خانه » همه » مذهبی » آیت الله منتظری چرا به قائم مقامی برگزیده شد و پس از آن از این سمت استعفا داده و عزل گردید؟

آیت الله منتظری چرا به قائم مقامی برگزیده شد و پس از آن از این سمت استعفا داده و عزل گردید؟

شاید مهم ترین اتفاقی که در دوره اول مجلس خبرگان افتاده است؛ و البته یکی از تلخ ترین حوادث پس از انقلاب انتخاب آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری و سپس عزل ایشان باشد. آقای منتظری به تصریح خود حضرت امام(رحمت الله علیه)، «حاصل عمر» ایشان بود. حضرت امام تنها در مورد دو شخصیت این تعبیر را به کار برده اند؛ یکی ایشان و دیگری نیز استاد مطهری(رحمت الله علیه). این امر در سال 1364 اتفاق افتاد. دلیل این امر یکی این بود که حضرت امام(رحمت الله علیه) پا به سن گذاشته بودند و باید برای بعد از ایشان فکری می شد؛ و از طرف دیگر آقای منتظری در آن زمان تنها شخصی بود که هم توان علمی لازم را داشت و هم به عنوان مرجع تقلید در جامعه شناخته می شد و هم سابقه مبارزاتی و انقلابی داشت. اما حضرت امام(رحمت الله علیه) از همان ابتدا مخالف بودند.

یکم. قائم مقامی آیت الله منتظری

حجت الاسلام والمسلمین ری شهری در کتاب «سنجه انصاف» به نقل از آیت الله محمدی گیلانی می نویسد:

«یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(رحمت الله علیه) کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکّه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم، امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: فردا قرار است موضوع قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی [رفسنجانی] بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خوانده ام؛ ایشان را عابد و زاهد می دانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار برنمی آید… امام، گله های سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه…! و اضافه فرمود: احمد هم از او دفاع می کند! از منزل سیدمهدی هاشمی، دست نویس های او را آورده اند. من دیدم نامه های آقای منتظری از نوشته های مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم! سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: امام خیال کرده که آنچه من برایش می نویسم، الهام از سیدمهدی می گیرم! امام فرمود: نامه مرا آورد در جلسه خواند؟! گفتم: بله! آقای سیدعباس خاتم [یزدی] و سیدجعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند. امام فرمود: او این طور است! عرض کردم: بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود. امام قدری فکر کرد و فرمود: احمد نیست، می شود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی [رفسنجانی] بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم؟ عرض کردم: بله، اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم]. به هیچ کس نگویید. می ترسم مرا هم شمس آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند! این را که گفتم، امام -اعلی الله مقامه- سه بار خندید و فرمود: خاطرت جمع باشد. از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم… شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم حاج احمدآقا زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت کردیم، مبادا از شما تجاوز کند. گفتم: همین طور است. فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد. آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن. گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیه قبل، به آقایان گفته ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم. فرمود: نه، یکی از دوستان آمده و چنین گفته… گفتم: ما اعلام کرده ایم. نمی شود…»[ ر.ک: محمدی ری شهری، سنجه انصاف، انتشارات دارالحدیث، 1386.]

بدین گونه علی رغم مخالفت حضرت امام، آیت الله منتظری از سوی مجلس خبرگان به عنوان قائم مقام رهبری معرفی می گردد.

دوم. استعفا و برکناری

اما دلایل برکناری و انزوای ایشان در جامعه نیازمند مروری کوتاه بر مواضع و عملکردها و اقدامات غیرصحیح ایشان قبل از عزل از قائم مقامی است که به اختصار بیان می شود: بعد از انتخاب ایشان به عنوان قائم مقام رهبری و برعهده گرفتن مسئولیت های مهم، با کمال تأسف به دلیل قرار داشتن افراد ناصالح و قدرت طلب، برخی از عناصر نهضت آزادی، جاما و منافقین و به ویژه باند تروریست مهدی هاشمی در اطراف ایشان و رساندن اطلاعات ناصحیح و تحریک ایشان به موضع گیری های نابه جا موجب بدبینی ایشان به خدمت گزاران دلسوز نظام، زیر سؤال بردن دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس و حمایت از منافقین جنایتکار دفاع غیرقانونی از افراد و عناصر منافق و ضدانقلاب نظیر سیدمهدی هاشمی و گروهک های معاند نظام، و در نتیجه جدا نمودن نامبرده از امام و نظام می شود. از دیگر سو به تدریج دفتر ایشان به کانونی در جهت فعالیت های تخریبی درآمد و ایشان نیز تحت تأثیر این گونه عوامل قرار گرفت. برخی از اطرافیان ایشان تخلّفات مهمی با سوء استفاده از ایشان انجام می دادند و در واقع دفتر ایشان را به یک کانون توطئه تبدیل کرده بودند. این مسئله مجدّداً بر حضرت امام ثابت کرد که ایشان صلاحیت رهبری نظام را ندارد. این مسائل حضرت امام را ناچار به موضع گیری و تذکر کردند. تذکرات و هشدارهای حضرت امام(رحمت الله علیه) چندسال به طول انجامید و حضرت امام با واسطه کردن افراد زیادی کوشیدند آقای منتظری را از گرداب بزرگی که توسط نزدیکانشان پدید آمده بود نجات دهند؛ ولی متأسفانه آن همه تلاش ها هیچ ثمری نبخشید و حضرت امام(رحمت الله علیه) به خاطر وظیفه سنگینی که نسبت به صیانت انقلاب داشتند، ناچار به اقدامات جدّی تری شدند. که در نتیجه آن آقای منتظری با صوابدید حضرت امام و مجلس خبرگان استعفا دادند.[ جهت آشنایی با موضع گیری های غیرواقع بینانه ایشان ر.ک:

– رنجنامه، سید احمد خمینی .

– محمدی ری شهری، خاطرات سیاسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1369 ؛

– محمدی ری شهری، سنجه انصاف، انتشارات دارالحدیث، 1386.]

سوم. نامه عدم صلاحیت آیت الله منتظری

حضرت امام(رحمت الله علیه) دو نامه مشهور به آقای منتظری می نویسد. یکی در 6فروردین 1368 که این نامه تا سال 1376 منتشر نشد؛ و دیگری دو روز بعد یعنی نامه 8فروردین. در بخشی از نامه 6 فروردین آمده است:

«از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید»[ صحیفه امام، ج 21، ص 330.].

متن کامل نامه6/1/1368 مبنی بر عدم صلاحیت آقای منتظری برای تصدّی رهبری نظام جمهوری اسلامی بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم، جناب آقای منتظری با دلی پُرخون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خودم مقدم می دانم؛ خدا را درنظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من، به دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضع گیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلّحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسئله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین تر می دانستید و با این که برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می دادید که او را نکُشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که برای شما پول می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید -که مسلّماً منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند- با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید، چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید:

1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد.

2. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.

3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.

4. نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحی له الفدا- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای این که در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.

والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبّر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر این گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلّماً تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم، ولی او را هم آدمی خوبی می دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پُر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مُکلّف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم. من کار به تاریخ و آن چه اتفاق می افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پُر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شَعَف پخش می کنند، نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست او است. والسلام. یکشنبه 6/1/1368 روح الله الموسوی الخمینی».[ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 332-330. برخی ها سعی دارند در نامه 6 فروردین حضرت امام به آقای منتظری تشکیک کنند و حال آن که:

الف. شواهد متقنی بر رد این ادعا دلالت دارد همانند؛ پاسخ آقای منتظری به این نامه که در ابتدای پاسخ به نامه فوق می نویسد: «مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد…»

ب. خاطره آیت الله مشکینی از ماجرای نامه 6/1؛

ج. تأیید موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام. با وجود این شواهد صدور نامه ی 6 فروردین از جانب حضرت امام هیچ جای خدشه ای ندارد.]

چهارم. استعفا نامه آیت الله منتظری

در جواب به این نامه آیت الله منتظری طی نامه ای به حضرت امام(رحمت الله علیه) می پذیرد که:

«من از اول جدّاً مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین این جانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می کنم»[ صحیفه امام، ج 21، ص 323.].

و با اذعان به عدم توانایی تحمل مسئولیت رهبری، از حضرت امام درخواست می نمایند همچون گذشته در حوزه علمیه به تدریس و فعالیت های علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حضرت امام، اشتغال داشته باشد. متن استعفا نامه آیت الله منتظری در تاریخ 7/1/1368 بدین قرار است:

«بسم الله الرحمن الرحیم، محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی -مدظلّه العالی- پس از سلام و تحیّت، مرقومه شریف مورخه 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنمایی های حضرت عالی به عرض می رساند، مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خودگذشته و مطیع در کنار حضرت عالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام، اینک نیز خود را مُلزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرت عالی می دانم؛ زیرا بقاء و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری است. برای هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات حضرت عالی از خطرات مهمی گذشته؛ و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیت های عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است، و سایر جناح های مخالف و ضدانقلاب و سازش کار و لیبرال مآب های کج فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمرانه این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می کنند با جوّسازی ها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنی ها به نام اینجانب می توانند به اهداف شوم خود برسند و در هم بستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباه اند. و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبری، خود من از اول جدّاً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می کنم. و از حضرت عالی تقاضا می کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیت های علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبری حکیمانه حضرت عالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف هایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاءالله با رهبری های حضرت عالی مرتفع گردد. و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقه مند تقاضا می کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم، به بهانه حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمه ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی خواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمایی های ارزنده خود بهره مند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته 7/1/1368.»[ محمدی ری شهری، خاطرات سیاسی، پیشین، ص 267-266؛ صحیفه امام، ج 21، ص 334-333.]

پنجم. پذیرش استعفا نامه آیت الله منتظری

با ارسال این نامه از سوی آقای منتظری و وساطت جمعی از مسئولان و شخصیت های موجّه نظام، نزد حضرت امام(رحمت الله علیه)، نامه 6/1/1368 مسکوت گذاشته شد و قرار شد که از انتشار این نامه جلوگیری شود. متعاقب جریانات فوق در مورخ 8/1/1368 حضرت امام(رحمت الله علیه) نامه دیگری به آقای منتظری می نویسند که لحن و نگرشی متفاوت با نامه 6/1/68 دارد و علت این تفاوت از نظر سخن و محتوا با توجه به فاصله کم زمانی، حکایت از آن دارد که نظرات امام در شرایط نگارشی نامه دوم، عمدتاً تأمین شده بود و برخورد تند امام در نامه اول، عمدتاً به این دلیل بود که ایشان می خواستند تأمین مصلحت نظام اسلامی و انقلاب را با چنان شکلی عملی کنند که در آینده هم نه آقای منتظری و نه دیگر نیروهای درون نظام هرگز جرئت نکنند که بازگشت وی به جایگاه رهبری را مطرح سازند. در واقع، قصد امام(رحمت الله علیه) این بود که به عنوان بانی نظام و رهبر انقلاب و با شناختی که از میزان توان مدیریتی و شخصیت آقای منتظری داشتند، بازگشت وی به جایگاه رهبری را محال و ناممکن سازند و مانع از حضور او در مسائل سیاسی شوند و با توجه به سوابق و جایگاه فقهی، درس و بحث حوزوی و فقهی را اصلی ترین وظیفه ایشان قرار دهند، در عمل چون آقای منتظری با توجه به نامه اول امام(رحمت الله علیه) راضی به تصمیم رهبر انقلاب شده بود، امام نیز لحن نامه دوم را نرم تر و صمیمانه تر کرد و بدین شکل، عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری عملی شد.[ ر. ک: ویژه نامه منتظری از اوج تا فرود، ویژه نامه جمعیت دفاع از ارزش ها، بهمن 1376.]

هرچند متأسفانه ایشان بعد از عزل به رغم توصیه های مؤکّد امام(رحمت الله علیه) (در نامه های 6 و 8 فروردین ماه 1368) مبنی بر عدم دخالت ایشان در سیاست، پاکسازی بیت خود از افراد ناصالح، متأثر نشدن از منافقان و رادیوهای بیگانه و…، ایشان تحت تأثیر منافقان، رادیوهای بیگانه و گزارش های جهت دار و غیرصحیح اطرافیان خود، در موارد متعددی به ارائه نظرات غیرواقع بینانه – که منجر به تضعیف نظام اسلامی و سوء استفاده دشمنان شد – پرداخته، امنیت و منافع کشورمان را به مخاطره افکندند. البته به دلیل هوشیاری مردم و حضور مؤثر آنان در صحنه، بحمدالله توطئه های دشمنان با شکست مواجه شد.[ جهت اطلاع بیشتر افزون بر منابع قبل، به کتاب خاطرات سیاسی (محمدی ری شهری) و رنج نامه (سیداحمد خمینی) مراجعه نمایید و جهت اطلاع در مورد مهدی هاشمی و جریانات او. ر.ک: کتاب «مجموعه بُن بست»، نشر اداره کل اطلاعات اصفهان، 1377.]

سرانجام آیت الله منتظری پس از یک زندگی پُر فراز و نشیب سیاسی و تحمل سختی های فراوان و تدریس و تألیف کتب گوناگون فقهی از جمله در زمینه ولایت فقیه، در نیمه شب 29 آذر 1388دنیا را وداع گفت و به دیدار حق شتافت.

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری:

«بسم الله الرحمن الرحیم. اطلاع یافتیم که فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند. ایشان فقیهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی های زیادی در این راه تحمل کردند. در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال می خواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفّاره آن قرار دهد. اینجانب درگذشت ایشان را به همه بازماندگان به ویژه همسر مکرّمه و فرزندان محترم آن مرحوم تسلیت می گویم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت می کنم. سیّد علی خامنه ای 29 آذر 1388.»

فصل پنجم: مبانی و شاخص های اندیشه امام(رحمت الله علیه)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد