۱۳۹۳/۰۷/۲۸
–
۸۹۴ بازدید
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز قبل از پاسخ به سوال حضرتعالی باید نکته ای را به عنوان مقدمه بیان کنیم. مقدمه : در میان علوم و معارف بشری، شاید بتوان گفت تاریخ از جمله ی مناقشه برانگیزترین آنها به شمار می آید. هنگامی که در برابر کتاب ها و مقالات تاریخی قرار می گیریم، نخستین مساله ای که برایمان مطرح می شود، میزان صحت و سقم مدعیات مندرج در آنهاست.
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز قبل از پاسخ به سوال حضرتعالی باید نکته ای را به عنوان مقدمه بیان کنیم. مقدمه : در میان علوم و معارف بشری، شاید بتوان گفت تاریخ از جمله ی مناقشه برانگیزترین آنها به شمار می آید. هنگامی که در برابر کتاب ها و مقالات تاریخی قرار می گیریم، نخستین مساله ای که برایمان مطرح می شود، میزان صحت و سقم مدعیات مندرج در آنهاست. بدیهی است برای پی بردن به این مساله راه ها و شیوه های خاصی وجود دارد از جمله بررسی اسناد و شواهد و قرائن، ملاحظه ی دیدگاه های گوناگون و بلکه معارض درباره ی یک رویداد خاص، ارزیابی منطقی مدعیات و بررسی هماهنگی یا عدم هماهنگی میان آنها و … . تمام این مسائل ما را به یک نکته رهنمون می سازد و آن اینکه تاریخ عرصه ای است که باید با حزم و احتیاط فراوان در آن گام برداشت. در مجموعه ی عظیمی که تحت عنوان تاریخ شناخته می شود ، مقوله ی خاطرات از جایگاه خاصی برخوردار است. اندک دقتی در ماهیت خاطرات ما را به این مطلب می رساند که در مواجهه با کتاب های تاریخی که در قالب خاطرات نگاشته شده اند باید با دقت و اهتمام مضاعفی برخورد نمود. چه تضمینی وجود دارد که یک فرد در بیان و نگارش خاطرات خویش، پا از جاده ی انصاف و احیانا صداقت بیرون نگذارده و در جهت ارائه تصویری مثبت از خود و همراهانش و ترسیم چهره ای منفی از دیگران دست به تحریف ما وقع نزده باشد؟ از کجا معلوم که یک فرد تمام حقیقت را گفته باشد و نه بخشی از آن را؟ آیا بزرگ نمایی یا کوچک نمایی در بیان خاطرات یک فرد صورت نگرفته است؟ و ده ها نمونه از این دست سوالات و احتمالات را می توان درباره ی خاطرات مطرح ساخت که مجموعه این مسایل به خواننده گوشزد می کند در مواجهه ی با خاطرات نباید شرط احتیاط را از دست داد. یکی از مهم ترین و برجسته ترین سوالاتی که درباره ی کتاب های به اصطلاح خاطرات تاریخی مطرح است در ارتباط با ادعا هایی است که خاطره نگار درباره ی افراد مختلف مطرح می کند. در بسیاری از موارد مشاهده می شود که در کتاب های خاطرات، اقدامات و فعالیت ها و اقوالی به اشخاص خاصی نسبت داده می شود که طبعا خاطره نگار برای اثبات مدعیات خود در این زمینه باید به ارائه ی اسناد و مدارک قابل قبول بپردازد. بدیهی است هر چه میزان مطالبی که خاطره نگار – به هر دلیل – از ارائه سند یا شاهد معتبر درباره ی انها خودداری می کند یا از ارائه ی سند در آن زمینه ناتوان است، بیشتر باشد ، خاطرات وی از حالت مستند به حالت شخصی سوق پیدا کرده و در نتیجه میزان اعتبار آن به شدت تنزل پیدا می کند. بعد از بیان این مقدمه ی لازم و ضروری ، در چند گام به بررسی آنچه که شما در رابطه ی با نقل قول فوق از آیت الله بروجردی مطرح نموده اید، می پردازیم. گام اول : لازم است متذکر گردیم که به علت عدم دسترسی به کتاب فوق ، وجود چنین مطلبی در آن کتاب را مفروض گرفته و با فرض اینکه چنین مطلبی در آن کتاب از قول آیت الله بروجردی نقل شده است به بررسی این نقل قول می پردازیم. گام دوم : مسئله پیوند دین و سیاست، از موضوعات اساسى دین مبین اسلام و مورد اتفاق علما و بزرگان دینى است که هم در اندیشه و هم در عمل بر آن تأکید داشته اند. البته در بررسى میزان فعالیت هاى سیاسى علما، باید به این مهم توجه داشت که این موضوع، با عوامل مختلفى نظیرتوانایى هاى اشخاص، شرایط محیطى و میزان احساس نیاز ، اهم و مهم کردن مسایل و… در ارتباط است. از این رو در بررسى و ارزیابى میزان عملکرد بزرگان دین همواره مى بایست به این عوامل توجه دقیق نمود. اما فارغ از اقدام عملی برای تشکیل حکومت اسلامی باید بگوییم از منظر تئوریک اساسا تشکیل حکومت اسلامى در عصر غیبت با محوریت ولى فقیه جامع الشرایط، از منظر فقهى و اندیشه اسلامى، از سابقه طولانى در آموزه هاى اصیل دینى و دیدگاههاى اندیشمندان اسلامى برخوردار مى باشد. فقهاى بزرگى همچون صاحب جواهر ره، محقق کرکى ومرحوم نراقى و مرحوم امام و بسیارى دیگر ازفقها در آثار خویش با استناد به ادله عقلى و نقلى، به اثبات و ضرورت ولایت فقیه و درنتیجه لزوم تشکیل حکومت اسلامی پرداخته اند. اما در ارتباط با موضوع پرسش شما باید بگوییم، فارغ از فعالیت های سیاسی آیت الله بروجردی که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد گردید، ایشان از منظر تئوریک و اجتهادی قائل به ولایت فقیه بوده اند. حضرت آیت الله بروجردى ره در مورد ولایت فقیه با استناد به ادله عقلى ضرورت حکومت و ولایه فقیه را به اثبات رسانده و معتقدند: « اگر حتى دلالت روایات بر ولایت فقیه را ناتمام بدانیم، از طریق استدلال عقلى نیز مى توان آن را اثبات نمود». ایشان این گونه استدلال نموده اند که : « اولا، انسان نیازهاى اجتماعى دارد ثانیا، دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیارى از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجراى آن احتیاج به رهبرى دارد و اجراى ان را به مسلمان تفویض نموده است ثالثا، امامان معصوم که شیعیان خویش را از رجوع به طاغوتها و قضات جور بر حذر داشته اند، به یقین فردى را به عنوان مرجع برگزیده اند، آن هم براى رفع خصومتها، تصرف در اموال غایبان و قاصران، دفاع از حوزه اسلام و دیگر امور مهمى که شارع راضى به ترک و اهمال آنها نیست. رابعا، تعیین و نصب مرجع از سوى آنان منحصر در فقیه جامع الشرایط است زیرا هیچ کس قائل به نصب غیر فقیه نشده است. بنابر این امر دائر بین عدم نصب و نصب فقیه عادل است و چون بطلان فرض اول روشن است از این رو نصب فقیه قطعى است و مقبوله عمربن حنظله نیز در شمار شواهد و مویدات خواهد بود.» (سید محمد حسین طباطبایى بروجردى، البدر الزاهر، تقریرات مباحث آیت الله بروجردى، قم: دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه، ص 52) با این توصیف مشخص می گردد که آیت الله بروجردی – با توجه به نظر فقهی شان در باب ولایت فقیه، – اساسا نمی توانند با استقرار نظام دینی مخالف باشند، آن هم با چنان استدلال سخیفی که در نقل مذکور در پرسش بدان اشاره گردیده است. اساسا اگر استدلال مذکور پذیرفته شود می بایست تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیر المومنین امام علی (علیه السلام) نیز مورد خدشه قرار گرفته و این اشکال را به آنان نیز وارد نمود. گام سوم : حال که دامنه ی سخن به اینجا کشید مناسب به نظر می آید نکاتی درباره ی نحوه عملکرد آیت الله بروجردى(ره) پیرامون مسائل سیاسى جامعه خویش نیز خالی از لطف نباشد. گفتنى است که یکى از مهمترین مؤلّفه هایى که در تصمیم گیرى یک مرجع مذهبى براى برخورد با مفاسد و مظالم دستگاه حکومتى بسیار مؤثر است، مناسب بودن شرایط محیطى و اوضاع اجتماعى و فرهنگى جامعه است. شواهد و قرائنى بسیار زیادى حاکى از آن است که دخالت گسترده و سرنوشت ساز در سیاست نظیر اقدام حضرت امام (ره) در مقابل رژیم پهلوى، در زمان ایشان براى برپایى قیام همه جانبه علیه رژیم وجود نداشت. به علاوه انحرافات رژیم در آن زمان به اندازه زمان قیام امام (ره) نبود و هر چه زمان مى گذشت، انحرافات شاه نیز بیش تر مى شد. به همین جهت مى بینیم امام (ره) تا سال 1342 رسما و به صورت علنى در مقابل رژیم شاه، قیام نکردند و بیشتر با نصیحت اصلاح شاه نوشتند و وقتى که انحرافات و استبداد شاه، فزونى گرفت، مبارزه جدى را در پیش گرفتند. البته مطلب یاد شده به این معنا نیست که آیت الله بروجردى هیچ اقدامى علیه رژیم انجام ندادند بلکه بر عکس یکى از عوامل تعیین کننده پیروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى را فراهم آوردند و آن تثبیت و گسترش نقش محورى، مرجعیت در جامعه اسلامى بود. علاوه بر این آیت الله بروجردى در واقعه مشروطه از نزدیکان مرحوم آیت الله خراسانى بود و به خوبى مى دانست که پس از رخنه ایادى بیگانه در امر مشروطیت و شهادت شیخ فضل الله نورى، مرحوم آخوند چگونه از اقدامات خود پشیمان شده و از دخالت در امور سیاسى هراس داشت. آیت الله بروجردى (ره) در این باره مى فرماید: «از آن موقع که دیدم مرحوم استاد آخوند و مرحوم نائینى که آن هم زحمت در تأسیس و تداوم کار مشروطه محتمل شده بودند… حالت وسوسه اى براى من پیدا شده است که تایک واقعه سیاسى پیش مى آید، از اقدام فورى حتى الامکان پرهیز مى کنم. مبادا کارى به زیان مسلمین انجام گیرد. خیلى ها به این وسوسه و اضطراب من در امر سیاست ایراد مى گیرند ولى من هم نمى توانم جز این رفتارى داشته باشم». با وجود عوامل یاد شده، آیت الله بروجردى هرگاه احساس مى کرد خطر جدّى، اسلام و مسلمین را تهدید مى کند، موضعى تند مى گرفت و اقدامات لازم را انجام مى داد که در ذیل به بعضى از آنها اشاره مى شود:. 1. هرگاه به ایشان خبر مى رسید که رژیم شاه در صدد است با تحریک بیگانگان، به اقداماتى مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است بزند، چند بار هشدار مى داد مبنى بر این که اگر کارهاى پشت پرده عملى شود، من از کشور خارج خواهم شد. رژیم شاه نیز از بیم عکس العمل مردم، دست نگاه مى داشت تا پس از رحلت آن مرحوم نیات شوم خود را عملى سازد. باز این رو بعد از رحلت ایشان در سال 1340 ش، رژیم در سال 1341 در لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى، قید قسم به قرآن و شرط اسلام و ذکوریت را برداشت و…. 2. اقدامات فرهنگى ایشان در جهت مبارزه با مفاسد رژیم شاه عبارت بود از: الف) الزامى کردن درس تعلیمات دینى در برنامه هاى درسى دانش آموزان ب) مبارزه با مظاهر آتش پرستى ج) مباره علیه بهایى ها د) تأسیس مدارس دینى و احداث مساجد و…. 3 .ایشان در مقابل وضعیت فرهنگى و اجتماعى مسلمانان جهان نیز بسیار حسّاس بود و اقدامات اساسى انجام دادند مانند: الف) تلاش و کوشش رسمى براى وحدت مسلمانان با تأسیس و توسعه دار التقریب مصر ب) پس از تشکیل دولت اسرائیل در دى ماه 1326 ه. ش و آغاز نخستین جنگ اعراب و اسرائیل، طى تلگرافى (به زبان عربى) ضمن محکوم کردن اقدامات صهیونیست ها، براى پیروزى اعراب مسلمان در جنگ، دعا نمودند. ج) تأسیس مسجد هامبورگ در آلمان و… نتیجه آنکه آیت الله بروجردى هم معتقد به پیوستگى دین و سیاست بودند و هم اینکه تا آنجا که توان داشتند و شرایط را مساعد مى دیدند به این اصل مهم اسلامى عمل نمودند. براى اطلاع بیشتر ر. ک:. 1 على دوانى، نهضت روحانیون ایران، ص 25، و 562. 2 حجه الاسلام فلسفى، خاطرات و مبارزات، ص 180. 3 جمعى از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج 2، ص. 78 در پایان مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم.