۱۳۹۲/۱۲/۰۴
–
۵۱۷۴ بازدید
این حدیث که حضرت علی علیه السلام می فرمایند : ارزو سلطان شیطانهاست که بر دل انسانها غافل حکومت می کند . یعنی چی ؟من دوست دارم به همسر مناسب و شایسته برسم در رشته تحصیلی دانشگاهی مورد نظر استاد بشم و کسب وکاری حلال برای خودم دست و پا کنم و بتونم اطرافیانم را هم ازان بهر مند کنم جزوش می شه . هرچند که سنم درایام ابتدای جوانی نباشه .
یه سوال دیگه اینکه معنی ارزوی دراز چی هستش و ایا با این ارزوهای من همخوانی داره؟
توضیج اجمالی مراد حضرت علیّ(ع) هر آرزویی نیست بلکه آرزوهای بی پایه و اساس است که بر اثر تخیل و توهم شیطانی بوجود آمده و راه را بر واقعیتها و حقایق می بندد و انسان را در صورت غفلت وادار می کند که از هر راهی هر چند غیر مشروع به آنها برسد.
و آروزی داشتن همسر مناسب، تحصیل در رشته دانشگاهی مورد نیاز و استاد شدن در آن، و نیز داشتن کسب و کار حلال، و بهره مند کردن دیگران از آن- البته با برنامه، کار، تلاش، توکل و توسل- مواردی هستند که مورد نظر و سفارش دین و اولیاء آن می باشند.
توضیح تفصیلی:
یکى از ساز و کارهاى حیات و زندگى امیدوارى است. از نظر جهان بینى توحیدى اسلام، امید تحفه الهى است که چرخ زندگى را به گردش در مى آورد و موتور تلاش و انگیزه را پرشتاب مى کند. اگر روزى امید از انسان گرفته شود، دوران خمودگى و ایستایى او فرا مى رسد. امیدوار بودن هنرى است که باید همگان آن را فرا گیرند.
حقیقت امیدوارى:
امیدوارى حالتى نفسانى است که در آن انسان به امورى که انتظارش را دارد دلبستگى پیدا می کند. امید در انتظار چیزى بودن است؛ در حالى که بیشتر وسایل و اسباب آن فراهم شده باشد. در فرهنگ فارسى، به طور معمول امید و آرزو در کنار یکدیگر به کار مى رود. در زبان عربى، به صورت جداگانه با عنوانهاى «رجا» و «اَمَل» استفاده می شود.
در هر امیدوارى، آرزو وجود دارد؛ ولى هر آرزویى امیدوارى نیست. شاید بتوان امید را در زندگى به سکان کشتى تشبیه کرد؛ همان طورى که کشتى بدون سکاندار در دریاى خروشان و پرتلاطم سرگردان خواهد بود، انسان ناامید نیز در این دنیاى پرهیاهو حیران خواهد ماند. برخی از افراد به علت شکستهایی که در گذشته خورده اند امیدشان را از دست می دهند، به طورى که زندگى منهاى امید را تحمل نمی کنند و – در نهایت – مرگ را که بدترین گزینه است انتخاب می کنند. آن عده هم که زنده اند در واقع مرده متحرکى بیش نیستند.
امیدوارى، نه خیالپردازى:
انسان باید به اندازه اى براى خود امیدسازى کند که به مرز خیالپردازى نرسد. باید مرز بین امیدوارى و خوش خیالى را بخوبى دانست تا یکى از آنها در جاى دیگرى قرار نگیرد. امیدوارى مقوله اى است که با فعالیت و تلاش همراه است و از سه جزء «شناختى» و «عاطفى» و «حرکتى» تشکیل مى شود. باغبانى را در نظر بگیرید که در ذهن خود ثمرها و نتایج کارش را – که باغستانی سرسبز و آباد است – تصور مى کند و آن را مطلوب مى بیند. از این رو، نوعى دلدادگى در او پدید مى آید و آرزوى داشتن چنین باغى را مى کند و سپس به منظور تحقق آن به فعالیت مى پردازد.
این مسئله در زمینه های معنوى نیز صادق است. رسول اکرم (ص) مى فرماید: نادان کسى است که از هواى نفسانى خود پیروى کند و در عین حال از خداوند انتظار بهشت داشته باشد.
بارها شنیده ایم که «در ناامیدى، بسى امید است»؛ ولى نباید با این بهانه دست از کار و تلاش کشید و به یاری دیگران چشم دوخت. میوه شیرین و گواراى درخت امید آن گاه به بار مى نشیند که با تلاش و فعالیت آبیارى شده باشد. امام على(ع) مى فرماید: از کسانى مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار است.
بنابر این، اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد، باید خود را براى استقبال از آن آماده کند. کسى که ادعا مى کند انتظار چیزى دارد و اثرى در عمل او نمایان نیست در واقع به ادعاى دروغینى دست زده است.
اهمیت امید و آرزو در اسلام:
در اسلام، امید و آرزو جایگاه رفیعى دارد؛ تا جایى که در روایات معصومان (علیهم السلام) از امید به عنوان «رحمت الهى» یاد شده است. پیامبر (ص) مى فرماید: امید و آرزو براى امت من رحمت است؛ و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت. مادر نماد عاطفه و مهربانى است. امید است که مادری را به مهربانى وا مى دارد و باران عطوفت وى را سرازیر مى کند. اگر روزى امید را از وى بگیرند، حتى حاضر نخواهد شد که نوزاد دلبندش را شیر بدهد.
در حدیثى از حضرت مسیح (ع)، مى خوانیم که در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده کرد که با کمک بیل و کلنگ به شکافتن زمین مشغول است. حضرت مسیح (ع) به پیشگاه خدا گفت: خدایا، امید و آرزو را از او بگیر.
ناگهان پیرمرد بیل را به کنارى انداخت و روى زمین دراز کشید و خوابید. کمى بعد، حضرت مسیح (ع) گفت: بارالها، امید و آرزو را به او برگردان.
… و مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد. حضرت مسیح (ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم: یک بار بیل را به کنار افکندى و روى زمین خوابیدى؛ و در مرحله دوم برخاستى و مشغول به کار شدى!
پیرمرد در جواب گفت: بار اول، فکر کردم که پیر و ناتوان شده ام؛ چرا این همه به خود زحمت دهم و تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم، ولى چیزى نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد که از کجا معلوم سالهای زیادى زنده نمانم؟ انسان تا زنده است، باید براى خود و خانواده اش تلاش کند؛ از این رو، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم.
اقسام امید و آرزو:
به طور کلى، امید و آرزو به دو قسمت «کاذب» و «صادق» تقسیم می شود. «استاد مطهرى» مى گوید: بیشتر افرادى که از لحاظ روح و روان سالم و با نشاط اند و انحرافى پیدا نکرده اند کمتر به تخیل و به هم بافتن آرزوهاى دور و دراز و نامعقول مى پردازند. همیشه عملى فکر مى کنند و عملى آرزو مى کنند؛ یعنى آرزوهاى آنها در جهت همان مدارى است که در زندگى دارند. روى بال و پر خیال نمى نشینند و آرزوى امور ناشدنى را نمى کنند؛ ولى افراد ضعیف – که مبتلا به بیمارى روانى اند و نشاط عمل ندارند و در وجودشان همت و اراده اى وجود ندارد – بیشتر بر مرکب سریع السیر خیال سوار مى شوند و با خیالات خود را سرگرم مى کنند. پس باید دایره امیدها و آرزوهایمان را محدود کنیم و بدانیم هر چیزى شایسته امید داشتن نیست. بازیابى و تشخیص امیدهاى واهى و کاذب از امیدهاى واقعى و صادق و امیدهاى پست و بى ارزش از امیدهاى ارزشمند و متعالى و تجدید نظر در امیدها امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر است.
آرزوی طولانی:
انسان با آرزو همزاد است و با آرزو زندگی می کند. شب هنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر می رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم با بهروزی و سعادت از خواب بر می خیزد. انسان نمی تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد چون او به گونه ای آفریده شده که این خواسته ها با اوست و به طور طبیعی و فطری و به حق در وجود او قرار داده شده است. به او شکم داده اند پس غذا می خواهد و ذائقه و چشم و گوش و احساس داده اند پس باید طالب چشیدن و دیدن و گوش دادن و احساس کردن باشد. به او غریزه جنسی داده اند پس باید طالب همسر و ازدواج باشد و در درونش میل به داشتن فرزند قرار داده اند پس طبیعی است که این خواسته را داشته باشد.
آن چه مذموم و ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهی کرده اند، داشتن آرزوی طولانی و دراز است، یعنی آرزوهایی که متناسب با میزان توانایی و استعداد و در محدوده قدرت ما و حتی عمر کوتاه ما نمی باشد، چیزی که نکوهش شده «طول امل» یعنی آرزوهای غیر معقول و غیرمنطقی و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهی و دور شدن از حدود شرع و چارچوب دین ثمری ندارد.
((طول امل )) داشتن آرزوهای دور و دراز دنیوی است البته لزوما به این معنا نیست که یک آرزوی خیلی بزرگ در کار باشد بلکه هر روز به آرزویی دل سپردن و زندگی را در چاله آمال و هوس ها و آرزوها سپری کردن و هر روز در پی چیزی از متاع دنیا بودن همان طول امل است . و برای مبارزه با آن باید: 1- حقیقت فانی بودن و گذرای این جهان و جاودانگی و ابدیت آخرت را شناخت . 2- لوح دل را ازمحبت و وابستگی به دنیا پالایید و بخش مهمی از برنامه های خود را برای ساختن جهان آخرت ترتیب داد. 3- معرفت و خداشناسی خود را بالا برد و دل را خواستگاه عشق به معبود حقیقی قرار داد.
امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «من اطال الامل اساء العمل؛ هر کس آرزویش را طولانی کند عملش را زشت و ناپسند می گرداند»، (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 35). چون اگر انسان در زندگی بلند پرواز بود و خواسته ای بالاتر از حد امکانات و توانایی خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهی داشت، مجبور است همه حریم ها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروایی متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعی است که چنین انسانی نمی تواند درچارچوب شرع و دین و عقل حرکت کند و اعمالش از حکم دین و عقل پیروی نمی کند، در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار می گردد و تازه این به معنای وصول قطعی و صد در صد به خواسته مورد نظر نمی باشد چون ممکن است علیرغم دست زدن به هر کار و وارد شدن از هر در و خود را به آب و آتش زدن همه سرمایه انسان بر باد رود و انسان به مقصد خود نرسد اما برای رسیدن به خواسته های معقول در چارچوب تعالیم شرع و دین، باید از نیروی فکر و اندیشه و اراده قوی کمک گرفت و با استعانت از عنایات و امدادهای الهی و توسل به اولیای برگزیده او، راه رسیدن به خواسته را هموار کرد. ولی باید توجه داشت که اراده انسان تنها جزیی از علت تحقق خواسته و آرزوست و گاه می شود که انسان مؤمن با وجود سعی فراوان در رسیدن به هدفی، موانعی شناخته یا ناشناخته میان انسان و خواستهاش فاصله می اندازد و گاه انسان خواسته ای را به خیر و صلاح خود می داند ولی چون واقعا چنین نمی باشد و به زیان و ضرر اوست، خداوند از لطف و کرمش این خواسته را تأمین نمی نماید. پس هر چند سعی و کوشش در رسیدن به مقصد و هدف نقش تعیین کننده دارد و اراده انسانی دارای نقشی محوری و کلیدی است ولی باز اراده انسان مقهور اراده خداوند است و اراده خداوند هرگز مغلوب و مقهور اراده انسان نمی گردد. پس باید با سعی و تلاش منطقی و معقول و با نعمت تفکر و اندیشه و ارزیابی در راه رسیدن به خواسته به راه افتاد ولی در هر حال مطیع و پیرو خواست الهی و راضی از آن بود و امور خود را باید به او واگذار کرد تا نتیجه آن سعادت و کامیابی واقعی باشد.
ریشه یابی آرزوهای زیاد:
امیدهاى زیاد درباره زندگى، داشتن آرزوهاى طول و دراز، انتظار باقى ماندن و همیشه بهره بردن از لذات دنیوى «امل» مى باشد.
امل ریشه هایى دارد :
1. جهالت: آدم نادان در هنگام جوانى، سلامت، برخوردارى، امنیت و آسایش، این نعمت ها و ودیعه ها و امانت هاى الهى را مالک و دائمى مى داند و تصوّر انفصال و جدایى از آن ها را باور نمى کند، به آنها دل خوش نموده تا جایى که تصوّر مرگ را، که سبب مى شود انسان به فکر تجهیز شدن باشد، از یاد مى برد تا مى رسد به اینکه ناگهان مرگ او را درمى یابد.
2. محبت دنیا و انس به لذّات زودگذر: انس با شهوت و دلخوشى به مطامع دنیوى سبب مى شود انسان از مرگ غافل شود و غفلت از یاد مرگ بزرگ ترین آفتى است که زندگى معنوى و سعادت انسان را تهدید مى کند. انسان غافل سعى و تلاش براى رسیدن به قرب و خشنودى الهى را به تأخیر مى اندازد و اگر گاهى به یاد مرگ و قبر و قیامت بیفتد خود را به امید و آرزوى واهى تسلّى مى دهد و تصوّر نزدیک شدن اجل را نمى کند، تا پایان عمر به دنیا دلخوش مى دارد تا آنجا که قرآن مى فرماید: « انّ الذینَ لایرجون لِقائَنا و رَضوا بالحَیوة الدّنیا و اطمأنّوا بها والذین هم عَن آیاتنا غافلون اولئک مَأواهُم النّار بما کانوا یکسبون؛ کسانى که امیدى به لقاى ما ندارند و دل بسته اند به زندگى دنیا، و آرامش یافته اند به آن، و کسانى که از آیات ما بى خبرند ایشان جایگاهشان آتش است به سبب آن چه که عمل مى کرده اند.» (سوره ى یونس، آیات 7 و 8).
حال که دانستیم امل، ریشه در جهالت و حبّ دنیا دارد و نیز فهمیدیم که آفت و ضرر «امل» این است که آدمى را از یاد مرگ و مهیّا شدن براى سفر آخرت باز مى دارد و سرانجامِ امل را متوجه شدیم که شقاوت و بدبختى انسان را به دنبال دارد، در ریشه کن ساختن آن اقدام کنیم؛ در مرحله اوّل مى بایست معرفتى صحیح نسبت به مبدأ و معاد خود به دست آوریم و از مواعظ و اخبار قرآن و اهل بیت(ع) بهره مند شویم. فاصله مبدأ و معاد فرصتى براى رسیدن به سعادت است. اگر انسان از دو ودیعه الهى ـ که انسان را از سایر موجودات ممتاز نموده ـ آگاهى و قدرت انتخاب و اختیار، در راه رسیدن به مقصود استفاده کند مسلماً درمى یابد که سعادت دنیوى و اخروى وى در پیمودن صراط مستقیم نهفته است و دورى از این راه ( باهوس مدارى و شیطان پرستى) به ضلالت او خواهد انجامید. تفکر در ابتداى انسان که از نطفه اى به وجود آمد و در مبدأ او که سرانجام به مردارى تبدیل خواهد شد، دامن آرزوهاى طولانى را برخواهد چید و عمده آرزومندى و اَمل زدگى انسان به خاطر فراموشى تولد و مرگ است.
پس معالجه ى طول امل، با یاد مرگ میسر است. امیر بیان، مولى على(ع) چه زیبا از دنیادوستى بر حذر مى دارد. (نهج البلاغه، خطبه ى 111).
پس از ستایش پروردگار؛ همانا من شما را از دنیاى حرام مى ترسانم، زیرا در شهوات و خواهش هاى نفسانى پوشیده شده و در دیده انسان سبز و رنگارنگ و به کام شیرین مى نماید… در لباس آرزوها خود را نشان مى دهد (و تحلّت بالآمالِ)… دنیاى حرام بسیار فریبنده و بسیار زیان رساننده است… آنگاه که به دست آرزومندان رسید و با خواهش هاى آنان دمساز شد مى نگرند که جز سرابى بیش نیست. آیا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى برید؟ که عمرشان از شما طولانى تر و آثارشان بادوام تر و آرزوهایشان طولانى تر بود (وَ اَبعَد آمالاً؟!) دنیا را چگونه پرستیدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند؟ بى توشه اى که آنان را براى رسیدن به منزلگاه کفایت کند و بى مرکبى که آنان را به منزلشان رساند… پس بدانید و مى دانید که آن را ترک مى کنید و از آن رخت برمى بندید.
آفات امید و آرزو:
ناآگاهى و بی اطلاعی از واقعیات و غفلت از وظیفه اصلى و بلندپروازى و فاصله گرفتن از مبانى دینى و عوامل اجتماعى و فرهنگى حاکم بر جامعه از آفات عمده و مهم امید و آرزوست.
آرزوهاى آفت زده:
1. آرزوى واهى:
در این مورد، امیدواریم؛ اما امیدهاى خیالى داریم. گاهى امیدهای کاذب و واهى و غیر واقعى – که بیشتر به توهم شباهت دارد – به سراغمان می آید. امام على(ع) آرزوهاى کاذب را به سراب و آبنمایى تشبیه کرده اند که تشنه کامان را به دنبال خود مى کشاند؛ ولى هر لحظه آنها را تشنه تر مى کند. در آموزه هاى دینى، از آرزوهاى دراز به سبب آثار و پیامدهاى شوم آن به آرزوهاى غیر منطقى تعبیر کرده اند و نکوهش شده است. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: از آرزوهاى دراز بپرهیزید که زیبایى نعمتهاى الهى را از نظر شما مى برد و آنها را نزد شما کوچک مى کند و به کمى شکر فرا مى خواند.
2. آرزوى تعدیل نشده:
یکى از آفات امید و آرزو خروج از مدار اعتدال است. اگر امید و آرزو از حد اعتدال خارج شود و رنگ افراطى به خود بگیرد، مفاسد جبران ناپذیرى در پی خواهد داشت. امام على (ع) مى فرماید: از تکیه کردن بر آرزوها بپرهیزید که همانا سرمایه احمقان و مانع خیر آخرت و دنیاست.
اگر آرزو در بعضى از آیات و روایات مذمت شده است، همین آرزوهاى دور و دراز است که پشتوانه عقلانى ندارد. امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید: برترین بی نیازى ترک آرزوهاست.
در روایتى دیگر، آثار زیانبار آرزوهاى واهى را این گونه ترسیم فرموده اند: آرزوهاى دراز عقل انسان را مى برد؛ وعده آخرت را دروغ مى شمرد؛ انسان را به غفلت وا مى دارد؛ و سرانجام آن حسرت و ندامت است.
«آرزو بد نیست، طغیانش بد است»
هرگز نباید به بهانه امیدوارانه زیستن کارها را به آینده موکول کرد و اکنون را رها کرد؛ یعنى نباید «حال ممکن» را فداى آینده نیامده کرد. نگاه امیدوارانه با تلاش و فعالیت توأم است؛ در حالى که کارها را به آینده واگذار کردن رخوت و سستى در پی دارد. توجه به گذشته و آینده برای فرار از دشواریهاى زمان حال بیمارى یا مقدمه بیمارى روانى است. پیامبر (ص) خطاب به «ابوذر» مى فرماید: اى اباذر، از آن بپرهیز که خیالات و آرزوها سبب شود تا کار امروز به فردا بیفکنى؛ زیرا تو متعلق به امروز و مال امروزى، نه روزهاى نیامده. در آنجا که مى خواهى کار مفید و لازم و خداپسندى انجام دهى، تأخیر روا مدار. اى اباذر، به عمرت بیش از مالت بخل بورز.
آرزوى برتر:
اگر امید و آرزو از محدوده تنگ دنیاى مادى خارج شود و به آرمانى باقى و ثابت و همیشگى تبدیل شود، به آرزوى برتر نزدیک شده ایم. امام على (ع) مى فرماید: هر کس که آرزو و آرمانش خداوند باشد نهایت آرزو و امید را دریافته است.
قرآن مجید آرزویى را که به ارزشهای والاى انسانى توجه داشته باشد و رنگ الهى به خود بگیرد برترین آرزوها و امیدها می داند. آنجا که مى فرماید: مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و ارزشهای پایدار و شایسته نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امیدبخش تر است. (کهف 46)
از روایات چنین استفاده مى شود که خداوند به مقدار این آرزوها و امیدها به افراد با ایمان اجر و پاداش مى دهد. امام صادق(ع) مى فرماید: گاهى بنده مؤمن تهى دست مى گوید: خدایا، به من روزى عطا کن تا فلان کار خیر و نیک را به جا آورم.
اگر خداوند در انسان با ایمان صدق نیت ببیند، اجر و پاداشى برابر با اجر و پاداش کارهاى خیر انجام شده براى او می نویسد.
نقش تربیتى امید:
«تربیت» از جمله مسائل مهمى است که از دیرباز توجه معلمان و متولّیان آموزش و پروش را به خود مشغول ساخته است. در هر دوره اى دانشمندان و متفکران درباره تربیت، فعالیت هاى علمى و عملى داشته و در این زمینه، نظرات کاربردى مهمى ارائه داده اند. در منابع اسلامى (قرآن و روایات) بیش از هر امرى، مسئله تربیت و سازندگى انسان به چشم مى خورد. رشد معنوى انسان و رسیدن او به کمالات، از مهم ترین برنامه هاى انبیا و کتاب هاى آسمانى بوده است.
در اینجا و در ادامه مطالب به «امید» به عنوان یکى از عوامل مهم در تربیت انسان از دیدگاه قرآن و نقش سازنده آن اشاره مى شود.
«امید» یک حالت روحى و روانى و برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعى، انگیزه بشر در کارهاى اختیارى امید به نفع یا ترس از زیان است. در واقع، خوف و رجا به منزله نیروى اجرایى براى حرکت بوده، عامل مستقیم تلاش ها و رفتارهاى انسانى است.
به مثال ذیل توجه کنید: مردى در بیابانِ پر از برف و یخ قطب شمال، راه خود را گم کرده است. او مى داند در نقطه دورى پناهگاهى وجود دارد و باید خود را به آن برساند. تمام سعى خویش را به کار مى بندد تا به آن پناهگاه برسد. اگر این فرد بسیار خسته و سرمازده باشد، دوست دارد روى زمین دراز بکشد و استراحت کند، ولى مى داند در این صورت به خواب مى رود و خواهد مرد. امید، او را به حرکت وامى دارد تا به هدف خویش برسد.
امید، که از معرفت و شناخت نسبت به مبدأ و معاد حاصل مى شود، اساس همه تلاش هاى مفید و پرثمر انسانى و نیز منشأ اصلاح امور در جامعه و رسیدن شخص به سعادت ابدى است؛ همان گونه که ناامیدى و قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ فسادها و تبه کارى ها و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى است.1 همین که انسان به آینده اى روشن امید داشته باشد، احساس نیکو و حالتى شاد به وى دست داده، باعث نشاط وى مى شود و در او انگیزه کار و تلاش ایجاد شده، او را به فعالیت هاى صحیح زندگى وادار مى کند.2
همیشه خردمند امیدوار *** نبیند بجز شادى از روزگار. (فردوسى)
امید در قرآن:
قرآن براى تشویق و ترغیب انسان به کارهاى شایسته، از امید استفاده کرده است. در ذیل، به چند آیه در این زمینه اشاره مى شود:
خداوند نسبت به دیدار خود امید مى دهد: «مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لاَت وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»،(عنکبوت: 5)؛ کسى که به دیدار خداوند امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى ]خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا. امیدواران به لقاى الهى، که همان مؤمنان هستند، باید بدانند که ملاقات با خداوند، وعده اى حتمى و قطعى از طرف پروردگار است، مرگ نیز پلى است که باید براى آن آمادگى داشت. بنابراین، لازم است امیدواران به تلاش و فعالیت روى آورند تا با سربلندى به لقاى پروردگارشان برسند.
اگر امید در دل انسان وجود داشته باشد، منشأ اثر خواهد شد. نشانه بارز امید به خداوند و روز قیامت، انجام عمل شایسته است. قرآن مى فرماید: « فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، (کهف: 110)؛ هر کس امید به لقاى پروردگارش (روز قیامت) دارد، باید عمل صالح بجاى آورد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
پس تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش هاى وى، کارهاى شایسته و پرستش خالصانه اوست. تا وقتى اخلاص و انگیزه الهى در عمل انسان نباشد رنگ عمل صالح به خود نمى گیرد. کسى که عمل شایسته ندارد، نباید به رحمت و آمرزش خدا امید داشته باشد.
شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: عده اى از یاران شما مرتکب گناه شده، مى گویند: ما امید [به لطف و بخشش خدا ]داریم. امام فرمود: «دروغ مى گویند، آنان پیرو ما نیستند، گروهى اند که آرزوهاى [بى پایه] بر آنان غلبه یافته است. هر کس به چیزى امید دارد براى آن کار و فعالیت مى کند، و هر کس از چیزى بترسد از آن فرار مى کند.»3
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «از کسانى مباش که بدون عمل شایسته، به آخرت امید دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازند.»4
باور به معاد، حتى در حد امید، اهرمى کارآمد در گرایش به عمل است و در تنظیم زندگى سالم و تصحیح رفتارها و باورهاى انسان نقش مهم دارد.
در آیه دیگرى خداوند مى فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَ الَّذینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِى سَبیلِ اللّهِ أُوْلئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»، (بقره: 218)؛ آنان که ایمان آورده اند و کسانى که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
در آیه مزبور، امیدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد به رحمت خدا ذکر گردیده است. هرچند امید حالتى روانى است، ولى آثار آن در عمل آشکار مى گردد. در واقع، آنان که در راه خدا هجرت و جهاد مى کنند، مى توانند ادعاى امید به رحمت الهى داشته باشند.
چنان دارم امید از لطف یزدان *** که زایل گردد از من ناتوانى. (مسعود سعد)
ایجاد امید با توبه و شفاعت:
انسان موجودى ضعیف بوده و در تمام مراحل زندگى نیازمند عنایت الهى است. نفس آدمى مؤثرترین عامل در انحطاط یا ارتقاى اوست. بیشتر مردم مرتکب لغزش ها و نافرمانى خدا شده، در مبارزه با نفس شکست مى خورند و در این هنگام است که ناامیدى به سراغ آنان آمده، حرکت قهقرایى در پیش مى گیرند و براى همیشه از رستگارى و رسیدن به کمالات انسانى مأیوس مى گردند. وقتى انسان راه بازگشت را به روى خویش مسدود مى بیند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نیست و با توجه به تیرگىِ افق آینده اش، به هر سرکشى و طغیانى دست مى زند. تجسّم اعمال زشت و سنگینى آن ها، همانند کابوسى وحشتناک بر روح انسان سایه مى افکند و او را دچار اضطراب و فشار روانى مى گرداند و بسا ممکن است تبدیل به افسردگى شود.
خداوند با عنایتى که به بندگان خویش دارد، راهى براى آنان قرار داده است تا هر قدر هم آلوده به گناه و نافرمانىِ حق باشند، راه نجات برایشان فراهم و امکان جبران مهیّا باشد. توبه و بازگشت به سوى پروردگار راهى است که خدا در برابر انسان ها قرار داده است تا از یأس و نومیدى بپرهیزند و بدانند آفریدگارشان پذیرنده افراد عاصى است. آیات توبه5نشان دهنده رحمت الهى نسبت به تمام بندگان هستند، چنان که هر کس با هر گناهى، اگر به طور حقیقى به سوى پروردگارش رود، با آغوش باز پذیراى او خواهد بود و گناهانش را مى آمرزد.
اگر افراد مجرم در برنامه هاى غلط خود تجدیدنظر کنند، راه نجات برایشان باز است و از بیراهه به راه باز مى گردند. در قوانین کیفرى کشورها، قانونى به نام «عفو مجرمان بزرگ و زندانیانِ محکوم به حبس ابد، در صورت پشیمانى از جنایات گذشته» وجود دارد تا روزنه امیدى به زندگى براى آنان باشد. امید به زندگى براى این نوع زندانیان، مایه نشاط است تا حتى در زندان هم مشغول کار و فعالیت شوند و پس از رهایى، از دسترنج خود بهره ببرند. اگر چنین امیدى نباشد، نه تنها آنان هیچ گونه تلاشى انجام نمى دهند، بلکه در زندان دست به هر جنایتى مى زنند.
احساس گناه یکى از عوامل اضطراب و افسردگى و مایه خستگى روح انسان است که باعث سرخوردگى در زندگى او مى شود. فرد گنه کار احساس پوچى مى کند و انگیزه ادامه زندگى را از دست مى دهد و این موجب ناامیدى در او مى شود.6 فردى که براى خود آینده اى مبهم و تاریک ترسیم کرده است و وضعیت خود را نامشخص مى داند، و یا در انتظار عذاب الهى پس از مرگ نشسته است، ناامیدى به سراغش مى آید و او را دچار فشارهاى روانى و اضطراب مى سازد. اما اگر بداند که آمرزش الهى نصیب او خواهد شد، امید در او ایجاد شده، تلاش خویش را به کار مى بندد تا مرتکب گناه نشود و در صورت غفلت، اگر مرتکب نافرمانى الهى شد، مأیوس نمى گردد.
پی نوشت ها:
1ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (ره)، 1376، ج 1، ص 400.
2ـ حتى بیمارانى که مرگ آنان نزدیک است، با امیدِ به آینده مى توانند روحیه خویش را حفظ کرده، روزها، هفته ها و ماه ها درد و رنج را به راحتى تحمل کنند. (ر.ک: الیزابت کوبلر، پایان راه (پیرامون مرگ و زندگى)، تهران، رشد، 1379، ص 142 / غلامحسین معتمدى، انسان و مرگ (درآمدى بر مرگ شناسى)، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 40)
3ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 68.
4ـ نهج البلاغه، ص 663، حکمت 150.
5ـ شورى: 25 / نساء: 145 و 146 / هود: 99 و… .
6ـ ر.ک: ناتانیل براندن، روان شناسى حرمت نفس، ترجمه جمال هاشمى، تهران، مترجم، 1376، ص 241.
و آروزی داشتن همسر مناسب، تحصیل در رشته دانشگاهی مورد نیاز و استاد شدن در آن، و نیز داشتن کسب و کار حلال، و بهره مند کردن دیگران از آن- البته با برنامه، کار، تلاش، توکل و توسل- مواردی هستند که مورد نظر و سفارش دین و اولیاء آن می باشند.
توضیح تفصیلی:
یکى از ساز و کارهاى حیات و زندگى امیدوارى است. از نظر جهان بینى توحیدى اسلام، امید تحفه الهى است که چرخ زندگى را به گردش در مى آورد و موتور تلاش و انگیزه را پرشتاب مى کند. اگر روزى امید از انسان گرفته شود، دوران خمودگى و ایستایى او فرا مى رسد. امیدوار بودن هنرى است که باید همگان آن را فرا گیرند.
حقیقت امیدوارى:
امیدوارى حالتى نفسانى است که در آن انسان به امورى که انتظارش را دارد دلبستگى پیدا می کند. امید در انتظار چیزى بودن است؛ در حالى که بیشتر وسایل و اسباب آن فراهم شده باشد. در فرهنگ فارسى، به طور معمول امید و آرزو در کنار یکدیگر به کار مى رود. در زبان عربى، به صورت جداگانه با عنوانهاى «رجا» و «اَمَل» استفاده می شود.
در هر امیدوارى، آرزو وجود دارد؛ ولى هر آرزویى امیدوارى نیست. شاید بتوان امید را در زندگى به سکان کشتى تشبیه کرد؛ همان طورى که کشتى بدون سکاندار در دریاى خروشان و پرتلاطم سرگردان خواهد بود، انسان ناامید نیز در این دنیاى پرهیاهو حیران خواهد ماند. برخی از افراد به علت شکستهایی که در گذشته خورده اند امیدشان را از دست می دهند، به طورى که زندگى منهاى امید را تحمل نمی کنند و – در نهایت – مرگ را که بدترین گزینه است انتخاب می کنند. آن عده هم که زنده اند در واقع مرده متحرکى بیش نیستند.
امیدوارى، نه خیالپردازى:
انسان باید به اندازه اى براى خود امیدسازى کند که به مرز خیالپردازى نرسد. باید مرز بین امیدوارى و خوش خیالى را بخوبى دانست تا یکى از آنها در جاى دیگرى قرار نگیرد. امیدوارى مقوله اى است که با فعالیت و تلاش همراه است و از سه جزء «شناختى» و «عاطفى» و «حرکتى» تشکیل مى شود. باغبانى را در نظر بگیرید که در ذهن خود ثمرها و نتایج کارش را – که باغستانی سرسبز و آباد است – تصور مى کند و آن را مطلوب مى بیند. از این رو، نوعى دلدادگى در او پدید مى آید و آرزوى داشتن چنین باغى را مى کند و سپس به منظور تحقق آن به فعالیت مى پردازد.
این مسئله در زمینه های معنوى نیز صادق است. رسول اکرم (ص) مى فرماید: نادان کسى است که از هواى نفسانى خود پیروى کند و در عین حال از خداوند انتظار بهشت داشته باشد.
بارها شنیده ایم که «در ناامیدى، بسى امید است»؛ ولى نباید با این بهانه دست از کار و تلاش کشید و به یاری دیگران چشم دوخت. میوه شیرین و گواراى درخت امید آن گاه به بار مى نشیند که با تلاش و فعالیت آبیارى شده باشد. امام على(ع) مى فرماید: از کسانى مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار است.
بنابر این، اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد، باید خود را براى استقبال از آن آماده کند. کسى که ادعا مى کند انتظار چیزى دارد و اثرى در عمل او نمایان نیست در واقع به ادعاى دروغینى دست زده است.
اهمیت امید و آرزو در اسلام:
در اسلام، امید و آرزو جایگاه رفیعى دارد؛ تا جایى که در روایات معصومان (علیهم السلام) از امید به عنوان «رحمت الهى» یاد شده است. پیامبر (ص) مى فرماید: امید و آرزو براى امت من رحمت است؛ و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت. مادر نماد عاطفه و مهربانى است. امید است که مادری را به مهربانى وا مى دارد و باران عطوفت وى را سرازیر مى کند. اگر روزى امید را از وى بگیرند، حتى حاضر نخواهد شد که نوزاد دلبندش را شیر بدهد.
در حدیثى از حضرت مسیح (ع)، مى خوانیم که در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده کرد که با کمک بیل و کلنگ به شکافتن زمین مشغول است. حضرت مسیح (ع) به پیشگاه خدا گفت: خدایا، امید و آرزو را از او بگیر.
ناگهان پیرمرد بیل را به کنارى انداخت و روى زمین دراز کشید و خوابید. کمى بعد، حضرت مسیح (ع) گفت: بارالها، امید و آرزو را به او برگردان.
… و مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد. حضرت مسیح (ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم: یک بار بیل را به کنار افکندى و روى زمین خوابیدى؛ و در مرحله دوم برخاستى و مشغول به کار شدى!
پیرمرد در جواب گفت: بار اول، فکر کردم که پیر و ناتوان شده ام؛ چرا این همه به خود زحمت دهم و تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم، ولى چیزى نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد که از کجا معلوم سالهای زیادى زنده نمانم؟ انسان تا زنده است، باید براى خود و خانواده اش تلاش کند؛ از این رو، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم.
اقسام امید و آرزو:
به طور کلى، امید و آرزو به دو قسمت «کاذب» و «صادق» تقسیم می شود. «استاد مطهرى» مى گوید: بیشتر افرادى که از لحاظ روح و روان سالم و با نشاط اند و انحرافى پیدا نکرده اند کمتر به تخیل و به هم بافتن آرزوهاى دور و دراز و نامعقول مى پردازند. همیشه عملى فکر مى کنند و عملى آرزو مى کنند؛ یعنى آرزوهاى آنها در جهت همان مدارى است که در زندگى دارند. روى بال و پر خیال نمى نشینند و آرزوى امور ناشدنى را نمى کنند؛ ولى افراد ضعیف – که مبتلا به بیمارى روانى اند و نشاط عمل ندارند و در وجودشان همت و اراده اى وجود ندارد – بیشتر بر مرکب سریع السیر خیال سوار مى شوند و با خیالات خود را سرگرم مى کنند. پس باید دایره امیدها و آرزوهایمان را محدود کنیم و بدانیم هر چیزى شایسته امید داشتن نیست. بازیابى و تشخیص امیدهاى واهى و کاذب از امیدهاى واقعى و صادق و امیدهاى پست و بى ارزش از امیدهاى ارزشمند و متعالى و تجدید نظر در امیدها امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر است.
آرزوی طولانی:
انسان با آرزو همزاد است و با آرزو زندگی می کند. شب هنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر می رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم با بهروزی و سعادت از خواب بر می خیزد. انسان نمی تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد چون او به گونه ای آفریده شده که این خواسته ها با اوست و به طور طبیعی و فطری و به حق در وجود او قرار داده شده است. به او شکم داده اند پس غذا می خواهد و ذائقه و چشم و گوش و احساس داده اند پس باید طالب چشیدن و دیدن و گوش دادن و احساس کردن باشد. به او غریزه جنسی داده اند پس باید طالب همسر و ازدواج باشد و در درونش میل به داشتن فرزند قرار داده اند پس طبیعی است که این خواسته را داشته باشد.
آن چه مذموم و ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهی کرده اند، داشتن آرزوی طولانی و دراز است، یعنی آرزوهایی که متناسب با میزان توانایی و استعداد و در محدوده قدرت ما و حتی عمر کوتاه ما نمی باشد، چیزی که نکوهش شده «طول امل» یعنی آرزوهای غیر معقول و غیرمنطقی و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهی و دور شدن از حدود شرع و چارچوب دین ثمری ندارد.
((طول امل )) داشتن آرزوهای دور و دراز دنیوی است البته لزوما به این معنا نیست که یک آرزوی خیلی بزرگ در کار باشد بلکه هر روز به آرزویی دل سپردن و زندگی را در چاله آمال و هوس ها و آرزوها سپری کردن و هر روز در پی چیزی از متاع دنیا بودن همان طول امل است . و برای مبارزه با آن باید: 1- حقیقت فانی بودن و گذرای این جهان و جاودانگی و ابدیت آخرت را شناخت . 2- لوح دل را ازمحبت و وابستگی به دنیا پالایید و بخش مهمی از برنامه های خود را برای ساختن جهان آخرت ترتیب داد. 3- معرفت و خداشناسی خود را بالا برد و دل را خواستگاه عشق به معبود حقیقی قرار داد.
امیر مؤمنان(ع) می فرماید: «من اطال الامل اساء العمل؛ هر کس آرزویش را طولانی کند عملش را زشت و ناپسند می گرداند»، (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 35). چون اگر انسان در زندگی بلند پرواز بود و خواسته ای بالاتر از حد امکانات و توانایی خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهی داشت، مجبور است همه حریم ها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروایی متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعی است که چنین انسانی نمی تواند درچارچوب شرع و دین و عقل حرکت کند و اعمالش از حکم دین و عقل پیروی نمی کند، در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار می گردد و تازه این به معنای وصول قطعی و صد در صد به خواسته مورد نظر نمی باشد چون ممکن است علیرغم دست زدن به هر کار و وارد شدن از هر در و خود را به آب و آتش زدن همه سرمایه انسان بر باد رود و انسان به مقصد خود نرسد اما برای رسیدن به خواسته های معقول در چارچوب تعالیم شرع و دین، باید از نیروی فکر و اندیشه و اراده قوی کمک گرفت و با استعانت از عنایات و امدادهای الهی و توسل به اولیای برگزیده او، راه رسیدن به خواسته را هموار کرد. ولی باید توجه داشت که اراده انسان تنها جزیی از علت تحقق خواسته و آرزوست و گاه می شود که انسان مؤمن با وجود سعی فراوان در رسیدن به هدفی، موانعی شناخته یا ناشناخته میان انسان و خواستهاش فاصله می اندازد و گاه انسان خواسته ای را به خیر و صلاح خود می داند ولی چون واقعا چنین نمی باشد و به زیان و ضرر اوست، خداوند از لطف و کرمش این خواسته را تأمین نمی نماید. پس هر چند سعی و کوشش در رسیدن به مقصد و هدف نقش تعیین کننده دارد و اراده انسانی دارای نقشی محوری و کلیدی است ولی باز اراده انسان مقهور اراده خداوند است و اراده خداوند هرگز مغلوب و مقهور اراده انسان نمی گردد. پس باید با سعی و تلاش منطقی و معقول و با نعمت تفکر و اندیشه و ارزیابی در راه رسیدن به خواسته به راه افتاد ولی در هر حال مطیع و پیرو خواست الهی و راضی از آن بود و امور خود را باید به او واگذار کرد تا نتیجه آن سعادت و کامیابی واقعی باشد.
ریشه یابی آرزوهای زیاد:
امیدهاى زیاد درباره زندگى، داشتن آرزوهاى طول و دراز، انتظار باقى ماندن و همیشه بهره بردن از لذات دنیوى «امل» مى باشد.
امل ریشه هایى دارد :
1. جهالت: آدم نادان در هنگام جوانى، سلامت، برخوردارى، امنیت و آسایش، این نعمت ها و ودیعه ها و امانت هاى الهى را مالک و دائمى مى داند و تصوّر انفصال و جدایى از آن ها را باور نمى کند، به آنها دل خوش نموده تا جایى که تصوّر مرگ را، که سبب مى شود انسان به فکر تجهیز شدن باشد، از یاد مى برد تا مى رسد به اینکه ناگهان مرگ او را درمى یابد.
2. محبت دنیا و انس به لذّات زودگذر: انس با شهوت و دلخوشى به مطامع دنیوى سبب مى شود انسان از مرگ غافل شود و غفلت از یاد مرگ بزرگ ترین آفتى است که زندگى معنوى و سعادت انسان را تهدید مى کند. انسان غافل سعى و تلاش براى رسیدن به قرب و خشنودى الهى را به تأخیر مى اندازد و اگر گاهى به یاد مرگ و قبر و قیامت بیفتد خود را به امید و آرزوى واهى تسلّى مى دهد و تصوّر نزدیک شدن اجل را نمى کند، تا پایان عمر به دنیا دلخوش مى دارد تا آنجا که قرآن مى فرماید: « انّ الذینَ لایرجون لِقائَنا و رَضوا بالحَیوة الدّنیا و اطمأنّوا بها والذین هم عَن آیاتنا غافلون اولئک مَأواهُم النّار بما کانوا یکسبون؛ کسانى که امیدى به لقاى ما ندارند و دل بسته اند به زندگى دنیا، و آرامش یافته اند به آن، و کسانى که از آیات ما بى خبرند ایشان جایگاهشان آتش است به سبب آن چه که عمل مى کرده اند.» (سوره ى یونس، آیات 7 و 8).
حال که دانستیم امل، ریشه در جهالت و حبّ دنیا دارد و نیز فهمیدیم که آفت و ضرر «امل» این است که آدمى را از یاد مرگ و مهیّا شدن براى سفر آخرت باز مى دارد و سرانجامِ امل را متوجه شدیم که شقاوت و بدبختى انسان را به دنبال دارد، در ریشه کن ساختن آن اقدام کنیم؛ در مرحله اوّل مى بایست معرفتى صحیح نسبت به مبدأ و معاد خود به دست آوریم و از مواعظ و اخبار قرآن و اهل بیت(ع) بهره مند شویم. فاصله مبدأ و معاد فرصتى براى رسیدن به سعادت است. اگر انسان از دو ودیعه الهى ـ که انسان را از سایر موجودات ممتاز نموده ـ آگاهى و قدرت انتخاب و اختیار، در راه رسیدن به مقصود استفاده کند مسلماً درمى یابد که سعادت دنیوى و اخروى وى در پیمودن صراط مستقیم نهفته است و دورى از این راه ( باهوس مدارى و شیطان پرستى) به ضلالت او خواهد انجامید. تفکر در ابتداى انسان که از نطفه اى به وجود آمد و در مبدأ او که سرانجام به مردارى تبدیل خواهد شد، دامن آرزوهاى طولانى را برخواهد چید و عمده آرزومندى و اَمل زدگى انسان به خاطر فراموشى تولد و مرگ است.
پس معالجه ى طول امل، با یاد مرگ میسر است. امیر بیان، مولى على(ع) چه زیبا از دنیادوستى بر حذر مى دارد. (نهج البلاغه، خطبه ى 111).
پس از ستایش پروردگار؛ همانا من شما را از دنیاى حرام مى ترسانم، زیرا در شهوات و خواهش هاى نفسانى پوشیده شده و در دیده انسان سبز و رنگارنگ و به کام شیرین مى نماید… در لباس آرزوها خود را نشان مى دهد (و تحلّت بالآمالِ)… دنیاى حرام بسیار فریبنده و بسیار زیان رساننده است… آنگاه که به دست آرزومندان رسید و با خواهش هاى آنان دمساز شد مى نگرند که جز سرابى بیش نیست. آیا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمى برید؟ که عمرشان از شما طولانى تر و آثارشان بادوام تر و آرزوهایشان طولانى تر بود (وَ اَبعَد آمالاً؟!) دنیا را چگونه پرستیدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند؟ بى توشه اى که آنان را براى رسیدن به منزلگاه کفایت کند و بى مرکبى که آنان را به منزلشان رساند… پس بدانید و مى دانید که آن را ترک مى کنید و از آن رخت برمى بندید.
آفات امید و آرزو:
ناآگاهى و بی اطلاعی از واقعیات و غفلت از وظیفه اصلى و بلندپروازى و فاصله گرفتن از مبانى دینى و عوامل اجتماعى و فرهنگى حاکم بر جامعه از آفات عمده و مهم امید و آرزوست.
آرزوهاى آفت زده:
1. آرزوى واهى:
در این مورد، امیدواریم؛ اما امیدهاى خیالى داریم. گاهى امیدهای کاذب و واهى و غیر واقعى – که بیشتر به توهم شباهت دارد – به سراغمان می آید. امام على(ع) آرزوهاى کاذب را به سراب و آبنمایى تشبیه کرده اند که تشنه کامان را به دنبال خود مى کشاند؛ ولى هر لحظه آنها را تشنه تر مى کند. در آموزه هاى دینى، از آرزوهاى دراز به سبب آثار و پیامدهاى شوم آن به آرزوهاى غیر منطقى تعبیر کرده اند و نکوهش شده است. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: از آرزوهاى دراز بپرهیزید که زیبایى نعمتهاى الهى را از نظر شما مى برد و آنها را نزد شما کوچک مى کند و به کمى شکر فرا مى خواند.
2. آرزوى تعدیل نشده:
یکى از آفات امید و آرزو خروج از مدار اعتدال است. اگر امید و آرزو از حد اعتدال خارج شود و رنگ افراطى به خود بگیرد، مفاسد جبران ناپذیرى در پی خواهد داشت. امام على (ع) مى فرماید: از تکیه کردن بر آرزوها بپرهیزید که همانا سرمایه احمقان و مانع خیر آخرت و دنیاست.
اگر آرزو در بعضى از آیات و روایات مذمت شده است، همین آرزوهاى دور و دراز است که پشتوانه عقلانى ندارد. امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید: برترین بی نیازى ترک آرزوهاست.
در روایتى دیگر، آثار زیانبار آرزوهاى واهى را این گونه ترسیم فرموده اند: آرزوهاى دراز عقل انسان را مى برد؛ وعده آخرت را دروغ مى شمرد؛ انسان را به غفلت وا مى دارد؛ و سرانجام آن حسرت و ندامت است.
«آرزو بد نیست، طغیانش بد است»
هرگز نباید به بهانه امیدوارانه زیستن کارها را به آینده موکول کرد و اکنون را رها کرد؛ یعنى نباید «حال ممکن» را فداى آینده نیامده کرد. نگاه امیدوارانه با تلاش و فعالیت توأم است؛ در حالى که کارها را به آینده واگذار کردن رخوت و سستى در پی دارد. توجه به گذشته و آینده برای فرار از دشواریهاى زمان حال بیمارى یا مقدمه بیمارى روانى است. پیامبر (ص) خطاب به «ابوذر» مى فرماید: اى اباذر، از آن بپرهیز که خیالات و آرزوها سبب شود تا کار امروز به فردا بیفکنى؛ زیرا تو متعلق به امروز و مال امروزى، نه روزهاى نیامده. در آنجا که مى خواهى کار مفید و لازم و خداپسندى انجام دهى، تأخیر روا مدار. اى اباذر، به عمرت بیش از مالت بخل بورز.
آرزوى برتر:
اگر امید و آرزو از محدوده تنگ دنیاى مادى خارج شود و به آرمانى باقى و ثابت و همیشگى تبدیل شود، به آرزوى برتر نزدیک شده ایم. امام على (ع) مى فرماید: هر کس که آرزو و آرمانش خداوند باشد نهایت آرزو و امید را دریافته است.
قرآن مجید آرزویى را که به ارزشهای والاى انسانى توجه داشته باشد و رنگ الهى به خود بگیرد برترین آرزوها و امیدها می داند. آنجا که مى فرماید: مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و ارزشهای پایدار و شایسته نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امیدبخش تر است. (کهف 46)
از روایات چنین استفاده مى شود که خداوند به مقدار این آرزوها و امیدها به افراد با ایمان اجر و پاداش مى دهد. امام صادق(ع) مى فرماید: گاهى بنده مؤمن تهى دست مى گوید: خدایا، به من روزى عطا کن تا فلان کار خیر و نیک را به جا آورم.
اگر خداوند در انسان با ایمان صدق نیت ببیند، اجر و پاداشى برابر با اجر و پاداش کارهاى خیر انجام شده براى او می نویسد.
نقش تربیتى امید:
«تربیت» از جمله مسائل مهمى است که از دیرباز توجه معلمان و متولّیان آموزش و پروش را به خود مشغول ساخته است. در هر دوره اى دانشمندان و متفکران درباره تربیت، فعالیت هاى علمى و عملى داشته و در این زمینه، نظرات کاربردى مهمى ارائه داده اند. در منابع اسلامى (قرآن و روایات) بیش از هر امرى، مسئله تربیت و سازندگى انسان به چشم مى خورد. رشد معنوى انسان و رسیدن او به کمالات، از مهم ترین برنامه هاى انبیا و کتاب هاى آسمانى بوده است.
در اینجا و در ادامه مطالب به «امید» به عنوان یکى از عوامل مهم در تربیت انسان از دیدگاه قرآن و نقش سازنده آن اشاره مى شود.
«امید» یک حالت روحى و روانى و برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. به طور طبیعى، انگیزه بشر در کارهاى اختیارى امید به نفع یا ترس از زیان است. در واقع، خوف و رجا به منزله نیروى اجرایى براى حرکت بوده، عامل مستقیم تلاش ها و رفتارهاى انسانى است.
به مثال ذیل توجه کنید: مردى در بیابانِ پر از برف و یخ قطب شمال، راه خود را گم کرده است. او مى داند در نقطه دورى پناهگاهى وجود دارد و باید خود را به آن برساند. تمام سعى خویش را به کار مى بندد تا به آن پناهگاه برسد. اگر این فرد بسیار خسته و سرمازده باشد، دوست دارد روى زمین دراز بکشد و استراحت کند، ولى مى داند در این صورت به خواب مى رود و خواهد مرد. امید، او را به حرکت وامى دارد تا به هدف خویش برسد.
امید، که از معرفت و شناخت نسبت به مبدأ و معاد حاصل مى شود، اساس همه تلاش هاى مفید و پرثمر انسانى و نیز منشأ اصلاح امور در جامعه و رسیدن شخص به سعادت ابدى است؛ همان گونه که ناامیدى و قطع امید نسبت به خدا و روز قیامت منشأ فسادها و تبه کارى ها و منتهى شدن کار انسان به شقاوت ابدى است.1 همین که انسان به آینده اى روشن امید داشته باشد، احساس نیکو و حالتى شاد به وى دست داده، باعث نشاط وى مى شود و در او انگیزه کار و تلاش ایجاد شده، او را به فعالیت هاى صحیح زندگى وادار مى کند.2
همیشه خردمند امیدوار *** نبیند بجز شادى از روزگار. (فردوسى)
امید در قرآن:
قرآن براى تشویق و ترغیب انسان به کارهاى شایسته، از امید استفاده کرده است. در ذیل، به چند آیه در این زمینه اشاره مى شود:
خداوند نسبت به دیدار خود امید مى دهد: «مَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء اللّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللّهِ لاَت وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»،(عنکبوت: 5)؛ کسى که به دیدار خداوند امید دارد [بداند که] اجل [او از سوى ]خدا آمدنى است و اوست شنواى دانا. امیدواران به لقاى الهى، که همان مؤمنان هستند، باید بدانند که ملاقات با خداوند، وعده اى حتمى و قطعى از طرف پروردگار است، مرگ نیز پلى است که باید براى آن آمادگى داشت. بنابراین، لازم است امیدواران به تلاش و فعالیت روى آورند تا با سربلندى به لقاى پروردگارشان برسند.
اگر امید در دل انسان وجود داشته باشد، منشأ اثر خواهد شد. نشانه بارز امید به خداوند و روز قیامت، انجام عمل شایسته است. قرآن مى فرماید: « فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، (کهف: 110)؛ هر کس امید به لقاى پروردگارش (روز قیامت) دارد، باید عمل صالح بجاى آورد و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
پس تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش هاى وى، کارهاى شایسته و پرستش خالصانه اوست. تا وقتى اخلاص و انگیزه الهى در عمل انسان نباشد رنگ عمل صالح به خود نمى گیرد. کسى که عمل شایسته ندارد، نباید به رحمت و آمرزش خدا امید داشته باشد.
شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: عده اى از یاران شما مرتکب گناه شده، مى گویند: ما امید [به لطف و بخشش خدا ]داریم. امام فرمود: «دروغ مى گویند، آنان پیرو ما نیستند، گروهى اند که آرزوهاى [بى پایه] بر آنان غلبه یافته است. هر کس به چیزى امید دارد براى آن کار و فعالیت مى کند، و هر کس از چیزى بترسد از آن فرار مى کند.»3
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «از کسانى مباش که بدون عمل شایسته، به آخرت امید دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازند.»4
باور به معاد، حتى در حد امید، اهرمى کارآمد در گرایش به عمل است و در تنظیم زندگى سالم و تصحیح رفتارها و باورهاى انسان نقش مهم دارد.
در آیه دیگرى خداوند مى فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُواْ وَ الَّذینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِى سَبیلِ اللّهِ أُوْلئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»، (بقره: 218)؛ آنان که ایمان آورده اند و کسانى که هجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنان به رحمت خدا امیدوارند، و خداوند آمرزنده مهربان است.
در آیه مزبور، امیدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد به رحمت خدا ذکر گردیده است. هرچند امید حالتى روانى است، ولى آثار آن در عمل آشکار مى گردد. در واقع، آنان که در راه خدا هجرت و جهاد مى کنند، مى توانند ادعاى امید به رحمت الهى داشته باشند.
چنان دارم امید از لطف یزدان *** که زایل گردد از من ناتوانى. (مسعود سعد)
ایجاد امید با توبه و شفاعت:
انسان موجودى ضعیف بوده و در تمام مراحل زندگى نیازمند عنایت الهى است. نفس آدمى مؤثرترین عامل در انحطاط یا ارتقاى اوست. بیشتر مردم مرتکب لغزش ها و نافرمانى خدا شده، در مبارزه با نفس شکست مى خورند و در این هنگام است که ناامیدى به سراغ آنان آمده، حرکت قهقرایى در پیش مى گیرند و براى همیشه از رستگارى و رسیدن به کمالات انسانى مأیوس مى گردند. وقتى انسان راه بازگشت را به روى خویش مسدود مى بیند، حاضر به تجدیدنظر در رفتار خود نیست و با توجه به تیرگىِ افق آینده اش، به هر سرکشى و طغیانى دست مى زند. تجسّم اعمال زشت و سنگینى آن ها، همانند کابوسى وحشتناک بر روح انسان سایه مى افکند و او را دچار اضطراب و فشار روانى مى گرداند و بسا ممکن است تبدیل به افسردگى شود.
خداوند با عنایتى که به بندگان خویش دارد، راهى براى آنان قرار داده است تا هر قدر هم آلوده به گناه و نافرمانىِ حق باشند، راه نجات برایشان فراهم و امکان جبران مهیّا باشد. توبه و بازگشت به سوى پروردگار راهى است که خدا در برابر انسان ها قرار داده است تا از یأس و نومیدى بپرهیزند و بدانند آفریدگارشان پذیرنده افراد عاصى است. آیات توبه5نشان دهنده رحمت الهى نسبت به تمام بندگان هستند، چنان که هر کس با هر گناهى، اگر به طور حقیقى به سوى پروردگارش رود، با آغوش باز پذیراى او خواهد بود و گناهانش را مى آمرزد.
اگر افراد مجرم در برنامه هاى غلط خود تجدیدنظر کنند، راه نجات برایشان باز است و از بیراهه به راه باز مى گردند. در قوانین کیفرى کشورها، قانونى به نام «عفو مجرمان بزرگ و زندانیانِ محکوم به حبس ابد، در صورت پشیمانى از جنایات گذشته» وجود دارد تا روزنه امیدى به زندگى براى آنان باشد. امید به زندگى براى این نوع زندانیان، مایه نشاط است تا حتى در زندان هم مشغول کار و فعالیت شوند و پس از رهایى، از دسترنج خود بهره ببرند. اگر چنین امیدى نباشد، نه تنها آنان هیچ گونه تلاشى انجام نمى دهند، بلکه در زندان دست به هر جنایتى مى زنند.
احساس گناه یکى از عوامل اضطراب و افسردگى و مایه خستگى روح انسان است که باعث سرخوردگى در زندگى او مى شود. فرد گنه کار احساس پوچى مى کند و انگیزه ادامه زندگى را از دست مى دهد و این موجب ناامیدى در او مى شود.6 فردى که براى خود آینده اى مبهم و تاریک ترسیم کرده است و وضعیت خود را نامشخص مى داند، و یا در انتظار عذاب الهى پس از مرگ نشسته است، ناامیدى به سراغش مى آید و او را دچار فشارهاى روانى و اضطراب مى سازد. اما اگر بداند که آمرزش الهى نصیب او خواهد شد، امید در او ایجاد شده، تلاش خویش را به کار مى بندد تا مرتکب گناه نشود و در صورت غفلت، اگر مرتکب نافرمانى الهى شد، مأیوس نمى گردد.
پی نوشت ها:
1ـ ر.ک: محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (ره)، 1376، ج 1، ص 400.
2ـ حتى بیمارانى که مرگ آنان نزدیک است، با امیدِ به آینده مى توانند روحیه خویش را حفظ کرده، روزها، هفته ها و ماه ها درد و رنج را به راحتى تحمل کنند. (ر.ک: الیزابت کوبلر، پایان راه (پیرامون مرگ و زندگى)، تهران، رشد، 1379، ص 142 / غلامحسین معتمدى، انسان و مرگ (درآمدى بر مرگ شناسى)، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 40)
3ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 68.
4ـ نهج البلاغه، ص 663، حکمت 150.
5ـ شورى: 25 / نساء: 145 و 146 / هود: 99 و… .
6ـ ر.ک: ناتانیل براندن، روان شناسى حرمت نفس، ترجمه جمال هاشمى، تهران، مترجم، 1376، ص 241.