آموزش راستگویی به کودکان
آموزش صداقت به فرزندان
صداقت یعنی، حقیقتگوئی؛ یعنی، گفتن آنچه که رخ داده است؛ یعنی،درستی با خود؛ یعنی، مقابله با اشتباههای خود؛ یعنی، صحبت کردن درباره آنچه که فکر میکنیم و عملکردن به آنچه که میگوئیم؛ تا حدی که هیچ تناقض و دوگانگیای بین افکار، رفتار و کلمات ما وجود نداشته باشد.
صداقت، اهمیتی است که فرد به رفتار و روابط اجتماعی خود با دیگران میدهد.
صداقت داشتن یعنی، عدم دوروئی، ریاکاری و رفتارهای ساختگیای که موجب بیاعتمادی نسبت به خود و دیگران میشود.
صداقت داشتن در زندگی موجب استحکام و دوام روابط بین افراد میشود؛ زیرا فرد هم چون آینهای شفاف آنچه را که در درون خود دارد، منعکس میسازد.
آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکیبائی است. فراگیری هر مهارتی اگر از سالهای دوران خردسالی و کودکی آغاز شود تأثیری دو چندان بر زندگی او خواهد گذاشت.
والدین میتوانند با تشویق کودکان به راست گوئی و گفتن آنچه که واقعاً دیدهاند، صداقت را در آنها پرورش دهند.1
چرا باید با بچه ها صادق بود؟
ساده ترین پاسخ به این سوال، وظیفه ایست که بر دوش والدین برای تربیت یک انسان سالم و صالح نهاده شده است. والدین موظف هستند که فرزندی تربیت کنند که به دیگران و جامعه خود خدمت کرده و او نیز انسان هایی تربیت کند که جامعه را در جاده سلامت و صداقت هدایت کند.
بنابراین، اولین و مهم ترین دلیل لزوم صادق بودن با کودک، تربیت نسلی سالم است. برخی از مزایای آموزش صداقت به کودکان و معایب دروغ گفتن عبارتند از:
1- تخریب شدن شخصیت کودک
کودک دروغگو، دیر یا زود لو می رود و هر بار که این اتفاق می افتد، ضربه ای به شخصیت و غرورش وارد می شود. در نهایت عزت نفس او آسیب دیده و در بزرگسالی برای خود ارزش قائل نخواهد بود. در نتیجه در معرض بسیاری از انحرافات قرار می گیرد.
2- طرد شدن توسط دیگران
دروغگویی، به مرور زمان فرزند شما را تنها می کند. البته، ممکن است او هیچوقت تنها نباشد اما منظور ما از تنهایی این است که هیچ کس نمی تواند برای مدت طولانی کنار فرزند شما بماند و او مجبور است دائم دوستان خود را تغییر دهد.
3- مشکلات روحی
کودکی که با عنوان دروغگو شناخته شود، به مرور زمان در درون خود، باید با مشکلاتی مثل عزت نفس و اعتماد به نفس تخریب شده، اضطراب و ترس های ناشناخته و حتی افسردگی های ناشی از تنهایی دست و پنجه نرم کند.2
چگونه صداقت و راستگویی را به کودکان آموزش دهید؟
درک اینکه چرا کودکتان گاهی به دروغگویی متوسل میشود به شما کمک میکند برای مبارزه با این رفتار، راهحلهای مؤثری پیدا کنید. اگر به کلمات (یا اعمال) فریبکارانه فرزند خود و ذهن او نگاهی دقیقتر بیندازید، خواهید توانست مقررات پیشگیرانه خود را، برای جلوگیری از دروغگویی کودک، برقرار کنید.
رابطه خود و فرزندتان را به یک دلبستگی تبدیل کنید
کودکانی که اتصال درستی با والدین خود دارند دچار اعتیاد به دروغگویی نمیشوند. این افراد به پدر و مادر خود اعتماد دارند و چنان تصویر خوبی از خود در ذهنشان دارند که برای اعتبار بخشیدن به آن، نیازی به دروغگویی نمیبینند.
با این حال، حتی کودکانی که دلبستهترین روابط را با پدر و مادرشان دارند هم در سن چهار سالگی، از خود افسانه میبافند، در هفت سالگی، استعداد خود را در دروغگویی امتحان میکنند و در ده سالگی، گاهی دروغهای خلاقانهای میگویند. اگر اتصال و ارتباط صمیمانهای با فرزند خود برقرار کرده باشید، وقتی مچ او را هنگام گفتن یک دروغ میگیرید، به صورت خودکار فرض را بر این نمیگذارید که او، دوباره و در موقعیتهای مشابه، دروغ بگوید.
در چنین مواقعی، این فرصت را در اختیار کودک قرار دهید که آنچه واقعا اتفاق افتاده است دوباره مرور کند یا به او بفهمانید، در غیر این صورت، شما را به خودش بیاعتماد خواهد کرد.
مدل خوبی برای راستگویی باشید
یکی از بهترین روشها برای آموزش صداقت و راستگویی به کودک ساختن جوی کاملا صادقانه در خانه است. از یاد نبرید، درست به همان شکل که شما حس میکنید کودک چه زمانی دروغ میگوید، فرزندتان نیز میتواند متوجه راست یا دروغ بودن صحبتهای شما شود. بنابراین، اگر کودک شما ببیند زندگیتان سرشار از دروغهای مصلحتی است، یاد میگیرد دروغ گفتن راهی قابل قبول برای پرهیز از عواقب کارهاست.
شاید برایتان تعجبآور باشد که فرزندتان، با مشاهده دروغ گفتن بزرگسالان در زندگی روزانه، چه درسهایی میآموزد. ممکن است دروغ خود را به این شکل توجیه کنید که این گفته واقعا دروغ نیست یا تنها دروغی مصلحتی است که، در مقابل دروغی واقعی، گفتن آن اشکالی ندارد، چرا که میتواند شما را از موقعیتی خجالتآور خلاص کند.
یکی از اصلیترین قسمتهای آموزش صداقت به فرزندتان آن است که هرگز از او نخواهید در دروغ شما شریک شود (برای مثال، با گفتن این جمله معروف: «مامانم/بابام خونه نیست»). به جای گفتن چنین جملهای، میتوانید از او بخواهید بگوید: «مامانم/بابام نمیتونه الان با تلفن صحبت کنه. میشه پیامتون رو بگیرم؟» در موقعیتی که نمیتوانید چیزی را در اختیار کودک قرار دهید، راه سادهتر یعنی دروغگویی را انتخاب نکنید و به او نگویید آن شیء دیگر موجود نیست.
چشمان تیزبین فرزند شما همه چیز را میبیند و شما بهسختی میتوانید واقعا کودک را فریب دهید. شما به فرزندتان دروغ میگویید و او خواهد فهمید، به این دلیل ساده که شما را بهخوبی میشناسد. فقط بگویید: «الان نمیتونم اون رو بهت بدم» و تلاش کنید کودک این گفته را از شما بپذیرد.
همچنین، شریک کودک در دروغگوییاش نشوید. اگر فرزندتان، به دلیل خستگی یا سهلانگاری، تکالیف مدرسهاش را انجام نداده است، به او اجازه ندهید شما را قانع کند تا یادداشتی برای معلم او بگذارید که پرینتر کامپیوتر شکسته بوده و تکالیف به این دلیل انجام نشده است. مشارکت در دروغگویی کودک مجوز انجام این رفتار را برای فرزند شما صادر میکند و به او یاد میدهد چه ساده میتوان از عواقب تصمیمات نادرست فرار کرد.
به فرزند خود بفهمانید خود حقیقی اش کاملا قابل قبول است
کودک خود را قانع کنید که او را، درست به همان شکلی که هست، دوست دارید. با گفتن «من نمره ۱۶ واقعی رو از نمره ۲۰ دروغی بیشتر دوس دارم»، به کودکی که در حال نشان دادن نمرات واقعیاش است صداقت را میآموزید. کودکی که میداند مقبولیتش در خانواده مشروط به چگونگی عملکردش در مدرسه نیست انگیزه کمتری برای دروغ گفتن خواهد داشت.
به کودکی که دروغ گفته است برچسب نزنید
از قضاوتهایی مانند «تو یه دروغگویی!» یا «چرا هیچوقت نمیتونی راستش روو بگی؟» بپرهیزید. کودکان، غالبا با برچسبهایی که والدین به آنها میزنند، خود را میشناسند و تعریف میکنند. برای کودک، داشتن برچسبی بد بهتر از هیچ برچسبی نداشتن است. حداقل، «دروغگو بودن» هویتی معلوم است.
یک برچسب، حتی برچسبی بد، میتواند به رسالتی تبدیل شود که خویشتن کودک را تحقق میبخشد. به همین دلیل، آموزش راستگویی به کودک سادهتر میشود، اگر از چنین عبارتی استفاده کنید: «الان شبیه خودت نیستی. تو معمولا به من راست میگفتی.» از او نپرسید: «داری دروغ میگی؟»، بلکه بگویید: «آیا واقعا همین اتفاق افتاد؟»
پیش زمینه های دروغگویی را فراهم نکنید
اگر فرزندتان تمایل به دروغگویی دارد، به جای فراهم کردن زمینه دروغ گفتن و پنهانکاری در خانه، او را کاملا منصفانه و باملایمت با عواقب رفتارهای ناخوشایندش مواجه کنید. اگر دوست ندارید دروغ بشنوید، از پرسیدن سؤالهای غیرضروری پرهیز کنید.
برای مثال، وقتی فرزندتان در مقابل یک شیرینیخوری شکسته ایستاده و خردههای بیسکوییت نیز به دستهایش چسبیده است، مسخره است اگر بپرسید آیا او ظرف را شکسته است یا خیر. بیشک او این کار را کرده است، بنابراین، با انصاف هر چه تمامتر، او را با کاری که انجام داده است روبهرو کنید.
با انتظار شنیدن حقیقت، راستگویی را به فرزند خود یاد دهید
یکی از بخشهای اساسی آموزش صداقت و راستگویی به کودک رساندن این پیام به اوست: «من ازت انتظار دارم راستش رو بگی.» به بیان دیگر، فرزند شما نباید احساس کند، در این مورد، گزینه دیگری دارد. از یاد نبرید، کودکان از نظر ذهنی آماده رویارویی با تصمیمگیریهایی نیستند که وابسته به موقعیتاند و به آنها میگویند: «وقتی کار راحتی بود، راستش رو بگو. اما اگر با مسئله سختی روبهرو شدی، میتونی دروغ بگی.» او به قدر کافی، در دوران دبیرستان و دانشگاه، با این طرز تفکر مواجه خواهد بود. وقتی فرزند شما بداند از او چه انتظاری دارید، آن را سادهتر برآورده میکند.3
پینوشتها
1.www.beytoote.com
2.www.honarehzendegi.com
3.www.nabu.ir