خانه » همه » مذهبی » آیا واسطه فیض بودن امام زمان در دنیا ریشه قرآنی هم دارد؟

آیا واسطه فیض بودن امام زمان در دنیا ریشه قرآنی هم دارد؟


آیا واسطه فیض بودن امام زمان در دنیا ریشه قرآنی هم دارد؟

۱۳۹۲/۰۴/۲۹


۱۴۴۸ بازدید

در این‌باره به مباحثی می‌توان اشاره کرد:

شفاعت

یکی از معارفی که قرآن در آیات فراوانی به آن اشاره کرده است، شفاعت است. شفیع، به معنای واسطه است. خداوند، میان خود و موجودات دیگر، شفیعان یا به اصطلاح واسطه‎هایی را قرار داده است. علامه طباطبایی، نویسنده المیزان، در بیان معنای شفاعت می‌گوید:

شفاعت، دو قسم است: تکوینی و تشریعی؛ شفاعت تکوینی، از تمام اسباب وجودی سر می‌‎زند و همه‎اسباب، نزد خداوند، شفیع هستند؛ چون، میان خدا و مسبب خود واسطه‎اند، اما شفاعت تشریعی که در دایره تکلیف و مجازات واقع است، خود، دو نوع است: شفاعت در دنیا و شفاعت در قیامت که باعث آمرزش گناهان و قرب به خدا می‌‎شود.[۱]

در این‌باره به مباحثی می‌توان اشاره کرد:

شفاعت

یکی از معارفی که قرآن در آیات فراوانی به آن اشاره کرده است، شفاعت است. شفیع، به معنای واسطه است. خداوند، میان خود و موجودات دیگر، شفیعان یا به اصطلاح واسطه‎هایی را قرار داده است. علامه طباطبایی، نویسنده المیزان، در بیان معنای شفاعت می‌گوید:

شفاعت، دو قسم است: تکوینی و تشریعی؛ شفاعت تکوینی، از تمام اسباب وجودی سر می‌‎زند و همه‎اسباب، نزد خداوند، شفیع هستند؛ چون، میان خدا و مسبب خود واسطه‎اند، اما شفاعت تشریعی که در دایره تکلیف و مجازات واقع است، خود، دو نوع است: شفاعت در دنیا و شفاعت در قیامت که باعث آمرزش گناهان و قرب به خدا می‌‎شود.[۱]

با توجه به این مطلب، آیاتی که در آ‌نها به شفاعت و سببیت اشاره شده است، واسطه فیض بودن را می‌‎رساند. البته این واسطه فیض بودن، شامل همه موجودات است که مصداق کامل آن، امامان هستند؛ چراکه آنان، از نظر قدرت وجودی و قرب به خداوند، از همه موجودات بالا‌تر هستند؛ خداوند می‌‎فرماید:

«سپس بر تخت [قدرت] قرار گرفت، و به تدبیر کار [جهان] پرداخت؛ هیچ شفاعت‌کننده‌ای، جز با اذن او نیست».[۲]
همچنین:

«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آن اوست. کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟ [بنابراین، شفاعتِ شفاعت‌کنندگان برای آنها که شایسته شفاعتند از مالکیت او نمی‌کاهد]».[۳]
در نگاه علامه طباطبایی، منظور از این دو آیه، شفاعت تکوینی است.[۴] در ذیل آیه دوم از امام صادق‌ علیه‌السلام نقل شده است که منظور از این شفیعان، ما هستیم.[۵]
پس هر خیر و خوبی که به ما می‌‎رسد، با شفاعت و وساطت و سببیت امامان است. وقتی دعا می‌‎کنیم، امامان، مریض ما را شفا می‌دهند؛ یعنی در حقیقت، آنان در عالَمِ تکوین تصرف می‌‎کنند و این بهبودی را از خداوند متعال می‌‎گیرند و این هم نوعی وساطت در فیض است. فرشتگان که در آیات فراونی، واسطه بین خداوند و موجودات دیگر معرفی شده‎اند، سجده بر انسان کامل می‌‎کنند و این خود، نشانه مقام بلند انسان کامل است. طبیعی است هر موجود قوی‎تر و نزدیک‎تر به خداوند است، سبب و واسطه میان خدا و موجودات پایین‎تر است؛ پس انسان کامل، واسطه میان فرشتگان و خداوند است و این واسطه‎بودن،‌‌ همان واسطه‌بودن در وجود و فیض هستی است.

نورانیت

خداوند، می‌‎فرماید:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ؛ خداوند، نور آسمان‎ها و زمین است.[۶]

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌گوید:

«ظهور اشیا به نور الهی، عین وجود یافتن آنهاست».[۷]

ادامه آیه می‌‎فرماید:

«مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوةٍ…؛ مثل نور خداوند همانند چراغ‎دانی است که…».

این آیه، ثابت می‌‎کند، نور خداوند، مَثَلی دارد و در روایت ذیل این آیه، مَثَل به اهل بیت تطبیق داده شده است.[۸] ‌

نیز خداوند می‌‎فرماید:

«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا‌؛ زمین به نور پروردگارش روشن شد».[۹]
در تفسیر این آیه، از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که «رب‌الارض»، یعنی امام الارض و منظور از «ربّها» در آیه، امام هر عصر است.[۱۰]

در زیارت جامعه کبیره نیز چنین آمده است:

«و اشرقت الارض بنورکم؛ زمین، به نور شما اهل‌بیت، روشن شد».

با توجه به این موارد، می‌‎توان نتیجه گرفت خداوند، خالق و به وجودآورنده همه موجودات است، اما این فیضِ وجود، به اذن‎الله، توسط امامان، به ماسوی‌‎الله می‌‎رسد؛ همان‌گونه که ربوبیت حضرت حق نیز از طریق امامان، تحقق می‌یابد.

—————————————————————————————

پی‌نوشت‌ها

۱. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱، ص۲۶۰.

۲. یونس: ۳؛ «ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ».

۳. بقره: ۲۲۵؛ «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ».

۴. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱، ص۲۴۲.

۵. البرهان، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۵۱۶.

۶. نور: ۳۵.

۷. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۱۶۸.

۸. ر.ک: تفسیر قمی، ج۲، ص۱۰۲.

۹. زمر: ۶۹.

۱۰. ر.ک: تفسیر قمی، ج ۲، ص ۲۵۳.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد