۱۳۹۳/۰۹/۲۴
–
۱۱۴۳۱ بازدید
آثار گناه در دنیا و آخرت از منظر قرآن و روایات
مقدمه
گناه در لغت
مقدمه
گناه در لغت
گناه در لغت فارسی به معنای بزه، جرم، خطا، نافرمانی و امثال این الفاظ آمده و در لغت عرب از آن به «ذنب» و «اثم» و «معصیت» تعبیر شده و معنائی که در هر دوی آنها صادق و بلکه جامع همه معانی است همان نافرمانی و انجام عملی برخلاف قانون و یا سرپیچی از قانون است، یا به گفته بعضی، هرکاری که انجام آن ناروا باشد، و یا مطابق تعریف برخی، گناه در پیش اهل شرع عبارت است از اینکه مکلف، مرتکب امر نامشروع گردد.[1]
دانشمندان ؟؟ گناه و جرم را مخالفت با قانون تفسیر کردهاند و در تعریف جرم گفتهاند: «جرم عبارت خواهد بود از اینکه افراد جامعه از حدود مقررات و قوانینی که نشاندهنده قلمرو و فعالیت افراد و حافظ حقوق طبیعی و سعادت آنان است تجاوز کرده، رخنهای در نظم اجتماع پدید آورند»
ژان مارکیزه در کتاب جنایت خود آورده است: کسی که از سرحد قانون تجاوز کند و این اصل را نادیده انگارد نظم اجتماع را مختل ساخته و عملش پیش قضات جرم است.[2]«کارل» فرانسوی میگوید: گناه عبارت است از پیروی نکردن از نظم اشیاء … فهم این نکته دشوار نیست که گناه عبارت است از پایمال کردن ارادی یا غیرارادی قانونهای زندگی … [3]در قرآن کریم نیز آیاتی هست که میتوان به آنها در اینباره استشهاد کرد مانند این آیه شریفه که میفرماید: تلک حدودُ الله و من یُطع اللّه و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم و من یعص اللّه و رسوله و تیعد حدوده یدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مبین[4]در زبان قرآن و پیامبر و امامان علیهمالسلام با واژههای مختلف از گناه یاد شده است که هر کدام گوئی از بخشی از آثار شوم گناه پرده برمیدارد و بیانگر گوناگون بودن گناه است واژههائی که در قرآن در مورد گناه آمده عبارتند از:
1- ذنب 2- معصیت 3- اثم 4- سیئه 5- جرم6-حرام
7- خطیئه 8- فسق 9- فساد 10- مجور 11- منکر
12- فاحشه 13- خبط 14- شرّ 15- لَمَمْ 16- ورز و ثقل
17- حنث این واژههای از گناه در قرآن بارها و بارها تکرار شده است به عنوان مثال واژه ذنب 35 بار در قرآن آمده است یا واژه سیئه 165 بار در قرآن آمده است.
این واژههای هفدهگانه هر کدام بیانگر بخشی از آثار شوم گناه و حاکی از گوناگونی گناه میباشد و هر یک با پیام مخصوص و هشدار ویژهای، انسانها را از ارتکاب گناه برحذر میدارند.
واژههای دیگر در روایات
در روایات اسلامی، واژههای دیگری که در مورد گناهان مختلف به کار رفته مانند: جریره، جنایت، ذلت، عترت، عیب و … که هر کدام بیانگر نوعی از گناه است که ممکن است به سراغ انسان بیاید.
اقسام گناه
علمای اسلام از قدیم، گناهان را بر دو گونه تقسیم نمودهاند: گناهان کبیره و گناهان صغیره این تقسیمبندی از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است.
قرآن میفرماید: ان تجتنبوا کبائر ما تُنهونَ عنه … [5]
و در آیه 37 سوری شوری میفرماید:
والذین یجتنبون کبائر الاثم والفواحشَ.
از آیات و آیات دیگر که بیان نشده در اینجا به روشنی استفاده میشود که گناه در اسلام دو گونهاند، کبیره و صغیره و همین از آیات الهی استفاده میشود که بعضی از گناهان قابل بخشش است ولی بعضی از گناهان قابل بخشش نیست مانند شرک که خدای تبارک و تعالی میفرماید:
ان اللّه لابغفر اَنْ یشرک به ویغفر مادون ذلک لمن یشاء و من یشرک باللّه فقد افتری اثماً عظیما[6]
تقسیمبندی گناهان در روایات
روایات متعددی از ائمه اطهار به ما رسیده که بیانگر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره است که در کتاب اصول کافی یک باب تحت عنوان «بابالکبائر» به این موضوع اختصاص یافته که دارای 24 حدیث است.
در روایت اول و دوم این باب، تصریح شده که: گناهان کبیره گناهانی را گویند که خداوند دوزخ و آتش جهنم را برای آنها واجب مقرر نموده است.
الکبائر التی اوجب اللّه علیها النار[7]
در بعضی از این روایات، هفت گناه به عنوان گناه کبیره، شمرده شده و در برخی دیگر نوزده گناه به عنوان گناه کبیره شمردهاند که از مجموع روایات بدست آمده میفهمیم که گناهان از نظر شدت و ضعف، بر دوگونه تقسیم شدهاند بزگ و کوچک.
قابل ذکر است که میزان و معیار شناخت گناهان کبیره از صغیره مختلف است و علماء گفتگو و اختلاف فراوان دارند و علماء بزرگ دیدگاههای مختلفی دارند که امام خمینی در تحریرالوسیله بیاناتی در مورد گناهان کبیره دارند و شهید دستغیب در کتاب گناهان کبیره بیان دیگری دارد که مجال بحث در این مقدمه نمیباشد.
این مقدمه کوتاه در مورد معنای گناه و تقسیمبندی گناه میباشد بحث در باب گناه و اقسام و انواع گناه و انگیزههای گناه و زمینههای پیدایش گناه و زمینههای اقتصادی خانوادگی و اجتماعی و سیاسی گناه مورد توجه است که در جای خودش بحث میشود.
این جزوه بعد از این مقدمه کوتاه به آثار تلخ گناه در دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن و روایات میپردازد. امید است که مورد تأئید مولای ما صاحبالامر باشد.
فصل اول
آثار گناهان در دنیا از منظر قرآن
فرمانهای خداوند محدودههای مجاز را از قلمروهای ممنوع جدا میکنند و راه رسیدن به کمال واقعی را نشان میدهد کسی ک در قلمروهای ممنوع گام میگذارد گناهکار است و مهمترین نتیجهای که از کار خود میگیرد محرومیت از کمال انسانی و قرب الهی است. در کتاب و سنت سخنان بسیاری درباره آثار سوء گناهان آمده است. برای بسیاری از گناهان نتایج سوء و عذابهای اخروی ذکر شده است به عنوان مثال در قرآن میفرماید:
انما یُرید اللّه ان یصیبهم ببعضِ ذنوبهم و ان کثیراً من الناس لَفاسِقون[8]
و یا درجای دیگر قرآن میفرماید: فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم ربُّهُم بذنبهم فسوئها[9]
و دهها آیا از این قبیل را خداوند در قرآن میفرماید ولی عبارات فراوانی نیز وجود دارد که از گناه به طور کلی سخن گفتهاند و آثار گناه را معرفی کردهاند.
در قرآن کریم اطاعت و عصیان در برابر هم قرار دارند و آثار کاملاً متفاوت آنها بیان شده است. خداوند در سوره نساء پس از بیان احکام ارث، از قوانین آن به عنوان حدود الهی یاد میکند و آثار اطاعت عصیان را اینگونه بیان میفرماید:
تلک حدوداللّه و من یطع اللّه و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم و من بعض اللّه و رسوله و یتعد حدوده یدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مهین[10]
این مرزهای الهی است و هر کسی از خدا و پیامبر او اطاعت کند خداوند وی را به باغهائی درآورد که همواره آب از زیر درختانش روان است جاودانه در آن میمانند و این پیروزی بزرگی است و هر کس نافرمانی خدا و پیامبر او را کند و از مرزهای او تجاوز کند وی را در آتشی درآورد که جاودانه در آن خواهد بود و برای او عذابی خوارکننده است. از مسلمات دین و علم و تجربه است که کردار انسان، خواه نیک، خواه بد، دارای پیآمد و نتیجه، در دنیا و آخرت است، و همچون بذری است که در جهان کاشته میشود، اگر بذر گل بود، نتیجهاش گل و اگر خار بود، نتیجهاش خار است.
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو
یا به قول مولوی
این جهان کوه است و فعل ماندا سوی ما آیه نداها را صدا
و به عبارت دیگر، هر عملی دارای عکسالعمل و هر کنشی دارای واکنشی است مثلاً زدن توپ فوتبال را به زمین، عمل و کنش میگویند، برخاستن آن توپ از زمین را عکسالعمل و واکنش میگویند و چگونگی آن برخاستن بستگی به چگونگی زدن دارد.
پس باید توجه داشت که مکافات عمل، هم در دنیا وجود دارد و هم در آخرت با این فرق که مکافات عمل در دنیا خیلی کمرنگتر از آخرت میباشد و نوع انسانها به عواقب سوء گناه در دنیا توجه ندارند که هر بلائی و هر مکافاتی و هر گرفتاری که به انسان میرسد از گناه میباشد که بیان این خواهد آمد.
البته این را نباید فراموش کنیم که گرفتاریهای گوناگونی که در دنیا دامنگیر انسان میگردد گاهی مکافات عمل است و گاهی امتحان و برای بعضی مایه و پایه ترقی و تکامل و پاداش افزون و مضاعف است که مجال بحث در این مورد نیست و فقط به یک آیه و یک روایت اشاره میکنیم قرآن میفرماید که:
و لَنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس والثمراتِ و بشرالصابرین[11]
و مسلماً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کاهش محصولات میآزماییم و صابران را نوید ده.
و یا اینکه امام صادق میفرماید:
ان اشدالناس بلاءً الانبیاء ثم الذین یلونَهُمْ ثم الاَمثَلُ فالأمثل
سختترین مردم از نظر بلا، پیامبرانند، سپس کسانی که در پی آنانند، سپس کمی که از دیگری بهتر است.[12]
بخش اول
]چرا خداوند به اطاعت پاداش و به عصیان کیفر[
امیرالمؤمنین (ع) نیز به تقابل اطاعت و عصیان و آثار متفاوت آنها اینگونه اشاره کردهاند:
ان اللّه سبحانه وضع الثواب علی طاعته و العقاب علی معصیته؛[13]
خدای سبحان پاداش را در طاعت نهاده است و کیفر را برابر معصیت
پاداش و کیفر اثر کلی اطاعت و عصیان است؛ ولی چرا خداوند به اطاعت پاداش میدهد و به عصیان کیفر؛ مگر خداوند از عصیان بندگان زیان میبیند و یا از اطاعت آنان سودی میبرد؟ پاسخ برای کسی که خدا و اوصاف او را بشناسد و بر مطلق بودن کمال او آگاه باشد روشن است. با وجود این در قرآن و روایات معصومین پاسخ این پرسش داده شده است.
ان احسنتم احسنتم لا نفسکم و ان أسأتم فلها؛[14]
اگر نیکی کنید به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید به خود بد نمودهاید.
امام علی نیز فرمود:
فان اللَّه سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیا من طاعتهم، آمنا من معصیتهم لانه لاتضره معصیه من عصاه و لا تنفعه طاعه من اطاعه؛[15]
خدای سبحان و متعال آفریدگان را آفرید در حالیکه از طاعتشان بینیاز بود و از نافرمانیشان در امان، زیرا از نافرمانی گناهکار به او زیانی نمیرسد و از فرمانبرداری آن که فرمانش سودی نمیبرد.
با اختصاص پاداش به اعمال نیک و کیفر به اعمال بد، امکان حرکت بندگان به سوی کمال و پرهیز از گناه بیشتر خواهد بود و اشتیاق به عمل صالح افزون خواهد شد. امام علی فرق گذاردن میان نیکوکاران و گناهکاران را چنان مهم میدانند که سیاست حکومت اسلامی را بر همین اساس ترسیم میکنند و خطاب به مالک اشتر میفرمایند:
و لا یکونن المحسن و المسیء عندک بمنزله سواء فانّ فی ذلک تزهیداً لا هل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لااهل الاساءه علی الاساءه؛[16]
مبادا نیکوکار و بدکردار در نظرت برابر باشند، زیرا موجب کم شدن رغبت نیکوکار به نیکی است و بدکردار را به بدی وادار میکند.
سود پاداش و کیفر خداوند نیز به بندگان میرسد، در صورتیکه وعده پاداش و عذاب را باور کنند و از بیم کیفر ترک گناه کنند و به امید پاداش، طاعت پیشه کنند. امام زین العابدین خطاب به خداوند اینگونه مناجات میکند:
اللهم ارزقنا خوف عقاب الوعید و شوق ثواب الموعود حتی نجد لذه ما ندعوک به وکابه ما نستجیرک منه؛[17]
خداوندا! ما را هراس کیفری که از آن بیم دادهای و اشتیاق پاداشی که به آن وعده دادهای روزی کن تا لذت آنچه را از تو خواهانیم دریابیم و اندوه آنچه از آن به تو پناه میبریم بیابیم.
امیرالمؤمنان علی (ع) میفرمایند:
خداوند پاداش را در طاعت و کیفر را بر معصیت قرار داد تا بندگان خود را از عذابش برهاند و آنان را به بهشت درآورد.[18]
اگر کسی وعده پاداش و کیفر را باور نکند، جز زیان چیزی نصیب او نخواهد شد، زیرا کفر او به عصیان میانجامد و روزی خواهد رسید که پشیمان خواهد بود:
یومئذ یود الذین کفروا و عصوا الرسول لو تسوی بهم الارض؛[19]
آن روز قیامت، کسانی که کفر ورزیدهاند، و از پیامبر نافرمانی کردهاند آرزو میکنند که ای کاش با خاک یکسان میشدند.
گناه موجب استحقاق کیفر الهی است. وعدههای عذاب و کیفر گناهکاران در قرآن و احادیث بسیار است و در آینده به ذکر آنها خواهیم پرداخت. اکنون آثار دیگر گناه را یاد میکنیم که نشان میدهد چگونه است که گناهکار در آخرت سپری در برابر عذاب خدا ندارد.
بخش دوم
اثر گناه بر قلب
در قرآن و روایات، بسیار سخن از قلب به میان آمده که منظور از آن، مرکز فرماندهی و ادراکات است. قلب سلیم و پاک کانون تولید کارهای نیک است که فرمودند قلب حرم خداست و به عکس قلب ناسالم و تاریک، کانون فساد میباشد و ما در راستای اطاعت خدا و دوری از گناه، باید توجه عمیق به پاک نگهداشتن قلب داشته باشیم. قلب انسان در اثر گناه و معصیت تبدیل به سختترین فلزات میشود یعنی تبدیل به فولاد میشود انسان وقتی گناه روی گناه انجام داد دیگر هیچ حرف حقی در قلبش فرو نمیرود که قرآن میفرماید اگر ما این قرآن را به کوهها نازل میکردیم کوهها متلاشی میشدند برخی از انسانها به قدری سنگدل شدهاند بر اثر گناه که قرآن هم در قلب آنها اثر نمیکند با وجود دانستن فلان گناه، گناه است همینطور و مکرر مرتکب آن گناه میشود و صدای حق را نمیشوند که قرآن در اینباره میفرماید: کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون[20]
نه این حرفها بهانه است، علت اصلی تکذیبشان این است که در اثر اعمال زشتشان دلهایشان زنگار بسته. راغب در مفردات گفته است که کلمه «رین» به معنای غبار و زنگ و یا به عبارتی، تیرگی است که روی چیز گرانبهائی بنشیند یعنی گناهان مانند زنگی و غباری شد که روی جلای دلهایشان را گرفت و آن دلها از تشخیص خیر و شر کور کرد. مفردات راغب، ماده «رین»
پس این «زنگ بودن گناهان بر روی دلهای آنان «عبارت شد از حائل شدن گناهان بین دلها و بین تشخیص حق، آنطور که هست.
از این آیه شریفه سه نکته استفاده میشود:
اول اینکه: اعمال زشت نقش و صورتی به نفس میدهد و نفس آدمی را به آن صورت در میآورد. دوم اینکه: این نقوش و صورتها مانع آن است که نفس آدمی حق و حقیقت را درک کند و میان آن و درک حق حائل میشود. سوم اینکه: نفس آدمی به حسب صبع اولیش صفا و جلائی دارد که با داشتن آن حق را آنطور که هست درک میکند و آن را از باطل و نیز خیر را از شر تمیز میدهد و همچنانکه در جای دیگر فرمود: و نفس و ماسویها فألهمها فجورها و تقوئها
و سوگند به نفس آدمی و آن کسی که آن را منظم ساخته، سپس خیر و شر را به او الهام کرده است.[21]
به همین مناسبت دو روایت ذکر میشود که گناه با قلب انسان چه میکند و معصوم از بهترین جملات استفاده میکند و توضیح کامل میدهد.
در اصول کافی به سند خود از زراره از امام باقر علیه السلام روایت آورده که فرمودند: هیچ بندهای نیست مگر آنکه در قلبش لکهای سفید هست، وقتی گناهی بکند در این لکه سفید لکهای سیاه پیدا میشود، اگر از آن گناه توبه کند آن لکه سیاه پاک میشود، و اگر همچنان به گناه خود ادامه دهد لکه سیاه زیاد میشود و زیاد میشود تا آنکه همه سفیدی را بپوشاند، همینکه سفیدی پوشیده شد، دیگر تا ابد صاحبش به سوی خیر برنمیگردد و این کلام خدای عزوجل است که فرمود: کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون.[22]
و از روضه الواعظین نقل شده که گفت: امام باقر علیه السلام فرمودند: هیچ چیز قلب آدمی را به قدر گناه فاسد نمیکند. قلب وقتی با گناه آشنا شد، روز به روز بیشتر متمایل بدان میشود، تاجائی که گناه بر آن چیره شود آنوقت است که قلب زیر و رو گشته بالا و پائین میشود.
رسول خدا فرمود: وقتی مؤمن گناهی مرتکب شود لکه سیاهی در قلبش پیدا میشود، اگر توبه کند و دل از گناه بکند، و از پروردگارش طلب مغفرت کند، دوباره قلبش صیقلی و شفاف میشود و اگر زیادتر گناه کند آن لکه زیادتر میشود، این همان «رین» است که خدای تعالی دربارهاش در کتاب کریمش فرمود: «کلا بل ران علی قلوبهم کانوا یکسبون.[23]
بخش سوم
آثار گناهان در فرد و اجتماع
تمام گناهان در فرد و اجتماع آثار سوء دارد یعنی گناه هم به فرد ضرر میرساند که قرآن میفرماید در سوره شوری آیه 30 و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعضوا عن کثیر. یعنی و هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شما و خدا از بسیاری از گناهان در میگذرد.
هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی
گناهان نه تنها آثار فردی دارند که عامل ذلت انسان میشود بلکه آثار اجتماعی هم دارد یعنی بعضی از گناهان در اجتماع هم آثار سوء دارد که به نمونههائی از آنها اشاره میکنیم به عنوان مثال قرآن میفرماید:
یمحق اللّه الرِّبوا و یُرْبِی الصدقات و اللّه لایحب کلّ کفّار اَثیم.[24]
یعنی خدا ربا را کاهش و صدقات را افزون میکند و او هیچ کفرانپیشهی گناهکاری را دوست نمیدارد. کلمه مَحْق به فتح میم و سکون حاء به معنای نقصان پیدرپی است به طوریکه آن چیزی که «محق» می شود تدریجاً فانی شود و در مقابل کله «ارباء» که مصدر فعل «یربی» است به معنای نمو و رو به زیادت نهادن است.
پس همچنانکه یکی از خصوصیات صدقات، این است که نمو میکند و این نموّ، لازم قهری صدقه است و از آن جداشدنی نیست چون باعث جلب محبت و حسن تفاهم و جذب قلوب است و امنیت را گسترش داده و دلها را از اینکه به سوی غصب و دزدی و افساد و اختلاس بگراید، باز میدارد و نیز باعث اتحاد و مساعدت و معاونت گشته و اکثر راههای فساد و فنای اموال را میبندد و همه اینها باعث میشود که مال آدمی در دنیا هم زیاد شود و چند برابر گردد و هم در آخرت.
همچنین یکی از خواص ربا کاهش مال و فنای تدریجی آن است چون ربا باعث قساوت قلب و خسارت میشود و این دو باعث بغض و عدالت و سوءظن میگردد و امنیت و مصونیت را سلب نموده، نفوس را تحریک میکند تا از هر راهی و وسیلهای که ممکن باشد چه با زبان و چه با عمل، چه مستقیم و چه غیرمستقیم از یکدیگر انتقام بگیرند و همه اینها باعث تفرقه و اختلاف میشود و این هم راههای فساد و زوال و تباهی مال را میگشاید و کمتر مالی از آفت و یا خطر محفوظ میماند.
همه اینها برای این است که صدقه و ربا هر دو با زندگی طبقه محروم و محتاج تماس دارد زیر احتیاج به ضروریات زندگی، احساسات باطنی آنان را تحریک کرده و در اثر وجود عقدهها و خواسته ارضاء نشده آماده دفاع از حقوق زندگی خود گشته و هر طور که شده در صدد مبارزه برمیآیند اگر در این هنگام به ایشان احسان شده و کمکهای بلاعوض برسد احساساتشان تحریک میشود تا با احسان و حسن نیت خود آن احسان را تلافی کنند و اگر در چنین وضعی در حق آنان با قساوت و خشونت رفتار شود به طوریکه تتمه مالشان هم از بین برود و آبرو و جانشان در خطر افتد، با انتقام مقابله خواهند کرد و به هر وسیلهای که دستشان برسد طرف مقابل را منکوب میسازند و کمتر رباخواری است که از آثار شوم این مبارزه محفوظ بماند بلکه آنها که سرگذشت رباخواران را دیدهاند همه از نکبت و نابودی اموال آنان و ویرانی خانهها و بیثمر ماندن تلاشهایشان از قهر فقرا خبر میدهند.
جامعه مانند فرد است و امور اجتماعی نظیر امور فردی در همه احوال وجودی مثل همند مثلاً همانطور که یک فرد از انسان حیات و زندگی و مرگ و افعال و آثاری دارد همچنین جامعه نیز برای خود حیات و ممات و عمر و اجلی معیّن و افعال و آثاری دارد و قرآن کریم ناطق به این حقیقت است مثلاً میفرماید و ما اهلکنا من قریتهه الاولها کتاب معلوم ما تسبقُ من امهٍ اجلها و ما یستأخرون.[25]
و بنابراین اگر یکی از امور فردی انسان در اجتماع رواج پیدا کند بقای آن امروز واکنش و تأثیرش نیز مبدّل میشود مثلاً عفت که یکی از امور آدمی و خلاعت (بیعفتی) امر دیگری از آدمی است مادام که فردی است یک نوع تأثیر در زندگی فرد دارد مثلاً آنکه دارای خلاعت و بیعفتی است مورد نفرت عموم قرار میگیرد و مردم حاضر نیستند با او ازدواج کنند و اعتمادشان نسبت به او سلب میشود دیگر او را امین بر هیچ امانتی نمیسازند این در صورتی است که فرد بیعفت بوده و جامعه با او مخالف باشد.
و اما اگر همین بیعفتی اجتماعی شد یعنی جامعه با بیعفتی موافق گردید تمامی آن مخدورها از بین میرود و دیگر بقایی ندارد چون تمامی آن مخدورها مربوط به افکار عمومی و ناسازگاری آن امر با افکار عمومی بود و خلاصه از آنجائی که عموم مردم بیعفتی را بد میدانستند از فرد بیعفت دوری میکردند و اما اگر همین بیعفتی عموم شد و در بین همه متداول گشت آن مخدورها هم که شمردیم از بین میرود چون دیگر افکار عموم چنان احکامی ندارد.
البته این تنها در مورد احکام اجتماعی است و اما احکام وضعی و طبیعی بیعفتی به جای خود باقی است، نسل را قطع میکند و امراض مقاربتی میآورد و مفاسد اخلاقی و اجتماعی دارد از جمله مفاسد اجتماعیش این است که انساب و دودمانها را درهم و رهم میسازد، انشعابهای قومی باطل میشود، دیگر قوائدی که در این انشعابها هست عاید جامعه نمیشود پس آثار وضعی بیعفتی که آثار سوء و مورد انزجار فطرت بشری است خواهناخواه مترتب میشود و باید دانست که آثار امور مربوط به انسان از نظر کندی و سرعت در امور فردی و اجتماعی مختلف است. مثلاً اثر فردی مشروبات الکی سریع و فوری است و آثار سوء اجتماعی آن به آن سرعت نیست پس از اینکه فرمود «یمحق اللّه الربوا و بر بی الصدقات» احوال ربا و صدقات و آثاری که این دو دارند (چه نوعی و چه فردی) را بیان میکند و می فرماید محق و نابودی و ویرانگری از لوازم جدائیناپذیر ربا است همچنانکه برکت و نمو دادن مال اثری ینفک صدقه است. البته قابل ذکر است که تمام گناهان هم آثار فردی دارند و هم آثار اجتماعی که قابل بحث و بررسی میباشد که از حوصله این تحقیق و مقاله دور است.
بخش چهارم
ارتباط اعمال انسان با حوادث
برگرفته از تفسیرالمیزان
یکی دیگر از آثار گناهان این است که گناهان با حوادث این عالم ارتباط دارد که در قرآن و روایات ما تصریح به این امر شده است پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند یا علی! ما مِنْ خدش عود و لا نکبهٍ قدمٍ الا بذنب. یا علی هر خاری که از چوبی به انسان میرسد و هر لغزش قدمی به اثر گناهی است که از او سر زده است.[26]
پس بین اعمال انسان و حوادثی که رخ میدهد ارتباط هست، البته منظور ما از اعمال تنها حرکات و سکنات خارجیهای است که عنوان حسنه و سیئه دارند، نه حرکات و سکناتی که آثار هر جسم طبیعی است، به آیات در این رابطه توجه فرمائید.
و ما اصابکم من مصیبه فیما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر.
و آنچه مصیبت که به شما میرسد به خاطر کارهائی است که به دست خود کردهاید البته خدای تعالی از تاثیر بسیاری از کارهای شما جلوگیری میکند.[27]
یا میفرماید:
ان الله لایُغیَّر ما بقوم، حتی یُغیّروا ما بانفسِهم و اذا اراد الله بقوم سُوءً فَلا مَرَدَّله.
به درستی که خداوند نعمت هیچ قومی را سلب نمیکند و وضع آنان را تغییر نمیدهد تا خودشان وضع خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی بدی بخواهد دیگر برگشتی بر این نیست.[28]
و این آیات ظاهر در این است که میان اعمال و حوادث تا حدی ارتباط هست، اعمال خیر و حوادث خیر و اعمال بد و حوادث بد.
و در کتاب خدای تعالی دو آیه هست که مطلب را تمام کرد. و به وجود این ارتباط تصریح نموده است یکی از آیات شریفه این است و لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السماء و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون.
اگر اهل بلاد ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند ما برکتهای از آسمان بر آنان میگشودیم، و لیکن تکذیب کردند و ما به جرم این عادتشان گرفتیم.[29] و دیگر آیه ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لِیُذیقهم بعض الذی عَمِلوا، لعلهم یرجعون:
فساد در خشکی و تری زمین اثر پیدا شد به خاطر اعمالی است که مردم کردند، تا خدا بعضی از آنچه را که کردند به ایشان بچشاند تا شاید برگردند.[30]پس معلوم میشود حوادثی که در عالم حادث میشود، تا حدی تابع اعمال مردم است اگر نوع بشر بر طبق رضای خدا عمل کند، و راه طاعت او را پیش گیرد نزول خیرات و باز شدن درهای برکات را در پی دارند، و اگر این نوع از راه عبودیت منحرف گشته، ضلالت و فساد نیت را دنبال کنند، و اعمال زشت مرتکب گردند. باید منتظر ظهور فساد در خشکی و دریا و هلاکت امتها، و سلب امنیت، و شیوع ظلم، و بروز جنگها و سایر بدبختیها باشند، بدبختیهائی که راجع به انسان و اعمال انسان است، و همچنین باید در انتظار ظهور مصائب و حوادثجوی، حوادثی که مانند سیل و زلزله و صاعقه و طوفان و امثال آن خانمانبرانداز است باشند. و خدای سبحان به عنوان نمونه داستان سیل ؟؟، و طوفان نوح و صاعقه ثمود و صرصر عاد. و از این قبیل را ذکر میفرماید که جای تأمل دارد.
پس هر امتی که طالح و فاسد شد قهراً در رذائل و گناهان فرو میرود و خدای تعالی هم وبال آنچه کرده بدو میچشاند و قهراً منتهی به ضلالت و نابودی میشود.
بخش پنجم
آیا همه مصائب و گرفتاریها در اثر گناه است؟
اگر خدای تبارک و تعالی نعمتی را برامتی یا فردی افاضه فرمود، اگر آن امت و یا آن فرد صالح باشد، آن نعمت درواقع هم نعمتی بوده که خدا بر او انعام فرموده، و یا امتحانی بوده که خواسته او را به این وسیله بیازماید همچنانکه از سلیمان حکایت کرده است که گفت: هذا من فضل ربی، لیبلونی اشکُرُ فانما یشکر لنفسه و من کفر فان ربی عنی کریم.
این فضلها و کرامتهای پروردگار من است تا مرا بیازماید آیا شکر میگزارم و یا کفران میکنم؟ هر کس شکر کند به نفع خود کرده و هر کس کفران کند باید بداند که پروردگار من بینیاز کریم[31]
این آیه و آیات دیگر که در قرآن بیان شده دلالت دارد بر اینکه خود عمل شکر یکی از اعمال صالحهای است که نعمت را در پی دارد.
و اگر صالح و بد باشد، نعمتی که خدا به او داده به ظاهر نعمت است، و درواقع مکری است که در حقش کرده و استدراج و املاء است و وقتی بلاها و مصائب یکی پس از دیگری میرسد، مردم در مقابل این نیز مانند نعمتها دو جورند، اگر مردمی و یا فردی باشند صالح، این مصیبتها برای آنان فتنه و آزمایش است، و خدا به وسیله آن بندگان خود را میآزماید تا خبث از طیب و پاک از ناپاک جدا و متمایز شود و مثل امت صالحه و فرد صالح که گرفتار آنها میگردد مثل طلا که گرفتار بوته آتش و محک آزمایش میشود تا خالصش از ناخالص جدا شود و مشخص شود.
و اگر قوم و فردی که به آن گرفتاریها و صائب گرفتار شدهاند طالح و بدکار باشند، خود این حوادث عذاب و کیفری است که در مقابل اعمال خود میبینند.
آثار شوم معنوی گناه
تکرار گناه و مداومت آن، موجب تیرگی و واژگونی قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درندهخوئی و حیوانصفتی میگردد و نیز باعث گناهان بزرگتر میشود. به عنوان مثال: گنهکاری که برای اولین بار لب به شراب میزند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب، برای او بسیار سخت است، ولی بار دوم کمی آسان میشود و وقتی زیاد تکرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن، برای او از آب خوردن آسانتر میگردد.
آری تداوم گناه این چنین گناه- حتی گناهان بزرگ- را برای انسان آسان میگرداند.
در قرآن آیات فراوان در این رابطه وجود دارد، از جمله:
در آیه 108 سوره نمل میخوانیم:
اولئک الذین طبع اللّه علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون.
کافران کسانی هستند که خدا (بر اثر فزونی گناه) بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده (به همین دلیل چیزی نمیفهمند) و غافل واقعی آنانند.
و در آیه دیگر دارد،
فلما زاغوا ازغ اللّه قلوبَهُمْ.
هنگامیکه آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت.[32]
و یا میفرماید: ثم کان عاقبه الذین اَسائوا السوئا اَنْ کذبوا بآیات اللّه و کانوا بها یستهزئون. سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جائی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند.[33]
در تاریخ، بسیار دیده شده که طاغیانی بر اثر تداوم گناه و طغیان، کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، اینها از آثار شوم گناه است که دامنگیر گنهکار میگردد، چنانکه برعکس مداومت بر کارهای نیک و عبادات، موجب صفای دل و نورانیت بیشتر روح و جان میشود.
در اینباره روایات بسیار وارد شده است که گناه قلب را فاسد میکند و گناه عامل میشود انسان لذت عبادت را نفهمد و اشک چشمانش خشک میشود استاد گرانقدر ما آیتالله مجتهدی تهرانی میفرمود ای طلبهها اگر یک لقمه حرام بخورید خود امام حسین علیهالسلام هم بیاید و سخن حق بزند گوش به حرف حسین هم نمیدهیم اثر لقمه حرام این است و گناهان اثرات مختلف دارند که در جای خود بحث میشود.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: پدرم میفرمود:
ما من شیء افسد للقلب من خطیئة ان القلب لیواقِعُ الخطیئة فما تزال به حتی تغلبَ علیه فیصیِّرَ اَعلاهُ اسئلهُ.
چیزی بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمیکند، قلب گناه میکند و بر آن اصرار میورزد و درنتیجه سرنگون و وارونه میگردد. (یعنی به گونهای مسخ میگردد که موعظه در آن اثر نمینماید).[34]
و امام باقر علیهالسلام فرمودند: ما من نکبة تُصیبُ العبد الا بذنب.[35]
هیچ نکبتی به بنده نرسد مگر به خاطر گناه
آثار گوناگون گناه
با بررسی آیات و روایات، بدست میآید که گناهان مختلف، دارای آثار گوناگون است که ما آنها را به اختصار میگوئیم چون بررسی کردن تمام روایات و آیات یک کتاب مستقلی لازم دارد.
گناه موجب میشود: 1- قساوت قلب 2- سلب نعمت 3- مانع استجابت دعا 4- الحاء و انکار 5- قطع روزی 6- محرومیت از نماز شب 7- عدم امن از بلای شبگیر و ناگهانی 8- قطع باران 9- ویرانی خانه 10- حبس صدساله در قیامت 11- خشم و لعن الهی 12- بلاهای بیسابقه 13- پشیمانی 14- پردهدری و رسوائی 15- کوتاهی عمر 16- زلزله 17- فقر عمومی 18- اندوه 19- بیماری 20- تسلط اشرار 21- حبط شدن اعمال و غیره که به افتضار در باب سوم که گناه از منظر روایات است بحث میشود.[36]
فصل دوم
آثار گناهان در قیامت از منظر قرآن
در توصیف قیامت و روزهای قیامت قرآن میفرماید:
تعْرُجُ الملئکةُ والروح الیه فی یوم کان مقدارهُ خمسین الف سنةٍ.[37]
منظور از روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، به طوری که از سیاق آیات بعدی برمیاید روز قیامت است، و مراد از این مقدار- به طوری که گفتهاند- این است که اگر آن روز با روزهای دنیا و زمان جاری در آن تطبیق شود، معادل پنجاه هزار سال دنیا میشود. (نه اینکه در آنجا هم از گردش خورشید و ماه سالهائی شمسی و قمری پدید میآید) و در امالی شیخ مفید به سندی که به امام صادق (ع) رسانده از آن جناب نقل کرده که فرمود آگاه باشید و به حسابکشی از نفس خود بپردازید، قبل از اینکه خدای تعالی از شما حساب بکشد برای اینکه در قیامت پنجاه موقف است، هر موقفی مثل هزار سال از سالهای دنیا است، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: فی یومٍ کان مقدار و خمسین الف سنة.[38]و نیز در مجمعالبیان است که ابوسعید خدری روایت کرده که گفت: شخصی از رسول خدا (ص) پرسید: بلندی روز قیامت چقدر است؟ فرمود به آن خدائی که جان محمد به دست اوست برای مرد مؤمن آنقدر سبک است که به قدر یک نماز واجبی که در دنیا بخواند بیشتر طول نمیکشد. پس از این روایات و آیات الهی فهمیده میشود که یکی از آثار گناهان در قیامت طولانی بودن حسابکشی خواهد بود که بسیار مشکل است.
بخش اول
بیان سختی روز قیامت بر گهنکاران
انهم یرونهُ بعیداً و نریه قریباً.
کفار آن روز را دور میپندارند ولی ما نزدیکش میبینیم.[39]
دو ضمیر در «یرونه» و در «نریه» به عذاب و یا به یوم القیامه و عذابی که در آن است برمیگردد، مؤید احتمال اول آیه بعدی است که میفرماید «یوم تکون السماء
کالمُهل» و مراد از «رؤیت» نزدیک بودن آن عذاب و یا آن روز و اعتقاد به آن است که به نوعی عنایت مجازی رؤیتش خوانده، و اگر کفار عذاب قیامت را دور میبینند و به دوری آن معتقدند، این اعتقادشان ظنی است و امکان آن را بعید میپندارند، نه اینکه معتقد به معاد باشند ولی آن را دور بپندارند، چون کسی که معتقد به معاد است هرگز درخواست عذاب آن را نمیکند و اگر هم بکند صرف تعلقه زبان است، و اما رؤیت خدای تعالی به معنای علم آن حضرت است به اینکه قیامت محقق است و آنچه آمدنی است نزدیک هم هست یکی دیگر از آثار گناهان این است که انسان قیامت را دور میپندارد و اینکه اصلاً اعتقادی به قیامت پیدا نمیکند و منکر قیامت هم میشود.
که آیات الهی به این امر تصریح دارد قرآن میفرماید: الذین یکذبون بیوم الدین. همانا که روز جزاء را تکذیب میکنند.[40]ظاهر این آیه این است که مراد از تکذیب، تکذیب قولی و به زبان صریح است درنتیجه آیه شریفه و مذمت آن فقط شامل کفار میشود و فاسقان از اهل ایمان را شامل نمیشود پس باید بگوئیم منظور از مطففین هم همه کمفروشان نیست بلکه مراد کفار کمفروش است.
بخش دوم
اوضاع گنهکاران در قیامت
قرآن درباره اوضاع گناهکاران بیاناتی دارد که فقط بعضی از آیات را نقل میکنیم قیامت خیلی سخت و مشکل است به جائیکه در روایت داریم که حضرت یعقوب یوسف خود را فراموش میکند و حضرت ابراهیم اسماعیلش را فراموش میکند از شدت سختی و عذاب و تمام انسانها به فکر خودشان هستند به جائی میرسد که قرآن میفرماید: یبصرونهم یَوَدُّ المجرم لو یفتری من عذابِ یومئذٍ ببنیه* و صاحبته و اخیه* و فصیلته التی تؤْویه* و من فی الارض جمیعاً ثم ینجیه* کلا انها لظی* نزاعةً للشّوی*[41]با اینکه دوستان را به دوستان نشان میدهند، مجرم آرزو میکند ای کاش میشد فرزندان را در برابر عذاب آن روز فدا کرد* و دوستان و برادر را* و خویشاوندانی که او را از خود میدانستند* و بلکه همه مردم روی زمین را تا خودش از عذاب نجات پیدا کند* اما هیهات چه آرزوی خامی که آتش دوزخ شعلهور است و درهم شکننده اعضای بدن است.
بخش سوم
وصف عذاب مکذبان در قیامت
همانطور که بیان شد قیامت اوضاع سختی است که قرآن میفرماید در قیامت اوضاع کسانی که روز جزاء را تکذیب کردهاند خطاب میرسد ای منکران! شما امروز به سوی آن دوزخی که تکذیب کردید بروید بروید زیر سایه دودهای آتش دوزخ که دارای سه شعبه است. نه آنجا سایهای خواهد بود و نه از شرار آتش هیچ نجاتی دارند آن آتش هر شراری بیفکند مانند قصری است گوئی آن شراره (در سرعت و کثرت) همچون شتران زردموی است وای در آن روز به حال آنان که آیات خدا را تکذیب کردند.[42]
بخش چهارم
اثر گناه در نامه اعمال
از آیات و روایات به خوبی استفاده میشود که هر عملی دارای اثر وضعی مخصوصی میباشد و اثر بعضی از اعمال خوب اثر بعضی از افعال بد را خنثی میکند که در اصطلاح به آن تکفیر گفته میشود و همچنین اثر بعضی از افعال زشت اثر اعمال نیک را خنثی میسازد که به آن احباط اطلاق میشود.
و در روایات متعدد به آثار وضعی اعمال صالحه و سیئه آدمی چه در روح و روان و حتی جسم انسان و چه در کل نظام طبیعی تصریح شده است به عنوان مثال گناه غیبت دارای آنچنان اثر وضعی است که اعمال نیک غیبتکننده و اعمال زشت غیبتشونده را از پرونده اعمالشان به یکدیگر منتقل میسازد.
در حدیث نبوی[43]است که روز قیامت شخصی در مقابل پروردگارش میایستد و نامه عمل به او داده میشود پس اعمال نیک خویش را در نامه عملش مشاهده نمیکند میگوید پروردگارا این پرونده عمل من نیست زیرا من اعمال نیکی را که مرتکب گشتهام در آن نمیبینم به او گفته میشود که پروردگار تو چیزی را گم و فراموش نمیکند بلکه عمل خوب تو به خاطر غیبت از مرد از بین رفت، سپس شخص دیگری به پیشگاه الهی آورده میشود و نامه عملش به او داده میشود پس در پرونده خویش طاعات فراوانی مشاهده میکند و میگوید خدایا این پرونده عمل من نیست زیرا من این اعمال نیک را انجام ندادهام به او گفته میشود که فلانی از تو غیبت کرد پس خوبیهای او از نامه عملش به نامه عمل تو منتقل شده است.
پس از این روایات پیامبر اکرم (ص) نتیجه می گیریم که گناهان اعمال را حبط کرده و از بین میبرند که در روایت شریف نبوی هست که پیامبر اکرم خطبه میخواندند و میفرمودند ای مردم هر کس بگوید سبحان اللّه و لااله الااللّه و اللّه اکبر خداوند یک درخت در بهشت برایش غرس میکند یک مرد عربی بلند شد و عرض کرد یا رسول اللّه من صبح تا به شب این ذکر را میگویم الان باید در بهشت باغهائی داشته باشم پیامبر فرمود مواظب باش آتشی نفرستی که این باغها را به آتش بکشد انسان صبح تا به شب اعمال خوب انجام میدهد و پرونده را از اعمال خوبی مانند صدقه، نماز جماعت و نافلهها و شرکت در مجالس عزای امام حسین و همه این اعمال را با یک تهمت و یا با یک دروغ از بین میبرد انجام عمل دشوار نیست نگهداری عمل دشوار است که آیتالله جوادی آملی در درس اخلاقش میفرمود ظرف این آیه قیامت است من جاء بالحسنه فله عشر امثالها میفرمود شما یک عمل به قیامت بیاورید تا خدا هم برای شما ده برابر بدهد معلوم میشود نگهداری عمل دشوارتر است از خود انجام عمل.
بخش پنجم
چهره گنهکاران در قیامت
گناهان مختلف در دنیا آثار و چهرههای متفاوتی در قیامت دارد و این از روایت پیامبر بزرگوار اسلام فهمیده میشود و آیات الهی هم به این مطلب تصریح دارد.
معاذ بن حیل میگوید: در منزل ابو ایوب انصاری در محضر رسول خدا (ص) بودم از آن حضرت پرسیدم: منظور از این آیه چیست؟
یوم یُنفخ فی الصور فتأتون افواجاً.[44]
روز قیامت در صور دمیده میشود، پس مردم گروه گروه میآیند.
آن حضرت در پاسخ فرمود:
ده گروه از امت من در قیامت در چهرههای مخصوص از سایرین متمایز هستند وارد صحنه میشوند، گروهی: 1- به صورت میمون که سخنچینهای امت هستند.
2- گروهی به صورت خوک که حرامخوارهای امتند. 3- گروهی واژگون که رباخوارانند. 4- گروهی کور وارد محشر میشوند و آنها ستمگران در قضاوت هستند. 5- و گروهی گنگ و کر وارد میشوند و آنها از خود راضی و خودبینان هستند. 6- گروهی زبانشان را میجوند و از دهانشان چرک که همه را ناراحت میکند بیرون میآید و آنها علماء و قاضیان بیعمل هستند. 7- گروهی بدبوتر از مردار گندیده و آنها آزاردهندگان به همسایهاند. 8- گروهی پوشیده که لباسهای آتشین و مس گداخته و چسبان و آنها جاسوسهای ترد ظالم هستند. 9- گروهی با دست و پای بریده وارد محشر میشوند آنها شهوترانان و مانع ادای حق خدا از اموال خود هستند.
10- گروهی آویخته شده بر دارهای آتشین هستند و آنها متکبران میباشند.[45]
و در این زمینه رسول خدا فرمودند که:
من والی عشرةً فلم یعْدل فیهم، جاء یوم القیامةِ و یداه و رِجْلاه وراشهُ فی ثقبِ مأسٍِ.[46]
هرکس سرپرست ده نفر شود ولی رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قیامت بیاید، در حالیکه دست و پا و سر او را سوراخ تبری باشد.
در مورد آثار هر گناهی بخواهیم بحث کنیم خیلی طولانی شده و نیاز به حوصله زیادی دارد لذا به همین چند مورد اکتفاء کرده و یک مورد از گناهان که در اجتماع ما فراوان دیده میشود و مبتلا به این گناه جوانان و نوجوانان هستند استهزاء کردن مؤمنین است که در آخرت آثاری دارد که پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند:
ان المستهزئین بالناس بفتح لاحدهم من باب الجنه فیقال هلم هلم، فیجیئی بکربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه ثم یفتح له باب آخر فیقال هلم هلم فیجیء بکربه و غمه فاذا اتاه اغلق دونه فما یزاله کذلک حتی ان الرجل لیفتح له الباب فیقال هلم هلم فی یأتیه.[47]
پیامبر اکبرم (ص) فرمود: در قیامت اهل سخریه و استهزاء را میآورند و برای یکی از آنها یک درب بهشت باز میشود و به او گفته میشود که بیا بیا داخل بهشت شو، در به رویش بسته میشود بعد درب دیگری باز میشود و میگوید بیا از این درب داخل شو، تا نزدیک درب بهشت میرسد در به رویش بسته میشود و به همین ترتیب درب سوم و چهارم … تا اینکه بالاخره در بهشت به رویش گشوده میشود و به او می گوید بیا بیا از این در داخل شو اما او که چندین مرتبه مسخره شده دیگر باور نمیکند و به طرف درب بهشت نمیرود.
استهزاءکنندگان چه کسانی هستند؟
قرآن چهار گروه را به عنوان مستهزئین معرفی میکند که مؤمنان را مسخره میکنند.
1- کافران: که خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
این للذین کفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین امنوا و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامه و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب.[48]
زندگانی دنیا برای کافران زینت داده شده و لذا آنان مؤمنان را مسخره میکنند و انسانهای متقی و باایمان در روز قیامت از این کافران برترند و خداوند به هر کس بخواهد بدون حساب روزی میدهد.
2- مشرکان: قال اللّه تبارک و تعالی
انا کفیناک المستهزئین الذین یجعلون مع اللّه الهاً آخر(سوره حجر 95- 96 خداوند میفرماید همانا ما تو را از شر استهزاءکنندگان حفظ میکنیم و سپس آنان را معرفی میفرماید: اینان کسانی میباشند که خدا معبود دیگری قرار میدهند و برای خدای یکتا شریک قائل هستند.
3- منافقان که قرآن کریم میفرماید:
و اذا قیل لهم امنوا کما امن الناس قالوا أنؤمن کما امن السفهاء ألا انهم هم السفهاء و لکن لایعلمون و اذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا و اذا خلوا الی یاطینهم قالوا انما سخن مستهزؤن.[49]
هنگامیکه به منفاقان گفته میشود ایمان بیاورید همانطور که سایر مردم ایمان آوردهاند میگویند آیا ما ایمان بیاوریم همانطوری که سفیهان و نادانان ایمان آوردند و خداوند در پاسخ میفرماید: آگاه باشید که سفیهان همان منافقان هستند و لکن خودشان نمیدانند و هنگامیکه منافقان با مؤمنان ملاقات میکنند میگویند ایمان آوردیم و چون با سران کفر مواجه میشوند میگویند ما با شما هستیم و مؤمنان را مسخره و استهزاء میکردیم.
4- جاهلان. قال اللّه تبارک و تعالی: و اذ قال موسی لقومه ان اللّه یامرکم ان تذبحوا بقرة، قالوا اتتخذنا هزوا، قال اعوذ باللّه ان اکون من الجاهلین.[50]
به خاطر بیاورید زمانی را که حضرت موسی به قوم خود گفت به شما دستور میدهم که ماده گاوی را ذبح کنید قوم گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسی پاسخ داد: به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان و نادانان باشم و کسی را مسخره کنم.
بخش ششم
قیامت بر اثر گناه برپا میشود.
قال اللّه تعالی: فهل ینظرون الا الساعة اَنْ یأتیَهُمْ بفتة فقد جاء اَشراطها (سوره محمد آیه 18)آیا انتظار میبرند مگر قیامت را که ناگهان بیاید آنها را پس به تحقیق شرائط و علامات آن امد.
و قال تعالی: بل الساعة موعدُهُم والساعةُ اَدْهی و امَرُّ.[51]
بلکه وعدهگاه آنها قیامت و قیامت داهیه آن بزرگ و تلختر است.
و قال تعالی: اَنَّ الساعة اتیةٌ لاریب فیها[52]
و به درستی که قیامت میآید شکی در آن نیست.
و خطب رسول اللّه (ص) فقال: ان اصدق الحدیث کتاب اللّه و افضل الهدی هدی اللّه و شرّ الامور محدثاتها و کل بدعةٍ ضلاله. فقام الیه رجلٌ و قال: یا رسول اللّه متی الساعة؟ فقال ما المسؤول با علم بها من السائل لا تأتیکم الا بغتةً فقال فاعلمنا اشراطها. فقال لاتقوم الساعة حتی یقیض العلم و تکثر الزّلزال و تکثر الفتن و یظهر الهرج و المرج و تکثر فیکم الاهواء و یخرُب العام و یعمر الخراب و یکون خسفٌ بالمشرق و خسفٌ بالغرب و خسف بجزیرة العرب و تطلع الشمس من مغربها و تخرج الدّابة و یظهر الرجال و ینتشر یأجوج و مأجوج و ینزل عیسی بن مریم فهناک تأتی ریحٌ من جهة الیمن الین من الحریر فلا تدع احداً فیه مثقال ذرة من الأیمان الا فیفنته و انه لایقوم الساعة الاّ علی الاشرار ثمّ تاتی نارٌ من قبل عدن تسوق سایر من علا الارض تحشرهم.
فقالوا: متی یکون یا رسول اللّه؟ قال اذا داهن قرّائکم و عظّمتم اغنیائکم و اهنتم فقرائکم و ظهر فیکم الغنا و فشا الزّنا و علا البناء و تغنّیتم بالقران و ظهر اهل الباطل اهل الحق و قلّ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر واضیعت الصلوة واتّبعت الشهوات و میل مع الهواء قدم امراء الجور فکانوا خونة والوزرا فسقة و ظهر الحرض فی القرّاء والنفاق فی العلماء فعند ذلک ینزل بهم البلاء مع انه ما تقدست امةً لاینتصر لضعیفها من قویها تزخرف المساجد و تجتمع الاجساد و الالسن مختلفة و دین احدهم لعقةً علی لسانه ان اعطی شکرو ان منع کفر لایرحمون صغیراً و لایوفّرون کبیراً یتأثرون انفسهم توطی حریمهم و یجورون فی حکمهم یحکم علیهم العبید و تُهّکلهم الصّبیان و تدبر امورهم النساء تتحلی الذکور بالذهب و الفضّة و یلبسون الحریر و الدّیباج و یسبون الجواری و یقطعون الارحام و یحیفون السّبیل و ینصبون العشّارین و یجاهدون المسلمین و یسالمون الکافرین فهناک یکثر المطر و یقلّ البنات و تکثرا لهزّات و تقل العلماء و تکثرالامراء و تقلّ الامناء. فعند ذلک تنحرّ الفرات عن جبل من ذهب فیقتل الناس علیه فیقتل من المأة تسعه و تسعین و یسلم واحد.[53]
بخش سوم
آثار گناهان از منظر روایات
هر گناهی که انسان انجام میدهد آثار مخصوص به خود دارد که در روایت طولانی از امام سجاد علیهالسلام به این آثار اشاره میشود که به اختصار این روایت را بیان کرده و ترجمه میکنیم عن القطّان، عن ابن زکریا … عن ابی خالد الکابلی «قال: سمعت عی بن الحسین علیهالسلام یقول والذنوب التی تغییر النعم البغی علی الناس که در اینباره قرآن میفرماید یا ایها الناس انما ؟؟ علی انفسکم ظلم به دیگران درواقع ظلم به خود است.[54]
والزوال عن العادة فی الخیر و اصطناع المعروف و کفران النعم و ترک الشکر
گناهانی که سبب تغییر نعمت میگردد اول: ظلم به بندگان دوم: ترک خیرات و کار نیک سوم: ناسپاسی از نعمت چهارم: شکرگزار نبودن
والذنوب التی تورث الندم: قتل النفس التی حرم اللّه و ترک صلة القرابه حتی یستغنوا و ترک الصلاة حتی یخرجُ وقتها و ترک الوصیة و ترک المظالم و منع الزکاة حتی یحضرالموت و ینغلق اللسّان.
گناهانی که سبب پشیمانی میگردد. اول کشتن به ناحق دوم: کمک نکردن به قوم و خویش فقیر تا آنکه بینیاز شوند. سوم: ترک نماز تا وقت آن بگذرد. چهارم: وصیت نکردن پنجم: پرداخت نکردن و تدارک ننمودن حقوق دیگران که بر ذمّه اوست. ششم: تارک زکات.
والذنوب التی تنزل النقم: عصیان العارف بالبغی و التطاول علی الناس و الاستهزاء بهم و السّخریهُ منهم.گناهانی که سبب عقوبت الهی میگردد. اول: کسی که عالماً عامداً به دیگران ستم میکند. دوم: تکبر و فخر کردن بر دیگران و آنان را به خنده گرفتن و مسخره کردن.
والذنوب التی ترفع القسم: اظهار الافتقار والنوم عن العنمه و عن صلاة الغداة و استحقار النعم و شکوی المعبود عزوجل
گناهانی که سبب محروم شدن از روزی تقسیم شده میگردد. اول: اظهار ناداری کردن دوم: خواب ماندن از نماز عشاء و صبح سوم: حقیر شمردن نعمتهای خدا و شکایت از پروردگار
والذنوب التی تهتک العصم: شرب الخمر و اللعب بالقمار و تعامی ما یضحک الناس من اللغو والمزاح و ذکر عیوب الناس و محالة اهل الریب.
گناهانی که سبب میشود انسان از گناه دوری نکند و پرده عصمت دریده میشود.
اول: شرابخواری دوم: قماربازی سوم: انجام کارهای لغو و بیهوده که دیگران را بخنداند. چهارم: عیوب دیگران را بازگو کردن پنجم: با کسانی که در امر دین شاکی هستند مجالست نمودن
والذنوب التی تنزل البلاء: ترک إعانة الملهوف و ترک معاونة المظلوم و تضییعُ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر.
گناهانی که سبب امتحان الهی میشود که در آن امتحانات ایمان از بین میرود.
1- ترک یاری گرفتاران دو) ترک کمک ستمدیدگان سوم: اهمال در امر به معروف و نهی از منکر
والذنوب التی تدیل الاعداء المجاهدةُ بالظلم و اعلان الفجور و اباحة المحظوم و عصیان الاخیار و الانطباع للاشرار.
گناهانی که سبب تسلط دشمنان میگردد. اول: آشکارا به دیگران ستم نمودن
دوم: آشکارا فسق و فجور کردن سوم: حلال دانستن محرمات چهارم: از خوبان تبعیت نکردن و پیروی از بدان کردن
والذنوب التی تعجل العناء: قطیعة الرحم والیمین الفاجرة و اَلاَقوال الکاذ به والزنا و سدّ طریق المسلمین و ادّعاء الامامة بغیر حقّ.
گناهانی که سبب کوتاه شدن عمر انسان است. 1- با قوم خویش رحم خود قطع کردن
دوم: قسم دروغ خوردن سوم: دورغگوئی چهارم: زنا کردن پنجم: راه مسلمین را مسدود نمودن ششم: ادعای امامت به ناحق
والذنوب التی تظلم الهواء: السحر والکهانه والایمان بالنجوم و التکذیب بالقدر و عقوق الوالدین.گناهانی که سبب تاریکی هوا گردد. 1- سحر و کهانت دوم: اعتقاد داشتن به تأثیر ستارگان در سرنوشت آدمی سوم: دروغ پنداشتن تقدیرات الهی چهارم: عاق الوالدین بودن
والذنوب التی تقطع الرجاء: الیاس من روح اللّه و القنوط من رحمة اللّه و الثقة بغیراللّه و التکذیب بوعداللّه عزوجل.
گناهانی که سبب ناامیدی میگردد. اول: ناامیدی از رحمت پروردگار و آشکار نمودن آن دوم: به غیر خدا اعتماد داشتن سوم: وعدههای خدا را دروغ پنداشتن
والذنوب التی تکشف الغطاء: الإستدانهُ بغیرنیة الأداء و الاسراف فی النفقه علی الباطل و البخل علی الأهل و الولد و ذوی الأرحام و سوءالخلق و قلّة الصبر و استعمال الضجر و الکسل و الاستهانه باهل الدین.
گناهانی که سبب رسوائی میگردد: اول: وام گرفتن بدون نیت پرداخت دوم: خرج کردن در مخارج باطل که مصداق اسراف است. سوم: بخل کردن بر خانواده و فامیل خود چهارم: بداخلاقی پنجم: کم صبری در سختیها ششم: تنبلی و ناتوانی در وظایف دنیوی و اخروی هفتم: بیاحترامی نمودن به اهل دین
والذنوب التی تردُّ الدعا سرء النیة و خبث السریرة والنفاق مع الأخوان و ترک التصدیق بالاجابة و تأخیر الصلواتِ المفروضات حتی تذهب اوقاتها و ترک التقرب الی اللّه عزوجل بالبرّو الصدقه و استعمال البذاء والفحش فی القول.
گناهانی که سبب عدم استجابت دعا گردد. اول: نیت بد داشتن دوم: بد باطن بودن سوم: با برادران ایمانی نفاق داشتن چهارم: تأخیر نمازهای واجب تا وقت آن بگذرد. پنجم: با نیکی و صدقه به خدا نزدیک نشدن ششم: فحّاش و بددهن بودن
والذنوب التی تحبس غیث السماء جور الحکّام فی القضاء و شهادة الزور و کتمان الشهاده و منع الزکاة و القرض و الماعون و قساوة القلب علی اهل الفقر والفاقة و ظلم الیتیم و الارملة و انتهار السائل و ردّه باللیل.
گناهانی که مانع بارش باران گردد. اول فرمانداران در قضاوت ستم نمودن دوم: به دروغ شهادت دادن و شهادت به حق ندادن سوم: تارک زکات چهارم: منع از قرض و ماعون پنجم: بیتفاوت بودن نسبت به فقراء و محتاجین. ششم: ستم به یتیمان و بیوهزنان هفتم: رد نمودن سائل با بیاحترامی و رد نمودن سائل در شب.[55]
نتیجه
نتیجه این بحث این است که هر گناهی دارای آثار نکبتبار و سختی برای انجامدهنده آن میباشد و هر مصیبتی که به انسان گناهکار برسد عاملش گناه و معصیت است ولی این مصیبتها و بلاها و سختیها برای اهل تقوی و ورع ارتقاء درجه و امتحان میباشد و نیز نتیجه دیگر اینکه هرگاه بندگان مرتکب گناهانی شوند که قبلاً آن گناهان را انجام نمیدادند خداوند بلاهائی بر آنان میفرستند که قبلاً آن بلاها را نمیشناختند مانند بیماریهای عصر حاضر مانند ایدز و هپاتیت که انواع مختلف دارد و غیره که شاید سالها بعد بیماریهائی هم خداوند به انسانها نازل کند که هنوز کسی مبتلا نیست.
خداوند ما را محفوظ کند از گناهان و ما را یاری کند در حفظ خودمان از گناهان انشاءاللّه.
منابع و ماخذ:
1- قرآن کریم
2- لغتنامه دهخدا
3- اصول کافی
مؤلف: مرحوم کلینی مترجم: آیت اللّه محمدباقر کمرهای تاریخ انتشار 1375 هـ ش انتشارات اسوه
4- کتاب مجموع آثار و افکار انسان، موجود ناشناخته
مؤلف دکتر آلکسی کارل ترجمه: دکتر پرویز دبیری چاپ: افست 110
مرحوم کلینی
5- مثنوی معنوی
مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) انتشارات: نگاه و نشر علم
6- نهجالبلاغه
فیضالاسلام ترجمه و توضیح استاد مصطفی زمانی گردآوری: سیدرضی
انتشارات فاطمه الزهراء تاریخ نشر 1380
7- صحیفه سجادیه امام زینالعابدین
ترجمه: علیرضا رجائی تهرانی انتشارات خادمالرضا
8- معجم مفردات الفاظ القران راغب اصفهانی
مؤلف: ابی القاسم الحسین بن محمد ناشر: مکتبه المرتضویه
9- روضه الواعظین
مؤلف: شیخ علامه جعفر بن محمد بن الفتّال النیشابوری انتشارات مطبعه الحکمه- قم
10- تفسیرالمیزان
تألیف: علامه محمدحسین طباطبائی مترجم« حجه الاسلام موسوی همدانی انتشارات: چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی
11- تفسیر مجمعالبیان
تألیف: شیخ ابوعلی الفضل ابن الحسن ابن الطبری مترجم: دکتر احمد بهشتی
تاریخ چاپ اول 1350 ناشر: مؤسسه انتشارات فراهانی
12- بحارالانوار
مؤلف: علامه محمدباقر مجلسی ناشر: دارالکتب الاسلامیه تاریخ انتشار 1362
13- گناهشناسی محسن قرائتی
انتشارات پیام آزادی چاپ اول 1369 چاپ دهم 1374
14- آثار گناهان
مؤلف سیدعبدالرحیم علوی ناشر: مؤلف (علل المصائب و المحن)
15- ارشاد القلوب دیلمی
مؤلف: ابی محمدحسن دیلمی دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تاریخ انتشار 1376
[1]- لغتنامه دهخدا، ماده ذنب.
[2]- بلاهای اجتماعی ص 10 [3]- راه و رسم زندگی ص 71-80 [4]- سوره نساء آیه 13و 14 [5]- سوره نساء آیه 31 [6]- سوره نساء آیه 48 [7]- اصول کافی باب کبائر حدیث اول و دوم [8]- سوره مائده آیه 49 [9] سوره شمس آیه 14 [10]- مائده 14و 13 [11]- سوره بقره آیه 155 [12]- اصول کافی ج 2 ص 252. [13]- نهجالبلاغه، کلمات قصار، 368 [14]- اسراء، 7 [15]- نهجالبلاغه خطبه 193 [16]- نهجالبلاغه نامه 53 [17]- صحیفه سجادیه دعای 45 [18]- نهجالبلاغ کلمات قصار 368 [19]- نساء آیه 42 [20]- سوره مطففین آیه 14 [21]- سوره شمس آیه 7و 8 [22]- اصول کافی ج 2 ص 273 [23]- روضه الواعظین ج 2 ص 414 [24]- سوره بقره آیه 276 [25]- سوره حجر آیه 5 [26]- مجمعالبیان [27]- سوره شوری آیه30 [28]- سوره رعد آیه 12 [29]- سوره اعراف آیه 45. [30]- سوره روم آیه 41. [31]- سوله نمل آیه 40 [32]- سوره صف آیه 5 [33]- سوره روم آیه 10 [34]- اصول کافی ج 2 ص 268. [35]- اصول کافی ج 2 ص 269. [36]- برگرفته از کتاب گناهشناسی استاد محسن قرائتی [37]- سوره معارج آیه 7و 6 [38]- امالی شیخ مفید ص 274. [39]- سوره معارج آیه 7و 6 [40]- سوره مطففین آیه 11 [41]- سوره معارج 11 الی 16 [42]- برگرفته از تفسیرالمیزان [43]- یوتی باحد یوم القیامه فیوقف بین یدی الرب عزوجل و یدفع الیه کتابه فلایری حسناته فیه فیقول الهی، لیس هذا کتابی لا اری فیه حسناتی فیقال له: ان ربک لایضل و لا ینسی، ذهب عملک باغتیاب الناس، ثم یوتی باخر و یدفع الیه کتابه فیری فیه طاعات کثیره، فیقول الهی باهذا کتابی فانی ما عملت هذه الطاعات، فیقال له ان قلاناً اغتابک فدفع فسانه الیک (ارشاد القلوب باب 33) [44]- (نبأ آیه 20) [45]- مجمعالبیان ج 1 ص 423 [46]- ثواب الاعمال صدوق ص 592 [47]- محجهالبیضاءج 5 ص236. [48]- سوره بقره آیه 212 [49]- بقره 13-14 [50]- بقره 67 [51]- (سوره قمر آیه 46) [52]- (سوره حج آیه 7) [53]- ارشاد القلوب دیلمی [54]- (سوره یونس آیه 23) [55]- بحارالانوار ج 73