در جواب این گونه شبهات و ایرادات، ابتدا پاسخ حسن یوسف احمد را نقل می کنیم: کدام خاک؛ خاک عرفات، آنجا که آدم حوا را شناخت. خاک قبله، آنجا که ابراهیم با دست اسماعیل خانه ای ساخت تا علی مرتضی در آن زاده شد. خاکی که خون حسین بر آن ریخت تا گل خوشبوی مریم بروید. خاک سرزمین دلاوران، نامی ترین پهلوانان رستمِ دستان. خاک نیشابور، آنجا که عطار از کویرش گیاه شفابخش می چید. خاک هند، آنجا که گاندی سرزمین خود می دانست و (محمدعلی) جناح سرزمین خود که اقبال گفت: از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز. اکنون تو از همه جا برخاسته ای، از هر خاکی مُشتی در دست داری. اکنون هیچ کس بهانه ای ندارد که تو از خاک سرزمین او نیستی، حتی نوفل لوشاتو به تو سبب داد.[ برگرفته از کتاب خمینی روح الله نوشته سید علی قادری، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1361.]
نسب امام
امام خمینی در خانواده ای به دنیا آمد که آن ها «سید موسوی» بودند، به این معنی که نسب شان از طریق امام موسی کاظم(علیه السلام)، به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد. براساس شجره نامه تنظیمی حشمت الله ریاضی یزدی که در انتهای کتاب «خاطرات آیت الله پسندیده» آورده شده است، جدّ سیزدهم امام خمینی(رحمت الله علیه) به نام سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی کردی – که از طرف پدر و مادر هر دو سیدحسینی بود- در سال 766 از طرف عارف بزرگ میر سیدعلی همدانی جهت ارسال پیام نور و عرفان از ایران عازم کشمیر می شوند و اجداد حضرت امام در آن جا به کار تبلیغ دین به جد و جهد پرداخته و در این راه بعضاً جان را فدا کرده و به فیض شهادت نائل آمده اند تا این که مرحوم سیداحمد، جدّ حضرت امام عازم عتبات عالیات و نجف می شوند و از آنجا به ایران -خمین- می آیند.[ خاطرات آیت اللّه پسندیده (گفته ها و نوشته ها)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393.]
تولد در خمین
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هـ.ق مطابق با 30 شهریور 1281هـ.ش (21سپتامپر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم، هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر(علیها السلام)، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.
او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی(رحمت الله علیه) مرحوم آیت الله سیدمصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی(رحمت الله علیه)، پس از آن که سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت امام(رحمت الله علیه) نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت ندای حق طلبی پدر را – که در برابر زورگویی هایشان به مقاومت برخاسته بود – با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران(دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبه رو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنه اش (بانو هاجر) -که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیت الله خوانساری (صاحب زبدة التصانیف) بود- و همچنین نزد عمه مُکرّمه شجاع اش (صاحبه خانم )، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.