خانه » همه » مذهبی » آیا رساندن انسانها به بهشت وظیفه حکومت اسلامی است؟

آیا رساندن انسانها به بهشت وظیفه حکومت اسلامی است؟


آیا رساندن انسانها به بهشت وظیفه حکومت اسلامی است؟

۱۳۹۳/۰۳/۳۱


۸۵ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - آیا رساندن انسانها به بهشت وظیفه حکومت اسلامی است؟اگر تامین سعادت دنیوی و رستگاری اخروی و رساندن انسان‌ها به بهشت بر عهده و وظیفه حکومت اسلامی نبود، دیگر دلیل و ضرورتی برای تاسیس حکومت اسلامی و اجرای حدود و احکام الهی وجود نداشت.حکومت‌ها و رژیم‌های سیاسی مختلف به تبع عهد و تعلق تاریخی‌ای که دارند (مثلا متعلق به عالم مدرن‌اند یا تعلق تاریخی دیگری دارند) و هویت اعتقادی یا ایدئولوژیکی که از آن پیروی می‌کنند، دارای مدل‌ها و گونه‌ها و نظام‌های حقوقی – سیاسی مختلفی می‌شوند و مجموعه‌های قانونی را اجرا و اعمال می‌کنن

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - آیا رساندن انسانها به بهشت وظیفه حکومت اسلامی است؟اگر تامین سعادت دنیوی و رستگاری اخروی و رساندن انسان‌ها به بهشت بر عهده و وظیفه حکومت اسلامی نبود، دیگر دلیل و ضرورتی برای تاسیس حکومت اسلامی و اجرای حدود و احکام الهی وجود نداشت.حکومت‌ها و رژیم‌های سیاسی مختلف به تبع عهد و تعلق تاریخی‌ای که دارند (مثلا متعلق به عالم مدرن‌اند یا تعلق تاریخی دیگری دارند) و هویت اعتقادی یا ایدئولوژیکی که از آن پیروی می‌کنند، دارای مدل‌ها و گونه‌ها و نظام‌های حقوقی – سیاسی مختلفی می‌شوند و مجموعه‌های قانونی را اجرا و اعمال می‌کنند به عنوان مثال می‌توان گفت که یک رژیم لیبرال – مدرنیست هر چقدر هم که مدعی بی‌طرفی باشد و یا با دمیدن در بوق و کرناهای تبلیغاتی خود را مخالف ایدئولوژی و دولت ایدوئولوژیک اعلام نماید و انبوهی از سروصداهای اینگونه به راه اندازد، باز هم ذاتی اومانیستی و جوهری سکولار – مدرنیست دارد و در قانون‌گذاری‌ها و اجرا و اعمال سیاست‌های مختلف و رویه‌هایی که در پیش می‌گیرد و مناسباتی که از آن حمایت و نگهبانی می‌کند، دارای هویت مشخص لیبرال – سرمایه دارانه است و به صورت آشکار و پنهان و مستقیم و غیرمستقیم در سطوح و لایه‌ها و شئون و وجوه مختلف اجتماعی که بر آن حکومت می‌کند، به ترویج و تبلیغ ایدئولوژی لیبرالیسم و ارزش‌های فرهنگی اخلاقی سکولار – اومانیستی و مشهورات جهان بینی مدرن می پردازد.

دولت ها (مقصود، دولت در معنای اعم آن است) پدیدار گردیده‌اند تا در هر عهد و عالم تاریخی، تجسم اراده سیاسی حافظ یک عهد و وقت تاریخی و به نوعی و در چارچوبی فعلیت بخش آن باشد. هر دولتی تجسم وقت و عهد تاریخی است. (وقت دینی یا وقتِ نیست‌انگارِ غربی، عهدِ اومانیستی یا…) و این عهد و وقت به آن تعلقی می‌بخشد و به افعال و موجودیت آن سمت و سو و جهت و و محتوا می‌دهد.

یک حکومت اسلامی (یا به تعبیری دیگر یک دولت دینی) نوعا و ذاتا تجسم وقت دینی و ولایت الهی است و تعلقات حق طلبانه و ضد طاغوتی و استکبار ستیزانه دارد و در شئون و وجوه و مراتب مختلف تجسم روح دینی و مجری و پاسدار قانون الهی (شریعت آسمانی) است. شریعت آسمانی چرا نازل می شود؟ هدف خداوند از قانون گذاری برای بشر و زندگی انسان چیست؟ امام خمینی(ره) حکومت اسلامی را حکومت قانون الهی می‌دانند.

ماموریت حکومت اسلامی در اجرای قانون آسمانی و احکام و حدود الهی چیست؟ باتامل در این پرسش ها در می‌یابیم که شریعت اسلامی نازل می‌شود تا رهنمای بشر به سوی سعادت دنیوی و رستگاری اخروی باشد. دولت دینی تاسیس می‌شود تا قانون الهی (شریعت آسمانی) را بر جامعه حاکم نماید و زندگی و مناسبات و معاملات و حیات فردی و جمعی انسان‌ها را بر اساس احکام الهی و شریعت آسمانی سامان دهد و نهایتا هدف غائی نزول قانون الهی و تشکیل دولت دینی بر پایه شریعت و قانون آسمانی این است که زمینه و شرایط برای بهروزی دنیوی و رستگاری اخروی انسان‌ها فراهم آید.

در واقع دین و شریعت آسمانی آمده است تا بشر را به سوی سعادت دنیوی و از آن مهم‌تر رستگاری اخروی هدایت نماید و دولت دینی تاسیس و تشکیل می‌شود تا با عینیت بخشیدن به ولایت الهی و آماده ساختن شرایط و از بین بردن موانع، مسیر حرکت به سوی بهشت را که دقیقا از متن و بطن اعمال زندگی دنیوی آدمیان می‌گذرد مهیا نماید.

دولت دینی حافظ و پاسدار عهد دینی است و از طریق تحقق و فعلیت بخشیدن به ولایت الهی، انسان ها را به سوی سعادت دنیوی و سعادت اخروی رهنمون می‎‌کند. دولت دینی با ظلم و استکبار می‌ستیزد و این مبارزه، ولایت طاغوت را نفی می‌کند و ولایت حق را عینیت می‌بخشد. ولایت حق، عدالت و قانون الهی را حاکم می‌کند و حاکمیت قانون الهی و عدالت، بشر را سعادتمند و رستکار می‌سازد. اگر تامین سعادت دنیوی و رستگاری اخروی و رساندن انسان‌ها به بهشت بر عهده و وظیفه حکومت اسلامی نبود، دیگر دلیل و ضرورتی برای تاسیس حکومت اسلامی و اجرای حدود و احکام الهی وجود نداشت.

رئیس جمهور محترم اخیرا در جمع کارکنان سازمان حفاظت از محیط زیست فرموده‌اند: “دولت دینی خوب است، اما در مورد دین دولتی باید بحث کنیم. دین را نباید به دست دولت داد، چون دین در دست کارشناسان، علما، صاحب‌نظران و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت کند.”

تعبیر “دین دولتی” که چند سالی است بعضا توسط برخی روشنفکران عنوان گردیده، تعبیر گنگ و مبهم و تعریف نشده‌ای است. در این که دولت دینی امر مطلوبی است، تردیدی نیست. این نیز روشن است که وظیفه دولت دینی، اجرای شریعت و قانون الهی است و اصلی ترین ظهور و تبلور شریعت در گسترده‌ترین صورت آن همانا عدالت است. یعنی دولت دینی با حاکم کردن و اجرا و اعمال شریعت، نظام عدل را محقق می‌سازد و تحقق نظام عدل در پرتو شریعت آسمانی، موجب عینیت یافتن ولایت الهی می‌گردد و ولایت الهی بشر را از ظلمت و غذاب جهنم در آخرت، فقر و فساد و تبعیض و ظلم و بی‌قانونی در دنیا نجات می‌دهد و سعادت دنیا و رستگاری اخروی و قرب به بهشت الهی را برای بندگان مومن مهیا می سازد.

بدینسان تکلیف دولت دینی روشن است، اما دین دولتی مفهومی مبهم و تعریف ناشده است. در سال‌های گذشته برخی روشنفکران مدرنیست داخل کشور و نیز گروه‌هایی از اپوزوسیون خارج نشین، ترویج آموزه‌های اسلامی و کوشش در مسیر بسط فرهنگ اسلامی و دفاع از مرزهای عقدیتی و هویت دینی جامعه توسط نظام اسلامی را در مواردی با عناوینی نظیر: دین دولتی مورد حمله و هجمه قرار می دادند.

روشنفکران لیبرال-مدرنیست به گونه‌ای سخن می‌گفتندکه گویا نظام اسلامی حق ندارد به ترویج آموزه‌های اسلامی و کوشش برای تقویت و تعمیق و بسط فرهنگ اسلامی و تبلیغ شعائر دینی بپردازد و اینگونه کوشش‌ها و هرگونه حرکت در مسیر اجرای حدود و احکام اسلامی و مبارزه با محاربان و مروجان فساد را تحت عناوینی نظیر “دین دولتی” مورد هجوم شدید تبلیغاتی قرار داده و محکوم می‌کردند.

جالب است که همین روشنفکران مدرنیست به نحوی سرسختانه از ترویج آرا و آموزه ها و ارزش ها و مشهورات و تبلیغ شعائر و مظاهر سکولاریسم لیبرال حمایت می‌کردند. گویی با طرح یک شعار تبلیغاتی مبهم، تعریف نشده و گنگ به نام دین دولتی می‌خواستند ( هنوز هم می‌خواهند) که نظام اسلامی را در موضعی قرار بدهند که به بهانه پرهیز از گرفتار شدن در به اصطلاح ورطه دین دولتی وظایف ضروری و مهم و محوری خود در خصوص اجرای احکام اسلامی و اعمال شریعت الهی و تقویت هویت اسلامی جامعه و تحکیم هویت دینی نظام را نادیده گرفته و یا به حاشیه براند.

نظام ولایت فقیه یگانه صورت ممکن و مطلوب تحقق حکومت اسلامی در عصر غیبت است. اساس و جان و جوهر حکومت اسلامی، عهد دینی آن است. دین، نازل شده است تا بشر را نجات داده و در دنیا بهروز و در آخرت رستگار نموده و در زندگی جاودانه پس از مرگ در جوار رحمت حق در بهشت قرار و آرام دهد. پس دولت دینی که هویت خود را از دین می‌گیرد وظیفه دارد که شریعت آسمانی را عینیت و تحقق بخشد و تجسم ولایت الهی و ظهور اراده فراگیر آن در حیات اجتماع باشد، به تبع وظیفه و ماموریت دین برای نجات مردم ( که نجات آنها از ظلمات گمراهی و تباهی و هدایت آنها به سوی نور است) به عنوان یک حکومت اسلامی وظیفه دارد که در مقام ولایت، قانون الهی را اجرا کرده و از طریق اجرای شریعت آسمانی، مردمان را از ولایت طاقوت خارج کرده و به سوی نور هدایت ببرد و همین ویژگی مقوم هویت دولت دینی و اصلی ترین دلیل و علت و فلسفه وجودی آن است. کم توجهی به این وجه مهم و بنیادین حکومت اسلامی (خدای ناکرده) ممکن است به تضعیف اساس و شاکله آن بیانجامد. از این رو باید بکوشیم تا هوشیارانه و با شجاعت و صراحت، ضمن تاکید بر وجه اعتقادی اسلامی دولت دینی و دفاع از وظیفه و مسئولیت و نقش آن به عنوان هدایت‌گر مردمان از ظلمات ولایت طاغوت به سوی نور و روشنایی و بهروزی دنیوی ( واز آن مهمتر) سعادت و بهشت اخروی (در مقام ولی جامعه) در تقویت و گسترش نقش سازنده و مهم و تعیین کننده و صریح شریعت و احکام و حدود الهی و تربیت و هدایت مردمان در مسیر سعادت دنیوی و اخروی فعالانه بکوشیم.

*شهریار زرشناس،مشرق،۳۱ خرداد ۱۳۹۳

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد