ابعاد تأثیرگذاری اربعین بر ظهور
۱۳۹۴/۰۹/۰۲
–
۱۲۴ بازدید
ابعاد تأثیرگذاری اربعین بر ظهور» از حجت الاسلام پناهیان
امام صادق(علیه السلام) و دیگر ائمه هدی(علیهم آلاف تحیه و الثناء) وقتی که سفارش میکردند به پیاده روی برای زیارت حرم اباعبدالله الحسین(ع) در نظر میگرفتند که در آینده نه چندان دوری میلیونها نفر در این بیابانها به شوق زیارت، به شوق ثواب زیارت با پای پیاده برای حرم اباعبدالله الحسین(ع) دور هم جمع میشوند. حتما ائمه هدی(ع) این لحظهها را پیش بینی میکردهاند.
امام صادق(علیه السلام) و دیگر ائمه هدی(علیهم آلاف تحیه و الثناء) وقتی که سفارش میکردند به پیاده روی برای زیارت حرم اباعبدالله الحسین(ع) در نظر میگرفتند که در آینده نه چندان دوری میلیونها نفر در این بیابانها به شوق زیارت، به شوق ثواب زیارت با پای پیاده برای حرم اباعبدالله الحسین(ع) دور هم جمع میشوند. حتما ائمه هدی(ع) این لحظهها را پیش بینی میکردهاند.
ولی شما به ابعاد مختلف ماجرا نگاه بکنید، چه جهانی برای ما، اهل بیت عصمت و طهارت ساختهاند، چه فضایی برای ما درست کردهاند، چه روحیهای در ما ایجاد کردهاند، با یک توصیه ساده، هر کسی بیاد حرم اباعبدالله الحسین(ع) با پای پیاده، خدا هر قدم او را برایش مغفرتی در نظر میگیرد، برایش گناهی را محو میکند، حسنهای را ثبت میکند و درجهای را به درجات او اضافه میکند.
اصل این ماجرا روشن است، حالا شما فکر کنید عوارضش چگونه است؟ جوانب مسئله چگونه است؟
خب حالا اگر میلیونها نفر، دهها میلیون شیعه بخواهند اربعین از این ثواب باعظمت بهره ببرند، اون وقت چه اجتماع عظیمی تشکیل میشود، چه همایش با شکوهی است، چه رژهی قدرتمندانه و عمیقی هست، عوارضش را شما نگاه بکنید، واقعا قابل احصاء نیست که چه عوارض سنگین، چه نتایج و چه لوازم سنگین اجتماعی به دنبال خواهد داشت و به دنبال دارد همین الان.
بنده میخواهم خدمت شما عرض بکنم، یکی از نتایج باعظمت و شاید مهمترین نتیجهی باعظمت چنین سفری تعجیل در ظهور حضرت حجت ولی عصر(ارواحنا له الفداء) هست، و بدانید قطعا این طوری است، قطعا این زیارتها دیگر خاموش نخواهد شد مگر با ظهور حجت.
و شما میتوانید این افتخار را برای خودتان ثبت بکنید که بعد از اینکه حضرت تشریف فرما شدن و فرمودن همان پیاده رویها مقدمه ظهور مرا فراهم کرد، شما آنجا یک لبخند خواهی زد، اشک خواهی ریخت، میگی من هم یک قدمی توی اون قدمها داشتم، و اگر کسی نیاید خدا شاهد است حسرت دنیا و آخرت نصیبش خواهد شد.
داره آدمهای خوبی که روز قیامت، بهشتی هم هستند، وارد صحرای محشر میشوند، زیارت حرم اباعبدالله الحسین نیامده باشند حسرتزده هستند، داره در روایت بهشت هم بروند، درجات پایین بهشت میروند نه درجات بالای بهشت، اصلا ائمه معصومین اعتنا ندارند.
عوارض و نتایج دنیایی و آخرتی چنین سفری واقعا حد و اندازه ندارد. سفر وقتی بامعرفت باشد یعنی چی؟ عَلی حَقُّ مَعْرِفَتِهِ بخواهد باشد یعنی چی؟ یعنی تو اینها را بدانی. آقا هر کسی بامعرفتتر زیارت کند امام حسین را، بیشتر میبرد. بامعرفتتر یعنی چی؟ یعنی اینها را بدانی، لوازم سفر خودت را متوجه باشی.
با این اراده قدم برداری، و توی قدم برداشتنهات بگی یابن الحسن! هر چی توی خانههایمان دعا کریم، هر چی تو مسجدهایمان دعا کردیم، هر چی تو حسینهها دعا کریم، هر چی جمعهها دعا کردیم، نیامدی؛ آقا اومدیم دور حرم حسین، پای پیاده، لشکر کشی فقط به خاطر تو، فقط به خاطر تو.
و امیدوارم هر کدام از شما عزای اباعبدالله الحسین(ع) در قلبتان پیوند بخورد با ظهور. شعاریش را نمیگم ها، حقیقیش باید اتفاق بیفتد.
از کدام مقدمه شروع کردم؟ این سفر، سفر عادی نیست، یک نقشهی استراتژیک بسیار باعظمت و پیچیده است، از اسرار عالم هستی است. بنده نمیخواهم الکی این سفر را بزرگش کنم. معنا نداره خدا برای سفری اینقدر ارزش قائل بشه بفرماید هر قدمی یه دونه حج مینویسم قدم بعدی یه دونه عمره. و بعد این عمق نداشته باشد، میشه؟! خدا این جوریه؟! خدا کارش بیحساب و کتاب است؟!
شما باید حج رفته باشی بعد اینجا بگن بهتون هر قدم پیاده روی به سوی حرم اباعبدالله الحسین، یک قدم حج، یک قدم عمره. این یعنی چی؟ اهل بیت نمیدانستند با همین یک کلمه دارند به هم میریزند عالمو ها؟ میدانستند یا نمیدانستند؟! شما به من بگو میدانستند یا نه؟ پس خودشون به هم زدن.
اون وقت امام حسن عسکری که میفرماید: «علامت شیعه این است که اربعین بیاید کربلا زیارت اباعبدالله الحسین»، میدانسته است که ما همه جمع میشویم یا نه؟ میدانسته است. پس یک نقشه است!
نمیشه برای یک امری ثواب باعظمت گذاشته شده باشد ولی اثر کم. میشه؟ اصلا از خدا بعیده، اصلا یعنی چی؟ مگه امکان داره یه همچین چیزی؟
خیلی آثار دارد، من یقین دارم ماها نمیدانیم داریم چه کار میکنیم. داریم یه کاری میکنیم توی این سفر،
امام حسین(ع) ممنونتیم، ما را انداختی تو راهی که 124 هزار پیغمر انتظارشان داره به سر میآید، نالههای مادرت فاطمه زهرا داره ثمر میده، گریههای بچههات که کتک خوردن توی این راه داره ثمر میده، آقا انشاءالله دیگه تمام شد.
همش برای این بود ما رو راه بندازی آقا؟ راه افتادیم،
قربون قدمهای امام زین العابدین برم که توی این راه هر چی تاول میزد کسی کمکش نمیکرد.
سفر، سفر باعظمتی است. من نمیخوام بگم تو آدم بزرگی هستی ها. تو خیلی بزرگی که چنین کار بزرگی را به دست تو دادن داره انجام میگرد، به دست تو و امثال تو که راهتون انداختن توی این راه، ولی میخوام نسبت به عظمت کاری که میکنی خودت را کوچک ببینی.
پس فردا اگر صدات زدن گفتن تو بیا پای رکاب مهدی ما، تو را اسمت را توی پیاده روی نوشتیم، شرمنده میشی، میگی آقا من کوچیکترم ولی با جون و دل میام. خودتو کوچیک میبینی کار را بزرگ میبینی. کار را بزرگ ببینید خودتان را کوچیک ببینید.
خدا شاهده من همین الان دوباره به ذهنم خطور کرد، مرور شد، شبیه همین چادرهایی که اینجا هست تو بعضی از مواقف مکه، اطراف فرودگاهها میگذارن حاجیها میان، من سالها رفتم بارها رفتم حج، این نشاط، این روح و ریحان، این معنویت و مهربانی که توی زائرهای حرم اباعبدالله الحسین هست جای دیگه گیر نمیاد، نذارید بگم بقیهاش رو…
من اینقدر به چشمهای آدما هنگام طواف نگاه کردم، اصلا فروغ آدمهایی که بین الحرمین دارن میرن میان، آنجا نیست. هفتاد حج قبول شده. یه خبری هست، یه خبری هست.
حالا عیبی نداره یه حرف ذوقی بگم، بعد میرم دنبال اون حرف بسیار عمیق، این حرفی هم که زدیم خیلی عمیق بود، حیف با جزئیاتش نمیشه گفت، فقط شما بدونید در چه اتفاقی قرار گرفتهاید. نمیدونم حالا مادرتون دعا کرده، باباتون دعا کرده، یه روزی یه کار خوبی کردین، نمیدونم دیگه چی بوده دیگه، خدا خوشش اومده ازت، نیتت قشنگ بوده، این جوریه دیگه. شما خیلیهاتون باورتون نمیاد نه؟! اینقدر من تو این راه تعریف کردم از پیادهروها، بعضیهاشون باورشون نمیومد، میگفتم آره من به رزمندهها هم تو جبهه وقتی بهشون میگفتم شما داریدکار بزرگی میکنید بعضیهاشون باورشون نمیومد، پس فرداش شهید میشدن. میگفت آقا ما کجا کار بزرگ کجا؟ ما کجا امام حسین کجا؟ ما کجا امام زمان کجا؟ در حالی که الان بیست و چند سال رد شده از دفاع مقدس، همهی شما اعتراف دارید اونها کار بزرگی کردن آدمهای بزرگی بودن.
خب الحمدلله شما را هم جزء آدمهای بزرگ اسمتون رو نوشتن، حرف ذوقیم را نمیتونم نزنم، تو این راه فقط مواظب باشید به کسی تنه نزنید، احترام همه اینهایی که دارن تنها میرن نگه دارید، اعتقادم اینه محال است مهدی فاطمه تو این راه راه نیفتاده باشد. نمیشه مردم رو باباش صداش زده باشه پسرش نیاد. آقا امام حسن عسکری ما را صدا زده، و الا میگفتیم یه وقتی خلوت باشه با هم بریم، پدر صدا بزنه پسر نیاد حتما اومده، نمیدونم آقا آروم میره؟ تند میره؟ تنها میره؟ با کسی میره؟ شبم راه میره؟ نمیدونم، شبها به موکبها سر میزنه اینا خوابیدن نگاهشون کنه؟ فکر میکنیم این احساسات قشنگ ناشی از چیه؟ ماها از جیبمون در آوردیم، از خونهمون آوردیم، اینه دیگه، معیت با امام همین است.
کار شما کار بزگی است، میخواستم در مورد ابعاد عظمت این کار حرفهایی بزنم، بگذار خودت فکر کنی بدونید چیه، آدم همه حرفها را به زبون نیاره، بالاخره میره میرسه به گوش نامحرمها اون وقت اذیت میکنن بچه شیعهها رو کاری نداشته باشیم.
این کار از یک طرف به امام حسین(ع) ربط داره از یک طرف دیگر به امام زمان(ع) ربط داره. و من نمیدانم ربطش با امام حسین بیشتر است یا با امام زمان؟
این کار شما برای تقدیر گذشته نیست. هست ولی بیشتر از اینکه برای تقدیر گذشته باشد برای تمهید آینده است برای مقدمه سازی آینده است. هزار ساله شیعه با این قدرت نیامده این جوری این مراسم باعظمت را برقرار کند، هر چند غریبی هست شهادت و رنج است اما قدرت بالاست. این هم به خاطر علم علمدار است که در ایران برقرار است، تو کربلا هم تا وقتی علم عباس بود، درسته شهادت بود ولی با حماسه شهادتها اتفاق میافتاد، یه علم به پا شده یابن الحسین! اونجا مستحکم هست زیر سایهاش قدرت شیعه، و الا اصلا شکل نمیگرفت.
برگردم به حرف اونجایی که قطع شده بود. دوستان من! حالا زیارت بامعرفت چیه؟ زیارت بامعرفت اینه که تو توی قلبت این ارتباط بین عاشورا و ظهور رخ بدهد.
این چه جوری باید رخ بدهد؟
با دانستن و معتقدم و دعا میکنم و شعار میدهم، نمیشه. هم شعار خوبه، هم اعتقادت عالیه، هم داناییت کافیه هم اینکه شاید این حرف را کسی بخواد برات بزنه اصلا تکراری ممکنه تلقی بشه.
ببینید دوستان من! یه جایی را میخواهم تو قلبت بهت نشون بدم، چند کیلومتر دیگه بیشتر به کربلا نمانده، این پیوند را انشاءالله قشنگ محکم پیوند بخوره تو قلبت. باید در قبل تو انشاءالله بین کربلا و ظهور پیوند برقرار بشه. اربعین ذاتش همینه، نقشه بزرگه برای ظهور.
شما بامعرفت تو این مسیر قرار بگیری بیشتر بهره میبری. بامعرفت یعنی اون معرفت قلبی. اصلا معرفت را در یک روایتی امیرالمؤمنین میفرماید آگاهی و علم قلب است بهش میگن معرفت، و الا
اگر تو ذهن بود بهش میگفتن علم فقط.
اون چه جوریه؟ شما دوست دارید ظهور رخ بدهد. دعا هم میکنید برای ظهور. خودتان هم برایتان مهم است ظهور. ولی اگر از قلب شما سؤال بکنند واقعا مهمترین انگیزه شما، سوز شما برای ظهور چیه، چی جواب میدهید؟
میتوانید مظلومان سوریه را نشان بدهید، یه دختربچه کوچولوی دو سه ساله را سر بریده بودن، جنایتهایی که میکنن تو بحرین. شما الان همه با خیال راحت خانوادههاتون را گذاشتید اومدید. اومد رسما پیش آقا گفت: آقا ما فقط از یک چیز ناراحتیم، اونم این که به نوامیس ما تجاوز میکنند.
این دردها را تو سینهات بیار برای ظهور دعا کن، اینها عالیه، ظهور سعادت عالم بشریت است، اینها عالیه. ولی اینها اون سوز را برای ظهور نمیآورد، وقتی اون سوز نباشه شما اون قدر خالص نشدی، وقتی اون قدری که باید خالص نشده باشی، یکمی آماده شدی خوبه ولی آقا نمیاد. آقا خیلی خالصها رو میخواهد، آقا میخواهد شما خیلی خالص بشید، خلوص آخرالزمان یه بخشیاش با غربال اتفاق میافتد، بدها و منافقها را از میان شما میکشند میاندازند بیرون، تا شما خالص بشید، فرموده خلوص شیعه در آخرالزمان باید رخ بدهد.
ولی شما که خودت بخواهی خالص بشی با بیرون افتادن، جمع خالصه میشه ولی خدا نکنه شما بیفتی بیرون تا جمع خالصه بشه، خود جمع هم باید رشد کند، تو هم تو جمع بمونی باید رشد کنی، من و تو باید به کجا برسیم؟ این یه بحثه ها، نگید روضه خووند، حرفهام اگر شبیه روضه الان میشه این بحثه روی آن فکر کن، گریه کن، داد بزن، فکر هم بکن.
شما باید انقدر تو مسیر کربلا بیای تا انقدر برای روضههای حسین آتیش بگیری، تا انقدر بسوزی برای حسین، که وقتی برات روضه میخوونن دیگه طاقت نیاری بگی یابن الحسن دارم بیچاره میشم کِیْ انتقام میگیری؟
ببین این اون پیوندی است که توی قلب تو رخ میدهد، باید قلب تو این را بفهمد. ناراحتی چرا آقام نمیاد. آقا مگه چی شده؟ نونت کمه؟ آبت کمه؟ برای چی میخوای آقا بیاد؟
کلا همین جوری آقام خوبه. پس تو به اون خلوص نرسیدی، کلا همین جوری آقام خوبه، آقام بیاد خوبه؟ تو هنوز به اون تمنا نرسیدی.
آقا برای کیا میآید؟ اونهایی که توی راه کربلا و توی کربلا، غضبناک شدن، چهرههاشون برافروخته شده، قلبشون داره پاره پاره میشه. میگن یابن الحسن بیا دیگه تحمل ندارم، بیا انتقام سیلی دختر سه سالههای حسین را بگیر. این یعنی در قلبت پیوند بین ظهور و امام حسین رخ داده. «اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلا ءَ»
ما گریه میکنیم برای امام حسین، ولی گریه کردن برای امام حسین مرتبه دارد. یه وقتی ما گریه میکنیم ولی انتقام نمیخوایم بگیریم. ببین دیگه من دارم صریحش رو میگه دیگه، میگیم که خب البته خوبه بله انتقام هم گرفته بشه. ببین هنوز داغ نشدی، برو نزدیکتر، برو نزدیکتر.
انشاءالله هیچ وقت خواهرتو طناب به گردنش نندازن تو خیابونها بکشن، اون وقت تو اگه برای خواهرت این اتفاق بیفته مهم نیست، برای خواهر حسین نباید این اتفاق بیفته. انشاءالله دخترت هر موقع خواست گریه کنه کسی با چوب نزنه به سرش، دختر من و تو رو بزنن مهم نیست، فدای دخترای حسین.
امام زمان! ما نارحتیم، امام زمان این بچهها دیگه نمیتوونن تحمل کنن، بیا اینا رو جمع کن، امام زمان! اینا به غیرتشون برخورده، دیر اومدن ولی ناراحتن، نمیگن به من چه، نمیگن حالا بالاخره گذشته، گذشتهها گذشته. دیر اومدن ولی خوب اومدن.
اینا تو رو برای خودتون میخوان، ببین تو را برای خودت میخوان. تو رو برای خودت میخوان یعنی چی؟ یعنی آقا بیا دیگه صبح و شب اونقدر نمیخواد گریه کنی بسته «فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً»
خدا را برای خدا عبادت کنی، مهدی را برای حسین بخوای. آقا ما اصلا بدبختی و خوشبختیمون هیچی، اصلا ماها اهمیتی نداریم، بگو بزنن ما رو نابود کنن، ولی آقا بیا بسته دیگه. روی این کرهی زمین، روی این خاک، هیمن خاکی که شما اومدید در تمام طول راه چی میگفتی با خودت ساکت بودی؟ روی این خاک بچههای حسین را کشیدن بردن؟!
اون وقت ما الان هستیم این خاک هست همه چی سر جاشه؟!
این روضه نیست، این یه منطقه. منطقی که باید قلبت این را بفهمد، تو رو باید به اینجا برسونه.
شاید شاید گفتن پیاده بیا که پیاده بیای بفهمی این راه را پیاده رفتن یعنی چی؟ هیچ وقت یادت نره زینب… هیچ وقت یادت نره رقیه…
خدا برای احساسات شما احترام قائله، آقا خیلی احترام قائله، خدا برای احساسات شما خیلی احترام قائله. یه قطره اشک تو، بهشت برش واجب میکند، پس تو که انقدر احترام داری داری پس چرا آقات نیومده تاحالا؟ معلومه اون نالهای که باید بزنی تاحالا نزدی. اون ناله چیه؟ غضبناک شدن، بهت بر بخوره، بدنت مور مور بشه یه دفعهای، داغون بشی.
الهی همه عالم فدای امام زین العابدین، که جلو چشمه زین العابدین سکینه رو زدن، جلو چشم اون رقیه رو زدن، الهی همه عالم فدای زین العابدین، الهی همه عالم فدای این مرد غیرتمند که دستاش رو بسته بودن، زن و بچهاش رو جلوش زدن، چقدر بهش بر میخورد، چقدر یه دفعهای ناراحت میشد، چقدر بهش بر میخورد. زینب هم هیچ شکایتی نمیکرد، زین العابدین با چشماش از زینب عذرخواهی میکرد. زینب هم نوازش میکرد عزیز برادرش رو، امام زمانش رو. عزیز برادرم میدونم فقط وقتی ما رو تازیانه میزنن تو نگاه نکن.
مردها باید بهتون بر بخوره، پیوند بزنید بین کربلاتون و ظهورتون. اینا ناراحتن، اینا به هم ریختن، بله هر کی توی راه کربلا میاد واقعا قلبش یه نشاطی پیدا میکنه، خودشون نشاط میدن، شهدا هم هنگام شهید شدن نشاطی داشتند، یه فرحی داشتن، یه سروری داشتن. ولی یادت نرده ما اومدیم اینجا ساخته بشیم، ساخته شدن این نیست که جداگانه برای امام زمان گریه کنیم، بگیم یابن الحسن آقا بیا.
میدونی با اهتمام کم، و از اون طرف جداگانه برای امام حسین آقاجون من متأسفم. نه اینا سطح اول ماجراست، سطح جدیتر ماجرا و سطح عمیق ماجرا این است که این پیوند را به همدیگر برسونی توی قلبت. و اصلا ملائکه که امسال میبینن شما اومدید میگن اینا کین اومدن؟ اومدن برای انتقام، بوی انتقام ازشون میاد، ناراحتن، غضبناکن، اینا دیگه زیاد صبر نمیکنن ها، ملائکه بگن گمونم آقاشون بیاد. زناشونم اومدن، ها آوردن همه رو، کربلا حسین با زن و بچه اومد، اینام با زن و بچه اومدن بعضیهاشون، اومدن، اومدن اصلا نمیخوان برگردن.
این اربعین یه کاری کنید آقاتون بیاد همین. اونایی که تو زندانها دارن کتک میخورن اونا منتظر ناله اربعین شمان امیدشون به شماست، اونایی که به اسارت گرفته شدن در گوشه و کنار عالم شکنجه میشن امیدشون به شماست.
این نقشه بوده، اهل بیت ریختن از اول، شما جمع بشید یه اتفاقی میوفته، این نقشه بوده از اول، این نقشه گرفته، این نقشه بیشتر میگیره، تو قدم قلبیتو بیشتر بردار. نگو من گریه میکنم تخلیه میشم، اون نه، من گریه میکنم یه ذره تسکین پیدا میکنم، ولی تموم نمیشه که، تموم نمیشه.
باید انشاءالله گریهات برسه به انتقام خون اباعبدالله الحسین، اون وقت دیگه ثمر داده، الان شما شکوفهاید باید میوه بده، دیگه میوه که بده فصل میوه که بشه آقا میاد باغبان میاد، میوهها رو میچینه برای خودش.
من دیگه نباید برای شما بیشتر از این برای این حرف خیلی روشن، خیلی عمیق، خیلی مورد نیاز برای امروز ماها توضیح بیشتری بدم، میفرماید خدا برای اینکه عرش رو، عالم رو کنترل بکنه ملائکی رو خلق کرد، به جای کائنات، برای کائنات، برای اباعبدالله الحسین اشک بریزن تا روز ظهور. اینا چهار هزار مَلَک هستند گریه میکنن، کارشون ضجه زدن برای حسین است، دیدی یه کسی رو دوست داری برای غربتش بسوزی میگی قدرش شناخته شده نیست، برای اینکه در عالم قدر امام حسین شناخته شده بشه گریههای ما کفایت نمیکنه، چهار هزار تا ملک.
اون وقت این چهار هزار تا ملک، داستان دارن دیگه میدونید که، میفرمایند هر کی میره زیارت اینا میشناسنش، بعد وقتی این بر میگرده هر موقع مریض میشه اینا میرن عیادت، میخواد جون بده اینا میرن براش نماز میخوونن، اصلا فامیل میشن تو روایت داره، وقتی حضرت ظهور میکنن این چهار هزار تا با شعار «یا لثارات الحسین» میان پای رکاب مهدی فاطمه. موقع انتقام خون اباعبدالله حسین شدی این یه الگوئه، در روایات داره شعار یاران حضرت «یا لثارات الحسین» است، این یا لثارات اگه بخواد شعار عمیق تو باشه این پیونده باید برقرار بشه.
آقا ما باید چقدر ناراحت باشیم برای عزاداری امام حسین؟ خیلی، اون قدر که جز با ظهور آروم نگیریم، نه نمیشه نمیشه.
حالا من دیگه توی این راه همش هی روضه خووندم، این دیگه سهم شما بوده که این روضه را برای شما بخوونم دیگه. این روضه را تاحالا توی راه نخوودم برای هر گروهی خووندم.
این حسّ رو توی کربلا یه نفر داشت، نوش جونتون اگر یه ذره از حسش به شما بده، و اونم عباس قمر بنی هاشم. قاسم رو جلوش زدن، آی پیچید به خودش، علی اکبر را جلوی چشمش زدن، آی پیچید به خودش، سند سخن من کلام خود اباالفضل العباس. حرف ذوقی نیست ها دقیقه. همه اجازه میگرفتنن برای میدان، اباالفضل العباس ببین چی کشیده صبح تا ظهور عاشورا، اومد صدا زد حسین «لقد ضاق صدری من هؤلاء المنافقین» نفسم تنگ شده.
انشاءالله میرید تو کربلا نفستون تنگ بشه، داد بزنید یا صاحب الزمان آقا بسه دیگه، سینه تنگی میکنه.
لقد ضاق صدری، بعد چی گفت؟ ببین حرفهایی که زدیم دقیقه ها بیربط نبوده، خیلی دقیق بوده، بعد آقا فرمود خب میخوای چیکار کنی عباسم؟ همه میگفتن آقا جون میخوام برم فدات بشم، میخوام ازت دفاع کنم. عباسو برو، عبارتشو برو، برگشت گفت میخوام انتقام بگیرم، یعنی اگه اجازه بدی جمع کنم این بساط رو. میخوام انتقام بگیرم.
سینهاش تنگ شده، جلو چشمش قاسم رو زدن، میفهمی یعنی چی؟ جلو چشمش اکبرش رو زدن، شما میفهمی؟ اینا رو عباس میتونه تحمل کنه؟ نمیتونه تحمل کنه.
عباس بلند شو جوونا اومدن، غیرتیا اومدن، یه بار غیرتیا برن کربلا تمومه.
چه فرقی میکنه؟ قاسمو جلو چشم تو هم زدن، الان بری اونجایی که قاسم زمین خورده میتونی ببینی، انگار دیروزه، به خدا نمیخوام بیرحمی کنم ولی شاید آخرین جلسه روضهتون باشه قبل از کربلا، اشکاتو ریخته باشی اونجا دیگه فقط نگاه کنی دیگه.
تازه عباس نبود حسینو جلو چشمش زدن… تازه اصغر رو که جلو چشم عباس زدن، تازه اونا رو ندیده بود میگفت میخوام انتقام بگیرم.
علی لعنت الله علی القوم الظالمین.
خدایا متقم خون حسین برسان،
خدایا احساس انتقام از خون غریب کربلا اباعبدالله الحسین و شهدای کربلا در دل ما بیشتر بگردان،
ما را جزء منقمین خون اباعبدالله الحسین ناممان را بنویس،
خدا در فرج آقامون تعجیل بفرما،
ما را مقدمهساز ظهور عاجل آقا قرار بده،
دست مجروح رهبر عزیز انقلابمون علمدار میدان، هر چه سریعتر به دستان بابرکت مهدی فاطمه متصل بفرما،
دنیا و آخرت خدایا هیچ وقت ما را از امام حسین جدا نکن،
در نسل و دودمان ما دشمن اهل بیت قرار مده،
خدایا موجبات خلاصی همه مظلومان عالم به حق اربعین اباعبدالله الحسین هر چه سریعتر فراهم بگردان.