۱۳۹۸/۰۷/۲۲
–
۳۴۸۱ بازدید
با سلام . با دانشجویی که همکلاسم است صحبت میکردم . خیلی پسر خوشتیپی است و چندین دوست دختردارد . به من میگوید الان در جوانی هرچقدر دلت میخواهد کیفشو ببر ولذت ببر بعدا در موقعی که پا به سن گذاشتی توبه میکنی و خدایی که الرحم الراحمین است حتما تورا میبخشد .من چگونه پاسخ اورا بدهم لطفا از جهات گوناگون عقلی ونقلی برایم پاسخ را بفرستید تا خوب قانعش کنم نیاز به مطلب زیاد دارم تا خوب اطراف موضوع باهاش صحبت کنم . با یک جواب کوتاه پیامکی نمیشه . لطفا مفصل بفرستید . اگه ایمیل باشه بهتره . خیلی خیلی ممنون میشم .
جوانی
جوانی، چون رودی است جاری و بیبازگشت؛ ستارهای است که تنها یک بار در آسمان عمر آدمی طلوع میکند. پس اینک که میتوانی، دامنی از گل سرخ پر کن! چراکه عقاب کهنسال زمان، همچنان در پرواز است و این گُل که امروز به روی تو میخندد، فردا همه بر باد خواهد رفت. از عمر آدمی، جوانی بهترین بخش آن است. آن هنگام که خون گرم جوانی در تن جاری است و چون این دوران سپری شود، ایامی سختتر و ناخوشتر، آن روزگار خوش را در پی خواهد بود. پس، شرم و ناز و بهانه را رها کن و فرصت غنیمت شمار که چون جوانی را بیبهره پشت سر نهادی، جز آه و حسرت پیشرو نخواهی داشت. این سخن پیامبر اکرم (ص) را آویزه گوش ساز که: «فرشتهای الهی هر شب جوانان بیست ساله را ندا میدهد که دنیا شما را فریب ندهد». (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 253.)
بدان، که موهبتهایی چون سلامتی، فراغت، قدرت، امنیت و مانند آن، هشیاری و اغتنام فرصت میطلبند. نبی اکرم (ص) در سخنی دیگر میفرماید: «کسی که دَرِ نیکی و خیری بر او گشوده شد، باید آن را غنیمت شمارد؛ چه اینکه نمیداند چه وقت بر روی او بسته خواهد شد».( بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 77، ص 165.)
جوانی، بهاری سبز و خرم است که در سرزمین عمر آدمی تنها یک بار به گل و شکوفه مینشیند و چون دست خزانِ میانسالی و کهنسالی بر آن افتد، امیدی به رویش و شادابی و سرسبزی دگر باره آن نخواهد بود.
بهارا دریغا که پایا نهایدریغا که پیوسته با ما نهای
دریغا که چون روزگار شبابیک امروز هستی و فردا نهای ( رشید یاسمی )
از زمانی که انسان به عرصه وجود پا مینهد، دورههای گوناگون را پشت سر میگذارد: نوزادی، خردسالی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری. هر یک از این دورهها، شرایط ویژه خود را دارد. در میان این دورهها، جوانی، بهاری است که سرنوشت انسان در آن رقم میخورد، شخصیت وی شکل میگیرد و استعدادهایش، بارور و پایههای دینی و عقیدتیاش استوار میشود. جوانی، بهار زندگی است؛ بهاری ارزشمند، ولی زودگذر. جوانی، فصل رویشها و شکفتنها، دوران درخشندگی و نشاط زندگی، زمان ظهور غریزهها و کششها و آرزوهاست.
ب ) در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است…ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار..
مصرع اول این بیت درست است ، اما مصرع دوم آن دارای اشکال است ، درست است که در جوانی پاک زندگی کردن شیوه پیغمبریست ولی اگر در جوانی پاک نبودیم در پیری هم پاک نخواهیم شد ، عده ای فکر میکنند همین که پیر شدند حتما پاک خواهند شد ودست از گناه خواهند شُست و نمازهایشان را خواهند خواند و دیگر هیچ گناهی از آنان سرنمیزند و با همین تفکر در جوانی دنبال گناه و معصیت میروند و غافل از آن که اگر کسی در جوانی به چیزی (گناه) عادت کرده باشد در پیری به همین راحتی نمی تواند از عادت خود دست بردارد به طور مثال کسی که در نوجوانی و جوانی به دنبال تحصیل علم رفته به راحتی می تواند در سن پیری به تحصیل خود ادامه داده و از آن استفاده کند ، در روایتی از امیر المومنین علیه السلام آمده است:«الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ؛ یادگیری در کودکی مانند نقاشی و اثر گذاشتن بر روی سنگ است».(بحارالانوار، ج1، ص 224)
یا کسی می تواند ورزشکار خوبی شود که از سن در سن نوجوانی و جوانی خوب تمرین کرده باشد تا بتواند در سن بزگسالی ورزشکار خوبی شود هیچ کس بدون تمرین نمی تواند در آینده به جایی برسد .
کسی در پیری پاک و پرهیزکار می شود که در جوانی پاکی را تمرین کرده باشد در غیر این صورت اگر در جوانی با خدا نبودیم در پیری هم با خدا نخواهیم بود.
ج ) تاخیر در توبه و پاک شدن
1 . نزدیکی مرگ
انسان از چند لحظه بعد خود خبر ندارد ، چه کسی می تواند به طور قطع بگوید که تا سن پیری زنده مانده و فرصت توبه پیدا می کند ، امیرالمومنین علیه السلام می فرماید : « اى بندگان خدا از مرگ و نزدیک بودنش بترسید، و آمادگى هاى لازم را براى مرگ فراهم کنید، که مرگ جریانى بزرگ و مشکلى سنگین به همراه خواهد آورد ؛ یا خیرى که پس از آن شرّى وجود نخواهد داشت، و یا شرّى که هرگز نیکى با آن نخواهد بود . پس چه کسى از عمل کننده براى بهشت، به بهشت نزدیک تر و چه کسى از عمل کننده براى آتش، به آتش نزدیک تر است ؟ شما همه شکار آماده ی مرگ مى باشید ؛ اگر توقّف کنید شما را مى گیرد، و اگر فرار کنید به شما مى رسد. مرگ از سایه ی شما به شما نزدیک تر است، نشانه ی مرگ بر پیشانى شما زده شد، دنیا پشت سر شما در حال درهم پیچیده شدن است، پس بترسید از آتشى که ژرفاى آن زیاد، و حرارتش شدید، و عذابش نو به نو وارد مى شود، در جایگاهى که رحمت در آن وجود ندارد، و سخن کسى را نمى شنوند، و نا راحتى ها در آن پایان ندارد . اگر مى توانید که ترس از خدا را فراوان، و خوش بینى خود را به خدا نیکو گردانید، چنین کنید، هر دو را جمع کنید، زیرا بنده ی خدا خوش بینى او به پروردگار باید به اندازه ترسیدن او باشد، و آن کس که به خدا خوش بین تر است، باید بیشتر از دیگران از کیفر الهى بترسد. » [نهج البلاغه / نامه27]احادیث وروایات وقرآن مارا دعوت به توبه در جوانی می کنندوعقل نیز حکم می کند که در دوران جوانی گناه را ترک کن تا بتوانی با درست زندگی کردن به دوران پیری برسی!
پس چگونه چنین سخنی گفته شده ؟ امام خمینی قدس سره در توصیه ای به جوانان فرموده: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.
2 . تاخیر انداختن توبه
امام محمدتقی(ع) فرمود: « تاخیر التوبهًْ اغترار و طول التسویف حیرهًْ و الاعتلال علیالله هلکهًْ و الاصرار علیالذنب امن لمکرالله و لایامن مکرالله الا القوم الخاسرون.»
تاخیر انداختن توبه در واقع نوعی فریب خوردن است، امروز و فردا کردن برای توبه موجب حیرت و سرگردانی است، در برابر خداوند عذرتراشی کردن منجر به هلاکت میشود، اصرار بر گناهان نوعی آسودهخاطرشدن از مکر خدا تلقی میشود و تنها انسانهای زیانکار از مکر خدا آسودهخاطر هستند. (تحفالعقول ص480)
به درگاه خدا کردی چو تقصیر میفکن توبه را هرگز به تاخیر (گنج دانش ص 78)
در حدیث داریم که: وقتی که زمان رحلت بندهای فرا میرسد و پردهها از پیش چشم او برداشته میشود و به مرگ خویش یقین پیدا میکند، در مقابل قبضکننده روح به گریه و التماس میافتد که یک روز به من مهلت بده تا برای خود گریه کنم تا از خدا طلب مغفرت و توبه نمایم.
ملکالموت میگوید: هرگز، هرگز، روزهای تو به پایان رسید و دیگر فرصتی نداری. شخص میگوید: یک ساعت مهلت بده. پاسخ میشنود: که ساعتهای تو نیز به اتمام رسیده و دیگر ساعتی نداری.
در آن هنگام درهای قبول توبه بر او بسته میشود و روحش به تلاطم میآید و نفس وی به شماره میافتد و غصه گلوی او را میفشارد و بر عمر ضایع شده خود حسرت میخورد. (معراجالسعاده صص 574-579)
3 . شیطان و سرگرم کردن انسان به وعدهها و آرزوها
وقتی آیه 33 سوره انفال نازل شد؛ «کسانی که وقتی کار بدی انجام میدهند یا به خود ستم میکنند، خدا را یاد میآورند و برای گناهانشان استغفار میکنند»، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای سرور ما، چه شده است که ما را فراخواندی؟ گفت: این آیه نازل شده و پشت مرا میلرزاند و مایه نجات بشر است.
حال کدامیک از شما میتواند با آن مقابله کند؟ چند نفر از شیاطین طرحهای خود را مطرح کردند اما مقبول ابلیس نیفتاد.
سپس شخصی بنام «وسواس خناس» برخاست و گفت: من از عهده این کار برمیآیم. پرسیدند چگونه؟ گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم میکنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه و استغفار را از یادشان میبرم.
ابلیس گفت: نقشهات بسیار ماهرانه است و این ماموریت تا دامنه قیامت به عهده تو است.(المیزان ج4 ص 36)
دقت به نکته ای مهم لازم است، و آن، این است که توفیق توبة درست و کامل و حفظ شرایط آن، همان طور که بیان خواهد شد، مشکل است و انسان، کمتر می تواند به این هدف، نایل شود؛ بلکه انجام گناهان به خصوص گناهان کبیره، باعث می شود، انسان از یاد توبه غافل شود و اگر درخت گناهان در مزرعة دل انسانی، بارمند و برومند گردد و ریشه اش محکم شود، نتایجی بس ناهنجار خواهد داشت که یکی از آن ها این است که انسان را از توبه منصرف می کند و اگر گاه گاهی نیز یادآور آن شود به امروز و فردا و این ماه و آن ماه می افکند و با خود می گوید در آخر عمر و زمان پیری، توبة صحیحی می کنم، غافل از آن که این، مکر با خداست. « وَاللّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ» «و از همه کس، خدا بهتر مکر تواند کرد».[1] انسان گمان نکند که پس از محکم شدن ریشة گناهان، بتواند، توبه نماید یا آن که بتواند به شرایط آن، قیام کند؛ پس بهار توبه، ایام جوانی است که بار گناهان، کمتر و کدورت قلبی و تاریکی باطنی، ناقص تر و شرایط توبه، آسان تر است.
در پیری، حرص، طمع، دوستی مقام، ثروت و درازی آرزو بیشتر است. و این مطلب به تجربه رسیده است و حدیث شریف نبوی، شاهد بر آن است؛ گیرم انسان بتواند در ایام پیری به این امر قیام کند؛ از کجا به پیری برسد و اجل موعود، او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است؛ در شهری 50000 نفری، 50 نفر پیر 80 ساله به چشم نمی خورد.
پس انسان باید ! از نیرنگ های شیطان بترسد و دوری کند و با خدای خود حیله نکند که 50 سال یا بیشتر، شهوت رانی می کنم و هنگام مرگ با کلمة استغفار، جبران گذشته می نمایم، این ها خیال خام است.
اگر در حدیث دید یا شنید که حق تعالی بر این امت، لطف فرموده، توبة آن ها را تا قبل از دیدن آثار مرگ، قبول می فرماید، درست است؛ ولی هیهات که در آن وقت، توبه میسر شود! مگر توبه، لفظ است؟ قیام به امر توبه، زحمت دارد؛ عزم بر برگشت نکردن به سوی گناهان، ریاضت ها و سختی های علمی و عملی دارد وگرنه کمتر اتفاق می افتد که انسان به فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود یا اگر شد، بتواند به شرایط درستی و قبول آن یا به شرایط کمال آن، قیام کند؛ چه بسا قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد و انسان را با بار گناهان سنگین و تاریکی بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید، آن وقت، خدا می داند به چه گرفتاری ها و بدبختی ها دچار می شود.
جوانی، چون رودی است جاری و بیبازگشت؛ ستارهای است که تنها یک بار در آسمان عمر آدمی طلوع میکند. پس اینک که میتوانی، دامنی از گل سرخ پر کن! چراکه عقاب کهنسال زمان، همچنان در پرواز است و این گُل که امروز به روی تو میخندد، فردا همه بر باد خواهد رفت. از عمر آدمی، جوانی بهترین بخش آن است. آن هنگام که خون گرم جوانی در تن جاری است و چون این دوران سپری شود، ایامی سختتر و ناخوشتر، آن روزگار خوش را در پی خواهد بود. پس، شرم و ناز و بهانه را رها کن و فرصت غنیمت شمار که چون جوانی را بیبهره پشت سر نهادی، جز آه و حسرت پیشرو نخواهی داشت. این سخن پیامبر اکرم (ص) را آویزه گوش ساز که: «فرشتهای الهی هر شب جوانان بیست ساله را ندا میدهد که دنیا شما را فریب ندهد». (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 253.)
بدان، که موهبتهایی چون سلامتی، فراغت، قدرت، امنیت و مانند آن، هشیاری و اغتنام فرصت میطلبند. نبی اکرم (ص) در سخنی دیگر میفرماید: «کسی که دَرِ نیکی و خیری بر او گشوده شد، باید آن را غنیمت شمارد؛ چه اینکه نمیداند چه وقت بر روی او بسته خواهد شد».( بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج 77، ص 165.)
جوانی، بهاری سبز و خرم است که در سرزمین عمر آدمی تنها یک بار به گل و شکوفه مینشیند و چون دست خزانِ میانسالی و کهنسالی بر آن افتد، امیدی به رویش و شادابی و سرسبزی دگر باره آن نخواهد بود.
بهارا دریغا که پایا نهایدریغا که پیوسته با ما نهای
دریغا که چون روزگار شبابیک امروز هستی و فردا نهای ( رشید یاسمی )
از زمانی که انسان به عرصه وجود پا مینهد، دورههای گوناگون را پشت سر میگذارد: نوزادی، خردسالی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری. هر یک از این دورهها، شرایط ویژه خود را دارد. در میان این دورهها، جوانی، بهاری است که سرنوشت انسان در آن رقم میخورد، شخصیت وی شکل میگیرد و استعدادهایش، بارور و پایههای دینی و عقیدتیاش استوار میشود. جوانی، بهار زندگی است؛ بهاری ارزشمند، ولی زودگذر. جوانی، فصل رویشها و شکفتنها، دوران درخشندگی و نشاط زندگی، زمان ظهور غریزهها و کششها و آرزوهاست.
ب ) در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است…ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار..
مصرع اول این بیت درست است ، اما مصرع دوم آن دارای اشکال است ، درست است که در جوانی پاک زندگی کردن شیوه پیغمبریست ولی اگر در جوانی پاک نبودیم در پیری هم پاک نخواهیم شد ، عده ای فکر میکنند همین که پیر شدند حتما پاک خواهند شد ودست از گناه خواهند شُست و نمازهایشان را خواهند خواند و دیگر هیچ گناهی از آنان سرنمیزند و با همین تفکر در جوانی دنبال گناه و معصیت میروند و غافل از آن که اگر کسی در جوانی به چیزی (گناه) عادت کرده باشد در پیری به همین راحتی نمی تواند از عادت خود دست بردارد به طور مثال کسی که در نوجوانی و جوانی به دنبال تحصیل علم رفته به راحتی می تواند در سن پیری به تحصیل خود ادامه داده و از آن استفاده کند ، در روایتی از امیر المومنین علیه السلام آمده است:«الْعِلْمُ مِنَ الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ؛ یادگیری در کودکی مانند نقاشی و اثر گذاشتن بر روی سنگ است».(بحارالانوار، ج1، ص 224)
یا کسی می تواند ورزشکار خوبی شود که از سن در سن نوجوانی و جوانی خوب تمرین کرده باشد تا بتواند در سن بزگسالی ورزشکار خوبی شود هیچ کس بدون تمرین نمی تواند در آینده به جایی برسد .
کسی در پیری پاک و پرهیزکار می شود که در جوانی پاکی را تمرین کرده باشد در غیر این صورت اگر در جوانی با خدا نبودیم در پیری هم با خدا نخواهیم بود.
ج ) تاخیر در توبه و پاک شدن
1 . نزدیکی مرگ
انسان از چند لحظه بعد خود خبر ندارد ، چه کسی می تواند به طور قطع بگوید که تا سن پیری زنده مانده و فرصت توبه پیدا می کند ، امیرالمومنین علیه السلام می فرماید : « اى بندگان خدا از مرگ و نزدیک بودنش بترسید، و آمادگى هاى لازم را براى مرگ فراهم کنید، که مرگ جریانى بزرگ و مشکلى سنگین به همراه خواهد آورد ؛ یا خیرى که پس از آن شرّى وجود نخواهد داشت، و یا شرّى که هرگز نیکى با آن نخواهد بود . پس چه کسى از عمل کننده براى بهشت، به بهشت نزدیک تر و چه کسى از عمل کننده براى آتش، به آتش نزدیک تر است ؟ شما همه شکار آماده ی مرگ مى باشید ؛ اگر توقّف کنید شما را مى گیرد، و اگر فرار کنید به شما مى رسد. مرگ از سایه ی شما به شما نزدیک تر است، نشانه ی مرگ بر پیشانى شما زده شد، دنیا پشت سر شما در حال درهم پیچیده شدن است، پس بترسید از آتشى که ژرفاى آن زیاد، و حرارتش شدید، و عذابش نو به نو وارد مى شود، در جایگاهى که رحمت در آن وجود ندارد، و سخن کسى را نمى شنوند، و نا راحتى ها در آن پایان ندارد . اگر مى توانید که ترس از خدا را فراوان، و خوش بینى خود را به خدا نیکو گردانید، چنین کنید، هر دو را جمع کنید، زیرا بنده ی خدا خوش بینى او به پروردگار باید به اندازه ترسیدن او باشد، و آن کس که به خدا خوش بین تر است، باید بیشتر از دیگران از کیفر الهى بترسد. » [نهج البلاغه / نامه27]احادیث وروایات وقرآن مارا دعوت به توبه در جوانی می کنندوعقل نیز حکم می کند که در دوران جوانی گناه را ترک کن تا بتوانی با درست زندگی کردن به دوران پیری برسی!
پس چگونه چنین سخنی گفته شده ؟ امام خمینی قدس سره در توصیه ای به جوانان فرموده: شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید کاری کنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.
2 . تاخیر انداختن توبه
امام محمدتقی(ع) فرمود: « تاخیر التوبهًْ اغترار و طول التسویف حیرهًْ و الاعتلال علیالله هلکهًْ و الاصرار علیالذنب امن لمکرالله و لایامن مکرالله الا القوم الخاسرون.»
تاخیر انداختن توبه در واقع نوعی فریب خوردن است، امروز و فردا کردن برای توبه موجب حیرت و سرگردانی است، در برابر خداوند عذرتراشی کردن منجر به هلاکت میشود، اصرار بر گناهان نوعی آسودهخاطرشدن از مکر خدا تلقی میشود و تنها انسانهای زیانکار از مکر خدا آسودهخاطر هستند. (تحفالعقول ص480)
به درگاه خدا کردی چو تقصیر میفکن توبه را هرگز به تاخیر (گنج دانش ص 78)
در حدیث داریم که: وقتی که زمان رحلت بندهای فرا میرسد و پردهها از پیش چشم او برداشته میشود و به مرگ خویش یقین پیدا میکند، در مقابل قبضکننده روح به گریه و التماس میافتد که یک روز به من مهلت بده تا برای خود گریه کنم تا از خدا طلب مغفرت و توبه نمایم.
ملکالموت میگوید: هرگز، هرگز، روزهای تو به پایان رسید و دیگر فرصتی نداری. شخص میگوید: یک ساعت مهلت بده. پاسخ میشنود: که ساعتهای تو نیز به اتمام رسیده و دیگر ساعتی نداری.
در آن هنگام درهای قبول توبه بر او بسته میشود و روحش به تلاطم میآید و نفس وی به شماره میافتد و غصه گلوی او را میفشارد و بر عمر ضایع شده خود حسرت میخورد. (معراجالسعاده صص 574-579)
3 . شیطان و سرگرم کردن انسان به وعدهها و آرزوها
وقتی آیه 33 سوره انفال نازل شد؛ «کسانی که وقتی کار بدی انجام میدهند یا به خود ستم میکنند، خدا را یاد میآورند و برای گناهانشان استغفار میکنند»، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای سرور ما، چه شده است که ما را فراخواندی؟ گفت: این آیه نازل شده و پشت مرا میلرزاند و مایه نجات بشر است.
حال کدامیک از شما میتواند با آن مقابله کند؟ چند نفر از شیاطین طرحهای خود را مطرح کردند اما مقبول ابلیس نیفتاد.
سپس شخصی بنام «وسواس خناس» برخاست و گفت: من از عهده این کار برمیآیم. پرسیدند چگونه؟ گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم میکنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه و استغفار را از یادشان میبرم.
ابلیس گفت: نقشهات بسیار ماهرانه است و این ماموریت تا دامنه قیامت به عهده تو است.(المیزان ج4 ص 36)
دقت به نکته ای مهم لازم است، و آن، این است که توفیق توبة درست و کامل و حفظ شرایط آن، همان طور که بیان خواهد شد، مشکل است و انسان، کمتر می تواند به این هدف، نایل شود؛ بلکه انجام گناهان به خصوص گناهان کبیره، باعث می شود، انسان از یاد توبه غافل شود و اگر درخت گناهان در مزرعة دل انسانی، بارمند و برومند گردد و ریشه اش محکم شود، نتایجی بس ناهنجار خواهد داشت که یکی از آن ها این است که انسان را از توبه منصرف می کند و اگر گاه گاهی نیز یادآور آن شود به امروز و فردا و این ماه و آن ماه می افکند و با خود می گوید در آخر عمر و زمان پیری، توبة صحیحی می کنم، غافل از آن که این، مکر با خداست. « وَاللّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ» «و از همه کس، خدا بهتر مکر تواند کرد».[1] انسان گمان نکند که پس از محکم شدن ریشة گناهان، بتواند، توبه نماید یا آن که بتواند به شرایط آن، قیام کند؛ پس بهار توبه، ایام جوانی است که بار گناهان، کمتر و کدورت قلبی و تاریکی باطنی، ناقص تر و شرایط توبه، آسان تر است.
در پیری، حرص، طمع، دوستی مقام، ثروت و درازی آرزو بیشتر است. و این مطلب به تجربه رسیده است و حدیث شریف نبوی، شاهد بر آن است؛ گیرم انسان بتواند در ایام پیری به این امر قیام کند؛ از کجا به پیری برسد و اجل موعود، او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است؛ در شهری 50000 نفری، 50 نفر پیر 80 ساله به چشم نمی خورد.
پس انسان باید ! از نیرنگ های شیطان بترسد و دوری کند و با خدای خود حیله نکند که 50 سال یا بیشتر، شهوت رانی می کنم و هنگام مرگ با کلمة استغفار، جبران گذشته می نمایم، این ها خیال خام است.
اگر در حدیث دید یا شنید که حق تعالی بر این امت، لطف فرموده، توبة آن ها را تا قبل از دیدن آثار مرگ، قبول می فرماید، درست است؛ ولی هیهات که در آن وقت، توبه میسر شود! مگر توبه، لفظ است؟ قیام به امر توبه، زحمت دارد؛ عزم بر برگشت نکردن به سوی گناهان، ریاضت ها و سختی های علمی و عملی دارد وگرنه کمتر اتفاق می افتد که انسان به فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود یا اگر شد، بتواند به شرایط درستی و قبول آن یا به شرایط کمال آن، قیام کند؛ چه بسا قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد و انسان را با بار گناهان سنگین و تاریکی بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید، آن وقت، خدا می داند به چه گرفتاری ها و بدبختی ها دچار می شود.