تمام علمای شیعه و بعضی از بزرگان اهل تسنن مانند ابن ابی الحدید شارح نهجالبلاغه و قسطلانی در ارشادالسادی وزینی دحلان در حاشیه سیره حلبی ابوطالب را از مؤمنان اسلام میدانند کسی که با تمام وجود از پیامبر اسلام دفاع میکرد و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون پسر در برابر وجود پیامبر اسلام قرار داده است . ابوطالب قبل از بعثت پیامبر اکرم (ص) به خوبی میدانست که برادرزادهاش به مقام نبوت خواهد رسید چرا که مورخان نوشتهاند در سفریکه ابوطالب با کاروان قریش به شام رفت برادرزاده دوازده سالهاش را نیز همراه خود برد در این کاروان با راهبی به نام بحیرا که سالیان درازی در صومعه مشغول عبادت بود برخورد کردند و بحیرا گفت که این طفل آینده درخشانی دارد و این همان پیامبری است که کتابهای آسمانیاند رسالت و نبوتش خبر دادهاند و من تمام خصوصیات او را در کتاب خواندهام .ابوطالب پیوسته پیامبر (ص) را یاری میداد و از او دفاع میکرد و هر آزار و سختی را در راه خشنودی او تحمل مینمود و همیشه تلاش میکرد تا او را شادمان و خشنود بدارد و در این میان قریش پیوسته عموی بزرگوار را در تنگنا قرار میدادند و اما ایشان همه سختگیریها را به جان پذیرا میشد تا رفتاری از او سر نزند که برادرزاده اش را در مشکل قرار دهد ، او همه سرزنشهای مردم را میپذیرفت تا ملاحت و سرزنشی متوجه محمد (ص) نشود . به نظر نویسنده اگر ابوطالب آن سان که علی (ع) و حمزه ایمان آورده بودند علناً اعلام مسلمانی میکرد نمیتوانست آنچنان که در حال آشکار نکردن ایمان ، از رسول خدا (ص) و اصحاب ایشان دفاع میکرد حمایت کند و قریش را از آزار آنان بازدارند چرا که در این صورت مشرکان او را نیز در ردیف دشمنان خود قرار میدادند و نمیتوانست سپری برای محمد (ص) باشد .
ابوطالب کسی بود که از حق حمایت میکرد و در راه آن هر سختی را پذیرا بود ، چرا که خود ایشان پذیرفت که خود و بنیهاشم و بنی مطلب در محرومیت به سو ببرند و در تأمین مایحتاج زندگی و خوراک روزانه در زمانی که در شعب ابیطالب بروند و آنها سخت گرفته شود . هر چند ابوطالب چنین موضعی را با سربلندی در راه اعتلای کلمه حق اختیار کرد اما پا به پای آن به دین حق در نیامد و یا حداقل ظاهراً ، دین نپیوست و یکی از انگیزههای ابوطالب میگویند که محبت او به محمد بود نه فقط تعصب قبیلهای و قریش وجود ابوطالب را تضمین برای خود و ارتباط خویش با پیامبر (ص) به منظور تأثیر گذاشتن در او بوسیله عمویش که پیشوای مکه بود میدید و محبت ابوطالب نسبت به رسول خدا و برای خشنودی او و در راستای همین محبت کلمه توحید را بر زبان میآورد و دعوت او تصدیق و باور داشت . ابوطالب هرگز مشرک نبود و او گفتههای شرکآمیز قریش را رد میکرد و به تأیید محمد (ص) میپرداخت . او از توحید و موحدان حمایت میکرد و همانگونه که مؤمنان راستین آزار میدیدند آزار دید . و او خود تصریح کرد که محمد (ص) راستگوی است .
ابن کثیر میگوید : ایشان پیوسته ما آنچه از گفتار و کردار در توان و آنچه از مال دهان در اختیار داشت مردم را از آزار رساندن رسول خدا (ص) و اصحابش بازمیداشت . او هرگز مشرک نبود چرا که مشرک کسی است که بت میپرستد و آن را شریک خدا قرار میدهد،
در حالی که گفتهها و عملکردها و مواضع ابوطالب گویای این حقیقت است که او پرستش بتان را امری باطل و نادرست میدید و هر بار که قریش ابوطالب را تهدید او با آنان به نرمی سخن میگفت حقانیت پیامبر را باور داشته ، هر چند روی ملاحظاتی برزبان جاری نمیکرد و ما میدانیم که ایمان به قلب است و زبان جنبه طریقت وارد و در بعضی از احادیث اسلامی، وضع ابوطالب ، اصحاب کهف تشبیه شده است که ایمان در دل داشتند هر چند قدرت اظهار آن را نداشتند . از همه اینها گذشته تاریخ زندگی ابوطالب و فداکاری عظیم او نسبت به پیامبر و علاقه شدید ایشان به پیامبر و اصحاب ایشان تا آنجا بود که سال مرگش را عام الحزن ( سال اندوه ) نام نهادند ، همه نشان میدهد که او تا آنجا به محمد و رسالتش ایمان داشت که هرگونه سختی و شکنجه را تحمل میکرد . و دفاع او از محمد (ص) به صورت دفاع یک مؤمن خالص و عاشق پاکباخته و سرباز فداکار از جان گذشته بود .
و با این اوصاف چقدر غفلت و بیخبر و ناسپاسی و ظلم است که گروهی اصرار داشتهاند که این موحد مخلص را مشرک از دنیا ببرند . و به قول نویسنده کتاب الغدیر ‹‹ ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلائی تاریخ را در باره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده میگود : هرگاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام به جای نمیماند و قدر است نمیکرد . ابوطالب در مکه به یاری پیامبر (ص) شتافت و علی (ع) در یثرب در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ ( که به جای ایشان در بستر خوابیدند ) فرو رفت ! .
منابع :
1ـ الغدیر ، ابن ابی الحدید شارح نهجالبلاغه .
2ـ یکصد و هشتاد و پرسش و پاسخ از تفسیر نمونه ،ناصر مکارم شیرازی ، تدوین جمعی از فضلاء حوزه علمیه قم .
3ـ تفسیر نمونه ،ج 16 ، تفسیر صافی.
4ـ محمد ابوزهره ، خاتم پیامبران ، ج دوم ، ترجمه حسین صابری .
5ـ سیره رسول الله (ص) ، دکتر عباس زریاب.
6ـ تاریخ پیامبر اسلام ، محمد ابراهیم آیتی، تجدید نظر و کوشش دکتر ابوالقاسم گرجی .
7ـ تلخیص از سیره ابن هشام ،ج 1 .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
ابوطالب کسی بود که از حق حمایت میکرد و در راه آن هر سختی را پذیرا بود ، چرا که خود ایشان پذیرفت که خود و بنیهاشم و بنی مطلب در محرومیت به سو ببرند و در تأمین مایحتاج زندگی و خوراک روزانه در زمانی که در شعب ابیطالب بروند و آنها سخت گرفته شود . هر چند ابوطالب چنین موضعی را با سربلندی در راه اعتلای کلمه حق اختیار کرد اما پا به پای آن به دین حق در نیامد و یا حداقل ظاهراً ، دین نپیوست و یکی از انگیزههای ابوطالب میگویند که محبت او به محمد بود نه فقط تعصب قبیلهای و قریش وجود ابوطالب را تضمین برای خود و ارتباط خویش با پیامبر (ص) به منظور تأثیر گذاشتن در او بوسیله عمویش که پیشوای مکه بود میدید و محبت ابوطالب نسبت به رسول خدا و برای خشنودی او و در راستای همین محبت کلمه توحید را بر زبان میآورد و دعوت او تصدیق و باور داشت . ابوطالب هرگز مشرک نبود و او گفتههای شرکآمیز قریش را رد میکرد و به تأیید محمد (ص) میپرداخت . او از توحید و موحدان حمایت میکرد و همانگونه که مؤمنان راستین آزار میدیدند آزار دید . و او خود تصریح کرد که محمد (ص) راستگوی است .
ابن کثیر میگوید : ایشان پیوسته ما آنچه از گفتار و کردار در توان و آنچه از مال دهان در اختیار داشت مردم را از آزار رساندن رسول خدا (ص) و اصحابش بازمیداشت . او هرگز مشرک نبود چرا که مشرک کسی است که بت میپرستد و آن را شریک خدا قرار میدهد،
در حالی که گفتهها و عملکردها و مواضع ابوطالب گویای این حقیقت است که او پرستش بتان را امری باطل و نادرست میدید و هر بار که قریش ابوطالب را تهدید او با آنان به نرمی سخن میگفت حقانیت پیامبر را باور داشته ، هر چند روی ملاحظاتی برزبان جاری نمیکرد و ما میدانیم که ایمان به قلب است و زبان جنبه طریقت وارد و در بعضی از احادیث اسلامی، وضع ابوطالب ، اصحاب کهف تشبیه شده است که ایمان در دل داشتند هر چند قدرت اظهار آن را نداشتند . از همه اینها گذشته تاریخ زندگی ابوطالب و فداکاری عظیم او نسبت به پیامبر و علاقه شدید ایشان به پیامبر و اصحاب ایشان تا آنجا بود که سال مرگش را عام الحزن ( سال اندوه ) نام نهادند ، همه نشان میدهد که او تا آنجا به محمد و رسالتش ایمان داشت که هرگونه سختی و شکنجه را تحمل میکرد . و دفاع او از محمد (ص) به صورت دفاع یک مؤمن خالص و عاشق پاکباخته و سرباز فداکار از جان گذشته بود .
و با این اوصاف چقدر غفلت و بیخبر و ناسپاسی و ظلم است که گروهی اصرار داشتهاند که این موحد مخلص را مشرک از دنیا ببرند . و به قول نویسنده کتاب الغدیر ‹‹ ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلائی تاریخ را در باره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده میگود : هرگاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام به جای نمیماند و قدر است نمیکرد . ابوطالب در مکه به یاری پیامبر (ص) شتافت و علی (ع) در یثرب در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ ( که به جای ایشان در بستر خوابیدند ) فرو رفت ! .
منابع :
1ـ الغدیر ، ابن ابی الحدید شارح نهجالبلاغه .
2ـ یکصد و هشتاد و پرسش و پاسخ از تفسیر نمونه ،ناصر مکارم شیرازی ، تدوین جمعی از فضلاء حوزه علمیه قم .
3ـ تفسیر نمونه ،ج 16 ، تفسیر صافی.
4ـ محمد ابوزهره ، خاتم پیامبران ، ج دوم ، ترجمه حسین صابری .
5ـ سیره رسول الله (ص) ، دکتر عباس زریاب.
6ـ تاریخ پیامبر اسلام ، محمد ابراهیم آیتی، تجدید نظر و کوشش دکتر ابوالقاسم گرجی .
7ـ تلخیص از سیره ابن هشام ،ج 1 .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی