توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » آيا تكرار قصص قرآن در سُور مختلف، نقطه ضعف آن است؟

آيا تكرار قصص قرآن در سُور مختلف، نقطه ضعف آن است؟

از جمله شاخص هاى بيان قصّه در قرآن كريم، شاخص تكرار يك داستان واحد در مواضع مختلف قرآن است. درباره پديده تكرار در داستان هاى قرآنى، پاره ‏اى اشكالات مطرح شده است. برخى مي گويند: اين چنين تكرار گسترده در قرآن كريم، يك نقطه ضعف به حساب مى ‏آيد؛ زيرا، يك داستان، همين كه يك مرتبه در قرآن آورده شد، تمام پتانسيل خود در طرح اهداف دينى و تربيتى و تاريخى آن در بر خواهد گرفت و خالي از ظرفيت خواهد شد. اين اشكال پيشينه ديرينه ‏اى در گفتگو و مباحث علمى دارد[1].
ما، در اينجا برخى از وجوه را كه مى‏ توانند پديده تكرار يك داستان واحد را در قرآن كريم تفسير كنند، يادآور مى‏ شويم:
1. گاهي تكرار به موجب آن است كه اهداف دينى مترتّب بر بيان يك داستان واحد در قرآن كريم متعدّد است[2]. يك داستان واحد در قرآن كريم، در يك موضع براى يك هدف بيان مى ‏شود و در موضع ديگر براى بيان هدف ديگر.
2. اين كه قرآن كريم، قصّه ‏گويى و داستان سرايى را اسلوبى براى تأكيد كردن بر بعضى مفاهيم اسلامى در نزد امّت مسلمان قرار داده است. به اين ترتيب كه حوادث و وقايع پيرامون زندگانى مسلمانان، در نزول آيات مختلف داستانى قرآن لحاظ گرديده و آن حوادث و وقايع، با توجّه به وحدت اهداف و مضامين، با رويدادهاى واقعى داستان پيوند داده شده است.
اين برقرارى پيوند و ارتباط ميان مفهوم و برداشت اسلامى از قصّه، با واقعيّت بيرونى كه مسلمانان با آن مى ‏زيسته ‏اند، مى ‏تواند يك فهم اشتباه را از مفاد و مفهومى كه خداوند مى ‏خواسته است كه امّت اسلامى از آن داستان داشته باشند، پديد آورد، و مسلمانان اين چنين پندارند كه آن مفهوم و معرفت اسلامى به همان ميدان و فضاى آن داستان و شرايط ويژه آن، منحصر است؛ اين است كه قرآن كريم يك داستان واحد را چند مرتبه به تكرار در قرآن مى ‏آورد، تا آن توهم انحصار قصه به شرائط و موقعيت خاص، در مفهوم الهى و اسلامى داستان از ميان برداشته شود، و بر وسعت و شمول آن تأكيد نهاده شود، تا همه رويدادها و حوادث مشابه را در برگيرد، و به صورت يك قانون اخلاقى يا سنّت تاريخى در آيد كه بر همه وقايع و اتفاقات منطبق گردد. 
3. اين كه دعوت اسلامى در سير تحوّل طولانى خود، از مراحل متعدّدى گذر كرده؛ و قرآن كريم نيز دوشادوش اين مراحل سير مى‏ كرده، و در ارائه ‏ها و بيانها و اسلوبهاى گفتار، با اين مراحل دعوت اسلامى هماهنگى داشته است. همين نكته موجب مى‏ شده كه يك داستان واحد را، با توجّه به طبيعت دعوت هر مرحله، و نيز شيوه بيان عبرتها و مطالب در هر مرحله، با اسلوبهاى متفاوت، كوتاه و بلند، ارائه كند. چنان كه در سبك بيان داستانهاى انبياى الهى مشاهده مى‏ كنيم كه در سوره‏ هاى كوتاه مكّى، به گونه ‏اى بيان مى ‏شوند، و آن گاه با تفصيلى بيشتر، بعدها در سوره‏ هاى مكّى بعدى يا سوره‏ هاى مدنى تكرار مى ‏شوند.
4. اين كه تكرار داستانها در قرآن كريم به آن گونه نيست كه متن يك داستان با متن ديگر آن يكنواخت و يكسان بوده باشد؛ بلكه موارد مختلف تكرار يك داستان در بعضى تفاصيل قصّه، و نيز در شيوه بيان آن قصّه قرآنى كاملا متفاوت است، و هر يك از شيوه‏ هاى بيانى قرآن داراى يك محتواى دينى است كه با محتواى دينى ديگر متفاوت است و آن محتواى ديگر با شيوه بيانى ديگرى عرضه مى‏ گردد؛ كه ما اين پديده را «سياق قرآنى» يا «روند بيان قرآن» مى ‏ناميم؛ و همين امر، موجب مى‏ گردد كه تكرار صورت گيرد، تا اين منظور و هدفى كه از يك داستان در اين سياق مورد توجّه است، و با آن منظور و هدف مورد توجه از همان داستان در سياق ديگر، متفاوت است، تحقّق يابد. 

 

پي نوشت:

[1] در مفردات راغب اصفهانى و در مقدّمه تبيان شيخ طوسى رحمه اللّه‏ اشاراتى به اين مطلب مى ‏يابيم. شيخ طوسى رحمه اللّه هر چند به نظر مى ‏رسد كه مسئله را به طور اساسى حلّ نكرده است؛ امّا، دست كم، از اشارات او در مى ‏يابيم كه اين اشكال و اين مسئله در سطح مباحث قرآنى مطرح بوده است. التبيان، مقدّمه مؤلف، 1/ 14. [2]  براى توضيح بيشتر مطالب اين بحث، ر. ك. التصوير الفنّى فى القرآن، 124- 128.

علوم قرآنى، شهيد حكيم، ترجمه لسانى، ص: 383-385.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد