آیا ساحران به موسی ایمان اوردند؟ -تفسیرآیه ۸۳ یونس
۱۳۹۴/۱۲/۰۸
–
۱۴۷۱ بازدید
آیا ساحران به موسی ایمان نیاوردند؟ پس آیه ۸۳ یونس را توضیح دهید
پرسشگرمحترم با سلام وتشکرازارتباطتان بااین مرکز.بایدعرض کرد: باتوجه به آیات 118تا122 ساحران به موسی علیه السلام ایمان آوردند.همانطوریکه دراین آیات می فرماید: آن هنگام که حق آشکار شد و اعمال آنها که بى اساس و نادرست بود، باطل گردید زیرا کارموسى یک واقعیت بود و اعمال آنها یک مشت تقلب و تزویر و چشم بندى و اغفال، و شک نیست که هیچ باطلى در برابر حق براى همیشه یاراى مقاومت ندارد.و این نخستین ضربتى بود که بر پایه قدرت فرعون جبار فرود آمد.
به این ترتیب وقتی آثار شکست در آنها نمایان شد وهمگى خواروکوچک وناتوان شدند.گرچه در تواریخ در اینجا مطالب فراوانى نوشته اند، ولى حتى بدون نقل تواریخ نیز مى توان حدس زد که دراین هنگام چه ولوله اى در میان مردم برپا گردید، جمعى بقدرى ترسیدند که پا بفرار گذاشتند و عده اى فریاد مى کشیدند، بعضى بیهوش شدند، و فرعون و اطرافیانش که با وحشت و اضطراب به این صحنه مى نگریستند، قطرات عرق شرم بر چهره هاشان نمایان شده بود و به آینده مبهم و تاریک خود مى اندیشیدند و نمى توانستند درباره چنین صحنه اى که هیچ انتظارآن را نداشتند فکرى کنند و براى آن راه حلى بیابند.ضربه مهمتر آن گاه واقع شد که صحنه مبارزه ساحران با موسى علیه السلام به کلى تغییر شکل داد، ناگهان همه ساحران به زمین افتادند و براى عظمت خداوند سجده کردند.و فریاد زدند ما ایمان به پروردگار جهانیان آوردیم.قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ ).همان پروردگار موسى و هارون (رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ ).1
اماتوضیح:آیه 83سوره مرحله دیگرى از داستان مبارزات انقلابى موسى و فرعون منعکس شده است.درآغاز وضع نخستین گروه ایمان آورندگان به موسى را بیان مى کند و مى گوید. بعد از این ماجرا تنها گروهى که به موسى ایمان آوردند، فرزندانى از قوم او بودند.این گروه کوچک واندک که به مقتضاى ظاهر کلمه ذریه، بیشتر از جوانان و نوجوانان تشکیل مى شدند، تحت فشار شدیدى از ناحیه فرعون و اطرافیانش قرار داشتند، و هر زمان از این بیم داشتند که دستگاه فرعونى با فشارهاى شدیدى که روى مؤمنان وارد مى کرد، آنان را وادار به ترک آئین و مذهب موسى کند.چرا که فرعون مردى بود که در آن سرزمین برترى جویى داشت.و اسرافکار و تجاوز کار بود. و هیچ حد و مرزى را به رسمیت نمى شناخت.در اینکه این ذریه که به موسى ایمان آوردند چه گروهى بودند و ضمیر من قومه به چه کسى (به موسى یا به فرعون) بازگشت مى کند، در میان مفسران گفتگو است.بعضى خواسته اند بگویند این گروه نفرات اندکى از قوم فرعون و قبطیان بودند، مانند مؤمن آل فرعون، و همسر فرعون و مشاطه او و کنیزش، وظاهرادلیل انتخاب این نظر آن است که بنى اسرائیل، بیشتر نفراتشان ایمان آوردند، و این متناسب با تعبیر- ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ – نیست، زیرا این گروه کوچکى را مى رساند.
ولى بعضى دیگرمعتقدند که این گروه از بنى اسرائیل بودند، و ضمیر به موسى بر مى گردد، چرا که قبل از آن نام موسى ذکر شده، و طبق قواعد ادبى ضمیر باید به او باز گردد.
شک نیست که معنى دوم با ظاهر آیه موافقتر است، شاهد دیگرى که آن را تایید مى کند آیه بعد است که مى گوید: وَ قالَ مُوسى یا قَوْمِ … (موسى به گروه مؤمنان گفت اى قوم من …) یعنى مؤمنان را به عنوان قوم من خطاب مى کند.
تنها ایرادى که ممکن است بر این تفسیر بماند، این است که تمام بنى اسرائیل به موسى ایمان آوردند نه گروه کوچکى.
ولى با توجه به یک نکته این ایراد قابل دفع است، چرا که مى دانیم درهرانقلابى نخستین گروهى که به آن جذب مى شوند، جوانان هستند، گذشته از اینکه قلبهایى پاکتر و افکارى دست نخورده دارند، شور و جوشش انقلابى در آنها بیشتر است، به علاوه وابستگیهاى مادى که بزرگسالان را به محافظه کارى و ملاحظات مختلف دعوت مى کند در آنها نیست، نه مال و ثروتى دارند که از ضایع شدن آن بترسند، و نه پست و مقامى، که از به خطر افتادنش وحشت کنند. بنا بر این طبیعى است که این گروه بسیار زود جلب و جذب به موسى بشوند، و تعبیرذریه بسیار با این معنى متناسب است.
به علاوه بزرگسالانى هم بعدا به این گروه ملحق شدند به خاطر اینکه نقشى در جامعه آن روز نداشتند و ضعیف و ناتوان بودند، این تعبیر- چنان که از ابن عباس نقل شده- در مورد آنان چندان بعید نیست، درست مثل این است .که وقتى افراد عادى و معمولى از دوستان خود را دعوت مى کنیم، مى گوئیم برو بچه ها دعوت داشتند، هر چند بزرگسال بوده باشند. و اگر این تعبیر را بعید بدانیم احتمال اول به قوت خود باقى است.علاوه بر این ذریه گر چه معمولا به فرزندان اطلاق مى شود ولى از نظر ریشه لغوى- چنان که راغب در کتاب مفردات گفته: صغیر و کبیر هر دو را شامل مى گردد.
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که منظوراز فتنه که از جمله أَنْ یَفْتِنَهُمْ استفاده مى شود، منحرف ساختن از دین و آئین موسى بر اثر تهدید و ارعاب و شکنجه بوده است و یا به معنى هر گونه تولید ناراحتى و درد سر اعم از دینى و غیر دینى.به هرحال موسى براى آرامش فکر و روح آنها با لحنى محبت آمیز به آنان گفت: اى قوم من اگر شما به خدا ایمان آورده اید، و در گفتار خود و ایمان و اسلام خود صادقید، باید بر او توکل و تکیه کنید از امواج و طوفان بلا نهراسید، چرا که ایمان از توکل جدا نیست.
حقیقت توکل واگذارى کار به دیگرى و انتخاب او به وکالت است.مفهوم توکل این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد، و به گوشه انزوا بخزد و بگوید تکیه گاه من خدا است، بلکه مفهوم آن این است که هر گاه نهایت تلاش و کوشش خود را به کار زد و نتوانست مشکل را حل کند و موانع را از سر راه خود کنار زند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتکاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاک و قدرت بى پایان او، ایستادگى به خرج دهد، و به جهاد پى گیر خود هم چنان ادامه دهد، حتى در جایى که توانایى دارد نیزخود را بى نیاز از لطف خدا نداند، چرا که هر قدرتى هست بالآخره از ناحیه او است.
این است مفهوم توکل که از ایمان و اسلام نمى تواند جدا باشد، چرا که یک فرد مؤمن و تسلیم در برابر فرمان پروردگار، او را بر هر چیز قادر و توانا، و هرمشکلى را در برابر اراده او سهل و آسان مى داند، و به وعده هاى پیروزى او اعتقاد دارد.
این مؤمنان راستین دعوت موسى را به توکل اجابت کردند، و گفتند ما تنها بر خدا توکل داریم.
سپس از ساحت مقدس خدا تقاضا کردند که از شر دشمنان و وسوسه ها و فشارهاى آنان در امان باشند، و عرضه داشتند پروردگارا ما را وسیله فتنه و تحت تاثیر ونفوذ ظالمان و ستمگران قرار مده.پروردگارا ما را به رحمت خود از قوم بى ایمان رهایى بخش. جالب اینکه فرعون در آیه نخست از مسرفین و در سومین آیه او و اطرافیانش به عنوان ظالمین و در آخرین آیه به عنوان کافرین توصیف شده اند.این تفاوت تعبیرها شاید به خاطر این باشد که انسان در مسیر گناه و خطا نخست از اسراف یعنى تجاوز از حدود و مرزها شروع مى کند، بعد بناى ستمکارى مى گذارد و سرانجام کارش به کفر و انکار منتهى مى گردد.2
_________________________________
1- تفسیر نمونه، ج 6، ص: 296
2- تفسیر نمونه، ج 8، ص: 365
به این ترتیب وقتی آثار شکست در آنها نمایان شد وهمگى خواروکوچک وناتوان شدند.گرچه در تواریخ در اینجا مطالب فراوانى نوشته اند، ولى حتى بدون نقل تواریخ نیز مى توان حدس زد که دراین هنگام چه ولوله اى در میان مردم برپا گردید، جمعى بقدرى ترسیدند که پا بفرار گذاشتند و عده اى فریاد مى کشیدند، بعضى بیهوش شدند، و فرعون و اطرافیانش که با وحشت و اضطراب به این صحنه مى نگریستند، قطرات عرق شرم بر چهره هاشان نمایان شده بود و به آینده مبهم و تاریک خود مى اندیشیدند و نمى توانستند درباره چنین صحنه اى که هیچ انتظارآن را نداشتند فکرى کنند و براى آن راه حلى بیابند.ضربه مهمتر آن گاه واقع شد که صحنه مبارزه ساحران با موسى علیه السلام به کلى تغییر شکل داد، ناگهان همه ساحران به زمین افتادند و براى عظمت خداوند سجده کردند.و فریاد زدند ما ایمان به پروردگار جهانیان آوردیم.قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ ).همان پروردگار موسى و هارون (رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ ).1
اماتوضیح:آیه 83سوره مرحله دیگرى از داستان مبارزات انقلابى موسى و فرعون منعکس شده است.درآغاز وضع نخستین گروه ایمان آورندگان به موسى را بیان مى کند و مى گوید. بعد از این ماجرا تنها گروهى که به موسى ایمان آوردند، فرزندانى از قوم او بودند.این گروه کوچک واندک که به مقتضاى ظاهر کلمه ذریه، بیشتر از جوانان و نوجوانان تشکیل مى شدند، تحت فشار شدیدى از ناحیه فرعون و اطرافیانش قرار داشتند، و هر زمان از این بیم داشتند که دستگاه فرعونى با فشارهاى شدیدى که روى مؤمنان وارد مى کرد، آنان را وادار به ترک آئین و مذهب موسى کند.چرا که فرعون مردى بود که در آن سرزمین برترى جویى داشت.و اسرافکار و تجاوز کار بود. و هیچ حد و مرزى را به رسمیت نمى شناخت.در اینکه این ذریه که به موسى ایمان آوردند چه گروهى بودند و ضمیر من قومه به چه کسى (به موسى یا به فرعون) بازگشت مى کند، در میان مفسران گفتگو است.بعضى خواسته اند بگویند این گروه نفرات اندکى از قوم فرعون و قبطیان بودند، مانند مؤمن آل فرعون، و همسر فرعون و مشاطه او و کنیزش، وظاهرادلیل انتخاب این نظر آن است که بنى اسرائیل، بیشتر نفراتشان ایمان آوردند، و این متناسب با تعبیر- ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ – نیست، زیرا این گروه کوچکى را مى رساند.
ولى بعضى دیگرمعتقدند که این گروه از بنى اسرائیل بودند، و ضمیر به موسى بر مى گردد، چرا که قبل از آن نام موسى ذکر شده، و طبق قواعد ادبى ضمیر باید به او باز گردد.
شک نیست که معنى دوم با ظاهر آیه موافقتر است، شاهد دیگرى که آن را تایید مى کند آیه بعد است که مى گوید: وَ قالَ مُوسى یا قَوْمِ … (موسى به گروه مؤمنان گفت اى قوم من …) یعنى مؤمنان را به عنوان قوم من خطاب مى کند.
تنها ایرادى که ممکن است بر این تفسیر بماند، این است که تمام بنى اسرائیل به موسى ایمان آوردند نه گروه کوچکى.
ولى با توجه به یک نکته این ایراد قابل دفع است، چرا که مى دانیم درهرانقلابى نخستین گروهى که به آن جذب مى شوند، جوانان هستند، گذشته از اینکه قلبهایى پاکتر و افکارى دست نخورده دارند، شور و جوشش انقلابى در آنها بیشتر است، به علاوه وابستگیهاى مادى که بزرگسالان را به محافظه کارى و ملاحظات مختلف دعوت مى کند در آنها نیست، نه مال و ثروتى دارند که از ضایع شدن آن بترسند، و نه پست و مقامى، که از به خطر افتادنش وحشت کنند. بنا بر این طبیعى است که این گروه بسیار زود جلب و جذب به موسى بشوند، و تعبیرذریه بسیار با این معنى متناسب است.
به علاوه بزرگسالانى هم بعدا به این گروه ملحق شدند به خاطر اینکه نقشى در جامعه آن روز نداشتند و ضعیف و ناتوان بودند، این تعبیر- چنان که از ابن عباس نقل شده- در مورد آنان چندان بعید نیست، درست مثل این است .که وقتى افراد عادى و معمولى از دوستان خود را دعوت مى کنیم، مى گوئیم برو بچه ها دعوت داشتند، هر چند بزرگسال بوده باشند. و اگر این تعبیر را بعید بدانیم احتمال اول به قوت خود باقى است.علاوه بر این ذریه گر چه معمولا به فرزندان اطلاق مى شود ولى از نظر ریشه لغوى- چنان که راغب در کتاب مفردات گفته: صغیر و کبیر هر دو را شامل مى گردد.
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که منظوراز فتنه که از جمله أَنْ یَفْتِنَهُمْ استفاده مى شود، منحرف ساختن از دین و آئین موسى بر اثر تهدید و ارعاب و شکنجه بوده است و یا به معنى هر گونه تولید ناراحتى و درد سر اعم از دینى و غیر دینى.به هرحال موسى براى آرامش فکر و روح آنها با لحنى محبت آمیز به آنان گفت: اى قوم من اگر شما به خدا ایمان آورده اید، و در گفتار خود و ایمان و اسلام خود صادقید، باید بر او توکل و تکیه کنید از امواج و طوفان بلا نهراسید، چرا که ایمان از توکل جدا نیست.
حقیقت توکل واگذارى کار به دیگرى و انتخاب او به وکالت است.مفهوم توکل این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد، و به گوشه انزوا بخزد و بگوید تکیه گاه من خدا است، بلکه مفهوم آن این است که هر گاه نهایت تلاش و کوشش خود را به کار زد و نتوانست مشکل را حل کند و موانع را از سر راه خود کنار زند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتکاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاک و قدرت بى پایان او، ایستادگى به خرج دهد، و به جهاد پى گیر خود هم چنان ادامه دهد، حتى در جایى که توانایى دارد نیزخود را بى نیاز از لطف خدا نداند، چرا که هر قدرتى هست بالآخره از ناحیه او است.
این است مفهوم توکل که از ایمان و اسلام نمى تواند جدا باشد، چرا که یک فرد مؤمن و تسلیم در برابر فرمان پروردگار، او را بر هر چیز قادر و توانا، و هرمشکلى را در برابر اراده او سهل و آسان مى داند، و به وعده هاى پیروزى او اعتقاد دارد.
این مؤمنان راستین دعوت موسى را به توکل اجابت کردند، و گفتند ما تنها بر خدا توکل داریم.
سپس از ساحت مقدس خدا تقاضا کردند که از شر دشمنان و وسوسه ها و فشارهاى آنان در امان باشند، و عرضه داشتند پروردگارا ما را وسیله فتنه و تحت تاثیر ونفوذ ظالمان و ستمگران قرار مده.پروردگارا ما را به رحمت خود از قوم بى ایمان رهایى بخش. جالب اینکه فرعون در آیه نخست از مسرفین و در سومین آیه او و اطرافیانش به عنوان ظالمین و در آخرین آیه به عنوان کافرین توصیف شده اند.این تفاوت تعبیرها شاید به خاطر این باشد که انسان در مسیر گناه و خطا نخست از اسراف یعنى تجاوز از حدود و مرزها شروع مى کند، بعد بناى ستمکارى مى گذارد و سرانجام کارش به کفر و انکار منتهى مى گردد.2
_________________________________
1- تفسیر نمونه، ج 6، ص: 296
2- تفسیر نمونه، ج 8، ص: 365