خانه » همه » مذهبی » آیا عملکرد سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب مورد تأیید حضرت امام بود؟

آیا عملکرد سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب مورد تأیید حضرت امام بود؟

مشی امام(رحمت الله علیه) در زمینه ی سازمان مجاهدین و در برخورد با آن ها راهبرد عدم تأیید و تلاش برای معرفی ماهیت نفاق آلود این گروهک به جوانان مبارز و جامعه انقلابی بود. ایشان زیربنای ماتریالیستی افکار آنان را در جلساتی که در نجف با آنان داشتند متوجه شده بودند. چنان که در مورد رفت وآمد این افراد به بیتشان و استراتژی شان در تاریخ 23 خرداد 1358 در جمع دانشجویان می فرمایند:

«من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز – بعضی ها می گفتند 24روز- مدتی بود پیش من. هر روز [می ] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از نهج البلاغه، از قرآن. همه حرف هایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است و شاید، باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم آسید عبدالمجید همدانی به آن یهودی گفته بود. می گویند یک یهودی در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این موجب سوء ظن مرحوم آسید عبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یک وقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا می شناسی؟ گفت: بله. گفت: من کی ام؟ گفت: شما آقای آسید عبدالمجید. گفت من از اولاد پیغمبرم؟ گفت بله. تو کی؟ من یک یهودی بودم، پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شده ام. گفته بود نکته این که تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من هم سید و اولاد پیغمبر و ملّا و این چیزها، تو از من بیشتر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که یهودی گذاشت و رفت! معلوم شد حُقّه زده. یک قضیه ای بوده. می خواسته با صورت اسلامی کارش را بکند… من به نظرم آمد که این قضیه … این قدر نهج البلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهج البلاغه خوان و قرآن و این ها نبودم که ایشان بود! ده- بیست روز ماند. من گوش کردم به حرف هایش، جواب به او ندادم؛ همه اش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط این که گفت که ما می خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلّحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را از دست می دهید و کاری هم ازتان نمی آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او می خواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسئله همان طورها بوده. بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که این ها را تأیید کنید، این ها مردم کذایی هستند، فلان، مع ذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم تهران سفارش کرده بودند که این ها مردم چه طور هستند؛ و من باورم نیامده بود. این هایی که این قدر از قرآن و از نهج البلاغه و از دیانت زیاد دم می زنند و بعد فقرات قرآن را یک جور دیگری غیر از آنچه باید معنا می کنند و فقرات نهج البلاغه را یک جوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا می کنند، این ها را نمی توانیم ما خیلی رویشان اطمینان داشته باشیم»[ صحیفه امام، ج8، صص 144-143.].

جدایی از روحانیت و بی اعتقادی به تقلید از مراجع عظام، مطالعه کتب ضلال، تأثیرپذیری از احساسات جوانی، فساد اخلاقی درون سازمانی و مهم تر از همه نافرمانی از رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی(رحمت الله علیه)، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را به سرنوشت شومی در انداخت که بسیاری از اعضای آن، در آغاز، حتی گمان چنین سرنوشتی را نمی بردند.

در تاریخ 7 مرداد 1360، ابوالحسن بنی صدر بعد از این که مجلس شورای ملی، به بی کفایتی سیاسی وی رأی داد، و متعاقباً توسط امام خمینی، از مقام ریاست جمهوری عزل شد، به اتفاق مسعود رجوی، سرکرده سازمان مجاهدین خلق، از ایران گریختند و پس از ورود به فرانسه، از آنجا مبارزه مسلّحانه و تروریستی خود بر علیه نظام جمهوری اسلامی را ادامه دادند.

این سازمان، پس از انجام عملیات های تروریستی متعدد در ایران، در جریان جنگ ایران و عراق، با حمایت حکومت صدام در عراق مستقر شد و البته در آمریکا و کشورهای اروپایی نیز به فعالیت های خود علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه دادند. در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، این سازمان با استخبارات عراق، همکاری تنگاتنگی داشته و مأموریت های اطلاعاتی را برای عراقی ها در خاک ایران به انجام می رسانده است.

سازمان مجاهدین خلق که از تابستان 1365 تشکیلات و مرکزیت خود را به عراق انتقال دادند از آن تاریخ به بعد تحت حمایت مالی، پشتیبانی و تبلیغی صدام قرار داشت. یک هفته پس از پذیرش قطع نامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، سازمان منافقین در تاریخ سوم مرداد 1367، عملیاتی با نام «فروغ جاویدان» را در تجاوز به مرزهای ایران آغاز نمود. در این عملیات، نیروهای سازمان با استفاده از تسلیحات اهدایی صدام و دیگر کشورهای عربی، از سرپُل ذهاب و اسلام آباد غرب آغاز کردند. نیروهای سازمان به زعم خود قصد داشتند در مدت 33 ساعت و در 5 مرحله، خود را به تهران برسانند، ولی با مقاومت نیروهای ایرانی اعم از بسیج و سپاه و… روبه روشدند. نیروهای غیور ایرانی، طی عملیات مرصاد، منافقین را در مناطق مرزی متوقف ساخته و بسیاری از نفرات سازمان را به هلاکت رساندند. این شکست، ضربه شدیدی بر روحیه باقی مانده نیروهای این سازمان وارد آورد و در پی این عملیات، سازمان هر روز بیش از پیش منزوی تر شد.

از جمله مطالبی که نباید فرو گذاشت، فساد اخلاقی درون سازمان منافقین پس از تأسیس آن است. برخی از آنان به دلیل افکار مارکسیستی و التقاطی، بی قیدی و عدم تعبّد به دستورات اسلامی، خانه های تیمی خود را به مراکز فساد و فحشاء تبدیل کرده بودند و یا این که دور از چشم سایر اعضاء به روابط نامشروع خود ادامه می دادند. برخی از اعضای منافقین در بازجویی های خود به این امر اعتراف کرده اند که قلم از ذکر آن شرمگین است. فساد اخلاقی سازمان چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب تداوم داشته است. از جمله می توان به فساد تقی شهرام و وحید افراخته اشاره کرد. وحید افراخته که بعداً اعدام شد یکی از عناصر زن بازه سازمان بود که زنان و دختران زیادی را به دام فساد خود و سازمان کشانید. سازمان حتی به زنان شوهردار و فرزندان آنها نیز با توجیه مقتضیات سازمانی رحم نکرد. از جمله می توان به ازدواج نامشروع مسعود رجوی، رهبر منافقین با مریم قجر عضدانلو، زن ابریشم چی اشاره کرد.[ ر.ک:

– خاطرات حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد کشمیری، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛

– آنچه از فساد جنسی و حرمسرای مسعود رجوی نمی دانید، موسسه راهبردی دیده بان .]


با بررسی کارنامه این سازمان، می توان سازمان منافقین را به عنوان یک سازمان کاملاً تروریستی نامید[ ر.ک:

– خاطرات احمد احمد، محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر، 1379؛

– خاطرات عزت شاهی، محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر، 1387؛

– جریان شناسی چپ در ایران، حمید احمدی حاجیکلایی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1389.]
که اغلب نیز ترورهای خود را به طور رسمی اعلام می دارند. در سال های 1360و1361، علاوه بر تهران و شهرهای اطراف آن، تعداد کثیری از مردم بی گناه در نقاط مختلف کشور، مورد حمله تروریست های مسلّح سازمان قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.

در طی این سال ها، افراد بی گناه زیادی، در جریان این ترورهای کور، در محل کار و تحصیل خود هدف گلوله های سازمان قرار گرفتند. مسعود رجوی، خود مدعی است که از سال 1360 تا 61 منافقین تعداد دوازده هزار تن از نیروهای جمهوری اسلامی را ترور کرده است. همچنین بنا به گزارش منابع سازمان در سال 1366 و بعد از تأسیس ارتش سازمان، مجموعاً 23بار عملیات نظامی در منطقه نوار مرز ایران و عراق با کمک و پشتیبانی ارتش رژیم صدام، صورت گرفته است که در این عملیات ها، جمعاً 5880 نفر از نیروهای جمهوری اسلامی، شهید شده اند. علاوه بر این، اقدامات تروریستی این سازمان در داخل کشور به شدت محکوم گردیده است و این سازمان، هیچ گونه پایگاه مردمی و اجتماعی در داخل ایران ندارد، مجامع بین المللی نیز این سازمان را به عنوان یک گروه تروریستی می شناسند.[ ر.ک: کتاب امام خمینی و مهار فتنه بنی صدر و منافقین، فاطمه نظری کلهره، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392.]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد