آیندهپژوهی فرهنگ و توجه انقلاب اسلامی به لایههای آن
۱۳۹۳/۱۱/۲۰
–
۶۵ بازدید
آیندهپژوهی فرهنگ و توجه انقلاب اسلامی به لایههای آن
حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم کارگر: انقلاب اسلامی باید چه برنامه و رویکردی نسبت به فرهنگ اتخاذ کند؟ به عبارت روشنتر چه نوع تحول آیندهنگر و در چه ساحتهایی میتواند ما را از این وضعیت فعلی خارج کرده و در برابر چالشهای فرارو، مقاوم ساخته و فرهنگ مطلوب را نهادینه سازد؟ در واقع آینده مطلوب فرهنگی در پرتو انقلاب اسلامی ایرانی چیست و چگونه میتوان به آن دست یازید؟ گفتنی است آیندههای مطلوب همان آیندههایی هستند که ما بر پایه ارزشها و هدفگذاریها، خواستار شکلگیری و تحقق آنها هستیم.
futurist
رحیم کارگر
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم کارگر: انقلاب اسلامی باید چه برنامه و رویکردی نسبت به فرهنگ اتخاذ کند؟ به عبارت روشنتر چه نوع تحول آیندهنگر و در چه ساحتهایی میتواند ما را از این وضعیت فعلی خارج کرده و در برابر چالشهای فرارو، مقاوم ساخته و فرهنگ مطلوب را نهادینه سازد؟ در واقع آینده مطلوب فرهنگی در پرتو انقلاب اسلامی ایرانی چیست و چگونه میتوان به آن دست یازید؟ گفتنی است آیندههای مطلوب همان آیندههایی هستند که ما بر پایه ارزشها و هدفگذاریها، خواستار شکلگیری و تحقق آنها هستیم.
futurist
رحیم کارگر
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
آینده فرهنگ به جهت کارکردهای عدیده و مهم آن، همیشه باید در مرکزیت سیاستگذاریها و تصمیمگیریها قرار گیرد و انقلاب اسلامی ایران، در این زمینه باید الگوی فرهنگ متعالی و انسانساز خود را پیگیری و به عنوان خط اصلی حرکت و پیشرفت کشور، حاکم بر همه امور کند.
اجتماعی کردن افراد، آموزش و پرورش، ارزشهای درست و غلط، نظارت اجتماعی، هنجارها، آداب و رسوم، اعتقادات و باورها، نظام زندگی خانوادگی و … کارکردهای مختلف فرهنگ است که باید بر اساس برنامههای نظاممند و آیندهنگر، مورد توجه جدی قرار گیرد! اما باید توجه کرد که در آیندهپژوهی، برنامهریزی رو به درون است؛ یعنی با انتخاب یک یا چند هدف یا موقعیت خاص در زمان آینده، برنامهریزی شروع میشود.
پس از تعیین نقطه شروع در آینده، با رویکرد برنامهریزی سنتی، از آینده به سوی امروز برنامهریزی شروع میشود. از این روست که این رویکرد را «اکتشافی» مینامند؛ یعنی برنامهریزان، ابتدا به افق آینده میروند و با حضور در افق آینده و دیدهبانی حال و گذشته، مسیرهای مشخص را برای معماری توسعه از آینده به حال تعیین و مشخص میسازند. این امر مستلزم برخورد فعالانه، پیشدستانه و آگاهانه با آینده است. در آیندهپژوهی، افزون بر شناسایی روندها و چالشهای آینده، معمولا سه حالت متفاوت برای آینده بلندمدت در نظر میگیرند: آینده ممکن، آینده محتمل، و آینده مطلوب. و آنگاه برای رسیدن به یک آینده (آینده مطلوب) برنامهریزی میکنند. در آیندهپژوهی، با استفاده از اطلاعات موجود و قدرت خلاقیت، موقعیت آینده تصویر میشود، تا بر اساس آن، نوع حرکت و برنامه تدوین شود. به بیان دیگر، در آیندهپژوهی، شمایی از آینده را تصویر میکنند تا برنامهریزان بتوانند راه رسیدن به آن را طراحی نمایند.
حال بر اساس این نگاه به مقوله فرهنگ، انقلاب اسلامی باید چه برنامه و رویکردی نسبت به فرهنگ اتخاذ کند؟ به عبارت روشنتر چه نوع تحول آیندهنگر و در چه ساحتهایی میتواند ما را از این وضعیت فعلی خارج کرده و در برابر چالشهای فرارو، مقاوم ساخته و فرهنگ مطلوب را نهادینه سازد؟ در واقع آینده مطلوب فرهنگی در پرتو انقلاب اسلامی ایرانی چیست و چگونه میتوان به آن دست یازید؟ گفتنی است آیندههای مطلوب همان آیندههایی هستند که ما بر پایه ارزشها و هدفگذاریها، خواستار شکلگیری و تحقق آنها هستیم. به همین اعتبار میتوان آیندههای مطلوب را از جنس آیندههای برانگیزاننده دانست که برآیند قضاوتهای ارزشی ما است. آیندههای مطلوب به دلیل وابستگی شدید به قضاوتهای ارزشی در نگاه افراد، تفاوتهایی دارد. این نوع از آینده، مولود یک پرسش کلیدی است: «خواستار تحقق چه آیندهای هستیم؟»
تحقق آینده مطلوب در گرو بسترسازی، هنجارگرایی و آمادهسازی شرایط شکلگیری آینده است. بر این اساس باید به روشنی بفهمیم که ما خواستار تحقق چه فرهنگی هستیم و چشمانداز مطلوب ما در این زمینه چیست. به باور ما، فرهنگ «نظاموارهای است از باورها و مفروضات اساسی، ارزشها، آداب و الگوهای رفتاری ریشهدار و دیرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شکل میدهد و هویت آن را میسازد». با توجه به این تعریف، اگر بخواهیم راهحلی برای تحول فرهنگی و تحقق فرهنگ مطلوب در آینده ارائه کنیم، ابتدا باید لایهها و سطوح فرهنگ را شناسایی کنیم.
«شاین»، فرهنگ را شامل سه لایه میداند:
لایه اول، یکسری مفروضات کلی و باورهای بنیادین است، مانند اعتقادات یک فرد مذهبی که وقتی به وجود آمدند، به دشواری قابل تغییر هستند و اینها زیربنای فرهنگاند که اندیشهها و باورهای بنیادی هستند. روی این لایه و این سطح، لایه دیگری به نام سطح ارزشها بنا میشود که بر اساس آن اعتقاد، باور و پذیرش بنیادی، یکسری ارزشها پدید میآید که سطح آن بسیار انتزاعی یا بسیار درونی است. سومین لایه، سطحی قابل ملاحظه با ظاهر فرهنگ است که شامل نمادها، سمبلها و الگوهای رفتاری است که ما در فرهنگ، نشانههای آن را میبینیم. در یک تقسیمبندی دیگر، فرهنگ دارای دو لایه مادی (عینی، ملموس) و ذهنی (شناختی) است. لایه شناختی یا ذهنی فرهنگ، دلالت بر عناصر و اجزای ذهنی و معنوی دارد، و لایه عینی یا مادی فرهنگ، دربرگیرنده امور بیشتر ملموس و عینیت یافته فرهنگ است.
اگر این لایهها را جدا از هم ولی در یک منظومه مرتبط ببینیم، انقلاب اسلامی باید برای همه این لایهها برنامههای تکاملی و سازنده داشته باشد:
۱- لایه نخست: باورها؛ به معنای نظام جهانبینی و اعتقادات و نگرش به خدا، انسان و جهان
فرهنگ مطلوب در این لایه، باور به خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او، وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین، معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا، عدل خدا در خلقت و تشریع، امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی، کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا.
این لایه اصلی فرهنگ در انقلاب اسلامی است که زیربنای تمامی ارزشها، هنجارها و کنشها قرار میگیرد و هر کجا ناهنجاری و کژتابیای دیده میشود، ناشی از انحراف از این لایه بنیادین است. چشمانداز اصلی در این لایه، همان تشکیل جامعه توحیدی و کمالگراست؛ اما روندهای جاری فرهنگ، نشان از خطرات هشداردهنده در این ساحت است. به نظر میرسد مهمترین روند تغییر در این لایه، تحریف معنایی و ارایه چهره سکولار از توحیدباوری و معادباوری و تقویت الحادگرایی جهانی در پرتو باورهای ساختگی و تضعیف دینداری واقعی و درهمریختن نظام دینی جهان به کمک فضای مجازی است. برای نجات از این وضع، باید حوزههای علمیه در کنار نظام آموزش و پرورش رسمی – بهخصوص از همان اوان تحصیل – بر تقویت بینش دینی و تحکیم پایههای اعتقادی و محافظت از اصالت باورهای اسلامی پای بفشرند. آینده مطلوب جامعه دینی ما در گرو این است که نظام فکری و معرفتی ما از گزند انحرافات، بدعتها، تساهلها، تضعیفها و تحریفها در امان بماند.
۲- لایه دوم: ارزشها؛ به معنای بایدها و نبایدها
ارزشهای اصلی جامعه عبارت است از: تعقل (عقلانیت دینی، حکمت سیاسی، بصیرت اجتماعی، تدبیر معیشت و …)، ایمان (توحیدمحوری، ولایتمداری، مهرورزی، عدالت و …)، اخلاق (تقوا، عزت و مدارا، کرامت، انفاق و ایثار و …)، علم (معرفت دینی، معرفت هویتی، دانشهای تخصصی و مهارت حرفهای)، و عمل (امر به معروف و نهی از منکر، مردمسالاری، انضباط اجتماعی، کار و تلاش و …). در این لایه، ارزشهای اخلاقی جامعه تحت تأثیر عوامل مختلفی چون جریان مدرنیته، تغییر نظام زندگی، مسخ انسانیت و شکلگیری هویتهای جدید غیراخلاقی، نظام لیبرالی حاکم بر جهان و رشد فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی (شبکههای ماهوارهای و اجتماعی و …)، در معرض آسیبهای فراوانی قرار دارد و دنیا دچار هرج و مرج ارزشی و شهوترانی لجامگسیخته شده است.
شاخصهای مختلفی برای تغییر نظام ارزشها وجود دارد که در آیندهپژوهی فرهنگ باید همه این شاخصها در نظر گرفته شود. اگر خواهان تقویت بعد ارزشی جامعه هستیم، باید برای تکتک این موارد برنامه مناسب فرهنگی داشته باشیم و لازم است که آیندهپژوهی، به هر کدام از گزینههای زیر ورود داشته باشد:
۱- ارزشهای انسانی، عاطفی و رفتاری متقابل بین آحاد و اعضای جامعه
۲- ارزشهای اخلاقی و رفتاری شخصی و فردی در جامعه
۳- ارزشهای خاص دینی و عبادی
۴- ارزشهای تربیتی و فرهنگی و میزان اهتمام اعضای جامعه به این امور
۵- همگرایی سیاسی جامعه و میزان پیوند دولت با مردم
۶- احساس آزادی سیاسی و اجتماعی و میزان تحقق آن
۷- مشارکت اجتماعی و سیاسی و اهتمام اعضای جامعه به آن
۸- حس اعتماد به نفس و اقتدار و استقلال ملی
۳- لایه سوم: شامل نمادها، سمبلها و الگوهای رفتاری و فناوریها، مهارتها و نوآوریها
در اینجا همه ظواهر و پوسته فرهنگی، قابل رصد و ارزیابی آیندهپژوهانه است؛ مثل سرود، پرچم، مشاهیر و شخصیتهای علمی و فرهنگی یک کشور، و نیز آیینها و آداب و رسوم و محیط و فضای نوینی که فرهنگ عمومی در بستر آن شکل میگیرد.
در این زمینه، واتسون و همکارانش، نقشه آینده جهان در افق ۲۰۵۰ را ترسیم کردهاند. در این نقشه، تلاش شده مهمترین تحولات مرتبط با فرهنگ و علم و فناوری در افق زمانی درازمدت یعنی تا سال ۲۰۵۰ میلادی، رصد و نمایش داده شود. نتایج به دست آمده از این رصد میتواند بستر مناسبی به منظور دستیابی به اشراف اطلاعاتی در حوزههای مرتبط فراهم کند. این نقشه، روندها، رویدادهای احتمالی و تاثیرگذار جهان را در یک چشماندار ۴۰ ساله و در قالب خطوط و گرههای متمایز به شکل زیبایی به تصویر میکشد. در این نقشه به ۱۶ حوزه (مگاترند) مهم و تاثیرگذار جهانی، از جمله جامعه و فرهنگ، ژئوپلتیک، انرژی و مواد خام، پزشکی و سلامت، اوقات فراغت و خرید، اقتصاد، خدمات مالی، محیط زیست و آب و هوا، غذا و نوشیدنی، علم و فناوری، حمل و نقل، مسافرت و گردشگری، خانه و خانواده، فناوری اطلاعات و ارتباطات، اخبار و رسانه، و کار و تجارت پرداخته شده است. مطالب این نقشه در قالب کلانروندها، روندها، پیشبینیها، حوادث مخاطرهآمیز، حوزههای مبهم، تاثیرگذاری سریع، و معضلات خرد ارائه شده است. جهانی شدن، شهری شدن، جابجایی قدرت از غرب به شرق، تغییرات زیستمحیطی و سالخوردگی، از کلانروندهای این نقشه است. ظهور گروه ۱۱ (ایران، کره، ترکیه، مکزیک و …) به عنوان ۱۱ اقتصاد بزرگ آینده، فروپاشی نظام مالی جهان، تجزیه اتحادیه اروپا، اینترنت کاملا حسی، ظهور بمبهای زیستی، اصلاح DNA، تجهیز کودکان به GPS، تعبیه پول دیجیتال در بدن انسان و میانگین سن بیش از ۱۰۰ سال، از پیشبینیهای این نقشه است. همچنین از تبدیل شدن ایران، ترکیه و مکزیک به قدرتهای کلیدی جهان در سال ۲۰۳۵ اشاره شده است.
فناوریهای دیجیتال، فضای وب و شبکههای اجتماعی، مهمترین دغدغه فرهنگی خواهد بود که منجر به دگرگونی در عرصههای فرهنگی و رفتاری خواهد شد. به عنوان نمونه «ارتباطات سهبعدی بیدرنگ با دوستان در ۵ سال آینده» یکی از فناوریهای نوینی است که تحولات زیادی در روابط افراد ایجاد میکند. تعاملات سهبعدی، به شخص اجازه خواهد داد تا با هولوگرامهای سهبعدی، با دوستانش بیدرنگ تعامل داشته باشد. در حال حاضر فیلمهای تلویزیونی و سینمایی به سوی استفاده از این فناوری پیش رفته و با پیچیدهتر و کوچکتر شدن دوربینهای هولوگرافی سهبعدی برای قرار گرفتن در گوشی تلفن همراه، میتوان با تصاویر ارتباط برقرار کرده، به جستجو در اینترنت پرداخت و به شیوههای جدید با دوستان گفتگو کرد. دانشمندان در حال کار برای تبدیل گفتگوهای ویدئویی به حضور از راه دور سهبعدی هستند.
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم کارگر، مدیر گروه آیندهپژوهی پژوهشکده مهدویت و آیندهپژوهی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دکترای سیاستگذاری فرهنگی
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین دکتر رحیم کارگر، مدیر گروه آیندهپژوهی پژوهشکده مهدویت و آیندهپژوهی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دکترای سیاستگذاری فرهنگی
آینده مبهم فرهنگ و وظایف دشوار ما
تا چند مدت پیش، تغییرات و دگرگونیهای گسترده در حوزه فرهنگ و علوم و فنّاوریها و برخی از فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، تصویری مثبت و امیدوارانه از آینده ترسیم میکرد؛ اما اینک با وجود شدت یافتن تحولات جهانی و تداوم رشد و گسترش فنّاورانه و علمی، چشمانداز آینده فرهنگ و زندگی، با خوشبینی همراه نیست. افزایش تنشها و نزاعهای پیوسته در مناطق مختلف جهان و جنگهای پیدرپی در سالهای اخیر، باعث پیدایش پرسشهایی اساسی درباره آینده فرهنگ (عمومی و تودهای و فرهنگ مادی و معنوی) شده است. به هم ریختن نظام متعادل طبیعت، بروز چالشها و بحرانهای اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و …، عواملی هستند که به تدریج نحوه نگاهها و رویکردها را نسبت به آینده تغییر دادهاند. انسان، بیش از هر زمان دیگر، خود و زندگیاش را در معرض خطر و تحولات آسیبزا میبیند و به آینده با واهمه و ترس فراوان نگاه میکند. در چنین وضعی، مساله «آینده فرهنگ» باید به جدیترین موضوع و مساله علمی، پژوهشی و سیاستگذاری تبدیل شود. هیچ برنامه فرهنگی، آموزشی و تربیتی نمیتواند بدون داشتن تصویری روشن از آینده (و یا آیندهها) طراحی گردد یا به اجرا درآید. اگر دیر بجنبیم، آینده چیز دیگری – غیر از آنچه مورد نظر ماست – خواهد بود. اگر تغییرات و دگرگونیهای آینده را مدیریت و طراحی کنیم، وضعیت فعلی ما نیز بهبود قابل توجهی خواهد یافت. اسلام، چشمانداز روشنی از آینده مطلوب فرهنگی در اختیار ما نهاده است؛ این چشمانداز باید چراغ راهنمای ما به سمت آینده روشن باشد.