دوست گرامی. بله مبارزه با نفس کم کم به صورت ملکه در می آید و آسان می شود. همچنین برای توضیح دادن آثار مبارزه با نفس و خودسازی ابتدا لازم است تذکر دهیم: هدف نهایی خودسازی که رسیدن به کمال انسانی و مقام ولایت و خلافت الهی است، غیر از آثار، نتایج و فوایدی است که در مسیر سلوک، عاید سالک می شود؛ درباره هدف خودسازی در ابتدای کتاب توضیح داده شد، اکنون به نتایج و آثار آن خواهیم پرداخت.
نتایج و آثار سلوک قرآنی به قدری گسترده است که قابل احصا و شمارش در این مقال نیست. می توان گفت تمامی آثار و نتایج ایمان، دین داری، آزادی، توحید و بندگی و اخلاق را تحت عنوان آثار و نتایج خودسازی و سلوک قرآنی ذکر نمود که خود حدیث مفصلی است و مقام واسعی می طلبد.
دین داری و بندگی خدا در تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی، فردی و اجتماعی انسان دارای اثر و نتیجه است و همچنین نقش بزرگی در آسیب زدایی دارد. ما در این جایگاه تنها به برخی از آثار و نتایج عمده و مهم سلوک دینی اشاره می نماییم. این همان وضعیت مطلوب انسانی است که تلاش سلوکی انسان را می طلبد تا به این مقامات و نتایج بسیار درخشان انسانی واصل گردد.
این آثار و نتایج به چندین بخش تقسیم می شود. 1- آثار معرفتی یعنی حکمت که از طریق سلوک نظری حاصل می شود. 2- آثار شهودی که در نتیجه سلوک عرفانی حاصل می شود. 3- آثار معنوی و روحی روانی که بیشتر از طریق سلوک عملی و عبادی حاصل می شود 4- آثاری که بر شخصیت انسان و روابط اجتماعی او می گذارد و از طریق سلوک فردی و اجتماعی حاصل می شود. 5- آثار اخروی که به صورت نجات از عذاب و بهره مندی از بهشت و قرب الهی حاصل می گردد.
در این قسمت از کتاب خودسازی تنها به برخی از آثار آن در زندگی دنیوی و اخروی انسان اشاره می کنیم. سایر آثار و نتایج خودسازی در مجلدات دیگر مجموعه به مناسبت خواهد آمد. این نتایج و آثار عبارتند از:
1. سلامت جسم و جان:
رابطه سلامت و معنویت یکی از بحثهای روز دنیا است و توجه بسیاری از صاحب نظران علم پزشکی را به خود جلب کرده است، با این حال در این خصوص دو رویکرد اصلی وجود دارد.
عدهای معنویت و سلوک دینی را به معنای نوعی مسکن روحی محسوب می کنند که انسآن ها را در اشوبناکی زندگی ماشینی و مادی به آرامش می رساند و اساسا اصالتی برای معناگرایی در زندگی بشر قائل نیستند. این نگرش در حقیقت در ادامه همان رویکردهای ماترالیستی تمدن غرب است.
اما در نگاه اسلامی ضمن آنکه معتقدیم انسآن ها جز با یاد خدا به آرامش نمیرسند، به این نکته نیز معترفیم انسآن هایی که غالبا اهمیت بیشتری به مسائل دینی میدهند، مراقبتهای بیشتری نیز از جسم و روان خود انجام میدهند که در نهایت به سلامت روحی و روانی آن ها منتج میشود.
در دین مبین اسلام آن گونه به سلامت روحی و روانی مومنان پرداخته شده است که تعجب بسیاری از صاحب نظران پزشکی را بر انگیخته است، به عنوان مثال اسلام به موضوع طهارت جسم و روان آنقدر حساس و ریز بین است که نمونه آن را در کمتر دین و یا مکتبی می بینیم.
البته در این میان هم مطالعات فراوانی انجام شده که صراحتا تاثیر معنویت را بر سلامت آشکار می سازد به گونه ای که بررسی مروری روی 100 پژوهش نشان داد 79 درصد از این پژوهشها توانستهاند همبستگی معنا دار و مثبتی را بین افزایش اشتغال به امور مذهبی و افزایش روان درستی مشخص کنند.
در مطالعه دیگری از همین نوع که در دانشگاه دوک انجام شده، معلوم شد از 93 پژوهش، 60 تای آن ها توانستهاند نشان دهند که در این افراد میزان افسردگی به طرز قابل ملاحظهای کمتر دیده می شود.
ایرانیها هم مطالعات خوبی در اینباره داشتهاند؛ گرچه حجم آن به اندازه مطالعات غربی نیست. یکی از این مطالعات نشان داده است کسانی که به نمازهای یومیه شان پایبند هستند، اصولاً احساس ذهنی (یا همان روان درستی) بیشتری دارند.
مطالعه دیگری در سال 1380 نشان داده که رابطه معنی داری بین توکل به خدا و احساس آرامش روانی وجود دارد. خانم دکتر آرین، از محققان ایرانی ساکن کانادا، در سال 1380 نشان داده که دینداری و احساس روان درستی با هم رابطه مستقیمی دارند.
سرگلزایی، محقق دیگر ایرانی در همان سال تحقیق دیگری را گزارش کرد که نشان میداد هر چه زمان فعالیتهای مذهبی بیشتر باشد، میزان افسردگی، استرس و همچنین سوء مصرف مواد کمتر میشود.
در واقع امروز ثابت شده است که امید به زندگی در افرادی که مذهبی تر هستند، هفت سال بیشتر است، بنابراین افراد مذهبی سالمتر، شادتر و امیدوارتراند و رضایت مندی بیشتری از زندگی خود دارند و مفهوم زندگی برایشان مثبتتر است.
مطالعه دیگری را هم دکتر بوالهری و همکارانشان در سال 1379 در انیستیتو روانپزشکی تهران انجام دادند؛ به این ترتیب که پرسشنامهای را برای ارزیابی میزان توکل افراد طراحی کردند. مقایسه نتایج این پرسشنامهها با نتایج حاصل از پرسشنامه استرس نشان داد که هرچه توکل فرد بیشتر باشد، استرس او کمتر است.
نتایج مشابهی هم در زمینه بروز رفتارهای پُرخطر و ناسالم به دست آمده است. به عنوان مثال، در بررسی 138 پژوهش مشخص شده است که 90 درصد نتایج این پژوهشها به صراحت نشان می دهند که افراد مذهبی، کمتر سیگار می کشند و رفتارهای پرخطر جنسی کمتری دارند.
در واقع باید دانست انسان از جسم، روح و روان تشکیل شده که همگی با هم ارتباط دارند و سلامت یا بیماری هریک از این اجزا روی جزئی دیگر اثر می گذارد؛ سلامت معنوی، بعد روحی سلامت است.
محمد غزالی در کتاب احیاء العلوم مینویسد: هر عضوی از بدن ما وظیفهای دارد که وقتی آن را خوب انجام ندهد، بیمار شده است؛ وظیفه روح یا قلب معنوی هم شناخت خالق و ارتباط با او است.
اشاره شد که یکی از آثار مهم دین داری و معنویت احساس امنیت و آرامش روحی و روانی است و همین موضوع در ایجاد سلامتی انسان بسیار موثر است، زیرا اغلب دانشمندان بر این اعتقاد اند که بسیاری ای از بیماری ها، ریشه در استرس و نگرانی دارند و در صورتی که به نحوی این نگرانی ها کنترل شود و آدمی به آرامش روحی و روانی برسد، نتیجه اش سلامتی جسم و روان انسان خواهد بود.
بسیاری از تحقیقات نشان می دهند، باورهای مثبت دینی و احساس آسایش و قدرتی که از پایبندی به مذهب به دست میآید و تمرکز حواس و دعا کردن، می توانند بر احساس سلامت انسان و بهبود زودتر بیماری ها تاثیر مثبت داشته باشند.
بنابراین احساس آرامشی که از معنویت حاصل می شود، باعث می شود که افراد قدرت بیشتری برای مقابله با بیماریها به دست آورند و همین امر حتی اگر بیماری شما را شفا ندهد، سبب بهتر شدن وضعیت می شود یا به شما کمک میکند بهتر با این بیماری کنار بیایید.
مرکز ملی طب سنتی و طب جایگزین در آمریکا در مورد تاثیر دعا کردن بر سلامت خود فرد و اطرافیان، بیش از13هزار نفر را مورد بررسی قرار داده و دریافته است: 54 درصد از آمریکایی ها برای افزایش سلامت شان از دعا کردن کمک می گیرند و 52 درصد آن ها از دیگران میخواهند که برای سلامت آن ها دعا کنند.
دکتر کاترین استونی از مرکز ملی طب جایگزین و سنتی آمریکا می گوید: برای کشف ارتباط میان معنویت و سلامتی به تحقیقات فراوانی نیاز است، ولی ما تاکنون به شواهدی دست یافته ایم که نشان می دهند وابستگی مذهبی و انجام کارهای مذهبی باعث سلامت بیشتر و عمر طولانی تر می شوند.
این امر را می توان به کارکرد بهتر سیستم ایمنی بدن و قلب و عروق نسبت داد. کارهای مذهبی می تواند برای برخی از افراد راهی برای کاهش استرس محسوب می شود و همین کاهش استرس منشا فواید بسیاری برای سلامت روح و جسم است.
همچنین قرآن کریم درباره سلامت معنوی اشارات بسیاری دارد و در آن برخی موارد دشمن سلامت روح دانسته شدهاند مثل: غرور، ریا، حسادت، سوءظن، عصبانیت و بخل. تاثیر این عوامل بر سلامت جسم نیز در مطالعات دانشمندان اثبات شده است، مثلا دانشمندان دریافتهاند که کسانی که زیاد عصبانی میشوند، عمر کوتاهتری از سایرین دارند. نیازی به گفتن نیست که کینه و حسد و سوءظن تا چه حد انسان را از خواب و خوراک و لذت بردن از زندگی محروم میکند و به این ترتیب به سلامت جسم و روح آسیب می زند.
کارکرد مهم دین داری به خصوص در حوزه اخلاق و سبک زندگی اسلامی که ماموریت مبارزه با رذایل اخلاقی و عادت های مضر را به عهده دارد، علاوه بر تامین سلامتی روانی و روحی، سلامت جسمی را نیز در پی دارد.
اگر به این باور عمیق برسیم که یاد خدا به معنای وسیع کلمه که شامل تمام مراحل سلوک دینی می شود، برای انسان آرامش بخش است، به این نتیجه نیز دست یافته ایم که این مراحل و مناسک در حفظ و ایجاد سلامتی جسم و جان انسان نیز نقش دارند، زیرا ثابت شده است که سلامتی محصول احساس امنیت و آرامش روحی و روانی انسان است.
مطابق بررسی متون دینی، سلامتی روح و معنویت از چهار طریق روی سلامت جسمی، روانی و اجتماعی تاثیر می گذارد.
1- رفتارهای بهداشتی و تغذیه ای که در دین توصیه شده است، همچون آرام خوردن، لقمه کوچک، نشسته آب خوردن در شب، قبل از سیر شدن دست کشیدن از غذا و مانند آن، مواردی هستند که در حفظ سلامتی اهل دین تاثیر به سزایی دارد و به وضوع مشاهده می شود که عالمان دینی که این توصیه ها را رعایت می کنند، زندگی سالم تر و عمر طولانی تری دارند.
2- حمایت اجتماعی: دین با توصیه به مناسک دینی و عبادی، مانند شرکت در مساجد و نماز جماعت و جمعه و صله رحم، تعاملات اجتماعی را افزایش داده و حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع ارتقای سلامت فراهم می آورد.
حمایت اجتماعی در کاهش واکنش پذیری قلبی و عروقی، تسهیل بهبودی پس از حمله قلبی و کاهش سایر عوامل خطر و از جمله کاهش استرس تاثیر مثبت دارد. اثبات شده است که حمایت اجتماعی با افزایش میزان جان به در بردن از انواع مختلف سرطان رابطه دارد.
3- احساس رضایت: احساس رضایت ناشی از دیدگاه معنوی از طریق پیام رسان های عصبی روی سیستم ها و ارگان های بدن مانند قلب و عروق، ایمنی و … تاثیر تقویت کننده دارد.
4- امدادهای غیبی: تحقیقات نشان می دهد که اثرات ماورای طبیعی که ماهیت دقیق آن برای انسان ناشناخته مانده است نیز در پیشگیری از بیماری، افزایش تحمل بیماری، بهبود سریع تر بیماری، کاهش میزان استفاده از خدمات بهداشتی- درمانی بسیار موثر است.
2. امنیت و آرامش روحی و روانی:
احساس امنیت و آرامش یکی از دستاورد های مهم سلوک دینی و قرآنی است، زیرا در زندگی انسان عوامل فراوانی وجود دارد که باعث ترس و نگرانی و اضطراب و استرس می شود، وجود این عوامل علت می شود برای اینکه انسان همواره به دنبال عواملی باشد که به او احساس امنیت و آرامش می دهند.
در این گفتار امنیت و آرامش با هم ذکر شده است، زیرا یکی از عوامل تامین کننده آرامش انسان احساس امنیت است، بنابراین در صورتی که احساس امنیت وجود داشته باشد، آرامش نیز خواهد بود.
البته معیار اصلی برای ما امنیت انسانیت است. اگر انسانیت انسان امنیت داشته باشد و در مسیر رشد قرار گیرد، امور دیگر در درجه دوم اهمیت قرار دارند. انسان مومن ممکن است فقیر باشد و یا تحت محاصره اقتصادی واقع شود، اما باید مطمئن باشد که انسانیت او در امان است تا به آرامش برسد.
لذا امام رضا (ع) در حدیث سلسله الذهب فرمود: خدای متعال می فرماید است: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی؛ کسی که داخل محیط توحید و ولایت حق شود در امنیت است، هم نسبت به خطراتی که دنیا انسانیت و زندگی او را تهدید می کند، و هم در آخرت از عذاب الهی در امنیت خواهد بود.
البته ولایت اهل بیت (ع) نیز که شرط دین داری است، نقش مهمی در ایجاد امنیت و آرامش مومنین به عهده دارد، لذا امام هشتم (ع) در ادامه روایت می فرماید: بشروطها و انا من شروطها. در صورتی توحید برای انسان رشد و امنیت و آرامش می آورد که تحت ولایت و سرپرستی امام معصوم (ع) باشد.
همین تعبیر درباره ولایت علی (ع) هم وارد شده است. در روایتی قدسی از رسول خدا (ص) به نقل از جبرائیل آمده است که خدای متعال فرمود: وِلایَةُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ حِصنی ، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی؛ ولایت على بن ابى طالب ، دژ من است. هر کس به دژ من داخل شود، از عذابم ایمن مانَد.
ولایت حافظ دین و کشور و محیط توحید و ولایت حق است. نگه دار و محافظ انسانیت و روحانیت ما است، حمایت و اطاعت از رهبری معصومین (ع) و جانشینان آنان در عصر غیبت، به انسان امنیت و آرامش فوق العاده ای می دهد.
به همین دلیل کسی که در مسیر خودسازی و سلوک دینی قرار می گیرد از هر نظر در امنیت به سر می برد، اصولا سلوک راه رسیدن به امنیت و آرامش است، کسی که از طریق سلوک نظری حق و باطل را کاملا می شناسد و در مسیر حقیقت حرکت می کند، هم امنیت فکری دارد، هم امنیت اخلاقی و هم به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیروهای شیطانی قادر به ضربه زدن به امنیت و آرامش روحی و روانی او نیستند.
قرآن کریم در آیه: الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد؛ تاثیر آرامش بخشی سلوک دینی را با تاکید فراوانی بیان کرده است. “الا” به این معنا است که هشیار باشید و فریب عوامل سطحی را نخورید و خیال نکنید که لذت های مادی زودگذر دنیوی به شما آرامش می دهد، هرگز چنین نیست، آرامش روحی و روانی انسان تنها و تنها با یاد خدا تامین می شود.
البته اینجا ذکر و یاد خدا، معنای بسیار وسیعی دارد، تمام مراحل سلوک قرآنی، مسیر ذکر و یاد خدا است. در این مسیر ما دو کار بیشتر انجام نمی دهیم؛ انسان با فکر و ذکر به تمام اهداف معنوی و سلوکی خود می رسد.
اما به صورت جزئی تر اگر بخواهیم این اثر را اثبات کنیم باید به جستجوی آن در تمام مراحل و منازل سلوک باشیم و یکی یکی اهداف سلوکی را بررسی کنیم ببینیم چگونه به انسان آرامش و امنیت می بخشند.
یکی از منازل ایمان و اعتقاد به توحید است که به انسان آرامش فکری می دهد و خیال انسان را راحت می کند و در این راستا، توکل و تفویض و رضا و تسلیم به شدت در آرام کردن روحی و روانی انسان اثر بخش است.
وقتی کسی یقین می کند که این راه حق است و انسان را به مقصد می رساند؛ خیالش راحت می شود و با تفویض کارهای زندگی اش را به خدا می سپارد و با توکل بر او و راضی شدن به آنچه خدا در زندگی مادی برایش می خواهد، دغدغه هایش نسبت به آینده زندگی مرتفع می گردد.
انسان مومن می داند که خداوند رزق و روزی بندگان خود را تکفل کرده است و زندگی او را سامان می دهد و زبانش به این ذکر مترنم است که: حسبی الله و نعم الوکیل – خداوند مرا کفایت می کند و بهترین وکیل است.
بقیه عوامل نیز مانند توبه و تسویه حساب با خداوند و انجام وظایف بندگی هر کدام در رسیدن به آرامش واقعی به انسان کمک می کند.
نماز، روزه، دعا، زیارت، حج، مناجات با خدا، تهجد و شب زنده داری، انجام مستحبات نشاط آور دیگر و هر عاملی که در حوزه یاد خدا و ذکر مطرح می شود، همگی منابع ایجاد آرامش روحی برای انسان مومن هستند.
و هر قدر که انسان در مسیر رضایت و محبت الهی پیش می رود آرامش بیشتری به دست می آورد و فکرش متمرکز به بندگی و پرستش خدا و قرب الهی می شود و از اسارت دنیا و دغدغه های دنیوی که مایه اصلی نگرانی های انسان هستند، خارج می گردد.
دنیا پرستی است که آرامش انسان را از بین می برد، انسان پول پرست و قدرت پرست است که آرامش ندارد، آدم گناه کار دچار عذاب وجدان می شود، کسی که بر خلاف فطرت الهی خود عمل می کند، امنیت روانی اش سلب می شود.
کافر و مشرک است که به قول قرآن کریم زندگی اش زنک و شقاوت بار می شود و همواره به خاطر مخالفت با مسیر اصلی زندگی و صراط مستقیم بندگی در رنج و عذاب واقع می شود. در مقابل، زندگی پاک و آرام مخصوص خداپرستان است. اعتقاد به اینکه خدا عالم و قادر است و بندگان خود را می بیند و مدیریت و ربوبیت می کند، نسبت به بندگان خود توجه دارد، آرامش بخش است.
کسی که به طور مثال، ورشکست می کند، اگر به خدا معتقد باشد و بداند روزی دست خدا است و به قضا و قدر معتقد باشد به این فکر کند که ممکن است مصلحتی در کار باشد، آرام می شود، ولی اگر خود را و زندگی خود را وابسته به سرمایه اش بداند و با از دست رفتن آن خیال کند که به کلی بدبخت شده، افق زندگی برایش تیره و تار شود، امید خود را به کلی از دست بدهد و فکر کند کاری هم از خدا بر نمی آید، دچار بیماری های عصبی و روانی می شود و اضطراب و ترس سراسر وجود او را فرا می گیرد.
توکل به خدا، یعنی تکیه به مبدا تمام خوبی ها و قدرت ها و انرژی های هستی و چنانچه کسی به چنین نیرویی تکیه کند، هرگز دچار استرس نخواهد شد و همیشه در آرامش واقعی زندگی می کند.
3. گشایش در امور زندگی:
یکی از آثار مهم خودسازی و سلوک دینی که همانا راه رسیدن به ملکه تقوی است، گشایش در امور زندگی است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب؛ و هر کس از خدا پروا کند، خدای متعال برای او راه بیرون شدن از گرفتاری ها را قرار می دهد و روزی اش را از جایی که حساب اش را نمی کند، می رساند.
منظور آیه آن است که هرکس به وظایف بندگی عمل نماید و از گناهان بپرهیزد، پروردگار او را از خطر حوادث دنیا ایمن فرماید. تقوی از وقایت گرفته شده و به معنای خودداری از اندیشه و شائبه شرک و از گناهان و از رذایل اخلاقی و هرگونه تمرد و مخالفت است.
به عبارت دیگر: تقوی مرتبه کامل از ایمان و التزام به اداء وظایف دینی و اجتناب از محرمات است و نیروی خویشتنداری از مخالفت پروردگار است. همچنین دین داری و تقوا باعث می شود که پروردگار او را از شبهات و گناهان رهایی بخشد و از سکرات مرگ و از سختی های روز قیامت ایمن گردد.
اما در تحلیل اینکه چگونه این اتفاق می افتد، گفتنی است: سلوک و دین داری و تقوا و ایمان و هر عنوانی که در این مسیر به کار می رود، باعث می شود که اندیشه و زندگی اخلاقی و عملی انسان با کل کائنات و هستی و اراده خدای متعال هماهنگ گردد.
اثر مهم خودسازی همین است که شما را با خداوند و عالم وجود، هماهنگ می کند و میان شما و هستی رضایتمندی را حاکم می نماید و چون خدا از انسان راضی شود، او را تحت تکفل خود می گیرد و رزق و روزی او را کفایت می کند. آنگاه زبانش به این ذکر مترنم می شود که: حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.
در نتیجه خدای متعال آنچنان با او رفتار می کند که او نیز از خدا راضی شود و رضایت مندی دو طرفه – رضی الله و رضوا عنه میان شان برقرار می شود و در سایه این هماهنگی و رضایتمندی است که گشایش در زندگی انسان اتفاق می افتد.
مثال روشن آن رابطه فرزند و والدین است. این رابطه هر قدر هماهنگ تر باشد، موجب رضایت مندی بیشتر میان آن ها می شود و این رضایت مندی دو طرفه باعث گشایش فراوانی در زندگی دو طرف ایجاد می کند.
یعنی بیشتر به هم کمک کنند و بهتر توجه دارند و با همدلی و ایثار نیازهای یکدیگر را بر می آوردند و روشن است که این حالت باعث گشایش در زندگی آن ها می شود، در صورتی که عدم وجود هماهنگی و رضایت مندی فرزند با والدین، آن ها را از هم دور کرده و مانع همدلی و همیاری می شود و ضیق و سختی های فراوانی را به ایشان تحمیل می نماید.
اصولا کارکرد مهم دین به طور کلی همین است که انسان را با هستی هماهنگ نماید و رابطه میان او با خداوند را به رضایتمندی و محبت برساند و چون این اتفاق بیافتد، رحمت الهی بر انسان نازل می شود و گشایش و فراوانی و نعمت در زندگی او زیاد می گردد.
در سوره اعراف چنین آمده است: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر مردم آن شهرها که به عذاب گرفتار شدند، ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، به یقین از آسمان و زمین برکت هایى بر آنان مى گشودیم، ولى پیامبران و آیات ما را دروغ انگاشتند، ما نیز آنان را به عذابى که نمود گناهانشان بود گرفتار ساختیم.
همچنین در سوره نساء می خوانیم: وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَةً ۚ وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؛ هر کس براى رهایى از سیطره کافران و مشرکان در راه خدا هجرت کند، در زمین مکان هاى بسیار و گشایش و فراخى خواهد یافت، و هر کس از خانه خود بیرون رود در حالى که به سوى خدا و رسول او رهسپار مى شود، سپس مرگ او را دریابد، پاداشش برعهده خدا لازم شده است، و خدا آمرزنده و مهربان است.
در مقابل نیز همیشه عذاب و ضیق و سختی هایی که از ناحیه خدای متعال و زندگی بر انسان وارد می شود، در نتیجه عدم هماهنگی با خواست و اراده خدا و ظلم و تکذیب دین و انبیای الهی و گناه و نافرمانی و عدم رضایتمندی میان بنده و خداوند حاصل می شود.
در این راستا قرآن کریم می فرماید: فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذی قیل لهم فانزلنا علی الذین ظلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ ولى کسانى که ستم کرده بودند، آن را به سخنى دیگر تغییر دادند به سخنى جز آنچه به آنان گفته شده بود، پس بر ستمکاران به سزاى این که نافرمانى کردند، عذابى از آسمان فرو فرستادیم. خدای متعال در این آیه به خوبی رابطه میان عذاب و سختی زندگی با ستمکاری و ایجاد انحراف در سخن الهی را بیان نموده است.
این یک قاعده کلی است که یاد خدا و دین داری موجب گشایش در زندگی انسان می شود و ترک یاد و اطاعت خدا، باعث سختی و ضیق و زندگی نکبت بار خواهد شد. قرآن کریم می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى؛ و هر کس از یاد من روى برتابد، قطعاً زندگى تنگ و دشوارى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم تا به بهشت راه نیابد.
در عین حال که این رابطه وجود دارد، گاهی نیز سختی های زندگی و تنگدستی ها به خاطر امتحان الهی است، مومنین به خاطر اینکه عیار ایمان و بندگی شان معلوم شود، نیز با سختی و امتحان مواجه می شوند، این یکی از سنت الهی است و جنبه تربیتی دارد و ناقض قاعده فوق نیست.
4. خوش بینی و امیدواری:
امیدواری و خوش بینی به زندگی و آینده، روح زندگی انسان در این دنیا است و چنانچه خدای ناکرده به هر علتی آدمی به ناامیدی مطلق برسد، انرژی حیات در او می میرد و عملا قادر به ادامه زندگی نخواهد بود.
در این راستا یکی از کارکرد های مهم سلوک راه خدا، امیدبخشی به انسان و خوش بینی به زندگی است که در سایه سار ایمان و طى طریق سعادت یابی دینی ایجاد مى شود.
به همین دلیل است که مومنین و موحدین هرگز از خدای متعال ناامید نمی شوند و آن را گناه کبیره و بلکه کفر می دانند، قرآن کریم هم از قول حضرت یوسف (ع) این امر را صحه می گذارد و می فرماید: یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ ای فرزندان من، بروید (به مصر) و از حال یوسف و برادرش تحقیق کرده و جویا شوید و از رحمت خدا نومید مباشید که هرگز جز کافران هیچ کس از رحمت خدا نومید نمی شود.
انسان مؤمن به لحاظ آن که گام هاى خود را طبق قوانین الهى تنظیم مى کند، همواره به رحمت و عنایت خدای متعال امیدوار است و این امیدواری و خوش بینی باعث می شود که از حیات طیبه و زندگی پاک و آرامی برخوردار شود. منْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون؛ مردان و زنانی که عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن هستند، به ایشان حیات طیبه عطا می کنیم و پاداش شان را بهتر از عمل شان می دهیم.
مومن در حقیقت خود را به این نحوه از نگرش و زندگى بر اساس خدامحوری و توکل به خدا سپرده است و با اعتقاد راسخ به توجه و رحمت الهی حرکت را آغاز کرده است، پس تمام پدیده هایى که در این راه ایجاد مى شوند را هم از جانب همان مدیر و مدبّر عالم مى بیند و معتقد است که او گام هاى بعدى را برایش تنظیم خواهد کرد، چنین فردی نه تنها هرگز ناامید نمی شود، بلکه با نشاط کامل و روحیه عاشقانه در این مسیر گام بر میدارد.
امیدوارى از این نکته ناشى مى شود که انسان اعتقاد داشته باشد که خدای متعال حاضر و ناظر احوال او است و رزق و روزی او را تضمین کرده و حرکت تکاملی او را جهت بخشیده و تنظیم مى کند و بر اثر چنین اعتقادی، عنصر توکل را قرین ایمان واقعى و حقیقى خود ساخته باشد.
اما کسانى که از یاد خدا غافل و به راه خود می روند و خود را مدبر امور خویش می پندارند، تنها می مانند، این افراد در اثر سختی ها و شکست هایی که در زندگی برای شان اتفاق می افتد، تعادل روانی و امید خود را از دست می دهند و روحیه خود را می بازند، در ادامه حیات با ترس و اضطراب و چالش جدی مواجه می شوند.
البته خدای متعال این گروه از بندگان خود را نیز رها نساخته و از روی رحمت و عنایت خود راه توبه و بازگشت و بندگی و توکل را به رویشان گشوده و به آن ها امیدواری می دهد و می فرماید: بگو: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ؛ اى بندگان من که با شرک یا ارتکاب گناهان دیگر بر خویشتن ستم کرده اید، مبادا از رحمت خدا ناامید شوید، چرا که خدا همه گناهان حتى شرک را در صورتى که توبه کنید مى آمرزد. همانا او است که بسیار آمرزنده و مهربان است.
انسان موحد و سالک بر این اعتقاد است که خدای متعال روزی و سایر وسایل رشد و ترقى او به صورت کامل مهیا نموده و هرگز از هدایت و تربیت بندگان خود غافل نیست و لذا این اعتقاد و اندیشه او را با امیدوارى به آینده اى درخشان به حرکت وا مى دارد و چنانچه نیروى فطرت خدادادی خود را به کار بندد و عزم و اراده خویش را برای رسیدن به مقامات معنوی فعال نماید، بدون شک به مراتبی از کمال نائل می شود و اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تکامل خویش بردارد، تنها خویش را مقصر می داند و هرگز نسبت به خداوند بدگمان نمی شود.
5. رستگاری و عاقبت به خیری:
انسآن ها نوعاً خواستار نجات و رستگاری و عاقبت به خیری اند و برای نیل به این مهم، تلاش فراوانی میکنند و به ابزارها، وسایل و سرمایههایی نیازمندند، مانند سلامت، امنیت، ثروت و… ، در این راستا یکی از بهترین، والاترین و سرآمدترین سرمایههای نجات بخش برای انسان، دین و ایمان به خداوند و تزکیه نفس و حرکت در مسیر بندگی و قرب الهی است.
رسیدن به فلاح اُخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است؛ قد افلح المومنون؛ به تحقیق مومنان رستگار شدند. و قرآن کریم راه دستیابی به این هدف را مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است – قد افلح من تزکى – به تحقیق کسی که تزکیه کرد رستگار شد. و نیز آن را یک ضرورت قطعی در زندگی انسان می شمارد؛ قد افلح من ذکیها و قد خاب من دسیها. به تحقیق رستگار شد کسی که نفس خود را از بدی ها پالایش نمود و خسارت زده شد کسی که آن ها با هواهای نفسانی دفن کرد.
حقیقت سلوک قرآنی چیزی جز ایمان و تزکیه نفس و عمل صالح و جهاد در راه خدا نیست، نجات و رستگاری انسان در قیامت تنها در نتیجه سلوک قرآنی حاصل می شود و راه دیگری برای آن تصور نمی شود. تمامی راه های بشری و مکاتب غیرالهی در این زمینه ابتر هستند و راه به جایی نمی برند.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! آیا شما را به داد و ستدى راه نمایى کنم که شما را از عذاب دردناک نجات دهد؟! به خدا و فرستاده اش ایمان آورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این براى شما بهتر است، اگر بدانید.
تمام فواید و چکیده همه ثمرات ایمان و عمل صالح و سلوک قرآنی در این آیه جمع شده است و میتوان گفت بهترین تعبیری که در وصف ایمان وجود دارد، همین سرمایه رستگاری است
البته به کارگیری سرمایه های معنوی برای رسیدن به مطلوب انسانی، نیازمند مهارت است. شهید مطهری در این باره مینگارد: درست است که ایمان بزرگترین سرمایه است، اما برای استفاده از این سرمایه مانند همه سرمایههای دیگر علم و مهارت لازم است، احیاناً ممکن است آن استفاده کاملی که باید بشود نشود، یا خود انسان نفهمیده سوء استفاده کند، یا یک کس دیگر از حس دینی بشر سوء استفاده کند و در صورت عدم مهارت و استفاده صحیح از سرمایه های دینی، چه بسا ضررها و ضایعاتی را در پی داشته باشد و لذا فراگیری روش و دستورالعمل سلوک نظری و عملی قرآنی که در مکتب اسلام برنامه ریزی شده است، برای به کارگیری صحیح این سرمایه ها و به منظور رسیدن به نجات از عذاب الهی و فوز و رستگاری در دنیا و آخرت ضرورت دارد.
6. لذت و سعادت ابدی در آخرت:
از دیدگاه قرآن کریم، مطلوب نهایی همان چیزی است که به طور فطری برای انسان مطلوب است و از آن به سعادت، فلاح، فوز و امثال آن تعبیر میکنیم و لذا نتیجه نهایی سلوک قرآنی لذت و سعادت ابدی است.
به منظور فهم مطلوب نهایی یا سعادت جاودان در بینش الهی، باید توجه داشته باشیم که زندگی انسان دو مرحله دارد: مرحلة دنیا و مرحلة آخرت. زندگی دنیوی انسان نسبت به زندگی آخرتی وی همانند چشم به هم زدن است و چیزی به حساب نمیآید.
بدین خاطر اگر دنیای انسان پر از درد و رنج باشد، باز هم در مقایسه با لذّتهای پایدار، ابدی، بهتر و شدیدتر وی در جهان دیگر چیزی به حساب نمیآید و هرگاه بتواند در ازای دردهای دنیویی آسایش ابدیِ آخرت را به کف آورد، سعادتمند خواهد بود و برعکس، اگر زندگی دنیوییاش غرق در لذّت باشد، ولی به قیمت بدبختی و عذاب آن جهانیِ او تمام شود، به هیچوجه نمیتوان وی را سعادتمند نامید.
لذت و سعادت جاودانی نتیجه و حاصل کمالات انسانی و روحانی است که سالک از طریق سلوک قرآنی تحصیل می کند. بر این اساس، سعادت و لذت خیلی به هم نزدیک و قریب الافق هستند و عمده تفاوت آن دو در این است که لذت در موارد لحظه ای و کوتاه مدت نیز بکار می رود، ولی سعادت صرفاً در مورد لذت های پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد. مثلاً، هیچ گاه درباره کسی که غذای لذیذی را می خورد و برای لحظاتی از آن لذت می برد مفهوم سعادت را بکار نمی برند، بلکه می گویند: از خوردن غذا لذت برد.
پس در معنای سعادت، لذت پایدار نهفته است و اگر ممکن بود کسی در زندگی همیشه لذت ببرد او کاملاً سعادتمند بود؛ ولی، از آنجا که زندگی خالی از درد و رنج وجود ندارد، می توان گفت: سعادتمند در این جهان کسی است که لذت های وی از نظر کیفیت یا کمیت نسبت به درد و رنج هایش برتری و فزونی دارد و در آن، دو ویژگی برتری کیفی و دوام کمی لحاظ می شود.
قرآن نیز در مقایسه بین لذت های دنیوی و اخروی به منظور دعوت به سوی آخرت و تشویق ایشان به حرکت در مسیر سعادت معنوی با تعبیراتی نظیر: وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى؛ زندگی آخرت بهتر و با دوام تر است، بر این دو ویژگی تاکید دارد و پیوسته این حقیقت را گوشزد می کند که لذت آخرت از لذت دنیا از نظر کیفی بهتر، و به لحاظ کمی پایدارتر است.
قرآن کریم می فرماید: مردم دو دسته هستند، بدبخت و خوشبخت: شقاوت مندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند مگر آنکه پروردگار تو خواهد او هر چه خواهد می کند. و سعادت مندان مادام که آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند مگر آنچه خدای تو خواهد که این، بخششی قطع نشدنی است.
بنابراین، اگر براساس بینش الهی و از دریچه معارف قرآنی، زندگی انسان را مورد توجه قرار دهیم زندگی دنیوی او در کل چیزی به حساب نمی آید. کسی که الی الابد در آتش خواهد بود بر فرض که همه عمر را در این دنیای زودگذر غرق در لذت مادی باشد چگونه می توان گفت: چنین شخصی سعادت مند است؟
و بر عکس هرگاه کسی در جهان ابدی خوش بخت باشد و به گفته قرآن جاودانه در بهشت زندگی کند، حتی اگر تمام لحظات عمر کوتاه دنیا را در شکنجه به سر برد سعادت مند خواهد بود و در کل، آن رنج دنیوی، چیزی به حساب نمی آید.
ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانی اسلامی، لذت و رنج ابدی است، به این معنا که اسلام در معنای سعادت و شقاوت تغییری نمی دهد و در این زمینه مفهوم جدیدی مطرح نمی کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه، سعادت را به همان معنی رایج لذت پایدارتر و شقاوت را به معنی عرفی رنج و الم بیشتر می داند، ولی در مصداق آن دو، تغییر می دهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد، لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح می کند.
البته این باعث نمی شود که ما لذت های معنوی پایدار در دنیا را سعادت ندانیم و آن را تنها به مصادیق اخروی آن محدود نماییم، زیرا اینگونه لذت ها اگر چه در ظرف دنیا حاصل می شوند، ولی از سنخ لذت های اخروی محسوب می شوند. منظور از لذت ناپایدار لذت های مادی و حسی است که بسیار زودگذر بوده و محصول آن را نمی توان سعادت حقیقی به حساب آورد.
نکته دیگر این است که برای رسیدن به سعادت حقیقی تلاش سلوکی انسان تاثیر قطعی دارد و لذا قرآن کریم سعادت را نتیجه ایمان و عمل صالح معرفی می کند و می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا؛ بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، باغ های فردوس جایگاه پذیرایی آنان است. جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمی کنند.
در این آیه شریفه در بیان سرانجام متقین و آن هایی که عمل صالح می کنند اینچنین متذکر می شود که در مقابل کفار که از عمرشان خسران و زیان بردند و اعمالشان حیط گردید و جایگاه آنان جهنم است کسانیکه به آیات الهی ایمان آوردند و اعمال نیکو نموده اند محل نزول و ورودشان بهشت فردوس خواهد بود.
روشن است که عکس العمل انسان ها در مقابل دستورات رهایی بخش خداوند متعال متفاوت است؛ عده ای ضمن ایمان به او به انجام اوامر الهی می پردازند و گروهی نیز در جهت مخالف دستورات الهی گام برداشته و طریق کفر را بر می گزینند، ولی قرآن به صراحت نتیجه کار گروه اول را سعادت و بهشت ابدی و نتیجه کار گروه دوم را شقاوت و عذاب دائمی معرفی می کند.
نتایج و آثار سلوک قرآنی به قدری گسترده است که قابل احصا و شمارش در این مقال نیست. می توان گفت تمامی آثار و نتایج ایمان، دین داری، آزادی، توحید و بندگی و اخلاق را تحت عنوان آثار و نتایج خودسازی و سلوک قرآنی ذکر نمود که خود حدیث مفصلی است و مقام واسعی می طلبد.
دین داری و بندگی خدا در تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی، فردی و اجتماعی انسان دارای اثر و نتیجه است و همچنین نقش بزرگی در آسیب زدایی دارد. ما در این جایگاه تنها به برخی از آثار و نتایج عمده و مهم سلوک دینی اشاره می نماییم. این همان وضعیت مطلوب انسانی است که تلاش سلوکی انسان را می طلبد تا به این مقامات و نتایج بسیار درخشان انسانی واصل گردد.
این آثار و نتایج به چندین بخش تقسیم می شود. 1- آثار معرفتی یعنی حکمت که از طریق سلوک نظری حاصل می شود. 2- آثار شهودی که در نتیجه سلوک عرفانی حاصل می شود. 3- آثار معنوی و روحی روانی که بیشتر از طریق سلوک عملی و عبادی حاصل می شود 4- آثاری که بر شخصیت انسان و روابط اجتماعی او می گذارد و از طریق سلوک فردی و اجتماعی حاصل می شود. 5- آثار اخروی که به صورت نجات از عذاب و بهره مندی از بهشت و قرب الهی حاصل می گردد.
در این قسمت از کتاب خودسازی تنها به برخی از آثار آن در زندگی دنیوی و اخروی انسان اشاره می کنیم. سایر آثار و نتایج خودسازی در مجلدات دیگر مجموعه به مناسبت خواهد آمد. این نتایج و آثار عبارتند از:
1. سلامت جسم و جان:
رابطه سلامت و معنویت یکی از بحثهای روز دنیا است و توجه بسیاری از صاحب نظران علم پزشکی را به خود جلب کرده است، با این حال در این خصوص دو رویکرد اصلی وجود دارد.
عدهای معنویت و سلوک دینی را به معنای نوعی مسکن روحی محسوب می کنند که انسآن ها را در اشوبناکی زندگی ماشینی و مادی به آرامش می رساند و اساسا اصالتی برای معناگرایی در زندگی بشر قائل نیستند. این نگرش در حقیقت در ادامه همان رویکردهای ماترالیستی تمدن غرب است.
اما در نگاه اسلامی ضمن آنکه معتقدیم انسآن ها جز با یاد خدا به آرامش نمیرسند، به این نکته نیز معترفیم انسآن هایی که غالبا اهمیت بیشتری به مسائل دینی میدهند، مراقبتهای بیشتری نیز از جسم و روان خود انجام میدهند که در نهایت به سلامت روحی و روانی آن ها منتج میشود.
در دین مبین اسلام آن گونه به سلامت روحی و روانی مومنان پرداخته شده است که تعجب بسیاری از صاحب نظران پزشکی را بر انگیخته است، به عنوان مثال اسلام به موضوع طهارت جسم و روان آنقدر حساس و ریز بین است که نمونه آن را در کمتر دین و یا مکتبی می بینیم.
البته در این میان هم مطالعات فراوانی انجام شده که صراحتا تاثیر معنویت را بر سلامت آشکار می سازد به گونه ای که بررسی مروری روی 100 پژوهش نشان داد 79 درصد از این پژوهشها توانستهاند همبستگی معنا دار و مثبتی را بین افزایش اشتغال به امور مذهبی و افزایش روان درستی مشخص کنند.
در مطالعه دیگری از همین نوع که در دانشگاه دوک انجام شده، معلوم شد از 93 پژوهش، 60 تای آن ها توانستهاند نشان دهند که در این افراد میزان افسردگی به طرز قابل ملاحظهای کمتر دیده می شود.
ایرانیها هم مطالعات خوبی در اینباره داشتهاند؛ گرچه حجم آن به اندازه مطالعات غربی نیست. یکی از این مطالعات نشان داده است کسانی که به نمازهای یومیه شان پایبند هستند، اصولاً احساس ذهنی (یا همان روان درستی) بیشتری دارند.
مطالعه دیگری در سال 1380 نشان داده که رابطه معنی داری بین توکل به خدا و احساس آرامش روانی وجود دارد. خانم دکتر آرین، از محققان ایرانی ساکن کانادا، در سال 1380 نشان داده که دینداری و احساس روان درستی با هم رابطه مستقیمی دارند.
سرگلزایی، محقق دیگر ایرانی در همان سال تحقیق دیگری را گزارش کرد که نشان میداد هر چه زمان فعالیتهای مذهبی بیشتر باشد، میزان افسردگی، استرس و همچنین سوء مصرف مواد کمتر میشود.
در واقع امروز ثابت شده است که امید به زندگی در افرادی که مذهبی تر هستند، هفت سال بیشتر است، بنابراین افراد مذهبی سالمتر، شادتر و امیدوارتراند و رضایت مندی بیشتری از زندگی خود دارند و مفهوم زندگی برایشان مثبتتر است.
مطالعه دیگری را هم دکتر بوالهری و همکارانشان در سال 1379 در انیستیتو روانپزشکی تهران انجام دادند؛ به این ترتیب که پرسشنامهای را برای ارزیابی میزان توکل افراد طراحی کردند. مقایسه نتایج این پرسشنامهها با نتایج حاصل از پرسشنامه استرس نشان داد که هرچه توکل فرد بیشتر باشد، استرس او کمتر است.
نتایج مشابهی هم در زمینه بروز رفتارهای پُرخطر و ناسالم به دست آمده است. به عنوان مثال، در بررسی 138 پژوهش مشخص شده است که 90 درصد نتایج این پژوهشها به صراحت نشان می دهند که افراد مذهبی، کمتر سیگار می کشند و رفتارهای پرخطر جنسی کمتری دارند.
در واقع باید دانست انسان از جسم، روح و روان تشکیل شده که همگی با هم ارتباط دارند و سلامت یا بیماری هریک از این اجزا روی جزئی دیگر اثر می گذارد؛ سلامت معنوی، بعد روحی سلامت است.
محمد غزالی در کتاب احیاء العلوم مینویسد: هر عضوی از بدن ما وظیفهای دارد که وقتی آن را خوب انجام ندهد، بیمار شده است؛ وظیفه روح یا قلب معنوی هم شناخت خالق و ارتباط با او است.
اشاره شد که یکی از آثار مهم دین داری و معنویت احساس امنیت و آرامش روحی و روانی است و همین موضوع در ایجاد سلامتی انسان بسیار موثر است، زیرا اغلب دانشمندان بر این اعتقاد اند که بسیاری ای از بیماری ها، ریشه در استرس و نگرانی دارند و در صورتی که به نحوی این نگرانی ها کنترل شود و آدمی به آرامش روحی و روانی برسد، نتیجه اش سلامتی جسم و روان انسان خواهد بود.
بسیاری از تحقیقات نشان می دهند، باورهای مثبت دینی و احساس آسایش و قدرتی که از پایبندی به مذهب به دست میآید و تمرکز حواس و دعا کردن، می توانند بر احساس سلامت انسان و بهبود زودتر بیماری ها تاثیر مثبت داشته باشند.
بنابراین احساس آرامشی که از معنویت حاصل می شود، باعث می شود که افراد قدرت بیشتری برای مقابله با بیماریها به دست آورند و همین امر حتی اگر بیماری شما را شفا ندهد، سبب بهتر شدن وضعیت می شود یا به شما کمک میکند بهتر با این بیماری کنار بیایید.
مرکز ملی طب سنتی و طب جایگزین در آمریکا در مورد تاثیر دعا کردن بر سلامت خود فرد و اطرافیان، بیش از13هزار نفر را مورد بررسی قرار داده و دریافته است: 54 درصد از آمریکایی ها برای افزایش سلامت شان از دعا کردن کمک می گیرند و 52 درصد آن ها از دیگران میخواهند که برای سلامت آن ها دعا کنند.
دکتر کاترین استونی از مرکز ملی طب جایگزین و سنتی آمریکا می گوید: برای کشف ارتباط میان معنویت و سلامتی به تحقیقات فراوانی نیاز است، ولی ما تاکنون به شواهدی دست یافته ایم که نشان می دهند وابستگی مذهبی و انجام کارهای مذهبی باعث سلامت بیشتر و عمر طولانی تر می شوند.
این امر را می توان به کارکرد بهتر سیستم ایمنی بدن و قلب و عروق نسبت داد. کارهای مذهبی می تواند برای برخی از افراد راهی برای کاهش استرس محسوب می شود و همین کاهش استرس منشا فواید بسیاری برای سلامت روح و جسم است.
همچنین قرآن کریم درباره سلامت معنوی اشارات بسیاری دارد و در آن برخی موارد دشمن سلامت روح دانسته شدهاند مثل: غرور، ریا، حسادت، سوءظن، عصبانیت و بخل. تاثیر این عوامل بر سلامت جسم نیز در مطالعات دانشمندان اثبات شده است، مثلا دانشمندان دریافتهاند که کسانی که زیاد عصبانی میشوند، عمر کوتاهتری از سایرین دارند. نیازی به گفتن نیست که کینه و حسد و سوءظن تا چه حد انسان را از خواب و خوراک و لذت بردن از زندگی محروم میکند و به این ترتیب به سلامت جسم و روح آسیب می زند.
کارکرد مهم دین داری به خصوص در حوزه اخلاق و سبک زندگی اسلامی که ماموریت مبارزه با رذایل اخلاقی و عادت های مضر را به عهده دارد، علاوه بر تامین سلامتی روانی و روحی، سلامت جسمی را نیز در پی دارد.
اگر به این باور عمیق برسیم که یاد خدا به معنای وسیع کلمه که شامل تمام مراحل سلوک دینی می شود، برای انسان آرامش بخش است، به این نتیجه نیز دست یافته ایم که این مراحل و مناسک در حفظ و ایجاد سلامتی جسم و جان انسان نیز نقش دارند، زیرا ثابت شده است که سلامتی محصول احساس امنیت و آرامش روحی و روانی انسان است.
مطابق بررسی متون دینی، سلامتی روح و معنویت از چهار طریق روی سلامت جسمی، روانی و اجتماعی تاثیر می گذارد.
1- رفتارهای بهداشتی و تغذیه ای که در دین توصیه شده است، همچون آرام خوردن، لقمه کوچک، نشسته آب خوردن در شب، قبل از سیر شدن دست کشیدن از غذا و مانند آن، مواردی هستند که در حفظ سلامتی اهل دین تاثیر به سزایی دارد و به وضوع مشاهده می شود که عالمان دینی که این توصیه ها را رعایت می کنند، زندگی سالم تر و عمر طولانی تری دارند.
2- حمایت اجتماعی: دین با توصیه به مناسک دینی و عبادی، مانند شرکت در مساجد و نماز جماعت و جمعه و صله رحم، تعاملات اجتماعی را افزایش داده و حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع ارتقای سلامت فراهم می آورد.
حمایت اجتماعی در کاهش واکنش پذیری قلبی و عروقی، تسهیل بهبودی پس از حمله قلبی و کاهش سایر عوامل خطر و از جمله کاهش استرس تاثیر مثبت دارد. اثبات شده است که حمایت اجتماعی با افزایش میزان جان به در بردن از انواع مختلف سرطان رابطه دارد.
3- احساس رضایت: احساس رضایت ناشی از دیدگاه معنوی از طریق پیام رسان های عصبی روی سیستم ها و ارگان های بدن مانند قلب و عروق، ایمنی و … تاثیر تقویت کننده دارد.
4- امدادهای غیبی: تحقیقات نشان می دهد که اثرات ماورای طبیعی که ماهیت دقیق آن برای انسان ناشناخته مانده است نیز در پیشگیری از بیماری، افزایش تحمل بیماری، بهبود سریع تر بیماری، کاهش میزان استفاده از خدمات بهداشتی- درمانی بسیار موثر است.
2. امنیت و آرامش روحی و روانی:
احساس امنیت و آرامش یکی از دستاورد های مهم سلوک دینی و قرآنی است، زیرا در زندگی انسان عوامل فراوانی وجود دارد که باعث ترس و نگرانی و اضطراب و استرس می شود، وجود این عوامل علت می شود برای اینکه انسان همواره به دنبال عواملی باشد که به او احساس امنیت و آرامش می دهند.
در این گفتار امنیت و آرامش با هم ذکر شده است، زیرا یکی از عوامل تامین کننده آرامش انسان احساس امنیت است، بنابراین در صورتی که احساس امنیت وجود داشته باشد، آرامش نیز خواهد بود.
البته معیار اصلی برای ما امنیت انسانیت است. اگر انسانیت انسان امنیت داشته باشد و در مسیر رشد قرار گیرد، امور دیگر در درجه دوم اهمیت قرار دارند. انسان مومن ممکن است فقیر باشد و یا تحت محاصره اقتصادی واقع شود، اما باید مطمئن باشد که انسانیت او در امان است تا به آرامش برسد.
لذا امام رضا (ع) در حدیث سلسله الذهب فرمود: خدای متعال می فرماید است: کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی؛ کسی که داخل محیط توحید و ولایت حق شود در امنیت است، هم نسبت به خطراتی که دنیا انسانیت و زندگی او را تهدید می کند، و هم در آخرت از عذاب الهی در امنیت خواهد بود.
البته ولایت اهل بیت (ع) نیز که شرط دین داری است، نقش مهمی در ایجاد امنیت و آرامش مومنین به عهده دارد، لذا امام هشتم (ع) در ادامه روایت می فرماید: بشروطها و انا من شروطها. در صورتی توحید برای انسان رشد و امنیت و آرامش می آورد که تحت ولایت و سرپرستی امام معصوم (ع) باشد.
همین تعبیر درباره ولایت علی (ع) هم وارد شده است. در روایتی قدسی از رسول خدا (ص) به نقل از جبرائیل آمده است که خدای متعال فرمود: وِلایَةُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ حِصنی ، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی؛ ولایت على بن ابى طالب ، دژ من است. هر کس به دژ من داخل شود، از عذابم ایمن مانَد.
ولایت حافظ دین و کشور و محیط توحید و ولایت حق است. نگه دار و محافظ انسانیت و روحانیت ما است، حمایت و اطاعت از رهبری معصومین (ع) و جانشینان آنان در عصر غیبت، به انسان امنیت و آرامش فوق العاده ای می دهد.
به همین دلیل کسی که در مسیر خودسازی و سلوک دینی قرار می گیرد از هر نظر در امنیت به سر می برد، اصولا سلوک راه رسیدن به امنیت و آرامش است، کسی که از طریق سلوک نظری حق و باطل را کاملا می شناسد و در مسیر حقیقت حرکت می کند، هم امنیت فکری دارد، هم امنیت اخلاقی و هم به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیروهای شیطانی قادر به ضربه زدن به امنیت و آرامش روحی و روانی او نیستند.
قرآن کریم در آیه: الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانى که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد؛ تاثیر آرامش بخشی سلوک دینی را با تاکید فراوانی بیان کرده است. “الا” به این معنا است که هشیار باشید و فریب عوامل سطحی را نخورید و خیال نکنید که لذت های مادی زودگذر دنیوی به شما آرامش می دهد، هرگز چنین نیست، آرامش روحی و روانی انسان تنها و تنها با یاد خدا تامین می شود.
البته اینجا ذکر و یاد خدا، معنای بسیار وسیعی دارد، تمام مراحل سلوک قرآنی، مسیر ذکر و یاد خدا است. در این مسیر ما دو کار بیشتر انجام نمی دهیم؛ انسان با فکر و ذکر به تمام اهداف معنوی و سلوکی خود می رسد.
اما به صورت جزئی تر اگر بخواهیم این اثر را اثبات کنیم باید به جستجوی آن در تمام مراحل و منازل سلوک باشیم و یکی یکی اهداف سلوکی را بررسی کنیم ببینیم چگونه به انسان آرامش و امنیت می بخشند.
یکی از منازل ایمان و اعتقاد به توحید است که به انسان آرامش فکری می دهد و خیال انسان را راحت می کند و در این راستا، توکل و تفویض و رضا و تسلیم به شدت در آرام کردن روحی و روانی انسان اثر بخش است.
وقتی کسی یقین می کند که این راه حق است و انسان را به مقصد می رساند؛ خیالش راحت می شود و با تفویض کارهای زندگی اش را به خدا می سپارد و با توکل بر او و راضی شدن به آنچه خدا در زندگی مادی برایش می خواهد، دغدغه هایش نسبت به آینده زندگی مرتفع می گردد.
انسان مومن می داند که خداوند رزق و روزی بندگان خود را تکفل کرده است و زندگی او را سامان می دهد و زبانش به این ذکر مترنم است که: حسبی الله و نعم الوکیل – خداوند مرا کفایت می کند و بهترین وکیل است.
بقیه عوامل نیز مانند توبه و تسویه حساب با خداوند و انجام وظایف بندگی هر کدام در رسیدن به آرامش واقعی به انسان کمک می کند.
نماز، روزه، دعا، زیارت، حج، مناجات با خدا، تهجد و شب زنده داری، انجام مستحبات نشاط آور دیگر و هر عاملی که در حوزه یاد خدا و ذکر مطرح می شود، همگی منابع ایجاد آرامش روحی برای انسان مومن هستند.
و هر قدر که انسان در مسیر رضایت و محبت الهی پیش می رود آرامش بیشتری به دست می آورد و فکرش متمرکز به بندگی و پرستش خدا و قرب الهی می شود و از اسارت دنیا و دغدغه های دنیوی که مایه اصلی نگرانی های انسان هستند، خارج می گردد.
دنیا پرستی است که آرامش انسان را از بین می برد، انسان پول پرست و قدرت پرست است که آرامش ندارد، آدم گناه کار دچار عذاب وجدان می شود، کسی که بر خلاف فطرت الهی خود عمل می کند، امنیت روانی اش سلب می شود.
کافر و مشرک است که به قول قرآن کریم زندگی اش زنک و شقاوت بار می شود و همواره به خاطر مخالفت با مسیر اصلی زندگی و صراط مستقیم بندگی در رنج و عذاب واقع می شود. در مقابل، زندگی پاک و آرام مخصوص خداپرستان است. اعتقاد به اینکه خدا عالم و قادر است و بندگان خود را می بیند و مدیریت و ربوبیت می کند، نسبت به بندگان خود توجه دارد، آرامش بخش است.
کسی که به طور مثال، ورشکست می کند، اگر به خدا معتقد باشد و بداند روزی دست خدا است و به قضا و قدر معتقد باشد به این فکر کند که ممکن است مصلحتی در کار باشد، آرام می شود، ولی اگر خود را و زندگی خود را وابسته به سرمایه اش بداند و با از دست رفتن آن خیال کند که به کلی بدبخت شده، افق زندگی برایش تیره و تار شود، امید خود را به کلی از دست بدهد و فکر کند کاری هم از خدا بر نمی آید، دچار بیماری های عصبی و روانی می شود و اضطراب و ترس سراسر وجود او را فرا می گیرد.
توکل به خدا، یعنی تکیه به مبدا تمام خوبی ها و قدرت ها و انرژی های هستی و چنانچه کسی به چنین نیرویی تکیه کند، هرگز دچار استرس نخواهد شد و همیشه در آرامش واقعی زندگی می کند.
3. گشایش در امور زندگی:
یکی از آثار مهم خودسازی و سلوک دینی که همانا راه رسیدن به ملکه تقوی است، گشایش در امور زندگی است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب؛ و هر کس از خدا پروا کند، خدای متعال برای او راه بیرون شدن از گرفتاری ها را قرار می دهد و روزی اش را از جایی که حساب اش را نمی کند، می رساند.
منظور آیه آن است که هرکس به وظایف بندگی عمل نماید و از گناهان بپرهیزد، پروردگار او را از خطر حوادث دنیا ایمن فرماید. تقوی از وقایت گرفته شده و به معنای خودداری از اندیشه و شائبه شرک و از گناهان و از رذایل اخلاقی و هرگونه تمرد و مخالفت است.
به عبارت دیگر: تقوی مرتبه کامل از ایمان و التزام به اداء وظایف دینی و اجتناب از محرمات است و نیروی خویشتنداری از مخالفت پروردگار است. همچنین دین داری و تقوا باعث می شود که پروردگار او را از شبهات و گناهان رهایی بخشد و از سکرات مرگ و از سختی های روز قیامت ایمن گردد.
اما در تحلیل اینکه چگونه این اتفاق می افتد، گفتنی است: سلوک و دین داری و تقوا و ایمان و هر عنوانی که در این مسیر به کار می رود، باعث می شود که اندیشه و زندگی اخلاقی و عملی انسان با کل کائنات و هستی و اراده خدای متعال هماهنگ گردد.
اثر مهم خودسازی همین است که شما را با خداوند و عالم وجود، هماهنگ می کند و میان شما و هستی رضایتمندی را حاکم می نماید و چون خدا از انسان راضی شود، او را تحت تکفل خود می گیرد و رزق و روزی او را کفایت می کند. آنگاه زبانش به این ذکر مترنم می شود که: حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر.
در نتیجه خدای متعال آنچنان با او رفتار می کند که او نیز از خدا راضی شود و رضایت مندی دو طرفه – رضی الله و رضوا عنه میان شان برقرار می شود و در سایه این هماهنگی و رضایتمندی است که گشایش در زندگی انسان اتفاق می افتد.
مثال روشن آن رابطه فرزند و والدین است. این رابطه هر قدر هماهنگ تر باشد، موجب رضایت مندی بیشتر میان آن ها می شود و این رضایت مندی دو طرفه باعث گشایش فراوانی در زندگی دو طرف ایجاد می کند.
یعنی بیشتر به هم کمک کنند و بهتر توجه دارند و با همدلی و ایثار نیازهای یکدیگر را بر می آوردند و روشن است که این حالت باعث گشایش در زندگی آن ها می شود، در صورتی که عدم وجود هماهنگی و رضایت مندی فرزند با والدین، آن ها را از هم دور کرده و مانع همدلی و همیاری می شود و ضیق و سختی های فراوانی را به ایشان تحمیل می نماید.
اصولا کارکرد مهم دین به طور کلی همین است که انسان را با هستی هماهنگ نماید و رابطه میان او با خداوند را به رضایتمندی و محبت برساند و چون این اتفاق بیافتد، رحمت الهی بر انسان نازل می شود و گشایش و فراوانی و نعمت در زندگی او زیاد می گردد.
در سوره اعراف چنین آمده است: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر مردم آن شهرها که به عذاب گرفتار شدند، ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، به یقین از آسمان و زمین برکت هایى بر آنان مى گشودیم، ولى پیامبران و آیات ما را دروغ انگاشتند، ما نیز آنان را به عذابى که نمود گناهانشان بود گرفتار ساختیم.
همچنین در سوره نساء می خوانیم: وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَةً ۚ وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؛ هر کس براى رهایى از سیطره کافران و مشرکان در راه خدا هجرت کند، در زمین مکان هاى بسیار و گشایش و فراخى خواهد یافت، و هر کس از خانه خود بیرون رود در حالى که به سوى خدا و رسول او رهسپار مى شود، سپس مرگ او را دریابد، پاداشش برعهده خدا لازم شده است، و خدا آمرزنده و مهربان است.
در مقابل نیز همیشه عذاب و ضیق و سختی هایی که از ناحیه خدای متعال و زندگی بر انسان وارد می شود، در نتیجه عدم هماهنگی با خواست و اراده خدا و ظلم و تکذیب دین و انبیای الهی و گناه و نافرمانی و عدم رضایتمندی میان بنده و خداوند حاصل می شود.
در این راستا قرآن کریم می فرماید: فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذی قیل لهم فانزلنا علی الذین ظلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ ولى کسانى که ستم کرده بودند، آن را به سخنى دیگر تغییر دادند به سخنى جز آنچه به آنان گفته شده بود، پس بر ستمکاران به سزاى این که نافرمانى کردند، عذابى از آسمان فرو فرستادیم. خدای متعال در این آیه به خوبی رابطه میان عذاب و سختی زندگی با ستمکاری و ایجاد انحراف در سخن الهی را بیان نموده است.
این یک قاعده کلی است که یاد خدا و دین داری موجب گشایش در زندگی انسان می شود و ترک یاد و اطاعت خدا، باعث سختی و ضیق و زندگی نکبت بار خواهد شد. قرآن کریم می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى؛ و هر کس از یاد من روى برتابد، قطعاً زندگى تنگ و دشوارى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم تا به بهشت راه نیابد.
در عین حال که این رابطه وجود دارد، گاهی نیز سختی های زندگی و تنگدستی ها به خاطر امتحان الهی است، مومنین به خاطر اینکه عیار ایمان و بندگی شان معلوم شود، نیز با سختی و امتحان مواجه می شوند، این یکی از سنت الهی است و جنبه تربیتی دارد و ناقض قاعده فوق نیست.
4. خوش بینی و امیدواری:
امیدواری و خوش بینی به زندگی و آینده، روح زندگی انسان در این دنیا است و چنانچه خدای ناکرده به هر علتی آدمی به ناامیدی مطلق برسد، انرژی حیات در او می میرد و عملا قادر به ادامه زندگی نخواهد بود.
در این راستا یکی از کارکرد های مهم سلوک راه خدا، امیدبخشی به انسان و خوش بینی به زندگی است که در سایه سار ایمان و طى طریق سعادت یابی دینی ایجاد مى شود.
به همین دلیل است که مومنین و موحدین هرگز از خدای متعال ناامید نمی شوند و آن را گناه کبیره و بلکه کفر می دانند، قرآن کریم هم از قول حضرت یوسف (ع) این امر را صحه می گذارد و می فرماید: یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ ای فرزندان من، بروید (به مصر) و از حال یوسف و برادرش تحقیق کرده و جویا شوید و از رحمت خدا نومید مباشید که هرگز جز کافران هیچ کس از رحمت خدا نومید نمی شود.
انسان مؤمن به لحاظ آن که گام هاى خود را طبق قوانین الهى تنظیم مى کند، همواره به رحمت و عنایت خدای متعال امیدوار است و این امیدواری و خوش بینی باعث می شود که از حیات طیبه و زندگی پاک و آرامی برخوردار شود. منْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون؛ مردان و زنانی که عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن هستند، به ایشان حیات طیبه عطا می کنیم و پاداش شان را بهتر از عمل شان می دهیم.
مومن در حقیقت خود را به این نحوه از نگرش و زندگى بر اساس خدامحوری و توکل به خدا سپرده است و با اعتقاد راسخ به توجه و رحمت الهی حرکت را آغاز کرده است، پس تمام پدیده هایى که در این راه ایجاد مى شوند را هم از جانب همان مدیر و مدبّر عالم مى بیند و معتقد است که او گام هاى بعدى را برایش تنظیم خواهد کرد، چنین فردی نه تنها هرگز ناامید نمی شود، بلکه با نشاط کامل و روحیه عاشقانه در این مسیر گام بر میدارد.
امیدوارى از این نکته ناشى مى شود که انسان اعتقاد داشته باشد که خدای متعال حاضر و ناظر احوال او است و رزق و روزی او را تضمین کرده و حرکت تکاملی او را جهت بخشیده و تنظیم مى کند و بر اثر چنین اعتقادی، عنصر توکل را قرین ایمان واقعى و حقیقى خود ساخته باشد.
اما کسانى که از یاد خدا غافل و به راه خود می روند و خود را مدبر امور خویش می پندارند، تنها می مانند، این افراد در اثر سختی ها و شکست هایی که در زندگی برای شان اتفاق می افتد، تعادل روانی و امید خود را از دست می دهند و روحیه خود را می بازند، در ادامه حیات با ترس و اضطراب و چالش جدی مواجه می شوند.
البته خدای متعال این گروه از بندگان خود را نیز رها نساخته و از روی رحمت و عنایت خود راه توبه و بازگشت و بندگی و توکل را به رویشان گشوده و به آن ها امیدواری می دهد و می فرماید: بگو: قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ؛ اى بندگان من که با شرک یا ارتکاب گناهان دیگر بر خویشتن ستم کرده اید، مبادا از رحمت خدا ناامید شوید، چرا که خدا همه گناهان حتى شرک را در صورتى که توبه کنید مى آمرزد. همانا او است که بسیار آمرزنده و مهربان است.
انسان موحد و سالک بر این اعتقاد است که خدای متعال روزی و سایر وسایل رشد و ترقى او به صورت کامل مهیا نموده و هرگز از هدایت و تربیت بندگان خود غافل نیست و لذا این اعتقاد و اندیشه او را با امیدوارى به آینده اى درخشان به حرکت وا مى دارد و چنانچه نیروى فطرت خدادادی خود را به کار بندد و عزم و اراده خویش را برای رسیدن به مقامات معنوی فعال نماید، بدون شک به مراتبی از کمال نائل می شود و اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تکامل خویش بردارد، تنها خویش را مقصر می داند و هرگز نسبت به خداوند بدگمان نمی شود.
5. رستگاری و عاقبت به خیری:
انسآن ها نوعاً خواستار نجات و رستگاری و عاقبت به خیری اند و برای نیل به این مهم، تلاش فراوانی میکنند و به ابزارها، وسایل و سرمایههایی نیازمندند، مانند سلامت، امنیت، ثروت و… ، در این راستا یکی از بهترین، والاترین و سرآمدترین سرمایههای نجات بخش برای انسان، دین و ایمان به خداوند و تزکیه نفس و حرکت در مسیر بندگی و قرب الهی است.
رسیدن به فلاح اُخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است؛ قد افلح المومنون؛ به تحقیق مومنان رستگار شدند. و قرآن کریم راه دستیابی به این هدف را مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است – قد افلح من تزکى – به تحقیق کسی که تزکیه کرد رستگار شد. و نیز آن را یک ضرورت قطعی در زندگی انسان می شمارد؛ قد افلح من ذکیها و قد خاب من دسیها. به تحقیق رستگار شد کسی که نفس خود را از بدی ها پالایش نمود و خسارت زده شد کسی که آن ها با هواهای نفسانی دفن کرد.
حقیقت سلوک قرآنی چیزی جز ایمان و تزکیه نفس و عمل صالح و جهاد در راه خدا نیست، نجات و رستگاری انسان در قیامت تنها در نتیجه سلوک قرآنی حاصل می شود و راه دیگری برای آن تصور نمی شود. تمامی راه های بشری و مکاتب غیرالهی در این زمینه ابتر هستند و راه به جایی نمی برند.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! آیا شما را به داد و ستدى راه نمایى کنم که شما را از عذاب دردناک نجات دهد؟! به خدا و فرستاده اش ایمان آورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این براى شما بهتر است، اگر بدانید.
تمام فواید و چکیده همه ثمرات ایمان و عمل صالح و سلوک قرآنی در این آیه جمع شده است و میتوان گفت بهترین تعبیری که در وصف ایمان وجود دارد، همین سرمایه رستگاری است
البته به کارگیری سرمایه های معنوی برای رسیدن به مطلوب انسانی، نیازمند مهارت است. شهید مطهری در این باره مینگارد: درست است که ایمان بزرگترین سرمایه است، اما برای استفاده از این سرمایه مانند همه سرمایههای دیگر علم و مهارت لازم است، احیاناً ممکن است آن استفاده کاملی که باید بشود نشود، یا خود انسان نفهمیده سوء استفاده کند، یا یک کس دیگر از حس دینی بشر سوء استفاده کند و در صورت عدم مهارت و استفاده صحیح از سرمایه های دینی، چه بسا ضررها و ضایعاتی را در پی داشته باشد و لذا فراگیری روش و دستورالعمل سلوک نظری و عملی قرآنی که در مکتب اسلام برنامه ریزی شده است، برای به کارگیری صحیح این سرمایه ها و به منظور رسیدن به نجات از عذاب الهی و فوز و رستگاری در دنیا و آخرت ضرورت دارد.
6. لذت و سعادت ابدی در آخرت:
از دیدگاه قرآن کریم، مطلوب نهایی همان چیزی است که به طور فطری برای انسان مطلوب است و از آن به سعادت، فلاح، فوز و امثال آن تعبیر میکنیم و لذا نتیجه نهایی سلوک قرآنی لذت و سعادت ابدی است.
به منظور فهم مطلوب نهایی یا سعادت جاودان در بینش الهی، باید توجه داشته باشیم که زندگی انسان دو مرحله دارد: مرحلة دنیا و مرحلة آخرت. زندگی دنیوی انسان نسبت به زندگی آخرتی وی همانند چشم به هم زدن است و چیزی به حساب نمیآید.
بدین خاطر اگر دنیای انسان پر از درد و رنج باشد، باز هم در مقایسه با لذّتهای پایدار، ابدی، بهتر و شدیدتر وی در جهان دیگر چیزی به حساب نمیآید و هرگاه بتواند در ازای دردهای دنیویی آسایش ابدیِ آخرت را به کف آورد، سعادتمند خواهد بود و برعکس، اگر زندگی دنیوییاش غرق در لذّت باشد، ولی به قیمت بدبختی و عذاب آن جهانیِ او تمام شود، به هیچوجه نمیتوان وی را سعادتمند نامید.
لذت و سعادت جاودانی نتیجه و حاصل کمالات انسانی و روحانی است که سالک از طریق سلوک قرآنی تحصیل می کند. بر این اساس، سعادت و لذت خیلی به هم نزدیک و قریب الافق هستند و عمده تفاوت آن دو در این است که لذت در موارد لحظه ای و کوتاه مدت نیز بکار می رود، ولی سعادت صرفاً در مورد لذت های پایدار یا نسبتاً پایدار کاربرد دارد. مثلاً، هیچ گاه درباره کسی که غذای لذیذی را می خورد و برای لحظاتی از آن لذت می برد مفهوم سعادت را بکار نمی برند، بلکه می گویند: از خوردن غذا لذت برد.
پس در معنای سعادت، لذت پایدار نهفته است و اگر ممکن بود کسی در زندگی همیشه لذت ببرد او کاملاً سعادتمند بود؛ ولی، از آنجا که زندگی خالی از درد و رنج وجود ندارد، می توان گفت: سعادتمند در این جهان کسی است که لذت های وی از نظر کیفیت یا کمیت نسبت به درد و رنج هایش برتری و فزونی دارد و در آن، دو ویژگی برتری کیفی و دوام کمی لحاظ می شود.
قرآن نیز در مقایسه بین لذت های دنیوی و اخروی به منظور دعوت به سوی آخرت و تشویق ایشان به حرکت در مسیر سعادت معنوی با تعبیراتی نظیر: وَالآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى؛ زندگی آخرت بهتر و با دوام تر است، بر این دو ویژگی تاکید دارد و پیوسته این حقیقت را گوشزد می کند که لذت آخرت از لذت دنیا از نظر کیفی بهتر، و به لحاظ کمی پایدارتر است.
قرآن کریم می فرماید: مردم دو دسته هستند، بدبخت و خوشبخت: شقاوت مندان تا آسمان و زمین هست در آتش جاودان بمانند مگر آنکه پروردگار تو خواهد او هر چه خواهد می کند. و سعادت مندان مادام که آسمان و زمین هست در بهشت جاودان بمانند مگر آنچه خدای تو خواهد که این، بخششی قطع نشدنی است.
بنابراین، اگر براساس بینش الهی و از دریچه معارف قرآنی، زندگی انسان را مورد توجه قرار دهیم زندگی دنیوی او در کل چیزی به حساب نمی آید. کسی که الی الابد در آتش خواهد بود بر فرض که همه عمر را در این دنیای زودگذر غرق در لذت مادی باشد چگونه می توان گفت: چنین شخصی سعادت مند است؟
و بر عکس هرگاه کسی در جهان ابدی خوش بخت باشد و به گفته قرآن جاودانه در بهشت زندگی کند، حتی اگر تمام لحظات عمر کوتاه دنیا را در شکنجه به سر برد سعادت مند خواهد بود و در کل، آن رنج دنیوی، چیزی به حساب نمی آید.
ملاک سعادت و شقاوت در بینش انسانی اسلامی، لذت و رنج ابدی است، به این معنا که اسلام در معنای سعادت و شقاوت تغییری نمی دهد و در این زمینه مفهوم جدیدی مطرح نمی کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه، سعادت را به همان معنی رایج لذت پایدارتر و شقاوت را به معنی عرفی رنج و الم بیشتر می داند، ولی در مصداق آن دو، تغییر می دهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد، لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح می کند.
البته این باعث نمی شود که ما لذت های معنوی پایدار در دنیا را سعادت ندانیم و آن را تنها به مصادیق اخروی آن محدود نماییم، زیرا اینگونه لذت ها اگر چه در ظرف دنیا حاصل می شوند، ولی از سنخ لذت های اخروی محسوب می شوند. منظور از لذت ناپایدار لذت های مادی و حسی است که بسیار زودگذر بوده و محصول آن را نمی توان سعادت حقیقی به حساب آورد.
نکته دیگر این است که برای رسیدن به سعادت حقیقی تلاش سلوکی انسان تاثیر قطعی دارد و لذا قرآن کریم سعادت را نتیجه ایمان و عمل صالح معرفی می کند و می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا؛ بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، باغ های فردوس جایگاه پذیرایی آنان است. جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمی کنند.
در این آیه شریفه در بیان سرانجام متقین و آن هایی که عمل صالح می کنند اینچنین متذکر می شود که در مقابل کفار که از عمرشان خسران و زیان بردند و اعمالشان حیط گردید و جایگاه آنان جهنم است کسانیکه به آیات الهی ایمان آوردند و اعمال نیکو نموده اند محل نزول و ورودشان بهشت فردوس خواهد بود.
روشن است که عکس العمل انسان ها در مقابل دستورات رهایی بخش خداوند متعال متفاوت است؛ عده ای ضمن ایمان به او به انجام اوامر الهی می پردازند و گروهی نیز در جهت مخالف دستورات الهی گام برداشته و طریق کفر را بر می گزینند، ولی قرآن به صراحت نتیجه کار گروه اول را سعادت و بهشت ابدی و نتیجه کار گروه دوم را شقاوت و عذاب دائمی معرفی می کند.