خانه » همه » مذهبی » آرمان‌شهر در اندیشه یهود

آرمان‌شهر در اندیشه یهود


آرمان‌شهر در اندیشه یهود

۱۳۹۲/۱۰/۲۴


۱۵۳ بازدید

آرمان‌شهر در اندیشه یهود

بنابر آنچه که از متون یهود حاصل می‌شود، در این دین، توجه ویژ‌ه‌ای به مسأله ظهور موعود و حکومت او وجود دارد و همواره طی سال‌های طولانیِ آوارگی و مشکلات، این مسأله توسط علمای دین یهود مورد تاکید قرار گرفته است.

بخش اول

چکیده

آرمان‌شهر در اندیشه یهود

بنابر آنچه که از متون یهود حاصل می‌شود، در این دین، توجه ویژ‌ه‌ای به مسأله ظهور موعود و حکومت او وجود دارد و همواره طی سال‌های طولانیِ آوارگی و مشکلات، این مسأله توسط علمای دین یهود مورد تاکید قرار گرفته است.

بخش اول

چکیده

آرمان‌شهر یا مدینه فاضله، از مفاهیمی است که سال‌ها ذهن اندیشوران زیادی را به خود مشغول کرده است. شاید بتوان گفت از همان ابتدا که بشر توانست مفهوم جامعه بشری را درک کند، از پس سختی‌ها و مصائب، آرزوی چنین جامعه‌ای را با خود همراه کرده. این امید، همچنان تا به امروز ادامه یافته و تسکین‌دهنده بشر برای رهایی از مشکلات شده است.

این آرزوی بشر، توسط ادیان به اوج خود می‌رسد و با ظهور مردی که منجی جهان است، حقیقت می‌یابد. البته باید گفت که مدینه فاضله پیامبران الهی در مقایسه با آرمان‌شهرهایی که اندیشه بشر، آن‌ها را طراحی کرده است، تفاوت ماهوی دارد؛ چرا که پیامبران الهی، به دنبال استقرار نظامی مطلوب برای زندگی بشر و سعادت او رفته‌اند که قانونگذار آن، خالق انسان‌ها است. البته تعبیر آن‌ها از آرمان‌شهر نیزجامعه‌ای است که اجرا‌کنندگان آن، پروا‌پیشگان وارسته‌ای هستند که خود را برابر خدا مسؤول می‌دانند و آمادة پاسخگویی از عملکرد خویش در روز واپسین هستند و در پی آن، هدایت مردمان را هدف نهایی خود قرار داده‌اند.

این حکومت آرمانی، مورد توجه همه ادیان الهی قرار گرفته است. از جمله می‌توان به مکتب یهود اشاره کرد.تشکیل حکومت آرمانی ماشیح یا همان موعود یهود، موضوع بسیاری از متون عهد عتیق است که به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم مورد اشاره قرار گرفته و آینده‌ای روشن را در پیش روی پیروان خود ترسیم کرده است. حال با بیان یک سلسله شرایط و ویژگی‌‌های چنین جامعه‌ای از منظر یهود، در صدد ترسیم آرمان‌شهر موعود یهود برآمدیم که عاملی در راستای بسیاری از اقدامات یهودیان است.

کلید واژه‌ها: آرمان‌شهر، حکومت آرمانی، عهد عتیق، یهودیت، یهوه، ماشیح، کارویژه.

مقدمه

یهودیت، دینی کهن است که در تقسیم بندی دین‌پژوهان همراه دو دین مسیحیت واسلام، در دستة ادیان ابراهیمی می‌گنجد. یکی از مهم‌ترین مباحث این مکتب، مسأله موعود آخرالزمان وحکومت آرمانی او است که تاکنون، مورد توجه بسیاری از اندیشمندان یهودی قرار گرفته است؛ چنان‌که اعتقاد به آن، از اصول ایمانی آن‌ها شناخته می‌شود وحتی امروزه، دولت‌مردان یهود، بعضی از سیاست‌‌های خود را با تکیه بر این موضوع توجیه کرده و آمادگی برای حکومت آخرالزمان را عامل سیاست‌‌های خود بیان می‌کنند.

حکومت آخرالزمان، از مفاهیمی است که از گذشته‌‌های دور در اندیشه یهود مطرح شده است. زمانی که به تاریخ یهود مراجعه کنیم، توجه به آینده‌ای روشن که از پس سختی ها و رنج‌ها به وجود می‌آید، به وضوح دیده می‌شود. یهودیان، سالیان دراز در آرزوی آمدن موعود خود بوده‌اند، تا زمینه ایجاد چنین حکومتی را فراهم کند.

از طرف دیگر، آنچه ما از یهود، در نظر داریم، قومی است که از زمان‌‌های دور، توسط حضرت موسی علیه السلام به شریعت هدایت شده و به طور متوالی مورد لطف و مرحمت پیامبران الهی بوده است؛ هر چند نافرمانی و سرپیچی از فرامین انبیای الهی نیز در تاریخ قوم یهود دیده می‌شود که این سرپیچی، نتیجه‌ای جز رنج و آوارگی برای آن‌ها نداشته است. البته همین امر، آغازی برای سخن از ظهور یک منجی شد؛ کسی که قرار است در آیندة قوم یهود ظهور کرده و حکومتی آرمانی ایجاد کند. زمانی که یهودیان، به دستورات الهی گوش فرا داده و با میل و رغبت، از آن اطاعت کنند، زمان ایجاد چنین آرمان‌شهری است.

در این پژوهش، سعی شده است ابتدا به وسیلة آشنایی کلی با دین یهود، به سراغ مبانی نظری موجود دربارة حکومت موعود یهود ـ از جمله نوع نگاه به سیاست و انسان، همچنین مبنای مشروعیت و غایت چنین حکومتی ـ برویم. سپس به ساختار قدرت که در این‌جا ویژگی‌های شخص حاکم و مردم در حکومت و نحوه توزیع قدرت را شامل می‌شود می‌پردازیم و در ادامه، کارویژه‌‌های مطلوب آرمان‌شهر یهود ـ از جمله کارویژه‌‌های فرایندی، سیستمی و سیاستگذاری ـ را بررسی کرده و به بیان خصوصیات آرمان‌شهر در کتب آن‌ها بپردازیم.

آرمان‌شهر در اندیشه یهود

قوم یهود، از اقوام نژاد سامی به شمار می‌روند. این نژاد را فرزندان سام، پسر نوح علیه السلام می‌دانند. نسل یهود از طریق حضرت یعقوب علیه السلام ، به حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام می‌رسد. این قوم، همراه اقوام بابلی، آشوری وکنعانی، تا چهار هزار سال پیش از میلاد، در جزیرة العرب با هم می‌زیسته و به شبانی مشغول بوده‌اند و در این میان نام‌ها و عنوان‌‌های مختلفی یافتند.

قدیمی‌ترین آن‌ها «عبری» یا «عبرانی» است که آن را از ریشه «عبور» دانسته‌اند و منظور، عبور حضرت ابراهیم علیه السلام از رود فرات به سوی جنوب است، از نام‌‌های دیگر، می‌توان به قوم «یهود» که از نام «یهودا» یکی از فرزندان حضرت یعقوب گرفته شده است اشاره کرد؛ و همچنین نام «بنی‌اسرائیل» که به علت نسبت به حضرت یعقوب که «اسرائیل» لقب داشت، بدین نام معروف شدند.

دربارة متون آن‌ها نیز باید گفت تورات کتاب مقدس یهودیان است که همراه مجموعه کتب دیگر(کتاب مقدس عبری یا کتب عهد عتیق)، کتب مقدس یهود (تنخ) را تشکیل می‌دهد. این کتب به سه دسته تقسیم می‌شود: 1. تورا یا تورات که مشتمل بر پنج سِفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد وتثنیه است.

2. کتب انبیا (نبییم) که به دو بخش انبیای متقدم و متأخرتقسیم می‌شود .انبیای متقدم، به کتاب‌های یوشع، داوران، دو کتاب سموئیل ودو کتاب پادشاهان تقسیم می‌شود وبخش انبیای متاخر که شامل کتاب‌‌های اشعیا، ارمیا، حزقیال، هوشع، یوئیل، عاموس، میکاه، ناحوم، حبقوق، صفنیا، حجی، زکریا وملاکی است. 3)مکتوبات یا کتوبیم (نوشته‌ها) که کتاب‌‌های مزامیر داوود، امثال سلیمان، ایوب، غزل‌‌های سلیمان، روت، مراثی ارمیا، اِستَر، جامعة سلیمان، دانیال، عزرا، نحمیا و دو کتاب تواریخ ایام را در بر می‌گیرد.

البته در نسخه سبعینه که کتاب مقدس مسیحی، مطابق با آن است، این مجموعه، به سه بخش «کتاب‌‌های تاریخی»، «کتاب‌‌های حکمت، مناجات، شعر» و «کتاب‌‌های پیش گویی» تقسیم می‌شود. از سوی دیگر، «میشنا» یا همان تورات شفاهی، حاوی قوانین و مقررات الهی است و «تلمود» نیز در بارة قوانین کتبی و شفاهی تورات است که پایه و اساس فقه یهود قلمداد می‌شود.[1]

در تورات مقدس که مبنای اصول اساسی و اعتقادات و اندیشة یهودیت است، در بخش‌های نخستین، پس از شرح چگونگی تکوین جهان هستی، خلقت انسان و ذکر تاریخ پیامبران اولیه، ظهور منجی موعود را به بشر نوید می‌دهد. بر اساس متون، انتظار، جوهرة اصلی یهودیت و موجب پویایی انسان در همة زمان‌ها است.

یکی از پایه‌‌های اساسی آیین یهود، ایمان به ظهور ماشیح، دورة نجات یا گئولا است. اصل دوازدهم از اصول سیزده‌گانة ایمان یهود نیز که توسط هارامبام ( ابن میمون) مطرح شده، مربوط به بحث آرمان‌شهر و مژدة تشکیل حکومت آرمانی است و این‌گونه است: من با ایمان کامل، به آمدن ماشیح اعتقاد دارم؛ اگرچه او تأخیر کند، با این حال، هر روز در انتظار او هستم، تا بیاید.[2]

طبق نظر هارامبام هر فرد یهودی که این اصل را قبول نداشته باشد، منکر سخنان حضرت موسی علیه السلام و دیگر انبیای بنی‌اسرائیل است. یهودیان نیز بر اساس این اصل، به ظهور ماشیح یا منجی موعود و تشکیل حکومت آرمانی معتقدند.[3] در عصر ما نیز که یهودیان صهیونیست برپا خاسته و در صدد برآمده‌اند قوم یهود را از حقارت همیشگی بیرون آورند، از تب وتاب انتظار موعود کاسته نشده است.

بسیاری از یهودیان، تشکیل دولت یهود را رهگشای عصر مسیحا دانسته‌اند. حتی صهیونیست‌ها علاوه بر دعا‌های مسیحایی مرسوم در پایان مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم اسرائیل، پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا می‌کنند: اراده خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او، شاهد سپیده‌دم آزادی باشیم و نفخ صور مسیحا، گوش ما را نوازش دهد.[4]

در واقع، گذشته آنان، هرگز دوران درخشانی را نشان نمی‌دهد و همه‌گونه اسارت و بردگی و بندگی و تحقیر در گذشته آنان وجود دارد؛ لذا، انبیای بنی‌اسرائیل، بارها به روز‌های آخر اشاره کرده‌اند و آن را دورانی دانسته‌اند که درآن، عظمت ملی یهود به آخرین حد اعتلای خود می‌رسد. که این امید به آینده نورانی و سرشار از سعادت، در دل عموم مردم جایگزین شد و با گذشت زمان، نه فقط شدت یافت[5]؛ بلکه به خلق افسانه‌های شگفت پیرامون آن دوره منجر شد.

امید مسیحایی، با دو نیم شدن حکومت بنی‌اسرائیل پس از سلیمان و تلاش انبیا که قیام خود را در این عصرآغاز کردند، جدی‌تر شد. انبیا، نه تنها آتش شوق را در دل‌ها روشن نگه می‌داشتند، بلکه به توسعه مفهوم مسیحا و دوران مسیحایی می‌پرداختند؛ به گونه‌ای که برکت‌های آن عصر را علاوه بر بنی‌اسرائیل، به همه امت‌های زمین تعمیم می‌دادند.

هنگامی که تنها چند نسل از سلیمان گذشته بود، آرمان نهفتة شاعران و افراد پایبند به سنت‌های قدیم، آینده‌ای بود که در آن، یک اسرائیل متحد بر جهانی درست بنیاد، سروری خواهد کرد که به شکوه خدای بنی‌اسرائیل و زیبایی شریعت او معترف است. در همین دوره بود که اندیشه ظهور مسیحا گسترش یافت و به صورت اصل ثابت دین یهود در آمد. بعدها به شکل روشن‌تری از ماشیح به عنوان شخصی که از جانب خدا مأمور آغاز این دوره است یاد شد. در این بخش، با تکیه بر دسته‌بندی گفته شده، ابتدا به بررسی مبانی نظری در حکومت آرمانی یهود پرداخته و به مبحث‌‌های مختلف آن می‌پردازیم.

1. مبانی نظری

در این مبحث، به بررسی مفاهیم و مبانی موجود در دین یهود می‌پردازیم، تا بدین وسیله با نگاه آن‌ها، با مباحث تئوریک حکومت آرمانی، آشنا شویم.

1-1. نگاه به سیاست

سیاست، فعلیتی عام و جهان شمول است؛ از این رو طبیعی است که مطالعه سیاست، مطالعة حکومت را به منزلة یکی از مهم‌ترین جنبه‌‌های خود شامل می‌شود؛ پس برای شناخت بیشترآرمان‌شهر یهود، ناگزیر باید با نوع نگاه مکتب یهود به سیاست آشنا گردیم. یکی از مفاهیم اساسی در حکومت آرمانی یهود، مفهوم سیاسی حکومت مسیحا و نگاهی است که اندیشه یهود به این مفهوم دارد. البته آنچه امروزه به نام دین یهود و توسط صهیونیست‌ها به اجرا در می‌آید با آنچه در مبانی دینی آن‌ها دیده می‌شود، متفاوت است.

نکته عمده در نگاه به آرمان‌شهر یهود، عدم جدایی دو قلمرو دین و سیاست از یک‌دیگر است. بر اساس نگاهی که دین یهود به نقش مسیحا دارد، مسیحا در آینده‌گرایی این قوم، چهره‌ای این‌جهانی و مربوط به جنبه سیاسی امید اسرائیلی‌ها به نجات واحیای پادشاهی دارد و در چارچوب کلی دین فهم می‌شود؛ بنابراین، سیاست، محصول جایگاه انسان در جهان به مثابه نظام آفریدگان بود؛ نظامی که به طور کامل، توسط خدا تعیین می‌شود.

اندیشه اساسی در امید به آینده هم پادشاهی یهوه است وسایر مفاهیم، گرد این مفهوم قرار دارند. در پرتو آن اندیشه اساسی، ارتباط سازمان یافته مفاهیم دیگر امکان پذیر می‌شود و در حالی‌که پادشاهی آینده، بیشتر خصلت سیاسی دارد، اما خود پادشاهی دینی است و بر این اساس است که پادشاهی، فعل خدا است.

این امید، هم ناظر به نجات ملی سیاسی یهود بود و هم اصلاح دینی ـ اخلاقی قوم را در بر می‌گرفت و ریشه در عهد و برگزیدگی قوم یهود داشت؛ پس آینده‌گرایی قوم اسرائیل، دارای دو جنبه سیاسی و دینی است؛ در حالی‌که جنبه سیاسی، خود رنگ دینی دارد. در واقع، تفکیک این دو جنبه به طور کامل امکان پذیر نیست. حتی در تفسیر اشعیای دوم نیز از تمام وقایع سیاسی، تفسیری دینی شده است.

با این حساب، امید به آمدن پادشاهی آرمانی در مفهوم یهود، امید به احیای سیاسی ـ ملی و اخلاقی بنی‌اسرائیل است. در هر حال، آینده نیک، در کلام انبیای نخستین بنی‌اسرائیل، ناظر به احیای پادشاهی ملی است، نه شروع یک جهان نو و پایان تاریخ جهانی. بعد از این است که بر جنبه‌‌های دینی ـ اخلاقی نیز تاکید شده[6] و همان نجات سیاسی دینی قوم یهود مد نظر قرار می‌گیرد.

2-1. نگاه به انسان

انسان‌شناسی و نگاهی که به انسان وجود دارد، از دیگر مباحث مهم در مبانی نظری است که باعث تفاوت در شیوة حکومت‌داری می‌شود. این‌که نگاه حاکمان به انسان چگونه است و از او چه انتظاری دارند، همگی عاملی است در جهت تعیین قوانین و شیوه‌‌های تشویق و تنبیه که در جامعه به کار برده می‌شود.

کتاب مقدس، در رابطه با انسان، به مفاهیم متعددی اشاره کرده است، از جمله این‌که خداوند، آدم را از خاک سرشت و روح خود را در او دمید، تا به صورت زنده درآمد. او آدم را به صورت خود، یعنی مانند خدا آفرید: «آن‌گاه خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت، سپس در بینی آدم، روح حیات دمید؛ به او جان بخشید و آدم، موجود زنده‌ای شد.»[7]

اما بعد از این، با گناهی که انسان انجام داد و از درخت معرفت خورد، به آگاهی دست ‌یافته و به زمین هبوط کرد؛ در نتیجه، با زیاد شدن آدمیان بر زمین، شرارت نیز افزایش یافت. در نظر یهودیان، بعد از این زمان است که به علت شرارت انسان‌ها خدا به نابودی آن‌ها تصمیم گرفته و از آفرینش انسان پشیمان می‌شود؛ اما به علت وجود حضرت نوح، از این تصمیم منصرف شده و با ایجاد سیل و طوفان، همه موجودات را از بین می‌برد و تنها نوح و خاندانش را به سبب اطاعت ازفرامین الهی نجات می‌دهد.

پس بنابر آنچه از کتب مقدس می‌توان فهمید، در نظر یهود، انسان، دارای طبیعتی دو‌‌گانه است که از یک‌سو با حلول روح خدا، انسان، دارای سیرتی نیک شده و روح خدا، درون او تجلی می‌یابد؛ ولی از طرف دیگر با توجه به شرارت‌هایی که از انسان سر زده، او با نیت و فکر پلید خود، به دنبال فساد در زمین است.

این بد‌سرشتی او، باعث می‌شود خدا از خلقت او پشیمان گرددو در نتیجه انسان، از ابتدای خلقت، گناهکار است. با وجود این، در نظر یهودیان، در آینده و با شکل گیری حکومت آرمانی، انسان نیز به کمال و پاکی دست یافته و به نیکی می‌رسد. البته باید دانست هر چند یهودیان معتقدند انسان گنهکار است، نکته قابل توجه، مسألة برگزیدگی قوم یهود است.

در مکتوبات یهودی پس از عهد عتیق تا زمان ظهور مسیحیت، ایده قوم برگزیده همواره مورد توجه و باور یهودیان بوده است.حتی آن‌جا که سخن از تنبیه بنی‌اسرائیل به میان می‌آید، غرض از آن، بازگشت بنی‌اسرائیل به خدا و عمل به دستورات او است؛ اما مجازات کافران، برای از بین بردن آنها است؛ لذا قوم بنی‌اسرائیل و به ویژه برگزیدگان و درستکاران قوم، از آغاز، توسط خدا برای نجات انتخاب شده‌اند. در قطعه‌ای از طومار‌های بحرمیت چنین آمده است: تو ما را برای خودت رهایی بخشید‌ه‌ای، تا ما یک قوم ابدی باشیم. تو، برای ما سرنوشتی از نور را مطابق حقیقت مقدر ساختی و امیر نور را از دوران گذشته معین داشتی، تا برای حمایت ما بیاید.[8]

در قطعه‌ای دیگر هم که حاکی از نجات و تقدیر فردی و سرنوشت جمعی است، آمده است:خداوند، برای انسان، دو نفس را قرار داد که تا زمان ملاقاتش همراه او هستند:نفس راستی و نفس خطاکاری.آنان که از راستی می‌زایند، از چشمة نور می‌جهند؛ اما آنان که از خطاکاری متولد می‌شوند، از منبع تاریکی بیرون می‌آیند.

همه فرزندان راستی، تحت فرمانروایی نورند ودر راه‌های نور قدم بر می‌دارند؛ اما همه فرزندان خطاکاری، تحت حکومت ملکه تاریکی هستند و در راه‌های تاریک قدم بر می‌دارند….زیرا این، خدا است که نفس روشنایی و تاریکی را آفریده و هر فعلی را بنا نهاد و هر عملی را بر راه‌های آن‌ها قرار داده است.[9]

پس بنی‌اسرائیل، به واسطه مفهوم قوم برگزیده یا قوم خداوند، خود را برتر از هر قوم و ملت می‌دانند؛ چرا که خداوند نیز همواره خدای اسرائیل معرفی می‌شود: «و اسم مرا خواهند خواند و من، ایشان را اجابت خواهم کرد و خواهم گفت که ایشان قوم من هستند، و ایشان، خواهند گفت که یهوه، خدای ما است».[10]

نیز از قول موسی علیه السلام آمده است که: «…این مردم، قوم تو هستند؛ پس لطف خود را دریغ مدار».[11]باز در جایی دیگر بنی‌اسرائیل را قوم خدا و همچون کاهنان او می‌داند. این تقدس، یک سلسله آثار عملی هم به دنبال دارد؛ از جمله این‌که از بنی‌اسرائیل نمی‌توان برده خرید یا آنان نباید گوشت حیوانی را بخورند که جانور وحشی آن را دریده است[12] و از این قبیل آداب عملی. در نهایت، باید گفت همه این مفاهیم، بیانگر تضاد در نوع نگاه یهود در مبحث انسان شناسی است که از یکسو انسان را دارای سرشت نیک و بد دانسته و از سوی دیگر، قوم بنی‌اسرائیل را برتری داده و تنها آن‌ها را قوم خدا می‌داند.

3-1. مبنای مشروعیت

مشروعیت، از پایه‌‌های اساسی یک حکومت است. می‌توان آن را باور عمومی اعضای یک جامعه بر این مبنا که قدرت دولت برای وضع و اجرای قوانین، قدرت به حق و مستوجب فرمانبرداری است، در نظر گرفت.مشروعیت درآیین یهود، زمانی به پادشاه یا حاکم داده می‌شود که شاه، به یهوه (خدای یهود) وفادار بوده و مطابق فرامین او حرکت کند؛ لذا بخت شاه همواره به تبعیت مردم از او نیست؛ بلکه تبعیت او از یهوه نیز مهم است؛ به گونه‌ای که از پادشاه با عنوان پسر یهوه نام برده می‌شود.

در یهودیت متأخر هم پادشاهی مسیحا، امری فوق‌العاده و در مرحله پیش از پادشاهی یهوه فهم می‌شد؛ اما در اشعیای دوم، ظهور شاهانه یهوه، بر همه چیز سایه می‌افکند و همواره نجات وجنبه‌‌های آن به یهوه نسبت داده می‌شود.

در واقع، پادشاهی آینده به مثابه حاکم پادشاهی‌ای است که یهوه آن را تأسیس کرده است؛ بنابراین، تقابلی واقعی میان پادشاهی یهوه و پادشاهی مسیحا وجود ندارد و همان‌گونه که پادشاه، در آرمان شاهی دوره انبیا ابزار یهوه به شمار می‌رفت، پادشاه آینده یا مسیحا نیز چنین است. بدین شکل، از طرف خدای یهود به حکومت رسیده و مشروعیت الهی می‌یابد. در واقع، نقش اصلی را خود یهوه داشت و نقش مسیحا در مجموع نقشی منفعلانه است.[13]

طبق توصیف مزامیر نیز، شاه آینده بیش از یک مرد عادی است. او دارای ماهیتی الهی است و می‌تواند قهرمان الهی نامیده شود و به عنوان «مشیر» و حاکم«شگفت انگیز»از او نام برده شده است؛[14] پس می‌توان گفت پادشاه آینده در نظر یهود «با قوت یهوه حکم خواهد راند، باجلال نام یهوه خدایش»؛[15] به گونه‌ای که مردم، برای او حیات ابدی را آرزو می‌کنند و مشروعیت برای او قائل شده و او را نماینده خدا برای حکم راندن برخود می‌دانند و با این موهبت الهی، به دفاع از سرزمین و قوم می‌پردازند.[16]

4-1. غایت حکومت

هر نظام سیاسی و حکومتی که تشکیل می‌شود، برای رسیدن به هدف و غایتی تأسیس شده است. طبیعی است تمام گروه‌‌های اجتماعی، دارای هدف‌‌های مشخصی هستند که طبق آن، سازمان یافته‌اند. کارایی هر سازمان نیز باید طبق مقدار موفقیت آن، در به دست آوردن هدف‌های تعیین شده، ارزیابی شود.

اعتقاد عموم یهودیان این است که ظهور ماشیح و فعالیت‌های او، همگی در جهت بهبود وضع جهان و تأمین سعادت بشری است و انسان، در جهانی که خداوند، آن را در نهایت کمال خلق کرده است، رو به آینده‌ای دارد که ظهور منجی موعود درآن، نشانه برقراری عدالت الهی است.این اعتقاد، در همة متون مذهبی یهودیان استمرار می‌یابد و افزون بر آن، اندیشة نجات یافتن و انتظار برای منجی موعود که خواهد آمد و نظامی منطبق بر قوانین الهی و آسمانی برقرار خواهد کرد، از بخش‌های اعتقادی ادیان توحیدی است.

حکومت آرمانی، برای یهودیان، صلح جهانی وعصر عدالت و پارسایی را وعده می‌دهد؛ عصری که در آن، همه انسان‌ها خواهند دانست که خدا یکی و نام او یکی است و قومی که خدا برای ابلاغ رسالت خود به جهانیان برگزیده، خواهد توانست مسؤولیت خویش را در اصلاح معنویات جهان انجام دهد. همچنین یهودیان در کنار کاهنان و انبیاء شاهد گسترش گونه‌ای از پاکی و قداست باشند که تحقق آن در شرایط کنونی، ممکن نیست؛ به دیگر سخن، آن زمان، امکان ادامه یک زندگی مقدس و مطابق با اراده الهی فراهم می‌شود.

البته هدف مهم دیگری نیز مطرح می‌شود که همان وحدت میان اقوام پراکنده و متفرق بنی‌اسرائیل است؛ به گونه‌ای که اورشلیم مرکز جهان و افتخار همه نسل‌ها شده و همه امت‌ها به سوی آن آمده، در مقابلش کرنش خواهند کرد وحقایق سترگ مورد قبول بنی‌اسرائیل را خواهند پذیرفت. براین اساس، همه حوادث به احیای پادشاهی مسیحا و اتحاد مسالمت‌آمیز حکومت تجزیه شدة فلسطین و شکوه از دست رفتة سلطنت داوود علیه السلام می‌انجامد.

بر اساس آنچه که از آموزه‌‌های دین یهود می‌توان فهمید، نجات قوم برگزیده، از اهداف عمدة حکومت آرمانی یهود است، تا بعد از تمام مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی که برای این قوم در طول تاریخ ایجاد شد، همه یهودیان، دوباره از دورترین نقاط جهان به سرزمین خود فلسطین باز گشته وحکومت مطلوب توسط قوم یهود بر پا شود.

آرمان مسیحایی، این وعده را به یهودیان داده است که یهود یک قدرت جهانی در فلسطین تأسیس خواهد کرد؛ زیرا در نظر آن‌ها آرمان مسیحایی، فراتر از آزادی یهودیان و تشکیل یک دولت یهودی مستقل بوده و اهداف بلندی را برای بشریت و تکامل نژاد بشری در نظر گرفته است؛ ولی در عین حال، در یک زمینه یهودی و با مفهومی کاملاً یهودی باقی خواهد ماند. [17]

2. ساختار قدرت

در دومین بخش از این پژوهش، امور مربوط به ساختار قدرت و آنچه در ترکیب قدرت حکومت موثر است، مورد نظر قرار می‌گیرد؛ این‌که حاکم یا حاکمان چه کسانی هستند؟ مردم چگونه عمل می‌کنند و قدرت، چگونه توزیع می‌شود؟ از مسائل مهمی است که در این مبحث باید مورد توجه قرار گیرد.

1-2. حاکم یا رهبر

در دوره‌‌های پس از سقوط اخلاقی و سپس سیاسی پادشاهی اسرائیل، آرزوها متوجه شاخه یا جوانه‌ای از داوود بود. انبیا وعده می‌دادند که با وجود آن‌که اوضاع کنونی اسرائیلی‌ها نابسامان است، در آینده پادشاهی از نسل داوود ظهور خواهد کرد و ما را از ظلم و فساد پادشاهی یا شر دشمنان، نجات خواهد داد.

اشعیا وعده می‌دهد که آن پادشاه مطلوب«برتخت پادشاهی داوود خواهد نشست و بر سرزمین او تا ابد سلطنت خواهد کرد». ارمیا نیز آرزویش را از قول خداوند، چنین بیان می‌کند:روزی فرا خواهد رسید که من، شخص عادلی را از نسل داوود به پادشاهی منصوب کنم که با حکمت و عدالت، حکومت می‌کند….[18]

این معنای خاص، ناشی از این اعتقاد یهود است که نجات نهایی اسرائیل، در عین این‌که ساخته و پرداخته خداوند است، بر عهدة سلاله‌ای از خاندان سلطنتی داوود بوده و به وسیلة او تحقق خواهد یافت. مهم‌ترین مژده مسیحایی در این‌باره را می‌توان در کتاب اشعیای نبی دید که با توصیف خود از کودکی به نام عمانوئیل سخن گفته است:

نهالی از تنه یسی ]= پدر داوود[ بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت وفهم، روح مشورت و قوت و روح معرفت وترس از خداوند. خوشی، در ترس از خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوش‌های خویش تنبیه نخواهد نمود.[19]

در دین یهود، این نجات‌بخش نهایی (ماشیح)[20] به معنای مسح و تدهین‌شده یا مسیح رهایی بخش نام دارد که به عبری «ماشیاح»، به آرامی «مشیحا» و به یونانی «کریست» تلفظ می‌شود. مشح یعنی پاک کردن با روغن مقدس( بر اساس یک سنت، پیامبران در حضور جمع اندکی، روغن بر سر آنان می‌مالیدند، تا نشانة موقعیت جدید آن‌ها و نیز علامت آن باشد که روح الهی در آن‌ها حلول کرده است. بدین شیوه، نوعی قداست برایشان پدید می‌آمد).ماشیح، ابتدا لقب پادشاهان بنی‌اسرائیل بوده است؛ ولی بعدها این مفهوم، گسترش یافته و در نهایت به همة پادشاهان و پیامبران قوم و در واقع هرکس از جانب خدا مأمور انجام کار خاصی بود، اطلاق می‌شد.

حال، آنچه امروزه به نام ماشیح مطرح می‌شود، همان موعود یهود است؛ کسی که از سوی خداوند، فرستاده شده و قداست خاصی دارد؛ انسانی آسمانی و موجودی معجزه‌گر که خداوند، پیش از خلقت جهان، وی را آفریده و او در آسمان می‌ماند، تا زمان فرستادن وی برسد. به او، پسر انسان نیز می‌گویند؛ زیرا به شکل انسان ظاهر می‌شود؛ هرچند سرشت وی، آمیخته‌ای از خدا و انسان است. وی نقطه اصلی و کامل حلول خدا در انسان است که خواهد آمد، تا مسیر تاریخ یهود، بلکه بشریت را اصلاح کند.[21]

این حاکم آینده، کسی است که نیروها و قابلیت‌‌های فرا‌انسانی و تقریباً همة ویژگی‌ها و توانایی‌هایی که در سنت اسرائیل کهن به پادشاه مطلوب نسبت داده شده است را می‌توان بر او اطلاق کرد:او، واسط میان یهوه و قوم برای رساندن برکت خواهد بود و در مقام پادشاه کاهن، به عدالت و انصاف حکمرانی خواهد کرد.[22]

از طرف دیگر، صفات اخلاقی پادشاه وعدالت و ظلم ستیزی او هم مورد توجه است. او حاکم شگفت انگیز، قهرمان الهی، پدر جاودانی و امیر سلام و سلامتی نامیده خواهد شد که تا ابد، بر اساس عدالت و درستکاری حکومت خواهد کرد و این را یهوه اراده کرده است. عدالت‌ورزی از ویژگی‌‌های عمدة مسیحا و مهم‌ترین ویژگی اخلاقی او است؛ چرا که وظیفه او در پادشاهی آینده، حکم کردن به جای یهوه است.

او، بر اساس عدالت حکم می‌کند و داد ضعیفان را می‌ستاند.[23] او، به رنج و محرومیت یهودیان پایان داده، به صهیون بازخواهد گرداند؛ براساس شریعت شفاهی وکتبی حکم خواهد راند و بهشت را که هزار سال می‌پاید، بنا خواهد کرد. او، رهبری آرمانی است که از سوی یهوه، مأمور اجرای عدالت وبرپایی حکومت است، که نه تنها رهبر قوم یهود، بلکه رهبرهمه اقوام و ملل شده و پس از بازگرداندن یهودیان به اورشلیم، از همان جا بر جهان، حکومت خواهد کرد؛ پس نه تنها موجب رهایی قوم یهود گردیده، بلکه آن‌ها به عنوان قوم مقدس جایگاه خود را باز خواهند یافت.

2-2. مردم در حکومت ماشیح

افرادی که در حکومت آرمانی یهود، جامعه را تشکیل می‌دهند، دارای ویژگی‌های ممتاز و عالی در مقایسه با مردم زمان‌های دیگر هستند؛ ولی نکته قابل توجه این است که هنگام صحبت از مردم آن دوره، قوم یهود، دارای اولویت ویژ‌های است و مسألة محوری‌تر این‌که همة افراد این قوم، به کنعان یا فلسطین هدایت می‌شوند، تا آن‌جا ساکن شوند.

در کتب یهود، به جمع آوری قوم یهود اشاره شده است؛ برای نمونه از قول خداوند آمده است که در جهان آینده، برای جمع‌آوری پراکندگان اسرائیل، من بادی را به جهان خواهم آورد که از هر دو جهت بوزد؛ چنان‌که نوشته است: به شمال خواهم گفت که بده و به جنوب خواهم فرمود که ممانعت مکن؛ پسران مرا از جا‌های دور و دخترانم را از کران‌های زمین بیاور.[24]

در جایی دیگر به قول از حزقیال نبی آمده است:به ایشان بگو که خداوند می‌گوید: «قوم اسرائیل را از میان قوم‌ها جمع می‌کنم و از سراسر دنیا ایشان را به وطن خودشان باز می‌گردانم». … آن‌ها در سرزمینی که پدرانشان زندگی می‌کردند، ساکن می‌شوند؛ یعنی همان سرزمینی که به خدمتگزارم یعقوب دادم … خدمتگزارم، تا به ابد پادشاه آنان خواهد بود و یک شبان برای جمیع ایشان خواهد بود و به احکام من سلوک نموده و فرایض مرا نگه داشته، آن‌ها را به‌جا خواهند آورد. من با ایشان عهد می‌بندم که تا ابد ایشان را در امنیت نگه دارم.

من، آن‌ها را در سرزمینشان مستقر کرده جمعیتشان را زیاد خواهم نمود و خانة مقدس خود را تا به ابد، در میان ایشان قرار خواهم داد و خانة من، میان ایشان خواهد بود و من خدای ایشان و ایشان، قوم من».[25]پس در نظر قوم یهود، با اسکان دوبارة این قو م در کنعان، عزت و احترام این قوم، باز خواهد گشت. آنان، جهان را به سوی خدا هدایت خواهند کرد و میان تاریکی‌ها، باعث روشنایی جهان می‌شوند. همة این‌ها پس از مهاجرت یهود به سوی کنعان است؛ چرا که آن زمان، اورشلیم یا کنعان، در محل مرتفعی در مقایسه با دیگر مناطق قرار خواهد گرفت و مرکز معنوی عالم و مورد توجه همة اقوام خواهد شد:

«‌ای اورشلیم! برخیز و بگذار نور تو بدرخشد؛ زیرا جلال خداوند، بر تو تابان است. تمام قوم‌‌های جهان، در تاریکی فرو خواهند رفت؛ اما نور جلال خداوند، بر تو خواهد تابید و پادشاهان و قوم‌ها، به سوی تو خواهند آمد، تا نور جلال خداوند را که بر تو تابان است، مشاهده کنند … . بیگانگان آمده، دیوار‌های تو را بازسازی خواهند کرد و پادشاهان آن‌ها تو را خدمت خواهند نمود؛ زیرا اگرچه به خشم خود تو را مجازات کردم؛ اما به لطف خویش، بر تو رحم خواهم کرد.[26]»

بنابراین، صهیون مرکز این عدالت فراگیر می‌شود و همة ملت‌ها در خدمت ماشیح قرار می‌گیرند. بر این اساس، صهیون، بر همگان آقایی کرده و دشمنان را در هم خواهد شکست؛[27] پس این، یهودیان هستند که محور حکومت ماشیح قرار می‌گیرند پس از استقرار قوم یهود و پیدا شدن ده قبیلة گم شده بنی‌اسرائیل و برقراری وحدت بین آن‌ها، امت‌های دیگر نیز به آن‌ها می‌پیوندند و این جامعة آرمانی، با محوریت درستکاران و برگزیدگان تشکیل می‌شود. تصویری که نویسنده مزامیر سلیمان از این جامعه ارائه می‌دهد، جامعه‌ای معنوی و آرمانی است:

و او یک قوم مقدس را گرد می‌آورد که به‌واسطة او، به راستی رهنمون می‌شوند. او، قبایل قوم را که توسط خداوند، خدای او تقدیس شده‌اند، داوری خواهد کرد. او، غیر‌درستکاران را دیگر میان ایشان جا نخواهد داد و نیز هیچ شخصی که دارای دانش فاسد است، میان ایشان سکونت نخواهد کرد؛ زیرا او به ایشان خواهد آموخت که همگی پسران خدایشان می‌باشند.[28]در این حکومت، همان‌گونه که در مبحث مشروعیت نیز گفته شد، تعیین حاکم، توسط یهوه صورت گرفته و مردم درانتخاب، نقش اساسی بر عهده ندارند؛ بلکه باید مطیع اوامر این حاکم الهی بوده و از او اطاعت کنند.

بنابراین دربارة جایگاه مردم در این حکومت هم می‌توان گفت: بر اساس آنچه از متون فهمیده می‌شود، مردم، صرفاً تبعیت خواهند کرد و نقش تعیین کننده‌ای ندارند. این حاکم، یک رهبر الهی بوده و نماینده خدا بر روی زمین است؛ به همین دلیل، توسط یهوه انتخاب می‌شود و انتخاب مردم، این‌جا نقشی ندارد؛ چرا‌که انتخاب یهوه، فوق انتخاب مردم است و یهودیان در این جامعه باید بر اساس فرامین این رهبر الهی حرکت کنند، تا به نجات دست یابند.

بنابراین، این جامعه آرمانی با وحدت تمام امت‌ها و البته با محوریت قوم اسرائیل، تشکیل می‌شود و همگی به پرستش خدا پرداخته و صلح و همبستگی میان همة ملت‌ها تحقق می‌یابد. البته قوم یهود، دارای جایگاه خاصی است؛ اما باعث نمی‌شود که دیگر ملت‌ها از روند رهایی دور بمانند.

بدین ترتیب، ملتی که متشکل از یهودیان و دیگر اقوام است، به رهبری مسیحا شکل می‌گیرد و همه نیکان و تمام گناهکاران توبه‌کار یهودی و غیر یهودی که خدای بنی‌اسرائیل را شناخته باشند، به این جامعه راه می‌یابند و جامعه‌ای عاری از بدی وگناه و بر اساس اعتقاد به وجود خدا، شکل می‌گیرد.

پس نیکی و عدالت، تمام ملت‌ها و در رأس همه، قوم یهود را در‌بر خواهد گرفت و دیگر سختی‌ها و مشکلات از بین مردم رخت بر خواهد بست و رفاه و آسایش، جایگزین آن می‌شود. مردم، در آن دوره، تنها کمال وسعادت را دنبال خواهند کرد. صفنیا، آن دوره را این‌گونه تعبیر می‌کند:

اما در میان تو، قومی ذلیل و مسکین باقی خواهم گذاشت و ایشان، بر اسم خداوند توکل خواهند کرد و بقیة اسرائیل، بی‌انصافی نخواهند نمود و دروغ نخواهند گفت و در دهان ایشان، زبان فریبنده یافت نخواهد شد؛ زیرا ایشان، چرا کرده و به آرامی خواهند خوابید و ترساننده‌ای نخواهد بود.[29]

در نهایت، می‌توان فهمید که در حکومت ماشیح، منظور از مردم در وهله اول، قوم یهود است که از همان ابتدا در فلسطین ساکن خواهد شد و معبد و خانه خدا را بر پا کرده و سپس به کمک قوم یهود اصلاح و نجات دیگر ملل صورت می‌گیرد. در این راه، قوم یهود، به آن‌ها کمک می‌کند، تا به حقیقت دست یابند؛ چنان‌که در اشعیا آمده است: ماموریت جهانی مسیح یهودی، نجات ملت یهود و حکومت بر جهان، با توجه به قوانین صهیون است.[30]

3-2. شیوة توزیع قدرت

آنچه در این بخش، مورد توجه قرار می‌گیرد، نحوه توزیع قدرت درجامعه است؛ این‌که آیا قدرت در جامعه آرمانی یهود، متمرکز است یا تفکیک شده؟ در اندیشه یهودی، پادشاه یا منجی موعود، نماینده خدا است؛ لذا می‌توان گفت: مسیحا یا پسرانسان، همچون داور از سوی خدا نصب می‌شود و عامل ومجری او است. او در جایگاه میانجی میان یهوه و قوم او عمل می‌کند وعامل دستورات یهوه خدای اسرائیل میان مردم است؛ در عین این‌که داوری او، جهانی و کیهانی است: و خداوند، ارواح شخص برگزیده را بر روی تخت جلال می‌نشاند و او، همه کار‌های مقدسان را در آسمان داوری می‌کند. کردارشان بایستی در ترازو سنجیده شود.[31]

با قدرتی که این میانجی می‌آورد، دیگر گناه و بی‌عدالتی وجود نخواهد داشت؛ زیرا سرزمین، از علم یهوه پرخواهد شد و وظیفة او در پادشاهی، در واقع حکم کردن به جای یهوه است. حکم کردن در این‌جا، به معنای دفاع از مردم، در برابر تهاجمات، راندن دشمن و حکومت کردن بر سرزمین و درستکاری برای سعادت و رفاه مردم است.[32]

قدرتی که او دارد، یک قدرت مرکزی است که بر سراسر جهان اجرا شده و حکومت می‌کند و منزلتی شبیه منزلت خداوند، به او داده می‌شود؛ در عین این‌که دارای یاوران و کارگزارانی است که او را در حکومتش یاری می‌دهند، یاوران صالحی که از سوی خدا برای یاری او برگزیده شده‌اند. کتاب مزامیر داوود در این باره می‌گوید: در زمان او، صالحان، خواهند شکفت و وفور و سلامتی خواهد بود. مادامی که ماه نیست نشود، او حکمرانی خواهد کرد از دریا و از نهر، تا اقصای جهان. به حضور وی، صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او، خاک را خواهند لیسید.[33]

در تورات نیز به دنبال تحقق وعدة الهی، صالحان و حکیمان را وارث حقیقی زمین معرفی کرده و آنان را به انقطاع شروران مژده می‌دهد و بر حاکمیت صالحان بر زمین اشاره می‌کند.[34] این امر، به خوبی نشان می‌دهد که مسیحا، برای ادارة جهان، از کمک شماری از یاوران خود برخوردار خواهد شد؛ کسانی که با عنوان صالحان و حکیمان، از آن‌ها یاد شده است.

بنابر آنچه که می‌توان از متون کتب عهد قدیم فهمید؛ مسیحا، پادشاه پیروزی است که روزی با دخالت معجزه‌آسای یهوه، پادشاهی‌اش تأسیس خواهد شد. او، عبد یهوه و ابزار فعال برای تحقق هدف یهوه می‌باشد،[35] که به کمک یاورانش حکومت مقتدر و مرکزی را ایجاد کرده و قدرتش سراسر عالم را می‌گیرد. مردم نیز از روی رغبت، حکومت او را پذیرفته و از او اطاعت می‌کنند.

منابع

[1]. فرهنگ و بینش یهود، چاپ چهارم، تهران: سال اول متوسطه انجمن کلیمیان، 1384ش، ص30. [2]. همان، چاپ سوم، تهران: سال سوم متوسطه انجمن کلیمیان، 1384ش، ص 45. [3]. ایمانوئل شوحط، « ماشیح: ناجی جهان»، ماهنامه بینا، سال اول، شماره 4، 1378ش، ص 16. [4]. جولیوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان ومذاهب، 1377ش، ص13. [5].آبراهام کهن، خدا ـ جهان ـ انسان وماشیح در آموزه‌های یهود، امیر فریدونی گرگانی، نخست، تهران، دانش پژوه، 1382ش، ص257. [6].اسد الله آژیر، منجی موعود در یهودیت و مسیحیت، قم، مرکز ادیان، 1387ش، ص116و121. [7]. عهد عتیق، سِفر پیدایش، باب7، بند2. [8]. منجی موعود در یهود و مسیحیت، ص119. [9]. همان. [10]. عهد عتیق، زکریا، باب13، بند9. [11]. عهد عتیق، سفرخروج، باب13، بند33. [12]. همان، باب 22، بند31. [13]. منجی موعود در یهودیت و مسیحیت، ص121. [14]. عهد عتیق، اشعیاء، باب9، بند6. [15]. همان، میکا، باب5، بند4. [16]. همان، اشعیاء، باب9، بند5.

1. جولیوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص32و172.

[18]. عهد عتیق، ارمیا، باب23، بند5. [19]. همان، اشعیا، باب11، بند 1 و4. [20]. Messiah. [21]. عبدالوهاب المسیری، دائرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج5، تهران، مطالعات پژوهش‌های خاورمیانه، 1383ش، ص319. [22]. عهد عتیق، زکریا، باب6، بند13. [23]. همان، اشعیا، باب11، بند5. [24]. عهد عتیق، اشعیاء، باب43، بند6. [25]. عهد عتیق، حزقیال، باب60، بند 1 تا20. [26]. همان، اشعیاء، باب60‌، بند1 تا 20. [27]. عبدالوهاب المسیری، دائرة المعارف یهود، ص 319. [28]. عهد عتیق، مزامیر سلیمان، باب17، بند28 و 30. [29]. همان، صفنیا، باب3، بند 12 و 13. [30]. همان، اشعیا، باب2، بند 2 و 4. [31]. اپوکریفای عهد عتیق، اول اخنوخ، باب68، بند8. [32]. عهد عتیق، اشعیا، باب9، بند7. [33]. همان، مزامیر، باب72، بند7. [34]. همان، مزمور، باب 37. [35]. همان، اشعیا، باب42، بند4.

سعیده معین نجف آبادی

ماهنامه انتظار موعود – شماره 26

ادامه دارد………

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد