۱۳۹۳/۰۸/۱۰
–
۱۳۰۲ بازدید
با سلام
ار توصیه سلوکی بزرگان این است که سالک سعی کند در حد امکان دوزانو و روبه قبله بنشیند. احتمالا بخاطر اینکه سالک همیشه خدا را حاضر و ناظر می بینید و لذا به احتمال خوبی این مورد بخشی از ادب حضور است حال سوال این است که چه رفتارهایی جزو ادب حضور است آیا هر رفتاری که ما در عرف جزو آداب است را باید حتی موقعی که تنها هستیم رعایت کنیم. بطور مثال انگشت در گوش کردن و خاراندن گوش. رفتارهای زیادی وجود دارد که در جمع بی ادبی محسوب می شود ولی انجام آنها در خلوت بلامانع است (حتی اگر دیگران بدانند که ما در خلوت چنین کاری را انجام می دهیم مثلا دست در بینی کردن)
سوال بعدی این است که پوشش سالک در خلوت و مکانهای خصوصی چکونه است آیا پوشیدن شلوارک، زیرپوش، پیجامه خلاف ادب حضور نیست؟
خواهشمندم پاسخ خود را مستند به آیات یا روایات یا شیوه سلوکی عرفا بنمایید. اگر هم منبعی برای مطالعه وجود دارد آنرا ذکر نمایید.
با تشکر
پاسخ اجمالی:
پرسشگر عزیز؛ حضور در محضر خالق هستی بخش عالم، ادبی شایسته را می طلبد. ادب حضور، با توجه به مراتب افراد متفاوت است. حداقل مرتبه ی حضور این ادب را ایجاب می کند که معصیت ها را ترک نموده و به انجام واجبات اهتمام ورزیم.
هر رفتاری که به عنوان ادب حضور در جمع بیان شده، رعایت آن لزوما در خلوت ضروری نمی باشد. همچون خاراندن گوش.
ادب با خدا، عبارت است از : اقتداى به آداب الهى و پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت پاکش ؛ که همان عمل به طاعت خداوند عزّوجل است و نیز حمد و سپاس او در شدّت و گشایش و صبر بر بلا. از این رو، ایّوب علیه السّلام خطاب به خدایش گفت : رَبِّ اِنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمِین . حضرت ایّوب در این دعا ادب را از دو جهت نگاه داشته است ؛ اوّل : این که نگفته است خدایا! تو مرا به بلا انداخته اى ، بلکه مى گوید: مرا بیماری و سختى رسیده است . و دیگر این که نگفته است : بر من رحم نما! بلکه خود را در معرض رحمتش قرار داده و گفته است : تو از همه مهربانان عالم برتری . او چنین گوید، تا مرتبه صبر را حفظ نماید.(برگرفته از کتاب پندهای حکیمانه علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله ، نوشته عبّاس عزیزی)
دوست عزیز؛ لباس دست کم پاسخگوى سه نیاز آدمى است؛ یکى این که او را از سرما و گرما حفظ مى کند، دیگر این که در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک مى کند و سوم این که به او آراستگى و زیبایى و وقار مى بخشد. در هر جامعه اى نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاوه بر آن که تابع شرایط اقتصادى و اجتماعى و اقلیمى آن جامعه است، تابع جهان بینى و ارزش هاى حاکم بر فرهنگ آن جامعه نیز مى باشد. انسان بسته به این که براى جهان چه معنایى قائل باشد، خود را چگونه موجودى شناسد، چه سرنوشتى براى خود تصور کند و سعادت خود را در چه بداند، لباس پوشیدنش تفاوت مى کند. بر این اساس پوشیدن لباسهای نامناسب همچون تاپ و شلوارک،حتی درخلوت و تنهایی زیبنده ی مؤمن حقیقی نیست. البته اگر نامحرمی وجود نداشته باشد و برای محارم موجب مفسده نباشد، از نظر فقهی حرام نیست اما از نظر اخلاقی، پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و کوتاه، پوشش مناسبی برای سالک نیست.
پاسخ تفصیلی:
در تعالیم و آموزههای تربیتی اسلام، برای تمام حرکات و رفتارهای مسلمانان دستور و آدابی در نظر گرفته شده است. این آموزهها یا در قالب بیان رفتار و منش معصومان(ع) است، و یا در ضمن توصیه و سفارش قرآن و احادیث وارد شده است. البته ذکر این نوع آداب عموماً در مقام بیان استحباب بوده و انجام ندادن آنها گناه نیست. بهعلاوه؛ این موارد برای شرایط عادی است؛ یعنی اگر فردی دچار بیماری و یا مشکل خاصی است که نمیتواند این آداب را انجام دهد و یا برای او مشقت و ضرر دارد، موظف به رعایت این آداب نیست.
شکل ظاهری اموری که در عرف از آن تعبیر به ادب می شود قراردادی است ؛ لذا در فرهنگهای مختلف متفاوتند. برای مثال در جایی برای احترام به دیگری کلاه را از سر برمی دارند و در جایی دیگر به علامت احترام ــ مثل هندیها ــ کف دستها را به هم می چسبانند یا ــ مثل ژاپنی ها ــ به جلو خم می شوند. آنچه در این امور حقیقی است منظور و مقصود انجام دهنده است که در مثالهای بالا ،آن منظور و مقصود ، احترام گذاشتن است.
برای خدا هیچ اهمّیّتی ندارد که انسانها ایستاده باشند یا نشسته یا خوابیده ، همه این حالتها ، مخلوق خود او هستند. آنچه در محضر خدا مهمّ است روح عبودیّت است. این است که آدمی خود را در مقابل خدا کاره ای نداند و برای خود در مقابل خدا استقلالی قائل نشود. خداوند متعال برای این که این روح عبودیّت را در انسانها تقویت کند ، خودش اموری را با بشر قرارداد کرده است که از آن تعبیر می شود به شریعت یا احکام الهی. انسانها برای احترام به دیگران بر اساس قراردادهای اجتماعی عمل می کند ، امّا برای ادای رسم بندگی در مقابل خدا باید بر اساس قراردادهای الهی عمل نمایند. برای اقرار به عظمت خدا باید رکوع کنند و برای اعتراف به علوّ خدا باید سجده نمایند. و برای اظهار نیاز خود به خدا ، باید دستها را به رسم قنوت رو به آسمان بگشایند. برای اعتراف به غنی محض بودن او و فقیر محض بودن انسان ، ثروتمندان هر قوم باید به گرد خانه او بگردند. البته همانطور که در آداب اجتماعی اصل ، منظور و مقصود انجام دهنده عمل است و شکل ظاهری عمل ، اظهار کننده آن مقصود است ، در امور شریعت نیز ظاهر عمل باید همراه با معنی و مقصود باشد و الّا ارزشی نخواهد داشت. وقتی کسی رکوع می کند باید بداند که منظور از این حرکت چیست همانطور که وقتی کسی به رسم احترام به مهمان ، از جای خود بلند می شود باید بداند که منظور از آن ، حرمت نهادن به مهمان است.
« لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون .
نیکى، (تنها) این نیست که(به هنگام نماز،) روىِ خود را به سوى مشرق و(یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکى(و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب(آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال(خود) را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى کند؛ نماز را برپا مى دارد و زکات را مى پردازد؛ و(همچنین) کسانى که به عهد خود-به هنگامى که عهد بستند-وفا مى کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى دهند؛ اینها کسانى هستند که راست مى گویند؛ و(گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران! »(البقرة:177)
بنا بر این ادب حضور ایجاب نمی کند که انسان قراردادهای انسانها را در مورد خدا هم معتبر بداند ؛ بلکه ادب حضور مستلزم آن است که انسان تابع آداب و احکام الهی بوده و در همه حال خود را در محضر خدا بداند. «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ . ــ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ : مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی براى خردمندان است. ــ همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند؛ (و مى گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده اى! تو منزهى! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! »( آل عمران: 190 و 191)
امّا اینکه ادب حضور ایجاب می کند که انسان توجّه به غیرخدا نکند به معنی خاصّ خود درست است. توجّه به دیگران اگر به نحوی باشد که انسان را از توجّه به خدا باز دارد و با آن منافات داشته باشد یقیناً خلاف ادب است. برای مثال اگر کسی از دیگری کمک بخواهد بدون توجّه به این که او فقط واسطه فیض و وسیله است ، عملی بر خلاف ادب حضور کرده است ؛ امّا اگر هنگام کمک خواستن از دیگری توجّه داشته باشد که آن کمک کننده صرفاً وسیله کمک خداست ، و کمک کننده حقیقی خداست ، نه تنها عملش خلاف ادب نیست بلکه عین ادب و در حقیقت ، درخواست از خداست. همچنین زمانی که کسی برای راحتی اهل و عیال خود کار می کند اگر کارش از این باب باشد که خدا به این کار امر نموده و از ابراز علاقه به خانواده و زحمت کشیدن برای آنها خشنود است ، کار او عین ادب و عین عبادت است ؛ امّا اگر صرفاً به خاطر علاقه خود به خانواده اش باشد و توجّهی به خدا نداشته باشد ، کارش خلاف ادب مع الله است. البته باید توجّه نمود که ترک ادب در محضر خدا نیز مراتبی دارد ؛ کفر و شرک و ظلم از بالاترین مراتب ترک ادب است و دیگر امور حرام بعد از آنها قرار دارند و ارتکاب مکروهات در رتبه پاینترند. انجام امور مباح نیز برای کسانی که فهم حضور را دارند به نوعی ترک ادب است ، لذا اولیاء الهی در امور مباح نیز قصد قربت می کنند ؛ یعنی غذا خوردن و خوابیدن آنها برای خداست. البته باید دانست که رسیدن به این مرحله از ادب حضور ، یک شبه حاصل نمی شود بلکه محصول یک عمر تزکیه نفس است . همانگونه که انسانهای مؤدّب در امور اجتماعی نیز یک شبه مؤدّب نمی شوند بلکه تلاش دهها ساله والدین و مربّیان و خود شخص است که او را به مرور زمان ، انسانی مؤدّب می سازد.
ادب هنگامی نسبت به شخصی اعمال می شود که انسان او را بشناسد و هرچه این شناخت بیشتر باشد و آن شخص مخاطب ،وجودی گرامی تر داشته باشد،ادب هم بیشتر خواهد شد.
پس اولین پایه ادب ،شناخت و معرفت است.
بالاترین و دائمیترین محضر بین همهی محضرها، محضر الهی است. به تعبیر امام خمینی(ره) «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید» زیرا معصیت درنوردیدن حدود الهی و آداب محضر خداوندی است. از سوی دیگر، «نماز» بالاترین و مهمترین موقعیت در درک محضر الهی و حفظ حدود الهی است. نماز، قلهی ادب است.
آنچه موجب حیات روح و شکوفایی استعدادهای نهفته آدمی میشود ادب و حضور است به فرموده ی حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله :
سرمایه راهرو حضور و ادب است
آنگاه یکی همّت ودیگر طلب است
ناچار بود راهرو این چاراصول
ورنه به مراد دل رسیدن عجب است
چه اینکه جناب مولوی در این باره گوید:
ازخدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از فضل رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد
حضور قلب در نماز و دعا یکی از شاخص ترین مصادیق رعایت ادب در پیشگاه خداوند است. حضرت امام خمینی در مورد حضور قلب می فرمایند:
«عبادت و مناسک و اذکار و اوراد، وقتى نتیجه کامل دارد که صورت باطنه قلب شود و باطن ذات انسان به آن مخمّر گردد و دل انسان صورت عبودیّت به خود گیرد و از خودسرى و سرکشى بیرون آید.»( آداب الصلوه فصل 8)
معنی این عبارت آن است که ما زمانی میتوانیم آثار وعده داده شده طاعات و عبادات خود را مشاهده کنیم که عبادات را با حضور قلب ادا نمائیم مثلا نماز زمانی میتواند انسان را از فحشا ومنکر باز بدارد واو را به خداوند خویش نزدیک تر سازد که انسان در نماز تمامی توجهش به خدا باشد بطوریکه اگر صورت باطنی قلبش را مشاهده کردیم جز خدا نبینیم شیخ کلینى از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود:
در تورات نوشته شده است که: یَابْنَ آدَمُ تَفَرَّغْ لِعِبادَتى أَمْلَأُ قَلْبَکَ غِناً « کافى: 2/ 83، باب العبادة، حدیث 1 »
اى پسر آدم! خودت را براى عبادت من فارغ کن، تا من قلب تو را از غنى پر کنم.
پیامبر اعظم (ص) میفرماید: «اگر بدانی نماز چیست و با چه کسی نجوا و گفتگو میکنی خسته نمیشوی و نماز را به اتمام نمیبری» (1) بنابراین به پا داشتن نماز مبتنی بر درک صحیح از اسرار و فلسفه آن است و داشتن درک صحیح از فلسفه نماز موجب رعایت «ادب حضور» و داشتن «حضور قلب» در انسان میشود.
از امام رضا (ع) پرسیدند، ادب نماز چیست؟ حضرت فرمود: «ادب نماز این است که نماز را با «حضور قلب» و با فراغت اعضا و جوارح از هر کاری به جای آوری و با ذلت در مقابل خداوند بایستی، و بهشت را در طرف راست خود بینی و آتش را در طرف چپ و صراط را پیشرو و خداوند را در مقابل.» (فقهالرضا، ص 63)
پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند و آنان که ریا میکنند. آری این خطاب قرآن است- در سوره ماعون- به آنان که در نمازشان «ادب حضور» و «حضور قلب» ندارند بنابراین نمازی که از سر اخلاص نبوده و توام با «حضور قلب» نباشد، کلید در رحمت نخواهد بود، بلکه:
گر عاشق دلداری، با غیر چه دل داری
کانجا که بود اغیار، دلدار نمیگنجد
«شناخت و معرفت»، «احساس نیاز» و اخلاص، در راستای «ادب حضور» است،که از خود آن عالم رئوف، بینیاز علیالاطلاق باید طلب کمک و استعانت نموده و توفیق خواست.
با توجه به این مقدمه؛ در اینجا تعدادی از روایات مرتبط با آداب نشستن را ذکر میکنیم:
1. نقل شده است: «پیامبر(ص) به سه حالت مینشست: الف. سرپا مى نشست؛ یعنی ساقهاى پا را از زمین بلند کرده و دو زانو را در میان دو دست خود حلقهوار گرفته [و رانها را به شکم میچسباند] و به وسیله دست و شانه، پاها را میبست. ب. گاهى دو زانو می نشست. ج. گاهى یک پا را خم میکرد و پاى دیگر را روى آن میانداخت، و هرگز دیده نشد که آنحضرت(ص) چهار زانو بنشیند» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 661، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق).
ابوحمزه ثمالى میگوید: «دیدم على بن حسین(ع) نشسته و یکى از دو پا را روى ران دیگر نهاده، گفتم: مردم از این نوع نشستن بدشان آید و گویند: این نشستن پروردگارى است، در پاسخ فرمود: من خود از دلتنگى چنین نشستم و پروردگار را دلتنگى نیست و خواب او را فرانگیرد».( الکافی، ج 2، ص 661؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 12، ص 563 – 564، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.) منظور از تعبیر (این نشستن پروردگارى است) اعتقاد گروهی است که خدا را دارای جسم میدانند و این نوع نشستن را به او استناد میدهند.( سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 11، ص 118، تهران، المکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382ق.)
2. رو به قبله بودن در حالات مختلف، سفارش شده که از جمله آنها نشستن رو به قبله است. امام صادق(ع) میفرماید: « کان رسول الله أکثر ما یجلس تجاه القبلة؛رسول خدا(ص) بیشتر اوقات که مى نشست رو به قبله بود». (طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 26، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار(ع)، ج 1، ص 334، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.)
راوی میگوید: « رأیت أبا عبد الله(ع) یجلس فی بیته عند باب بیته قبالة القبلة؛ امام صادق(ع) را دیدم که در منزل خود رو به قبله کنار در ورودى مى نشیند».) طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 204، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385ق.(
3. در روایتی ذکر خاصی برای نشستن در مجالس، توصیه شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «زمانی که یکی از شماها در مجلسی نشست؛ از آنجا خارج نشود مگر اینکه سه مرتبه بگوید: سبحانک و بحمدک لا إله إلا أنت اغفر لی و تب علی اگر مجلس خیر بود این ذکر مانند مُهرى است براى تأیید آن، و اگر مجلس موعظه بود کفاره اى است …».) مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 205.(
4. توصیههایی برای نشستن در جلسه عمومی وجود دارد. از مجموع روایات در این مقام، استفاده میشود که انسان نباید دارای کبر و غرور بوده و خود را تنها شایستهی قسمت خاصی بداند. در اینجا تعدادی از روایات این باب را ذکر میکنیم:
امام صادق(ع): «رسول خدا(ص) اینگونه بود که در هر منزلى که وارد میشد همان دم در مى نشست».) شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 108، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.)
و از همان امام: «هر کس وارد مجلسى شد و بدون در نظر گرفتن مقام و اعتبار در جایى نشست، تا وقتى که از جایش برخیزد خداوند و فرشتگان بر او درود مى فرستند».( ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 486، قم،دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. )
«پیامبر(ص) فرمود: وقتى کسى وارد مجلسى شد هر جا که خالى است بنشیند».( مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 16، ص 240، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.)
5. رسول خدا(ص) فرمود: «زمانی که مجلسی برپا گردید؛ اگر کسی که در مجلس است، از برادر خود دعوت کرد و براى او جا باز کرد، دعوتش را اجابت کند. این احترامى است که به او نهاده و اگر کسى برایش جا باز نکرد هر کجا که جا بود، در آنجا بنشیند».) ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 2، ص 172، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.)
«زمانی که در نزد معلم و یا در جلسه کلاس و مجالس علم مینشینید، نزدیک به هم نشسته و برخی در پشت برخی دیگر بنشینید و جدا جدا و دور از یکدیگر ننشینید».( مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 205.)
و «در مجالس فقط براى سه گروه باید جا باز کرد: سالخوردگان به حرمت سن و سال ایشان، براى دانشمند و براى افراد حاکمان عادل به سبب مقام ایشان».( فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 476، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش.)
آداب راه رفتن :
1 – انسان بایددر راه رفتن با سبکسرى و به شتاب راه نرود که علامت سبک مغزى است .
2 – باکندى و آهستگى بیش از حد راه نرود که علامت کسالت و تنبلى است .
3 – مانند متکبران و خودخواهان ، خرامان خرامان راه نرود.
4 – شانه هاى خود را هنگام راه رفتن نباید تکان بدهد بلکه باید شانه هاى خود را پایین بیندازد.
5 – از تکان دادن شدید دستها و یا بى حرکت گذاشتن آنها پرهیز کند بلکه در همه حالات ، اعتدال را رعایت بنماید.
6 – هنگام راه رفتن به پشت سر خود نگاه نکند که کار احمقان است .
همیشه سر خود را پایین نیندازد که علامت حزن و اندوه فراوان است و در حال سوارى نیز حالت اعتدال را نگاه دارد.
آداب حضور در جمع دیگران:
1 – گردن خود را کج نکند و با ریش خویش و سایر اعضاى بدن بازى نکند.
2 – انگشت در دهان و بینى خود نکند.
3 – از انگشت و گردن خود صدا در نیاورد.
4 – از دهن درّه و خمیازه کشیدن بپرهیزد.
5 – آب بینى و آب دهان خود را در حضور دیگران نیندازد و اگر ناچار شد به گونه اى که کسى نفهمد انجام دهد.
6 – با دست و یا سر آستین خود، آب بینى و دهان را پاک نکند.
7 – از آب دهان انداختن زیاد پرهیز کند.
9 – اگر در مجلسى جاى خالى ندید، فورى برگردد و ناراحتى از خود نشان ندهد.
10 – در حضور مردم به غیر از صورت و دستها بقیه اعضاى خود را بپوشاند و در حضور بزرگان ، ساق پا و زانوى خود را برهنه نکند و در هیچ حالى خواه در حضور کسى یا در خلوت ، از زانو تا ناف خود را برهنه ننماید.
11 – در حضور مردم نخوابد.
12 – به پشت نخوابد خصوصا اگر در خواب خُرخُر مى کند؛ زیرا به پشت خوابیدن موجب زیادى خُرخُر است .
13 – اگر در جمعى بود و چرت بر او غالب شد، در صورت امکان جلسه را ترک کند و گرنه با سخن گفتن و فکر کردن چرت را ازسر خود بیرون کند.
14 – اگر در جمعى بود و آنها تمایل به خوابیدن داشتند او نیز موافقت کند و یا از میان آنها بیرون رود و به هر حال بیدار ننشیند.
15 – کارى که موجب نفرت و یا زحمت و یا ناراحتى کسى باشد انجام ندهد و اگر نتواند برخى ازاین کارها را انجام بدهد، باید بیندیشد که مذمت و سرزنش مردم و هتک حرمت او ناگوارتر است .
ویژگی های لباس و حجاب از نظر اسلام:
پوشش یکی از شئون انسانی است و این شأن انسان به خصوصیات متفاوت فردی، اجتماعی وی مربوط می شود و می توان گفت که لباس پرچم وجود آدمی است که از اعتقادات و فرهنگ و آداب و رسوم وی سخن می گوید.
پیدایش لباس منشأهای گوناگونی دارد، منشأ روانی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی و به خاطر این منشأها و کاربردهای گوناگون آن به عنوان نعمت از آن یاد می شود که خداوند مثل بقیه نعمت ها به انسان ارزانی داشته و آن را وسیله ای برای پوشش و زیبایی و حفاظت از سرما و گرما و از همه مهم تر، انجام عبادات خداوند قرارداده است.
روایات به این نکته اشاره دارند که لباس، نماد و سمبل اعتقاد انسان است و زبان گویای اوست که از سردرون انسان، پرده برمی دارد و حتی نسبت به جنس و رنگ و شکل لباس حساسیت نشان می دهد و رهنمود ارایه می نماید تا ما به اهمیت لباس و پوشش برای انسان پی برده و بدانیم که انسان با پوشیدن لباس، نشانه ها و نمادهای فرهنگی و اعتقادی خود را به نمایش می گذارد.
آنچه که از آیات و روایات بر می آید دین مبین اسلام به پوشش و ویژگی های آن اهمیت ویژه ای قائل شده است و هم چنین در اسلام به داشتن لباس باطنی (لباس تقوا)اهمیت بیشتری داده شده است و آن برلباس ظاهری مقدم دانسته شده است. در دین اسلام پرداختن به این لباس ظاهری هم باید وسیله ای برای دستیابی به کمالات وزیبایی های باطنی (تقوا)باشد تا جایی که لباس ظاهری یک مسلمان نباید با معیار های دست یابی به کمالات انسانی مخالفت داشته باشد. امام علی علیه السلام می فرماید: «بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.»
اهمیت پوشش در اسلام :
رسول خدا (ص) میفرماید:« تن با سه چیز شاداب و پروریده میشود: بوی خوش و لباس ملایم و نوشیدن عسل.»
امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «لباس، زیبایی را نمایان میسازد؛ نیز میفرماید: لباس پاکیزه غم و اندوه را میزداید و برای نماز نیز لازم است.»
ویژگی های لباس از دیدگاه اسلام :
1. پوشیدن لباس هایی که مخصوص زنان است، برای مردان و بالعکس پوشیدن لباس های مخصوص مردان برای زنان، بنا بر احتیاط واجب جایز نیست؛ اما پوشیدن لباس های مشترک اشکال ندارد و هم چنین پوشانیدن لباس های مستعمل پسران به دختران یا بر عکس اشکال ندارد.
حرمت این مسأله، علل گوناگونی می تواند داشته باشد. یکی از مهم ترین حکمت های آن جلوگیری از تشابه دو جنس زن و مرد است؛ زیرا این تشابه به تدریج زیانهای گوناگونی را در خانواده و اجتماع پدید می آورد.
نه تنها زنان نبایستی خود را به شکل مردان دربیاورند بلکه برعکس مردان نیز نبایستی خود را به شکل زنان در آورند.
در روایات متعددی از تشبه زنان به مردان و مردان به زنان نهی شده است.در چندین روایت اشخاصی که خود را به شکل جنس مخالف در بیاورند یا در رفتار و لباس پوشیدن و … خود را مانند جنس مخالف کنند مورد لعن خدا و رسول خدا( ص) قرار گرفته اند.( مستدرک الوسائل 3 246 9- باب عدم جواز تشبه النساء بالرجال)
در روایتی از نبی مکرم اسلام ص آمده است که «چهار گروه را خدا از رحمت خویش دور کرده است و خداو رسولش و ملاکه بر آنان لعن می فرستند …یکی از این گروهها زنانی هستند که خود را شبیه مردان می کنند »( مستدرک الوسائل 13 203 70)
پیامبر فرموده اند:«خدا مردانی را که شبیه زن می شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی دهند ، نفرین کرده است.»
بی شک حرمت تشبیه زنان به مردان و بالعکس به خاطر مفاسدی است که این کار برای فرد وجامعه در پی دارد.
دوگانگی شخصیتی و بحران هویت یکی از مهم ترین تاثیرات تشبیه به جنس مخالف است که زمینه انحرافات شخصی، روانی و هم اجتماعی را در پی خواهد داشت.تشبیه به جنس مخالف زمینه ای برای جهت گیری کارکردی شخص و شخصیت فرد بر خلاف جنسیت خود است که به ناکارآمدی و معطل ماندن استعدادهای شخصی و خدادادی می انجامد. این امر بزرگترین لطمه ای است که می تواند بر یک فرد وارد شود و مصداق روشنی از دوری از رحمت خداست.
2. عدم تشبه به کفار در پوشش؛ بدین معنی که مسلمانان در لباس، کفش، کلاه، انگشتر، گردن بند و سایر پوشیدنی ها، خود را شبیه کافران سازند؛ همانند پوشیدن کراوات، پاپیون و لباس هایی با مدل ها و تصاویر مخصوص به کفار که شعار و مروج فرهنگ آنان است. در روایات، تشبه به کفار در خصوص پوشش مورد توجه قرار گرفته و مؤمنان از آن نهی شده اند.
حضرت علی(ع) می فرماید: «کم می شود کسی خود را شبیه قومی سازد و اندک اندک از آنها نشود.»( نهج البلاغه، کلمات قصار 207)
در حدیثی امام صادق(ع) فرموند: «خداوند عزوجل، به پیامبری از پیامبرانش وحی نمود: به مؤمنان بگو! پوشش دشمنان من را نپوشند، از خوردنیهای ایشان نخورند و راههای آنان را نپیمایند، که در این صورت، بسان دشمنان من خواهند بود.» ( من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 252)
3. رعایت آراستگی و پاکیزه بودن
پیامبر اکرم( صلى الله علیه و آله) :«خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگى را دوست دارد »
حضرت علی (علیه السلام) :«آراستگی از اخلاق مومنان است.»
امام صادق (علیه السلام) :«خداوند آراستگی و زیبایی را دوست دارد و از نپرداختن به آن و خود را ژولیده نشان دادن بدش می آید.»
پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) :«لباس سفید و روشن بپوشید که پاکیزه و پاک تر است.»
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) :«خداوند دوست دارد که وقتی بنده ای برای دیدار دوستش میرود خود را آراسته کند.»
امام صادق (علیه السلام ):«لباس بپوش وتجمل کن به راستی که خداوند زیباست وزیبایی را دوست دارد ولی این زیبایی باید حلال باشد .»
4.لباس شهرت نباشد.
پیامبراکرم (صلی الله علیه واله)فرمودند:«کسی که دردنیا لباس شهرت بپوشد ، خداوند روز قیامت براو لباس ذلت خواهد پوشانید.» (میزان الحکمه جلد 5 ص 306(
لباس شهرت، لباسی است که پوشیدن آن برای شخص، به جهت جنس پارچه یا رنگ یا کیفیت دوخت یا مندرس بودنش و مانند آن، معمول نبوده و خلاف شأن او به حساب آید؛ به طوری که اگر آن را در برابر مردم بپوشد، توجه آنان را به خود جلب کرده و انگشت نما می شود. (حضرت آیت الله خامنه ای، اجوبة الاستفتائات، س 1361)
امام رضا (ع)فرمودند:«هر کس لباس بپوشد تا مباهات و جلوه گری کند خدا رحمتش را از او باز می دارد.»
5. لباسی که دارای پوشش کامل باشد.دین اسلام دستور میدهد تا در محیط اجتماع زنان و مردان مبادرت به حفظ پوشش بدنی خود کنند تا زمینههای نگاههای شهوت آلود را از بین ببرند تا از هر لحاظ محیط اجتماع محیطی سالم باشد.
یکی از اصحاب پیامبر میگوید روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفت و ران پایم پیدا شد. پیامبر که در حال عبور بودند، به من گفتند:« ران خود را بپوشان که جزء عورت است.»
امام صادق(علیهالسلام) :«پوشیدگی شدید لقمان را از علل حکیم شدن وی میدانند.»
همان طور که زنان موظف هستند ویژگیهای خاص جنسیتی خود را در اجتماع بروز ندهند، مردان نیز ملزمند محیط اجتماع را آلوده به مسائل جنسی و هوس آمیز ننمایند. به مردان توصیه میشود بدن خود را با لباسهای مناسب بپوشانند. مردان جایز نیستند از لباسهای تنگ استفاده کنند به طوری که اندامهای آنها را به نحوی نمایان کند که موجب تحریک و ایجاد مفسده شود. هم چنین لباسهای آستین کوتاه در صورتی که سبب مفسده باشد یا به طوری کوتاه و زننده باشد که موجب تحریک شهوات در اجتماع گردد برای مردان حرام است.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:« هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک».( شیخ مفید، امالی)
حضرت علی(ع) فرمودند:« بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.»
6. غصبی نباشد. پوشیدن لباس غصبی جایز نیست و شرعاً حرام است و نماز در آن نیز باطل است.(توضیح المسائل (امام) ، مسئله 815)
7.لباس مهیج نباشد.
پوشیدن هرگونه لباسی که عرفاً مهیج است و جلب توجه نامحرم می کند حرام است چه برای زن و چه برای مرد.(امام، با استفاده از استفتاء از کتاب احکام بانوان، ص 37)
مهیج بودن لباس خواه به خاطر رنگ آن باشد یا مدل آن یا جنس لباس و یا هر چیز دیگر باشد، لذا گاهی ممکن است. روسرى، مانتو، و مقنعه یا کفش خانمی بگونه ای باشد که جلب نظر نامحرم کند و مهیج باشد که در این صورت پوشیدن آن جایز نیست.(امام، اراکى، بهجت، خامنه اى، سیستانى، فاضل، گلپایگانی و مکارم)
پرسشگر عزیز؛ حضور در محضر خالق هستی بخش عالم، ادبی شایسته را می طلبد. ادب حضور، با توجه به مراتب افراد متفاوت است. حداقل مرتبه ی حضور این ادب را ایجاب می کند که معصیت ها را ترک نموده و به انجام واجبات اهتمام ورزیم.
هر رفتاری که به عنوان ادب حضور در جمع بیان شده، رعایت آن لزوما در خلوت ضروری نمی باشد. همچون خاراندن گوش.
ادب با خدا، عبارت است از : اقتداى به آداب الهى و پیامبر صلّى الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت پاکش ؛ که همان عمل به طاعت خداوند عزّوجل است و نیز حمد و سپاس او در شدّت و گشایش و صبر بر بلا. از این رو، ایّوب علیه السّلام خطاب به خدایش گفت : رَبِّ اِنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُ وَ اَنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمِین . حضرت ایّوب در این دعا ادب را از دو جهت نگاه داشته است ؛ اوّل : این که نگفته است خدایا! تو مرا به بلا انداخته اى ، بلکه مى گوید: مرا بیماری و سختى رسیده است . و دیگر این که نگفته است : بر من رحم نما! بلکه خود را در معرض رحمتش قرار داده و گفته است : تو از همه مهربانان عالم برتری . او چنین گوید، تا مرتبه صبر را حفظ نماید.(برگرفته از کتاب پندهای حکیمانه علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله ، نوشته عبّاس عزیزی)
دوست عزیز؛ لباس دست کم پاسخگوى سه نیاز آدمى است؛ یکى این که او را از سرما و گرما حفظ مى کند، دیگر این که در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک مى کند و سوم این که به او آراستگى و زیبایى و وقار مى بخشد. در هر جامعه اى نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاوه بر آن که تابع شرایط اقتصادى و اجتماعى و اقلیمى آن جامعه است، تابع جهان بینى و ارزش هاى حاکم بر فرهنگ آن جامعه نیز مى باشد. انسان بسته به این که براى جهان چه معنایى قائل باشد، خود را چگونه موجودى شناسد، چه سرنوشتى براى خود تصور کند و سعادت خود را در چه بداند، لباس پوشیدنش تفاوت مى کند. بر این اساس پوشیدن لباسهای نامناسب همچون تاپ و شلوارک،حتی درخلوت و تنهایی زیبنده ی مؤمن حقیقی نیست. البته اگر نامحرمی وجود نداشته باشد و برای محارم موجب مفسده نباشد، از نظر فقهی حرام نیست اما از نظر اخلاقی، پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و کوتاه، پوشش مناسبی برای سالک نیست.
پاسخ تفصیلی:
در تعالیم و آموزههای تربیتی اسلام، برای تمام حرکات و رفتارهای مسلمانان دستور و آدابی در نظر گرفته شده است. این آموزهها یا در قالب بیان رفتار و منش معصومان(ع) است، و یا در ضمن توصیه و سفارش قرآن و احادیث وارد شده است. البته ذکر این نوع آداب عموماً در مقام بیان استحباب بوده و انجام ندادن آنها گناه نیست. بهعلاوه؛ این موارد برای شرایط عادی است؛ یعنی اگر فردی دچار بیماری و یا مشکل خاصی است که نمیتواند این آداب را انجام دهد و یا برای او مشقت و ضرر دارد، موظف به رعایت این آداب نیست.
شکل ظاهری اموری که در عرف از آن تعبیر به ادب می شود قراردادی است ؛ لذا در فرهنگهای مختلف متفاوتند. برای مثال در جایی برای احترام به دیگری کلاه را از سر برمی دارند و در جایی دیگر به علامت احترام ــ مثل هندیها ــ کف دستها را به هم می چسبانند یا ــ مثل ژاپنی ها ــ به جلو خم می شوند. آنچه در این امور حقیقی است منظور و مقصود انجام دهنده است که در مثالهای بالا ،آن منظور و مقصود ، احترام گذاشتن است.
برای خدا هیچ اهمّیّتی ندارد که انسانها ایستاده باشند یا نشسته یا خوابیده ، همه این حالتها ، مخلوق خود او هستند. آنچه در محضر خدا مهمّ است روح عبودیّت است. این است که آدمی خود را در مقابل خدا کاره ای نداند و برای خود در مقابل خدا استقلالی قائل نشود. خداوند متعال برای این که این روح عبودیّت را در انسانها تقویت کند ، خودش اموری را با بشر قرارداد کرده است که از آن تعبیر می شود به شریعت یا احکام الهی. انسانها برای احترام به دیگران بر اساس قراردادهای اجتماعی عمل می کند ، امّا برای ادای رسم بندگی در مقابل خدا باید بر اساس قراردادهای الهی عمل نمایند. برای اقرار به عظمت خدا باید رکوع کنند و برای اعتراف به علوّ خدا باید سجده نمایند. و برای اظهار نیاز خود به خدا ، باید دستها را به رسم قنوت رو به آسمان بگشایند. برای اعتراف به غنی محض بودن او و فقیر محض بودن انسان ، ثروتمندان هر قوم باید به گرد خانه او بگردند. البته همانطور که در آداب اجتماعی اصل ، منظور و مقصود انجام دهنده عمل است و شکل ظاهری عمل ، اظهار کننده آن مقصود است ، در امور شریعت نیز ظاهر عمل باید همراه با معنی و مقصود باشد و الّا ارزشی نخواهد داشت. وقتی کسی رکوع می کند باید بداند که منظور از این حرکت چیست همانطور که وقتی کسی به رسم احترام به مهمان ، از جای خود بلند می شود باید بداند که منظور از آن ، حرمت نهادن به مهمان است.
« لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون .
نیکى، (تنها) این نیست که(به هنگام نماز،) روىِ خود را به سوى مشرق و(یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکى(و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب(آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال(خود) را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى کند؛ نماز را برپا مى دارد و زکات را مى پردازد؛ و(همچنین) کسانى که به عهد خود-به هنگامى که عهد بستند-وفا مى کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى دهند؛ اینها کسانى هستند که راست مى گویند؛ و(گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران! »(البقرة:177)
بنا بر این ادب حضور ایجاب نمی کند که انسان قراردادهای انسانها را در مورد خدا هم معتبر بداند ؛ بلکه ادب حضور مستلزم آن است که انسان تابع آداب و احکام الهی بوده و در همه حال خود را در محضر خدا بداند. «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ . ــ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ : مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی براى خردمندان است. ــ همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند؛ (و مى گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده اى! تو منزهى! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! »( آل عمران: 190 و 191)
امّا اینکه ادب حضور ایجاب می کند که انسان توجّه به غیرخدا نکند به معنی خاصّ خود درست است. توجّه به دیگران اگر به نحوی باشد که انسان را از توجّه به خدا باز دارد و با آن منافات داشته باشد یقیناً خلاف ادب است. برای مثال اگر کسی از دیگری کمک بخواهد بدون توجّه به این که او فقط واسطه فیض و وسیله است ، عملی بر خلاف ادب حضور کرده است ؛ امّا اگر هنگام کمک خواستن از دیگری توجّه داشته باشد که آن کمک کننده صرفاً وسیله کمک خداست ، و کمک کننده حقیقی خداست ، نه تنها عملش خلاف ادب نیست بلکه عین ادب و در حقیقت ، درخواست از خداست. همچنین زمانی که کسی برای راحتی اهل و عیال خود کار می کند اگر کارش از این باب باشد که خدا به این کار امر نموده و از ابراز علاقه به خانواده و زحمت کشیدن برای آنها خشنود است ، کار او عین ادب و عین عبادت است ؛ امّا اگر صرفاً به خاطر علاقه خود به خانواده اش باشد و توجّهی به خدا نداشته باشد ، کارش خلاف ادب مع الله است. البته باید توجّه نمود که ترک ادب در محضر خدا نیز مراتبی دارد ؛ کفر و شرک و ظلم از بالاترین مراتب ترک ادب است و دیگر امور حرام بعد از آنها قرار دارند و ارتکاب مکروهات در رتبه پاینترند. انجام امور مباح نیز برای کسانی که فهم حضور را دارند به نوعی ترک ادب است ، لذا اولیاء الهی در امور مباح نیز قصد قربت می کنند ؛ یعنی غذا خوردن و خوابیدن آنها برای خداست. البته باید دانست که رسیدن به این مرحله از ادب حضور ، یک شبه حاصل نمی شود بلکه محصول یک عمر تزکیه نفس است . همانگونه که انسانهای مؤدّب در امور اجتماعی نیز یک شبه مؤدّب نمی شوند بلکه تلاش دهها ساله والدین و مربّیان و خود شخص است که او را به مرور زمان ، انسانی مؤدّب می سازد.
ادب هنگامی نسبت به شخصی اعمال می شود که انسان او را بشناسد و هرچه این شناخت بیشتر باشد و آن شخص مخاطب ،وجودی گرامی تر داشته باشد،ادب هم بیشتر خواهد شد.
پس اولین پایه ادب ،شناخت و معرفت است.
بالاترین و دائمیترین محضر بین همهی محضرها، محضر الهی است. به تعبیر امام خمینی(ره) «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید» زیرا معصیت درنوردیدن حدود الهی و آداب محضر خداوندی است. از سوی دیگر، «نماز» بالاترین و مهمترین موقعیت در درک محضر الهی و حفظ حدود الهی است. نماز، قلهی ادب است.
آنچه موجب حیات روح و شکوفایی استعدادهای نهفته آدمی میشود ادب و حضور است به فرموده ی حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله :
سرمایه راهرو حضور و ادب است
آنگاه یکی همّت ودیگر طلب است
ناچار بود راهرو این چاراصول
ورنه به مراد دل رسیدن عجب است
چه اینکه جناب مولوی در این باره گوید:
ازخدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم شد از فضل رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد
حضور قلب در نماز و دعا یکی از شاخص ترین مصادیق رعایت ادب در پیشگاه خداوند است. حضرت امام خمینی در مورد حضور قلب می فرمایند:
«عبادت و مناسک و اذکار و اوراد، وقتى نتیجه کامل دارد که صورت باطنه قلب شود و باطن ذات انسان به آن مخمّر گردد و دل انسان صورت عبودیّت به خود گیرد و از خودسرى و سرکشى بیرون آید.»( آداب الصلوه فصل 8)
معنی این عبارت آن است که ما زمانی میتوانیم آثار وعده داده شده طاعات و عبادات خود را مشاهده کنیم که عبادات را با حضور قلب ادا نمائیم مثلا نماز زمانی میتواند انسان را از فحشا ومنکر باز بدارد واو را به خداوند خویش نزدیک تر سازد که انسان در نماز تمامی توجهش به خدا باشد بطوریکه اگر صورت باطنی قلبش را مشاهده کردیم جز خدا نبینیم شیخ کلینى از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمود:
در تورات نوشته شده است که: یَابْنَ آدَمُ تَفَرَّغْ لِعِبادَتى أَمْلَأُ قَلْبَکَ غِناً « کافى: 2/ 83، باب العبادة، حدیث 1 »
اى پسر آدم! خودت را براى عبادت من فارغ کن، تا من قلب تو را از غنى پر کنم.
پیامبر اعظم (ص) میفرماید: «اگر بدانی نماز چیست و با چه کسی نجوا و گفتگو میکنی خسته نمیشوی و نماز را به اتمام نمیبری» (1) بنابراین به پا داشتن نماز مبتنی بر درک صحیح از اسرار و فلسفه آن است و داشتن درک صحیح از فلسفه نماز موجب رعایت «ادب حضور» و داشتن «حضور قلب» در انسان میشود.
از امام رضا (ع) پرسیدند، ادب نماز چیست؟ حضرت فرمود: «ادب نماز این است که نماز را با «حضور قلب» و با فراغت اعضا و جوارح از هر کاری به جای آوری و با ذلت در مقابل خداوند بایستی، و بهشت را در طرف راست خود بینی و آتش را در طرف چپ و صراط را پیشرو و خداوند را در مقابل.» (فقهالرضا، ص 63)
پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند و آنان که ریا میکنند. آری این خطاب قرآن است- در سوره ماعون- به آنان که در نمازشان «ادب حضور» و «حضور قلب» ندارند بنابراین نمازی که از سر اخلاص نبوده و توام با «حضور قلب» نباشد، کلید در رحمت نخواهد بود، بلکه:
گر عاشق دلداری، با غیر چه دل داری
کانجا که بود اغیار، دلدار نمیگنجد
«شناخت و معرفت»، «احساس نیاز» و اخلاص، در راستای «ادب حضور» است،که از خود آن عالم رئوف، بینیاز علیالاطلاق باید طلب کمک و استعانت نموده و توفیق خواست.
با توجه به این مقدمه؛ در اینجا تعدادی از روایات مرتبط با آداب نشستن را ذکر میکنیم:
1. نقل شده است: «پیامبر(ص) به سه حالت مینشست: الف. سرپا مى نشست؛ یعنی ساقهاى پا را از زمین بلند کرده و دو زانو را در میان دو دست خود حلقهوار گرفته [و رانها را به شکم میچسباند] و به وسیله دست و شانه، پاها را میبست. ب. گاهى دو زانو می نشست. ج. گاهى یک پا را خم میکرد و پاى دیگر را روى آن میانداخت، و هرگز دیده نشد که آنحضرت(ص) چهار زانو بنشیند» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 661، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق).
ابوحمزه ثمالى میگوید: «دیدم على بن حسین(ع) نشسته و یکى از دو پا را روى ران دیگر نهاده، گفتم: مردم از این نوع نشستن بدشان آید و گویند: این نشستن پروردگارى است، در پاسخ فرمود: من خود از دلتنگى چنین نشستم و پروردگار را دلتنگى نیست و خواب او را فرانگیرد».( الکافی، ج 2، ص 661؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 12، ص 563 – 564، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.) منظور از تعبیر (این نشستن پروردگارى است) اعتقاد گروهی است که خدا را دارای جسم میدانند و این نوع نشستن را به او استناد میدهند.( سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 11، ص 118، تهران، المکتبة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1382ق.)
2. رو به قبله بودن در حالات مختلف، سفارش شده که از جمله آنها نشستن رو به قبله است. امام صادق(ع) میفرماید: « کان رسول الله أکثر ما یجلس تجاه القبلة؛رسول خدا(ص) بیشتر اوقات که مى نشست رو به قبله بود». (طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 26، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق؛ بحرانی، سید هاشم، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار(ع)، ج 1، ص 334، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.)
راوی میگوید: « رأیت أبا عبد الله(ع) یجلس فی بیته عند باب بیته قبالة القبلة؛ امام صادق(ع) را دیدم که در منزل خود رو به قبله کنار در ورودى مى نشیند».) طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 204، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385ق.(
3. در روایتی ذکر خاصی برای نشستن در مجالس، توصیه شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «زمانی که یکی از شماها در مجلسی نشست؛ از آنجا خارج نشود مگر اینکه سه مرتبه بگوید: سبحانک و بحمدک لا إله إلا أنت اغفر لی و تب علی اگر مجلس خیر بود این ذکر مانند مُهرى است براى تأیید آن، و اگر مجلس موعظه بود کفاره اى است …».) مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 205.(
4. توصیههایی برای نشستن در جلسه عمومی وجود دارد. از مجموع روایات در این مقام، استفاده میشود که انسان نباید دارای کبر و غرور بوده و خود را تنها شایستهی قسمت خاصی بداند. در اینجا تعدادی از روایات این باب را ذکر میکنیم:
امام صادق(ع): «رسول خدا(ص) اینگونه بود که در هر منزلى که وارد میشد همان دم در مى نشست».) شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 108، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.)
و از همان امام: «هر کس وارد مجلسى شد و بدون در نظر گرفتن مقام و اعتبار در جایى نشست، تا وقتى که از جایش برخیزد خداوند و فرشتگان بر او درود مى فرستند».( ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 486، قم،دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. )
«پیامبر(ص) فرمود: وقتى کسى وارد مجلسى شد هر جا که خالى است بنشیند».( مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 16، ص 240، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.)
5. رسول خدا(ص) فرمود: «زمانی که مجلسی برپا گردید؛ اگر کسی که در مجلس است، از برادر خود دعوت کرد و براى او جا باز کرد، دعوتش را اجابت کند. این احترامى است که به او نهاده و اگر کسى برایش جا باز نکرد هر کجا که جا بود، در آنجا بنشیند».) ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 2، ص 172، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.)
«زمانی که در نزد معلم و یا در جلسه کلاس و مجالس علم مینشینید، نزدیک به هم نشسته و برخی در پشت برخی دیگر بنشینید و جدا جدا و دور از یکدیگر ننشینید».( مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 205.)
و «در مجالس فقط براى سه گروه باید جا باز کرد: سالخوردگان به حرمت سن و سال ایشان، براى دانشمند و براى افراد حاکمان عادل به سبب مقام ایشان».( فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 476، انتشارات رضی، چاپ اول، 1375ش.)
آداب راه رفتن :
1 – انسان بایددر راه رفتن با سبکسرى و به شتاب راه نرود که علامت سبک مغزى است .
2 – باکندى و آهستگى بیش از حد راه نرود که علامت کسالت و تنبلى است .
3 – مانند متکبران و خودخواهان ، خرامان خرامان راه نرود.
4 – شانه هاى خود را هنگام راه رفتن نباید تکان بدهد بلکه باید شانه هاى خود را پایین بیندازد.
5 – از تکان دادن شدید دستها و یا بى حرکت گذاشتن آنها پرهیز کند بلکه در همه حالات ، اعتدال را رعایت بنماید.
6 – هنگام راه رفتن به پشت سر خود نگاه نکند که کار احمقان است .
همیشه سر خود را پایین نیندازد که علامت حزن و اندوه فراوان است و در حال سوارى نیز حالت اعتدال را نگاه دارد.
آداب حضور در جمع دیگران:
1 – گردن خود را کج نکند و با ریش خویش و سایر اعضاى بدن بازى نکند.
2 – انگشت در دهان و بینى خود نکند.
3 – از انگشت و گردن خود صدا در نیاورد.
4 – از دهن درّه و خمیازه کشیدن بپرهیزد.
5 – آب بینى و آب دهان خود را در حضور دیگران نیندازد و اگر ناچار شد به گونه اى که کسى نفهمد انجام دهد.
6 – با دست و یا سر آستین خود، آب بینى و دهان را پاک نکند.
7 – از آب دهان انداختن زیاد پرهیز کند.
9 – اگر در مجلسى جاى خالى ندید، فورى برگردد و ناراحتى از خود نشان ندهد.
10 – در حضور مردم به غیر از صورت و دستها بقیه اعضاى خود را بپوشاند و در حضور بزرگان ، ساق پا و زانوى خود را برهنه نکند و در هیچ حالى خواه در حضور کسى یا در خلوت ، از زانو تا ناف خود را برهنه ننماید.
11 – در حضور مردم نخوابد.
12 – به پشت نخوابد خصوصا اگر در خواب خُرخُر مى کند؛ زیرا به پشت خوابیدن موجب زیادى خُرخُر است .
13 – اگر در جمعى بود و چرت بر او غالب شد، در صورت امکان جلسه را ترک کند و گرنه با سخن گفتن و فکر کردن چرت را ازسر خود بیرون کند.
14 – اگر در جمعى بود و آنها تمایل به خوابیدن داشتند او نیز موافقت کند و یا از میان آنها بیرون رود و به هر حال بیدار ننشیند.
15 – کارى که موجب نفرت و یا زحمت و یا ناراحتى کسى باشد انجام ندهد و اگر نتواند برخى ازاین کارها را انجام بدهد، باید بیندیشد که مذمت و سرزنش مردم و هتک حرمت او ناگوارتر است .
ویژگی های لباس و حجاب از نظر اسلام:
پوشش یکی از شئون انسانی است و این شأن انسان به خصوصیات متفاوت فردی، اجتماعی وی مربوط می شود و می توان گفت که لباس پرچم وجود آدمی است که از اعتقادات و فرهنگ و آداب و رسوم وی سخن می گوید.
پیدایش لباس منشأهای گوناگونی دارد، منشأ روانی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی و به خاطر این منشأها و کاربردهای گوناگون آن به عنوان نعمت از آن یاد می شود که خداوند مثل بقیه نعمت ها به انسان ارزانی داشته و آن را وسیله ای برای پوشش و زیبایی و حفاظت از سرما و گرما و از همه مهم تر، انجام عبادات خداوند قرارداده است.
روایات به این نکته اشاره دارند که لباس، نماد و سمبل اعتقاد انسان است و زبان گویای اوست که از سردرون انسان، پرده برمی دارد و حتی نسبت به جنس و رنگ و شکل لباس حساسیت نشان می دهد و رهنمود ارایه می نماید تا ما به اهمیت لباس و پوشش برای انسان پی برده و بدانیم که انسان با پوشیدن لباس، نشانه ها و نمادهای فرهنگی و اعتقادی خود را به نمایش می گذارد.
آنچه که از آیات و روایات بر می آید دین مبین اسلام به پوشش و ویژگی های آن اهمیت ویژه ای قائل شده است و هم چنین در اسلام به داشتن لباس باطنی (لباس تقوا)اهمیت بیشتری داده شده است و آن برلباس ظاهری مقدم دانسته شده است. در دین اسلام پرداختن به این لباس ظاهری هم باید وسیله ای برای دستیابی به کمالات وزیبایی های باطنی (تقوا)باشد تا جایی که لباس ظاهری یک مسلمان نباید با معیار های دست یابی به کمالات انسانی مخالفت داشته باشد. امام علی علیه السلام می فرماید: «بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.»
اهمیت پوشش در اسلام :
رسول خدا (ص) میفرماید:« تن با سه چیز شاداب و پروریده میشود: بوی خوش و لباس ملایم و نوشیدن عسل.»
امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «لباس، زیبایی را نمایان میسازد؛ نیز میفرماید: لباس پاکیزه غم و اندوه را میزداید و برای نماز نیز لازم است.»
ویژگی های لباس از دیدگاه اسلام :
1. پوشیدن لباس هایی که مخصوص زنان است، برای مردان و بالعکس پوشیدن لباس های مخصوص مردان برای زنان، بنا بر احتیاط واجب جایز نیست؛ اما پوشیدن لباس های مشترک اشکال ندارد و هم چنین پوشانیدن لباس های مستعمل پسران به دختران یا بر عکس اشکال ندارد.
حرمت این مسأله، علل گوناگونی می تواند داشته باشد. یکی از مهم ترین حکمت های آن جلوگیری از تشابه دو جنس زن و مرد است؛ زیرا این تشابه به تدریج زیانهای گوناگونی را در خانواده و اجتماع پدید می آورد.
نه تنها زنان نبایستی خود را به شکل مردان دربیاورند بلکه برعکس مردان نیز نبایستی خود را به شکل زنان در آورند.
در روایات متعددی از تشبه زنان به مردان و مردان به زنان نهی شده است.در چندین روایت اشخاصی که خود را به شکل جنس مخالف در بیاورند یا در رفتار و لباس پوشیدن و … خود را مانند جنس مخالف کنند مورد لعن خدا و رسول خدا( ص) قرار گرفته اند.( مستدرک الوسائل 3 246 9- باب عدم جواز تشبه النساء بالرجال)
در روایتی از نبی مکرم اسلام ص آمده است که «چهار گروه را خدا از رحمت خویش دور کرده است و خداو رسولش و ملاکه بر آنان لعن می فرستند …یکی از این گروهها زنانی هستند که خود را شبیه مردان می کنند »( مستدرک الوسائل 13 203 70)
پیامبر فرموده اند:«خدا مردانی را که شبیه زن می شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی دهند ، نفرین کرده است.»
بی شک حرمت تشبیه زنان به مردان و بالعکس به خاطر مفاسدی است که این کار برای فرد وجامعه در پی دارد.
دوگانگی شخصیتی و بحران هویت یکی از مهم ترین تاثیرات تشبیه به جنس مخالف است که زمینه انحرافات شخصی، روانی و هم اجتماعی را در پی خواهد داشت.تشبیه به جنس مخالف زمینه ای برای جهت گیری کارکردی شخص و شخصیت فرد بر خلاف جنسیت خود است که به ناکارآمدی و معطل ماندن استعدادهای شخصی و خدادادی می انجامد. این امر بزرگترین لطمه ای است که می تواند بر یک فرد وارد شود و مصداق روشنی از دوری از رحمت خداست.
2. عدم تشبه به کفار در پوشش؛ بدین معنی که مسلمانان در لباس، کفش، کلاه، انگشتر، گردن بند و سایر پوشیدنی ها، خود را شبیه کافران سازند؛ همانند پوشیدن کراوات، پاپیون و لباس هایی با مدل ها و تصاویر مخصوص به کفار که شعار و مروج فرهنگ آنان است. در روایات، تشبه به کفار در خصوص پوشش مورد توجه قرار گرفته و مؤمنان از آن نهی شده اند.
حضرت علی(ع) می فرماید: «کم می شود کسی خود را شبیه قومی سازد و اندک اندک از آنها نشود.»( نهج البلاغه، کلمات قصار 207)
در حدیثی امام صادق(ع) فرموند: «خداوند عزوجل، به پیامبری از پیامبرانش وحی نمود: به مؤمنان بگو! پوشش دشمنان من را نپوشند، از خوردنیهای ایشان نخورند و راههای آنان را نپیمایند، که در این صورت، بسان دشمنان من خواهند بود.» ( من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 252)
3. رعایت آراستگی و پاکیزه بودن
پیامبر اکرم( صلى الله علیه و آله) :«خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگى را دوست دارد »
حضرت علی (علیه السلام) :«آراستگی از اخلاق مومنان است.»
امام صادق (علیه السلام) :«خداوند آراستگی و زیبایی را دوست دارد و از نپرداختن به آن و خود را ژولیده نشان دادن بدش می آید.»
پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) :«لباس سفید و روشن بپوشید که پاکیزه و پاک تر است.»
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) :«خداوند دوست دارد که وقتی بنده ای برای دیدار دوستش میرود خود را آراسته کند.»
امام صادق (علیه السلام ):«لباس بپوش وتجمل کن به راستی که خداوند زیباست وزیبایی را دوست دارد ولی این زیبایی باید حلال باشد .»
4.لباس شهرت نباشد.
پیامبراکرم (صلی الله علیه واله)فرمودند:«کسی که دردنیا لباس شهرت بپوشد ، خداوند روز قیامت براو لباس ذلت خواهد پوشانید.» (میزان الحکمه جلد 5 ص 306(
لباس شهرت، لباسی است که پوشیدن آن برای شخص، به جهت جنس پارچه یا رنگ یا کیفیت دوخت یا مندرس بودنش و مانند آن، معمول نبوده و خلاف شأن او به حساب آید؛ به طوری که اگر آن را در برابر مردم بپوشد، توجه آنان را به خود جلب کرده و انگشت نما می شود. (حضرت آیت الله خامنه ای، اجوبة الاستفتائات، س 1361)
امام رضا (ع)فرمودند:«هر کس لباس بپوشد تا مباهات و جلوه گری کند خدا رحمتش را از او باز می دارد.»
5. لباسی که دارای پوشش کامل باشد.دین اسلام دستور میدهد تا در محیط اجتماع زنان و مردان مبادرت به حفظ پوشش بدنی خود کنند تا زمینههای نگاههای شهوت آلود را از بین ببرند تا از هر لحاظ محیط اجتماع محیطی سالم باشد.
یکی از اصحاب پیامبر میگوید روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفت و ران پایم پیدا شد. پیامبر که در حال عبور بودند، به من گفتند:« ران خود را بپوشان که جزء عورت است.»
امام صادق(علیهالسلام) :«پوشیدگی شدید لقمان را از علل حکیم شدن وی میدانند.»
همان طور که زنان موظف هستند ویژگیهای خاص جنسیتی خود را در اجتماع بروز ندهند، مردان نیز ملزمند محیط اجتماع را آلوده به مسائل جنسی و هوس آمیز ننمایند. به مردان توصیه میشود بدن خود را با لباسهای مناسب بپوشانند. مردان جایز نیستند از لباسهای تنگ استفاده کنند به طوری که اندامهای آنها را به نحوی نمایان کند که موجب تحریک و ایجاد مفسده شود. هم چنین لباسهای آستین کوتاه در صورتی که سبب مفسده باشد یا به طوری کوتاه و زننده باشد که موجب تحریک شهوات در اجتماع گردد برای مردان حرام است.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:« هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک».( شیخ مفید، امالی)
حضرت علی(ع) فرمودند:« بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.»
6. غصبی نباشد. پوشیدن لباس غصبی جایز نیست و شرعاً حرام است و نماز در آن نیز باطل است.(توضیح المسائل (امام) ، مسئله 815)
7.لباس مهیج نباشد.
پوشیدن هرگونه لباسی که عرفاً مهیج است و جلب توجه نامحرم می کند حرام است چه برای زن و چه برای مرد.(امام، با استفاده از استفتاء از کتاب احکام بانوان، ص 37)
مهیج بودن لباس خواه به خاطر رنگ آن باشد یا مدل آن یا جنس لباس و یا هر چیز دیگر باشد، لذا گاهی ممکن است. روسرى، مانتو، و مقنعه یا کفش خانمی بگونه ای باشد که جلب نظر نامحرم کند و مهیج باشد که در این صورت پوشیدن آن جایز نیست.(امام، اراکى، بهجت، خامنه اى، سیستانى، فاضل، گلپایگانی و مکارم)