طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا امام زمان(ع) قیام خود را با امام حسین(ع) آغاز می‌کند؟

چرا امام زمان(ع) قیام خود را با امام حسین(ع) آغاز می‌کند؟


چرا امام زمان(ع) قیام خود را با امام حسین(ع) آغاز می‌کند؟

۱۳۹۳/۰۸/۲۶


۱۷۳ بازدید

رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور(۱)

چرا امام زمان(ع) قیام خود را با امام حسین(ع) آغاز می‌کند؟

قضاوت کامل و قطعی در مورد جزییات قیام امام زمان (عج) برای ما ممکن نیست، اما آن چه از جمع بندی روایات و دلایل عقلی به دست می آید، این است که انقلاب جهانی امام زمان (عج)، پیش از هر چیز، انقلابی فرهنگی و فکری است، نه نظامی و کودتایی و به خاطر همین شیوه است که اکثر مردم بدون هیچ جنگ و خون ریزی و مقاومتی، جذب حکومت امام می شوند.

رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور(1)

چرا امام زمان(ع) قیام خود را با امام حسین(ع) آغاز می‌کند؟

قضاوت کامل و قطعی در مورد جزییات قیام امام زمان (عج) برای ما ممکن نیست، اما آن چه از جمع بندی روایات و دلایل عقلی به دست می آید، این است که انقلاب جهانی امام زمان (عج)، پیش از هر چیز، انقلابی فرهنگی و فکری است، نه نظامی و کودتایی و به خاطر همین شیوه است که اکثر مردم بدون هیچ جنگ و خون ریزی و مقاومتی، جذب حکومت امام می شوند.

حتی اگر ظهور امام زمان (عج) را در همین سال ها در نظر بگیریم، چگونه می توان تصور کرد که بدون کار فکری و فرهنگی و روشن کردن حقیقت برای مردم، جمعیتی چند میلیاردی حاضر به پذیرش تفکر و عقیده ما شوند و دست از دین و آیین و عقاید و باورهای خود بردارند یا چگونه می توان این جمعیت عظیم را به زور همراه کرد؟

باید ببینیم امروز با اولویت‌ترین مفهوم کدام مفهوم است؟

مجالسی که با محوریت یاد و نام اهل‌بیت(ع) و در مناسبت‌های مربوط به ایشان برقرار می‌شود و “مجلس ذکر” نامیده می‌شود، علاوه بر اینکه جایگاهی برای اندیشیدن، کسب علم و آگاهی و احیاء امر اهل‌بیت(ع) است و اقامۀ حق و آماده‌سازی مردم برای یاری رساندن به ائمۀ هدی(ع) نیز در آن قابل تحقق است یک کارکرد ممتاز نیز در کنار همۀ این ویژگی‌ها دارد که نباید از آن غافل شد و آن “اولویت‌گذاری یا انتخاب بااولویت‌ترین مفهوم” متناسب با نیاز امروزِ جان ما و جامعۀ ماست.

وقتی در این مجالس دور هم جمع می‌شویم باید فکر کنیم و ببینیم که در بین همۀ مفاهیمِ خوب، کدام مفهوم دارای بیشترین اولویت و بیشترین تناسب با روزگار ماست. در چنین مجالسی باید به این توجه پیدا کنیم که واقعاً “امروز نوبت چیست؟” امروز کدام مفهوم نقش راهبردی برای نجات جان ما، جامعۀ ما و جهان ما دارد؟ اینکه ما بفهمیم امروز نبض زمان و تحولات دوران، حولِ کدام‌یک از مفاهیم می‌زند و کدام یک از مفاهیم نقش کلید‌ی‌تری در عبور ما از این مرحله دارند، یکی از پرفایده‌ترین فوائد چنین مجالس ذکری است.

با اولویت ترین مفاهیم در دوران انقلاب، دفاع مقدس، و پس از آن چه بود؟

اینکه انسان در هر زمانی متوجه اولویت‌های آن زمانه شود، (هم اولویت‌های فردی و هم اجتماعی) بسیار اهمیت دارد. مثلاً در دوران انقلاب خوب بود به مفهوم ایمان و ارزش و جایگاه آن توجه می‌کردیم. یک امتیاز برجستۀ شهید مطهری این بود که این اولویت را به خوبی درک کرده بود و در دوران انقلاب توجه ما را به موضوع ایمان و ارزش آن در کنار علم جلب کرد، آن هم در آن جهانِ علم‌زده‌ای که ایمان را خرافات می‌پنداشتند.

همچنین در دوران دفاع مقدس اولویت در این بود که ما به مفهوم جهاد و شهادت توجه می‌کردیم، چون مسألۀ روز ما بود و نیازهای حیاتی جامعۀ دینی با این دو مفهوم برجسته برآورده می‌شد.

بعد از دوران دفاع مقدس، (حدود 18 سال پیش) در جمع بچه مذهبی‌های انقلابی، توجه‌ها به امام زمان(ع) معطوف شد، دعای ندبه‌ها رونق پیدا کردند و بحث از جامعۀ مهدوی آغاز شد، در حالی که بعضی‌ها می‌خواستند “جامعۀ مدنی” را به عنوان یک آرمان به جامعۀ ما تحمیل کنند. توجه به جامعۀ مهدوی در آن مقطعِ زمانی جامعۀ ما را از سقوط کردن در یک مرحله نجات داد. مردم یک آینده‌ای در پیش روی خود دیدند که این آینده مردم را به دین امیدوار کرد و آنها را به سوی قله‌های پیش‌ِ رو حرکت داد.

امروز اباعبدالله الحسین(ع) برای ما یک موضوع راهبردی است

امروز مهمترین اولویتی که ما برای جانِ خود و جامعۀ خود و برای وضعیت جهان داریم چه موضوعی است؟ بنده تصور می‌کنم امروزه ما باید دوباره به اباعبدالله الحسین(ع) برگردیم و موضوع عاشورا را برای خودمان یک موضوع استراتژیک تلقی کنیم و یک مفهوم راهبردی برای گذر از بحران‌های خودمان و حتی بحران‌های جهانی بدانیم. امروز اباعبدالله الحسین(ع) برای ما یک موضوع راهبردی است.

امروز موضوع اباعبدالله(ع) به شکل ویژه‌ای مورد هجمۀ دشمن قرار دارد

گاهی اوقات به خاطر هجمه‌های خاصی که به یک مفهوم دینی می‌شود، خود به خود آن مفهوم اولویت پیدا می‌کند، و دفاع و پرداختن به آن مفهوم در اولویت قرار می‌گیرد تا یک وقت تحت تأثیر این هجمه‌ها صدمه‌ای به این مفهوم وارد نشود. اما اینکه می‌گوییم امروز موضوع اباعبدالله(ع) را باید در اولویت قرار دهیم، به دلیل این نیست که امروزه هجمۀ خاصی نسبت به موضوع اباعبدالله(ع) وجود دارد؛ اگرچه هجمه‌هایی نیز وجود دارد.

اخیراً در فضای بین‌الملل و در رسانه‌ها کارهایی صورت می‌گیرد که بی‌سابقه است. چرا امروز خیلی از جریان‌ها در جهان به یادِ این افتاده‌اند که باید به عزاداری‌ها لطمه بزنند و باید آن را خرافات تلقی کرد؟! هم جریان دست‌ساز انگلیس‌ها در جهان اسلام، یعنی جریان وهابیت، هجمۀ ویژه‌ای روی موضوع عاشورا و کربلا انجام می‌دهد، و هم جریان‌های دیگر ضد دین و ضدانقلاب دارند به این موضوع می‌پردازند.

در عین حال، صرف هجمه‌های آنها به یک موضوع دلیل بر این نمی‌شود که آن موضوع، راهبردی و استراتژیک است، منتها موضوع اباعبدالله(ع) هم به شکل ویژه‌ای دارد مورد هجمۀ دشمن قرار می‌گیرد و هم به دلایل مهم و متنوع دیگری باید به این موضوع پرداخت. یکی از آن دلایل این است که محورِ قیامِ امام زمان(ع)، انتقام خون اباعبدالله الحسین(ع) است.

چرا امام زمان(ع) خودش را به اباعبدالله الحسین(ع) معرفی می‌کند؟

چرا امام زمان(ع) خودش را به اباعبدالله الحسین(ع) معرفی می‌کند؟ (حضرت در آغاز قیام خود، در کنار خانۀ کعبه بین رکن و مقام می‌ایستد و ندا می‌دهد: «ای اهل عالم! همانا جدّ من حسین(ع) را با لب عطشان به شهادت رساندند؛ إذا ظهر القائم(ع) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسة: الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم، الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم، الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان…؛ الزام الناصب/ج2/ص233) چرا بیرق‌های اصحاب حضرت باید پرچم‌های سیاه عزاداری اباعبدالله(ع) باشد؟ چرا باید شعارشان «یا لثارات الحسین(ع)» باشد؟(امالی صدوق ص130) آیا سینه‌زنان و عزاداران اباعبدالله(ع) یاران امام زمان(ع) هستند؟ آیا آخرین قیام و قیام موعود، قیام عزاداران اباعبدالله(ع) است؟

چرا امروزه توجهات به صورت ویژه‌ای به کربلا معطوف شده است؟

چرا امروزه توجهات به صورت ویژه‌ای به کربلا معطوف شده است و هر سال میلیون‌ها نفر متوجه کربلای معلای اباعبدالله(ع) می‌شوند؟ این تحول به چه دلیلی پدید آمده است؟ جهان مسیحیت که بعد از مؤمنان مخلص، سریع‌ترین و بیشترین گروهی هستند که به حکومت امام زمان(ع) خواهند پیوست، چرا در فرهنگ خودشان این‌قدر با موضوع اباعبدالله الحسین(ع) قرابت دارند؟ به یک مسیحی مؤمن و معتقد، وقتی دربارۀ امام حسین(ع) مختصری توضیح دهید، منزل به منزل یاد آموزه‌های مسیحیِ خودش می‌افتد و قلبش را به موضوع اباعبدالله(ع) گرم می‌بیند. و ما نمونه‌های زیادی از این افراد دیده‌ یا شنیده‌ایم. بنده با برخی از این افراد مواجه شده‌ام که نوحه‌های فارسیِ ما را گوش می‌کردند و با اینکه غیر از کلمۀ «حسین» چیزی متوجه نمی‌شدند، از آن لذت می‌بردند.

این‌همه تأکید اهل‌بیت(ع) برای زیارت اباعبدالله(ع) برای چیست؟

حضرت آدم(ع) وقتی با کلماتی از جانب پروردگار مواجه می‌شود (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْه-بقره/37) که طبق روایات ما در تفسیر این آیۀ شریفه، این کلمات نام پنج تن بوده‌اند، وقتی حضرت آدم(ع) به نام اباعبدالله(ع) می‌رسد، بی‌اختیار اشک می‌ریزد و خشوعی در قلبش ایجاد می‌شود. حضرت آدم(ع) از جبرائیل امین، دلیل این موضوع را پرسید و جبرئیل نیز روضۀ اباعبدالله(ع) برای او می‌خوانند و حضرت آدم(ع) به شدت گریه می‌کند. «فَلَمَّا ذَکَرَ الْحُسَیْنَ سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ انْخَشَعَ قَلْبُهُ وَ قَالَ یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ فِی ذِکْرِ الْخَامِسِ یَنْکَسِرُ قَلْبِی وَ تَسِیلُ عَبْرَتِی قَالَ جَبْرَئِیلُ وَلَدُکَ هَذَا یُصَابُ بِمُصِیبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ فَقَالَ یَا أَخِی وَ مَا هِیَ قَالَ یُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِیباً وَحِیداً فَرِیداً لَیْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِینٌ وَ لَوْ تَرَاهُ یَا آدَمُ وَ هُوَ یَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى یَحُولَ الْعَطَشُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّمَاءِ کَالدُّخَانِ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّیُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَیُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ وَ یَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِی الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ کَذَلِکَ سَبَقَ فِی عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَکَى آدَمُ وَ جَبْرَئِیلُ بُکَاءَ الثَّکْلَى.»(عوالم العلوم/ج17/ص104)

انبیاء دیگر مانند نوح، ابراهیم، موسی و عیسی نیز هر یک در ماجرایی از کربلا عبور می‌کنند و متوجه داستان کربلا می‌شوند، با امام حسین(ع) آشنا می‌شوند و برای ایشان گریه می‌کنند. در روایاتِ اهل سنّت داریم که هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه از کربلا عبور کرده است و برای اباعبدالله(ع) گریه کرده است.( مَا مِنْ نَبِیٍ إِلَّا وَ قَدْ زَارَ کَرْبَلَاءَ وَ وَقَفَ عَلَیْهَا- کامل زیارت،ص67)

آیا امام حسین(ع) با این همه رمز و راز را باید محدود کنیم به چند فایده‌ای که تا به حال در جامعۀ ما مشهور شده است؟!

آیا این همه ثواب که برای زیارت، عزاداری و گریۀ بر اباعبدالله(ع) ذکر شده است، یک موضوع ساده است؟ این‌همه تأکید اهل‌بیت(ع) برای زیارت اباعبدالله(ع) (به خصوص با پای پیاده) برای چیست؟ آیا فقط برای ظلم‌ستیزی است؟! آیا اباعبدالله(ع) صرفاً یک عامل تألیف قلوب یا تحریک نفوس است؟! آیا ما باید امام حسین(ع) با این همه رمز و راز را محدود کنیم به چند فایده‌ای که تا به حال در جامعۀ ما مشهور شده است؟! آیا انسان با موضوعِ بسیار پُر رمز و راز اباعبدالله(ع) باید این‌گونه سطحی برخورد کند؟!

بنده نمی‌توانم بپذیرم که ما امام حسین(ع) را به قدر کافی می‌شناسیم و رازهای عاشورا را به قدر کافی درک کرده‌ایم. بهره‌هایی که اباعبدلله(ع) می‌تواند به ما برساند بسیار بیش از این حرف‌هاست. جامعۀ ما باید برگردد و کربلا را دوباره بشناسد.

متأسفانه ما کار فرهنگی در هزار موضوع مختلف انجام می‌دهیم، جز در موضوع اباعبدالله(ع)!

متأسفانه ما کار فرهنگی در هزار موضوع مختلف انجام می‌دهیم، جز در موضوع اباعبدالله(ع)! که به نسبت کار چندانی انجام نداده‌ایم. دربارۀ نماز، امر به معروف، حجاب و خیلی موضوعات کارِ فرهنگی انجام می‌دهیم ولی مؤثرترین عنصر فرهنگی جامعۀ دینی یعنی اباعبدالله(ع) که فرهنگ‌ساز و اصلاح کنندۀ فرهنگ است را تقریباً کنار گذاشته و فقط گاهی به آن سر می‌زنیم و تصور می‌کنیم همین‌قدر کافی است.

باید جایگاه اباعبدالله(ع) در حیات بشریت و در نظام هستی را بشناسیم و بعد توجه کنیم به برخی علائمی که دارند در جهان خود را نشان می‌دهند و به ما می‌گویند که امروز در جهان نوبت امام حسین(ع) است و این موضوع را باید اولویت داد.

مهمترین پایگاه دین ما فطرت است

مهمترین پایگاه دین ما فطرت است. اگر فطرت نبود، معنا نداشت که خداوند به پیامبر بفرماید: «تو فقط تذکر دهنده هستی؛ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(غاشیه/21) این تذکر به دلیل وجود فطرت است.

وقتی به نگاه عرفانی مرحوم شاه‌آبادی (استاد عرفان حضرت امام) توجه می‌کنیم می‌بینیم که پایگاه نگاه ایشان به عالم معرفت، فطرت است و تکیۀ اشان به فطرت انسان‌هاست. اصلاً حضرت امام(ره) نیز با تکیه به فطرت انسان‌ها انقلاب کرد. اینکه همه می‌گفتند این انقلاب به ثمر نمی‌رسد، ولی امام محکم ایستاد و گفت که می‌شود، به این دلیل بود که امام به فطرت مردم تکیه داشت. دیگران به ظاهرِ رفتار مردم و احساسات سطحیِ آنها نگاه می‌کردند، ولی امام به فطرت مردم نگاه می‌کرد.

فطرت پایگاه اصلی دین ماست و پیامبران کاری جز بیداری و شکوفایی فطرت ندارند. این فطرت است که ما را به خدا ملحق می‌کند. و به خاطر همین فطرت است که اگر کسی مرتد شد، تحت شرایطی باید اعدام شود، چون فقط با رذالت و خباثت بسیار زیاد می‌توان این فطرت را لگدمال کرد و به ارتداد و کفر رسید.

فعال‌ترین بخش فطرتِ ما، حسین(ع) است

رسول اکرم(ع) فرمودند: «همانا برای قتل حسین(ع) حرارتی در قلوب مؤمنین است که هرگز به سردی نمی‌گراید؛ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»(مستدرک الوسایل/ج10/ص318) ما اشک بر اباعبدالله(ع) را از کجا کسب کرده‌ایم؟! واقعاً خودمان هم نمی‌دانیم که این اشک و سوز از کجا نشأت گرفته است.

شمایی که حسین را دوست دارید آیا این دوست داشتن به دلیل شنیدن مظلومیت‌ها و مصیبت‌های اوست؟ یا اینکه ابتداءً به خاطر یک رابطۀ فطری او را دوست دارید و بعد وقتی مصائب او را می‌شنوید، دلتان آتش می‌گیرد؟!

این کلامِ رسول الله(ص) در واقع از رابطۀ فطری ما با اباعبدلله(ع) پرده‌برداری می‌کند. همان‌طور که ایمان یک امر فطری است و وقتی بخشی از فطرتِ مؤمن شکوفا شود، تبدیل می‌شود به همین حرارتی که از اباعبدالله(ع) در قلب مؤمنین وجود دارد. می‌توان گفت فعال‌ترین بخش فطرتِ ما، حسین(ع) است و حسین(ع) معجزۀ فطرت است.

حسین(ع) زبان گویای فطرت است و ما با جهانیان حرفی جز حسین(ع) نداریم

آیا انسان مسیر کمال خود را جز از بخش‌های بیدار فطرت باید آغاز کند؟ آیا انسان راهی به سوی سعادت دارد، جز اینکه به بخش‌های بیدار و فعال فطری خود مراجعه کند و از آن طریق بقیۀ بخش‌های قلب خود را بیدار کند؟ آیا عقلاً راه دیگری غیر از این وجود دارد؟ مگر می‌شود انسان از راه دیگری شروع به کسب و اکتساب فضائل کند؟

چرا امام زمان(ع) قیام خود را با حسین(ع) آغاز می‌کند؟ چون حسین(ع) زبان گویای فطرت است. ما با جهانیان حرفی جز حسین(ع) نداریم. همۀ آدم‌های صاف و سالم زبان فطرتشان دربارۀ حسین(ع) فعال است و امروز دریافت فطری مردم از امام حسین(ع) دارد عالم‌گیر می‌شود.

اهل عالم به بن‌بست‌ رسیده‌اند و راه نجات، حسین(ع) است

امروز که بن‌بست‌ها خودشان را نشان داده‌اند و اهل عالم دنبال راه جدیدی برای نجات هستند، این راه جدید باید با حسین(ع) به اهل عالم معرفی شود. امروز نوبت امام حسین(ع) و نوبت بازگشت به اباعبدالله(ع) است. مردم جهان راه نجات می‌خواهند و راه نجات هم حسین(ع) است. «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحُ هُدًى وَ سَفِینَةُ نَجَاة»(عیون اخبار الرضا/ج1/ص60)

امام زمان(ع) هم مانند انبیاء الهی با زبان فطرت با مردم سخن می‌گویند. اول باید این زبان فعال شود. حتی زبان علم، خصوصاً به معنای علم جدلی فرعِ ماجراست و اصل، زبان فطرت است. علم جدلی که بسیاری اوقات در علم کلام به خاطر تثبیت اعتقادات مورد توجه قرار می‌گیرد اکثراً در مقابل دشمنِ بهانه‌گیر و شبهه‌افکنی‌های اوست.

امروز راه برقرای ارتباط با مردم عالم، زبان فطرت است و گویاترین زبان فطرت “حسین(ع)” است

راه ارتباط برقرار کردن با مردم عالم، گزاره‌های علمی نیست، راه اول زبان فطرت است و گویاترین زبان فطرت، “حسین(ع)” است. همان کاری که حسین(ع) با خودِ ما انجام داده و ما را در این مسیر معنوی قرار داده است.

نوبت جهان‌گیر شدن اسلام است و با حسین(ع) باید آغاز کرد…

امروز که در جهان به بن‌بست‌ها رسیده‌اند و نوبت سخنِ نو شده است، باید با زبان فطرت سخن گفت و شکوفاترین بخش فطرت، حسین(ع) است. امروز نوبت این شده است که اسلام جهان‌گیر شود و با حسین(ع) باید آغاز کرد.

امام حسین(ع) در حساس‌ترین مکان فطری در قلب انسان جای دارد و چقدر جایگاه او برای رشد انسان و جامعۀ اسلامی عمیق است. مبادا یک روزی از سرِ جهالت احساس کنیم که واحدِ معرفت امام حسین(ع) را گذرانده‌ایم و نوبت موضوعات دیگر شده است!

منبع: سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در هیئت میثاق با شهداء دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع “رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور”، محرم 91

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد