طلسمات

خانه » همه » مذهبی » آیت الله خامنه ای حلقه اتصال نسل های پیشین و پسین انقلاب با نسل سوم

آیت الله خامنه ای حلقه اتصال نسل های پیشین و پسین انقلاب با نسل سوم

آیت الله خامنه ای حلقه اتصال نسل های پیشین و پسین انقلاب با نسل سوم

امروز بیست و دو سال از ولایت رهبر فرزانه و اندیشمند بر انقلاب و ملت انقلابی می گذرد، آیت الله خامنه ای را می توان حلقه اتصال نسل های پیشین و پسین انقلاب اسلامی با نسل سوم دانست.

خبرگزاری شبستان: در تقویم سیاسی جمهوری اسلامی ایران پانزدهم خرداد ماه جلوه گاه حماسه ای خونین و پرافتخار برای نسلی است که با خون خود نهال انقلاب را آبیاری کرده و به ثمر نشاندند؛اما در این روز تاریخی ملت و انقلاب بار دیگر در معرض امتحانی بزرگ قرار گرفتند و تصمیمی سرنوشت ساز اتخاذ کردند. پانزدهم خرداد سال 68 ،یعنی یک روز پس از درگذشت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ،آیت الله خمینی(ره) ،آن روز سرنوشت سازی بود که سکان ولایت و رهیری انقلاب از سوی خبرگان رهبری به آیت الله سید علی خامنه ای واگذار شد و امروز بیست و دو سال از ولایت آن رهبر فرزانه و اندیشمند بر انقلاب و ملت انقلابی می گذرد.

آیت الله خامنه ای را می توان حلقه اتصال نسل های پیشین و پسین انقلاب اسلامی با نسل سوم دانست ؛چرا که با علاقه قلبی و ایمانی باطنی به نسل جوان کشور و ارتباطی عمیق با آنها ،برای ایشان پیام آور روزهایی است که سربازان کنونی انقلاب یا در گهواره ها بوده اند و یا هنوز به دنیا نیامده بودند.

نسل سومی ها به یاد نمی آورند که مسیر زندگی چگونه و از چه راهی وی را به ولایت امت انقلابی رسانده است و شاید کوچکترین اطلاعی از آنهمه رنج و مجاهدت در راه انقلاب از سوی فردی که به گفته خویش “از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى (ره) است “،نداشته باشند.بنابراین در این روز بزرگ که شوق انتخاب جانشینی شایسته برای رهبر فقید انقلاب مرهمی است بر زهر جانکاه درگذشت بزرگ مرد تاریخ ایران شایسته است تا با نگاهی به زندگی نامه سیاسی آیت الله خامنه ای گوشه ای هر چند اندک از مجاهدت ها و از خودگذشتگی های وی را در راه آبادی این مرز و بوم و سرافرازی ملت شریف ایران بازگو کنیم.

نخستین بارقه های سیاسی

بنا بر اظهار خود آیت الله خامنه ای،نخستین بارقه های مبارزات سیاسی در وی از سال 31 و از سوی مبارز بزرگ و شهید راه اسلام سید مجتبی نواب صفوی در ذهن و روح وی روشن شده است؛همان زمانی که آیت الله خامنه ای در مدرسه سلیمان خان مشهد همراه با سایر طلاب جوان مشغول فراگیری علوم دینی و اسلامی بوده اند و شهید نواب صفوی در آن زمان با حضور در این شهر و ایراد سخنرانی با موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى و فریب و نیرنگ شاه و انگلیس و دروغگویى آنان به ملـّت ایران،برای بیداری مردم و مبارزه علیه طاغوت تلاش می کردند.آیت الله خامنه ای با اشاره به این واقعه تاریخی و سرنوشت ساز در زندگی خود می گوید: «همان وقت جرقه هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

ورود به صحنه مبارزات سیاسی

زمان ورود ایشان به صحنه مبارزات سیاسی به سال 41 بر می گردد؛یعنی درست در همان زمانی که در قم شاهد آغاز حرکت اعتراض آمیز امام خمینی علیه سیاست های ضداسلامی و بیگانه پسند محمدرضا شاه پهلوی بودند و این آغاز راهی بود که 16 سال به طول انجامید تا به مقصد رسید.16 سال فراز و نشیب ،تبعید،زندان و شکنجه نا مسیر سبز انقلاب در راه بود و وی بی آنکه بداند این فراز و نشیب تا چند سال به طول می انجامد تنها در اندیشه رسیدن به مقصد راه می پیمود و مجاهدت می کرد. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمینى (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه رژیم پهلوى و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

ادامه بازداشت ها

آیت الله خامنه ای در این فراز و نشیب 16 ساله شش بار رنج حبس در زندان های ساواک را به جان و دل خرید و فصل ختام این روزهای سخت زندان ،تبعید وی به مدت سه سال به سخت ترین تبعیدگاه های آن زمان یعنی ایرانشهر

بود.

در بهمن 1342 – رمضان 1383- آیت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان بویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاستهاى شیطانى و آمریکایى رژیم پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

حالا دیگر روح و جان این روحانی جوان با زندان و سختی های شکنجه انس گرفته است و وی دیگر از هیچ زخمه ای در راه رسیدن به مقصد نمی هراسد.حالا می داند که باید دیگران را نیز بیش از قبل آگاه کند و به راه آورد…خمینی سرباز می خواهد و انقلاب تازه در ابتدای راه است.اکنون خامنه ای که خود را شاگرد فقهی ،اصولی و انقلابی امام خمینی میداند خود در زمره استادانی قرار می گیرد که ترویج راه حق را مهمترین رسالت خود می داند.

کلاسهاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى گردند.

وی درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد:«از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بیمناک است و نمى تواند بپذیرد که فعالیّـت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره درسهاى عمومى تفسیر و کلاسهاى مخفى ایدئولوژى و… گسترش بیشترى پیدا کرد».

در بین سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسیر و ایدئولوژى آیت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل می شد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان مى آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آیت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانى زندان بودند. در این مدت در سلولى با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختى هایى که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهاى سابق را به ایشان ندادند.

حالا دیگر زندان هم نمی تواند راه را بر این روحانی ثابت قدم ببندد و ساواک در نقشه های شوم خود امیدوار است تا با دور کردن این روحانی استوار وی را از ادامه فعالیت هایش بازدارد.لذا در اواخر سال 1356، آیت الله خامنه اى را دستگیر و براى مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از شانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند. آیت الله خامنه ای رفته رفته به پایان این مسیر نزدیک می شد و میدانست که پیروزی در یک قدمی او و سایر همرزمانش است.

درآستانه این پیروزى ، پیش از بازگشت امام خمینى از پاریس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصیت هاى مبارزى همچون شهید مطهرى، شهید بهشتى، هاشمى رفسنجانى و… از سوى امام خمینى در ایران تشکیل گردید، آیت الله خامنه اى نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهرى «ره» به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

آغاز راهی تازه

حالا دیگر طعم شیرین پیروزی، تلخی های ناگوار زندان و شکنجه را از یاد این مرد مبارز برده بود بی آنکه بداند در این راه تازه ای که در آن گام نهاده است چه فرازها و نشیب های جدیدی در انتظار او و انقلاب است.

وی پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظیر و بسیار مهّم بودند…فاصله زمانی سال های 57 تا خرداد ماه 68 شاید میدانی بود برای نیرومند سازی شخصیت سیاسی این انسان مجاهد در صحنه عمل.حالا دیگر می توانست در پست های دولتی و انقلابی خود را به معرض آزمایش بگذارد و برای مسئولیتی بسیار مهم آماده شود. پایه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتى، شهید باهنر، هاشمى رفسنجانى و… در اسفند 1357 ،معاونت وزارت دفاع در سال 1358،سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در سال 1358،امام جمعه تهران، 1358،نماینده امام خمینی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359. نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.

حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت هاى شیطانى و بزرگ ازجمله آمریکا و شوروى سابق،ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران،ریاست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجایى دومّین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حکم تنفیذ امام خمینى (قدس سره) به مقام ریاست جمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال 1364 تا 1368 براى دوّمین بار به این مقام و مسؤولیت انتخاب شدند.ریاست شوراى انقلاب فرهنگی، 1360، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366، ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368مهمترین رویدادهای سیاسی زندگی آیت الله خامنه ای تا قبل از سال 68 به شمار می رود.

امتحان بزرگ

15 خرداد ماه 68…درست 26 سال پس از واقعه 15 خرداد 42… امتحان بزرگتری در راه است که بزرگترین مسئولیت و مهمترین نقش در این آزمون الهی اینبار بر عهده شاگرد خلف امام خمینی (ره) واقع می شود.مردم و انقلاب از روز گذشته غرق در عزا و ماتم از دست دادن رهبر کبیر خود ،بزرگ مرد اندیشمند انقلاب ،امام خمینی هستند…اما همگان می دانند که در این برهه حساس تاریخی که دشمنان از هر سو در کمین دستاورد ملت شریف و انقلابی ایران اسلامی هستند جامعه نمی تواند بدون پیشوا به مسیر انقلابی خود ادامه دهد…از سوی دیگر در این روزهای سرد و سیاه بی امام وصیت نامه رهبر شریف انقلاب باید هر چه سریعتر قرائت شود تا ملت پس از این واقعه دردناک تکلیف اینده خود را بداند…اما چه کسی و با چه امیدی می تواند دیدگان را بر دست نوشته مردی بدوزد که حالا دیگر در میان ملت خود نیست و آیا مگر صدایی هم مانده است که یارای خواندن داشته باشد…آنهم صدایی که توان خواندنی به وسعت یک ملت را داشته باشد؟

با تمام اندوهی که بر قلب ها سایه افکنده بود مجلس خبرگان رهبری تشکیل شد و آیت الله خامنه ای با صدایی لرزان اما رسا مسئول قرائت وصیت نامه امام شد و از همان روز بار سنگین رهبری امت بر عهده ایشان گذاشته شد….کیست که نداند تکیه زدن بر جایگاه امام راحل چه مسئولیت سخت و خطیری است!!؟ اما این سنگینی را هیچ کس جز آیت الله خامنه ای بر شانه های محکم و استوار خود درک نکرده است…کیست که نداند پس از کوچ عاشقانه بهشتی،رجایی و باهنر و حالا پرواز عارفانه امام،کمر ملت سخت شکسته است و تنها یک نفر می تواند امید بخش قلب شکسته انقلاب باشد…حالا دیگر امتحانی بزرگ در راه است…هم برای وی و هم برای ملت انقلابی ایران…امروز 15 خرداد 90، بیست و دو سال از آن بیعت بزرگ می گذرد…بیست و دو سال از آن سال هایی امام نبود ولی ما رهبری داشتیم که به حق راهش را ادامه داد و می دهد…بیست و دو سال بیعت…بیست و دو سال جانفشانی و بیست و دو سال مجاهدت در راه آنچه انقلاب و رهبرش می خواستند….بیعت کردیم و بیعتمان ادامه دارد….با همان بزرگ مردی که ایت الله بهجت در پاسخ به شبهه یکی از حاضران در جلسه مبنی بر این که آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری جوان است،می گوید: همان یک بار که گفتند علی(ع) جوان است، برای هفت پشتمان کافیست.”

حالا با خیال راحت و با سربلندی سر بر آستان بارگاه ملکوتی امام راحل فرود آورده و فریاد می زنیم:اماما!ما پیرو راه تو و ولایتت هستیم و تا آخرین قطره خونمان از جانشین بر حق و بزرگوارت حمایت می کنیم!از ما راضی باش که فراموشت نکرده ایم و از ما خشنود باش که در پی خشنودی تو و خدای توایم!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد