۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۳۹۹ بازدید
شاید عجیب باشد اما بعضی وقتها که شخصی را نهی از منکر می کنم خودم به همان گناه دچار هستم. آیا با وجود آیات و روایات متعددی که به انتقاد از کسانی که به گفتار خود عمل نمی کنند پرداخته شده، همچنان این فریضه بر من واجب است و حق دارم دیگران را نسبت به گناهی که خودم انجام می دهم نهی از منکر کنم؟
خداوند متعال در نکوهش بنیاسرائیل که کتاب آسمانی، در پیش رویشان بود و آن را می خواندند و دیگران را نیز به نیکی فرمان می دادند، اما خود را فراموش می کردند می فرماید:
(((أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ)))[ بقره (2)، آیه 44.]؛
«آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید، ولی خودتان را فراموش می نمایید».
و یا در سوره صف می خوانیم:
(((لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ)))[ صف (61)، آیه 2.]؛
«چرا می گویید آنچه را که به آن عمل نمی کنید».
در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
«مَثَلُ مَنْ یُعَلِّمُ النَّاسَ الْخَیْرَ وَ لا یَعْمَلُ بِهِ کَالسِّرَاجِ یُحْرِقُ نَفْسَهُ وَ یُضِی ءُ غَیْرَهُ »[ مستدرک الوسائل، ج12، ص205.]؛ «مثل کسی که به دیگران کار نیک می آموزد اما خود به آن عمل نمی کند مانند چراغی است که خود می سوزد و به دیگران روشنایی می بخشد».
همچنین از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است:
«یَقْبُحُ عَلَی الرَّجُلِ أَنْ یُنْکِرُ عَلَی النَّاسِ مُنْکَرَاتٍ وَ یَنْهَاهُمْ عَنْ رَذَائِلَ وَ سَیِّئَاتٍ وَ إِذَا خَلَا بِنَفْسِهِ ارْتَکَبَهَا وَ لَا یَسْتَنْکِفُ مِنْ فِعْلِهَا»[ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص333، ح 7657.]؛ «برای انسان زشت است بر مردم منکری را بد بداند و نهی کند آنها را از رذائل و گناهان، اما هرگاه با خود خلوت کند مرتکب همان گناهان شود و از انجام آن خودداری نکند».
برداشت اولیه از این دسته آیات و روایات آن است که گناهکار به دلیل اینکه خود مرتکب گناه می شوند اگر دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کند، از سوی خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نکوهش شده است. اما توجه به نکاتی پیرامون اینگونه آیات و روایات لازم است:
این آیات و روایات در صدد نکوهش کسی نیست که امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دهد، بلکه کسی را سرزنش می کند که خودش را فراموش کرده و مطابق گفتارش عمل نمی کند.[ آیت الله حسین نوری، محمد محمدی اشتهاردی، امر به معروف و نهی از منکر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ش، چهارم، 247.]
از همینرو آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم می فرمایند که:
«عدالت و گناهکار نبودن آمران به معروف شرط کمال است به دلیل آن که نکوهش، متوجه امر به معروف نیست بلکه متوجه خود فراموشی است».[ سیدمحمد قرة العین عابدی، اصلاح اجتماعی در اسلام، قم، انتشارات استاد مطهری، 1382 ش، اول، ص59 به نقل از تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1381، ج4، تفسیر آیه 44 بقره.]
تحلیل ساده از آیات و روایات نشان دهنده آن است که در این دسته از آیات و روایات به دو واجب اشاره شده است:
الف. وجوب دعوت مردم به سوی نیکی ها و نهی کردن از بدی ها.
ب. وجوب عمل به نیکی ها و اجتناب از بدی ها.
اگر کسی واجب دومی را انجام نداد و مرتکب گناهان شد، این دلیل نمی شود که واجب اول از گردن او ساقط شود و دیگر به این فریضه الهی عمل ننماید.
آنچه در بیشتر این آیات و روایات بدان تأکید شده در حقیقت شرط تأثیر است نه وجوب. یعنی اگر کسی خود بدان چه می گوید پایبند باشد، بی شک گفته اش پذیرفتنی تر خواهد بود؛ زیرا چنین گفته ای از عمق جان بر می آید و کردار، گواه راستی آن است و «هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند» نه اینکه در صورت گناهکار بودن دیگر فریضه امر به معروف واجب نباشد.[ محمد اسحاق مسعودی، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و روایات، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1387ش، اول، ص281.]
همان طور که در روایتی آمده است که گروهی پس از شنیدن اوصاف زاهدان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفتند: ما دیگر امر به معروف نمی کنیم تا زمانی که خود به همه اوامر الهی عمل کرده باشیم و نهی نمی کنیم مگر زمانی که همه منکرات را بتوانیم ترک کنیم.
آن حضرت در پاسخ فرمودند:
«لَا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ کُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ کُلِّه »[ إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص14.]؛ «نه این کار را نکنید، بلکه شما امر به معروف کنید اگر چه به تمام گفته های خود عمل نمی کنید و نهی از منکر کنید اگر چه تمام آنچه را که نهی می کنید عمل نمی کنید»
از همینرو مراجع عظام تقلید در پاسخ به این سؤال که آیا کسی که خودش به معروف عمل نمی کند و مرتکب گناه می شود؛ حق دارد دیگران را امر و نهی کند؟ فرموده اند: آری، بر او هم واجب است که با تحقّق شرایط، امر به معروف و نهی از منکر کند. البته باید بداند که اگر بخواهد سخنش در قلب دیگران جای گیرد و تأثیر بگذارد، با عمل و رفتار خود می تواند، به این هدف دست یابد.[ امام، تحریر الوسیله، ج1، شرایط الامر بالمعروف، الشرط الرابع، م2؛ وحید، منهاج الصالحین، ج2، م1272 و 1275؛ تبریزى، منهاج الصالحین، ج1، م1272 و 1275؛ سیستانى، منهاج الصالحین، ج2، م1272 و 1275؛ صافى، جامع الاحکام، ج2، س 1458 و دفتر: خامنه اى، بهجت، نورى، مکارم و فاضل.]
(((أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ)))[ بقره (2)، آیه 44.]؛
«آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید، ولی خودتان را فراموش می نمایید».
و یا در سوره صف می خوانیم:
(((لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ)))[ صف (61)، آیه 2.]؛
«چرا می گویید آنچه را که به آن عمل نمی کنید».
در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
«مَثَلُ مَنْ یُعَلِّمُ النَّاسَ الْخَیْرَ وَ لا یَعْمَلُ بِهِ کَالسِّرَاجِ یُحْرِقُ نَفْسَهُ وَ یُضِی ءُ غَیْرَهُ »[ مستدرک الوسائل، ج12، ص205.]؛ «مثل کسی که به دیگران کار نیک می آموزد اما خود به آن عمل نمی کند مانند چراغی است که خود می سوزد و به دیگران روشنایی می بخشد».
همچنین از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است:
«یَقْبُحُ عَلَی الرَّجُلِ أَنْ یُنْکِرُ عَلَی النَّاسِ مُنْکَرَاتٍ وَ یَنْهَاهُمْ عَنْ رَذَائِلَ وَ سَیِّئَاتٍ وَ إِذَا خَلَا بِنَفْسِهِ ارْتَکَبَهَا وَ لَا یَسْتَنْکِفُ مِنْ فِعْلِهَا»[ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص333، ح 7657.]؛ «برای انسان زشت است بر مردم منکری را بد بداند و نهی کند آنها را از رذائل و گناهان، اما هرگاه با خود خلوت کند مرتکب همان گناهان شود و از انجام آن خودداری نکند».
برداشت اولیه از این دسته آیات و روایات آن است که گناهکار به دلیل اینکه خود مرتکب گناه می شوند اگر دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کند، از سوی خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نکوهش شده است. اما توجه به نکاتی پیرامون اینگونه آیات و روایات لازم است:
این آیات و روایات در صدد نکوهش کسی نیست که امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دهد، بلکه کسی را سرزنش می کند که خودش را فراموش کرده و مطابق گفتارش عمل نمی کند.[ آیت الله حسین نوری، محمد محمدی اشتهاردی، امر به معروف و نهی از منکر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ش، چهارم، 247.]
از همینرو آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم می فرمایند که:
«عدالت و گناهکار نبودن آمران به معروف شرط کمال است به دلیل آن که نکوهش، متوجه امر به معروف نیست بلکه متوجه خود فراموشی است».[ سیدمحمد قرة العین عابدی، اصلاح اجتماعی در اسلام، قم، انتشارات استاد مطهری، 1382 ش، اول، ص59 به نقل از تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1381، ج4، تفسیر آیه 44 بقره.]
تحلیل ساده از آیات و روایات نشان دهنده آن است که در این دسته از آیات و روایات به دو واجب اشاره شده است:
الف. وجوب دعوت مردم به سوی نیکی ها و نهی کردن از بدی ها.
ب. وجوب عمل به نیکی ها و اجتناب از بدی ها.
اگر کسی واجب دومی را انجام نداد و مرتکب گناهان شد، این دلیل نمی شود که واجب اول از گردن او ساقط شود و دیگر به این فریضه الهی عمل ننماید.
آنچه در بیشتر این آیات و روایات بدان تأکید شده در حقیقت شرط تأثیر است نه وجوب. یعنی اگر کسی خود بدان چه می گوید پایبند باشد، بی شک گفته اش پذیرفتنی تر خواهد بود؛ زیرا چنین گفته ای از عمق جان بر می آید و کردار، گواه راستی آن است و «هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند» نه اینکه در صورت گناهکار بودن دیگر فریضه امر به معروف واجب نباشد.[ محمد اسحاق مسعودی، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و روایات، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1387ش، اول، ص281.]
همان طور که در روایتی آمده است که گروهی پس از شنیدن اوصاف زاهدان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفتند: ما دیگر امر به معروف نمی کنیم تا زمانی که خود به همه اوامر الهی عمل کرده باشیم و نهی نمی کنیم مگر زمانی که همه منکرات را بتوانیم ترک کنیم.
آن حضرت در پاسخ فرمودند:
«لَا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ کُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ کُلِّه »[ إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص14.]؛ «نه این کار را نکنید، بلکه شما امر به معروف کنید اگر چه به تمام گفته های خود عمل نمی کنید و نهی از منکر کنید اگر چه تمام آنچه را که نهی می کنید عمل نمی کنید»
از همینرو مراجع عظام تقلید در پاسخ به این سؤال که آیا کسی که خودش به معروف عمل نمی کند و مرتکب گناه می شود؛ حق دارد دیگران را امر و نهی کند؟ فرموده اند: آری، بر او هم واجب است که با تحقّق شرایط، امر به معروف و نهی از منکر کند. البته باید بداند که اگر بخواهد سخنش در قلب دیگران جای گیرد و تأثیر بگذارد، با عمل و رفتار خود می تواند، به این هدف دست یابد.[ امام، تحریر الوسیله، ج1، شرایط الامر بالمعروف، الشرط الرابع، م2؛ وحید، منهاج الصالحین، ج2، م1272 و 1275؛ تبریزى، منهاج الصالحین، ج1، م1272 و 1275؛ سیستانى، منهاج الصالحین، ج2، م1272 و 1275؛ صافى، جامع الاحکام، ج2، س 1458 و دفتر: خامنه اى، بهجت، نورى، مکارم و فاضل.]