برادر عزیز، از این که سوال خود را با ما در میان گذاشتید ممنون هستیم و خدا را شکر میکنیم. خیلی خوب است که ما در جهت فهم دین خود حرکت کنیم و سعی کنیم تحلیل صحیحی از احکام آن داشته باشیم.این نکته را مد نظر داشته باشید که وقتی در مورد احکام الاهی سخن میگوییم به دنبال حکمت آن میگردیم . انسان با توجه به ضعف شناختیای که دارد، هرگز نمیتواند در مورد دستورات و مقررات الاهی خرده بگیرد یا چون و چرا کند، بلکه باید آنها را بپذیرد. اما مانند سوالات شما، سعی در درک حکمت دستورات خدا است تا به عظمت و اعتلای دستورات دین عزیزمان آشنا شویم.هرگز انسان در جایگاهی نیست که در مورد فرمان خدا انتقاد کند و البته از شأن بندگی او نیز دور است که در مقابل معبود خود بایستد. اما تفکر در رابطه قوانین خدا و تناسب آنها با انسان، به خدا شناسی ما کمک میکند و البته قدرت ما را در دفاع از دینمان در برابر سیل شبهات دشمنان بسیار افزایش میدهد و حتی ما را در هجوم قدرتمند میسازد. اما به سوال شما برگردیم؛ رابطه صیغه با زنا رابطه تضاد و تنافی است. صیغه حلال و مشروع و با رعایت موازین شرعی است و در واقع عمل کردن در چهارچوب بندگی خدا است ولی زنا حرام و نامشروع و دشمنی و مخالفت با دستورات خدا است. بین کسی که برای ارضاع شهوت خود، راه بندگی و اطاعت خدا را پیش میگیرد و راضی نمیشود از چهارچوب دین خارج شود و کسی که قانون و دستور خدا را محترم نمیشمارد و همچون حیوانات به دنبال امیال خود در حرکت است و به جای خدا از نفسش دستور میگیرد، تفاوت زیادی وجود دارد. شما میتوانید برای آگاهی از شرایط و موانع صیغه به رساله عملیه مرجع تقلید خود مراجعه کنید و احکام آن را مطالعه کنید.افراد بسیاری یافت میشوند که توانایی و یا شرایط ازدواج دائم را ندارند، یا به هر دلیلی تمایل به ازدواج دائم ندارند. چه مرد باشند و چه زن، راه ازدواج برای آنها بسته نیست و میتوانند با صیغه به اهداف الاهی و انسانی آن دست پیدا کنند.احکام الاهی نه فقط برای یک دوره بلکه برای همیشه نیاز انسان وضع شدهاند. باید همه آنها را دید و بررسی کرد تا به عظمت احکام خدا پی برد. البته چون امر ازدواج بسیار خطیر است امکان سوء استفاده در آن وجود دارد. چنانکه انواع آنها را چه در ازدواج دائم و چه در موقت مشاهده میکنیم.این امر ربطی به قوانین مترقی اسلام ندارد و باید با وضع قوانین اجتماعی و نظارتی سوء استفادهها را به حداقل رساند. اسلام عزیز برای هر شرایطی حکمی نجات بخش دارد تا هرگز هیچ کس در بنبست عملی گرفتار نشود. سیل رو به رشد گرایش به اسلام در میان نخبگان جوامع غربی دال بر درک عمیق آنها از گرهگشاییهای اسلام نسبت به معضلات و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی دارد. در این میان دشمنان خورشیدِ اسلام سعی میکنند با خاک پاشیدنِ شبهات به روی این خورشید، آن را خاموش کنند که البته تنها آبروی خود را میبرند. و البته ما باید هشیار باشیم و خود را به سلاح آگاهی و بصیرت مسلح سازیم.ارزش یک انسان به رعایت قوانین خدا است ولی چه کنیم که در برخی فرهنگها عمل به معروف، منکر و منکر، معروف میشود. این نقص رفتاری ما است و ربطی به اسلام ندارد. در واقع فرهنگ حاکم بر جامعهی ما نادرست است که در مقابل حکم خدا جبهه گیری میکند. رعایت احکام الاهی ضرری به عفت و حیای انسان نمیزند بلکه کاملا در جهت حفظ آنها است. کسی که مطابق دستور شرع مقدس عمل کند عفیف و با حیا میشود ولی نکته اینجا است که برخی عمل سلیقهای خود را به اسم دین میگذارند و تبعات آن دامنگیر آنها و جامعه میشود.بعضى از تفاوت هاى عقد موقت و زنا به شرح ذیل است:عقد متعه سامان دادنى است در جهت اشباع غریزه جنسى درچهار چوب شریعت درخشان اسلامى وبا نظارت جامعه وقانون ودرچهار چوب پیمان استوار عقد که دو طرف را به پذیرش شرایط واجب قانونى ونیز شرایط فردى مورد نظر، ملزم مى کند وبا فحشا وروابط جنسی تفاوت های اساسی دارد که به برخی از آن ها اشاره می گردد:1. صیغه موقّت یک نوع ازدواج است؛ همان طور که ازدواج دائم نوع دیگرى از ازدواج است و هر دو شرایط و احکام خاص خود را دارد که از جمله آن ذکر صیغه عقد، مهریه و مدت است. اما زنا بدون توجه به این شرایط (مثل نخواندن صیغه عقد) کارى صورت مى گیرد.2. در ازدواج موقّت نسبت به دختر باکره، اجازه پدر و یا جد پدرى او لازم است؛ در نتیجه این کار با اطلاع خانواده و به دور از احساسات و پنهان کارى ها صورت مى پذیرد. 3. در ازدواج موقت، زن باید بعد از تمام شدن مدت عقد، عده نگه دارد؛ ولى در زنا این قانون وجود ندارد.5. در ازدواج موقت، مرد مسئولیت پذیر است و توابع این ارتباط را از جهت فرزنددار شدن احتمالى مى پذیرد؛ در حالى که در عمل نامشروع این امر وجود ندارد.6. در ازدواج موقت «روابط» براساس «ضوابط» شکل مى گیرد و ارضاى جنسى به صورتى نظام مند و قانونى، پاسخ داده مى شود، در حالى که در زنا ضابطه اى وجود ندارد و غیرقانونى است.7. اعتبار زن در زنا از بین می رودواو به موجودی بی ارزش ودر دسترس تبدیل می گردد در حالی که ازدواج موقت شرایط خاص را دارد که این شرایط موجب آبرومندی زن می گردد .8. در زنا فرزند نا مشروع به وجود می آید ولی در صیغه فرزند حلال زاده است.9. در زنا فرزندی اگر متولد شد والدین مسئولیت تربیت او را عهده دار نمی شود مگر اینکه او را نیز وسیله ای برای شهوت های بعدی خود قرار دهند درحالی که فرزند حاصل از صیغه در خانواده ای پاک قابل تربیت است .10. احتمال بیمار بودن فرزند حاصل از زنا بیشتر از صیغه است.11. در زنا چون احساس گناه وجود دارد پرده های حائل میان انسان وخداوند از بین می رود وانسان شقی می گردد در حالی که در ازدواج موقت چون این عمل مطابق با قوانین الهی است این خطر وجود ندارد .12. صیغه چون محدودیت هائی دارد باعث جلوگیری از هم پاشیدگی خانواده می گردد در حالی که زنا بنیان خانواده را متزلزل می کند.بدین ترتیب متعه با فحشا تفاوت مى یابد که تنها کار فحشاء برآوردن نیاز جنسى است بدون هیچ گونه التزامى نسبت به وظایف مترتب بر آن که مهمترین آن، سرنوشت نسل است کما اینکه دوستى میان دخترها وپسرهاى جوان که معمولاً در حاشیه زندگى، آن هم به صورت پنهان صورت مى پذیرد، با ازدواج متعه، تفاوت ریشه اى دارد، زیرا رفیق بازى به هیچ روى تابع قانونى نیست که زیر نظر نظام اجتماعى باشد و دوطرف بدان متعهّد باشند، همچون دوستیهاى دیگر، وبه همین سبب، به دلیل در پى داشتن مفاسد بزرگ اجتماعى، دوستى درزمینه امور جنسى مردود است.«درست است که در مسئله فحشا و متعه هر دوی این ها در برابر پرداختن مبلغی تن خود را عرضه می کنند . اما ازدواج موقت تنها با گفتن دو جمله تمام نمی شود. بلکه همانند ازدواج دائم مقرراتی دارد .در ازدواج موقت ، صیغه ی عقد بین زن و مرد خوانده می شود ، که نشان دهنده تسلیم بودن آنها در برابر خداوند است ، اما در زنا عشوه گری و چشم چرانی مقدمه کار است. ازدواج موقت در بعضی از موارد ، زمینه ازدواج دائم می شود ، اما یک مرد هیچ گاه حاضر نیست با زنی که زنا کرده است ، پیمان وفاداری ببندد و بر عکس. کسی که ازدواج موقت می کند ، هم ثواب می کند و هم خود را از گناه نجات می دهد ، اما کسی که زنا می کند ، زشتی گناه از چشم او می افتد و نفس او برای پذیرش گناهان دیگر نیز آماده می شود .«عفت » نقطه مقابل «شکم پرستى و شهوت پرستى » و یکی از فضایل چهارگانه مهم اخلاقی در حوزه قوای تحریکی است، صفتی است که باعث حفظ اعتدال در نیروی شهوت در انسان می شود. عفت به معنای دور داشتن خود در صحنه عمل و رفتار از هر گونه ناهنجاری و زشتی است.از آیات قرآن مجید و روایات اسلامى استفاده مى شود که «عفت » از بزرگترین فضایل انسانى است و هیچ کس در سیر الى الله، بدون داشتن «عفت » به جایى نمى رسد. در زندگى دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.اما حیا حالت خاصی است که موجب متانت و وقار در رفتار و حرکات و سکنات انسان می شود در نتیجه هرچه این حالت در انسان قوی تر باشد شخصیت آدمی وزین تر و رفتارش سنجیده تر خواهد بود و از آنچه با آراستگی شخصیت منافات دارد بیشتر اجتناب می کند حیا در روایات جایگاه ویژهای دارد به گونهای که آن را محصول ایمان و حتی عین ایمان شمرده اند. در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می گردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است. (ابن مسکویه: تهذیب الاخلاق، ص 41؛ طوسی:اخلاق ناصری، ص 77.) مطالعه دربارة مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان می دهد که منشأ پیدایش این حالت، درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گرانمایه است. ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او در چشم فاعل عظیم و قابل احترام باشد. ملاحظه میکنید که اگر ملاک و معیار قضاوت ما حکم خدا باشد نه حرف مردم یا سلیقههای آنها ، عمل به احکام خدا عین حیا و عفت است. اما نکتهای که باید در مورد ازدواج (چه دائم و چه موقت) مد نظر باشد این است که تحت نظارت یک مشاور امین باشد. چون نکات مهم و زیادی وجود دارد که جوانان از آن بیاطلاع هستند و عدم رعایت آنها به میتواند از جهات مختلف به آنها لطمه بزند.