۱۳۹۳/۱۱/۱۱
–
۱۹۱۵ بازدید
برای پاسخ به این سوال لازم است ابتدا هدف افرینش انسان روشن شود تا اینکه معلوم گردد این هدف در چه جایگاهیی و با چه شرایطی امکان تحقق داشته و دارد . بنابر با دانستن هدف و ویژگیهای خلقت انسان پاسخ به سوالات شما نیز روشن میشود:
هدف آفرینش انسان
از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند. در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:
هدف آفرینش انسان
از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند. در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 190 – 191.؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ کسانى که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیده اند، به یاد مى آورند و در آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند بارالها! این را بیهوده نیافریده اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار».
آیات فوق انسان را به اندیشه وا مى دارد و مى فهماند که مشاهده بدون اندیشه و تفکر ره به جایى نمى برد.
در آیه اى دیگر مى فرماید:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى »؛ آیات متعدد دیگرى بر هدفمندى آفرینش تأکید نموده از جمله: ص (38)، آیه 27 ؛ انبیا (21)، آیه 16 ؛ دخان (44)، آیه 38 ؛ نحل (16)، آیه 3 ؛ زمر (39)، آیه 5 ؛ انعام (6)، آیه 73 ؛ ابراهیم (14)، آیه 19 ؛ تغابن (64)، آیه 3 ؛ عنکبوت (29)، آیه 44 ؛ روم (30)، آیه 8.؛ «پروردگار ما کسى است که به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا کرد و آن گاه هدایت نمود».
در این آیه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا کرده است. دیگر آنکه هر موجودى، به گونه اى هدایت شده است که از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده کند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.
هدفمندى آفرینش انسان
قرآن بر هدفدارى خلقت انسان به طور ویژه تأکید مى کند:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ مؤمنون (23)، آیه 115.؛ «آیا پنداشته اید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوى ما بازگشت نمى کنید؟»
«أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى»؛ قیامت (75)، آیه .؛ «آیا انسان گمان مى کند، به حال خود رها شده است؟»
آیات فوق نشان مى دهد که:
1. انسان بیهوده آفریده نشده و آفرینش او هدفدار است.
2. به حال خود واگذار نشده و همواره مورد هدایت، دستگیرى و نظارت خداوند است.
3. مقصد نهایى آفرینش انسان، مبدأ هستى و پروردگار جهانیان است.
آیات دیگرى از قرآن به نحو جزئى و تفصیلى پرده از رازهاى آفرینش برمى دارد؛ از جمله:
الف. علم و معرفت
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْماً»؛ طلاق (65)، آیه 12.؛ «خداوند کسى است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز نظیر آن را آفرید. فرمان الهى در میان آنها نازل مى شود، تابدانید که خداوند، بر هر چیزى توانا است و به همه موجودات احاطه علمى دارد».
در این آیه آگاهى انسان از علم و قدرت مطلقه خداوند (معرفت پروردگار که تشکیل دهنده بعد معرفتى کمال انسانى است) به عنوان هدف آفرینش معرفى شده است.
ب. آزمایش و امتحان
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ ملک (67)، آیه 2.؛ «خداى سبحان، کسى است که مرگ و حیات را رقم زد، تا شما را بیازماید کدامین تان عمل شایسته ترى دارید؟»
مراد از آزمون الهى کشف رازهاى پوشیده و ناپیدا نیست؛ بلکه منظور از آن، فراهم آوردن شرایط براى رشد استعدادها و شکوفاسازى آن است. چون انسان موجودى مختار است و کمال او اختیارى است، آزمون الهى در مورد انسان این است که همه شرایط گزینش راه نیک و بد را در اختیار او نهد تا استعدادهاى خود را به کمک آنها به فعلیت برساند و راه درست را انتخاب کند.
ج. عبادت
«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ ذاریات (51)، آیه 56.؛ «جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا عبادت کنند».
در این آیه، هدف اصلى خلقت عبادت خداى سبحان بیان شده است. در رابطه با اینکه چرا عبادت الهى به عنوان هدف آفرینش ذکر شده توجه به چند نکته لازم است:
یکم. براساس جهان بینى قرآنى، هر حرکت و عمل مثبتى که با انگیزه تقرب به سوى خدا انجام گیرد، عبادت است و عبادت منحصر به مناسک خاصى چون دعا و نیایش نیست. همه فعالیت هاى علمى، اقتصادى، سیاسى و… در صورتى که هماهنگ با نظام ارزشى و انگیزه هاى الهى باشد، عبادت است و انسان مى تواند در همه احوال – حتى خوردن و خوابیدن و مرگ و زندگى – یکپارچه خدایى و در جهت تکامل و تقرب به خدا قرار گیرد: «قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ انعام (6)، آیه 162.. البته عبادت به معناى خاص آن؛ یعنى، نیایش و مناسک ویژه، جایگاه خاص و بسیار مهمى در دین دارد.
دوم. توجه به فلسفه عبادت داراى اهمیت بسیارى است. امیرمؤمنان(علیه السلام) در این باره مى فرماید: «فَاِنَّ اللَّهِ سُبحانَهُ و تَعالى خَلَقَ الْخَلقَ حینَ خَلَقَهُمْ غَنیاً عَنْ طاعَتِهِم آمِناً مِنْ مَعْصیَتِهِم لأَنَّهُ لاتَضُرِّهُ معصیةُ مَنْ عَصاهُ و لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه 194.؛ «خداوند سبحان مخلوقات را آفرید؛ در حالى که از اطاعت آنها بى نیاز و از معصیتشان در امان بود؛ زیرا نه نافرمانى گناهکاران به او زیان مى رساند و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى بخشد».
زعشق ناتمام ما، جمال یار مستغنى اس به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روى زیبا را
عبادت، آثار مثبت بسیارى در حیات این جهانى و آن جهانى دارد جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید: شهید مطهرى، یادداشت ها، ج 6، مدخل عبادت، ج 4، مدخل نیایش، تهران: صدرا. و داراى حکمت هاى زیادى است؛ از جمله:
1. نیازى فطرى و مطلوبى ذاتى؛
2. راهى به سوى خودیابى و رهایى از پوچى؛
3. پرواز به فراخناى فرامادى هستى و گذر از تنگناى مادیت؛
4. کسب یقین؛
5. پیروزى روح بر بدن؛
6. سلامت و آرامش روان؛
7. ربوبیت و ولایت بر نفس و تسلط بر قواى نفسانى؛
8. تقرب به خدا؛
9. پشتوانه اخلاق و ایمان؛
10. پشتوانه قانون و اجتماع؛
11. پرورش نیکخواهى؛
12. تربیت و سازندگى و… جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. حمیدرضا شاکرین، دین شناسى و فرق و مذاهب، قم: معارف، 1386.
ب. همو، چلچراغ حکمت (فلسفه احکام و اجتهاد و تقلید)، تهران، کانون اندیشه جوان..
د. رحمت الهى
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»؛ هود (11)، آیات 118 و 119.
؛ «و اگر پروردگار تو مى خواست همه مردم را یک امت متشکل قرار مى داد؛ ولى آنان همواره مختلف هستند، مگر آنکه را پروردگارت رحم کند و براى همین آنان را آفریده است». با دقت در محتواى آیات یاد شده روشن مى شود که بین این اهداف، چندگانگى و تضادى وجود ندارد؛ بلکه بعضى از اهداف مقدماتى، برخى متوسط و بخشى نیز نهایى و نتیجه هستند. بنابراین براساس آیات قرآنى هدف آفرینش انسان، تجلّى رحمت الهى و قرار دادن انسان در جهت کمال و سعادت پایدار و جاودان است که با گزینش اختیارى راه برتر و پیمودن طریق بندگى و عبودیت پروردگار به دست مى آید.تا انینجا تا حودی به مساله هدف آفرینش انسان از نگاه قرآن آشنا می شویم .
چرا از ابتدا در بهشت خلق نشدیم؟
ازآنچه گفته شد روشن میگردد که هدف خلقت انسان در بهشت و زندگی بهشتی محقق نمیشود بلکه لزوما باید در مسیری حرکت کند و در جایی زندگی کند که بتواند با اختیار خود کمالات خویش راظاهر کند . لذا فرموده اند دنیا محل پرواز اولیاء الهی و مونین می باشد . و تنها در دنیا است که میشود کسب کمالات و فضایل نمود .
بهشت ، غایت تن آدمی است نه غایت روح آدمی. بهشت کمترین پاداش صالحان است نه اوج پاداش. مقصد اصلی فنای فی الله و لقاء الله می باشد ؛ که آن نیز حاصل نمی شود مگر بعد از کسب کمالات تمام موجودات. چرا که تنها در این حالت است که آدمی مظهر تمام اسماء الله می گردد ؛ و نه مظهر اسمی از اسماء خدا ، بلکه خود الله را ملاقات می کند که جامع تمام اسماء است.
از این گذشته اگر آدمی از همان ابتدا در بهشت آفریده می شد ، چه فرقی با حور العین و خادمان بهشتی داشت؟
فراتر از این ، انسان را بهشت نمی برند ؛ بلکه بهشت را خود انسان می سازد. تمام نعمات بهشت را خود اهل بهشت با اعمالشان می سازند. حتّی حور العین و غلمان نیز ظهورات اعمال خود اهل بهشت می باشند. پس اگر قرار بود ما را در بهشت بیافرینند ، باید در عدمستان می آفریدند. چون وجود معلول بدون وجود علّتش ، معنی ندارد ؛ و علّت وجود بهشت ، عمل اختیاری خود اهل بهشت می باشد.
امّا بهشت حضرت آدم (ع) آن بهشت اخروی نبود ؛ بلکه باغی بود از باغهای عالم برزخ. آن بهشت ، ظهور فطرت آدمی است در قوس نزول. لذا حضرت آدم(ع) قبل از پا نهادن در عالم مادّه باید از آن گذر می نمود. کما اینکه ما نیز آن بهشت را پشت سر گذاشته ایم ؛ و تمام زیبایی ها که ادراک می کنیم و تمام خوبی ها که می شناسیم ناشی از آن گذر است.
ـ چرا خدای تعالی دنیا را چنان نساخت که ما این همه زجر نکشیم؟
خدا همه چیز را جوری خلق نموده که انسانها در آسایش باشند ؛ لذا نه حضرت سلیمان(ع) ذرّه ای احساس نارحتی داشت نه حضرت ایّوب (ع) ؛ بلکه هر دو یک حال داشتند. از این رو خداوند متعال در سوره ص هر دو بزرگوار را اوّاب نامید. « وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ـــ و ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده ی خوبى بود ؛ همانا او همواره بسیار بازگشت کننده (به سوى خدا) بود» (ص:30) ؛ « وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ــــ (و به او (ایّوب) گفتیم:) بسته اى از ساقه هاى گندم(یا مانند آن) را برگیر و با آن(همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او (ایّوب) را شکیبا یافتیم؛ چه بنده ی خوبى بود ؛ همانا او همواره بسیار بازگشت کننده (به سوى خدا) بود» (ص:44) دو پیغمبر، یکی در اوج رفاه ظاهری و دیگری در اوج زحمت و رنج ظاهری، امّا هر دو یک روحیّه دارند؛ و خدا هر دو را با یک صفت مورد مدح قرار می دهد.
عدم آسایش و احساس سختی ناشی از کج روی خود ماست نه خصلت ذاتی دنیا یا لازمه ی کسب کمال. در نظر آنکه عاشق خداست فرقی بین خوشی و ناخوشی نیست. چرا که او اساساً غیر خدا را نمی بیند تا خوشی و ناخوشی را متوجّه شود. بر همین اساس است که حضرت زینب ـ سلام الله علیها و روحی فداها ـ فرمودند: « مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا ــ جز زیبا هیچ ندیدم » ؛ یعنی من در صحنه ی عاشورا فقط و فقط خدا را با اسم الجمیل شهود می نمودم. احساس ناراحتی از سختی دنیا نیست بلکه از آنجاست که ما به جای آب ، سراب می نوشیم. روشن است که کسی با سراب سیر نخواهد شد.
از اینها گذشته ، اکثر ناملایمات زندگی ناشی از عملکرد غلط خود انسان است ؛ « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون ــــ فساد در خشکی و دریا ظاهر گشت به سبب دستاورد مردم ؛ تا به آنان بچشانیم بعضی از آنچه را که انجام دادند ؛ شاید که بازگردند» (الروم:41) ؛ پس حاصل غلطکاری های خود را به خدا نسبت ندهیم. این همه تلوزیون نشان می دهد که در چهارشنبه سوری چه حوادث تلخی رخ می دهد ؛ امّا باز این انسان لجباز نمی خواهد عبرت بگیرد ؛« صدها چراغ دارد و بیراهه می رود ــ بگذار بیفتد تا که ببیند سزای خویش». خدا ما و جهان را آفرید و دفترچه ی راهنمای ما و جهان را هم فرستاد تا بر اساس آن از وجود خودمان و عالم خلقت استفاده ی درست بکنیم ؛ امّا ما کتاب خدا را کناری نهاده به میل خود عمل می کنیم ؛ لذا بر سرمان می آید آنچه که می آید. خداوند متعال می فرماید:« وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ ـــــ و اگر آنان، تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده ( قرآن ) برپا دارند، از آسمان و زمین، روزى خواهند خورد؛ جمعى از آنها، معتدل و میانه رو هستند، ولى بیشترشان اعمال بدى انجام مى دهند.» (المائدة:66)