۱۳۹۴/۰۸/۰۹
–
۲۳۳۰ بازدید
درباره نگارنده نهج البلاغه مرحوم «سید رضی» و زندگی و شخصیت او توضیح دهید؟
درباره نگارنده نهج البلاغه مرحوم «سید رضی» و زندگی و
شخصیت او توضیح دهید؟
«سید رضی» در سال 359 هـ.ق در یکی از خاندان علویان بغداد
نوزادی متولد گشت که از جانب پدر و مادر نسبی بس شریف داشت. این نوزاد علوی که نامش
«محمد» و بعدها مشهور به «سید رضی» و ملقّب به «ذوالحَسَبین» گردید؛ از طرف پدر با
پنج واسطه به امام همام حضرت موسی کاظم متصل و از جانب مادر نیز بعد از شش پشت به
امام چهارم حضرت علی بن الحسین نسبت می رساند.
حسین بن موسی پدر سیدرضی از طرف بهاء الدوله دیلمی ملقّب به
«طاهر اوحد ذوالمناقب» گردید. وی بزرگ نقباء آل ابی طالب و امیر حاج و شخصاً مردی
با عظمت و ستوده خصال بود. او در نزد خلفای عباسی و پادشاهان آل بویه و آل حمدان با
جلالت قدر و کمال مهابت می زیست و از جانب آنان به منظور عقد صلح و میانجی گری و
تنظیم امور رعایا و آسایش عباد سفارت داشت.
نیاکان پدری و مادری سیدرضی همه از اشراف نامور و برخی از علمای
بزرگ بودند، جدّ مادری او حسین بن احمد معروف به «ناصر کبیر» یا «ناصر حق» متوفای
304 هـ.ق کسی است که در زمان خلافت مقتدر عباسی در مازندران قیام کرد و با سامانیان
جنگ های عظیم نمود و سرانجام بر بلاد دیلم استیلا یافت و بیش تر مردم مازندران را
که تا آن زمان مجوسی بودند، مسلمان گردانید.
ناصر کبیر گذشته از روح سلحشوری که از جدّش امیرالمؤمنین به ارث
برده بود، از علمای نامی و فقهای بزرگ نیز به شمار می آمد.
دانشمندان شیعه و سنی نوشته اند که در ایام کودکی سیدرضی و
برادر بزرگترش سید مرتضی، شبی شیخ مفید عالم معروف شیعه در خواب دید که یگانه دختر
پیغمبر اسلام حضرت فاطمه، دست دو کودک گرامی خود امام حسن و امام حسین را گرفته نزد
وی آورد و فرمود: «یا شیخ علّمهما الفقه!»؛ «ای مرد بزرگ، به دو فرزند من علم فقه
بیاموز!». فردای آن شب مادر سیدرضی و سید مرتضی که اتفاقاً فاطمه نام داشت، در حالی
که دست کودکان خود سید مرتضی و سیدرضی را در دست گرفته بود نزد شیخ مفید آمد و گفت:
ای شیخ این دو فرزند من را علم فقه و احکام دین بیاموز.1
شیخ مفید از آن خواب و این تعبیر در شگفت ماند و گریست و با
کمال اشتیاق تعلیم و تربیت آن ها را به عهده گرفت و در ارتقای آنان به مدارج عالی
علمی و عملی کوشید تا آن جا که از نوابغ روزگار و علمای نامی به شمار آمدند.
مرحوم سیدرضی گذشته از مقام فقاهت و تبحّری که در تفسیر قرآن و
سایر علوم دینی داشته، پیش از آن که بیستمین بهار عمر را پشت سر بگذارد استاد
برجسته عصر خود در ادبیات عرب بود و در نظم و نثر بی نظیر بود.
از جلالت و بزرگی سیدرضی همین بس که شیخ الطائفه ابوجعفر الطوسی
(متوفای 460) مؤسّس حوزه علمیه هزار ساله نجف، از شاگردان برجسته اوست.
مهمترین آثار و کتاب های سیدرضی عبارتند از: نهج البلاغه، خصائص
الأئمّة، مجازات الآثار النبویة، تلخیصالبیان عن مجاز القرآن، حقائق التأویل فی
متشابه التنزیل، معانی القرآن، دیوان شعر و … است.2
دانشمندان زیادی از شیعه و سنی درباره پاکی و پارسایی و فضیلت و
رتبه علمی سیدرضی سخن گفته اند که در این مجال به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ابوالفرج بن الجوزی از دانشمندان اهل سنت
در کتاب «المنتظم» می گوید: «سیدرضی» در بغداد، نقیب3 خاندان ابیطالب بود، بعد از
دوران سی سالگی، قرآن کریم را در مدتی اندک حفظ نمود. در فقـه و فرائـض اطلاعـات
قوی داشت، دانشمندی فرزانه و شاعری سخندان بود. پارسا و باعفت و والا همت و متدین
بود.»4
2. ابن ابیالحدید معتزلی درباره منزلت سیدرضی
می گوید: «رضی» در مدت اندکی، پس از دوران سی سالگی قرآن را حفظ کرد. وی دانشمند
ادیب و شاعری ماهر بود، با نظمی روان و فصیح و الفاظی پر معنی و بلیغ، در پرداختن
قافیه توانا و در ساختن انواع شعر مقتدر بود. او پارسا و دارای روحی شریف و همتی
والا بود که پایبند احکام دین و معتقد و با یقین بود. از هیچکس صله و جایزه
نپذیرفت».5
3. علامه عبدالحسین امینی صاحب کتاب گرانسنگ
«الغدیر» درباره جایگاه برجسته سیدرضی چنین می گوید: «اما سرورمان شریف رضی، از
افتخارات خاندان عترت است، پیشوایی در علم حدیث و ادب و چهره درخشانی از چهره های
آیین و مذهب. در آنچه از تبار والا گهرش به ارث برده، مقام اول را حائز گشته است؛
از علم سرشار، سرشت تابان، اندیشه روشن، مناعت طبع، شیوه والا، خاندان پاک؛ با
تباری از نبی و شرافتی از علی، عظمتی از فاطمه و سیادتی از کاظم، تا برسد به فضایلی
چون سیل خروشان، و افتخاراتی چون موج از پس موج بیکران».6
ابن کثیر دمشقی (م 774هـ.ق) که از دانشمندان متعصب اهل سنت است
درباره فضیلت و کمالات سیدرضی می گوید: «میر رضی الدین بعد از پدر، نقیب علویه
بغداد شد. او شاعری چیرهدست، سخاوتمند و بخشنده بود».7
بنابراین عدالت و تقوا و وثاقت این دانشمند گران قدر مکتب اهل
بیت و مدح و ستایش عالمان شیعه و سنی درباره شخصیت نورانی و گران قدر او، این توهم
و تهمت ناروا را که او نهج البلاغه را با دست خود نوشته و آن را به امام نسبت داده،
بر طرف می نماید.
نکته بسیار مهم آن که، امروزه در پرتو شیوه و سبک نگارش و
جملهپردازی ها می توان یک نوشته را از نوشته دیگر متمایز ساخت و بازشناسی نمود.
آثار مکتوب از سیدرضی امروزه در دسترس همگان وجود دارد کتاب هایی مانند: «المجازات
النبویة»، «حقایق التأویل»، «خصائص الأئمّة» و غیره که می توان با تامّل و دقت و
مقایسه آنها با یکدیگر سبک و شیوه نگارش و درجه و رتبه فصاحت و بلاغت آثار سیدرضی
را به دست آورد.
بر اهل فن پوشیده نیست که سبک نگارش و جمله پردازی نوشته های
سیدرضی به هیچ عنوان قابل سنجش با سطح بلاغت و فصاحت و سبک نگارش نهج البلاغه نیست؛
و با هم همخوانی ندارد. استعاره ها و مجازها و آرایه های ادبی و آهنگین بودن و سجع
به کار رفته در خطبه ها و نامه های نهج البلاغه در یک افق برتر و والایی است که نه
تنها سیدرضی بلکه برجسته ترین ادیبان و شعرای جهان هم که گرد هم آیند نمی توانند
اثر معجزه گونه ای مانند نهج البلاغه را بیافرینند.
نکته مهم دیگر آن که بسیاری از سخنان و خطبه های امیرمؤمنان علی
در کتاب هایی که پیش از تولد سیدرضی8 نگاشته شده، وجود داشته است.
