تاریخ طبری منبعی مناسب برای اطلاع یافتن از موضوعات تخصصی در خصوص برخی تصمیمات اهل بیت (ع) نیست و این مطلب از جمله خبرهای کذب است.
امامی که از شهادت خود خبر دارد نمیخواهد حرکت او و مبارزه اش با در مدینه محدود شود یک حرکت تاریخی را شروع کرد و خواست رذالت دشمن را به همه جهانیان نشان دهد لذا از والی مدینه مهلت گرفت و او را قانع کرد بیعت من در دارلاماره و در شب که کسی نمیبیند بنفع تو نیست تصمیم من در بیعت کردن یا نکردن باید علنی و در منظر مردم باشد، و تصمیم گرفتند باتفاق خانواده و اهل عیال خود از مسیر اصلی مدینه به مکه به سمت مکه حرکت کند.
در نقل یک گزارش تاریخی چنین آمده است:
خبر مرگ معاویه و قدرت یافتن یزید, به شهر مدینه رسید. یزید پس از رسیدن به قدرت به حاکم مدینه نامه نوشت که از امام حسین و عبدالله بن زبیر برای او بعیت بگیرد یا آنان را به قتل رساند. ابن زبیر با شنیدن این خبر از مدینه فرار کرد و از بیراهه به سوی مکه رفت. اما درباره امام حسین علیه السلام آمده است:
امام حسین یکشنبه 28 رجب سال شصت هجری، به همراه جمعی از بنی هاشم و برادران، بهجز محمدبنحنفیه، و برادرزادگان و عموزادگان که تعدادشان به 21 نفر میرسید،[1] از شهر مدینه خارج شد و بهسوی مکه حرکت کرد.[2]امام حسین برخلاف ابنزُبیر از بیراهه نرفت؛ بلکه از جادة اصلی طی طریق کرد و در جواب مسلمبنعقیل که پیشنهاد داد آن حضرت نیز مانند ابنزُبَیْر از بیراهه برود، فرمود: «من تا خانه های مکه را مشاهده نکنم، از این راه جدا نمی شوم، یا خدای تعالی به آنچه راضی است و دوست دارد، حکم کند».[3] آن گاه به شعر یزیدبنمُفَرِّغ حِمْیَری [4] تمثّل جست:
لا ذَعَرْتُ السُّوَام فِی فَلَقِ الصُّبح مُغِـیـراً وَ لا دُعـیـِتُ یَزیداً
یَومَ أُعـطِی مِـنَ الْمَهابَـةِ ضیماً وَالْمَنَایَا یَرْصُدْنَنِی أنْ أحیدا [5 و 6]امام حسین، 28 رجب از مدینه حرکت کرد و سوم شعبان به مکه رسید.[7]اما در پاسخ به اینکه چرا امام حسین مانند ابنزُبیر از بیراهه نرفت و اصرار داشت که از جادة اصلی طیّ طریق کند، می توان گفت علاوه بر اینکه از بیراهه رفتن نوعی فرار تلقی می شد و با شأن آن حضرت سازگار نبود، از جادة اصلی رفتن، بهنحوی تبلیغ برای حرکت آن حضرت نیز به شمار می آمد و قافله های مسافران میان راه مکه و مدینه، خروج آن حضرت را از مدینه مشاهده می کردند و خبر خروج ایشان در سرزمین های مختلف پراکنده می شد و برای مردم این پرسش پیش می آمد که چرا امام حسین با خاندان و اهل و عیال، از وطن خود و حرم جدش بیرون آمده و به سوی مکه روانه است؟
———————
1 . شیخ صدوق، الامالی، مجلس30.
2 . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص34؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص341؛ ابومِخْنَف، وَقْعَةُ الطَّف، ص85..
3 . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص35؛ ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص22؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص189.
4 . نام کامل او ابوعثمان یزیدبنزیادبنربیعةبنمُفَرِّغ حِمْیَرِی است. برای آگاهی از زندگانی یزیدبنمفرِّغ، ر.ک: مقالة آقای آذرتاش آذرنوش در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص454 ـ 648.
5. من آن قهرمان دلیر نباشم که هنگام حملهام (به دشمن) در سپیدة صبح، حیوانات بیابان به وحشت میافتادند، و اسم من یزید مُفَرِّغ نباشد؛ اگر از بیم مرگ، دست بیعت در دست دشمن بگذارم؛ چه آنکه راه گریزی از مرگ نیست و هرچه از مرگ فرار کنم، مرگ در کمین من خواهد بود.
6. ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص22؛ مسعودی، مُرُوجُ الذَّهَب، ج3، ص64.
7 . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص34ـ35.
امامی که از شهادت خود خبر دارد نمیخواهد حرکت او و مبارزه اش با در مدینه محدود شود یک حرکت تاریخی را شروع کرد و خواست رذالت دشمن را به همه جهانیان نشان دهد لذا از والی مدینه مهلت گرفت و او را قانع کرد بیعت من در دارلاماره و در شب که کسی نمیبیند بنفع تو نیست تصمیم من در بیعت کردن یا نکردن باید علنی و در منظر مردم باشد، و تصمیم گرفتند باتفاق خانواده و اهل عیال خود از مسیر اصلی مدینه به مکه به سمت مکه حرکت کند.
در نقل یک گزارش تاریخی چنین آمده است:
خبر مرگ معاویه و قدرت یافتن یزید, به شهر مدینه رسید. یزید پس از رسیدن به قدرت به حاکم مدینه نامه نوشت که از امام حسین و عبدالله بن زبیر برای او بعیت بگیرد یا آنان را به قتل رساند. ابن زبیر با شنیدن این خبر از مدینه فرار کرد و از بیراهه به سوی مکه رفت. اما درباره امام حسین علیه السلام آمده است:
امام حسین یکشنبه 28 رجب سال شصت هجری، به همراه جمعی از بنی هاشم و برادران، بهجز محمدبنحنفیه، و برادرزادگان و عموزادگان که تعدادشان به 21 نفر میرسید،[1] از شهر مدینه خارج شد و بهسوی مکه حرکت کرد.[2]امام حسین برخلاف ابنزُبیر از بیراهه نرفت؛ بلکه از جادة اصلی طی طریق کرد و در جواب مسلمبنعقیل که پیشنهاد داد آن حضرت نیز مانند ابنزُبَیْر از بیراهه برود، فرمود: «من تا خانه های مکه را مشاهده نکنم، از این راه جدا نمی شوم، یا خدای تعالی به آنچه راضی است و دوست دارد، حکم کند».[3] آن گاه به شعر یزیدبنمُفَرِّغ حِمْیَری [4] تمثّل جست:
لا ذَعَرْتُ السُّوَام فِی فَلَقِ الصُّبح مُغِـیـراً وَ لا دُعـیـِتُ یَزیداً
یَومَ أُعـطِی مِـنَ الْمَهابَـةِ ضیماً وَالْمَنَایَا یَرْصُدْنَنِی أنْ أحیدا [5 و 6]امام حسین، 28 رجب از مدینه حرکت کرد و سوم شعبان به مکه رسید.[7]اما در پاسخ به اینکه چرا امام حسین مانند ابنزُبیر از بیراهه نرفت و اصرار داشت که از جادة اصلی طیّ طریق کند، می توان گفت علاوه بر اینکه از بیراهه رفتن نوعی فرار تلقی می شد و با شأن آن حضرت سازگار نبود، از جادة اصلی رفتن، بهنحوی تبلیغ برای حرکت آن حضرت نیز به شمار می آمد و قافله های مسافران میان راه مکه و مدینه، خروج آن حضرت را از مدینه مشاهده می کردند و خبر خروج ایشان در سرزمین های مختلف پراکنده می شد و برای مردم این پرسش پیش می آمد که چرا امام حسین با خاندان و اهل و عیال، از وطن خود و حرم جدش بیرون آمده و به سوی مکه روانه است؟
———————
1 . شیخ صدوق، الامالی، مجلس30.
2 . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص34؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص341؛ ابومِخْنَف، وَقْعَةُ الطَّف، ص85..
3 . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص35؛ ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص22؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص189.
4 . نام کامل او ابوعثمان یزیدبنزیادبنربیعةبنمُفَرِّغ حِمْیَرِی است. برای آگاهی از زندگانی یزیدبنمفرِّغ، ر.ک: مقالة آقای آذرتاش آذرنوش در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص454 ـ 648.
5. من آن قهرمان دلیر نباشم که هنگام حملهام (به دشمن) در سپیدة صبح، حیوانات بیابان به وحشت میافتادند، و اسم من یزید مُفَرِّغ نباشد؛ اگر از بیم مرگ، دست بیعت در دست دشمن بگذارم؛ چه آنکه راه گریزی از مرگ نیست و هرچه از مرگ فرار کنم، مرگ در کمین من خواهد بود.
6. ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص22؛ مسعودی، مُرُوجُ الذَّهَب، ج3، ص64.
7 . شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص34ـ35.