۱۳۹۲/۰۴/۱۰
–
۳۵۱۳ بازدید
خداوند متعال می فرماید: « حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فیهِمْ حُسْناً : [ذوالقرنین ] چون به غروبگاه آفتاب رسید چنین یافت که در چشمه اى گل آلود (تیره) فرو مى رود و نزدیک چشمه گروهى را یافت.
خداوند متعال می فرماید: « حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فیهِمْ حُسْناً : [ذوالقرنین ] چون به غروبگاه آفتاب رسید چنین یافت که در چشمه اى گل آلود (تیره) فرو مى رود و نزدیک چشمه گروهى را یافت. گفتیم اى ذو القرنین یا عذاب مى کنى یا میان آنها طریقه اى نیکو پیش مى گیرى.»
علّامه ی طباطبایی در تفسیر آیه ی شریفه فرموده اند:
« کلمه «حتى» دلالت مى کند بر اینکه فعلى در تقدیر است و تقدیر کلام « فسار حتى اذا بلغ : و سیر کرد تا به مغرب آفتاب رسید » مى باشد. و مراد از مغرب آفتاب، آخر آبادی آن روز از ناحیه ی غرب است ، به دلیل اینکه مى فرماید: « نزد آن مردمى را یافت ».
مفسرین گفته اند: منظور از « عین حمئة » چشمه اى داراى گل سیاه یعنى لجن است، چون حماة به معناى گل سیاه است و مقصود از عین دریا است ، چون در زبان عرب ، بسیار مى شود که این کلمه به دریا هم اطلاق مى گردد. و مقصود از اینکه فرمود: « آفتاب را یافت که در دریایى لجن دار غروب مى کرد.» این است که به ساحل دریایى رسید که دیگر ماوراى آن خشکى امید نمى رفت ، و چنین به نظر مى رسید که آفتاب در دریا غروب می کند ؛ چون انتهاى افق بر دریا منطبق است. بعضى هم گفته اند: چنین چشمه ی لجن دارى با دریاى محیط ، یعنى اقیانوس غربى (اطلس) ، که جزائر خالدات در آن بوده منطبق است و جزائر مذکور همان جزائرى هستند که در هیأت و جغرافیاى قدیم مبدأ طول به شمار مى رفتند ، و بعدها غرق شده و فعلاً اثرى از آنها نمانده است.
جمله « فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ » به صورت « عین حامیة » یعنى حارّه (گرم) نیز قرائت شده و اگر این قرائت صحیح باشد دریاى حارّ با قسمت استوایى اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است منطبق مى گردد، و بعید نیست که ذو القرنین در مسافرت غربی اش به سواحل آفریقا رسیده باشد. » ( ترجمه المیزان، ج 13، ص: 499)
محی الدین ابن عربی نیز برای این آیه تفسیری انفسی ارائه داده که حاصل آن چنین است:
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ ؛ یعنی چون رسید به مکان غروب خورشید روح ، وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ ، یعنی ذوالفرنین آن خورشید فروزان روح را یافت که در چشمه ی مخلوط با گل غروب می کند و آن چشمه ی مخلوط با گل ، بدن مادّی است که از خاک و آب می باشد. وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً ، یعنی وی قوای نفسانی و بدنی روح را در آن بدن مشاهده نمود. قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ . خدا گفت: ای ذوالقرنین یا آن قوا را با ریاضت و قهر و کشتن عذاب کن! ؛ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً ، یا با آنها از راه تعدیل و دادن حظّ هر کدام به وی به نیکویی رفتار نما!.
سخن نهایی:
1ـ مراد از عین (چشمه) دریاست ؛ چرا که اوّلاً عرب از دریا تعبیر به عین می کند. ثانیاً در روایات اهل بیت (ع) نیز کلمه ی عین در این آیه تفسیر به دریا شده. ثالثاً چشمه گفتن به دریا در این آیه ، می تواند نوعی تعظیم برای ذوالقرنین باشد ؛ یعنی در برابر عظمت ذوالقرنین ، که کلّ زمین را به قدرت الهی گشته بود ، دریا همچون چشمه می نمود.
2ـ این دریا چنان بوده که همیشه یا هنگام غروب آفتاب ، گل آلود یا تیره رنگ بوده است.
3ـ از کلمه ی مغرب الشمس ، استفاده می شود که این دریا در مغرب زمین بوده است امّا بر خلاف آنچه برخی مفسّرین فرموده اند ، از این استفاده نمی شود که آن دریا ، حتماً در انتهای مغرب زمین بوده است. پس آن دریا یا دریای سیاه بوده در بالای ترکیّه یا دریای مدیترانه بوده یا اقیانوس اطلس. و به احتمال زیاد آن دریا ، دریای سیاه باشد ؛ چرا که با علائم داده شده در آیه تطابق بیشتری دارد. اگر واژه ی دریای سیاه را در گوگل جستجو بفرمایید عکسهای ماهواره ای آن را می یابید که مثل قیر سیاه می نماید.
4ـ منظور از کلمه ی « وجدها » یافتن و مشاهده ی حسّی است نه یافتن حقیقی و علمی ؛ یعنی ذوالقرنین آفتاب را با چشم دید که گویی در دریا فرو می رود ؛ همانگونه که ما مشاهده می کنیم که خورشید در پشت کوه غروب می کند. شاهد این که منظور از « وجدها » مشاهده با چشم بوده ، این است که چند کلمه بعد فرمود: « وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً : نزدیک آن چشمه مردمی را یافت» ، که بی شکّ منظور از یافتن مردم ، مشاهده ی آنها با چشم است.
علّامه ی طباطبایی در تفسیر آیه ی شریفه فرموده اند:
« کلمه «حتى» دلالت مى کند بر اینکه فعلى در تقدیر است و تقدیر کلام « فسار حتى اذا بلغ : و سیر کرد تا به مغرب آفتاب رسید » مى باشد. و مراد از مغرب آفتاب، آخر آبادی آن روز از ناحیه ی غرب است ، به دلیل اینکه مى فرماید: « نزد آن مردمى را یافت ».
مفسرین گفته اند: منظور از « عین حمئة » چشمه اى داراى گل سیاه یعنى لجن است، چون حماة به معناى گل سیاه است و مقصود از عین دریا است ، چون در زبان عرب ، بسیار مى شود که این کلمه به دریا هم اطلاق مى گردد. و مقصود از اینکه فرمود: « آفتاب را یافت که در دریایى لجن دار غروب مى کرد.» این است که به ساحل دریایى رسید که دیگر ماوراى آن خشکى امید نمى رفت ، و چنین به نظر مى رسید که آفتاب در دریا غروب می کند ؛ چون انتهاى افق بر دریا منطبق است. بعضى هم گفته اند: چنین چشمه ی لجن دارى با دریاى محیط ، یعنى اقیانوس غربى (اطلس) ، که جزائر خالدات در آن بوده منطبق است و جزائر مذکور همان جزائرى هستند که در هیأت و جغرافیاى قدیم مبدأ طول به شمار مى رفتند ، و بعدها غرق شده و فعلاً اثرى از آنها نمانده است.
جمله « فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ » به صورت « عین حامیة » یعنى حارّه (گرم) نیز قرائت شده و اگر این قرائت صحیح باشد دریاى حارّ با قسمت استوایى اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است منطبق مى گردد، و بعید نیست که ذو القرنین در مسافرت غربی اش به سواحل آفریقا رسیده باشد. » ( ترجمه المیزان، ج 13، ص: 499)
محی الدین ابن عربی نیز برای این آیه تفسیری انفسی ارائه داده که حاصل آن چنین است:
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ ؛ یعنی چون رسید به مکان غروب خورشید روح ، وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ ، یعنی ذوالفرنین آن خورشید فروزان روح را یافت که در چشمه ی مخلوط با گل غروب می کند و آن چشمه ی مخلوط با گل ، بدن مادّی است که از خاک و آب می باشد. وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً ، یعنی وی قوای نفسانی و بدنی روح را در آن بدن مشاهده نمود. قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ . خدا گفت: ای ذوالقرنین یا آن قوا را با ریاضت و قهر و کشتن عذاب کن! ؛ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً ، یا با آنها از راه تعدیل و دادن حظّ هر کدام به وی به نیکویی رفتار نما!.
سخن نهایی:
1ـ مراد از عین (چشمه) دریاست ؛ چرا که اوّلاً عرب از دریا تعبیر به عین می کند. ثانیاً در روایات اهل بیت (ع) نیز کلمه ی عین در این آیه تفسیر به دریا شده. ثالثاً چشمه گفتن به دریا در این آیه ، می تواند نوعی تعظیم برای ذوالقرنین باشد ؛ یعنی در برابر عظمت ذوالقرنین ، که کلّ زمین را به قدرت الهی گشته بود ، دریا همچون چشمه می نمود.
2ـ این دریا چنان بوده که همیشه یا هنگام غروب آفتاب ، گل آلود یا تیره رنگ بوده است.
3ـ از کلمه ی مغرب الشمس ، استفاده می شود که این دریا در مغرب زمین بوده است امّا بر خلاف آنچه برخی مفسّرین فرموده اند ، از این استفاده نمی شود که آن دریا ، حتماً در انتهای مغرب زمین بوده است. پس آن دریا یا دریای سیاه بوده در بالای ترکیّه یا دریای مدیترانه بوده یا اقیانوس اطلس. و به احتمال زیاد آن دریا ، دریای سیاه باشد ؛ چرا که با علائم داده شده در آیه تطابق بیشتری دارد. اگر واژه ی دریای سیاه را در گوگل جستجو بفرمایید عکسهای ماهواره ای آن را می یابید که مثل قیر سیاه می نماید.
4ـ منظور از کلمه ی « وجدها » یافتن و مشاهده ی حسّی است نه یافتن حقیقی و علمی ؛ یعنی ذوالقرنین آفتاب را با چشم دید که گویی در دریا فرو می رود ؛ همانگونه که ما مشاهده می کنیم که خورشید در پشت کوه غروب می کند. شاهد این که منظور از « وجدها » مشاهده با چشم بوده ، این است که چند کلمه بعد فرمود: « وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً : نزدیک آن چشمه مردمی را یافت» ، که بی شکّ منظور از یافتن مردم ، مشاهده ی آنها با چشم است.