سوال شما کمی مبهم است زیرا اگر به تفاسیر آیاتی که شما به آن اشاره فرمودید مراجعه شود وجه تناسبی که شما دنبال آن هستید پیدا نمیشود ولی برای آگاهی شما به آیاتی که ذکر فرمودید رجوع شده است که عبارت است از: نساء 158- بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خداوند توانا و حکیم است.
مسأله رفع عیسی(ع) به آسمان را قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 55 آورده و فرموده « اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک و ارفعک الی » و خدای تعالی به طوری که ملاحظه می کنید اول «توفی» (گرفتن) را ذکر کرد و سپس بالا بردن را و این آیه شریفه به حسب سیاق، وقوع ادعای یهود را که او را کشتند و یا به دار زده اند نفی می کند و ظاهرش دلالت دارد بر اینکه همان شخصی را که یهود دعوی کشتن و به دار زدن او را دارند خدای تعالی با همان بدن شخصیتش به سوی خود بالا برده و از کید دشمن حفظ فرموده ، پس معلوم میشود عیسی (ع) را با بدن و رحوش به آسمان بالا برده نه اینکه مانند سایر انسانها روحش از کالبد جدا شده و به آسمان بالا رفته باشد، چون این احتمال چیزی است که با ظاهر آیه با در نظر گرفتن سیاق آن نمی سازد، چون اضرابی که در جمله « بل رفعه الله علیه » واقع شده با صرف بالا بردن روح عیسی بعد از مردنش نمی سازد و ساده تر بگوئیم: بالارفتن روح بعد از مردن هم در قتل هست و هم در آویخته شدن به دار و هم در مردن عادی، چون هر کسی که بمیرد روحش به عالم ارواح بالا می رود و دیگر معنا ندارد بفرماید: بلکه ما او را به سوی خود بالا بردیم» کلمه «بلکه» به ما می فهماند بالابردن عیسی باروحش وجسمش بوده پس این رفع خود نوعی تلخیص بوده که خدای عزوجل عیسی را به آن وسیله خلاص کرده و به همین وسیله او را از دست یهودیان نجات داد، حال فرق نمی کند که این تلخیص به وسیله قبض روح عیسی باشد یا نباشد و پای قتل و صلبی نیامده باشد بلکه به نحوی دیگر بوده باشد که ما آن را نمی شناسیم و یا آنکه با لقاء [دا زنده و باقی مانده باشد، به نحوی که ما از چگونگی آن سر در نمی آوریم این هر دو محتمال است و از نظر عقل محال نیست که خدای تعالی مسیح را گرفته به سوی خود بالا برده و نزد خود حفظش فرموده باشد و یا زندگی او را حفظ کرده به نحوی که با جریانهای عادی و معمولی نزد ما انسانها منطبق نبوده و این ماجرا از سایر ماجراهای معجزه آسائی که از خود عیسی (ع) واقع شد و قرآن کریم آنها را حکایت فرموده، مهم تر نمی باشد از ولادتش از مادری شوهر ندیده و سخن گفتن با مردم بعد از چند ساعت به دنیا آمدن عجیب تر نیست اگر برای مرده زنده کردن و سایر معجزات آن جناب و معجزات ابراهیم و موسی و صالح و سایر انبیاء (علیهم السلام) توجیهی علمی پیدا شده برای زنده به آسمان رفتن عیسی (ع) نیز پیدا میشود و هرگز علم عادی نمی تواند برای این گونه خوارق عادت توجیه پیدا کند، پس همه این معجزات مجرای واحدی دارند و دلیل بر وجود و وقوع آنها کتاب خدای عزیز است که دلالتش بر آن قابل انکار نیست مگر آنکه مثل بعضی از مردم خود را به زحمت بیندازی و با تأویل هائی آیات قرآنی را طوری تأویل کنی که به خیال خودت قانون علیت عمومی استثناء برندارد و خارق عادتی لازم نیاید. (1)
آل عمران 45- ( به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: « ای مریم خداوند تو را به کلمه ای (وجود با عظمتی ) از طرف خودش بشارت می دهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود، و از مقربان الهی است.
اول اینکه کلمه به چه معنا است؟ بعضی گفته اند: مراد از آن حضرت مسیح(ع) است ، به این اعتبار که انبیای قبل از مسیح و یا خصوص اسرائیلیان از انبیاء مردم را بشارت داده بودند به اینکه به زودی نجات دهنده بنی اسرائیل می آید، و صحیح است که خدای تعالی در چنین مورد بفرماید: مسیح همان کلمه ای است که قبلا گفتیم و نظیر این تعبیر رادر طهور موسی آورده لیکن این توجیه درست نیست برای اینکه هر چند با بشارتهای کتب عهدین می سازد ولی با قرآن کریم نمی سازد، چون قرآن کریم قبلا بشارت آمدن عیسی را نداده بود تا بگوئیم: «کلمه» در آیه به معنای آن بشارتی است که قبلا داده بود، بلکه قرآن، عیسی (ع) را بشارت آور معرفی نموده نه کسی که مردم از پیش بشارت آمدنش را شنیده باشند با سیاق جمله «اسمه المسیح» تناسبی ندارد، چون ظاهر این عبارت این است که لفظ مسیح نام خود کلمه است و یا به عبارت دیگر کلمه خود عیسی است نه نام ظهور او یا ظهور کلمه ای که قبلا به وسیله انبیاء وعده اش داده شده بود …(2)
انبیاء 98- شما و آنچه غیرخدا می پرستید، هیزم جهنم خواهید بود، و همگی در آن وارد می شوید.
ظاهرا آیات مورد بحث از خطابهای روز قیامت به کفار است که در آنها حکم شده به اینکه باید داخل داخل آتش شوید، و در جهنم جاودانه به سربرند، نه اینکه خطابی ، دنیایی باشد و از آینده کفار خبر دهد و بخواهد به این وسیله بر بطلان عبادت بتها ، و خدا گرفتن آنها استدال ند حرف «لام» یا برای تأکید تعدی، و یا به معنای « الی» است و از ظاهر سیاق بر می آید که خطاب مزبور هم شامل کفار میشود هم الهه آنان یعنی « شما و الهه شما وارد جهنم خواهید شد» و یا« شما و الهه شما » به سوی جهنم بر می گردید . (3)
در واقع هیچ تناقضی میان آیات ذکر شده نیست چون به هیچ عنوان آیاتی که فرمودید با این ارتباطی که ذکر کردید همخوانی ندارد بله مسیح پیش خداست و در آتش نسوخته ولی هیچ ارتباطی ندارد که او نیاز مانند پروردگار مورد پرستش واقع شود زیرا شرک برای خداوند از گناهان کبیره و غیرقابل بخشش می باشد و کفاری که برای خداوند همتا و شریک قائل شوند در قعر جهنم می سوزند.
منابع:
1- المیزان، ج5، ص 218.
2- همان، ج3،ص 298.
3- همان، ج14،ص426.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
مسأله رفع عیسی(ع) به آسمان را قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 55 آورده و فرموده « اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک و ارفعک الی » و خدای تعالی به طوری که ملاحظه می کنید اول «توفی» (گرفتن) را ذکر کرد و سپس بالا بردن را و این آیه شریفه به حسب سیاق، وقوع ادعای یهود را که او را کشتند و یا به دار زده اند نفی می کند و ظاهرش دلالت دارد بر اینکه همان شخصی را که یهود دعوی کشتن و به دار زدن او را دارند خدای تعالی با همان بدن شخصیتش به سوی خود بالا برده و از کید دشمن حفظ فرموده ، پس معلوم میشود عیسی (ع) را با بدن و رحوش به آسمان بالا برده نه اینکه مانند سایر انسانها روحش از کالبد جدا شده و به آسمان بالا رفته باشد، چون این احتمال چیزی است که با ظاهر آیه با در نظر گرفتن سیاق آن نمی سازد، چون اضرابی که در جمله « بل رفعه الله علیه » واقع شده با صرف بالا بردن روح عیسی بعد از مردنش نمی سازد و ساده تر بگوئیم: بالارفتن روح بعد از مردن هم در قتل هست و هم در آویخته شدن به دار و هم در مردن عادی، چون هر کسی که بمیرد روحش به عالم ارواح بالا می رود و دیگر معنا ندارد بفرماید: بلکه ما او را به سوی خود بالا بردیم» کلمه «بلکه» به ما می فهماند بالابردن عیسی باروحش وجسمش بوده پس این رفع خود نوعی تلخیص بوده که خدای عزوجل عیسی را به آن وسیله خلاص کرده و به همین وسیله او را از دست یهودیان نجات داد، حال فرق نمی کند که این تلخیص به وسیله قبض روح عیسی باشد یا نباشد و پای قتل و صلبی نیامده باشد بلکه به نحوی دیگر بوده باشد که ما آن را نمی شناسیم و یا آنکه با لقاء [دا زنده و باقی مانده باشد، به نحوی که ما از چگونگی آن سر در نمی آوریم این هر دو محتمال است و از نظر عقل محال نیست که خدای تعالی مسیح را گرفته به سوی خود بالا برده و نزد خود حفظش فرموده باشد و یا زندگی او را حفظ کرده به نحوی که با جریانهای عادی و معمولی نزد ما انسانها منطبق نبوده و این ماجرا از سایر ماجراهای معجزه آسائی که از خود عیسی (ع) واقع شد و قرآن کریم آنها را حکایت فرموده، مهم تر نمی باشد از ولادتش از مادری شوهر ندیده و سخن گفتن با مردم بعد از چند ساعت به دنیا آمدن عجیب تر نیست اگر برای مرده زنده کردن و سایر معجزات آن جناب و معجزات ابراهیم و موسی و صالح و سایر انبیاء (علیهم السلام) توجیهی علمی پیدا شده برای زنده به آسمان رفتن عیسی (ع) نیز پیدا میشود و هرگز علم عادی نمی تواند برای این گونه خوارق عادت توجیه پیدا کند، پس همه این معجزات مجرای واحدی دارند و دلیل بر وجود و وقوع آنها کتاب خدای عزیز است که دلالتش بر آن قابل انکار نیست مگر آنکه مثل بعضی از مردم خود را به زحمت بیندازی و با تأویل هائی آیات قرآنی را طوری تأویل کنی که به خیال خودت قانون علیت عمومی استثناء برندارد و خارق عادتی لازم نیاید. (1)
آل عمران 45- ( به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: « ای مریم خداوند تو را به کلمه ای (وجود با عظمتی ) از طرف خودش بشارت می دهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود، و از مقربان الهی است.
اول اینکه کلمه به چه معنا است؟ بعضی گفته اند: مراد از آن حضرت مسیح(ع) است ، به این اعتبار که انبیای قبل از مسیح و یا خصوص اسرائیلیان از انبیاء مردم را بشارت داده بودند به اینکه به زودی نجات دهنده بنی اسرائیل می آید، و صحیح است که خدای تعالی در چنین مورد بفرماید: مسیح همان کلمه ای است که قبلا گفتیم و نظیر این تعبیر رادر طهور موسی آورده لیکن این توجیه درست نیست برای اینکه هر چند با بشارتهای کتب عهدین می سازد ولی با قرآن کریم نمی سازد، چون قرآن کریم قبلا بشارت آمدن عیسی را نداده بود تا بگوئیم: «کلمه» در آیه به معنای آن بشارتی است که قبلا داده بود، بلکه قرآن، عیسی (ع) را بشارت آور معرفی نموده نه کسی که مردم از پیش بشارت آمدنش را شنیده باشند با سیاق جمله «اسمه المسیح» تناسبی ندارد، چون ظاهر این عبارت این است که لفظ مسیح نام خود کلمه است و یا به عبارت دیگر کلمه خود عیسی است نه نام ظهور او یا ظهور کلمه ای که قبلا به وسیله انبیاء وعده اش داده شده بود …(2)
انبیاء 98- شما و آنچه غیرخدا می پرستید، هیزم جهنم خواهید بود، و همگی در آن وارد می شوید.
ظاهرا آیات مورد بحث از خطابهای روز قیامت به کفار است که در آنها حکم شده به اینکه باید داخل داخل آتش شوید، و در جهنم جاودانه به سربرند، نه اینکه خطابی ، دنیایی باشد و از آینده کفار خبر دهد و بخواهد به این وسیله بر بطلان عبادت بتها ، و خدا گرفتن آنها استدال ند حرف «لام» یا برای تأکید تعدی، و یا به معنای « الی» است و از ظاهر سیاق بر می آید که خطاب مزبور هم شامل کفار میشود هم الهه آنان یعنی « شما و الهه شما وارد جهنم خواهید شد» و یا« شما و الهه شما » به سوی جهنم بر می گردید . (3)
در واقع هیچ تناقضی میان آیات ذکر شده نیست چون به هیچ عنوان آیاتی که فرمودید با این ارتباطی که ذکر کردید همخوانی ندارد بله مسیح پیش خداست و در آتش نسوخته ولی هیچ ارتباطی ندارد که او نیاز مانند پروردگار مورد پرستش واقع شود زیرا شرک برای خداوند از گناهان کبیره و غیرقابل بخشش می باشد و کفاری که برای خداوند همتا و شریک قائل شوند در قعر جهنم می سوزند.
منابع:
1- المیزان، ج5، ص 218.
2- همان، ج3،ص 298.
3- همان، ج14،ص426.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی