأمین نمیکرد. آخر در این قطعنامه که در 21 تیر 1361.ش در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود؛ حامیان صدام سعی تمام کرده بودند که موضع برتر جمهوری اسلامی در مقابل عراق را بکوبند و در مقابل، موضع عراق را بالا ببرند.
آن وقت در برابر امتیازات زیادی که در این قطعنامه به عراق داده بودند با دادن وعدهی بازگشت طرفین!! به مرزهای بین المللی و پرداخت غرامت خرابیها به ایران، به نوعی خواسته بودند که ایران را مانند کودکان فریب دهند اما در مقابل امام(ره) برای قبول کردن این قطعنامه از طرف ایران شروطی تعیین کردند تا که حقوق ایران احقاق شود. این شروط در اصل همان مواردی بود که حامیان صدام به عمد آن را در متن قطعنامه مشخص نکرده بودند …
از ابتدای حملهی عراق به ایران، شورای امنیت در قطعنامهی صوری 479 از طرفین متخاصم خواسته بود که مخاصمه را ترک کنند. یعنی تجاوزی در کار نبوده و ایران و عراق هردو با هم مخاصمه را در مرزهایشان آغاز کرده بودند. آن وقت دقیقاً در قطعنامهی 514 هم دوباره همین مسأله در متن قطعنامه تکرار شده بود، یعنی باز هم عراق به عنوان متجاوز شناخته نشده بود. امام(ره) هم در مقابل، مسألهی تجاوزگری عراق را مطرح کردند و شرط کردند که باید متجاوز در این جنگ به شکل رسمی به جهان اعلام شود اما مورد بعدی که در آن قطعنامه مشخص نگردیده بود، این مطلب بود که چه تضمینی وجود دارد که مناطق ایرانی همچنان در اشغال ارتش بعث عراق، به ایران برگردانده شود و اینکه هیچ تضمینی هم ارایه نشده که صدام بعد از پذیرش آن قطعنامه دوباره به خاک ایران حمله نکند.
مورد بعدی این بود که در این قطعنامه حملات ارتش بعث عراق به مناطق مسکونی محکوم نشده بود و دیگر اینکه در این قطعنامه تکلیف اسیران جنگی دو کشور مشخص نگردیده بود. براساس همین موارد اصلی روشن نشده در قطعنامهی 514، امام(ره) شروطی برای مشخص شدن این چند مورد مهم و سپس پذیرش قطعنامه مطرح کردند که در نهایت به دلیل عدم پذیرش این شروط، این قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران رد شد.
از ابتدای حملهی عراق به ایران، شورای امنیت در قطعنامهی صوری 479 از طرفین متخاصم خواسته بود که مخاصمه را ترک کنند. یعنی تجاوزی در کار نبوده و ایران و عراق هردو با هم مخاصمه را در مرزهایشان آغاز کرده بودند. آن وقت دقیقاً در قطعنامهی 514 هم دوباره همین مسأله در متن قطعنامه تکرار شده بود، یعنی باز هم عراق به عنوان متجاوز شناخته نشده بود.
وقتی جنگ ادامه پیدا کرد…
پس از رد قطعنامهی 514 از طرف ایران، جنگ ادامه پیدا کرد؛ آن هم با حمایت کامل مردم از تصمیم مسؤولین نظام؛ اما حالا خود صدام و حامیانش از یک چیز مطمئن شده بودند و آن اینکه ایران اسلامی به هیچ وجه از شروطش کوتاه نخواهد آمد. پس برای تضعیف ایران راههای جدیدی همچون دادن سلاح شیمیایی به صدام، حمایت تسلیحاتی و مالی بیشتر از طرف کشورهای غربی و عربی و حتی شوروی آغاز شد. حمایتی که به جنگ میان ایران با جهان استکبار بدل شد. جنگی که در نهایت با امداد الهی برگرفته از ایمان و تدبیر رهبر انقلاب و مردم انقلابی با فراز و نشیبهای زیاد، تا سال 1367.ش ادامه پیدا کرد تا با صدور قطعنامهی 598 و تأمین نظر امام(ره) در قبول شروط ایران از طرف عراق، پایان بپذیرد.
و صد البته که دربارهی چگونگی ایثارگریها، عملیاتها، شهادتها، مظلومیتهای مردم ایران و مذاکرات سیاسی منجر شده به صدور قطعنامهی 598، کتابهای بسیاری میتوان، نوشت…)*(
منابع:
1- علل تداوم جنگ (جنگ ایران و عراق3)، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
2- نظام امنیت جمعی سازمان ملل متحد و تجاوز رژیم عراق به ایران، نویسندگان زمانی و منصوری لاریجانی، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
3-فصلنامهی فرهنگ پایداری، – مطلب تهاجم عراق به خرمشهر به روایت سرلشگر عراقی- ، دورهی جدید، سال اول، شمارهی 1، تابستان 87
*انوشه میرمرعشی؛ پژوهشگر/برهان/۱۳۹۴/۳/۳