به رابطه جنسی مردان با یکدیگر لواط گفته می شود که شرایط و احکام آن در جای خود بیان شده است.
از نظر اسلام هر انسانی تنها می تواند با جنس مخالف خود آنهم از طریقه ازدواج شرعی با شرایطی که در جای خود بیان شده است رابطه جنسی داشته باشد و داشتن هر گونه رابطه جنسی (لواط و غیر آن) با همجنس خواه در بین زنان[1]یا در بین مردان باشد حرام است.
اما در باره داشتن گوشواره در گوش، باید گفت: اگر در بین مردم یک جامعه، استفاده از گوشواره زینت مختص به زنان محسوب گردد، استفاده از آن برای مردان حرام است[2]، ولی آیا این دلیل هم جنس بازی است یا نه؟ باز نمی توان یک حکم قطعی صادر کرد؛ زیرا ممکن است در بعضی از عرف ها و مکانها، این کار علامت هم جنس بازی تلقی شود، بهر حال به صرف این کار نمی توان کسی را متهم کرد و در صورت نیاز باید تحقیق نمود.
فردی که همجنس باز است اگر مرتکب این عمل قبیح شود کار حرام و گناهی انجام داده است که می تواند توبه کرده و با ازدواج صحیح شرعی به مسیر صحیح زندگی برگردد.
بهرحال اگر توبه نکند و این عمل او در دادگاه ثابت شود، در صورتی که مرد مرتکب لواط یا زن مرتکب سحق شده باشد حد لواط یا حد سحق (مساحقه) بر آنان جاری می شود و اگر رابطه جنسی شان کمتر از لواط و مساحقه باشد تعزیر می شوند.
برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به:
1. نمایه: احکام لواط، سؤال شماره 3190 (سایت: 3440).
2. نمایه: منظور از لواط کردن چیست، سؤال شماره 2829 (سایت: 3061).
3. نمایه: آثار وضعی لواط، سؤال شماره 1647 (سایت: 1657).
4. نمایه: استمناء و تغییر جنسیت، سؤال شماره 3011 (سایت: 3272).
5. نمایه: اسلام و ارتباط سالم بین دختر و پسر، سؤال شماره 1044 (سایت: 1110).
[1]
.
هم چنین سحق یا مساحقه شهوت رانى (
همجنس بازی
) زنان با یکدیگر است. هر گاه چهار شاهد عادل شهادت دادند که :”ما دیدیم یکی فرج خود را بر فرج دیگری گذاشته بود” به هر کدام صد تازیانه زده می شود و اگر سه بار حد تکرار شد عقوبت بار چهارم کشتن است. حد سحق و لواط ساقط مىشود اگر پیش از ثبوت توبه کنند اما پس از ثبوت توبه کنند حد ساقط نمىشود و همچنین اگر دو زن برهنه در یک بستر بخوابند و بیگانه باشند تعزیرشان باید کرد پس از دو بار تعزیر بار سوم حد باید زد حد سحق از حد لواط و زنا خفیفتر است.” نک: مقالات فقهیة، ص260؛ فقه الإمام الصادق علیه السلام، ج6، ص: 269؛ مبانی تحریر الوسیلة، ج2، ص: 385 ؛ علامه حلی ، ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ج2، ص: 737.
[2]
. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج1، ص 468.