۱۳۹۳/۰۱/۲۲
–
۳۹۵ بازدید
سلام میدانیم که انسان هرکار خوبی انجام میدهد نباید به مردم بگوید و ثواب کار خوب پنهانی بیشتر از کارخوب آشکار است،حال اگرما هر کار خوبی که کردیم به والدینمان بگوییم تا باعث خوشحالی آنان شود،ثواب کار چگونه است؟
1- لازم نیست که برای خوشحال کردن ایشان، کارهای خوبمان را به ایشان بگوییم بلکه همانطوری که گفتید مخفی کردن کارخوب، بهتر از آشکار کردن آن است واین قانون کلیت دارد
2- کسب رضایت والدین می تواند از طریق اطاعت کردن ایشان ومخالفت نکردن با اوامرشان صورت بپذیرد!
3- چون دروغ گفتن حرام است نباید برای مخفی کردن کارخوب ، دروغ گفت!
4- اگر به دلیلی مجبور شدیم که کارخوبی را که انجام داده ایم به والدینمان بگوییم ، چون از سر خودبینی وعجب نیست وبرای پرهیز از گناه دیگری مجبوربه افشای کار خوب شده ایم ، اشکالی نیست وچیزی ازثواب واجر،کم نمی شود!
5- بعضی از آنچه که موجب می شود، بیان کار خوب ، از ثواب آن بکاهد ،عجب وغرور وخودبینی است که اگر شخصی دچار این امور نشود،ممکن است که از ثواب اوکم نشود!
تاثیر اخلاص در امور:
1- انسان با ایمان همه کارهایش را به قصد خدا واجرای فرمان الهی انجام می دهد ؛درقسمتی از تعقیب نماز صبح ،چنین می گوییم : «اللّهمّ إنّی أسئلک بحقّ محمّد و آل محمّد، أن تصلّی على محمّد و آل محمّد، …والإخلاص فی عملی، … » «خداوندا، تو را به حق محمد و آل محمد مى خوانم که بر محمد و آل محمد درود فرستى، و از تو مى خواهم که … عملم را خالص کنی ،و… »
2- اول مقام ایمان؛ معرفت است و سپس یقین به حق و پس از آن تصدیق به أوامر او و بعد از آن اخلاص در اعمال و بعد، شهادت برهمه اینها وهر که همه اینها را دارا باشد میتوان مؤمنش نامید زیراایمان نام تمامى اینها است.
3- «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ » همانا ابراهیم بسیار حلیم و رئوف بود و بسیار بدرگاه خدا دعا و تضرّع داشت، که فقط توجه بخدا داشت و بدنیا نظرى نداشت.و بنده به هر قدر یقین (بحق و قدرت او) داشته باشد اخلاص در عمل و تقوى و پرهیز از گناه دارد
4- البینة / 5 – «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ» فرمان ندارند جز آن که بپرستند خدا را با اخلاص در دین او و به یکتاپرستى و راستى و برپا دارند نماز را و بپردازند زکات را و اینست دین استوار.
5- گفته شده معناى أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ این است که در عبادتش فقط و فقط خدا را منظور داشته باشد همان طورى که خدا از ابراهیم خلیل علیه السّلام بازگو مینماید که گفته: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ – من در عباداتم متوجه آفریدگار آسمان و زمینم و به معناى اخلاص در عمل است که اعمالش را پاک و خالص نماید براى خدا.- وَ هُوَ مُحْسِنٌ یعنى آن اعمال و کارهاى نیک را که خدا دستور داده انجام دهد و گفته شده محسن کسى است که در تمام گفتار و کردار خود جانب حسن و نیکى را رعایت کند و یعنى موحد و یکتاپرست و از پیغمبر صلى الله علیه و آله نقل شده از معناى احسان سؤال کردند فرمود احسان این است که خدا را عبادت کنى مثل اینکه او را میبینى که اگر تو او را نمیبینى او تو را مى بیند.
6- و نیز در ذیل آیه 29/اعراف « وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ » گفته این آیه دعا و تضرع با اخلاص را دستور میدهد یعنى روى آورید بسوى او با دعا و تضرع پس از اینکه دین خود را پاک و خالص نمودید و گفته شده معناى آیه اینست که با ایمان خالص و پاک او را عبادت نمائید .
7- اخلاص شرط رسالت نیز می باشد، تکرارآیه 24/یوسف« مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (بفتح لام مخلص قرائت شده)در قرآن به این معنا است که خدا این بندگان را پاک و خالص نموده و براى مقام نبوت اختیار و انتخاب فرموده.
8- آیه40/یوسف « أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» راجع به دستوری است که خدا به مسلمین داده که چه گونه خدا را عبادت کنند ؛ یعنی نپرستید وعبادت نکنید مگرخدارا، که شرک خفى (ریاء) را هم شامل مى شود. ودر آیه 52/ انعام «یُرِیدُونَ وَجْهَهُ» در مجمع، وجه را به معناى رضوان و خشنودى گرفته یعنى رضاى او را خواهانند و گفته شده اینان خواهان تعظیم و قرب و نزدیکى او هستند یعنى عبادات خود را بعنوان تعظیم و بزرگداشت مقام الوهیت و براى نزدیکى به او انجام میدهند نه براى ریاء و خودنمائى.
9- در آیه 110/ کهف « فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ »مرحوم طبرسى گفته: یعنى هر کس که طمع و چشم داشت دیدن ثواب خدا و آرزوى رسیدن بآنرا دارد و اقرار و اعتراف برستاخیز و ایمان بحضور در محضر الهى دارد … باید عمل صالح و خالص انجام دهد ( معناى رجاء؛ترس و خشیت است یعنى آن کس که از شمول عذاب و رویت عقاب الهى میترسد…) فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً یعنى عمل خالص و فقط براى تقرب و نزدیکى به او« وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً » غیر خدا را هر چه باشد فرشته یا بشر ؛ مجاهد گوید مردى بمحضر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد من صدقه و انفاق میکنم و از خویشان خود دلجوئى و بآنان سرکشى میکنم و البته این کارها را فقط براى خدا انجام میدهم ولى دیگران این اعمال مرا بازگو کرده و از من تعریف و تمجید مینمایند و من از مدح و سپاس اینها خوشحال میشوم حضرت سکوت کرد. و چیزى نفرمود در همین زمان آیه مورد بحث نازل شد عطاء از ابن عباس نقل کرده که گفت خداوند متعال فرموده «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً » در عبادت خدا احدى را شریک نکنید و نفرموده و« لا یشرک به» براى او شریکى نگیرید، چون منظور خدا در این مورد آن اعمالى است که باید براى خدا انجام شود. و آن اعمال و عبادات را انسان انجام دهد ولى دوست داشته باشد که مردم او را در قبال انجام آن مدح و تمجید نمایند. و از این جهت است که مستحب و شایسته است انسان صدقات و انفاق خود را به وسیله شخصى دیگر بفقراء برساند. مبادا گیرنده صدقه تعظیم و احترام مخصوصى براى او معمول بدارد براى خود دارى از این محذور صدقه را با دست غیر بدهد و از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده: که خداوند متعال فرموده من از تمام شریکها بى نیازترم اگر کسى در عمل خود دیگرى را شریک من قرار دهد من از چنین عملى بى نیازم و آن را تماما براى همان شریک واگذار میکنم.
10- پیرامون اخلاص در امور؛ کتاب (پیام پیامبر،ص: 325) این روایت رانقل کرده:
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «سه کس از آنان که پیش از شما بودند به سفرى رهسپار شدند، تا آنکه استراحت شب موجب شد که در غارى پناه گیرند، واردش شدند، آنگاه صخره اى از کوه پایین آمد و راه غار را بر آنان بندآورد، پس گفتند: خداوند رابه حق کارهای خالصی که انجام داده اید فراخوانید، والا چیز دیگرى نمى تواند شما را از این صخره رهایى بخشد.
شخصى از آنان گفت:خداوندا، پدر و مادر پیرو کهنسالى داشتم و پیش از آنها به خانواده و غلامان خویش،« شیر شام» نمى دادم، روزى جستجوى برگ درخت براى حیوانات ، مرا از خانه ، دور کرد وقتی سوى آنان برگشتم خوابیده بودند، بیدار کردنشان( و نیز آنکه پیش از آنان خانواده و خدمتکارانم را شیر بدهم،)را نپسندیدم، قدح به دست به انتظار بیدارشدنشان تا سپیده دم بیدار ماندم و این در حالى بود که بچه ها ، پیش پاى من از شدّت گرسنگى فریاد برمى آوردند، آنگاه بیدار گشتند و شیرشان را نوشیدند. خداوندا، اگر این کار را براى کسب خشنودى تو انجام داده ام، گره از گرفتارى اى را که این صخره براى ما فراهم آورده، بگشاى.در نتیجه این دعا، کمى از در غار گشوده شد که نمى توانستند از آن بیرون آیند.
دیگرى گفت: خداوندا، من دختر عمویى داشتم که محبوبترین مردم به نزد من بود، از او کام خواستم، و او خواسته ام را برآورده نساخت. تا آنکه سال قحطى اى گریبانش را گرفت، به نزد من آمد و من یک صد و بیست دینار به این شرط که بین من و خویش خلوت کند به او دادم و پذیرفت،
تا آنجا که تسلیم من شد- گفت: از خداوند پروا داشته باش و عفت مرا جز به حقّ آن (ازدواج )لکّه دار مکن.در حالى که محبوبترین مردمان به نزد من بود از او منصرف گشتم و زرى را که به او داده بودم، رها کردم.خداوندا، اگر این کار را براى کسب خشنودى تو انجام داده ام، گره از مشکلى را که گرفتارش هستیم، بر ما بگشا.در نتیجه این دعا نیز کمى از (در)غار گشوده شد نه آنقدر که بتوانند از آن بیرون آیند.
سوّمى گفت: خداوندا، کارگرانى اجیر کردم و دستمزد همه آنان را دادم مگر یک شخص که حق خویش را گذاشت و رفت، پاداشش را به کار انداختم تا آنکه اموال بسیارى از آن حاصل شد، پس از مدّتى به نزد من آمد و گفت: اى بنده خدا، دستمزدم را به من بده.گفتم: هر آنچه از شتر و گاو و گوسفند و خدمتکارانى را که مى بینى حاصل دستمزد توست.گفت: اى بنده خدا، مرا به مسخره مگیر.گفتم: من تو را مسخره نمى کنم.پس همه آن را برداشت و برد و چیزى از آن را باقى نگذاشت.خداوندا، اگر این کار را براى کسب خشنودى تو انجام داده ام، گره از مشکلى که گرفتارش هستیم، بر ما بگشا.پس صخره کنار رفت و آهسته از آن بیرون آمدند».