آخرت دانشمندان غیر مسلمان مانند ادیسون
۱۳۹۸/۰۱/۲۲
–
۶۶۱۳ بازدید
لطفا به صورت مبسوط در خصوص کسانی مثل ادیسون و امثال ایشان که به غیر اسلام از دنیا می روند در خصوص حساب و کتابشان در قیامت توضیح بفرمایید
خدای متعال می فرماید: « إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ. ــ همانا خدا، اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند.»
یعنی حتّی اگر غیر مسلمانی هم نیکوکار بوده باشد، به اندازه ی نیکوکار بودنش اجر خواهد داشت؛ اگر چه به خاطر انحراف عقیده، مجازات هم خواهد داشت. مثل دزدی که رفته برای دزدی ولی در حال دزدی، متوجّه می شود که کسی قصد کشتن صاحبانه را دارد و جلوی قتل را می گیرد. در چنین حالتی، قاضی، او را به جرم دزدی، مجازات می کند؛ امّا به خاطر اینکه مانع یک قتل هم شده، تشویقش می کند. و از باب تشویق در مجازاتش تخفیف می دهد. یک غیر مسلمان خداباور هم اگر کار خیری کرد، چنین نیست که بی اثر باشد، بلکه موجب تخفیف مجازاتش می شود.
نیکوکار کیست؟
کسی که کمک می کند به گسترش نیکی (حقّ) یا جلوگیری می کند از گسترش باطل؛ که یکی از مصادیق کمک به گسترش حقّ و جلوگیری از گسترش باطل، کمک به انسانتر شدن افراد و جلوگیری از حیوانتر شدن افراد است.
پس اگر کسی عملی در راستای انسانتر شدن خود یا انسانتر شدن دیگران کرده یا مانع از حیوانتر شدن خودش یا دیگران کرده، قطعاً خدا اجرش را عطا خواهد نمود؛ کما اینکه اگر کمک کرده به حیوانتر شدن خودش یا دیگران، به همان اندازه مجازات خواهد داشت.
البته توجّه شود که انسانیّت با بشریّت، فرق دارد. بشر نوعی از حیوان است، امّا انسان نوعی برتر از فرشته است. غرایز، ظهورات بشریّت (حیوانیّت) هستند و فطریّات، ظهور انسانیّت هستند. لذا هر کسی گرایشات فطری خودش یا دیگران را تقویت نموده، کمک کرده به انسانیّت؛ و هر کسی گرایشات غریزی خودش یا دیگران را تقویت نموده، کمک کرده به بشریّت(حیوانیّت). لذا اوّلی اجر نیکو دارد و دومی عذاب در انتظارش است.
اختراعات و اکتشافات سه گونه اند.
الف: اختراعات و اکتشافاتی که در مسیر گسترش حقّ و جلوگیری از باطل هستند. این نوع اختراعات و اکتشافات، استحقاق ثواب دارند.
ب: اختراعات و اکتشافاتی که در مسیر گسترش باطل و جلوگیری از حقّ هستند. این نوع اختراعات و اکتشافات، استحقاق عقاب دارند.
ج: اختراعات و اکتشافاتی که نسبت به حقّ و باطل، خنثی هستند. این نوع اختراعات و اکتشافات، نه استحقاق ثواب دارند نه استحقاق عقاب.
مخترعان و مکتشفان هم سه گونه اند.
الف: آنهایی که قصدشان از کشف و اختراع، گسترش حقّ و جلوگیری از باطل است. اینها اگر کشف و اختراعی از نوع الف کردند، قطعاً اجرش را دریافت خواهند کرد.
ب: آنهایی که قصدشان از کشف و اختراع، گسترش باطل و جلوگیری از حقّ است. اینها اگر کشف و اختراعی از نوع ب کردند، قطعاً عقابش را دریافت خواهند کرد.
ج: آنهایی که قصدشان از کشف و اختراع، نه گسترش حقّ و جلوگیری از باطل است نه گسترش باطل و جلوگیری از حقّ. اینها اگر کشف و اختراعی از نوع الف کردند، اجری نخواهند داشت؛ چون نیّتشان کمک به حقّ و انسانیّت نبوده؛ و اگر کشف و اختراعی از نوع ب کردند، عذاب می شوند؛ اگر چه عذابشان در حدّ افراد نوع ب نخواهد بود. اگر کشف و اختراعی از نوع ج داشتند هم نه اجری دارند نه عذابی.
حال بپردازیم به نمونه ی معروف یعنی ادیسون و چند نمونه ی دیگر.
1ـ آیا ادیسون خدمتی به انسانیّت کرده است؟ و آیا نیّتش خدمت به انسانیّت بوده است؟
اختراعات زیادی به نام ادیسون ثبت شده که اغلبشان کار خودش نیستند؛ بلکه مخترعان تحت سلطه ی او این اختراعات را انجام می دادند و ادیسون آنها را به نام خودش به ثبت می رساند. مهمترین اختراع ادیسون، لامپ برق است. آیا اگر لامپ برق ـ که مهمترین اختراع ادیسون است ـ نبود ما انسان نبودیم؟ او برای انسانتر شدن ما چه کاری کرده است؟ آیا اختراع لامپ، ما را انسانتر کرده است؟ خدمت به مردم، یعنی خدمت به انسانتر شدن آنها، نه خدمت به جنبه های حیوانی آنها. از اینها گذشته، آیا واقعاً ادیسون به فکر مردم بود یا فقط داشت حسّ ابتکار خودش را ارضاء می کرد؟ آیا به فکر مردم بود یا دنبال کسب ثروت و شهرت بود؟ اگر شرح احوالش را بخوانید می بینید که وی اخلاقیّات زشتی هم داشته و حتّی به برخی همکاران خود مثل نیکلا تسلا، خیانت کرده است. او 2500 اختراع را به نام خود ثبت نموده است؛ در حالی که اکثر آنها کار خودش نیست، بلکه او افراد زیادی را در شرکت خودش جمع نموده بود که برایش کار می کردند، و وی حاصل کار آنها را به نام خودش ثبت می نمود، که از نظر اخلاقی کار بسیار زشتی است. به مطلبی که دایرة المعارف ویکیپدیا در مورد ادیسون نوشته توجّه فرمایید: « بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایدههای دیگران و کار دستهجمعی گروه بزرگی از تکنسینها و کارمندانی بود که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش میپرداختند. لویس لاتیمر دستیار آفریقایی-آمریکایی ادیسون که در پروژهٔ چراغ الکتریکی نقش مهمی داشت، از جملهٔ این افراد است. اگر امروز کمتر نامی از کسانی مانند او به میان میآید، به این دلیل است که ادیسون غالبا همکاران خود را در افتخار و اعتبار اختراعاتش سهیم نمیکرد. با این همه شکی نیست که بدون قدرت سازماندهی و خصوصاً همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت ممکن نبود.» البته آمریکایی ها عادت ندارند از دانشمندان و مخترعان خودشان بد بگویند؛ لذا در این مورد هم اگر اعترافی کرده اند به خاطر آن بوده که این اخلاق ادیسون لو رفته است و دیگر قابل ماست مالی نیست. او به قدری جاه طلب بود که حتّی می خواست اختراع دوربین فیلمبرداری را هم به نام خودش ثبت کند، در حالی که این اختراع، مال برادران لومیر بود. ویکیپدیا نوشته است: « او کوشید تا اختراع دوربین فیلم برداری را تماماً به خود نسبت دهد و حق استفاده ی انحصاری از آن را به دست آورد امّا در ۱۰ مارس ۱۹۰۲م. ادعای او در یک دادگاه استیناف ایالات متحده رد شد.» کسی که به فکر خدمت به انسانیّت است، برایش فرقی نمی کند که اختراعی به نام او ثبت بشود یا نشود، امّا ادیسون شیفته ی شهرت و ثروت بود، لذا حتّی سعی داشت اختراعات دیگران را هم به نام خودش ثبت کند. او حقّ آن همه مهندس و تکنسین را که با او کار می کردند پایمال نمود که هیچ، حتّی سعی داشت اختراعات افراد خارج از مجموعه ی خودش را هم به نام خودش ثبت کند. ادیسون اوّلین اختراعش را در 22 سالگی به ثبت رسانده است؛ و در 84 سالگی وفات یافته. لذا 62 سال در کار اختراع بوده است؛ یعنی به مدّت 744 ماه، یا به مدّت تقریباً 2980 هفته. در این مدّت، 2500 اختراع به نام خود ثبت نموده است. یعنی در هر ماه بیش از 3 اختراع؛ و تقریباً در هر هفته یک اختراع. مثل روز روشن است که هیچ نابغه ای نمی تواند در هر ماه سه اختراع داشته باشد. لذا شکّ نیست که او اختراعات کارمندانش را به نام خودش به ثبت می رسانده است. به نظر شما چنین کسی در دادگاه الهی مستحقّ عذاب است یا پاداش؟ کسی که هیچ قدمی برای انسانتر شدن خودش و دیگران برنداشته، بلکه برخی از اختراعاتش در مسیر گسترش باطل هستند.
2ـ کار خوب بدون اعتقاد به خدا معنی ندارد.
کار خوب یعنی کار برای خدا. اگر صرف خدمت کردن، دلیل خوب بودن باشد، خر و اسب و سگ و گاو، از ادیسون هم بیشتر خدمت کرده اند. آیا خر برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ آیا گاو برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ آیا اسب برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ امثال ادیسون از همین اختراعات خودشان به شهرت و احترام و ثروت رسیدند. لذا اگر این احترام و ثروت نبود، او اصلاً دست به این کارها نمی زد؛ در حالی که اسب و خر و گاو از این همه خدمتشان هیچ توقّعی هم ندارند. آنچه خدمت را ارزشمند می کند، نیّت مقدّس داشتن در آن خدمت است؛ و کسی که کافر محض است، یعنی خدا را قبول ندارد، نمی تواند نیّت مقدّس داشته باشد؛ امّا یک غیر مسلمان خداپرست مثل مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و امثال اینها، می توانند نیّت مقدّس داشته باشند.
3ـ بیایید قضاوت منصفانه کنیم.
دنیا را چه کسانی به جهنّم تبدیل نموده اند؟ آیا غیر از دانشمندان و مخترعان بوده اند؟!
دینامیت را چه کسی اختراع نمود؟ آلفرد نوبل، که امروزه جایزه ی نوبل به نام او و از ثروت اوست. دینامیت، هم در معدن به درد خورده هم در جنگها. بنیانگذار دستگاههای صوتی، ادیسون است. در این دستگاهها هم چیزهای خوب، ضبط و پخش می شوند هم چیزهای بد. آیا می دانید تا کنون چه تعداد انسان با همین ترانه های کذایی به جهنّم رفته اند؟ آدمس را ادیسون اختراع نموده است که ترکیبات الکلی دارد. آیا می دانید تا کنون چقدر انسان به سبب اعتیاد به آدمس، ناخود آگاه به سمت مشروبات الکلی گرایش پیدا کرده اند؟ و آیا می دانید چقدر خانواده به سبب اعتیاد به مشروبات الکی از هم پاشیده اند؟ بمب اتم را دکتر اوپنهایمر اختراع نمود بر اساس نظریّه ی نسبیّت خاصّ آلبرت انشتین، که دو شهر ژاپن را از اساس نابود نمود و بیش از دویست هزار نفر را در عرض یک روز به کام مرگ فرستاد و تا امروز موجب تولّد میلیونها نفر کودک معلول شده است. جنایاتی که چنگیزخان مغول مرتکب شده در برابر جنایاتی که دانشمندان قرون اخیر مرتکب شده اند، حقیقتاً هیچ است. هدف از خلقت بشر چیست؟ اینکه در این مدّت کوتاه زندگی دنیایی، خودش را برای زندگی ابدی بسازد. دانشمندان قرون اخیر چه کرده اند؟ با اختراعات گوناگون، بشر را چنان مشغول دنیا نموده اند که هیچگاه نمی فهمد که اصلاً برای چه به دنیا آمده است؟! وقتی زمان مرگمان رسید و بی ارزش بودن دنیا را درک نمودید، آنگاه می فهمید که مخترعات رادیو و تلوزیون و برق و … چه بلایی سر ما آورده اند. عمری را که باید صرف خودسازی برای زندگی ابدی می کردیم، پای تلوزیون و بازیهای کامپیوتری و تلگرام و … تلف نموده ایم. بلی این ابزارها مصارف خوب هم دارند؛ امّا اکثریّت قریب به اتّفاق مردم دنیا، از آنها فقط برای دنیا استفاده می کنند نه برای زندگی ابدی خودشان. چرا؟ چون فرهنگ حاکم بر این ابزارها، فرهنگ دنیاگرایی افراطی است. دانشمندان قدیم، حتّی ابزار هم که می ساختند سعی داشتند فرهنگ آخرت گرایی را بر آن حاکم کنند تا در خدمت انسانیّت باشد نه در خدمت جنبه های حیوانی بشر. چرا؟ چون خودشان آخرت گرا بودند، بر عکس دانشمندان و مخترعان کنونی که اکثرشان دنیاگرا هستند. 3ـ سخنی دیگر کسی که می خواهد انسانها انسانتر شوند، و تلاش می کند که خودش و دیگران را یک قدم هم شده از جهنّم ابدی دورتر کند، واقعاً دارد به خودش و انسانیّت خدمت می کند. امّا آنکه تلاش می کند تا انسانها حیوانتر شوند و تا می توانند به دنیا بچسبند و از آخرت غافل گردند، او دارد به حیوانیّت بشر خدمت می کند و به انسانیّت او خیانت می کند. بلی اگر کسی انسان را خلاصه می کند در دنیا، و اعتقادی به آخرت ندارد و هدف از وجود انسان را هر چه بیشتر چریدن در دنیا و لمیدن در دنیا می داند، در این صورت، امثال ادیسون خیلی خدمت کرده اند. چون حقیقتاً کمک کرده اند به خوب چریدن ما و به خوب لمیدن ما. امّا وای اگر از پسِ امروز بُوَد فردایی. خدای تعالی در مورد آنها که معادلات اعمال را فقط با نظر به دنیا و با نادیده گرفتن آخرت حلّ می کنند فرمود: « ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون ـــــ رهایشان ساز تا بخورند و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ پس بزودى خواهند فهمید.» (الحجر:3) وقتی جان به گلو رسید معلوم خواهد شد فرق آنکه رو به کعبه بود و آنکه رو به تلوزیون بود از کجاست تا به کجا؟ معلوم خواهد شد فرق آنکه دلها را روشن کرده با آنکه شب تاریک را روشن نموده از کجاست تا به کجا؟
4ـ سخن بنیادی
مردم دنیا دو دسته اند؛برخی خود را برای ابدیّت می سازند امّا برخی دیگر، خود را رها نموده اند و فقط دنیا را می سازند. آنها که خود را ساخته اند، وقتی از دنیا رفتند، خودی دارند ساخته شده و کامل؛ و جایگاه انسانهای ساخته شده، بهشت است؛ امّا آنها که عمر و استعداد و دارایی وجودی خود را صرف نموده اند برای ساختن دنیا، از دنیا می روند در حالی که قادر نیستند دنیای ساخته شده به دست خودشان را با خودشان به آخرت ببرند؛ از آن سو خودشان را هم نساخته اند؛ لذا انسان ناقصند؛ و جایگاه چنین انسانی جهنّم است. چون بهشت و جهنّم در حقیقت چیزی نیستند جز ظهور داشته ها و نداشته های وجودی خودمان. فرض کنید کسی در یک باشگاه هر روز روی تخت خواب لم می دهد و با دانش ورزشی که دارد به دیگران تمرین می دهد. او سالها این کار را انجام می دهد. بعد از چندین سال، شاگردان او همگی ورزشکارانی زبده شده اند؛ امّا خودش چه؟ خودش نه تنها رشد بدنی نکرده بلکه از یک سو چاق شده و از سوی دیگر به خاطر عدم تحرّک، عضلاتش تحلیل رفته اند؛ و در نتیجه به انواع امراض مبتلا شده است. چنین کسی دیگران را ساخته و خودش را نابود کرده است. آیا ساخته شدن دیگران، دلیل می شود که خودش هم ساخته شده باشد؟! کسانی مثل هایزنبرگ کافر و ادیسون مسیحی و انشتین یهودی و ابوعلی سینای مسلمان یقیناً برای آبادانی دنیا تلاش نموده اند؛ امّا سوال اینجاست که آیا قصدشان فقط ساختن دنیا بوده یا قصدشان خودسازی بوده است؟ ابن سینا خدمت می کرد، امّا قصدش آن بود که از راه خدمت به خلق، روح خودش را ترقّی دهد؛ لذا ترقّی روحی هم کرد. امّا هایزنبرگ نه اعتقادی به خدا داشت نه اعتقادی به روح و معاد. لذا در هیچ کاری، قصدش رشد روحی نبوده است؛ لذا رشد روحی هم نکرده است. امّا ادیسون با اینکه مسیحی بود و به خدا و معاد اعتقاد داشت، ظاهراً قصدش نه خودسازی بوده و نه خدمت به خلق، بلکه از یک سو حسّ کنجکاوی خود را ارضاء می نمود و از سوی دیگر، به فکر کسب شهرت و ثروت بود. لذا همکارانش گواهی داده اند که اخلاق بسیار بدی داشته است؛ و حتّی به برخی از همکاران خود مثل نیکولا تسلا ، که خودش مخترع بزرگی است، خیانت نموده است. البته در عین اینکه صفات انسانی بالایی نداشته، آدم چندان بدی هم نبوده است. امّا آلبرت انشتین، که هم خدا را قبول داشت هم معاد را، بر خلاف ادیسون روحیه ای الهی داشته و قصدش از تحقیقات علمی، شناخت خلقت خدا بوده؛ و فردی خوش اخلاق و متواضع هم بوده است. برای او حقیقت مهمّ بوده نه شهرت و ثروت و … . او حتّی با هایزنبرگ هم شدیداً درگیر بود و نظریّات الحادی هایزنبرگ را زیر سوال می برد. چون نظرات او را برخلاف اعتقادات الهی خود می دید. خلاصه آنکه: باید دید کار یک شخص، محصولش در وجود خودش چه بوده است؟ بزرگی و کوچکی ظاهری کار مهمّ نیست؛ سازندگی آن در ذات خود شخص مهمّ است. چه بسا کسی یک بیمارستان خیریّه می سازد امّا با این کار روح خود را نابود می کند؛ چون قصدش خودنمایی و کسب شهرت است. امّا فردی دیگر، صد تومان در صندوق صدقات می اندازد و با همین کار رشد روحی پیدا می کند؛ چون قصدش آن است که روح نوع دوستی خود را ترقّی دهد؛ قصدش آن است که توجّه خداوند متعال را به خودش جلب کند. یک رفته گر هم خدمت به خلق می کند یک پزشک هم خدمت به خلق می کند. در نظر مردم، خدمت پزشک خیلی جدّی تر می نماید؛ امّا خداوند متعال کاری به این توهّمات بشر ندارد؛ او نیّت افراد را می بیند. لذا چه بسا کسی با رفته گری مقرّب درگاه خدا شود و دیگری با پزشکی، فقط دنیای خود را آباد کند و جهنّم را برای خود بخرد. خدمت به بشریّت، به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. آنچه آن را ارزشمند می کند، نیّت فرد است. اگر کسی از راه خدمت به بشریّت، قصدش ترقّی دادن روح الهی خویش است، ترقّی روحی می کند؛ امّا اگر قصدش کسب شهرت و ثروت و ارضای حسّ کنجکاوی خودش می باشد، بیش از همینها نصیبش نمی شود.
5ـ حساب حساب است، کاکا برادر
فرض کنید بنده صبح تا شب کاری سخت برای همسایه ی شما انجام دهم و خدمات زیادی به همسایه ی شما بکنم، و در انتهای کار و خدمت بیایم و از شما طلب مزد کنم. شما چه می گویید؟ روشن است؛ می گویید: تو برای دیگری کار کرده ای، چرا مزدش را من بدهم؟ حال فرض کنید یک کافر، که هیچ اعتقادی به خدا ندارد، خدمتی به مردم کرده است. این شخص روز قیامت از خداوند متعال بابت کار خودش طلب مزد می کند. خداوند متعال می فرماید: برو از کسی مزد بخواه که برایش کار کرده ای! مگر تو برای من کار کرده ای که مزدش را من بدهم؟! می فرماید: من کی به تو گفته بودم که به مخلوقات من خدمت بکنی؟! من گفته بودم برای رضای من، به مخلوقاتم خدمت کنید! امّا تو برای رضای من خدمت نکرده ای؛ بلکه برای رضای خودت خدمت نموده ای. از سر خود پرستی و برای خوشنودی خودت خدمت کرده ای. اگر بنا شود که ما برای دل خودمان یا برای راحتی دیگران یا برای آبادانی دنیا و هر غرض دیگری کار کنیم آنگاه مزدش را خدا بدهد، پس خدا باید به بت پرستان هم پاداش دهد؛ چون آنها نیز عمری زحمت کشیده اند برای پرستش بتها. بت، بت است؛ چه از نوع سنگی اش و چه از نوع حیوانی اش و چه از نوع بشری اش. وقتی ما برای رضای یک انسان کار می کنیم، یعنی او را به خدایی گرفته ایم؛ وقتی هم برای رضای خودمان کار می کنیم یعنی خودمان را به خدایی گرفته ایم. لذا خداوند متعال فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ ـــ آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده است؟! » خدمت به بشریّت، نوعی بت پرستی است؛ امّا خدمت به مردم به امر خدا و برای رضای خدا، خدا پرستی است. لذا آنکه فقط برای بشریّت کار کرده، روز قیامت به او می گویند: برو از آن کسی مزد طلب کن که برایش کار کرده ای! امّا آنکه برای خدا و به امر خدا به مردم خدمت نموده، اجرش بر عهده ی خداست. بلی اگر کسی اعتقاد به خدا دارد، ولی اعتقادش کامل نیست، و کار را هم برای رضای خدا انجام می دهد، اجر خود را خواهد گرفت؛ اگر چه مجازات انحراف عقیدتی خود را هم خواهم دید. پاداش چنین کسی یا در همین دنیا خواهد بود، یا به صورت تخفیف عذاب اخروی خواهد بود، یا به صورت نجات از جهنّم بعد از مدّتی تحمّل عذاب. بستگی به میزان انحراف عقیدتی شخص دارد. اگر مشرک معاند باشد، در همین دنیا پاداشش را می گیرد؛ و در آخرت، در جهنّم ابدی است. اگر مشرک غیر معاند باشد، تخفیف عذاب داده می شود. اگر مسیحی و یهودی و امثال آن باشد، و متدیّن هم باشد و کار را برای خدا انجام دهد، بعد از تحمّل عذابِ رویگردانی از اسلام، پاداش عمل خیرش را می گیرد. مثلاً کسی مثل ادیسون، با آن ذهن تیزش چطور به فکرش نرسیده که برود تحقیق کند و دین حقّ را بیابد؟ یقیناً به ذهنش رسیده، چون محال است خدا با کسی اتمام حجّت نکند، امّا کسب رضایت مردم و شهرت و ثروت برایش خیلی مهمّتر از خدا و حقّ بوده است.
یعنی حتّی اگر غیر مسلمانی هم نیکوکار بوده باشد، به اندازه ی نیکوکار بودنش اجر خواهد داشت؛ اگر چه به خاطر انحراف عقیده، مجازات هم خواهد داشت. مثل دزدی که رفته برای دزدی ولی در حال دزدی، متوجّه می شود که کسی قصد کشتن صاحبانه را دارد و جلوی قتل را می گیرد. در چنین حالتی، قاضی، او را به جرم دزدی، مجازات می کند؛ امّا به خاطر اینکه مانع یک قتل هم شده، تشویقش می کند. و از باب تشویق در مجازاتش تخفیف می دهد. یک غیر مسلمان خداباور هم اگر کار خیری کرد، چنین نیست که بی اثر باشد، بلکه موجب تخفیف مجازاتش می شود.
نیکوکار کیست؟
کسی که کمک می کند به گسترش نیکی (حقّ) یا جلوگیری می کند از گسترش باطل؛ که یکی از مصادیق کمک به گسترش حقّ و جلوگیری از گسترش باطل، کمک به انسانتر شدن افراد و جلوگیری از حیوانتر شدن افراد است.
پس اگر کسی عملی در راستای انسانتر شدن خود یا انسانتر شدن دیگران کرده یا مانع از حیوانتر شدن خودش یا دیگران کرده، قطعاً خدا اجرش را عطا خواهد نمود؛ کما اینکه اگر کمک کرده به حیوانتر شدن خودش یا دیگران، به همان اندازه مجازات خواهد داشت.
البته توجّه شود که انسانیّت با بشریّت، فرق دارد. بشر نوعی از حیوان است، امّا انسان نوعی برتر از فرشته است. غرایز، ظهورات بشریّت (حیوانیّت) هستند و فطریّات، ظهور انسانیّت هستند. لذا هر کسی گرایشات فطری خودش یا دیگران را تقویت نموده، کمک کرده به انسانیّت؛ و هر کسی گرایشات غریزی خودش یا دیگران را تقویت نموده، کمک کرده به بشریّت(حیوانیّت). لذا اوّلی اجر نیکو دارد و دومی عذاب در انتظارش است.
اختراعات و اکتشافات سه گونه اند.
الف: اختراعات و اکتشافاتی که در مسیر گسترش حقّ و جلوگیری از باطل هستند. این نوع اختراعات و اکتشافات، استحقاق ثواب دارند.
ب: اختراعات و اکتشافاتی که در مسیر گسترش باطل و جلوگیری از حقّ هستند. این نوع اختراعات و اکتشافات، استحقاق عقاب دارند.
ج: اختراعات و اکتشافاتی که نسبت به حقّ و باطل، خنثی هستند. این نوع اختراعات و اکتشافات، نه استحقاق ثواب دارند نه استحقاق عقاب.
مخترعان و مکتشفان هم سه گونه اند.
الف: آنهایی که قصدشان از کشف و اختراع، گسترش حقّ و جلوگیری از باطل است. اینها اگر کشف و اختراعی از نوع الف کردند، قطعاً اجرش را دریافت خواهند کرد.
ب: آنهایی که قصدشان از کشف و اختراع، گسترش باطل و جلوگیری از حقّ است. اینها اگر کشف و اختراعی از نوع ب کردند، قطعاً عقابش را دریافت خواهند کرد.
ج: آنهایی که قصدشان از کشف و اختراع، نه گسترش حقّ و جلوگیری از باطل است نه گسترش باطل و جلوگیری از حقّ. اینها اگر کشف و اختراعی از نوع الف کردند، اجری نخواهند داشت؛ چون نیّتشان کمک به حقّ و انسانیّت نبوده؛ و اگر کشف و اختراعی از نوع ب کردند، عذاب می شوند؛ اگر چه عذابشان در حدّ افراد نوع ب نخواهد بود. اگر کشف و اختراعی از نوع ج داشتند هم نه اجری دارند نه عذابی.
حال بپردازیم به نمونه ی معروف یعنی ادیسون و چند نمونه ی دیگر.
1ـ آیا ادیسون خدمتی به انسانیّت کرده است؟ و آیا نیّتش خدمت به انسانیّت بوده است؟
اختراعات زیادی به نام ادیسون ثبت شده که اغلبشان کار خودش نیستند؛ بلکه مخترعان تحت سلطه ی او این اختراعات را انجام می دادند و ادیسون آنها را به نام خودش به ثبت می رساند. مهمترین اختراع ادیسون، لامپ برق است. آیا اگر لامپ برق ـ که مهمترین اختراع ادیسون است ـ نبود ما انسان نبودیم؟ او برای انسانتر شدن ما چه کاری کرده است؟ آیا اختراع لامپ، ما را انسانتر کرده است؟ خدمت به مردم، یعنی خدمت به انسانتر شدن آنها، نه خدمت به جنبه های حیوانی آنها. از اینها گذشته، آیا واقعاً ادیسون به فکر مردم بود یا فقط داشت حسّ ابتکار خودش را ارضاء می کرد؟ آیا به فکر مردم بود یا دنبال کسب ثروت و شهرت بود؟ اگر شرح احوالش را بخوانید می بینید که وی اخلاقیّات زشتی هم داشته و حتّی به برخی همکاران خود مثل نیکلا تسلا، خیانت کرده است. او 2500 اختراع را به نام خود ثبت نموده است؛ در حالی که اکثر آنها کار خودش نیست، بلکه او افراد زیادی را در شرکت خودش جمع نموده بود که برایش کار می کردند، و وی حاصل کار آنها را به نام خودش ثبت می نمود، که از نظر اخلاقی کار بسیار زشتی است. به مطلبی که دایرة المعارف ویکیپدیا در مورد ادیسون نوشته توجّه فرمایید: « بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایدههای دیگران و کار دستهجمعی گروه بزرگی از تکنسینها و کارمندانی بود که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش میپرداختند. لویس لاتیمر دستیار آفریقایی-آمریکایی ادیسون که در پروژهٔ چراغ الکتریکی نقش مهمی داشت، از جملهٔ این افراد است. اگر امروز کمتر نامی از کسانی مانند او به میان میآید، به این دلیل است که ادیسون غالبا همکاران خود را در افتخار و اعتبار اختراعاتش سهیم نمیکرد. با این همه شکی نیست که بدون قدرت سازماندهی و خصوصاً همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت ممکن نبود.» البته آمریکایی ها عادت ندارند از دانشمندان و مخترعان خودشان بد بگویند؛ لذا در این مورد هم اگر اعترافی کرده اند به خاطر آن بوده که این اخلاق ادیسون لو رفته است و دیگر قابل ماست مالی نیست. او به قدری جاه طلب بود که حتّی می خواست اختراع دوربین فیلمبرداری را هم به نام خودش ثبت کند، در حالی که این اختراع، مال برادران لومیر بود. ویکیپدیا نوشته است: « او کوشید تا اختراع دوربین فیلم برداری را تماماً به خود نسبت دهد و حق استفاده ی انحصاری از آن را به دست آورد امّا در ۱۰ مارس ۱۹۰۲م. ادعای او در یک دادگاه استیناف ایالات متحده رد شد.» کسی که به فکر خدمت به انسانیّت است، برایش فرقی نمی کند که اختراعی به نام او ثبت بشود یا نشود، امّا ادیسون شیفته ی شهرت و ثروت بود، لذا حتّی سعی داشت اختراعات دیگران را هم به نام خودش ثبت کند. او حقّ آن همه مهندس و تکنسین را که با او کار می کردند پایمال نمود که هیچ، حتّی سعی داشت اختراعات افراد خارج از مجموعه ی خودش را هم به نام خودش ثبت کند. ادیسون اوّلین اختراعش را در 22 سالگی به ثبت رسانده است؛ و در 84 سالگی وفات یافته. لذا 62 سال در کار اختراع بوده است؛ یعنی به مدّت 744 ماه، یا به مدّت تقریباً 2980 هفته. در این مدّت، 2500 اختراع به نام خود ثبت نموده است. یعنی در هر ماه بیش از 3 اختراع؛ و تقریباً در هر هفته یک اختراع. مثل روز روشن است که هیچ نابغه ای نمی تواند در هر ماه سه اختراع داشته باشد. لذا شکّ نیست که او اختراعات کارمندانش را به نام خودش به ثبت می رسانده است. به نظر شما چنین کسی در دادگاه الهی مستحقّ عذاب است یا پاداش؟ کسی که هیچ قدمی برای انسانتر شدن خودش و دیگران برنداشته، بلکه برخی از اختراعاتش در مسیر گسترش باطل هستند.
2ـ کار خوب بدون اعتقاد به خدا معنی ندارد.
کار خوب یعنی کار برای خدا. اگر صرف خدمت کردن، دلیل خوب بودن باشد، خر و اسب و سگ و گاو، از ادیسون هم بیشتر خدمت کرده اند. آیا خر برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ آیا گاو برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ آیا اسب برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ امثال ادیسون از همین اختراعات خودشان به شهرت و احترام و ثروت رسیدند. لذا اگر این احترام و ثروت نبود، او اصلاً دست به این کارها نمی زد؛ در حالی که اسب و خر و گاو از این همه خدمتشان هیچ توقّعی هم ندارند. آنچه خدمت را ارزشمند می کند، نیّت مقدّس داشتن در آن خدمت است؛ و کسی که کافر محض است، یعنی خدا را قبول ندارد، نمی تواند نیّت مقدّس داشته باشد؛ امّا یک غیر مسلمان خداپرست مثل مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و امثال اینها، می توانند نیّت مقدّس داشته باشند.
3ـ بیایید قضاوت منصفانه کنیم.
دنیا را چه کسانی به جهنّم تبدیل نموده اند؟ آیا غیر از دانشمندان و مخترعان بوده اند؟!
دینامیت را چه کسی اختراع نمود؟ آلفرد نوبل، که امروزه جایزه ی نوبل به نام او و از ثروت اوست. دینامیت، هم در معدن به درد خورده هم در جنگها. بنیانگذار دستگاههای صوتی، ادیسون است. در این دستگاهها هم چیزهای خوب، ضبط و پخش می شوند هم چیزهای بد. آیا می دانید تا کنون چه تعداد انسان با همین ترانه های کذایی به جهنّم رفته اند؟ آدمس را ادیسون اختراع نموده است که ترکیبات الکلی دارد. آیا می دانید تا کنون چقدر انسان به سبب اعتیاد به آدمس، ناخود آگاه به سمت مشروبات الکلی گرایش پیدا کرده اند؟ و آیا می دانید چقدر خانواده به سبب اعتیاد به مشروبات الکی از هم پاشیده اند؟ بمب اتم را دکتر اوپنهایمر اختراع نمود بر اساس نظریّه ی نسبیّت خاصّ آلبرت انشتین، که دو شهر ژاپن را از اساس نابود نمود و بیش از دویست هزار نفر را در عرض یک روز به کام مرگ فرستاد و تا امروز موجب تولّد میلیونها نفر کودک معلول شده است. جنایاتی که چنگیزخان مغول مرتکب شده در برابر جنایاتی که دانشمندان قرون اخیر مرتکب شده اند، حقیقتاً هیچ است. هدف از خلقت بشر چیست؟ اینکه در این مدّت کوتاه زندگی دنیایی، خودش را برای زندگی ابدی بسازد. دانشمندان قرون اخیر چه کرده اند؟ با اختراعات گوناگون، بشر را چنان مشغول دنیا نموده اند که هیچگاه نمی فهمد که اصلاً برای چه به دنیا آمده است؟! وقتی زمان مرگمان رسید و بی ارزش بودن دنیا را درک نمودید، آنگاه می فهمید که مخترعات رادیو و تلوزیون و برق و … چه بلایی سر ما آورده اند. عمری را که باید صرف خودسازی برای زندگی ابدی می کردیم، پای تلوزیون و بازیهای کامپیوتری و تلگرام و … تلف نموده ایم. بلی این ابزارها مصارف خوب هم دارند؛ امّا اکثریّت قریب به اتّفاق مردم دنیا، از آنها فقط برای دنیا استفاده می کنند نه برای زندگی ابدی خودشان. چرا؟ چون فرهنگ حاکم بر این ابزارها، فرهنگ دنیاگرایی افراطی است. دانشمندان قدیم، حتّی ابزار هم که می ساختند سعی داشتند فرهنگ آخرت گرایی را بر آن حاکم کنند تا در خدمت انسانیّت باشد نه در خدمت جنبه های حیوانی بشر. چرا؟ چون خودشان آخرت گرا بودند، بر عکس دانشمندان و مخترعان کنونی که اکثرشان دنیاگرا هستند. 3ـ سخنی دیگر کسی که می خواهد انسانها انسانتر شوند، و تلاش می کند که خودش و دیگران را یک قدم هم شده از جهنّم ابدی دورتر کند، واقعاً دارد به خودش و انسانیّت خدمت می کند. امّا آنکه تلاش می کند تا انسانها حیوانتر شوند و تا می توانند به دنیا بچسبند و از آخرت غافل گردند، او دارد به حیوانیّت بشر خدمت می کند و به انسانیّت او خیانت می کند. بلی اگر کسی انسان را خلاصه می کند در دنیا، و اعتقادی به آخرت ندارد و هدف از وجود انسان را هر چه بیشتر چریدن در دنیا و لمیدن در دنیا می داند، در این صورت، امثال ادیسون خیلی خدمت کرده اند. چون حقیقتاً کمک کرده اند به خوب چریدن ما و به خوب لمیدن ما. امّا وای اگر از پسِ امروز بُوَد فردایی. خدای تعالی در مورد آنها که معادلات اعمال را فقط با نظر به دنیا و با نادیده گرفتن آخرت حلّ می کنند فرمود: « ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون ـــــ رهایشان ساز تا بخورند و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ پس بزودى خواهند فهمید.» (الحجر:3) وقتی جان به گلو رسید معلوم خواهد شد فرق آنکه رو به کعبه بود و آنکه رو به تلوزیون بود از کجاست تا به کجا؟ معلوم خواهد شد فرق آنکه دلها را روشن کرده با آنکه شب تاریک را روشن نموده از کجاست تا به کجا؟
4ـ سخن بنیادی
مردم دنیا دو دسته اند؛برخی خود را برای ابدیّت می سازند امّا برخی دیگر، خود را رها نموده اند و فقط دنیا را می سازند. آنها که خود را ساخته اند، وقتی از دنیا رفتند، خودی دارند ساخته شده و کامل؛ و جایگاه انسانهای ساخته شده، بهشت است؛ امّا آنها که عمر و استعداد و دارایی وجودی خود را صرف نموده اند برای ساختن دنیا، از دنیا می روند در حالی که قادر نیستند دنیای ساخته شده به دست خودشان را با خودشان به آخرت ببرند؛ از آن سو خودشان را هم نساخته اند؛ لذا انسان ناقصند؛ و جایگاه چنین انسانی جهنّم است. چون بهشت و جهنّم در حقیقت چیزی نیستند جز ظهور داشته ها و نداشته های وجودی خودمان. فرض کنید کسی در یک باشگاه هر روز روی تخت خواب لم می دهد و با دانش ورزشی که دارد به دیگران تمرین می دهد. او سالها این کار را انجام می دهد. بعد از چندین سال، شاگردان او همگی ورزشکارانی زبده شده اند؛ امّا خودش چه؟ خودش نه تنها رشد بدنی نکرده بلکه از یک سو چاق شده و از سوی دیگر به خاطر عدم تحرّک، عضلاتش تحلیل رفته اند؛ و در نتیجه به انواع امراض مبتلا شده است. چنین کسی دیگران را ساخته و خودش را نابود کرده است. آیا ساخته شدن دیگران، دلیل می شود که خودش هم ساخته شده باشد؟! کسانی مثل هایزنبرگ کافر و ادیسون مسیحی و انشتین یهودی و ابوعلی سینای مسلمان یقیناً برای آبادانی دنیا تلاش نموده اند؛ امّا سوال اینجاست که آیا قصدشان فقط ساختن دنیا بوده یا قصدشان خودسازی بوده است؟ ابن سینا خدمت می کرد، امّا قصدش آن بود که از راه خدمت به خلق، روح خودش را ترقّی دهد؛ لذا ترقّی روحی هم کرد. امّا هایزنبرگ نه اعتقادی به خدا داشت نه اعتقادی به روح و معاد. لذا در هیچ کاری، قصدش رشد روحی نبوده است؛ لذا رشد روحی هم نکرده است. امّا ادیسون با اینکه مسیحی بود و به خدا و معاد اعتقاد داشت، ظاهراً قصدش نه خودسازی بوده و نه خدمت به خلق، بلکه از یک سو حسّ کنجکاوی خود را ارضاء می نمود و از سوی دیگر، به فکر کسب شهرت و ثروت بود. لذا همکارانش گواهی داده اند که اخلاق بسیار بدی داشته است؛ و حتّی به برخی از همکاران خود مثل نیکولا تسلا ، که خودش مخترع بزرگی است، خیانت نموده است. البته در عین اینکه صفات انسانی بالایی نداشته، آدم چندان بدی هم نبوده است. امّا آلبرت انشتین، که هم خدا را قبول داشت هم معاد را، بر خلاف ادیسون روحیه ای الهی داشته و قصدش از تحقیقات علمی، شناخت خلقت خدا بوده؛ و فردی خوش اخلاق و متواضع هم بوده است. برای او حقیقت مهمّ بوده نه شهرت و ثروت و … . او حتّی با هایزنبرگ هم شدیداً درگیر بود و نظریّات الحادی هایزنبرگ را زیر سوال می برد. چون نظرات او را برخلاف اعتقادات الهی خود می دید. خلاصه آنکه: باید دید کار یک شخص، محصولش در وجود خودش چه بوده است؟ بزرگی و کوچکی ظاهری کار مهمّ نیست؛ سازندگی آن در ذات خود شخص مهمّ است. چه بسا کسی یک بیمارستان خیریّه می سازد امّا با این کار روح خود را نابود می کند؛ چون قصدش خودنمایی و کسب شهرت است. امّا فردی دیگر، صد تومان در صندوق صدقات می اندازد و با همین کار رشد روحی پیدا می کند؛ چون قصدش آن است که روح نوع دوستی خود را ترقّی دهد؛ قصدش آن است که توجّه خداوند متعال را به خودش جلب کند. یک رفته گر هم خدمت به خلق می کند یک پزشک هم خدمت به خلق می کند. در نظر مردم، خدمت پزشک خیلی جدّی تر می نماید؛ امّا خداوند متعال کاری به این توهّمات بشر ندارد؛ او نیّت افراد را می بیند. لذا چه بسا کسی با رفته گری مقرّب درگاه خدا شود و دیگری با پزشکی، فقط دنیای خود را آباد کند و جهنّم را برای خود بخرد. خدمت به بشریّت، به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. آنچه آن را ارزشمند می کند، نیّت فرد است. اگر کسی از راه خدمت به بشریّت، قصدش ترقّی دادن روح الهی خویش است، ترقّی روحی می کند؛ امّا اگر قصدش کسب شهرت و ثروت و ارضای حسّ کنجکاوی خودش می باشد، بیش از همینها نصیبش نمی شود.
5ـ حساب حساب است، کاکا برادر
فرض کنید بنده صبح تا شب کاری سخت برای همسایه ی شما انجام دهم و خدمات زیادی به همسایه ی شما بکنم، و در انتهای کار و خدمت بیایم و از شما طلب مزد کنم. شما چه می گویید؟ روشن است؛ می گویید: تو برای دیگری کار کرده ای، چرا مزدش را من بدهم؟ حال فرض کنید یک کافر، که هیچ اعتقادی به خدا ندارد، خدمتی به مردم کرده است. این شخص روز قیامت از خداوند متعال بابت کار خودش طلب مزد می کند. خداوند متعال می فرماید: برو از کسی مزد بخواه که برایش کار کرده ای! مگر تو برای من کار کرده ای که مزدش را من بدهم؟! می فرماید: من کی به تو گفته بودم که به مخلوقات من خدمت بکنی؟! من گفته بودم برای رضای من، به مخلوقاتم خدمت کنید! امّا تو برای رضای من خدمت نکرده ای؛ بلکه برای رضای خودت خدمت نموده ای. از سر خود پرستی و برای خوشنودی خودت خدمت کرده ای. اگر بنا شود که ما برای دل خودمان یا برای راحتی دیگران یا برای آبادانی دنیا و هر غرض دیگری کار کنیم آنگاه مزدش را خدا بدهد، پس خدا باید به بت پرستان هم پاداش دهد؛ چون آنها نیز عمری زحمت کشیده اند برای پرستش بتها. بت، بت است؛ چه از نوع سنگی اش و چه از نوع حیوانی اش و چه از نوع بشری اش. وقتی ما برای رضای یک انسان کار می کنیم، یعنی او را به خدایی گرفته ایم؛ وقتی هم برای رضای خودمان کار می کنیم یعنی خودمان را به خدایی گرفته ایم. لذا خداوند متعال فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ ـــ آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده است؟! » خدمت به بشریّت، نوعی بت پرستی است؛ امّا خدمت به مردم به امر خدا و برای رضای خدا، خدا پرستی است. لذا آنکه فقط برای بشریّت کار کرده، روز قیامت به او می گویند: برو از آن کسی مزد طلب کن که برایش کار کرده ای! امّا آنکه برای خدا و به امر خدا به مردم خدمت نموده، اجرش بر عهده ی خداست. بلی اگر کسی اعتقاد به خدا دارد، ولی اعتقادش کامل نیست، و کار را هم برای رضای خدا انجام می دهد، اجر خود را خواهد گرفت؛ اگر چه مجازات انحراف عقیدتی خود را هم خواهم دید. پاداش چنین کسی یا در همین دنیا خواهد بود، یا به صورت تخفیف عذاب اخروی خواهد بود، یا به صورت نجات از جهنّم بعد از مدّتی تحمّل عذاب. بستگی به میزان انحراف عقیدتی شخص دارد. اگر مشرک معاند باشد، در همین دنیا پاداشش را می گیرد؛ و در آخرت، در جهنّم ابدی است. اگر مشرک غیر معاند باشد، تخفیف عذاب داده می شود. اگر مسیحی و یهودی و امثال آن باشد، و متدیّن هم باشد و کار را برای خدا انجام دهد، بعد از تحمّل عذابِ رویگردانی از اسلام، پاداش عمل خیرش را می گیرد. مثلاً کسی مثل ادیسون، با آن ذهن تیزش چطور به فکرش نرسیده که برود تحقیق کند و دین حقّ را بیابد؟ یقیناً به ذهنش رسیده، چون محال است خدا با کسی اتمام حجّت نکند، امّا کسب رضایت مردم و شهرت و ثروت برایش خیلی مهمّتر از خدا و حقّ بوده است.