۱۳۹۵/۰۹/۲۳
–
۱۰۰۶ بازدید
در مورد غفلت و یقظه در اخلاق اسلامی سوال داشتم یعنی چی؟
شما تصور کنید خانه ای آتش گرفته و دارد همه جای آن شعله ور می شود، در همین حال کسی در میان آن خانه در اطاقی کاملا خواب است و دارد خواب های خوش می بیند و خبر ندارد که چه بلایی دارد سرش می آید و ممکن است در اثر این خواب همه چیز حتی جان خود را از دست بدهد.
در مقابل کسی را تصور کنید که بیدار شده و خطر را کاملا حس می کند و برای نجات خود و زندگی اش تلاش می نماید.
غفلت، یعنی سرگرم شدن به کارهای بی اهمیت زندگی و فراموش کردن امور سرنوشت ساز و اساسی حیات.
در جامعه شما با افرادی برخورد می کنید که کاملا چشم و گوش بسته هستند، یعنی انگار از هیچ چیز خبر ندارند. از جریاناتی که در جامعه اتفاق می افتد بی اطلاع اند.
شاید تعجب کنید، اما هستند کسانی که نمی دانند نماز چیست یا مثلا زنا کردن و شراب خوردن حرام است و مانند آن. در مورد امور اجتماعی هم اگر سوال کنید الان رئیس جمهور کیست ممکن است ندانند.
این افراد یک زندگی بشری دارند و دائم مشغول کارهای روزمره خود هستند و گاهی اصلا انگیزه ای برای کسب اطلاع و آگاهی های بیشتری از زندگی و محیط اطراف خود و جامعه و دین، ندارند.
وقتی انسان دقت می کند می بیند که این گروه ظاهرا بیدار هستند و باطنا در خوابی عمیق بسر می برند. زنده هستند و حرکت می کنند، اما معنای زندگی را نمی دانند و زندگی نمی کنند.
آدم خواب هم زنده است و قلب اش حرکت دارد، ولی از محیط اطراف خود بی خبر است. در برخی روایات داریم که آدم های جاهل و غافل مانند امواتی هستند که بین احیاء حرکت و زندگی می کنند.
اگر ما معیار بیداری را آگاهی از حقایق ماورای طبیعت بدانیم، اکثر افراد جامعه از ماورای طبیعت و حقایق آن بی خبر و غافل اند. قرآن کریم به خاطر همین بسیاری از مردم را غافل معرفی می کند. وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿یونس: ٩٢﴾
بنابر تعریف، غافل کسی است که در اثر سرگرم شدن به امور روزمره زندگی که حیاتی نیستند، نسبت به امور حیاتی و مهم زندگی در بی خبری بسر می برد.
و در مقابل بیدار به کسی گفته می شود که این امور مهم را می شناسد، کاملا با چشم باز زندگی می کند و برای نجات از خطرها و رسیدن به اهداف مهم زندگی تلاش می نماید.
حضرت علی(ع) می فرمایند: اهل دنیا مانند کاروانی هستند که آنها را می برند، در حالیکه خواب اند و زمانی چشم باز می کنند که عمر به سر آمده و دیر شده و از جوهره انسانیت بی بهره مانده اند.
فایده و حکمت وجود غفلت!
غفلت در تمام موارد آن بد و مذموم نیست، زیرا کارکرد مثبت هم دارد و اصل وجود آن حکیمانه است و آنرا خدای متعال آفریده و در ما قرار داده است.
آنچه مذموم است، غفلت از ماورای طبیعت و حقایقی است که فراموشی آن باعث هلاکت و شقاوت انسان در دنیا و آخرت می شود.
از آن جائى که زندگى انسان توأم با مشکلات و ناکامی ها و مصائب مى باشد، غفلت از امور عادی و حوادث زندگی طبیعی، گاهی مفید است، غفلت مى تواند موجب آرامش وآسایش باشد و نشاط را به زندگى برگرداند.
بطور مثال: شخصى که عزیزى را ازدست داده است، فقدان یک دوست و یا یکى از بستگان نزدیک، گاهی چنان تأثّرى درانسان پدید مى آورد که زندگى برایش تلخ و بی معنا می شود.
دیده شده که تا مدتی انسان مصیبت زده دل به هیچ کارى نمى دهد، دراین جا آنچه ادامه زندگى را برای او آسان مى کند وموجب مى شود تا به حالت عادى برگردد و دوباره از زندگى لّذت ببرد، غفلت وفراموشی است.
حتى دیده شده کسی که عزیزترین ونزدیک ترین بستگان خود را ازدست داده، دراثر گذشت زمان، به تدریج او را چنان فراموش کرده که گویا چنین کسى وجودنداشته است.
کسی که روزهای اول ورود مصیبت، ادامه زندگى برای او معنا و مفهوم نداشت، به برکت غفلت، همۀ آن غم ها، به فراموشى سپرده و این خود از”الطاف خفیّه الهى “مى باشد .
نور یقظه و بیداری!
عالمان اخلاقی اولین منزل سلوک را یقظه می دانند. یقظه در مقابل غفلت به معنای بیداری روح از خواب غفلت است.
یقظه نوری است الهی که در دل مومن وارد می شود و او را از خواب غفلت بیدار می کند و باعث می شود با چشم باز حقایق عالم و زندگی را ببیند و آگاهانه زندگی کند.
در کتاب مقامات معنوی آمده است: ای عزیز اولین نوری که به قلب عبد می رسد و قلب عبد بدان منور می گردد، نور یقظه است، این نور به عبد حیات می دهد و او را برای درک نور تنبیه آماده می کند.
وقتی نور یقظه در دل سالک پرتو افکند سالک را به سیر وا می دارد. این نور در تمام مدت سلوک همراه سالک هست.
هر مانعی که از سالک دفع و هر حجابی از او گرفته شود برای او انتباه جدیدی حاصل می گردد. این انتباهات در راه سلوک غیرقابل تصور و غیرقابل تحدید است. بدین معنا که سالک در هر حال در انتباه و بیداری یا یقظه جدیدی خواهد بود.
پس اگر گفته شد، فردی بیدار گشت و متنبه شد، نباید تصور شود، او با یک جلوه به حقیقت واصل گشت. ابتدای سلوک را از آن جهت که قبل از آن عالم بی خبری و بی اطلاعی است یقظه نامیده اند.
سالک وقتی بیدار شد و از لباس عادت خارج گشت و در سلک حق جویان و حق طلبان درآمد، راهی بس طولانی در پیش دارد. معلوم نیست این راه کی به پایان می رسد.
آنچه مسلم است، این است که سالک پیوسته، در حال یقظه و تنبه است. نباید فراموش کرد متیقظ آن کسی است که با توجه و عنایت خاص الهی بیدار شده باشد.
یقظه ای که با تذکر این و آن پدید آید همچون آتش شمع است با یک حمله هوای نفس خاموش می شود. یقظه ای که با توجه حضرت حق پدید آید همچون آتش پروانه است. برای آن خاموشی نیست. با هوای نفس خاموش نمی شود.
سالکی که با عنایت و توجه الهی بیدار گشته، التهاب عجیبی دارد. شب و روز آرام و قرار ندارد. او چون به موقعیت خویش پی برده به جنایات و خیانت های نفس واقف شده، پیوسته برای بهبودی حال خویش در اضطراب است.
این اضطراب و التهاب نمی گذارد او با کسی انس گیرد. از اینجا است که مربی او هم متناسب با حال او دستور می دهد: در راه سلوک و قیام به سوی حق دو به دو و یک به یک بپای خیزید. ان تقوموالله مثنی و فرادی (مقامات معنوی، محسن بینا، ج 1، ص 32)
اهمیت و ضرورت یقظه و بیداری!
یقظه اولین گام اساسی انسان برای رسیدن به سعادت فردی واجتماعی است.
در اهمیت و ضرورت یقظه همین بس که اگر اتفاق بیافتد، عزم تحقق می یابد و حرکت انسان به سوی انسانیت و سعادت شروع می شود.
ولی اگر اتفاق نیافتد آدمی در زندگی حیوانی خود برای همیشه می ماند و هرگز مزه انسانیت و کمال و لذت سعادت را نخواهد چشید.
انسانیت انسان از این نقطه شروع می شود که از غفلت خارج شده، قدم به مرحله آگاهی بگذارد و متوجه شود که سرنوشتی دارد و راه های مختلفی پیش پای او است که لازم است از میان آنها راه درست را شناخته و از آن پیروی نماید.
تا انسان از غفلت خارج نشود نه تنها داخل در محدوده انسانیت نشده ، بلکه مسیر انحطاط و سقوط را می پیماید.
قرآن کریم از غفلت به عنوان ریشه کلی انحراف انسان از مسیر سعادت یاد می کند:«یعلمون ظاهراً من الحیوۀ الدنیا و هم عن الاخرۀ هم غافلون»ظاهری از دنیا را درک میکنند و ایشان از آخرت غافل هستند.
یعنی همین زندگی دنیا را که مشترک بین حیوان و انسان است را درک می کنند و چیز دیگری جز آن نمی فهمند.
اگر انسان پرده غفلت را کنار نزند، جایگاه خود را در جغرافیای هستی از دست خواهد داد و این نکته در برخی آیات به خوبی اشاره شده که علت محرومیت انسان از پیمودن راه سعادت، عامل غفلت است.
نشانه های وجود غفلت در انسان!
1- صرف کردن عمر به بیهودگی:
یکی از نشانههای غفلت آن است که انسان عمر خود را در اموری صرف کند که نه سودی برای دنیا دارد نه آخرت.
امیرمؤمنان (ع) در این زمینه میفرمایند: کفی بالرجل غفلة ان یضیع عمره فی ما لاینجیه. برای غفلت انسان، همین بس که عمر خود را در چیزی که مایه نجات او نیست، ضایع کند .
عمر سرمایه انسان برای رسیدن به کمال و سعادت است و انسان بیدار هرگز حاضر نمی شود حتی لحظه ای از عمر خود را به بیهودگی صرف کند. (آمدی، عبدالواحد، شرح غررالحکم، ج4، ص585)
2- همنشینی با فاسدان و مفسدان:
همنشینی با فاسدان و مفسدان و دوری از مجالس اهل عبادت و خداپرستان نیز در کلمات معصومین از نشانه های غافلان شمرده شده است.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) میفرماید: الغفلة ترکک المسجد و طاعتک المفسد. غفلت آن است که مسجد را ترک کنی و از مفسد اطاعت نمایی. (همان)
انسان بیدار و خداپرست هرگز با چنین آدم هایی دمخور و همنشین نمی شود مگر اینکه قصد هدایت داشته باشد.
3- توجّه افراطی به مظاهر زندگی مادی:
بعضی از مردم خیلی به مظاهر مادی زندگی اهمیت می دهند و بیش از حد به تجملات مادی مشغول می شوند، این نوع زندگی باعث می شود که از مسیر کمال و یاد خدا غافل شوند.
قرآن کریم میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه؛ (منافقون/9)
ای اهل ایمان! مبادا مال و فرزندان تان شما را از یاد خدا غافل کند. کلمه “تلهی “از مصدر “الها” گرفته شده، و این کلمه به معنای مشغول و سرگرم شدن به کاری و غفلت از کاری دیگر است.
منظور از الهاء اموال و اولاد از ذکر خدا این است که اشتغال به مال و اولاد، انسان را از یاد خدا غافل کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز میدارد) .طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج19، ص490)
علامت انسان غافل و بیدار!
علامت اصلی انسان آگاه و بیدار تلاش دائمی او برای آماده کردن خود برای مرگ و سفر آخرت است و علامت غافل رکون به دنیا و دلخوش بودن به زندگی این جهانی و فراموش کردن سفر آخرت می باشد.
انسان بیدار هرگز به دنیا اعتماد نمی کند و احساس امنیت ندارد و دنیا را محل گذر و آماده سازی خود و برچیدن زاد و توشه آخرت می داند.
انسان بیدار می داند که مال دنیا و فرزندان در آخرت به کار او نمی آید و برای او نفعی ندارد و خدای متعال تنها به قلب او نظر می کند و از او قلب سلیم می خواهد. یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم.
اما انسان غافل مشغول جمع آوری مال و ثروت می شود و به فرزندان فراوان خود افتخار می کند و خیال می کند اینها باعث بقا و خوشبختی او هستند.
ان هؤلاء یحبون العاجله و یذرون وراء هم یوما ثقیلا- یعنی این جماعت گناهکار و کفران پیشه به این دنیای زودگذر دلبسته اند و فقط در کسب آن می کوشند و در ورای خود روز قیامت را که به آنها احاطه دارد، پشت سر انداخته اند و بکلی آن را فراموش کرده اند و اگر روزقیامت را (یوم ثقیل ) نامیده به دلیل آنست که شدت آن روز مانند بار سنگینی است که نمی توان آن را به دوش کشید.(انسان، 27)
انسان بیدار دائم در حال خودسازی و تغییر دادن خود است. او هیچ گاه از فکر آماده سازی خود برای مرگ رها نمی شود، اما غافلان مرگ را فراموش می کنند و تلاشی برای آماده ساخت خود برای مرگ انجام نمی دهند.
یاد مرگ علامت اصلی انسان بیدار است. در روایت دارد که روزی بیست بار یاد مرگ باشید، یعنی دائم به سفر آخرت فکر کنید و خود را برای آن آماده نمایید.
انسان بیدار درست مانند جنین در رحم مادر می ماند. جنین در رحم مادر یک لحظه از فکر رشد و آماده شدن برای تولد در این دنیا غافل نیست و کاری جز آمادگی برای تولد انجام نمی دهد.
یاد خود و یاد خدا، تابعی از یاد مرگ است. اگر کسی یاد مرگ بود و برای آماده شدن و کسب زاد و توشه آخرت برنامه داشت، حتما به یاد خود هم هست و حتما به یاد خدا هم خواهد بود، چون می داند که انسان تنها با یاد خدا به کمال می رسد و آماده تولد در عالم آخرت می شود.
یاد دنیا و مشغول شدن به آرزوهای دراز دنیوی و تلاش روزافزون برای کسب ثروت و رفاه و عیش دنیوی، باعث می شود که انسان غافل هم خودش را فراموش کند، هم خدا را از یاد ببرد و هم به فکر سفر آخرت نباشد.
انسان بیدار به لقاء الله باور دارد و برای ملاقات با خداوند آماده می شود اما غافل لقای الهی را فراموش می کند.