خانه » همه » مذهبی » آشنایی با اصطلاحات ادبی

آشنایی با اصطلاحات ادبی

آرایه بیرونی
آرایه های بیرونی آن ها هستند که بیش تر پیکره سخن را زیبا می کنند. مثل سجع، ترصیع، جناس، عکس، اشتقاق، رد المطلع، ذوقافیتین، در العجز علی الصدر، اعنات و …
آرایه درونی
آرایه های درونی همان صناعات معنوی و آرایه هایی هستند که اگر ظاهر واژه دگرگون شود، باز آن آرایه از میان نمی رود. مثل پرسش بلاغی التفات، قلب و جمع.
آرکائیسم
آرکائیسم (باستان گرایی) آن است که شاعر یا نویسنده در اثر خود از کلمات مهجور و ساختارهای دستوری قدیم استفاده کند. باستان گرایی بر دو نوع است: باستان گرایی واژگانی و باستان گرایی نحوی.
باستان گرایی اگر در خدمت زیبایی شعر باشد از محاسن شعر است، اما اگر سدّ و مخل زیبایی شعر باشد در زمره معایب شعر قرار می گیرد.
آغنات
Leonine Rhyme   برابر انگلیسی برای اَعنات است. اَعنات را لزوم‌مالایلزم هم می‌گویند. در لغت به معنی به رنج افکندن، رنجانیدن، آزردن و در کاری دشوار انداختن است. و اما در علم بدیع به صنعتی می‌گویند که گوینده ملزم به چیزی شود که لازم نیست. مانند غزل سعدی که شاعر حرف “یا” را قبل از حرف رَوی “لام” (خرف آخر قافیه)  تا به آخر غزل تکرار می‌کند:
چشم بدت دور ای بدیع شمایل / ماه من و شمع جمع و میر قبایل
جلوه‌کنان می‌روی و باز نیایی / سرو ندیدم بدین صفت متمایل
نام تو می‌رفت و عارفان بشنیدند / هر دو به رقص آمدند سامع و قایل
در مجموع لزوم‌مالایلزم چنان است که شاعر یا نویسنده برای آرامش کلام یا هنرنمایی، خودش را به آوردن حرفی پیش از رَوی مجبور کند یا در اثنای سخن، آوردن کلامی را بر خودش لازم کند که در اصل لازم نباشد. به عنوان مثال، شاعر خودش را مقید کند که کلمه‌ی “روشن” را با “گلشن” و “جوشن” قافیه کند، در حالی که می‌تواند از “گلخن” و “مسکن” و “وطن” و … هم کمک بگیرد.
آواشناسی
آواشناسی شامل ۳ موضوع است:
الف) آواشناسی تولیدی، که به بررسی نحوه‌ی تولید اصوات توسط اندام‌های صوتی می‌پردازد.
ب) آواشناسی فیزیکی، که به بررسی خواص فیزیکی اصوات سخن در گذر از دهان تا رسیدن به گوش شنونده می‌پردازد.
ج) آواشناسی شنیداری، که به بررسی واکنش‌های خنثی نسبت به اصوات سخن در گوش، اعصاب شنیداری و مغز می‌پردازد.
اصطلاح آواشناسی آزمایشگاهی نیز برای اندازه‌گیری جریان هوا یا تجزیه امواج صوتی به کار می‌رود.
آوانگارد
در زبان فرانسوی Avant به معنی پیش و garde در اصطلاح نظامی به معنی نگه‌بان و محافظ است و اصطلاح ( Avant gardeطلایه‌دار) به معنی جلودار و پیش‌لشکر است.
معادل انگلیسی آن ریشه‌ی فرانسوی دارد و در اصل از واژگان نظامی‌گری به وام گرفته شده است.
در اصطلاح ادبیات، طلایه‌دار یا پیش‌تاز به آغاز کننده‌ی شیوه‌های نو‌ در شعر و نویسندگی گفته می‌شود. این شیوه‌ها اغلب بدعت‌هایی را در زمینه‌ی قالب و صناعات ادبی دربر دارد.
امروزه شعرای سمبولیست، مانند ورلن، رمبو و مالارمه را شعرای آوانگارد بدعت‌ها ادبی اواخر قرن نوزدهم می‌نامند.
آیرونی نمایشی
آیرونی نمایشی وضعیتی است در نمایش‌نامه یا داستان که در آن، بین آگاهی تماشاگران یا خوانندگان نسبت به موضوعی در آن اثر و ناآگاهی شخصیت داستان فاصله ایجاد می‌شود. در نتیجه‌ی این وضعیت، شخصیت مزبور به دلیل ناآگاهی سخنانی می‌گوید و کارهایی می‌کند که تماشاگر یا خواننده از نامربوط بودن آن‌ها با وضعیت واقعی آگاه است. یکی از اقسام این نوع آیرونی، آیرونی تراژیک است و بهترین نمونه‌ی آن را می‌توان در نمایش‌نامه‌ی اودیپ ِ سوفوکل یافت.
ابطا
اصطلاحی در مبحث عروض است و عیبی است که در قافیه شدن کلمات مرکب پیش می‌آید. یعنی وقتی که قافیه تنها بر اساس تکرار جزء دوم کلمه‌ی مرکب پدید آمده باشد، مثل قافیه ساختن بَتَر (بدتر) با خوش‌تر. ایطا بر دو نوع جلی و خفی است. در ایطای جلی تکرار جزء دوم کلمه‌ی قافیه آشکار است. مثل قافیه کردن بتر و خوش‌تر. اما در ایطای خفی تکرار جزء دوم آشکار نیست. یعنی کلمه‌ی مرکب بر اثر استعمال، حکم کلمه‌ی بسیط را پیدا کرده باشد. مثل قافیه شدن کلمات “گلاب” و “غراب” یا “رنجور” و “مزدور”.
اُپرتا
اپرتا Operetta نوعی درام سبک است که شامل بخش های موزیکال و گفت و گو  و اغلب طنز آمیز و هجایی است.
اتساع
اتساع در علم بدیع به سخنی گویند که آن را بتوان به چند گونه معنی و تفسیر کرد. مانند:
لبان لعل تو با هر که در حدیث آمد / براستی که ز چشمش بیوفتد مرجان
براستی: به حقیقت یا سوگند به راستی
از چشم افتادن: فروریختن یا خوار شدن
مرجان: اشک خونین یا جان
اتفاق
اتفاق در علم بدیع به معنی آوردن اسم ممدوح یا تخلص شاعر به نحوی جالب و ماهرانه است که تصادفی و اتفاقی جلوه کند. مانند:
سِرّ غم عشق بوالهوس را ندهند / نور دل پروانه مگس را ندهند
عمری باید که یار آید به کنار / این دولت سرمد همه کس را ندهند   (سرمد کاشی)
اثلم
در علم عروض هر گاه در بحر متقارب، از پایه‌ی فعولن، تنها دو هجای بلند، یعنی “فع‌ لن”، بر جای بماند، آن را اثلم می‌گویند. مانند پایه‌ی نخستین و سومین مصراع‌های بیت زیر:
چندان‌ که گفتم غم با طبیبان / درمان نکردند مسکین غریبان    (حافظ)
ادبیات تفکری
ادبیات تفکری شامل آن دسته از آثار ادبی می شود که پدیدآورندگان آن ها به طرح جنبه های اساسی در هستی انسان می پردازند و برای نیل به این مقصود، انگیزش عاطفی و احساسی مخاطبان خود را در جهت ایجاد تحول در باورها و نگرش آنان به کار می گیرند. شیوه طرح این گونه مسائل می تواند طنزآلود، درون گرایانه، برون گرایانه، جدی، غم انگیز، شاد و … باشد. یکی از مشخصه های عمده ی ادبیات تفکری، ماندگاری و جاودانگی آن هاست. این ماندگاری، مدیون فضائی است که ادبیات تفکری برای تعبیر و تفسیر در ذهن مخاطبان خود فراهم می آورد.
ادبیات تفننی
ادبیات تفننی شامل آن دسته از آثاری می‌شود که اغلب جنبه‌ی سرگرمی دارند. پدیدآورندگان این گونه آثار، تحریک شدید احساسات و عواطف خواننده را دست‌مایه‌ی کار خود قرار می‌دهند. از این‌رو، خواننده پس از اتمام اثر تنها نوعی تهییج را بدون کسب باور یا جهان‌بینی ویژه ای تجربه می‌کند. یکی از مشخصه‌های عمده‌ی ادبیات تفننی آن است که به ندرت موقعیتی برای تعبیر، تفسیر یا مکاشفه در ذهن خواننده فراهم می‌آورد.
استتباع
در علم بدیع، استتباع به سخنی در مدح یا ذم کسی گفته می شود که در آن سخن، شاعر صفتی از ممدوح یا مذموم را به گونه ای بیان کند که در ضمن توضیح آن، صفت دیگری هم از او گفته شود، مانند:
از آن به طلعت زیباش روی اهل دل است / که نیست روی دل الا به سوی یزدانش  (ربّانی)
استثنا
استثناء به صنعتی می‌گویند که با آوردن یکی از الفاظ استثناء (مانند مگر، به جز، الا و غیره) و سخنی که در پی آن می‌آید، بر لطف سخن پیشین و تمامی آن افزوده گردد. مانند:
کس از فتنه در پارس دیگر نشان / نبیند مگر قامت مهوشان  (سعدی)
استعاره
استعاره به معنی عاریه خواستن ِ لغتی است به جای لغتی دیگر. زیرا شاعر در استعاره، واژه‌ای را به دلیل مشابهت به جای واژه‌ی دیگری به کار می‌برد. اگر از جمله‌ی تشبیهی، “مشبه” و “وجه شبه” و “ادات تشبیه” ( به علم بیان نگاه کنید) را حذف کنیم به گونه ای که تنها “مشبه به” باقی بماند، به این مشبهٌ‌به استعاره می‌گویند.
استعاره در حقیقت تشبیه فشرده است. یعنی تشبیه را آن‌قدر خلاصه و فشرده می‌کنیم تا فقط مشبه‌ٌبه از آن باقی بماند. هنگامی که می‌گوییم “خورشید همانند گلی زرد بر باغ آسمان جلوه‌گر است”. خورشید را به گل زرد تشبیه کرده‌ایم. در تشبیه، دست‌کم مشبه و مشبهٌ‌به باید حضور داشته باشند و در این جا هم خورشید که مشبه‌ است وجود دارد و هم گل زرد که مشبه‌ٌ‌به است. اما وقتی می‌گوییم:
هزاران نرگس از چرخ جهان‌گرد
فرو شد تا برآمد یک گل زرد
مشبه (خورشید) را نیز حذف کرده‌ایم و تنها مشبهٌ‌به (گل زرد) را باقی گذاشته‌ایم، لذا در این بیت، گل‌زرد استعاره از خورشید است. به واسطه‌ی همین حذف مشبه. درک استعاره اغلب دشوارتر از درک تشبیه است.
استعاره مرده
استعاره‌ی مرده به استعاره‌ای گفته می‌شود که به سبب کاربرد مدام، رسانگی و برجستگی خود را از دست داده است. مانند “کمان” که در وصف ابروی یار گفته‌اند و یا “سرو” که در وصف قد و بالای بلند گفته‌اند. یعنی از این قسم استعاره آن‌قدر استفاده شده است که شنونده یا خواننده، دیگر کم‌تر توجهی به مستعار و مستعارمنه آن می‌کند. در عین حال، در بسیاری موارد وقتی زمینه‌ی زبانی این گونه استعاره‌ تغییر می‌کند، استعاره‌ی مرده بار دیگر تشخص و تازگی می‌یابد. برای نمونه عبارت “grey cat in the night” گربه‌ی خاکستری در شب) که در انگلیسی استعاره‌ای مرده به شمار می آید) هنگام ترجمه به فارسی، تازگی و حیات دوباره می‌یابد.
اسم صوت
اسم صوت لفظی است مرکب که اغلب از طبیعت گرفته شده و خود بیانگر صداهایی از قبیل صوت خاص انسان یا حیوان، صوت راندن و یا خواندن حیوانات و صوت به هم خوردن چیزی به چیز دیگر است، مانند:
هنّ و هنّ، مِنّ و مِنّ، میو میو، شالاپ شولوپ، خش و خش و  …
اضراب
اضراب (epanorthosis) در لغت به معنی روی گردانیدن و رخ تافتن است و در علم بدیع آن است که گوینده کلام خود را که در مدح یا هجو یا غیر آن است به حرف اضراب (بل، بلکه) عطف کند. حرف اضراب یا اعتراض سبب ابطال یا تصحیح یا تشریح جمله ی قبل از خود می شود. برای مثال:
ای میوه دل من لا، بل دل
وی آرزوی جانم لا، بل جان
در مصراع اول و دوم حرف عطف “بل” عبارت های قبل از خود را تصحیح کرده اند.
همچنین در:
 “نبود دندان لا، بل چراغ تابان بود”
شاعر با استفاده از حرف عطف بل، جمله ی اول را تصحیح و باطل کرده است.
افسانه ی تمثیلی
افسانه ی تمثیلی نوعی افسانه و قصه است که می تواند منظوم یا منثور باشد و شخصیت های اصلی آن ممکن است از بین خدایان، موجودات انسانی، حیوانات و حتا اشیاء بی جان برگزیده شود. در این گونه افسانه، موجودات مطابق با خصلت طبیعی خود رفتار می کنند و تنها تفاوتی که با وضعیت واقعی خود دارند آن است که به زبان انسان سخن می گویند و در نهایت نکته ای اخلاقی را بیان می کنند. از این رو افسانه ی تمثیلی را حکایت اخلاقی هم نامیده اند.
در ادبیات فارسی، نخستین افسانه تمثیلی شعر “درخت آسوریک” به زبان پهلوی است که شرح مناظره ی یک درخت و یک بز است.
حکایات کلیله و دمنه که اصل آن هندی است  نیز مجموعه قصه هایی به زبان حیوانات است و از جمله نمونه های افسانه های تمثیلی در ادبیات فارسی به شمار می آید. از دیگر نمونه های معاصر شعر “گوهر و اشک” (پروین اعتصامی) و شعر “روباه و کلاغ” (ایرج میرزا) را می توان نام برد که شعر اخیر با بیت زیر آغاز می شود:
کلاغی به شاخی شده جای‌گیر / به منقار بگرفته قدری پنیر
در این قصه، روباه حیله گر به انگیزه ی صاحب شدن قالب پنیری که کلاغ به دست آورده است، شروع به تعریف و تمجید از زیبایی قد و بالا و پر و بال او می کند و در آخر، آرزو می کند صدای کلاغ هم به زیبایی ظاهرش باشد. کلاغ ساده لوح و زود باور دهان باز می کند تا آواز بخواند که قالب پنیر از منقارش فرو می افتد و  … 
در ادبیات غرب، نخستین مجموعه ی افسانه های تمثیلی را به “ازوپ” یونانی نسبت داده اند. بعدها “فدروس” و “بایروس” افسانه های تمثیلی دیگری خلق کردند.
یکی دیگر از مشهورترین نمونه های افسانه های تمثیلی “قلعه حیوانات” نوشته‌ی “جورج اورول” است که طنزی است سیاسی در قالب افسانه ی تمثیلی.
اقوا
اقوا یکی از عیب های قافیه است. هر گاه در هجای قافیه‌ی صامت + مصوت + صامت، هم‌سانی ِ مصوت‌ها رعایت نشود، مثل قافیه شدن tar با ver در کلمات معطر و مجاور.
انگارش
انگارش در اصطلاح نقد ادبی، واقعی پنداشتن جریان داستان از سوی خواننده و تماشاگر است. در این حالت، خواننده یا تماشاگر چنان تحت تأثیر دنیای داستان قرار می‌گیرد که با وجود علم به فرضی بودن رویدادها، خود را در تجربیات حسی و عاطفی داستان سهیم می‌یابد و بر این توهم که گویی همه چیز برای خودش رخ می‌دهد، گردن می‌نهد.
بافت شعر
بافت شعر به بافت لفظی شعر (verbal texture) یعنی به اجزا و عناصر زبانی شعر از قبیل حروف و کلمات و وزن و قافیه و امثال این و ارتباط آن‌ها با هم گفته می‌شود که در مجموع زبان شعر را به وجود می‌آورند. مفهوم بافت شبیه به ساختار است، اما در بحث ساختار معنی هم مراد می‌شود و در بافت محتوا را در نظر نمی‌گیرند. تغییر در بافت بر معنی تأثیر می‌گذارد:
خدا کشتی آ‌ن‌جا که خواهد برد / و گر ناخدا جامه بر تن درد
برد کشتی آن‌جا که خواهد خدای / و گر جامه بر تن درد ناخدای
بلاغت
به معنی چیره زبانی، زبان آوری و شیواسخنی و دراصطلاح ادبی آوردن کلام به مقتضای سخن است.  مثلن اگر مقتضای حال درازگویی و تفصیل است، کلام را مفصل آورند و اگر به وارونه ی آن، مقتضای حال شنونده، ایجاز و اختصار باشد، کلام را مختصر و کوتاه ادا کنند.
بیت
به معنی خانه و در اصطلاح ادبی یک واحد شعری است که از دو مصراع تشکیل شده است.
اگر شاعر مراد خود را تنها در یک بیت بیان کند، به آن بیت « فرد» می گویند که «تک بیت » و یا «مفرد» از نام های دیگر آن است.
از« تک بیت » بیش تردر سخن رانی ها و نامه ها بهره گرفته می شود.
تک بیت های صائب مشهوراست .
مردی نه به قوت است و شمشیرزنی / آن است که جوری که توانی نکنی
بیت تخلص
بیت یا ابیات تخلص (یا گریزگاه): یک یا دو بیت است که در پایان نسیب (مقدمه ی قصیده) و برای ورود به موضوع اصلی قصیده ( در مدح یا هجو یا غیره) می آید.
بیت مقطع
آخرین بیت غزل و قصیده است.
پیوت
پیوت نوعی شعر مناجاتی عبری است که در بزرگ‌داشت عیدها نوشته می‌شود. گاهی شکل موَشَح دارد و در سده های سوم تا هفتم متدوال بود. هفت فقره‌ی آن را یوشع بن یوشع شاعر مذهبی عبری نوشته است
پست مدرنیسم
 اصطلاحی بحث انگیز است که مناقشات زیادی درباره فرهنگ معاصر از اوایل دهه ١٩٨٠م  برانگیخته است. در معنی ساده تر و کم تر راضی کننده اش به طور کلی اشاره به مرحله سده ی بیستم فرهنگ غرب دارد که دوران اوج مدرنیسم را پشت سر گذاشته و بنابراین ناظر بر محصولات عصر فضا پس از زمانی در دهه ١٩۵٠م  است. با این حال اغلب در اشاره به وضعیتی فرهنگی به کار می رود که بر جوامع پیشرفته ی سرمایه داری از دهه ١٩٦٠م  حاکم بوده است و مشخصه اش وفور تصاویر و استیل های پراکنده و بی ربط (به ویژه در تلویزیون، آگهی ها، طراحی تجاری و ویدئوی پاپ )  است. در این معنی هوادارانی چون ژان بردریار و سایر مفسران داشته است که پست مدرنیته را فرهنگ حس ها و هیجان های پراکنده و متشتت، نوستالژی التقاطی، تمثال های یکبار مصرف و سطحیت آشفته دانسته اند که در آن کیفیت هایی که ارزش سنتی دارند مثل عمق، انسجام، معنا، اصالت، اعتبار و صحت، در درون گرداب ناگهانی نشانه های تهی، تخلیه یا منهدم می شوند.
هم مدرنیست‌ها و هم پست‌مدرنیست‌ها بر این باورند که زندگی و هستی در رمان‌های سنتی به صورت کلیشه‌ای و قالبی نموده شده است. اما پسامدرنیست‌ها می‌گویند که مدرنیست‌ها بر خلاف ادعایشان و ظاهر پیچیده‌ و مبهم آثارشان، در نهایت با زندگی و هستی برخورد سطحی و ساده‌ای داشته‌اند و لذا این امید دروغین را ایجاد کرده‌اند که بشر می‌تواند سر از اسرار هستی و زندگی در آورد و معماها را حل کند. پسامدرنیست‌ها برای نشان دادن مفهوم بی‌هودگی و عبث بودن حرف و سخنان فلسفی و بیان این نکته که “این حرف معما نه تو خوانی و نه من” خود تمهیداتی اندیشیده‌اند یا از سر تصادف و بی‌قیدی بدان رسیده‌اند. از قبیل این که یک داستان می‌تواند چند نوع پایان داشته باشد (چنان که زندگی چون این است) و خواننده هر کدام را که می‌خواهد انتخاب کند و اساسن داستان نباید حتمن نتیجه و پایانی داشته باشد، انسجام متن بی‌معنی است. هیچ چیز قطعی نیست و بدین ترتیب داستان پست‌مدرنیستی، به زعم ایشان نزدیک‌ترین روایت به زندگی واقعی و هستی است. در این داستان‌ها زاویه‌ی دید معمولن اول شخص است تا داستان در عین ناباوری، واقعی تلقی شود.
پیوستار گویشی
هنگام رفتن از یک ناحیه به ناحیه ی دیگر اندک اندک در گویش آن ناحیه نیز تفاوت ایجاد می شود که این تغییر از یک گویش به گویش دیگر، تدریجی و رفته رفته صورت می گیرد. برای مثال وقتی در خطه ی شمال ایران از سمت مازندران به سمت خراسان حرکت کنیم گویش مازندرانی در یک محل مشخص ناگهان به گویش خراسانی تبدیل نمی شود، بلکه این تغییر به موازات حرکت از منطقه جغرافیایی مازندران، گلستان، و خراسان با رنگ باختن تدریجی گویش مازندرانی به گویش خراسانی انجام می شود. در این حالت می توان از نوعی “پیوستار گویشی” (dialect continum)  سخن گفت.
تئاتر ابسورد
تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچ‌نما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چون آرتور آدامف، ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته می‌شود و شاخه‌ی مهمی از ادبیات پوچی به شمار می‌رود. مبانی فکری و تلقی فلسفی نویسندگان تئاتر پوچی از مکاتب ادبی سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، اگزیستانسیالیسم و آثار سارتر، کافکا و جیمز جویس ریشه می‌گیرد. سرآغاز گرایش به نگرش پوچ‌گرا، در تئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایش‌نامه‌نویسان، انسان بریده شده از اعتقادات مذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آن‌ها را فریب می‌داند، در جهانی خالی از معنا و هدف، فقط دل‌خوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالت‌بار و بی‌معنی، دست و پا می‌زند. به ترین نمونه‌ی این انسان های سرگشته و خودفریب، ول‌گردهای نمایش‌نامه‌ی “در انتظار گودو” ساموئل بکت هستند.
تئاتر کلاسیک
تئاتر کلاسیک به اثری گفته می‌شود که از هر نظر سرمشق باشد و الهامی از داستان‌های اساتیری ملل، افسانه‌های یونانی و غیره باشد.
در حقیقت تئاتر کلاسیک به آثاری می گویند که از یونان قدیم برای جهان معاصر به ارث رسیده باشد.
نمایش‌نامه‌هایی نظیر “زن فنیقی” و “ایرانیان” اثر “آشلیوس” و “هلن” اثر “اوری پید”، “الکترا” و “زنان تراخیس” و “آنتیگن” اثر سوفوکل را باید جزو نمایش‌نامه‌های کلاسیک شمرد.
تجاهل العارف
در علم بدیع، از چیزی آشکار و شناخته‌شده چنان سخن گفتن و پرسیدن که گویی آن را ندانسته و نشناخته‌اند. قصد از تجاهل العارف مبالغه در تشبیه، شگفتی، سرزنش، خوار شمردن و جز این‌هاست. مانند:
یا رب آن روی است یا برگ سمن؟ / یا رب آن موی است یا مشک ختن؟  «سعدی»
تخلص
تخلص به معنی آوردن نام واقعی یا مستعار شاعر در بیت آخر غزل (و به ندرت بیت یکی مانده به آخر) است
فراق یارکه پیش تو کاه برگی نیست / بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق /  گمان برندکه «سعدی» ز دوست خرسند است
«حافظ» به زیر خرقه قدح تا به کی کشی /  در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم
تو را نشد خجسته که در من یزید فضل / شد منت مواهب او طوق گردنم
تداعی معانی
تداعی معانی به معنای پی بردن از معنایی به معنای دیگر و از مفهومی به مفهوم دیگر است. تداعی معانی و مفاهیم، نزد اشخاص مختلف به دلیل تجربیات، خاطرات و ادراکات ناهمگون، متفاوت است. دیدن قرص ماه برای کسی می‌تواند یادآور تجربه‌ی خاصی بشود که او در یک شب مهتابی مثلن وقتی کوره ‌راهی کوهستانی را برای رفتن به بالین مادر در حال مرگش در ده‌کده طی می‌کرده است، باشد. چنان‌چه او در آن حال صدای جیرجیرک‌ها، عوعوی سگی از آبادی دوردست یا صدای حرکت خزنده‌ای را هم به روی زمین شنیده باشد، بعدها به محض دیدن قرص ماه، تمامی آن خاطرات و حوادث به صورت زنجیره‌ای یا هم‌زمان در خاطرش جان می‌گیرند. بدین ترتیب قرص ماه تمامی معانی و مفاهیم پیوسته با تجربه‌ی آن شب ِ به‌خصوص را به ذهن شخص تداعی می‌کند.
تراژدی
تراژدی قالبی کهن در نمایش است که سقوط انسانی سعادت‌مند را از شوکت و بزرگی به ذلت و نگون‌بختی نشان می‌دهد. عمل داستانی در تراژدی دارای کیفیتی است که دو عاطفه‌ی رقت و ترس را در تماشاگر بر‌می‌انگیزد. ارسطو معتقد است تراژدی با فراهم ساختن شرایط تخلیه‌ و پالایش روانی برای تماشاگر، به جای نومیدی تأثیری مثبت بر او می‌نهد. وی این تأثیر خاص را وجه تمایز میان تراژدی، کمدی و سایر انواع شعر می‌داند.
تراژدی خونبار
تراژدی خونبار یا “تراژدی انتقامی” گونه ای تراژدی است که در انگلستان به دلیل آشنایی نمایشنامه نویسان دوران الیزابت با تراژدی سِنِکا شاعر روم باستان، و با اقتباس از عناصر این تراژدی ها پدید آمد.
تراژدی انتقام بر محور موضوعات مورد استفاده در تراژدی های سِنِکا مثل انتقام، جنایت، ظاهر شدن روح، قطع عضو، و موارد خشونت آمیز دیگران جریان دارد. تنها تفاوت این نوع تراژدی با تراژدی سنکا در این است که سنکا وقوع این گونه اعمال خشونت آمیز و خونبار را از زبان اشخاص نقل می کرده است حال آن که در تراژدی انتقامی انگلیسی، این قبیل کارها بر روی صحنه نمایش و در برابر دیدگان تماشاگران رخ می دهد.
ترجیح بند، ترکیب بند
ترجیع‌بند به شعری ‌می گویند که مشتمل بر چند بند (اغلب چند غزل) است. این چند بند، همگی بر یک وزن بوده اما قافیه‌های متفاوت دارند. بین هر یک از این دو بند، یک بیت ثابت آورده می‌شود. این بیت نیز بر وزن سایر ابیات است، اما قافیه‌اش با هر دو بند قبلی و بعدی‌اش متفاوت است. میان این بیت ِ ترجیع، و آخرین بیت از هر بند، ارتباط معنایی وجود دارد.
در صورتی که بیت ِ ترجیع ثابت نباشد و هر بار تغییر کند، به شعر، “ترکیب‌بند” می‌گویند.
یعنی ترجیع بند به چند بخش یا بند تقسیم می شود که هر کدام از  آن ها در وزن با بندهای دیگر مشترک است اما از لحاظ قافیه با آن ها یکی نیست. درپایان هر بند بیتی تکرار می شود که با آن بندها در  وزن مساوی ولی در قافیه متفاوت است که به آن «بیت برگردان » یا «واسطةالعقد» گویند.
ترجیع بند معمولن دارای وحدت موضوعی است، یعنی یک مطلب واحد درآن طرح و توصیف می شود.
اگردر پایان هربند، آن تک بیت (بیت برگردان) تکرار نشود و تغییرکند، آن گاه این  قالب شعری را ترکیب بند می خوانند.
ترجیع بند هاتف اصفهانی (اقلیم عشق )مشهورترین شعر این قالب شعری است .
محتشم کاشانی نیز از مشهورترین گویندگان ترکیب بند است .
 
سعدی در ترجیع بند خود می گوید:
ای زلف تو، هرخمی کمندی / چشمت به کرشمه ،چشم بندی
مخرام بدین صفت مبادا / کزچشم بدت رسد گزندی
ای آینه ایمنی که ناگاه / در تو رسد آه درد مندی
یاچهره بپوش یا بسوزان / بر روی چو آتشت سپندی
دیوانه عشقت ای پری روی / عاقل نشود به هیچ پندی
تلخ است دهان عیش ازصبر / ای تنگ شکر ، بیار قندی …
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم
دردا که به لب رسیده جانم / آوخ که ز دست شد عنانم
کس دید چو من ضعیف هرگز / کز هستی خویش درگمانم
پروانه ام اوفتان و خیزان / یکباره بسوز و وارهانم
گرلطف کنی بجای اینم / ور جورکنی سزای آنم
جز نقش تو نیست درضمیرم / جز نام تو نیست بر زبانم
گرتلخ کنی به دوری ام عیش / یادت چو شکرکند دهانم …
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم
 ترخیم
ترخیم در اصطلاح بلاغت نوعی حذف است که به موجب آن حرفی یا حروفی از انتهای کلمه بیافتد. برای نمونه حذف همزه از آخر کلمه‌ی “بیضاء” یا حذف حرف “ت” از کلمه‌ی “طریقت” در این بیت:
صوفی ابن‌‌الوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق    (مولوی)
این صناعت در شعر به طور وسیعی به کار می‌رود.
در انگلیسی در این زمینه می‌توان به عنوان مثال  کاربرد curio به جای curiosity، cinema  به جای  cinematograph، و runni’  به جای running  را ذکر کرد.
تریلوژی
تریلوژی (trilogy) به اثر سه‌گانه‌ای می گویند که روی هم داستان دنباله‌داری را تشکیل می‌دهد و افسانه یا اسطوره‌ی کاملی را در بر دارد. تراژدی سه‌تایی در جشن‌های مذهبی اجرا می‌شده است. “اُورست” اثر اشیل (سده پنجم ق.م) به ترین نمونه‌ی تراژدی سه‌تایی است که سرگذشت آگامنون و اُورست را به طور کامل در بر می‌گیرد.
تشبیه عکس
دل من چون دهن تنگ بتان / دهن تنگ بتان چون دل من
این بیت “تشبیه عکس” دارد. تشبیه عکس آن است که دو طرف تشبیه را به یک‌دیگر مانند کنند. نمونه‌ی دیگر این صنعت را در بیت زیر می‌بینیم:
ز سم سواران و گرد سپاه / زمین ماه روی و زمین روی ماه    (عنصری)
بلاغیون ایرانی و اسلامی اغلب متفق‌القولند که هر چه اختلاف میان دو طرف تشبیه بیش‌تر باشد، آن تشبیه زیباتر است، زیرا نشان می‌دهد که شاعر نسبت به دقایق طبیعت پیرامون خود حساس‌تر بوده است
تشبیه مشزوط
تشبیه مشروط آن است که در تشبیه شرطی قرار دهند و چیزی را با شرط به چیزی مانند کنند، برای نمونه:
اگر موری سخن گوید و گر موئی میان دارد / من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تشبیه مطلق
تشبیه مطلق آن است که چیزی را به چیزی بدون قید وشرط تشبیه کنند (مشبه و مشبه به و ادات تشبیه و وجه شبه را بیاورند)، مانند:
پیچیدن افعی به کمندت ماند / آتش به سنان دیو بندت ماند
اندیشه به رفتن سمندت ماند / خورشید به همت بلندت ماند
تشخیص
تشخیص (personification)، که به آن انسان‌وارگی و جاندار‌انگاری و آدم‌گونگی نیز گفته ‌می‌شود، آن است که گوینده عناصر بی‌جان یا امور ذهنی را به رفتاری آدمی‌وار بیاراید. برای نمونه‌ در این بیت:
بر لشگر زمستان، نوروز نامدار / کرده‌ست رای تاختن و قصد کارزار
شاعر در این بیت با نسبت دادن حالاتی چون “رای تاختن” و “قصد کارزار” به نوروز، آن را هم‌چون انسان تصویر کرده‌ است. تشخیص، تقریبن یکی از گونه‌های استعاره‌ است. این که می‌گوییم تقریبن به این علت است که تشخیص نیز مانند استعاره تنها یکی از چهار جزء مشبه، مشبهٌ‌به، ادات تشبیه، وجه شبه را دارد. با این تفاوت که در استعاره ۳ جزء حذف می‌شوند و تنها مشبهٌ‌به باقی می‌ماند، در حالی که در تشخیص تنها مشبه باقی می‌ماند. ضمن این‌که در تشخیص الزامن باید از مشبه رفتاری انسانی سر بزند.
 تشیب
تشبیب (یا همان نسیب و یا تغزل): تشبیب در لغت به معنای یاد ایام جوانی کردن است در اصطلاح، تشبیب مقدمه ای در مدح معشوق و توصیف زیبایی های طبیعت و وصف مجلس بزم و از این قبیل است. گفته می شود این بخش همانست که بعدها به صورت مستقل به غزل تبدیل می گردد.
تعریض
تعریض در اصطلاح علم بیان از اقسام کنایه است که موصوف آن ذکر شده باشد. این گونه کنایه بیتی است شناخته و زبانزد که به هنگام سخن گفتن با کسی بر زبان آورند و آن چه را که نمی خواهند آشکارا و پوست کنده با او در میان نهند، بدین شیوه، در پرده با او بگویند. برای نمونه اگر ابیات زیر را برای کسی که دچار خودپسندی و لاف زنی است بخوانند، تعریض به کار برده اند:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند / نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کژ نهاد و تند نشست / کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست / نه هر که سر بتراشد قلندری داند
 تغزل
تفاوت تغزل با غزل عبارت است از:
الف) تغزل وحدت موضوعی دارد و در آن اغلب یک امر توصیفی یا عشقی به صورتی پیوسته بیان می شود. حال آن که در غزل بیش تر ابیات، دست کم به ظاهر، َ ربطی به هم ندارند.
ب) عشق مطرح در تغزل همیشه مادی و زمینی است و معشوق دارای حقیقت اجتماعی است. اما در غزل، عشق اغلب معنوی و آسمانی است.
ج) در تغزل اغلب وصال و شادی و شادکامی مطرح است. اما در غزل بیش تر از هجران و فراق و اندوه سخن می رود.
د) قهرمان تغزل عاشق و قهرمان غزل معشوق است.
ه) تغزل نوعی رئالیسم سطحی است. غزل به ظاهر ضد رئالیستی است، اما در باطن رئالیستی به شمار می آید.
و) تغزل دارای سطح لفظی است اما غزل علاوه بر آن دارای سطح معنایی نیز هست. بدین معنی که با دانستن لغات، ابیات تغزل قابل فهم است. لیکن در غزل علاوه بر معنای ظاهری یک معنای باطنی نیز وجود دارد که اغلب مقصود شاعر نیز آن است.
ز) تغزل عقل گرا و غزل عشق گراست.
ح) زبان تغزل به سبک خراسانی و زبان غزل به سبک عراقی است.
تنسیق الصفات
تنسیق در لغت به معنی منظم و دارای نظم و ترتیب است و تنسیق الصفات درعلم  بدیع آن است که شاعر صفات کسی را به توالی ذکر کند. تنسیق الصفات در صورتی آرایه محسوب می شود که شمار صفت ها بیش از دو باشد.
برای نمونه:
لعبتان داری به طبع اندر ز معنی های بکر / ماه وش، بر جیش رخ، ناهید دل، خورشید سان
و:
کینه توز و دیده دوز و خصم سوز و رزم ساز / شیر جوش و درع پوش و سخت کوش و کاردان
و:
دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر / که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود
و:
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش / زین معما، هیچ دانا در جهان آگاه نیست
و:
نورت از مهر، لطفت از ناهید / برت از ابر، جودت از کهسار
تنه اصلی قصیده
تنه اصلی قصیده آن بخش از قصیده است که شاعر در آن به مدح ممدوح می پردازد و با اغراق او را به صورت یک قهرمان حماسی و موجودی مافوق طبیعی که اعمال محیرالعقولی انجام داده است، توصیف می کند.
 ثلاثه
ثلاثه (triplet) یکی از قالب های پاره شعر در ادبیات انگلیسی است که از سه سطر هم قافیه تشکیل می شود. طول سطرها در ثلاثه می تواند ثابت یا متغیر باشد.
جبریت زمانی
ویلیام فن هومبولت (١۷٦۷-١٨۳۵) فیلسوف و زبان شناس آلمانی معتقد به جبریت زبانی بود. او عقیده داشت که “آدمی در دنیایی زندگی که می کند که در اصل و در واقع منحصرن ساخته و پرداخته زبان اوست”. بر طبق نظریه ی  جبریت زبانی، بین فکر و زبان ارتباط مستقیمی وجود دارد و هر کس مطابق ساخت زبان خود می اندیشد و خارج از آن مقوله نمی تواند بینشی داشته باشد.
جامعه شناسی ادبیات
زمینه های مورد مطالعه جامعه شناسی ادبیات به قرار زیرند:
١-  بررسی و تبیین محتوای آثار ادبی و ژرفکاوی در زمینه های روانی، اجتماعی و فرهنگی پیدایی آن ها.
٢-  پژوهش انواع شیوه های نگارش، روش های تحقیق ادبی، ادبیات عامیانه یا فولکلور و ارزیابی اثرات اجتماعی آن ها
۳-  تحلیل و ژرف نگری در آثار ادبی، جهت شناخت شخصیت اجتماعی پدید آورندگان آن ها
٤-  بررسی و ژرفکاوی تازه های ادبی، جهت شناسایی وضعیت اجتماعی که موجب پدید آمدن آن ها شده و به منظور بازشناسی “فرایند تکاملی” جامعه.
جناس
به کار بردن واژه هایی را گویند که تلفظی یکسان و نزدیک به هم دارند. این آرایه بر تأثیر موسیقی و آهنگ سخن می افزاید
جناس خطی:
هنگامی که دو لفظ در خط و نوشتن نظیر هم باشند اما در تلفظ مختلف. مانند:
عِلم و عَلَم، سِحر و سَحَر و گـُل و گِل.
جناس زائی:
هنگامی که دو کلمه در همه اجزاء با یکدیگر شبیه باشند، جز آن که یکی حرفی افزود بر دیگری یا متفاوت از دیگری داشته باشد، مانند:
دور از تو، مرا، عشق تو کرده‌ست به حالی
کز مویه چو موئی شدم از ناله چو نالی
جناس صامت:
جناس صامت یکی از جلوه های موسیقی در شعر است و به هم جنس بودن حروف صامت (بی صدا) که قبل یا بعد از مصوت های مختلف تکرار شود. گویند. برای نمونه تکرار صامت های “ص” یا “ف” در بیت زیر از حافظ:
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
جناس محرف:
جناس محرف یا جناس آوایی نوعی از جناس است که در آن صامت‌ها در ابتدای کلمات نزدیک به هم (با فاصله‌ی اندک) تکرار شوند. برای نمونه تکرار صدای “س” در بیت زیر:
این سو کشان سوی خوشان، وان سو کشان با ناخوشان / یا بگذرد یا بشکند، کشتی در این گرداب‌ها  (مولوی)
جناس مفروق:
نوعی جناس مرکب است که دو کلمه در لفظ مشابه و در خط مختلف باشند مانند:
تا زنده ام در راه مهر تو تازنده ام
من مرده نیم و لکن مردنیم
جنبش ادبی پیشا رافائلی  
“انجمن اخوت هنرمندان جوان لندن” در اواسط سده ی ١٩ که به منظور ایستادگی در برابر قرارداهای هنری رایج و آفرینش یا بازآفرینی اشکال هنری ای که پیش از عصر رافائل به کار می رفت متحد شدند و نظریه های خود را در نشریه “جوانه” بیان کردند. اعضای گروه عبارت بودند از: اورت میله، ویلیام هولمن هانت، دانته گابریل روزتی، ویلیام مایکل روزتی، تامس وولز، فردریک جورج استفنس و جیمز کالینسن. این جنبش بعدها بر ویلیام موریس، کریستینا روزتی و سوئنبرن هم اثر گذاشت. شعر پیشارافائلی شباهت زیادی به سبک قرون وسطا دارد. اینان سخت تحت تأثیر “اسپنسر” بودند.
جوانان خشمگین
این عبارت در اصل عنوان زندگی نامه ی لسلی پال بود که به قلم خودش نوشته شد و در سال ١٩۵١ به چاپ رسید. بعدها این اصطلاح به عده‌ای از نویسندگان انگلیسی دهه ١٩۵٠گفته شد. این نویسندگان در آثارشان خصومت خویش را با معیارها، سنت ها و نیز عملکرد نهادهای قانونی انگلستان منعکس می کردند. شخصیت اصلی در این گونه آثار اغلب به جای قهرمان، یک ضد قهرمان خشمگین و ستیزه جو است. نمایش نامه ی “با خشم به گذشته بنگر” اثر جان اسبورن نمونه ای از آثار این نویسندگان است.
