۱۳۹۴/۰۸/۱۶
–
۱۲۷۷ بازدید
چرا خلفا (ابوبکر وعمر) نوشتن احادیث نبوی را ممنوع کردند؟
مقدمه از آنجا که دین مقدس اسلام آخرین و کامل ترین دین الهی می باشد، برای رشد و تعالی انسانها، چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، برنامه ها و احکام جامعی را در نظر گرفته است؛ که در این میان، سنت به عنوان دومین منبع معارف اسلامی علاوه بر اینکه مبین و مفسر قرآن کریم به شمار می رود، نقش مهمی نیز در تبیین و شناساندن احکام و معارف اسلامی ایفا می کند.
علیرغم اینکه وجود سنت در کنار قرآن به خاطر تبیین حقایق قرآنی، ضرورتی انکار ناپذیر است؛ و از سوی دیگر پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین( همواره به فراگیری، حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می فرمودند؛ متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم بنا به دلایلی، نقل، کتابت و نشر احادیث ممنوع گشت و این امر ضربه ی سنگین و جبران ناپذیری بر پیکره ی امت اسلامی وارد نمود. به طوری که با گذشت قرن های متمادی هنوز هم امت اسلامی از آن رنج می برد.
حال با توجه به اهمیت و جایگاه رفیع سنت، این سؤال مطرح می گردد که:
1- چه عواملی موجب ممنوعیت تدوین و نقل احادیث گشت؟
2- ممنوعیت احادیث چه پیامدهایی را به بار آورد؟
این مقاله در صدد است به طور گذرا به این دو پرسش پاسخ دهد.
مفهوم سنت
واژه ی «سنّت» در لغت به معنای «روش و طریقه» به کار رفته است.[1]در قرآن کریم نیز کلمه ی «سنّت» به همین معنی استعمال شده است: «سنّت الله الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا»[2]خدا روشی ثابت و قطعی مقرر کرده است که از پیش جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
در روایات متعددی نیز واژه ی «سنت» به معنای روش و طریقه به کار رفته است؛ از جمله در روایتی پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
«من سنّ سنة حسنة فله أجرها و أجر من عمل بها الی یوم القیامة من غیر ان ینقص من اجورهم شیء»[3]هرکس شیوه ی نیکی بنیان بگذارد، پاداش عمل به آن و پاداش تمام کسانی که تا قیامت به آن عمل کنند را خواهد برد، بی آنکه از پاداش آنها کاسته شود.
واژهی «سنّت» در اصطلاح فقهای اسلامی (اعم از شیعه و سنی) عبارتست از: قول، فعل و تقریر پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم ؛ اما از آنجای که شیعه، قائل به عصمت اهلبیت هستند و معتقدند که امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصوم آن حضرت، از سوی خداوند به مقام امامت تعیین و منصوب گردیده اند؛ لذا گفتار و اعمال آنان را همانند گفتار و اعمال پیامر اعظم صل الله علیه وآله وسلم حجت و واجب الاتباع میدانند؛ و دقیقا به همین جهت است که فقهای شیعه، دامنه ی «سنّت» را گسترده و وسیع می دانند و می گویند: السنّة «قول المعصوم و فعله و تقریره»[4]سنّت عبارتست از: قول، فعل و تقریر معصوم( «اعم از پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین».
اهمیت و جایگاه سنت در اسلام
سنّت، در اسلام از جایگاه ویژه و رفیعی برخوردار است؛ به گونهای که بعد از قرآن کریم، دومین منبع و سرچشمه ی احکام و معارف اسلامی به شمار می رود.
امام صادق علیه السلام درحدیثی به جایگاه رفیع سنت اشاره نموده و می فرمایند:
«ما من شیء الا (و قد ورد )فیه کتاب أو سنة»[5]هیچ چیزی نیست مگر آن که حکم آن در کتاب یا سنت بیان شده است.
شکی نیست که قرآن کریم به عنوان معجزه ی جاوید پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم فقط کلیات را بیان نموده است و نیاز به مفسر و مبین دارد، زیرا بسیاری از احکام اسلامی یا اصلاً در قرآن بیان نشده «مانند: دیه عین، دیه نفس، تحریم جمع بین زوجه و عمه و خاله
وی، حرمت پوشیدن ابریشم بر مرد و… »[6] و یا اگر بیان شده به طور کلی ذکر شده؛ از باب نمونه، حکم وجوب صلاة در قرآن ذکر شده؛ اما اینکه چند رکعت باید به جا آورد؟ در چه زمانی و با چه شرایطی باید آن را انجام داد؟ قرآن، متذکر این جزئیات نشده است؛ بلکه تبیین و تفسیر آن را به سنت محول نموده است.
سفارش پیامبر اعظم(ص) به حفظ و تدوین حدیث
از آنجا که سنت در رشد و تعالی جامعه اسلامی و به خصوص در استخراج احکام شرعی، نقش مهم و چشمگیری ایفا می کند؛ لازم بود که تدبیری سنجیده شود که این منبع خروشان به نسل های اینده نیز انتقال یابد تا آنان نیز از این منبع گرانبها، بهره مند شده و با تکیه بر آن در صراط مستقیم گام بردارند.
در همین راستا، رسول اعظم صل الله علیه وآله وسلم همواره به یادگیری و حفظ حدیث تأکید می فرمودند. احادیث فراوانی که مسلمین را به این مهم، فراخوانده است، گواه بر این مسأله است.
قال رسول اللّه صل الله علیه وآله وسلم : «من حفظ من أمتی أربعین حدیثا، ینتفعون بها، بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما».[7]بسیاری از فقهای اسلامی، برای اینکه به مضمون این حدیث عمل کرده باشند، اقدام به تألیف کتاب «چهل حدیث» می نمودند.
به خاطر سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم علیه السلام و ائمه معصومین بود که مسلمانان نسبت به حفظ حدیث، اهتمام می ورزیدند به گونهای که «برخی از راویان نزدیک به سی هزار حدیث را حفظ کرده بودند که یکی از آنها محمد بن مسلم است.»[8]همچنین پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه وآله وسلم بر تدوین و کتابت حدیث نیز تأکید ویژه ای داشتند:
«شکا رجل إلی النبی صل الله علیه وآله وسلم سوء الحفظ، فقال: استعن بیمینک».[9]مردی نزد پیامبر از ناتوانی خود در حفظ شکایت کرد؛ رسول خدا فرمود: حفظ را با دست راست یاری کن! یعنی آنچه را می شنوی بنویس!
همچنین از حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند:
«قیدوا العلم بالکتابة»[10]دانش را با نوشتن، در بند کشید.
عبد الله بن عمرو می گوید: من هرچه از پیامبر صلی الله علیه و آله می شنیدم، یادداشت می کردم، تا اینکه قریش مرا از این کار نهی کردند؛ جریان را به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم و حضرت فرمود:
«اکتب، فوالذی نفسی بیده، ما خرج منی إلاّ حق.»[11]بنویس، قسم به کسی که جانم به دست اوست، چیزی به غیر از حق نمی گویم.
به پیروی از سفارشات و ترغیبهای پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر کتابت احادیث، صحابه قلم بدست گرفته و کتابهای حدیثی متعددی را به رشته ی تحریر در آوردند. که در این میان می توان از صحیفه امیرمؤمنان علیه السلام نام برد؛ «صحیفه ای که هم در منابع شیعه از آن سخن گفته شده و هم در منابع اهل سنت به آن استتناد شده و بخشی از احکام فقهی آن در ابواب مختلف منابع حدیثی فقه به عنوان احادیث منقول ازصحیفه امیرمؤمنان علی علیه السلام ارائه و نقل گردیده است.»[12]حتی بعضی از محققین نزدیک به پنجاه نفر صحابی را نام می برند که آنان به نوشتن و کتابت احادیث اقدام نموده اند؛ از جمله: « سلمان فارسی، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن عباس، أبو رافع، اسماء بنت عمیس، أنس بن مالک و…»[13]«دکتر نور الدین عتر» که از عالمان علوم حدیث است، در زمینه ی تدوین و کتابت حدیث توسط صحابه می نویسد:
«روایات فروانی در حد تواتر از صحابه نقل شده است که همه، وقوع کتابت حدیث نبوی در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله را اثبات می کند.»[14]با توجه به منابع تاریخی به وضوح روشن می گردد که: کتابت و نوشتن احادیث در عصر پیامبرصل الله علیه وآله وسلم نه تنها امری رایج بوده است بلکه شخص پیامبرصل الله علیه وآله وسلم به مسلمانان سفارش و توصیه می فرمودند که احادیث را بنویسند.
بهانه های خلفا در رابطه با منع تدوین و نشر حدیث
علی رغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، نبرد خصمانه ای را با احادیث نبوی آغاز کردند؛ سالهای متمادی «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان و دهشتناکی بر جامعه ی اسلامی سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدصل الله علیه وآله وسلم جرم محسوب می گردید و راویان حدیث شکنجه و زندانی می شدند؛ و حتی هزاران حدیث مکتوب را در آتش سوزاندند، به همه ی ارگانها بخشنامه کردند که کسی حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّی برای جلوگیری از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمی دادند.
اولی و دومی، اولین کسانی بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوی صل الله علیه وآله وسلم را به دست گرفتند.
ذهبی می گوید:
«قالت عائشة: جمع ابی الحدیث عن رسول الله صل الله علیه وآله وسلم و کانت خمسمائة حدیث…. فدعا بنار فحرقها.»[15]عایشه می گوید: پدرم پانصد حدیث از رسول خداصل الله علیه وآله وسلم جمع کرده بود و همه را آتش زد!!!
خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه».[16]از میان بردن احادیث ضربه جبران ناپذیری بر امت اسلامی وارد ساخت، به گونه ای که هنوز امت اسلامی از آن رنج می برد.
اهل سنت برای توجیه ممنوعیت تدوین احادیث، به دلایلی تمسک می کنند که در این بخش به برخی از آنها اشاره می شود:
1ـ اختلاط حدیث با قرآن:
یکی از دلایل عمدهی آنان مبنی بر عدم جواز تدوین حدیث، اینست که: اگر حدیث را بنویسم با قرآن مخلوط می شود!!!
«ان عمر بن الخطاب اراد ان یکت السنن فاستشار فی ذلک اصحاب رسول الله صل الله علیه وآله وسلم ، فاشاروا علیه ان یکتبها، فطفق عمر یستخیر الله فیها شهرا، ثم اصبح یوما و قد عزم الله له. فقال: انی کنت اردت ان اکتب السنن، و انی ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فاکبوا علیها فترکوا کتاب الله تعالی، و انی والله لا البس کتاب الله بشیء ابدا»[17]اهل سنت با این ادعا قرآن را که کلام خداوند است، هم تراز سنّت قرار داده اند؛ به گونه ای که نوشتن سنّت را موجب اختلاط آن با قرآن می دانند.
این توجیه از جهاتی قابل مناقشه است؛
اولاً: این ادعا با «تحدی» نمودن قرآن ناسازگار است. قرآن کریم «صریحا همه ی جهانیان را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده است و می گوید اگر فکر می کنید که قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستید، همانند آن را بیاورید!!!»[18]«قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا»[19]ثانیاً: پذیرفتن این دلیل، مستلزم تحریف قرآن است و حال آنکه خداوند صریحاً فرموده است که در قرآن تحریف راه ندارد:
«إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»[20]2ـ نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن می شود:
یکی دیگر از توجیهات اهل سنت در ممنوعیت تدوین حدیث اینست که نوشتن احادیث موجب می گردد که اذهان مسلمانان مشغول احادیث گشته و در نتیجه از قرآن غافل شوند.[21]در ضعف این دلیل همین کافی است که اگر نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن می شود، نباید تا این زمان که بیش از 1400 سال از ظهور آن میگذرد، چیزی از قرآن باقی میماند؛ به خصوص در این عصر، که کتب حدیثی آن هم در تیراژهای بسیار بالا، وارد بازار شده و در دسترس علاقمندان قرار می گیرد.
بلکه دقیقا قضیه بر عکس آن چیزی است که آنها ادعا می کنند، به این معنی که: نوشتن احادیث نه تنها سبب متروک ماندن قرآن نشده است، بلکه عاملی در جهت ترویج قرآن نیز محسوب می گردد. و مسلمانان به خصوص با خواندن احادیث که در زمینهی ثواب تلاوت قرآن وارد شده است، شوق و علاقهی شان به قرآن چند برابر می شود.
علت اصلی منع تدوین احادیث
گرچه اهل سنت برای توجیه منع کتابت حدیث، علل مختلفی را بیان کرده اند؛ اما اگر به دور از هرگونه تعصب جویای حقیقت باشیم، خواهیم دید که هیچکدام از این علل، نمی تواند مانع تدوین حدیث شود.
در حقیقت عامل اصلی که منجر به ممنوعیت تدوین حدیث گشت، این که منع تدوین حدیث، ریشه ی سیاسی داشت.
پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه وآله وسلم ، در فضل امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام و اهلبیت علیه السلام مطالبی زیادی را بیان فرموده اند که تبرّکا به چند نمونه اشاره می شود:
1- هنگام که پیامبرصل الله علیه وآله وسلم اقوام و خویشان خویش را به اسلام دعوت نمود در حضور همگان فرمود: «إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»
2- در جریان جنگ احزاب فرمود: «ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین»
3- در جای دیگر پیامبرصل الله علیه وآله وسلم فرمود: «أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی»
4- در حجة الوداع و در غدیر خم در حضور همگان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه، فهذا علی مولاه»
از این نمونه احادیث بسیارند؛ این احادیث به خوبی بیانگر این مطلب است که پیامبرصل الله علیه وآله وسلم در هر موقعیت و فرصتی که پیش می آمد حضرت علی علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین بلافصل خویش، معرفی می نمود و مسلمانان را به پیروی و اطاعت از او سفارش می نمود.
به خوبی روشن است که اینگونه احادیث منافع و موقعیت خلفا را به شدت تهدید می نمود. اگر احادیث، نوشته می شد و به دست آیندگان می رسید دیگر نوبت به خلافت آنها نمی رسید.
بنابراین عوامل سیاسی خلفا را بر آن داشت که برای حفظ موقعیت خود و برای رسیدن به خلافت، احادیث نبوی را هدف قرار داده و از نقل، انتشار و کتابت آنها به شدّت جلوگیری نمودند.
پیامدهای منع تدوین حدیث
خلفا شعار می دادند «حسبنا کتاب الله»، و خودشان را بی نیاز از «سنّت» می دانستند و در نتیجه از نقل، کتابت و انتشار «سنّت» جلوگیری نمودند.
اما متأسفانه منع تدوین و کتابت احادیث موجب گردید که احادیث نبوی، در زمینه های فکری و اعتقادی و… به دست آیندگان نرسد، در نتیجه دست مسلمانان از سنّت که مبیّن و مفسّر قرآن و یکی از مهمترین منابع تشریع محسوب می گردد کوتاه شود؛ کسانی که «حسبنا کتاب الله» را شعار می دادند از قرآن برداشت های مختلفی می کردند و در نتیجه فرقه های رنگارنگ یکی پس از دیگری بوجود آمدند.
بنابراین یکی از پیامدهای مصیبت بار منع و جلوگیری از نقل و کتابت احادیث، به وجود آمدن فرقه های رنگارنگ با عقاید مختلف فکری و اعتقادی است.
به چندنمونه آثار منع حدیث اشاره مى کنیم :
1ـ پنهان ماندن بسیارى از احادیث !
منع حدیث باعث شد تعداد زیادى از احادیث مفقود شود و ما نتوانیم به آنها دسترسى پیدا کنیم .
بعنوان شاهد یک نمونه را بیان مى کنیم :
عائشه مى گوید که پدرم ابوبکر پانصد حدیث از پیامبر را جمع آورى کرده بود ولى بعد که نظرش عوض شد ـ که داستان آنرا ذکر کردیم ـ همه را آتش زد و از بین برد.
جالب توجه اینکه اکنون در کتابهاى حدیثى اهل سنت تنها صد و چهل دو روایت مرفوعه از ابوبکر وجود دارد که چنانچه این عدد را از پانصد کسر کنیم نتیجه این مى شود که 358 حدیث ـ تنها به روایت ابوبکر از پیامبران صل الله علیه واله وسلم ـ مفقود شده است .
و با توجه به معنى که معاویه کرد مى توانیم حدس قوى بزنیم که بسیارى از احادیثى که در مدح و فضائل اهل بیت (ع ) بوده اند مفقود گردیده اند.
2ـ باز شدن راه براى جعل احادیث :
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود (11/44) از یکى از بزرگان علم حدیث و تاریخ حدیث نقل مى کند که : بیشترین احادیث مجهوله ـ که آنهم در فضائل صحابه گفته شده ـ در ایام خلافت بنى امیه جعل شده است آنهم روى این جهت که گمان مى کردند مى توانند با این عمل مقام بنى هاشم را پائین آورند.
توضیح آنکه معاویه و اتباعش نه فقط از نقل احادیث در فضل على و خاندانش (ع ) جلوگیرى مى کردند بلکه با بخشیدن پول و مقام بعضى از صحابه و تابعین را تشویق مى کردند که احادیثى در فضیلت آنکس که خود مى خواهد ـ همچون خود معاویه و عمر و عاص ، مروان و… ** جعل کنند و به اصطلاح در دو جبهه با اهل بیت (ع ) مبارزه و دشمنى مى کردند.
دو نمونه از احادیث جعلى !
1ـ پیامبر صل الله علیه واله وسلم مى فرماید: ((الامناء عند الله ثلاثه : انا و جبریل و معاویه ))
اشخاص امین در نزد خدا سه نفر هستند: من و جبرئیل و معاویه !
2ـ پیامبر صل الله علیه واله وسلمبه اصحاب خود فرمود: الان کسى مى آید که از اهل بهشت است . پس معاویه آمد اى معاویه در ورودى درب بهشت در کنار من خواهى بود همچنانکه این دو انگشت من کنار هم هستند و آنگاه حضرت صل الله علیه واله وسلم اشاره به دو انگشتان خود کردند!
ذهبى ـ از بزرگان حدیث اهل سنت ـ در میزان الاعتدال : 2/133 نقل کرده و بعد هم گفته : خبر باطل !
مرحوم علامه امینى در جلد یازدهم الغدیر چهل حدیث مجهول درباره فضائل معاویه !! نقل مى کند و به بررسى آنها مى پردازد. خداوند روح بزرگ او را غریق رحمت بیکرانش بفرماید.
دین به دنیا فروش
سمرة بن جندب ، از پول پرستان پست زمان معاویه بود، معاویه صد هزار درهم به او داد، تا در میان مردم ، حدیثى پیش خود ببافند، و به دروغ آیه اى که در شاءن على (ع ) است ، بگوید: ((در شاءن ابن ملجم ، قاتل على (ع ) است )).
او در میان جمعیت آمد و گفت : این آیه (204 سوره بقره ) در مورد على (ع ) نازل شده است ، و آن آیه این است :
و من الناس من یعجبک قوله فى الحیوة الدنیا و یشهد الله على ما فى قلبه و هو الد الخصام :
((و بعضى از مردم کسانى هستند که گفتار آنها در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود، و خداوند بر آنچه در دل (پنهان مى دارند) گواه است ، در حالى که آنان سرسخت ترین دشمنانند)).
اما (آیه 207 بقره ): و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله ….((و بعضى از مردم ، جان خود را براى خشنودى خدا مى فروشند…)) در شاءن ((ابن ملجم )) نازل شده است )).
معاویه ، باز صد هزار درهم براى او فرستاد، او بخاطر کمى آن ، نپذیرفت ، تا چهار صد هزار درهم براى او فرستاد آنگاه قبول کرد.
3ـ بوجود آمدن اختلاف در احادیث :
از آثار دیگر منع حدیث مى توان به این جهت هم اشاره کرد که هر چقدر هم که حافظه راوى قوى باشد ـ خصوصا با فاصله زمانى طولانى منع حدیث ـ باز هم نوشتن و ثبت حدیث از اعتبار دیگرى بر خوردار است و چنانچه نوشته نشود احتمال خطا و اشتباه در نقل حدیث حتما وجود خواهد داشت .
از قدیم و ندیم گفته اند که ((ما کتب قر و ما حفظ فر)) آنچه نوشته شود پا بر جا و مستقر مى ماند و آنچه به ذهن سپرده شود فرار مى کند یعنى پاک شده و از بین مى رود و یا فراموش مى شود.
لذا مى بینم بسیارى از احادیث ـ که از بین نرفته و نقل شده ـ در اصطلاح حدیثى نقل به معنا شده است . یعنى رواى خود الفاظ را نقل نمى کند بلکه آنچه خود استنباط کرده ، معناى حدیث را بیان مى کند و بدیهى است که در این صورت احتمال خطا و اشتباه به حکم عقل، موجود است.
نتیجه
وجود سنت در کنار قرآن، به عنوان دومین منبع معارف اسلامی، ضرورتی انکار ناپذیر است، چرا که قرآن فقط کلیات را بیان نموده است و تفسیر و تبیین آن، به سنت محول شده است.
علی رغم جایگاه رفیع سنت، و با وجود اینکه پیامبر اعظم علیه السلام همواره به کتابت و تدوین احادیث سفارش می کردند، خلفای وقت با تدوین احادیث مخالفت ورزیده و مانع آن گشتند.
اهل سنت برای سرپوش گذاشتن بر اعمال آنان، به دلایلی تمسک نموده اند که هیچکدام نمی تواند مانع تدوین حدیث شود، و اگر منصفانه و به دور از هرگونه تعصب و غرض ورزی، جویای حقیقت باشیم به این نتیجه خواهیم رسید که ممنوعیت تدوین حدیث ریشه ی سیاسی دارد، آنان احادیثی را که بیانگر فضائل و مناقب اهلبیت بودند مانع رسیدن به اهداف شان می دانستند، و برای از بین بردن این موانع، دستور ممنوعیت تدوین احادیث را صادر کردند.
[1] . لویس معلوف، ترجمهی المنجد، مترجم: احمد سیّاح، ج 1، ص 894، انتشارات اسلام، 1384.
[2] . فتح، 23.
[3] .الکلینی، الکافی، ج 5، ص 9، دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة، 1367 هـ.
[4] . مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 57 – 58، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1368.
[5] . المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 2، ص 305، مؤسسة الوفاء بیروت، الطبعة الثانیة 1403 هـ. 1983 م.
[6] . احمدی میانجی، درسنامه اصول فقه مقارن، ص 203.
[7] . االحر العاملی، وسائل الشیعة، ج 27، ص 93، مؤسسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414 هـ. ق.
[8] .مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ص 38، دفتر تحقیقات و تدوین متون درسی مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ دوم، 1378، به نقل از: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 249 و 253.
[9] . الهیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 1، ص 152، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة 1408 هـ. 1988 م.
[10] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ج 58، ص 124.
[11] .احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 162، دار صادر بیروت، بی تا.
[12] .فصلنامه علمی تخصصی علوم حدیث، شماره سوم، بهار 1376، مقاله ی «صحیفه امیرمؤمنان(ع) قدیم ترین سند حدیثی» نوشته ی: محمد صادق نجمی، ص 41.
[13] همان، مقاله ی «تدوین حدیث(3) صحابه و کتابت حدیث» نوشته ی: محمد علی مهدوی راد، ص 12 – 40.
[14] . همان، ص 41، به نقل از منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 40.
[15] . الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 5، مکتبة الحرم المکی، بی تا.
[16] . الشهرستانی، وضوء النبی(ص) ج 2، ص 20، الطبعة الاولی، 1420 هـ.
[17] .النجمی، محمد صادق، اضواء علی الصحیحین، مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، 1419 هـ.
[18] . تفسیر نمونه، ج 12، ص 274.
[19] . الاسراء، 88. همچنین مراجعه کنید به: قصص: 49، هود: 13، بقره : 23 – 24.
[20] .الحجر، 9.
[21] . الشهرستانی، علی، منع تدوین الحدیث، دار الغدیر، قم، الطبعة الاولی، 1425 هـ.
علیرغم اینکه وجود سنت در کنار قرآن به خاطر تبیین حقایق قرآنی، ضرورتی انکار ناپذیر است؛ و از سوی دیگر پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین( همواره به فراگیری، حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می فرمودند؛ متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم بنا به دلایلی، نقل، کتابت و نشر احادیث ممنوع گشت و این امر ضربه ی سنگین و جبران ناپذیری بر پیکره ی امت اسلامی وارد نمود. به طوری که با گذشت قرن های متمادی هنوز هم امت اسلامی از آن رنج می برد.
حال با توجه به اهمیت و جایگاه رفیع سنت، این سؤال مطرح می گردد که:
1- چه عواملی موجب ممنوعیت تدوین و نقل احادیث گشت؟
2- ممنوعیت احادیث چه پیامدهایی را به بار آورد؟
این مقاله در صدد است به طور گذرا به این دو پرسش پاسخ دهد.
مفهوم سنت
واژه ی «سنّت» در لغت به معنای «روش و طریقه» به کار رفته است.[1]در قرآن کریم نیز کلمه ی «سنّت» به همین معنی استعمال شده است: «سنّت الله الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا»[2]خدا روشی ثابت و قطعی مقرر کرده است که از پیش جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
در روایات متعددی نیز واژه ی «سنت» به معنای روش و طریقه به کار رفته است؛ از جمله در روایتی پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
«من سنّ سنة حسنة فله أجرها و أجر من عمل بها الی یوم القیامة من غیر ان ینقص من اجورهم شیء»[3]هرکس شیوه ی نیکی بنیان بگذارد، پاداش عمل به آن و پاداش تمام کسانی که تا قیامت به آن عمل کنند را خواهد برد، بی آنکه از پاداش آنها کاسته شود.
واژهی «سنّت» در اصطلاح فقهای اسلامی (اعم از شیعه و سنی) عبارتست از: قول، فعل و تقریر پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم ؛ اما از آنجای که شیعه، قائل به عصمت اهلبیت هستند و معتقدند که امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و فرزندان معصوم آن حضرت، از سوی خداوند به مقام امامت تعیین و منصوب گردیده اند؛ لذا گفتار و اعمال آنان را همانند گفتار و اعمال پیامر اعظم صل الله علیه وآله وسلم حجت و واجب الاتباع میدانند؛ و دقیقا به همین جهت است که فقهای شیعه، دامنه ی «سنّت» را گسترده و وسیع می دانند و می گویند: السنّة «قول المعصوم و فعله و تقریره»[4]سنّت عبارتست از: قول، فعل و تقریر معصوم( «اعم از پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین».
اهمیت و جایگاه سنت در اسلام
سنّت، در اسلام از جایگاه ویژه و رفیعی برخوردار است؛ به گونهای که بعد از قرآن کریم، دومین منبع و سرچشمه ی احکام و معارف اسلامی به شمار می رود.
امام صادق علیه السلام درحدیثی به جایگاه رفیع سنت اشاره نموده و می فرمایند:
«ما من شیء الا (و قد ورد )فیه کتاب أو سنة»[5]هیچ چیزی نیست مگر آن که حکم آن در کتاب یا سنت بیان شده است.
شکی نیست که قرآن کریم به عنوان معجزه ی جاوید پیامبر اعظم صل الله علیه وآله وسلم فقط کلیات را بیان نموده است و نیاز به مفسر و مبین دارد، زیرا بسیاری از احکام اسلامی یا اصلاً در قرآن بیان نشده «مانند: دیه عین، دیه نفس، تحریم جمع بین زوجه و عمه و خاله
وی، حرمت پوشیدن ابریشم بر مرد و… »[6] و یا اگر بیان شده به طور کلی ذکر شده؛ از باب نمونه، حکم وجوب صلاة در قرآن ذکر شده؛ اما اینکه چند رکعت باید به جا آورد؟ در چه زمانی و با چه شرایطی باید آن را انجام داد؟ قرآن، متذکر این جزئیات نشده است؛ بلکه تبیین و تفسیر آن را به سنت محول نموده است.
سفارش پیامبر اعظم(ص) به حفظ و تدوین حدیث
از آنجا که سنت در رشد و تعالی جامعه اسلامی و به خصوص در استخراج احکام شرعی، نقش مهم و چشمگیری ایفا می کند؛ لازم بود که تدبیری سنجیده شود که این منبع خروشان به نسل های اینده نیز انتقال یابد تا آنان نیز از این منبع گرانبها، بهره مند شده و با تکیه بر آن در صراط مستقیم گام بردارند.
در همین راستا، رسول اعظم صل الله علیه وآله وسلم همواره به یادگیری و حفظ حدیث تأکید می فرمودند. احادیث فراوانی که مسلمین را به این مهم، فراخوانده است، گواه بر این مسأله است.
قال رسول اللّه صل الله علیه وآله وسلم : «من حفظ من أمتی أربعین حدیثا، ینتفعون بها، بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما».[7]بسیاری از فقهای اسلامی، برای اینکه به مضمون این حدیث عمل کرده باشند، اقدام به تألیف کتاب «چهل حدیث» می نمودند.
به خاطر سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم علیه السلام و ائمه معصومین بود که مسلمانان نسبت به حفظ حدیث، اهتمام می ورزیدند به گونهای که «برخی از راویان نزدیک به سی هزار حدیث را حفظ کرده بودند که یکی از آنها محمد بن مسلم است.»[8]همچنین پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه وآله وسلم بر تدوین و کتابت حدیث نیز تأکید ویژه ای داشتند:
«شکا رجل إلی النبی صل الله علیه وآله وسلم سوء الحفظ، فقال: استعن بیمینک».[9]مردی نزد پیامبر از ناتوانی خود در حفظ شکایت کرد؛ رسول خدا فرمود: حفظ را با دست راست یاری کن! یعنی آنچه را می شنوی بنویس!
همچنین از حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند:
«قیدوا العلم بالکتابة»[10]دانش را با نوشتن، در بند کشید.
عبد الله بن عمرو می گوید: من هرچه از پیامبر صلی الله علیه و آله می شنیدم، یادداشت می کردم، تا اینکه قریش مرا از این کار نهی کردند؛ جریان را به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم و حضرت فرمود:
«اکتب، فوالذی نفسی بیده، ما خرج منی إلاّ حق.»[11]بنویس، قسم به کسی که جانم به دست اوست، چیزی به غیر از حق نمی گویم.
به پیروی از سفارشات و ترغیبهای پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر کتابت احادیث، صحابه قلم بدست گرفته و کتابهای حدیثی متعددی را به رشته ی تحریر در آوردند. که در این میان می توان از صحیفه امیرمؤمنان علیه السلام نام برد؛ «صحیفه ای که هم در منابع شیعه از آن سخن گفته شده و هم در منابع اهل سنت به آن استتناد شده و بخشی از احکام فقهی آن در ابواب مختلف منابع حدیثی فقه به عنوان احادیث منقول ازصحیفه امیرمؤمنان علی علیه السلام ارائه و نقل گردیده است.»[12]حتی بعضی از محققین نزدیک به پنجاه نفر صحابی را نام می برند که آنان به نوشتن و کتابت احادیث اقدام نموده اند؛ از جمله: « سلمان فارسی، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن عباس، أبو رافع، اسماء بنت عمیس، أنس بن مالک و…»[13]«دکتر نور الدین عتر» که از عالمان علوم حدیث است، در زمینه ی تدوین و کتابت حدیث توسط صحابه می نویسد:
«روایات فروانی در حد تواتر از صحابه نقل شده است که همه، وقوع کتابت حدیث نبوی در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله را اثبات می کند.»[14]با توجه به منابع تاریخی به وضوح روشن می گردد که: کتابت و نوشتن احادیث در عصر پیامبرصل الله علیه وآله وسلم نه تنها امری رایج بوده است بلکه شخص پیامبرصل الله علیه وآله وسلم به مسلمانان سفارش و توصیه می فرمودند که احادیث را بنویسند.
بهانه های خلفا در رابطه با منع تدوین و نشر حدیث
علی رغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، نبرد خصمانه ای را با احادیث نبوی آغاز کردند؛ سالهای متمادی «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان و دهشتناکی بر جامعه ی اسلامی سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدصل الله علیه وآله وسلم جرم محسوب می گردید و راویان حدیث شکنجه و زندانی می شدند؛ و حتی هزاران حدیث مکتوب را در آتش سوزاندند، به همه ی ارگانها بخشنامه کردند که کسی حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّی برای جلوگیری از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمی دادند.
اولی و دومی، اولین کسانی بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوی صل الله علیه وآله وسلم را به دست گرفتند.
ذهبی می گوید:
«قالت عائشة: جمع ابی الحدیث عن رسول الله صل الله علیه وآله وسلم و کانت خمسمائة حدیث…. فدعا بنار فحرقها.»[15]عایشه می گوید: پدرم پانصد حدیث از رسول خداصل الله علیه وآله وسلم جمع کرده بود و همه را آتش زد!!!
خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه».[16]از میان بردن احادیث ضربه جبران ناپذیری بر امت اسلامی وارد ساخت، به گونه ای که هنوز امت اسلامی از آن رنج می برد.
اهل سنت برای توجیه ممنوعیت تدوین احادیث، به دلایلی تمسک می کنند که در این بخش به برخی از آنها اشاره می شود:
1ـ اختلاط حدیث با قرآن:
یکی از دلایل عمدهی آنان مبنی بر عدم جواز تدوین حدیث، اینست که: اگر حدیث را بنویسم با قرآن مخلوط می شود!!!
«ان عمر بن الخطاب اراد ان یکت السنن فاستشار فی ذلک اصحاب رسول الله صل الله علیه وآله وسلم ، فاشاروا علیه ان یکتبها، فطفق عمر یستخیر الله فیها شهرا، ثم اصبح یوما و قد عزم الله له. فقال: انی کنت اردت ان اکتب السنن، و انی ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فاکبوا علیها فترکوا کتاب الله تعالی، و انی والله لا البس کتاب الله بشیء ابدا»[17]اهل سنت با این ادعا قرآن را که کلام خداوند است، هم تراز سنّت قرار داده اند؛ به گونه ای که نوشتن سنّت را موجب اختلاط آن با قرآن می دانند.
این توجیه از جهاتی قابل مناقشه است؛
اولاً: این ادعا با «تحدی» نمودن قرآن ناسازگار است. قرآن کریم «صریحا همه ی جهانیان را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده است و می گوید اگر فکر می کنید که قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستید، همانند آن را بیاورید!!!»[18]«قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا»[19]ثانیاً: پذیرفتن این دلیل، مستلزم تحریف قرآن است و حال آنکه خداوند صریحاً فرموده است که در قرآن تحریف راه ندارد:
«إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»[20]2ـ نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن می شود:
یکی دیگر از توجیهات اهل سنت در ممنوعیت تدوین حدیث اینست که نوشتن احادیث موجب می گردد که اذهان مسلمانان مشغول احادیث گشته و در نتیجه از قرآن غافل شوند.[21]در ضعف این دلیل همین کافی است که اگر نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن می شود، نباید تا این زمان که بیش از 1400 سال از ظهور آن میگذرد، چیزی از قرآن باقی میماند؛ به خصوص در این عصر، که کتب حدیثی آن هم در تیراژهای بسیار بالا، وارد بازار شده و در دسترس علاقمندان قرار می گیرد.
بلکه دقیقا قضیه بر عکس آن چیزی است که آنها ادعا می کنند، به این معنی که: نوشتن احادیث نه تنها سبب متروک ماندن قرآن نشده است، بلکه عاملی در جهت ترویج قرآن نیز محسوب می گردد. و مسلمانان به خصوص با خواندن احادیث که در زمینهی ثواب تلاوت قرآن وارد شده است، شوق و علاقهی شان به قرآن چند برابر می شود.
علت اصلی منع تدوین احادیث
گرچه اهل سنت برای توجیه منع کتابت حدیث، علل مختلفی را بیان کرده اند؛ اما اگر به دور از هرگونه تعصب جویای حقیقت باشیم، خواهیم دید که هیچکدام از این علل، نمی تواند مانع تدوین حدیث شود.
در حقیقت عامل اصلی که منجر به ممنوعیت تدوین حدیث گشت، این که منع تدوین حدیث، ریشه ی سیاسی داشت.
پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه وآله وسلم ، در فضل امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام و اهلبیت علیه السلام مطالبی زیادی را بیان فرموده اند که تبرّکا به چند نمونه اشاره می شود:
1- هنگام که پیامبرصل الله علیه وآله وسلم اقوام و خویشان خویش را به اسلام دعوت نمود در حضور همگان فرمود: «إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»
2- در جریان جنگ احزاب فرمود: «ضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین»
3- در جای دیگر پیامبرصل الله علیه وآله وسلم فرمود: «أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی»
4- در حجة الوداع و در غدیر خم در حضور همگان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه، فهذا علی مولاه»
از این نمونه احادیث بسیارند؛ این احادیث به خوبی بیانگر این مطلب است که پیامبرصل الله علیه وآله وسلم در هر موقعیت و فرصتی که پیش می آمد حضرت علی علیه السلام را به عنوان وصی و جانشین بلافصل خویش، معرفی می نمود و مسلمانان را به پیروی و اطاعت از او سفارش می نمود.
به خوبی روشن است که اینگونه احادیث منافع و موقعیت خلفا را به شدت تهدید می نمود. اگر احادیث، نوشته می شد و به دست آیندگان می رسید دیگر نوبت به خلافت آنها نمی رسید.
بنابراین عوامل سیاسی خلفا را بر آن داشت که برای حفظ موقعیت خود و برای رسیدن به خلافت، احادیث نبوی را هدف قرار داده و از نقل، انتشار و کتابت آنها به شدّت جلوگیری نمودند.
پیامدهای منع تدوین حدیث
خلفا شعار می دادند «حسبنا کتاب الله»، و خودشان را بی نیاز از «سنّت» می دانستند و در نتیجه از نقل، کتابت و انتشار «سنّت» جلوگیری نمودند.
اما متأسفانه منع تدوین و کتابت احادیث موجب گردید که احادیث نبوی، در زمینه های فکری و اعتقادی و… به دست آیندگان نرسد، در نتیجه دست مسلمانان از سنّت که مبیّن و مفسّر قرآن و یکی از مهمترین منابع تشریع محسوب می گردد کوتاه شود؛ کسانی که «حسبنا کتاب الله» را شعار می دادند از قرآن برداشت های مختلفی می کردند و در نتیجه فرقه های رنگارنگ یکی پس از دیگری بوجود آمدند.
بنابراین یکی از پیامدهای مصیبت بار منع و جلوگیری از نقل و کتابت احادیث، به وجود آمدن فرقه های رنگارنگ با عقاید مختلف فکری و اعتقادی است.
به چندنمونه آثار منع حدیث اشاره مى کنیم :
1ـ پنهان ماندن بسیارى از احادیث !
منع حدیث باعث شد تعداد زیادى از احادیث مفقود شود و ما نتوانیم به آنها دسترسى پیدا کنیم .
بعنوان شاهد یک نمونه را بیان مى کنیم :
عائشه مى گوید که پدرم ابوبکر پانصد حدیث از پیامبر را جمع آورى کرده بود ولى بعد که نظرش عوض شد ـ که داستان آنرا ذکر کردیم ـ همه را آتش زد و از بین برد.
جالب توجه اینکه اکنون در کتابهاى حدیثى اهل سنت تنها صد و چهل دو روایت مرفوعه از ابوبکر وجود دارد که چنانچه این عدد را از پانصد کسر کنیم نتیجه این مى شود که 358 حدیث ـ تنها به روایت ابوبکر از پیامبران صل الله علیه واله وسلم ـ مفقود شده است .
و با توجه به معنى که معاویه کرد مى توانیم حدس قوى بزنیم که بسیارى از احادیثى که در مدح و فضائل اهل بیت (ع ) بوده اند مفقود گردیده اند.
2ـ باز شدن راه براى جعل احادیث :
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود (11/44) از یکى از بزرگان علم حدیث و تاریخ حدیث نقل مى کند که : بیشترین احادیث مجهوله ـ که آنهم در فضائل صحابه گفته شده ـ در ایام خلافت بنى امیه جعل شده است آنهم روى این جهت که گمان مى کردند مى توانند با این عمل مقام بنى هاشم را پائین آورند.
توضیح آنکه معاویه و اتباعش نه فقط از نقل احادیث در فضل على و خاندانش (ع ) جلوگیرى مى کردند بلکه با بخشیدن پول و مقام بعضى از صحابه و تابعین را تشویق مى کردند که احادیثى در فضیلت آنکس که خود مى خواهد ـ همچون خود معاویه و عمر و عاص ، مروان و… ** جعل کنند و به اصطلاح در دو جبهه با اهل بیت (ع ) مبارزه و دشمنى مى کردند.
دو نمونه از احادیث جعلى !
1ـ پیامبر صل الله علیه واله وسلم مى فرماید: ((الامناء عند الله ثلاثه : انا و جبریل و معاویه ))
اشخاص امین در نزد خدا سه نفر هستند: من و جبرئیل و معاویه !
2ـ پیامبر صل الله علیه واله وسلمبه اصحاب خود فرمود: الان کسى مى آید که از اهل بهشت است . پس معاویه آمد اى معاویه در ورودى درب بهشت در کنار من خواهى بود همچنانکه این دو انگشت من کنار هم هستند و آنگاه حضرت صل الله علیه واله وسلم اشاره به دو انگشتان خود کردند!
ذهبى ـ از بزرگان حدیث اهل سنت ـ در میزان الاعتدال : 2/133 نقل کرده و بعد هم گفته : خبر باطل !
مرحوم علامه امینى در جلد یازدهم الغدیر چهل حدیث مجهول درباره فضائل معاویه !! نقل مى کند و به بررسى آنها مى پردازد. خداوند روح بزرگ او را غریق رحمت بیکرانش بفرماید.
دین به دنیا فروش
سمرة بن جندب ، از پول پرستان پست زمان معاویه بود، معاویه صد هزار درهم به او داد، تا در میان مردم ، حدیثى پیش خود ببافند، و به دروغ آیه اى که در شاءن على (ع ) است ، بگوید: ((در شاءن ابن ملجم ، قاتل على (ع ) است )).
او در میان جمعیت آمد و گفت : این آیه (204 سوره بقره ) در مورد على (ع ) نازل شده است ، و آن آیه این است :
و من الناس من یعجبک قوله فى الحیوة الدنیا و یشهد الله على ما فى قلبه و هو الد الخصام :
((و بعضى از مردم کسانى هستند که گفتار آنها در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود، و خداوند بر آنچه در دل (پنهان مى دارند) گواه است ، در حالى که آنان سرسخت ترین دشمنانند)).
اما (آیه 207 بقره ): و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله ….((و بعضى از مردم ، جان خود را براى خشنودى خدا مى فروشند…)) در شاءن ((ابن ملجم )) نازل شده است )).
معاویه ، باز صد هزار درهم براى او فرستاد، او بخاطر کمى آن ، نپذیرفت ، تا چهار صد هزار درهم براى او فرستاد آنگاه قبول کرد.
3ـ بوجود آمدن اختلاف در احادیث :
از آثار دیگر منع حدیث مى توان به این جهت هم اشاره کرد که هر چقدر هم که حافظه راوى قوى باشد ـ خصوصا با فاصله زمانى طولانى منع حدیث ـ باز هم نوشتن و ثبت حدیث از اعتبار دیگرى بر خوردار است و چنانچه نوشته نشود احتمال خطا و اشتباه در نقل حدیث حتما وجود خواهد داشت .
از قدیم و ندیم گفته اند که ((ما کتب قر و ما حفظ فر)) آنچه نوشته شود پا بر جا و مستقر مى ماند و آنچه به ذهن سپرده شود فرار مى کند یعنى پاک شده و از بین مى رود و یا فراموش مى شود.
لذا مى بینم بسیارى از احادیث ـ که از بین نرفته و نقل شده ـ در اصطلاح حدیثى نقل به معنا شده است . یعنى رواى خود الفاظ را نقل نمى کند بلکه آنچه خود استنباط کرده ، معناى حدیث را بیان مى کند و بدیهى است که در این صورت احتمال خطا و اشتباه به حکم عقل، موجود است.
نتیجه
وجود سنت در کنار قرآن، به عنوان دومین منبع معارف اسلامی، ضرورتی انکار ناپذیر است، چرا که قرآن فقط کلیات را بیان نموده است و تفسیر و تبیین آن، به سنت محول شده است.
علی رغم جایگاه رفیع سنت، و با وجود اینکه پیامبر اعظم علیه السلام همواره به کتابت و تدوین احادیث سفارش می کردند، خلفای وقت با تدوین احادیث مخالفت ورزیده و مانع آن گشتند.
اهل سنت برای سرپوش گذاشتن بر اعمال آنان، به دلایلی تمسک نموده اند که هیچکدام نمی تواند مانع تدوین حدیث شود، و اگر منصفانه و به دور از هرگونه تعصب و غرض ورزی، جویای حقیقت باشیم به این نتیجه خواهیم رسید که ممنوعیت تدوین حدیث ریشه ی سیاسی دارد، آنان احادیثی را که بیانگر فضائل و مناقب اهلبیت بودند مانع رسیدن به اهداف شان می دانستند، و برای از بین بردن این موانع، دستور ممنوعیت تدوین احادیث را صادر کردند.
[1] . لویس معلوف، ترجمهی المنجد، مترجم: احمد سیّاح، ج 1، ص 894، انتشارات اسلام، 1384.
[2] . فتح، 23.
[3] .الکلینی، الکافی، ج 5، ص 9، دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة، 1367 هـ.
[4] . مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 57 – 58، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1368.
[5] . المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 2، ص 305، مؤسسة الوفاء بیروت، الطبعة الثانیة 1403 هـ. 1983 م.
[6] . احمدی میانجی، درسنامه اصول فقه مقارن، ص 203.
[7] . االحر العاملی، وسائل الشیعة، ج 27، ص 93، مؤسسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414 هـ. ق.
[8] .مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ص 38، دفتر تحقیقات و تدوین متون درسی مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ دوم، 1378، به نقل از: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 249 و 253.
[9] . الهیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 1، ص 152، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة 1408 هـ. 1988 م.
[10] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ج 58، ص 124.
[11] .احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 162، دار صادر بیروت، بی تا.
[12] .فصلنامه علمی تخصصی علوم حدیث، شماره سوم، بهار 1376، مقاله ی «صحیفه امیرمؤمنان(ع) قدیم ترین سند حدیثی» نوشته ی: محمد صادق نجمی، ص 41.
[13] همان، مقاله ی «تدوین حدیث(3) صحابه و کتابت حدیث» نوشته ی: محمد علی مهدوی راد، ص 12 – 40.
[14] . همان، ص 41، به نقل از منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 40.
[15] . الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 5، مکتبة الحرم المکی، بی تا.
[16] . الشهرستانی، وضوء النبی(ص) ج 2، ص 20، الطبعة الاولی، 1420 هـ.
[17] .النجمی، محمد صادق، اضواء علی الصحیحین، مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، 1419 هـ.
[18] . تفسیر نمونه، ج 12، ص 274.
[19] . الاسراء، 88. همچنین مراجعه کنید به: قصص: 49، هود: 13، بقره : 23 – 24.
[20] .الحجر، 9.
[21] . الشهرستانی، علی، منع تدوین الحدیث، دار الغدیر، قم، الطبعة الاولی، 1425 هـ.