یعقوبی (م 286هـ.ق) در این باره می نویسد: «از امیرمؤمنان
چهارصد خطبه باقی مانده که در میان مردم رایج است و در سخن و سخنوری از آنها
استفاده می کنند.»9
مسعودی (م 346هـ.ق) می نویسد: «از علی 480 خطبه به جا مانده
است که مردم آنها را حفظ کرده اند».10
ابن ابیالحدید معتزلی از استادِ استاد خویش «ابن خشاب» نقل می
کند که درباره خطبه سوم نهج البلاغه یعنی خطبه شقشقیه گفته است: «به خدا سوگند من
این خطبه را در کتاب هایی دیده ام که دویست سال پیش از تولد شریف رضی تألیف شده است
و آن را به خط عالمان و ادیبانی دیده ام که خط آنها را می شناسم و آنان پیش از
تولد پدر شریف رضی می زیسته اند.»11
بنابراین با توجه به این شواهد، هیچ عقل سلیم و وجدان پاکی نمی
پذیرد که کتاب نهج البلاغه با این ژرفا و غنای معرفتی و آموزه های اعجازگونه، ساخته
و پرداخته سیدرضی باشد.
پی نوشت ها:
1. الغدیر، علامه امینی، ج 4، ص268.
2. همان، ص 272، 273.
3. «نقابت» منصبی است که به خاطر حفظ و نگهداشت شرافت خاندانها
تأسیس شده تا از برخورد با افراد فرومایه در امان مانند. نقابت به دو قسم کلی و
جزئی تقسیم می شود. (مراجعه کنید به ترجمه الغدیر ج 7، محمد باقر بهبودی).
4. الغدیر، علامه امینی، ترجمه محمدباقر بهبودی، ج 4، ص 279.
5. همان.
6. ترجمه الغدیر، محمد باقر بهبودی، ج 7، ص 291.
7. البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 12، ص 4.
8. مرحوم سیدرضی در اوایل نیمه دوم قرن چهارم هـ (359 هـ. ق)
متولد شد و سرانجام در سال 406 هـ. ق در سن 47 سالگی در بغداد از دنیا رفت.
9. مشاکلة الناس لزمانهم، یعقوبی، ص 15.
10. مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 172.
11. شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 1، ص 205 و 206.
شخصیت او توضیح دهید؟
«سید رضی» در سال 359 هـ.ق در یکی از خاندان علویان بغداد
نوزادی متولد گشت که از جانب پدر و مادر نسبی بس شریف داشت. این نوزاد علوی که نامش
«محمد» و بعدها مشهور به «سید رضی» و ملقّب به «ذوالحَسَبین» گردید؛ از طرف پدر با
پنج واسطه به امام همام حضرت موسی کاظم متصل و از جانب مادر نیز بعد از شش پشت به
امام چهارم حضرت علی بن الحسین نسبت می رساند.
حسین بن موسی پدر سیدرضی از طرف بهاء الدوله دیلمی ملقّب به
«طاهر اوحد ذوالمناقب» گردید. وی بزرگ نقباء آل ابی طالب و امیر حاج و شخصاً مردی
با عظمت و ستوده خصال بود. او در نزد خلفای عباسی و پادشاهان آل بویه و آل حمدان با
جلالت قدر و کمال مهابت می زیست و از جانب آنان به منظور عقد صلح و میانجی گری و
تنظیم امور رعایا و آسایش عباد سفارت داشت.
نیاکان پدری و مادری سیدرضی همه از اشراف نامور و برخی از علمای
بزرگ بودند، جدّ مادری او حسین بن احمد معروف به «ناصر کبیر» یا «ناصر حق» متوفای
304 هـ.ق کسی است که در زمان خلافت مقتدر عباسی در مازندران قیام کرد و با سامانیان
جنگ های عظیم نمود و سرانجام بر بلاد دیلم استیلا یافت و بیش تر مردم مازندران را
که تا آن زمان مجوسی بودند، مسلمان گردانید.
ناصر کبیر گذشته از روح سلحشوری که از جدّش امیرالمؤمنین به ارث
برده بود، از علمای نامی و فقهای بزرگ نیز به شمار می آمد.
دانشمندان شیعه و سنی نوشته اند که در ایام کودکی سیدرضی و
برادر بزرگترش سید مرتضی، شبی شیخ مفید عالم معروف شیعه در خواب دید که یگانه دختر
پیغمبر اسلام حضرت فاطمه، دست دو کودک گرامی خود امام حسن و امام حسین را گرفته نزد
وی آورد و فرمود: «یا شیخ علّمهما الفقه!»؛ «ای مرد بزرگ، به دو فرزند من علم فقه
بیاموز!». فردای آن شب مادر سیدرضی و سید مرتضی که اتفاقاً فاطمه نام داشت، در حالی
که دست کودکان خود سید مرتضی و سیدرضی را در دست گرفته بود نزد شیخ مفید آمد و گفت:
ای شیخ این دو فرزند من را علم فقه و احکام دین بیاموز.1
شیخ مفید از آن خواب و این تعبیر در شگفت ماند و گریست و با
کمال اشتیاق تعلیم و تربیت آن ها را به عهده گرفت و در ارتقای آنان به مدارج عالی
علمی و عملی کوشید تا آن جا که از نوابغ روزگار و علمای نامی به شمار آمدند.
مرحوم سیدرضی گذشته از مقام فقاهت و تبحّری که در تفسیر قرآن و
سایر علوم دینی داشته، پیش از آن که بیستمین بهار عمر را پشت سر بگذارد استاد
برجسته عصر خود در ادبیات عرب بود و در نظم و نثر بی نظیر بود.
از جلالت و بزرگی سیدرضی همین بس که شیخ الطائفه ابوجعفر الطوسی
(متوفای 460) مؤسّس حوزه علمیه هزار ساله نجف، از شاگردان برجسته اوست.
مهمترین آثار و کتاب های سیدرضی عبارتند از: نهج البلاغه، خصائص
الأئمّة، مجازات الآثار النبویة، تلخیصالبیان عن مجاز القرآن، حقائق التأویل فی
متشابه التنزیل، معانی القرآن، دیوان شعر و … است.2
دانشمندان زیادی از شیعه و سنی درباره پاکی و پارسایی و فضیلت و
رتبه علمی سیدرضی سخن گفته اند که در این مجال به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ابوالفرج بن الجوزی از دانشمندان اهل سنت
در کتاب «المنتظم» می گوید: «سیدرضی» در بغداد، نقیب3 خاندان ابیطالب بود، بعد از
دوران سی سالگی، قرآن کریم را در مدتی اندک حفظ نمود. در فقـه و فرائـض اطلاعـات
قوی داشت، دانشمندی فرزانه و شاعری سخندان بود. پارسا و باعفت و والا همت و متدین
بود.»4
2. ابن ابیالحدید معتزلی درباره منزلت سیدرضی
می گوید: «رضی» در مدت اندکی، پس از دوران سی سالگی قرآن را حفظ کرد. وی دانشمند
ادیب و شاعری ماهر بود، با نظمی روان و فصیح و الفاظی پر معنی و بلیغ، در پرداختن
قافیه توانا و در ساختن انواع شعر مقتدر بود. او پارسا و دارای روحی شریف و همتی
والا بود که پایبند احکام دین و معتقد و با یقین بود. از هیچکس صله و جایزه
نپذیرفت».5
3. علامه عبدالحسین امینی صاحب کتاب گرانسنگ
«الغدیر» درباره جایگاه برجسته سیدرضی چنین می گوید: «اما سرورمان شریف رضی، از
افتخارات خاندان عترت است، پیشوایی در علم حدیث و ادب و چهره درخشانی از چهره های
آیین و مذهب. در آنچه از تبار والا گهرش به ارث برده، مقام اول را حائز گشته است؛
از علم سرشار، سرشت تابان، اندیشه روشن، مناعت طبع، شیوه والا، خاندان پاک؛ با
تباری از نبی و شرافتی از علی، عظمتی از فاطمه و سیادتی از کاظم، تا برسد به فضایلی
چون سیل خروشان، و افتخاراتی چون موج از پس موج بیکران».6
ابن کثیر دمشقی (م 774هـ.ق) که از دانشمندان متعصب اهل سنت است
درباره فضیلت و کمالات سیدرضی می گوید: «میر رضی الدین بعد از پدر، نقیب علویه
بغداد شد. او شاعری چیرهدست، سخاوتمند و بخشنده بود».7
بنابراین عدالت و تقوا و وثاقت این دانشمند گران قدر مکتب اهل
بیت و مدح و ستایش عالمان شیعه و سنی درباره شخصیت نورانی و گران قدر او، این توهم
و تهمت ناروا را که او نهج البلاغه را با دست خود نوشته و آن را به امام نسبت داده،
بر طرف می نماید.
نکته بسیار مهم آن که، امروزه در پرتو شیوه و سبک نگارش و
جملهپردازی ها می توان یک نوشته را از نوشته دیگر متمایز ساخت و بازشناسی نمود.
آثار مکتوب از سیدرضی امروزه در دسترس همگان وجود دارد کتاب هایی مانند: «المجازات
النبویة»، «حقایق التأویل»، «خصائص الأئمّة» و غیره که می توان با تامّل و دقت و
مقایسه آنها با یکدیگر سبک و شیوه نگارش و درجه و رتبه فصاحت و بلاغت آثار سیدرضی
را به دست آورد.
بر اهل فن پوشیده نیست که سبک نگارش و جمله پردازی نوشته های
سیدرضی به هیچ عنوان قابل سنجش با سطح بلاغت و فصاحت و سبک نگارش نهج البلاغه نیست؛
و با هم همخوانی ندارد. استعاره ها و مجازها و آرایه های ادبی و آهنگین بودن و سجع
به کار رفته در خطبه ها و نامه های نهج البلاغه در یک افق برتر و والایی است که نه
تنها سیدرضی بلکه برجسته ترین ادیبان و شعرای جهان هم که گرد هم آیند نمی توانند
اثر معجزه گونه ای مانند نهج البلاغه را بیافرینند.
نکته مهم دیگر آن که بسیاری از سخنان و خطبه های امیرمؤمنان علی
در کتاب هایی که پیش از تولد سیدرضی8 نگاشته شده، وجود داشته است.
یعقوبی (م 286هـ.ق) در این باره می نویسد: «از امیرمؤمنان
چهارصد خطبه باقی مانده که در میان مردم رایج است و در سخن و سخنوری از آنها
استفاده می کنند.»9
مسعودی (م 346هـ.ق) می نویسد: «از علی 480 خطبه به جا مانده
است که مردم آنها را حفظ کرده اند».10
ابن ابیالحدید معتزلی از استادِ استاد خویش «ابن خشاب» نقل می
کند که درباره خطبه سوم نهج البلاغه یعنی خطبه شقشقیه گفته است: «به خدا سوگند من
این خطبه را در کتاب هایی دیده ام که دویست سال پیش از تولد شریف رضی تألیف شده است
و آن را به خط عالمان و ادیبانی دیده ام که خط آنها را می شناسم و آنان پیش از
تولد پدر شریف رضی می زیسته اند.»11
بنابراین با توجه به این شواهد، هیچ عقل سلیم و وجدان پاکی نمی
پذیرد که کتاب نهج البلاغه با این ژرفا و غنای معرفتی و آموزه های اعجازگونه، ساخته
و پرداخته سیدرضی باشد.
پی نوشت ها:
1. الغدیر، علامه امینی، ج 4، ص268.
2. همان، ص 272، 273.
3. «نقابت» منصبی است که به خاطر حفظ و نگهداشت شرافت خاندانها
تأسیس شده تا از برخورد با افراد فرومایه در امان مانند. نقابت به دو قسم کلی و
جزئی تقسیم می شود. (مراجعه کنید به ترجمه الغدیر ج 7، محمد باقر بهبودی).
4. الغدیر، علامه امینی، ترجمه محمدباقر بهبودی، ج 4، ص 279.
5. همان.
6. ترجمه الغدیر، محمد باقر بهبودی، ج 7، ص 291.
7. البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 12، ص 4.
8. مرحوم سیدرضی در اوایل نیمه دوم قرن چهارم هـ (359 هـ. ق)
متولد شد و سرانجام در سال 406 هـ. ق در سن 47 سالگی در بغداد از دنیا رفت.
9. مشاکلة الناس لزمانهم، یعقوبی، ص 15.
10. مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 172.
11. شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج 1، ص 205 و 206.