چارگانه
چارگانه یا tetralogy چهار نمایش نامه (سه تراژدی و یک نمایش ساتیر) است که در مسابقات تئاتری آتن در سده ی پنجم ق.م برای دریافت جایزه تراژدی عرضه می شد. امروزه ممکن است این اصطلاح در مورد هر گونه آثار به هم مربوط به کار رود. هشت اثر از ده نمایش نامه تاریخی شکسپیر گاهی به دو چارگانه تقسیم می شود:
الف) هنری ششم (بخش ١ و ٢و۳) و ریچارد سوم
ب) ریچارد دوم، هنری چهارم (بخش ١ و٢) و هنری پنجم
چکامه
چکامه که در متون پهلوی به صورت چکامک ضبط شده، در لغت به معنی شعر و قصیده است و در اصطلاح ادب فارسی، به نوعی شعر روایتی در دوره ساسانی اطلاق می شده است. هرگاه شعرا و سخنوران می خواستند داستانی عاشقانه یا مشابهانی چون شرح جنگ و دلاوری پهلوانان و نظایر آن را نشان دهند، به این نوع شعر پرداخته اند و آن را چامه و چامک نیز گفته اند.
چهارپاره
نوعی شعر است که با بند های چهار مصراعی سروده می شود. همه ی بندهای چهارپاره  از نظر معنا با هم پیوند دارد. هر بند دارای دو بیت است و از نظر قافیه آزادتر از دوبیتی است، زیرا نیازی نیست که مصراع های ١ و ۲ و ۴ هم قافیه باشند، بلکه کافی است که مصراع های زوج هم قافیه شود.
فریدون تولّلی، فریدون مشیری، دکترخانلری و ملک الشعرای بهار از به ترین چارپاره سرایان به شمار می آیند.
اکنون نمونه ای ازچارپاره ی فریدون توللّی که دو بند آن رادر زیر می آوریم :
دور، آن جا که شب فسونگر و مست / خفته بر دشت های سرد و کبود
دور، آن جا که یاس های سپید / شاخه گسترده بر ترانه ی رود
دور، آن جا که می دمد مهتاب / زرد و غمگین  ز قلّه ی پر برف
دور، آن جا که بوی سوسن ها / رفته تا درّه های  خامش  و  ژرف
چهارلایه معنایی
اندیشمندان قرون وسطا معتقد به وجود چهار لایه معنایی در آثار ادبی بودند. در این زمینه دانته در نامه ای به ولی نعمت خود هدف نهایی را در تحلیل “کمدی الهی” این گونه شرح می دهد: خواننده باید هنگام خواندن کمدی الهی چهار لایه معنایی را در آن جستجو کند:
١-  معنای ظاهری یا داستان یعنی وقایع ظاهری داستان
٢-  معنای اخلاقی
۳-  معنای تمثیلی یعنی معنای نمادینی که به کل بشریت مربوط می شود.
٤-  معنای روحانی و عرفانی که متضمن حقیقتی جاوید است.
حس آمیزی
در ادبیات غرب سابقه ی استفاده از حس آمیزی به اشعار هومر می رسد. در ادبیات انگلیسی آن را گاه “استحال حواس” (sense transference) و “قیاس حسی”  (sense analogy) گفته اند و در شعرهای دوره های مختلف حضور قابل اعتنایی دارد. برای مثال در شعر “گیاه حساس” سروده س شلی شاعر رمانتیک انگلیسی گل های شیپوری، چنان غریوی از موسیقی را در فضا می پراکنند و حواس را به گونه ای متأثر می کنند که گویی عطر سنبل به مشام می زسد
حشو
حشو کلامی زاید در میان جمله است که از نظر معنا احتیاجی به آن نیست (اعتراض الکلام)
حشو قبیح
حشو قبیح : مثل کلمات کاملن زاید در عبارت “رمد چشم” (رمد = درد چشم) و “صداع سر” (صداع = سردرد در این بیت :
گر نرسم به خدمتت معذورم
زیرا رمد چشم و صداع سرم است.
حشو ملیح
حشو ملیح استفاده از کلمات زاید به شیوه ای دل پسند است مثل جمله ی  “ذکرش به خیر باد” در بیت:
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب خور که غم دل برد ز یاد
حکمای سبعه
حکمای سبعه به هفت تن ازفلاسفه ی قدیم یونان گفته می شود. البته درنام این فلاسفه بین نویسندگان مختلف، اختلاف نظر وجود دارد. از آن میان چهار تن مورد اتفاق همه ی روایاتند، از این قرار:
١- تالس (thales)
 
٢- بیاس (bias)
۳- پیتاکوس (pittakos)
٤- سولون  (solon)
۳ تن دیگررا نیز از میان افراد زیر نام برده اند :
قلیوبولس (kleobulos) موسون (myson) فریاندرس (periandros) خیلون (chilon) اناخارسیس (anacharsis) افمندیس (epimenides) و غیره
حماسه
حماسه در لغت به معنای دلیری، دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح، شعری بلند و روایتی را گویند که بر محور موضوعی جدی و رزمی، به سبکی با ارزش سروده شده باشد. برخی از ویژگی‌های حماسه به طور خلاصه از این قرارند:
–  قهرمان اصلی حماسه اغلب پهلوان یا نیم‌خدائی است که با اَعمال بزرگ و شگفت‌انگیز خود، سرنوشت قبیله، قوم یا نژادی را رقم می‌زند.
–  عمل حماسه بر محور جنگ‌های مافوق قدرت بشر استوار است.
–  حوادث حماسه اغلب در زمانی دور اتفاق می‌افتد، به طوری که به ترین حماسه‌ها معمولن به  نخستین اعصار حیات هر ملت یا نژادی تعلق دارند.
–  منشأ حماسه یا داستان‌های کهن تاریخی، دینی و پهلوانی است و یا داستان‌های تخیلی.
خمریات
در ادبیات فارسی خمریات به اشعاری گفته می‌شود که شاعر در آن از موضوعاتی مانند ساقی و ساغر و مینا و جام و خُم و سبو و می‌کده و پیر ِ مِی‌فروش و … و به طور کلی از مِی و مِی‌گساری گفت‌وگو کند.
موضوع خمر از اوایل دوره‌ی عباسی در اشعار عرب وارد شد و سپس ایرانیان آن را در اشعار خود به کار بردند.
تا اوایل قرن پنجم هجری، هر جا در شعر از مِی و مِی‌گساری سخن به میان آمده مقصود همان شراب واقعی است. شیواترین خمریات را در زبان فارسی رودکی و منوچهری سروده‌اند.
داستان تو در تو
بعضی از نمونه های مشهورتر این نوع داستان عبارتند از: “هزار و یک شب”،  “دگرگونگی” اثر اووید، “دکامبرون” اثر بوکاچو و “داستان های کنتربری” اثر چاسر.. گوته و هوفمان نیز به این نوع داستان پرداخته اند.
نویسندگان سوییسی سی.اف.مایر و گوتفرید کلر از دست اندر کاران ورزیده در این زمینه اند. از آثار عمده ی آنان Der Heilige  (١٨٨٠) اثر مایر و Das Sinnge dicht (١٨٨١) اثر کلر را باید نام برد.
دلالت ذاتی
دلالت ذاتی از خاصیت آوایی کلماتی سرچشمه می گیرد که ادای اصوات آن ها بیان کننده معنای آن هاست مثل چک چک، شُرشُر، هیس، تـَرَق، …
دلالت ذاتی از جمله ویژگی های موسیقایی شعر است که در انتقال احساس و اندیشه شاعر با بهره گیری از هماهنگی بین صوت و معنی نقش با اهمیت ایفا می نماید. استفاده از دلالت ذاتی کلمات با در آمیختن و تجمع و تناسب بین اصوات به لحاظ اندازه، حرکت، نیرو، و ادا موجب تبلور و انتقال احساس خاصی می شود. مثلا در بیت:
ستون کرد چپ را و خم کرد راست
خروش از خم چرخ چاچی بخاست
ترکیب صداهای چ و خ به گونه ایست که صدایی شبیه به شکستن چوب و رها شدن تیر از کمان از آن شنیده می شود.
دوبیتی
دوبیتی یا ترانه، از جهت قافیه همانند رباعی است و تفاوت آن با رباعی در وزن آن ها است . دوبیتی معمولن  بر وزن مفاعیلن  مفاعیلن  مفاعیل  سروده می شود.
موضوع دوبیتی ها بیان حال و روز شاعر و مشکلات روزانه، آرزوهای نخستین انسان وگاهی باورهای فلسفی و مطالب عرفانی است. مشهورترین گویندگان دوبیتی باباطاهر و فایز دشتستانی هستند.
دوبیتی های باباطاهر به فهلویات یا پهلویات نیز معروف است.
بابا طاهر می گوید:
 ز دست دیده و دل هردو فریاد / که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش  ز فولاد / زنم  بر دیده تا دل گردد آزاد
فایز دشتستانی می گوید:
سحرگاه ز آرزوی شوق دیدار /  کشاندم خویش بر بالین دلدار
ادب نگذاشت (فایز)بوسدش لب / همی سودم  به  زلفش چشم خونبار
دو تلفظی
“دو تلفظی” به کلماتی می گویند که در فارسی رایج و معیار، به دو شکل تلفظ می شوند. ما امروز هم مهرْبان (مهر + بان = دو هجایی) می گوییم و هم مهرَبان (مه + رَ + بان = سه هجایی، هم چنین است روزْگار (دو هجایی) و روزِگار (سه هجایی).
ذم شبیه به مدح
الحق این مطرب ما گر چه زند سازی بد / لیکن این خاصیتش است که ناخوش خواند
این بیت صنعت ذم شبیه به مدح دارد. در علم بدیع، نکوهشی را به نکوهشی دیگر که در آغاز به ستایش شبیه باشد استوار کردن را ذم شبیه به مدح گویند.
راوی خودآگاه
راوی خودآگاه، نویسنده ای است که در ضمن روایت داستان، با خواننده از خصوصی‌ترین مشکلات خود برای نوشتن داستانی که هم اکنون می‌خواند، سخن می‌گوید؛ مثل راوی “تام جونز” (هنری فیلدینگ) و راوی “آتش پریده رنگ” (نابوکوف).
رباعی
که آغازگر آن رودکی بوده است، عبارت است  از چهارمصراع که مصراع های اول، دوم و چهارم آن هم قافیه است و گاه مصراع سوم نیز با دیگرمصراع ها هم قافیه است . رباعی بر وزن لا حول و لا قوة الّا بالله بنا می شود.
موضوع رباعی عبارت است از مسایل حکمی، فلسفی، شکوه از کوتاهی عمر و گشوده نشدن  راز آفرینش  و گاه شکایت از دوست و تنهایی و جدایی.
عطار، مولانا، بیدل و شیخ ابوسعید از مشهورترین رباعی سرایان تاریخ ادبیات ایران هستند و نام آورترین آنان عمرخیام است.
از گویندگان رباعی در دوران معاصر باید از سیدحسن حسینی ، نصرالله مردانی ، وحیدامیری و مصطفی علی پور نام برد.
خیام می گوید:
هرذرّه که درخاک زمینی بوده ست / پیش  از من و تو تاج و نگینی  بوده ست
گرد از  رخ  نازنین  به  آزرم فشان / کان  هم  رخ خوب نازنینی  بوده است
عطار می گوید:
گر مرد رهی میان خون باید رفت / از پای فتاده سرنگون  باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون  باید رفت
مولوی می فرماید:
من درد تو را ز دست آسان ندهم / دل بر نکنم  ز دوست، تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم / کان  درد به صد هزار درمان  ندهم
ردالقافیه
صنعت رد القافیه در علم بدیع، دوباره آوردن قافیه ی مصراع اول قصیده یا غزلی در آخر بیت دوم است، مانند:
بر لشکر زمستان نوروز نامدار / کرده است رأی تاختن و عزم کارزار
و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش / جشن سده طلایه نوروز نامدار  (منوچهری دامغانی)
ردیف
ردیف از ویژگی های شعرهای سنتی است و آن واژه ای است که درپایان هر بیت تکرارمی شود. این تکرار برتأثیر موسیقی شعر می افزاید و در انسجام شعر موثر است. تکرار، مانند قافیه، تداعی معانی را ممکن می سازد و موجب تأکید می شود. سعدی می گوید:
ای ساربان آهسته ران که آرام جانم می رود / وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او / گویی که نیشی دور از او دراستخوانم می رود
ردیف می تواندیک یا چند واژه و یا یک جمله باشد.
گوهرخود را هویداکن کمال این است و بس / خویش را درخویش پیدا کن کمال این است و بس  (حاج میرزاحبیب خراسانی)
رمان گوشه دار
رمان گوشه دار نوعی رمان است شامل یک رشته حوادث که از لحاظ مضمون، پیوستگی خیلی روشنی با هم ندارند. نمونه ی قابل ذکر این نوع رمان « ژیل بلاس دوسانتیان » اثر لوساژ رمانسی پیکارسک است.
رمانتیک اجتماعی
رمانتیک اجتماعی در آثار کسانی چون ویکتور هوگو و ویلیام بلیک و در دیدگاه های خاص آنان نسبت به خوبی فطری بشر و نقش مخرب شرایط ناعادلانه اجتماع و نهادهای اجتماعی در فساد اخلاقی بشر منعکس می کند.
رمانتیک عرفانی
رمانتیک عرفانی اعتقاد به وجود جان جهان و منشأ ربوبی روح بشر است که نزد پاره ای از شعرای رمانتیک نظیر وردزورث منجر به میل شدید به بازگشت به این مرحله از زندگی روحانی گردید.
رَوی
آخرین حرف قافیه را گویند، مانند حرف را در “در” و “زر”
زبان شناسی
زبان‌شناسی مطالعه‌ی قانون‌مند زبان است. زبان‌شناسی به شیوه‌ی علمی عمل می‌کند زیرا رویکردی بی‌طرفانه دارد و نیز شیوه‌ی آن تجربی است. یعنی آن‌گونه که نوآم چامسکی عنوان می‌کند مطالعه‌ی زبان‌شناسی بر ۳ اصل مشاهده، توصیف و تشریح استوار است.
موضوعات عمده‌ی زبان‌شناسی به شرح زیر می‎باشد:
واج شناسی  (phonology)
آوا شناسی  (phonetics)
نحو  (syntax)
معناشناسی  (semantics)
تحول زبان (ethimology)
به طور کلی زبان‌شناسی به جای اداره کردن زبان، به فهم زبان می‌پردازد و دغدغه‌ی عمده‌ی آن به هر گرایشی که باشد پاسخ به پرسش‌های اساسی زیر است: زبان چیست؟ چه گونه عمل می‌کند؟ وجه اشتراک زبان‌ها چیست؟ چرا زبان تغییر می‌کند؟ چه گونه یاد بگیریم حرف بزنیم؟  …
زشت و زیبا
زشت و زیبا همان “مدح شبیه به ذم” است که به آن “تحویل” هم می‌گویند. این صنعت به گونه‌ای‌ست که در اثنای مدح با استفاده از کلماتی چون وَ اِلّا، اما، جز، لیکن، ولی، مگر، … سخن را در مدح چنان بیاورند که شنونده در آغاز آن را مذمّت بپندارد و هنگامی که بیت یا کلام پایان می‌پذیرد، معلوم شود که مدح و ستایش است. مانند:
همی به فرّ تو نازند دوستان، لیکن
به بی‌نظیری تو دشمنان کنند اقرار
زنگی گری
این اصطلاح در یکی ازسال های دهه ی ١٩۳٠م  به وسیله ی امه سزر (شاعر و درام نویس فرانسوی اهل مارتینیک) و شاعر و سیاستمدارسنگالی لئوپولد سدارسنگور باب شد و به بینش و رویکرد نویسندگان آفریقایی و به ویژه آفریقایی های فرانسوی زبان درسال های اخیر باز می گردد.
درادبیات نماینده ی نوعی زیبایی شناسی در بازیافت و نگهداشت فرهنگ و حساسیت های سنتی آفریقایی است. اندیشه ی زنگی گری پس از انتشار “بازگشت به زاد بوم” (١٩۳٩م) و به دنبال آثار سنگور رواج عام یافت.
ژانر
ژانر اصطلاحی فرانسوی است برای نوع اثر، زمره و گونه ی ادبی.
سجع متوازی
سجع متوازی آن است که در آخر دو جمله، کلماتی قرار گیرند که در وزن، عدد و حرف رَوی (قافیه) یکسان باشند. مثل: انیس و جلیس.
مثال‌هایی از گلستان سعدی:
سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند.
هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده.
سکته عروضی
دکتر سیروس شمیسا در کتاب “فرهنگ عروضی” آمدن یک هجای بلند به جای دو کوتاه و افزودن یک مصوت کوتاه را به صامت، برای آن که تبدیل به هجای کوتاه شود، سکته خوانده است (سکته ی حرکتی). به گفته ی وی ادبای پارسی‌گوی هند نیز– هر چند از بحث هجا استفاده نمی‌کردند– همین عقیده را داشته اند. آنان به دو اصطلاح سکته‌ی حرفی و سکته‌ی حرکتی اعتقاد داشتند. منظور از سکته‌ی حرکتی همین دو موردی است که در بالا  اشاره شد و منظور از سکته‌ی حرفی این است که شاعر در مواردی (مثلن در پایان افاعیل پنج‌ هجایی) حرفی زاید بر تقطیع بیاورد. مانند حرف “ل” در کلمه‌ی “سال” در بیت زیر:
اگر چه صد سال ز بی‌خودی‌ها به خاک راهت فتاده باشم
چو باز پرسی حدیث منزل ز شوق گویم لَبثتُ یوما
سلامه الاختراع
سلامة‌الاختراع همان ابداع است. ابداع در لغت به معنی طرز نونهادن و نوپدید آوردن و ایجاد و اختراع و خلقت و آفرینش آمده و در علم بدیع آن است که شاعر و نویسنده، مضمون تازه و نو و معنی لطیف و متین و نیکو در نظم و نثر خود بیاورد. و  دارای برخی محسّنات لفظی و معنوی شود. ابداع، شامل هر دو نوع صنایع لفظی و معنوی می‌شود.
سلخ
سلخ یکی از انواع سرقت های ادبی است و آن است که شاعری شعری را از شاعری دیگر بردارد و با تغییر دادن ترکیب الفاظ، آن منتشر کند. رودکی می گوید :
هر که نامخت از گذشت روزگار /  نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
و ابو شکور بلخی  می گوید:
مگر پیش بنشاندت روزگار /  که به زو نیابی تو آموزگار
سلسله ی غزل واره
در ادبیات انگلیسی sonnet sequence یا سلسله‌ی غزل‌واره، مجموعه‌ ی چند شعر عاشقانه‌ی متوالی است که در قالب “سانه” یا غزل‌واره سروده شده است و از حیث درون‌مایه با یک‌دیگر پیوند دارند. شاعر در این سلسله غزل‌واره‌ها به شرح و بیان یک به یک مراحل و مراتب شیفتگی خود به معشوقه می‌پردازد به طوری که شعرهای هر سلسله رابطه‌ای متوالی با یک‌دیگر پیدا می‌کنند. غزل‌واره‌های (سانه‌های) شکسپیر کیفیتی زنجیره‌ای دارند. پیش از او، سِر فیلیپ سیدنی منظومه‌ی “آستروفل و استلا” را به صورت ‌غزل‌واره سروده بود.
سهل و ممتنع
برگردان لاتینی این عبارت (ars celar artem) به این معنی است که هنر، خود را پنهان می‌کند. یعنی اثر هنری، هنرهای خود را به رخ نمی‌کشد و بروز نمی‌دهد. در بسیاری از آثار عالی هنری هیچ نشانه‌ی آشکاری از هنرورزی‌های آفریننده ی آن دیده نمی‌شود –البته برای اهل فن فرق می‌کند– مثل اشعار سعدی (در مقابل حافظ). نظر شکلوفسکی از فرمالیست‌های روسی بر عکس است و می‌گوید اثر ادبی باید هنر خود را افشا کند و بروز دهد.
در فارسی این اصطلاح به سخنی گفته می شودکه در ظاهر ساده و آسان جلوه کند، به گونه ای که تصور شود مانند آن را به آسانی می توان گفت ، اما درعمل معلوم شود که دشوار و ممتنع است . اشعارسعدی از این  ویژگی برخوردار است
سیاق الاعداد
درعلم بدیع، چند چیز را دنبال یکدیگر ذکر کردن، و سپس، درباره ی هریک جداگانه یا درباره ی مجموع، وصفی یا حکمی آوردن را سیاقة الاعداد گویند. مانند :
دارم ز اشتیاق تو ای ماه سنگدل /  دارم ز اشتیاق تو ای سرو سیمبر
دل گرم و آه سرد و غم افزون و صبرکم /  رخ زرد و اشک سرخ و لب خشک و دیده تر
شاعر تراژدی
شاعر تراژدی لقب شاعری ایتالیایی‌ به نام ویتوریو آلفیری است که در سال ١۷٩٤متولد شد. وی جوانی خود را در هوس‌بازی و ماجراجویی گذراند و بدون هدف خاص قسمت اعظم اروپا را سیاحت کرد و در ١٦ سالگی شروع به نوشتن کرد و با روح پرهیجان و پرحرارتی که داشت پیاپی ٢٠ تراژدی نوشت که لحن همه‌ی آن ها به خلاف تراژدی نویسان ایتالیایی قبل از او، جدی و محکم بود. تراژدی های او مورد پسند فراوان مردم ایتالیا قرار گرفت و آن ها را “طلیعه‌ی تئاتر ملی” ایتالیا شمردند. در ١۷٨٨ وی با یک کنتس بیوه ازدواج کرد و این زن به نام آلفیری بنایی در کلیسای سانتاکروچه فلورانس ساخت که از شاهکارهای بزرگ حجاری ایتالیا به شمار می رود. مهم ترین آثار وی بدین قرارند:
پادشاه و ادبیات، فیلیپ دوم، آنتیگون، آگاممنون، ویرجینیا، اوکتاویا و تاریخ زندگانی من.
شبه خبر
شبه خبر اصطلاحی در نقد ادبی است. این اصطلاح را آی.ا.ریچاردز، منتقد معاصر برای تمایز میان خبر علمی از خبر شعری وضع کرد. منظور ریچاردز از “خبر”، بیان علمی واقعیتی است که قابل اثبات باشد. ولی در شعر، نمودهای شبیه به خبر یا شبه خبر، واقعیتی است که در شعر یافت می شود اما قابل اثبات و منطبق با منطق نیست.
شریطه
شریطه ابیات پایانی قصیده است و در آن شاعر به صورت جملات شرطی ممدوح را دعا می گوید
شطحیات
در ادب فارسی و در اصطلاح عرفا و صوفیه، نوعی کلام متناقض را که صوفیان به هنگام وجد و حال، بیرون از شرع گویند، شطح می نامند. شطح در لغت بیان امور و رموز و عباراتی است که حال و شدت وجد را وصف  کند ولی از آن بوی خودپسندی و ادعا و خلاف شرع استشمام شود. از این گونه است عباراتی چون “اناالحق” که به حسین بن منصور حلاج منسوب است و “سبحان الله ما اعظم شأنی” که بایزید بسطامی گفته و نیز:
در در میکده رندان قلندر باشند / که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای / دست ِ قدرت نگر و منصب صاحب جاهی (حافظ)
شعر انگاره وار
در اصطلاح ادبیات، شعری داریم با عنوان “شعر طرح وار” یا “شعر انگاره دار”. شعر طرح وار آن است که ابیات و سطور شعر به ترتیبی قرار گیرند تا در مجموع شکل و طرح خاصی بر صفحه کاغذ تشکیل دهند. طرح به دست آمده اغلب شکل هندسی است اما تصویر اشکال دیگری همچون بال، تخم مرغ، و نیزه هم در این قسم شعر معمول است. به عنوان نمونه به شعر “قهوه خانه سر راه” اثر کیومرث منشی زاده دقت کنید که ترتیب نوشته کلمه “پرتاب” در آن، تداعی کننده فعل پرتاب کردن است:
و دستی ماهی قرمز را که دیگر نه ماهی است و نه قرمز
از پنجره
به باغ
پر
تا
ب
خواهد کرد.
شعر پژواکی
شعر پژواکی (echo verse) شعری‌ است که در آن برخی از سطرها بنا بر خصوصیت پژواک صوت در کوه، تکرار می‌شود و آخرین هجاهای سطر پیشین را کامل می‌کند و به آن معنی می‌دهد. شعر “قصه‌ی شهر سنگستان” اثر مهدی اخوان ثالث نمونه‌ی جالبی از این نوع شعر است:
سخن می‌گفت –سر در غار کرد– شهریار شهر سنگستان
سخن می‌گفت با تاریکی و خلوت
حزین‌ آوای او در غار می‌گشت و صدا می‌کرد
غم دل با تو ‌گویم غار
بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟
صدا نالنده پاسخ داد: «آری نیست»
شعر ذوبحرین
شعر ملوّن یا ذوبحرین در اصطلاح عروض شعری است که به دو بحر از بحور عروض خوانده شود. مانند:
این مه شکر لب شیرین دهن!
این بت سنگین دل سیمین زقن!
که می توان آن را به دو بحر مفتعلن مفتعلن فاعلن و نیز فاعلاتن فاعلاتن فاعلن خواند.
ذوبحرین در اوزانی ظاهر می شود که تعداد هجاهای آنها مساوی باشد، اما در هجاهای بخصوصی کوتاهی و بلندی وجود داشته باشد.
شنل و شمشیر
این اصطلاح اشاره به کمدی های مربوط به عشق و دسیسه ی کمابیش ملودرام در بین اشراف سده های ١٦ و ١۷ میلادی دارد. دو  نمایش نامه نویس عمده در این زمینه لوپ دوگا و کالدرون هستند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد