خانه » همه » مذهبی » اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵ افول می‌کند

اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵ افول می‌کند


اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵ افول می‌کند

۱۳۹۳/۱۲/۱۲


۷۷ بازدید

اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵ افول می‌کند



اتحادیه اروپا ممکن است در تعبیری شرایط خود را حفظ کند، اما روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی اروپا در درجه اول تحت تاثیر روابط دوجانبه یا چندجانبه محدود است به لحاظ گستردگی اندک خواهد بود و الزام‌آور نیست. برخی کشورها ممکن است عضویت خود را در اتحادیه اروپا (که به اصلاحات گسترده تن داده) حفظ خواهند کرد، اما این موضوع تعیین‌کننده اروپا نخواهد بود.

اندیشکده استراتفور ماه فوریه تازه‌ترین گزارش پیش‌بینی خود از وضعیت جهان در یک دهه آینده را منتشر کرد و در آن نسبت به افول شدید و حتی فروپاشی اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵، هشدار داد.

اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵ افول می‌کند



اتحادیه اروپا ممکن است در تعبیری شرایط خود را حفظ کند، اما روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی اروپا در درجه اول تحت تاثیر روابط دوجانبه یا چندجانبه محدود است به لحاظ گستردگی اندک خواهد بود و الزام‌آور نیست. برخی کشورها ممکن است عضویت خود را در اتحادیه اروپا (که به اصلاحات گسترده تن داده) حفظ خواهند کرد، اما این موضوع تعیین‌کننده اروپا نخواهد بود.

اندیشکده استراتفور ماه فوریه تازه‌ترین گزارش پیش‌بینی خود از وضعیت جهان در یک دهه آینده را منتشر کرد و در آن نسبت به افول شدید و حتی فروپاشی اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۲۵، هشدار داد.

به گزارش فارس، اندیشکده استراتفور ماه گذشته میلادی، تازه‌ترین گزارش خود از وضعیت جهان در یک دهه آینده را منتشر کرد.

استراتفور از سال ۱۹۹۶ هر پنج سال (۱۹۹۶، ۲۰۰۰، ۲۰۰۵، ۲۰۱۰ و در حال حاضر ۲۰۱۵) پیش‌بینی‌های خود را در مورد تحولات جهانی منتشر کرده است. فروپاشی یا در بهترین حالت تضعیف شدید اتحادیه اروپا به واسطه رشد ملی‌گرایی و استقلال‌طلبی و همچنین تضعیف آلمان به عنوان اقتصاد اول قاره سبز، از جمله مهمترین پیش‌بینی‌های صورت‌گرفته در گزارش جدید استراتفور است.

تشدید رقابت منطقه‌ای میان ایران و ترکیه، تزلزل و یا از بین رفتن مرزهای به وجود آمده پس از جنگ جهانی در خاورمیانه و همچنین تضعیف روسیه و تمرکززدایی از مسکو، دیگر مواردی هستند که استراتفور می‌گوید تا سال ۲۰۲۵ رخ می‌دهد.

در ابتدای این گزارش آمده است: «به طور کلی، ما به تلاش‌هایی که صورت می‌دهیم، افتخار می‌کنیم. ما ناتوانی اروپا در مقابله با بحران‌های اقتصادی، تنزل چین و مسیر جنگ امریکا علیه جهادگرایان پیش‌بینی کردیم. همچنین اشتباه‌هایی نیز داشتیم. حوادث یازدهم سپتامبر و مهم‌تر از آن گستره واکنش امریکا را نتوانستیم پیش‌بینی کنیم. اما سال ۲۰۰۵ چالش‌های پیش روی امریکا و ضرورت پرهیز این کشور از مداخله‌های نظامی در جهان اسلام را پیش‌بینی کردیم. ما ضعف چین را بسیار زودهنگام پیش‌بینی کردیم، اما هنگامی که سایرین ظهور اقتصادی بزرگ‌تر از اقتصاد امریکا را می‌دیدند، ما آن ضعف را پیش‌بینی کردیم. فراتر از همه، ما به طور مداوم قدرت پایدار امریکا را پیش‌بینی می‌کنیم. این پیش‌بینی به دلیل میهن‌پرستی یا تعصب ما نیست، بلکه از الگوی ما که امریکا را قدرتی مسلط می‌داند، نشات می‌گیرد. ما همه‌ چیز را پیش‌بینی نمی‌کنیم، بلکه بر روندها و جهت‌گیری‌های مهم در جهان تمرکز می‌کنیم.»

در ادامه پیش‌بینی‌ استراتفور از وضعیت اتحادیه اروپا در یک دهه آینده، آمده است:

رشد ملی‌گرایی و استقلال‌طلبی؛ پایان‌دهنده اتحادیه اروپایی

اتحادیه اروپا همچنان در حل و فصل مساله بنیادین خود یعنی منطقه تجارت آزاد (و نه حوزه یورو) ناتوان خواهد بود. آلمان که مرکز ثقل اتحادیه اروپاست، بیش از ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی خود را صادر می‌کند و نیمی از آن به سایر کشورهای اتحادیه اروپا صادر می‌شود. آلمان توانمندی سازنده‌ای ایجاد کرده که به طور گسترده‌ای فراتر از توانایی مصرف این کشور است؛ حتی اگر اقتصاد داخلی آلمان رونق داشته باشد. آلمان به منظور حفظ رشد اقتصادی، اشتغال کامل و ثبات اجتماعی به این صادرات وابسته است. ساختارهای اتحادیه اروپا از جمله قیمت‌گذاری یورو و بسیاری از قوانین اروپایی به منظور تسهیل این وابستگی صادراتی طراحی می‌شوند.

این شرایط اروپا را حداقل در دو بخش دچار اختلاف کرده است. اروپای مدیترانه‌ای و کشورهایی مانند آلمان و اتریش الگوهای رفتاری و نیازهای کاملا متفاوتی دارند. هیچ سیاست واحدی نمی‌تواند برای تمام اروپا تجویز و اجرایی شود. از آغاز این موضوع در واقع مساله اصلی بوده است، اما در حال حاضر به حادترین نقطه خود رسیده است. آنچه به سود یک بخش از اروپاست، برعکس برای سایر بخش‌های اروپا مضر است.

تاکنون ملی‌گرایی به طور چشمگیری افزایش یافته است. بحران اوکراین و تمرکز کشورهای اروپای شرقی بر تهدید روسیه بر وخامت اوضاع افزوده است. نگرانی اروپای شرقی از روسیه شرایط نوظهور پدید می‌آورد. خیزش احزاب راست‌گرا و چپ‌گرای مخالف اتحادیه اروپا، مشروعیت‌زدایی از احزاب اصلی و افزایش احزاب جدایی‌طلب درون کشورهای اروپایی، چندپارگی و ملی‌گرایی همگی مواردی هستند که ما برای سال ۲۰۱۵ پیش‌بینی می‌کنیم و پیش از آن نیز به طور شفاف هویدا بوده است.

این روندها ادامه خواهد یافت. اتحادیه اروپا ممکن است در تعبیری شرایط خود را حفظ کند، اما روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی اروپا در درجه اول تحت تاثیر روابط دوجانبه یا چندجانبه محدود است به لحاظ گستردگی اندک خواهد بود و الزام‌آور نیست. برخی کشورها ممکن است عضویت خود را در اتحادیه اروپا (که به اصلاحات گسترده تن داده) حفظ خواهند کرد، اما این موضوع تعیین‌کننده اروپا نخواهد بود.

آنچه در دهه آینده شرایط اروپا را تعیین خواهد کرد، ظهور مجدد دولت- ملت به عنوان ابزار مهم سیاسی قاره خواهد بود. در واقع، شمار دولت‌- ملت‌ها احتمالا به موازات افزایش قدرت جنبش‌های مختلف طرفدار جدایی‌طلبی یا در نتیجه تجزیه کشورها افزایش خواهد یافت. این مساله به ویژه طی چند سال آینده به موازات تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی و افزوده شدن آنها بر بحران اروپا چشمگیر خواهد بود.

افول آلمان و ظهور لهستان

آلمان در میان این دولت‌- ملت‌ها به لحاظ سیاسی و اقتصادی متنفذترین و مهم‌ترین کشور خواهد بود. با وجود این، آلمان نیز به شدت آسیب‌پذیر است. آلمان چهارمین اقتصاد بزرگ جهان است، اما این کشور به دلیل وابستگی و بهره‌گیری از صادرات به چنین جایگاهی دست یافته است. قدرت‌های صادراتی آسیب‌پذیری‌هایی نیز دارند: آنها به تمایل مشتریان خود و توانایی خرید آنها وابسته هستند. به عبارت دیگر، اقتصاد آلمان گروگان رفاه اقتصادی و محیط رقابتی است که در آن فعالیت می‌کند.

از این لحاظ، نیروهای مختلفی علیه آلمان وجود دارند: نخست، ملی‌گرایی فزاینده اروپا به بازارهای سرمایه و کار مبتنی بر حمایت از تولیدات داخلی منتهی خواهد شد. کشورهای ضعیف‌تر احتمالا روش‌های مختلف کنترل سرمایه را اتخاذ می‌کنند و در عین حال کشورهای قوی‌تر تردد خارجی‌ها (از جمله شهروندان سایر کشورهای اتحادیه اروپا) به داخل خود را محدود خواهند کرد. ما پیش‌بینی می‌کنیم سیاست‌های کنونی حمایت از تولید داخلی در اتحادیه اروپا به ویژه در بخش کشاورزی در سال‌های آتی با موانع تجاری اقتصادهای ضعیف‌تر جنوب اروپا تکمیل خواهد شد؛ این اقتصادهای ضعیف‌تر به بازسازی اقتصاد خود پس از رکود کنونی نیاز خواهند داشت. در سطح جهانی، می‌توانیم انتظار داشته باشیم صادرات اروپا با رقابت فزاینده و تقاضای بسیار متغیر در محیطی نامشخص رو به رو خواهد شد. بنابراین، پیش‌بینی ما این است که آلمان با تنزل اقتصادی مداوم رو به رو خواهد شد که به بحران اجتماعی و سیاسی داخلی در این کشور مواجه خواهد شد و نتیجه آن کاهش نفوذ آلمان در اروپا طی ۱۰ سال آینده خواهد بود.

در مرکز رشد اقتصادی و نفوذ سیاسی فزاینده لهستان خواهد بود. لهستان یکی از کشورهای اروپایی است که رشد اقتصادی جدی داشته است. به علاوه، اگرچه جمعیت این کشور احتمالا رو به کاهش گذارد، اما روند آن بسیار کمتر از سایر کشورهای اروپایی است. به موازت آنکه آلمان با تغیرات نامطلوب در اقتصاد و جمعیت رو به رو خواهد شد، لهستان روابط تجاری خود را تنوع خواهد بخشید تا به عنوان قدرتی مسلط در جلگه راهبردی شمال اروپا ظهور کند. به علاوه، انتظار می‌رود لهستان رهبری ائتلاف ضدروسی را بر عهده بگیرد که به طور چشمگیری رومانی را طی نیمه نخست این دهه در بر خواهد گرفت. در نیمه دوم این دهه، این اتحاد نقش مهمی در شکل‌دهی مجدد مرزهای روسیه و بازستانی سرزمین‌های از دست رفته از طریق ابزارهای رسمی و غیررسمی ایفا می‌کند. در نهایت، به موازات آنکه مسکو تضعیف می‌شود، این اتحاد به نفوذ و تسلط بیشتری نه تنها در بلاروس و اوکراین، بلکه در شرق اروپا دست می‌یابد. این شرایط سبب ارتقا موقعیت اقتصادی و سیاسی لهستان و متحدانش خواهد شد.

لهستان از رابطه راهبردی با امریکا بهره می‌برد. هنگامی که قدرتی جهانی و پیشرو وارد رابطه با شریکی راهبردی می‌شود، به نفع قدرت جهانی است که شریک خود را به لحاظ اقتصادی تا حد ممکن قدرتمند کند؛ با این هدف که جامعه کشور شریک خود را باثبات کند و در عین حال آن را قادر کند بر توانمندی‌ها و قدرت نظامی خود بیفزاید. لهستان به همراه امریکا و رومانی در آن جایگاه خواهد بود. امریکا منافع خود در منطقه را به طور مشخص بیان کرده است. همچنین فدراسیون روسیه احتمالا نخواهد توانست به شکل کنونی دوام آورد. ناکامی روسیه در کاهش وابستگی خود به درآمدهای انرژی و شکست این کشور در ایجاد اقتصادی خودکفا سبب آسیب‌پذیری روسیه به نوسان‌های قیمت خواهد شد. در عین حال، بحران کنونی اوکراین و تنش مجموعه غرب با روسیه بر سر آن طی چند سال آینده مساله اصلی نظام بین‌الملل خواهد بود، اما تصور نمی‌کنیم فدراسیون روسیه بتواند به شکل کنونی طی دهه آینده دوام بیاورد. وابستگی شدید روسیه به صادرات انرژی و عدم ثبات قیمت‌های انرژی سبب می‌شود این کشور نتواند شرایط را مطابق میل خود کنترل کند. انتظار می‌رود اقتدار روسیه تا حد چشمگیری تضعیف شود. امنیت زرادخانه هسته‌ای روسیه نیز به نگرانی جدی طی دهه آتی تبدیل خواهد شد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد