۱۳۹۳/۱۱/۰۸
–
۶۸ بازدید
کلید طلایی بحران سوریه
بحران سوریه رخدادی فراتر از مسئله داخلی است، برای هر طرح سیاسی می بایست ملاحظات بازیگران نیز در نظر گرفته شود. صلح نیابتی فرصت مناسبی است که بازیگران در فرایند مذاکرات واقعی به سوریهای جدید بیاندیشند.
خبرگزاری فارس: کلید طلایی بحران سوریه
کلید طلایی بحران سوریه
بحران سوریه رخدادی فراتر از مسئله داخلی است، برای هر طرح سیاسی می بایست ملاحظات بازیگران نیز در نظر گرفته شود. صلح نیابتی فرصت مناسبی است که بازیگران در فرایند مذاکرات واقعی به سوریهای جدید بیاندیشند.
خبرگزاری فارس: کلید طلایی بحران سوریه
به گزارش خبرگزاری فارس، بحران سوریه، مسائل بسیار جدی را برای کشورهای منطقه و جهان به وجود آورده است به طوری که با توجه به ارتباطات اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی این کشورها با کشورهای غربی و همچنین ادعای این کشورها مبنی بر داشتن منافع ملی در این منطقه، پای ابرقدرت های بزرگ اقتصادی و نظامی نیز به بحران سوریه باز شد.
به گونهای که در حال حاضر، بحران سوریه موجب باز شدن شکاف عمیق بین ابرقدرتها به خصوص آمریکا و روسیه شده است که به روشنی یادآور جنگ سرد بین شرق و غرب در قرن گذشته میباشد.
جنگ داخلی سوریه با مداخله کشورهای فرامنطقه ای تبدیل به یک «جنگ نیابتی» تمام عیار شده است، به گونهای که حل این بحران بدون حل اختلافات بین کشورهای بزرگ اساساً غیر قابل تصور به نظر میرسد. روسیه، آمریکا و سازمان ملل متحد مهم ترین بازیگران فرامنطقه ای در سوریه هستند که هر کدام راهحلهای جداگانهای را برای حل این بحران در نظر دارند که به منافع خود این کشورها مرتبط میباشد.
با وجود اختلافات عمیق و ریشهدار بین روسیه و آمریکا نه تنها چشم اندازی برای صلح در سوریه وجود ندارد بلکه اساساً باعث شدت یافتن جنگ داخلی سوریه و بروز بحرانهای عمیق حقوق بشری در این کشور شده است.
بازیگری تهران در پرونده سوریه
ایران یکی از بازیگران منطقهای دخیل در بحران سوریه است که با توجه به داشتن روابط دیرینه تاریخی با دولت سوریه و همچنین اهمیت راهبردی سوریه برای ایران، به صورت مستقیم از این بحران عمیقاً متأثر است. به گونهای که مسئله امنیت ملی ایران در وضعیت کنونی بیش از پیش اهمیت خود را آشکار کرده است.
ایران برای حفظ امنیت ملی خود در قبال تهدیدهای به وجود آمده رویکرد حمایت همه جانبه خود را از دولت بشار اسد به اجرا گذاشته و اتحادی را با کشورهای روسیه و چین برای جلوگیری از سلطه غرب بر این منطقه اتخاذ کرده و سیاست خارجی خود را در این راستا تنظیم کرده است.
طرحی برای خروج از بحران
در همین راستا، چندی پیش برخی رسانهها از جمله منابع لبنانی از طرح ایرانی-روسی برای پایان دادن به بحران سوریه خبر دادند، طرحی که بر اساس آن گفته شده بشار اسد رئیس جمهوری سوریه قرار است از برخی اختیارات خود چشم پوشی کند، موافقت خود را با برگزاری گفتوگو در مسکو و پس از آن در دمشق اعلام کند.
بر اساس این طرح، افراد معارض مورد قبول دمشق از جمله «معاذ الخطیب» رئیس پیشین ائتلاف مخالفان خارج نشین سوریه، «حسن عبدالعظیم» رئیس هیئت هماهنگی ملی معارضان سوریه، «قدری جمیل»دبیر حزب اراده ملی و از معارضان داخل که پیشتر معاون نخست وزیر سوریه بود، و همچنین 12 حزب کُرد و چند حزب و جریان دیگر که ارتباطی با داعش ندارند، در گفتو گو ها شرکت خواهند کرد.
این طرح شامل تشکیل دولت جدید در آوریل آینده (فروردین) به ریاست معاذ الخطیب است که بیشتر وزرای آن را معارضان تشکیل خواهند داد اما منوط به اصلاح قانون اساسی و فراهم کردن مقدمات برای انتخابات پارلمانی جدید درسوریه است، بدین شرط که وزارت دفاع برای بشار اسد محفوظ باشد. همچنین بر اساس این طرح افشا شده سه نهاد نظامی شامل نیروی هوایی، امنیت نظامی و نهاد امنیت داخلی سوریه برای بشار اسد محفوظ است اما وزیر جدید کشور از معارضان خواهد بود.
چالشهای پیش رو
طرح مذکور نه از سوی دولت سوریه، نه از سوی دولت ایران و از سوی دولت روسیه تایید نشده است. حال اگر بپذیریم و یا اگر صحت این طرح را مفروض بگیریم، چند سوال اساسی پیرامون طرح یاد شده مطرح است؟
نخست اینکه آیا این طرح با واقعیتهای میدانی سوریه تطابق دارد؟ دوم اینکه بر فرض مطابقت این طرح با واقعیتهای موجود بحران سوریه، آیا توان اقناع دیدگاه بازیگران تحولات سوریه در سطح منطقهای و بینالمللی دارد؟ و سوم اینکه بر فرض اینکه اقناع صورت گیرد، آیا میتواند مشکلات سوریه را حل کند.
واقعیت صحنه بحران در سوریه این است که نه مخالفان قدرت تشکیل حکومت در سوریه دارند و نه دولت سوریه بواسطه دخالتهای خارجی توان ایجاد امنیت پایدار و سرکوب معارضان مسلح را دارد.
بعد از گذشت نزدیک به 4 سال، شرایط نسبت به گذشته در صحنه میدانی تغییر کرده و ارتش سوریه به تدریج فضای احتمال شکست را به احتمال بقا تبدیل کرده است. احتمال سقوط از بین رفت و ماندن دولت بشار اسد جایگزین آن تفکر اولیه شده است. بسیاری از بازیگران منطقهای که برای رفتن بشار اسد شرط بندی کرده بودند، مواضع خود را تعدیل کردند.
در مقایسه با سالهای گذشته دولت سوریه در صحنه نبرد پیشروی های محسوسی در صحنه میدانی داشته است، علاوه بر این در صحنه سیاسی چه در سطح منطقهای و چه در سطح بین الملل، اوضاع دولت سوریه به مراتب نسبت به گذشته بهتر شده و حتی برخی دولتهای عربی که روابط خود را با سوریه قطع کرده بودند، امروز مجدداً اعلام کردند سفرای خود را به سوریه اعزام میکنند و یا بحثهایی که ممکن است سوریه به اتحادیه عرب بازگردد. این بحثها حکایت از این دارد که سایه ناامیدی در دیدگاههای دولتهایی مانند عربستان و قطر که به کمتر از سقوط بشار اسد راضی نبودند، مشاهده میشود.
راهحل های پیش رو
در پاسخ به سوال فرضی نخست باید گفت همه بازیگران پی بردهاند که در صحنه میدانی مخالفان نتوانستهاند موفقیت چندانی کسب کنند و از طرف دیگر تحولات اخیر در عراق، یمن، بحرین، قطر، مصر، و شورای همکاری خلیج فارس و شکلگیری ائتلاف ضد داعش و ورود حامیان گذشته آنها به نبرد در صحنه سوریه و عراق با این افراد مسلح، راه حل سیاسی می تواند در بحران مذکور راهگشا باشد. دیدگاه ایران و روسیه درباره تحولات سوریه از ابتدا مبتنی بر این بوده که باید بحران سوریه از طریق سیاسی حل شود و از طرف دیگر گفتو گوها باید سوری-سوری و بدون دخالت خارجی باشد.
در این میان روسها موفق شدهاند که مخالفان بشار اسد را به مسکو دعوت کنند. نکته مهم دیگر اینکه طولانی شدن بحران سوریه و نا امیدی در صفوف مخالفان، موجب شد بخشهایی از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مأیوس شوند و به دنبال راه حل مسالمتآمیز باشند چرا که با در اختیار گرفتن سلاح و جنگ مسلحانه با دولت سوریه، کار بجایی نخواهد رسید. بنابراین اینکه طرح مذکور تأکید بر راه حل سیاسی دارد، خوب است.
در پاسخ به سوال فرضی دوم باید گفت در طرح ایرانی – روسی به حضور معارضان و واگذاری پستهای کلیدی دولت آینده به معارضان اشاره شده است. حال سوال این است که معارضان نامبرده تا چه اندازه توان کنترل معارضان مسلح و جنگجویان سوریه را دارند؟ از طرف دیگر آیا دولت بشار اسد حاضر است در دولت آینده به افراد مسلح مسؤولیت دهد، که پاسخ منفی است.
در پاسخ به سوال فرضی سوم نیز میتوانیم بگوییم وقتی این طرح نمیتواند تأمین کننده انتظارات مخالفان و معارضان مسلح که یکی از بازیگران تعیین کنده صحنه نبرد در سوریه هستند، باشد، پس مشکلات سوریه را نیز حل نخواهد کرد. پس تکلیف چیست؟
حال که سناریوی جنگ نیابتی در سوریه با طرح مذکور در عالم واقع راهگشای بحران نخواهد بود، نگارنده معتقد است که تحقق هر گونه توافق در سوریه، باید پشتوانه بینالمللی داشته باشد. بحران سوریه چون فراتر از مسأله داخلی است، باید طرحی ارائه شود که منافع همه بازیگران از جمله در سطح منطقه و بینالملل مورد توجه قرار گیرد.یکی از طرحها که میتواند با پشتوانه همه بازیگران برای پایان دادن به بحران درسوریه ایفای نقش کند، «صلح نیابتی» است.
در سالهای گذشته همه بازیگران حامی و مخالف دولت سوریه سعی کردهاند با تزریق سلاح و پشتوانههای لجستیکی در سطح داخلی و سیاسی و دیپلماتیک در سطح بین الملل قدرت خود را در سوریه به نمایش بگذارند که نتیجه این اقدام به گسترش دامنه ناامنی، آوارگی عده زیادی از شهروندان سوریه و تخریب زیرساختهای کشور سوریه و از بین رفتن الگوی جامعه این کشور منجر شده است. سوریه نیازمند صلح نیابتی است که در آن بازیگران دخیل بجای قدرت نمایی در صحنه میدانی علیه یکدیگر، متعهد شوند در صحنه سیاسی با یکدیگر به تشکیل دولتی فراگیر کمک کنند.
باید بپذیریم که فرسایشی شدن جنگ در سوریه؛
در سطح اول جامعه درون سوریه را چند پاره و ناامن میکند،
در سطح دوم جامعه عرب را تهدید میکند که نوع بازی مختلف دولتهای عربی در تحولات سوریه خود بیانگر این مدعاست.
در سطح سوم جامعه اسلامی و جهان اسلام مورد تهدید قرار میدهد و عدهای تکفیری که خود را مسلمان نامیده و خلافت اسلامی تشکیل دادهاند، با اعمال خشونت و ترور در کشورهای منطقه سعی دارند چهرهای خشن از اسلام را به نمایش بگذارند و در بین دولتهای اسلامی نیز تفرقه ایجاد کنند.
در سطح چهارم جامعه بینالملل و سازمانهای بین المللی مورد تهدید قرار می گیرند. اتفاقات و حوادث خونین فرانسه، استرالیا و الجزایر نمونه این مدعاست.
بطور کلی هرچقدر جنگ در سوریه طولانیتر شود، ترور و خشونت و خونریزی نیز به همان اندازه در سطوح مختلف فوق الذکر گسترده خواهد شد. بر همین اساس طرح صلح نیابتی میتواند جایگزینی خوبی برای طرحهای سیاسی سوریه باشد.
مفروضات صلح نیابتی
طرح صلح نیابتی چند مفروض دارد:
اول اینکه درگیریها در جبهههای مختلف باید متوقف شود. برای تحقق این مفروض برخی بازیگران باید ارسال سلاح به معارضان را متوقف و آموزش آنها در پادگانهای برخی کشورهای منطقه را پایان دهند.
مفروض دوم این است که اتباع بیگانه باید از سوریه خارج و برخی از شهروندان سوریه که در سایه مخالفت دولت و یا جنگ سالهای گذشته از این کشور خارج شدهاند،، به وطن خود بازگردند و دولت سوریه زمینه این اقدام را فراهم نماید.
مفروض سوم تقویت و توسعه فرآیند آشتی ملی در سوریه است که باید دایره گستردهتری را بخود بگیرد و اقشار گستردهتری به این روند بپیوندند.
با فرض تحقق موارد فوق، صلح نیابتی میتواند مذاکرات سیاسی سوری-سوری را آغاز کند البته با این پیش فرض که اولاً در مذاکرات جایگاهی برای ورود معارضان به محیط قدرت و دولت باز کنند، ثانیاً حزب حاکم سیاست خود را تعدیل کند، ثالثاً در ساختار نظام سوریه اصلاحات اساسی اتفاق بیفتد، و چهارم اینکه سهم بازیگران منطقهای و بین المللی در این فرایند مورد توجه قرار گیرد.
اگر بپذیریم که بحران سوریه رخدادی فراتر از مسئله داخلی است، برای هر طرحی سیاسی می بایست ملاحظات بازیگران نیز در نظر گرفته شود. در صلح نیابتی فرصت مناسبی است که بازیگران در فرایند مذاکرات واقعی به سوریهای جدید بیاندیشند، این است کلید طلایی بحران سوریه.
روح الله قاسمیان؛ نویسنده کتاب «کنکاشی در تحولات سوریه؛ ریشهها بازیگران و پیامدها»
انتهای پیام
– See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931108000256#sthash.Hy0f9sqL.dpuf