۱۳۹۲/۱۲/۱۱
–
۱۰۳ بازدید
از جنوبیترین نقطه درعا در سوریه تا غربیترین نقطه در اوکراین، آمریکا به همراه اروپا در جبههای واحد در برابر صعود روسیه ایستادهاند. بعد از آنکه بحران اوکراین به محل کشمکش و زورآزمایی غرب و روسیه تبدیل شد برخی رسانهها از جمله رسانههای وابسته به کشورهای عربی، ریشه این تنش را تاوانی عنوان کردند که روسیه به خاطر پیروزی در سوریه پرداخت خواهد کرد. البته این تحلیل و گمانه نیز بیراه نبود. مسکو با حضور فعال در بحران سوریه، توانست با امضاء توافقنامه درباره امحاء تسلیحات شیمیایی سوریه، راه اقدام نظامی غرب در این کشور را ببندد و مانع حمله آمریکا به سوریه شود.
اکنون کشورهای غربی با دخالت آشکار در درگیریهای داخلی اوکراین که حیاط خلوت روسیه به شمار میآید و حمایت از مخالفان دولت کییف که خواستار پیوستن به تجارت آزاد اتحادیه اروپا هستند، میکوشند نفوذ مسکو بر این کشور را به چالش بکشند. اما روسها نیز در این میان بیکار ننشستند و یک فرودگاه نظامی در شبه جزیره کریمه را به تصرف در آوردند.
شبه جزیره کریمه جایی است که خط جدایی میان حامیان اتحادیه اروپا و روسیه در آن مشخص تر از هر جای دیگر اوکراین است. حدود 60 درصد از جمعیت بیش از دو میلیون نفری این شبه جزیره، روس تبارند و از بر سر کار آمدن دولتی حامی اتحادیه اروپا در کی یف و ضایع شدن حقوقشان نگرانند. حکومت محلی این شبهجزیره نیز حامی روسها هستند.
قدرتنمایی روسها در شبهجزیره کریمه به قرن 19 میلادی باز میگردد یعنی زمانی که رقابت بین قدرتهای اروپایی چون انگلیس، فرانسه، روسیه و عثمانی در اوج خود بود. در آن زمان روسیه تزاری با تلاش برای تسلط بر مناطقی از مدیترانه و بالکان وارد عمل شد و در اولین گام با در هم کوبیدن ناوگان عثمانی در دریای سیاه، بر شبه جزیره کریمه تسلط یافت.
برای مقابله با توسعهطلبی روسیه تزاری بود که نیروهای نظامی متشکل از فرانسه، انگلیس و نیروهای عثمانی به مواضع روسیه در دریای سیاه یورش بردند که این جنگها با شکست سنگین روسیه از نیروهای فرانسوی و انگلیسی خاتمه یافت و این جزایر در اختیار عثمانی قرار گرفت تا توازن قوا در این برهه از تاریخ به سود روسیه تغییر نکند.
کریمه بعدها در جنگ جهانی اول با فروپاشی عثمانی و شکست روسیه در اختیار نیروهای پیروز یعنی فرانسه و انگلیس قرار گرفت و طی جنگ دوم جهانی نیز پس از پیروزی روسیه کمونیستی بر آلمان نازی در اختیار روسیه قرار گرفت.
اما اینکه چرا اوکراین تا این حد از اهمیت استراتژیک برای مسکو برخوردار است به آسیبپذیری روسیه از طریق اوکراین باز میگردد. مرور تاریخچه درگیریهای این کشور با دیگر کشورهای اروپایی از جمله آلمان تا اندازهای ریشه احساس ناامنی روسیه از نفوذ غرب بر اوکراین را نشان میدهد. به عنوان مثال برلین در طول تاریخ از اوکراین به عنوان اهرم فشار بر روسیه بهره برده است.
از جمله این موارد میتوان به دوره جنگ جهانی اول اشاره کرد. در آن دوران لنین، رهبر انقلاب اکتبر 1917 روسیه پس از به قدرت رسیدن، در مقابل آلمان تسلیم شد. او سپس در پیمانی که با آلمانها به امضا رساند، اوکراین را در اختیار آلمان قرار داد. علت اهمیت اوکراین برای آلمانها این بود که به واسطه وجود 400 مایل زمین مسطح در مرز اوکراین و روسیه، این کشور پایگاه مناسبی برای اقدام علیه روسها به شمار میآمد.
در جنگ جهانی دوم نیز آدولف هیتلر برای حمله به روسیه، اوکراین را به تصرف در آورد و از این کشور به عنوان پایگاهی برای حمله به مسکو بهره گرفت.
البته اوکراین برای غرب نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. باید گفت اوکراین مهمترین کشور اروپای شرقی در ابعاد جغرافیای سیاسی و اقتصادی برای اتحادیهی اروپاست. اهمیت ژئوپلیتیکی اوکراین، به عنوان دومین کشور بزرگ اروپایی واقع در سواحل شرقی و غربی دریای سیاه، تا بدانجاست که زبیگنیو برژینسکی از آن کشور به عنوان «ترن سیاست منطقهای پس از گسترش اتحادیهی اروپا» یاد میکند.
اوکراین از جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ممتاز و انحصاری در اروپای شرقی برخوردار است؛ تا آنجا که با عدم نفوذ اتحادیه اروپا در این کشور، این کشور نه تنها میتواند سدی بزرگ در برابر برنامههای درازمدت اتحادیه در زمینه گسترش به سمت شرق باشد، بلکه این مسئله ممکن است نقش و نفوذ روسیه را در مسائل اروپای شرقی پررنگتر کند.
به لحاظ اقتصادی نیز این کشور محل ترانزیت 80 درصد گاز طبیعی و 75 درصد نفت خام وارداتی اتحادیه اروپا از روسیه است. ویژگیهایی از این دست، اوکراین را به کشوری ذاتاً بینالمللی تبدیل کرده است.
از همین رو، اوکراین را باید محل تلاقی منافع قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای نظیر روسیه، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نامید. در حقیقت، همانگونه که از میان رفتن نفوذ روسیه در این کشور موجب کمرنگ شدن هویت اروپایی روسیه میشود، عدم گرایش کییف به سمت ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی غربی نیز سبب مسدود شدن نفوذ ایالات متحده آمریکا و اتحادیهی اروپا در منطقهی اروپای شرقی میشود.