خانه » همه » مذهبی » آرزو و طلب شهادت

آرزو و طلب شهادت


آرزو و طلب شهادت

۱۳۹۸/۱۰/۱۵


۲۶۵۶ بازدید

من دوست دارم که شهید شوم باید چکار کنم تا لیاقت شهادت دست پیدا کنم؟

اگر انسانی در مسیر عبودیت و بندگی خدا باشد و مومنانه و مسئولانه زندگی کند و تلاش او در راستای انجام واجبات و ترک محرمات باشد خداوند پاداش شهید را به او می دهد و مرگ او در حکم شهادت شهید است و اگر زمینه و بستر شهادت فراهم شود به فوز شهادت نائل می گردد .تنها رفتن به جبهه های جنگ نیست که موجب شهادت می شود بلکه شخص بایستی بداند که چگونه وبا چه نیتی باید زندگی را بگذراند ،اگر کسی فقط به خاطرخدا واحیای دین ، به میدان جنگ ومبارزه با دشمن خدا ورسول رفت وجهاد کرد ودر این راه کشته شد ، به درجه «شهادت» رسیده است ویا به خاطر یکی ازاموری که به واسطه آن،« امر به معروف ویا نهی از منکر می شود » ودرراه امربه معروف ونهی از منکر کشته شد ، «شهید» محسوب می شود، این شاخصه اصلی است! اگر این نباشد ،شهید در راه خدا ،به حساب نمی آید! وظیفه مهم ما گام برداشتن در راه نورانی شهدا و الگو قرار دادن آنها در زندگی است. دفاع از دین و ارزش های الهی و اسلامی و انجام وظایفی که از طرف خداوند به عنوان مسلمان مؤمن بر عهده ما گذاشته شده و منطبق کردن برنامه زندگی با دستورات دین و قرآن و سنت معصومین (ع) همان راه روشن و سعادت بخش شهدا است. اگر در این راه گام برداریم در مسیر شهادت قرار گرفته ایم و از ثواب و پاداش شهیدان بهره مند می شویم هر چند به شهادت هم نرسیم. باید روحیه شهید و شهادت را همواره در وجود خویش حفظ کنیم و این وظیفه مهم کنونی ما است. اگر در راه شهدا و در مسیر تحقق بخشیدن به هدف عالی آنها که همان حاکمیت دین الهی و دستورات قرآن و ایجاد جامعه ای توحیدی و اسلامی گام برداشتیم، به مسؤلیت مهم خود عمل کنیم هر چند به ظاهر به شهادت هم نرسیم. توضیح بیشتر اینکه :
شهید در اصطلاح فقه به کسی گفته می شود که در خط مقدم جبهه به شهادت برسد که غسل و کفن بر او واجب نیست اما در روایات موراد دیگری را هم شهید نامیده اند که به معنی آن است که اجر شهید دارد. بلی، همه گناهان شهید را خداوند می آمرزد مگر حق الناس را؛ به نکات ذیل در مورد شهید و شهادت عنایت فرمایید.
«شهید» کسی است که یک روح بزرگ دارد؛ روحی که هدف مقدس دارد. کسی است که در راه عقیده کشته شده است. کسی است که برای خودش کار نکرده است. کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است.
مثل شهید، مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است. تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، شهدا شمع محفل بشریتند. سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.
شهادت، قداست خود را از این جا کسب می کند که فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس.
اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید، از آنها منطق شهید در می آید. منطق شهید، منطق سوختن و روشن کردن است. منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی است. منطق حماسه آفرینی است، منطق دورنگری، بلکه بسیار دورنگری است.
این که هاله ای از قدس دور کلمه «شهید» را گرفته است و این کلمه در میان همه کلمات عظیم، فخیم و مقدس، وضع دیگری دارد برای همین جهت است. اگر بگوییم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگوییم مصلح، مافوق مصلح است؛ هر چه بخواهیم بگوییم، مافوق اینهاست.
شهادت دو رکن دارد: یکى این که در راه خدا و فى سبیل الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نماید. دیگر این که آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حکم این که عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدّس است و از هر گونه انگیزه ى خودگرایانه منزّه و مبراست، تحسین انگیز و افتخارآمیز است و عملى قهرمانانه تلقّى مى شود.
در میان انواع مرگ و میرها این نوع از مرگ است که ارزش آن از حیات و زندگى برتر و مقدّس تر است(قیام و انقلاب مهدى، به ضمیمه شهید از استاد مطهرى).
انسانى که با چنین شرایطى به استقبال مرگ مى شتابد شهید است و اجر شهید را نیز مى برد. در احکام شهید مى خوانیم کسى که به امر معصوم(ع) یا نایب او به جبهه برود و در میدان نبرد کشته شود شهید است و غسل و حنوط و کفن از او ساقط است، بلکه با لباس خودش دفن شود»(امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 1، ص 66).
با این حال روایت ها و اخبارى هست مبنى بر این که اگر کسى بمیرد، در حالى که داراى محبّت اهل بیت باشد، شهید از دنیا رفته است، و نیز آمرزیده مى شود و نیز با ایمان کامل از دنیا مى رود(تفسیر کشّاف، ج 3، ص 403. این حدیث طولانى است که از حضرت رسول اکرم(ص) نقل شده است).
در روایتی آمده است: «المؤمن علی ای حال مات و فی ای ساعه قبض، فهو شهید»؛ «مؤمن در هر حال و زمانی که بمیرد، شهید است. (میزان الحکمه، ج 5، ح 9803).
یا در روایتى دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت فرمود: مَن عاشَ مداریاً مات شهیداً هر کس طورى زندگى کند که مردم از او آزارى نبینند و در حال مداراى با مردم از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است(کنزالعمّال، حدیث 7173 و 7171).
این گونه روایت ها به این موضوع اشاره مى کند: کسى که با چنین شرایطى از دنیا برود، اجر شهید را مى برد. ولى حکم شهید را ندارد. یعنى غسل، حنوط، و کفن از او ساقط نمى شود، بلکه باید او را غسل داد یعنى احکام اموات را باید درباره او اجرا کرد. شاید مراد این روایات این باشد که چنین افرادی در مسیر شهداء هستند و در راه همان هدف عالی و ارزشمندی که شهدا جان پاک خود را فدای آن کرده اند گام بر می دارند. هدف شهدا اعتلای دین و دفاع از دین و عمل به احکام و دستورات دین می باشد و انسان مؤمن و دوستدار اهل بیت (ع) و محصل علوم دینی و الهی نیز در همین مسیر نورانی و سعادت بخش قدم بر می دارد.
پیشنهاد مى کنیم زیارت امین الله را هر روز یا هفته اى یک بار با توجه و تأمل بخوانید. یکى از قسمت هاى مهمّ این زیارت شریف این عبارت است: … اللهمّ فاجعل نفسى مطمئنّةً بقَدرِکَ، راضیةً بِقضائک.. بارخدایا! پس جان مرا مطمئن و آرام نسبت به سرنوشت قرار بده، و مرا خشنود نسبت به داوریت بگردان(حاج شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، ص 578). که اشاره دارد خدایا مرا به مقام «رضا» و «خشنودى» برسان تا آن چه به من مى رسد مرا از توجه به تو باز ندارد.
شهادت درجه ای است که خداوند نصیب افرادی می کند که قابلیت آن را داشته باشند; یعنی , واقعا اهل تقوا بوده و عاشقانه آن را طلب کنند. البته در بعضی از روایات آمده است که : زن و مرد با ایمان اگر نیت کار خیری را داشته باشند, هر چند موفق به آن عمل نشوند ثواب آن را در نامه عمل آنها می نویسند. در روایت دیگری نیز آمده است : فرد مؤمن (چه زن و چه مرد) اگر در بستر بیماری هم بمیرد, در زمره شهدا محسوب خواهد شد. آرزوی شهادت به معنای برگزیدن بهترین نوع مرگ است . به عبارت دیگر همه از دنیا رفتنی هستند; اما هنر انسان با ایمان آن است که با بهترین انتخاب از دنیا می رود. شهادت به معنای پذیرش مسؤولیتی بزرگ تر در برابر مسؤولیت های کوچک تر است . شهادت خودکشی و مسؤولیت گریزی نیست ; بلکه انجام رسالت های بزرگ تر اجتماعی و فداکاری در راه مصالح عالی اسلام و جامعه اسلامی است . شهادت طلبی به معنای آن است که در عرصه نیاز جامعه به فداکاری , مصالح شخصی و خانوادگی مانند غل و زنجیر انسان را پای بسته نمی کند; بلکه انسان شهادت جو, مرز و حصار خودیت و دلبستگی و تعلق خانوادگی را پاره می کند و در راه آرمان های مقدس عاشقانه و بدون اندک درنگ به پیش می تازد.
*به مطالب زیر توجه کنید .
1.همراهی و همگامی باشهیدان و پیمودن راه و مسیر انها و پافشاری بر راه مقدس انها و پاسداری از ارمان ها و اهداف مقدس انها ما را در زمره و سلک انها قرار می دهد .
2. بر طبق روایات دوست داشتن گروه و جمعیتی و دوست داشتن عمل آنها موجب می شود که انسان با انها محشور گردد و در ثواب عمل انها شریک باشد .
جابر بن عبدالله انصاری که اولین زائر قبر پاک ابا عبدالله ع است در جریان این سفر خطاب به همراهش عطیه بن سعد کوفی می گوید:
من از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هر کس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می شود. و هر کس کار عدّه ای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بود.»
سپس چنین گفت : سوگند به آن خدایی که محمّد(صلی الله علیه و آله) را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» مستدرک ج 12 ص 108 .
3. در دیدگاه قرآن، شهیدان و منتظران شهادت، هر دو یک مرتبت دارند و بر قله یک منزلت ایستاده اند; فقط به یک شرط; که بر پیمان الهی خویش، همچنان پایدار و استوار باشند.
حضرت حق می فرماید:
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا. (1)
همانا از مؤمنان، بزرگمردانی هستند که صادقانه به میثاق الهی خود وفا کردند، پس گروهی از آنان بر عهد خود ایستادگی کردند [تا در راه خدا شربت شهادت نوشیدند]، و گروهی نیز در انتظار [شهادت]اند و عهد و پیمان خویش را هیچ تغییر ندادند.
در این آیه شریفه، خداوند از «یک گروه » سخن گفته و فضیلت بلند آنان را به تمامی انسانهای مؤمن و متعهد معرفی می کند. آن «یک گروه » عبارتند از «مردان بزرگ و مؤمنی که صادقانه به عهد و پیمان خویش وفا کردند». سپس بدین نکته می پردازد که از این گروه «مردان الهی »، برخی اجلشان سر آمد و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، و برخی دیگر سر نیامد و «در انتظار شهادت به سر می برند» و خصوصیت بزرگ آنان این است که همچنان بر آن عهد و پیمان وفا دارند.
پس سخن از «یک گروه » است و «یک منزلت »; بزرگمردانی که به عهد خدایی خویش وفا کرده و آن را تغییر ندادند. از این مردان الهی، برخی شهید شدند و برخی نیز منتظر شهادتند.
بنابراین در دیدگاه قرآن، آنان که بر عهد و میثاق خویش وفادار و پایدار باشند و آن سان بر روی خود کار کرده و خویش را «بسازند» که آماده و منتظر شهادت باشند، با شهیدان یکسان خواهند بود.
و از این روست عزیزان; که می نگرید: راه باز است!
آری البته در زمان هشت سال دفاع مقدس، انسانها به تعبیری در «سرازیری فیض » بودند. آن قدر معنویت، حال و هوای شهادت و زمینه قرب به حق فراهم بود که هر کس اهل این راه بود، می توانست آن را بسرعت طی کند و در مراتب رشد و کمال پرواز نماید.
اما اکنون، انسانها به زمان همان تعبیر در «سربالایی فیض » قرار گرفته اند و طی این راه، بسی مشکلتر است، اما در هر حال، راه بسته نیست. و بعلاوه، آیا چنین نیست که هر چه مبارزه سخت تر و راه مشکلتر باشد، ثواب و ارزش آن نیز فزونتر خواهد بود؟آری، دقیقا همین است.
*انتظار، مکتب خودسازی و آمادگی
اکنون اگر بپرسی: آیا راهی «میان بر» و سرازیر وجود دارد که بتوان آن را بسرعت طی کرد و به مقصد رسید؟می گوییم: آری، هست!
مکتب انتظار امام عصر، علیه السلام، مکتبی که اگر صادقانه در آن پا نهی و دل به محبوب دهی، تو را بدین قله بلند و مقصد ارجمند خواهد رسانید.
آیا در معارف و تعالیم این مکتب نخوانده ای که:
من هر روز صبحگاهان و در تمام عمر خویش، با مولای خود صاحب الزمان، عهد و پیمان می بندم، و بر این میثاق نیز بس استوارم و از آن هیچ گاه باز نخواهم گشت. بارالها مرا از یاران و یاوران او و… از آنان قرار بده که در میدان نبرد و در حضور او، شهد شهادت نوشیده وفدای اومی شوند.
بارالها، اگر در این رهگذر، عمرم به سر آمد و از دنیا رفتم، هنگام ظهور، مرا از قبرم برون آر، در حالی که کفنم همچون لباس رزمم باشد، و در راه یاری آن حضرت، شمشیر از نیام برکشیده، نیزه به دست گرفته، و ندای آن امام همام را لبیک گویم. (2)
لطف این تربیت والا و انسان ساز در مکتب انتظار و محبت امام عصر، علیه السلام، در این است که:
اولا: انسان «منتظر شهادت » می سازد، و براستی چنین می کند.
و ثانیا: حتی با سر آمدن اجل نیز، این باب بسته نمی شود! بلکه اگر انسان حقیقتا جوهره انتظار و آمادگی شهادت را در جان خویش به وجود آورده باشد، هنگام ظهور به اذن الهی، به این جهان برگشته (3) و به دیدار یار و توفیق جهاد و سرانجام شهادت، آن هم در پای رکاب امام زمان، علیه السلام، نایل خواهد گشت.
پس در حقیقت، انتظار و محبت امام عصر، علیه السلام، همان بستر و راهی است که برای رسیدن به منزلت «منتظران شهادت » در مکتب قرآن، می توان بسرعت و باشتاب در آن ره سپرد و به مقصد نزدیک گردید.
و این، از آن روست که در مکتب انتظار، انسان با جوهره معرفت، محبت و اطاعت امام زمانش، می تواند «خود را بسازد» و چنان از تعلقات و موانع انسانیت و تکامل رها گردد که بحقیقت، آماده پرواز به کوی محبوب و منتظر شهادت شود.
فقط…آری، فقط باید در این کوی، جدا گام نهاد
شمه ای از معرفت امام زمان بر لوح دل نوشت و جرعه ای از جام محبت آن عزیز نوشید.
و سپس شاهد پرواز و معراج روح تشنه خویش بود.
ما، همه به مکتب امامت و ولایت امام عصر، علیه السلام، معتقد هستیم و نوعا منتظر اوییم. چقدر فرق است که کسی «بگوید»: حلوا شیرین است، و کسی که حلوا را بچشد و حلاوت آن را با تمام وجود احساس کند!
آری، عزیزان!
شما که در حسرت آن روزها، آن معنویتها، و آن پروازها و معراجها به سر می برید! در این وادی قرآنی پای نهید و بنگرید چه سان می توان آسان، این راه را طی کرد و از «میان بر» به مقصد نزدیک شد.
نتیجه اینکه:
1- آدمی برای تکامل آفریده شده، و تکامل او رسیدن به مقام انسانیت و قرب حضرت حق است.
2- این جهان و امکاناتی که در اختیار آدمی است، راه و وسیله رسیدن به این مقصد عظیم است.
3- بر اساس این غایت و هدف حکیمانه الهی، راه فیض و نیل به تکامل برای انسان همیشه باز است و هیچ گاه بسته نمی شود.
4- طی این راه و رسیدن به مقام قرب، حتی به مرتبت شهیدان در همه زمانها امکان پذیر است.
5- از دیدگاه قرآن، انسان مؤمنی که صادقانه به عهد بندگی خویش وفا کرده و به مرتبه «منتظر شهادت » برسد، در مقام و منزلت با شهیدان یکسان خواهد بود.
6- والاترین و عینی ترین بستر حرکت در این مسیر، مکتب انتظار امام عصر، علیه السلام، است.
7- ثواب یک یا بیست یا هزار شهید یا غلتیدن در خون خود در راه خدا (4) و مانند آن که در روایات معتبر برای منتظر امام زمان، علیه السلام، وارد شده، همه از این دیدگاه بخوبی قابل توجیه عقلی و منطقی است.
8- در این مکتب، انسان می تواند در فضایی بسیار معنوی و نورانی، تا آخر عمر زندگی کرده و برای درک محضر امام عصر، علیه السلام، و نبرد در رکاب آن حضرت، حتی برای بعد از مرگ نیز امیدوار باشد.
سخن را با این کلام شیوای امام شهیدان به پایان می بریم که:
جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود؛ و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است… (5)

پی نوشتها:
1. سوره احزاب (33)، آیه 23.
2. ترجمه فرازی از «دعای عهد»، مفاتیح الجنان.
3. اشاره به مساله «رجعت » که از عقاید مسلم و مستدل شیعه است.
4. ر.ک: الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین، ج 2، ص 377.
5. از پیام امام خمینی، قدس سره، به حوزه های علمیه (3/12/1367)

برای آگاهی بیشتر ر.ک:
-کتاب شهید، تألیف استاد مرتضی مطهری.
– تفسیر نمونه،‌ ج3، ص218-224

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد