جواب در دو بخش تنظیم شده است:بخش اول : آیاتی از قرآن و روایاتی که دلیل حقانیت دعوای تشیع یعنی اثبات امامت است فراوان است که به برخی از آنها اشاره می شود،الف) آیه اطاعت:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً. ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر و اولی الامر از خودتان را .»(1)
به طور اطلاق در این آیه خدا به اطاعت از خود و رسول و اولی الامر دستور داده و اطاعت از اولی الامر و اطاعت از خدا و رسول بدون قید و شرطی در کنار هم قرار گرفته و معلوم می شود اطاعت از اولی الامر با اطاعت از خدا و رسول خدا تفاوت ندارد و لازمه موافقت اوامر و نواهی اولی الامر با اوامر و نواهی خدا و رسول، آن است که آنها از خطا و گناه باید معصوم باشند.
ب) آیه تطهیر:
«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. همانا خدا می خواهد که هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و طاهر قرار دهد».(۲)
آیه دلالت بر عصمت اهل بیت (علیهمالسلام) دارد زیرا زدودن هر نوع رجس و پلیدی شامل گناهان صغیره و کبیره می شود به خصوص که تطهیر به اراده تکوینی خداست.
به بهانه این که جملات قبل و بعد آیه تطهیر مربوط زنان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) است نمی توان گفت مراد از «اهل بیت» زن های حضرت است. زیرا اولاً برگرداندن ضمیر مردان (عنکم) به زنان صحیح نیست.
ج) آیه ولایت،
«إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ.» «کلمه «إنّما» دلالت می کند که ولایت در این آیه منحصراً برای خدا و رسول و آن کسانی است که ایمان آوردند آنان که به پای می دارند نماز را و می دهند زکات را و حال آن که در رکوع باشند».(3)
فخر رازی نقل می کند که ابوذر گفت، نماز ظهر را با رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در مسجد خواندم، سائلی سئوالی کرد و کسی به او چیزی نداد و علی (علیهالسلام) در حال رکوع بود اشاره کرد به سائل که انگشتر حضرت را بگیرد
الف) حدیث ثقلین:
این حدیث که به مناسبت های مختلف و در جاهای مختلف از وجود مبارک پیغمبر (صلیالله علیه و آله) صادر شده یک حدیث نیست که راویان متعدد داشته باشد بلکه چندین روایت است و در هر مناسبتی که بیان شد ناقلان متعدد آن را به طور مستقیم از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) نقل کرده اند به طوری که جای تردید در صدور هر یک از آن بیانات از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) باقی نمی گذارد.(4)
بعلاوه منابع معتبر شیعه، منابع معتبر سنی این احادیث را ضبط کرده(5) ما این حدیث را از مستدرک حاکم نیشابوری می آوریم ایشان می گوید که این حدیث طبق شرط بخاری و مسلم صحیح و سند متصل به پیغمبر (صلیالله علیه و آله) دارد و راویان آن معتبر و بیش از بیست نفر آن را به طور مستقیم از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) روایت کرده است و بنابر نقل زید بن ارقم پیامبر (صلیالله علیه و آله) اینگونه می فرماید، «کأنی قد دعیت فاجبت إنی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یتفرقاً حتی یردا علی الحوض. من به زودی از میان شما می روم و دعوت حق را لبیک می گویم. دو چیز گرانبها که یکی بزرگتر از دیگری است در میان شما می گذارم کتاب خدای بزرگ و عترتم پس بنگرید چگونه پس از من با این دو رفتار می کنید همانا آن دو از همدیگر جدا نمی شود تا بر من در حوض کوثر وارد شوند».(6)
بین قرآن و عترت چنان همراهی و هم سنخی است که دست زدن به دامان هر یک سر نهادن به دامان دیگری و انکار یکی کفر به دیگری است و حدیث ثقلین بهترین بیان و حجت بر این همتایی می باشد و در این کلام حضرت چنان پیوند میان قرآن و خاندان عصمت ترسیم می کند که گسستی در آن تصور نمی شود و هر دو در کنار هم چراغ هدایتند.
ب) حدیث دوازده خلیفه، امیر نقیب و دوازده امام:
«انا سید النبیین و علی سید الوصیین و إنّ اوصیائی بعدی اثنی عشر اولهم علی و آخرهم القائم المهدی. پیغمبر (صلیالله علیه و آله) می فرماید، اوصیاء بعد از من دوازده نفرند که اول آنها علی (علیهالسلام) و آخر آنها مهدی(عج) است».(7)
در بعضی از روایات کلمه «نُقبا» دوازده خلیفه و دوازده امیر آمده است که همگی اشاره به مساله ولایت امر دارد و نیز در این احادیث بیان شده که این دوازده جانشین پیغمبر (صلیالله علیه و آله) از قریش اند. تفسیر شیعه از این حدیث بسیار روشن و منظور از آنها دوازده امام معصوم (علیهمالسلام) است ولی این حدیث برای سایر مذاهب به صورت یک مساله پیچیده درآمده است و تفسیر روشنی نتوانسته اند ارائه کنند زیرا بر هیچ یک از خلفاء نخستین و بنی امیه و بنی عباس تطبیق نمی کند.
ج) حدیث غدیر:
«من کنت مولاه فعلی مولا» از احادیث متواتری است که علاوه بر شیعه، اهل سنت نیز آن را نقل کرده است و این همان بیان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) است در غدیر خم که فرمود هر کس من مولای او هستم علی (علیهالسلام) مولای او است.(8)
محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ در کتاب «الولایه» آن را از ۷۵ طریق روایت کرده و متواتر دانسته و نیز ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده در کتاب «الموالاه» طرق این خبر را از ۱۰۵ طریق ذکر کرده است.(9)
دلالت روایت بر ولایت بلافصل علی (علیهالسلام) روشن است زیرا لفظ «مولی و ولی» گرچه در معانی مختلف و از جمله به معنی دوست، یاور و سرپرست و اولای به تصرف استعمال شده ولی با وجود قرائنی معین می شود که مراد از آن در این حدیث ولایت امر است.
پی نوشت های بخش اول:
1. نساء ، ۵۹.
2. احزاب ، ۳۳.
3. مائده ، ۵۵.
4. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش، ج۹، ص۶۴.
5. تعدادی از منابع معتبر اهل سنت که این حدیث را نقل کرده است عبارتنداز، سنن دارمی، ص۴۳۲. مسند احمد، ج۵، ص۱۸۲. ینابیع الموده قندوزی، ج۱، ص۱۱۴. السنن الکبری بیهقی، ص۳۰.
6. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۰۹.
7. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۹۱.
8. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۱۰. شهاب الدین احمد بن حجر الهیثمی، الصواعق، بی تا، بی ناشر، ص۷۳.
9. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۶۳ و ص۱۵۵.
بخش دوم : آشنایی با فرق تشیع
فرق تشیع به مجموعه شاخه های مختلف شیعیان گفته می شود. این شاخه شاخه شدن، به علت اختلاف آنها در برخی مبانی اعتقادی یا مصادیق، در طول تاریخ شکل گرفته است.
عقایدی چون اعتقاد به الوهیت در علی (ع) یا اعتقاد به مهدویت و همچنین اختلاف در تشخیص مصادیق امام بعدی یا مهدی (عج) از مهمترین عوامل شکل گیری فرقه های گوناگون در شیعه هستند. امامیه، زیدیه، غلات،اسماعیلیه و کیسانیه، از مهمترین فرقه های شیعی هستند. واقفیه، شیخیه، اهل حق، نصیریه و … هم پس از فرقه های مذکور از اهمیت بیشتری برخوردارند. شایان ذکر است برخی فقهای شیعه، غلات را خارج از فرقه های شیعی و حتی مسلمانان دانسته و بر کفر آنان ادعای اجماع کرده اند.[۱]علل و عوامل شکل گیری فرقه های متعدد
در منشا انشعابات مختلف شیعه عوامل متعدد تاریخی، اقتصادی، سیاسی و غیره را می توان ذکر کرد اما ” عمده ترین زمینه ای که گاه به گاه زمینه انشعابهای جدید را در میان آنان {شیعیان} به وجود می آورد سلسله امامان و چگونگی انتقال امامت و تعیین امام بعدی بود.”[۲]نکاتی که در شاخه شاخه شدن تشیع از اهمیت بیشتری برخوردار است عبارتند از:
انشعابات حاصله از اختلاف بر سر تشخیص مصداق امام: مثل روی آوردن برخی به محمدبن حنفیه، پس از حسین بن علی (ع) یا اعتقاد به امامت محمدبن اسماعیل پس از امام صادق (ع).
رسوخ عقیده غلو در میان شیعیان: مثل فرقه نصیریه که به الوهیت در علی (ع) روی آوردند.
اعتقاد به مهدویت، و اشتباه بر سر تعیین مصداق مهدی (عج): مثل واقفه که پس از شهادت امام کاظم (ع) به مهدویت آن حضرت معتقد شدند.[۳]مهمترین فرقه ها
“در فاصله میان قیام مختار تا شهادت امام صادق علیه السلام یعنی حدود هشت دهه، عملا شاخه های مهم شیعه رخ نمودند و فرقه های کوچکتر نیز از همین شاخه های اصلی سرچشمه گرفت.”[۴]ملطی در التنبیه و الرد، فرقه های شیعه را هجده[۵]مورد می داند و اشعری در مقالات الاسلامیین شیعه را به سه شاخه اصلی غالیان، رافضه (امامیه) و زیدیه، تقسیم کرده و کیسانیه را از فرقه های امامیه به حساب می آورد.
بر مبنای مطالب ذکر شده در کتاب فرق الشیعه نوبختی[۶]شاخه های اصلی شیعه به صورت ذیل پدید آمده اند:
شیعه
قائلین به امامت امام علی (ع) به عنوان امام مفترض الطاعه و منصوب از طرف خدا
قائلین به امامت امام علی (ع) چون اولای بر دیگران به امامت پس از پیامبر (ص) است
اعتقاد به برتری امام علی (ع) بر دیگران و عدم جواز تقدم کسی بر او در امامت
پس از شهادت امام علی (ع)
غلات شیعه که علی (ع) را زنده پنداشتند (آنان که در مدائن بودند)
معتقدین به امامت امام حسن (ع) سپس امام حسین (ع) و سپس امام سجاد (ع)
کیسانیه: قائلین امامت به محمدبن حنفیه
برخی مستقیما پس از امام علی (ع) به این امر معتقد شدند
برخی پس از شهادت امام حسین (ع)
کیسانیه (از غلات شیعه)
قائلین به مهدویت و زنده بودن محمدبن حنفیه[۷]قائلین به امامت ابوهاشم عبدلله بن محمد بن حنفیه
پس از شهادت امام سجاد (ع)
قائلین به امامت زیدبن علی (ع)، که معتقد شدند هر علوی که قیام کرد امام است
جارودیه
عجلیه
حسینیه
مغیریه
قائلین به امامت ابوجعفر محمدبن علی الباقر (ع)
پس از شهادت امام باقر (ع)
قائلین به امامت محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن (ع)[۸]و حتی مهدویت او[۹]قائلین به امامت ابوعبدالله جعفربن محمد الصادق (ع)
پس از شهادت امام صادق (ع)
قائلین به امامت اسماعیل که پیش از وفات پدر درگذشت، و آنان معتقد شدند امامت به محمدبن اسماعیل رسیده[۱۰]قائلین به مهدویت و زنده بودن امام صادق (ع)
قائلین به امامت محمد بن جعفر الصادق (ع)
قائلین به امامت عبدالله افطح بن جعفر الصادق (ع)[۱۱]قائلین به امامت موسی بن جعفر (ع)
پس از شهادت امام کاظم (ع)
قائلین به امامت علی بن موسی الرضا (ع)[۱۲]قائلین به مهدویت و زنده بودن موسی بن جعفر (ع)[۱۳]پس از شهادت امام رضا (ع)
قائلین به امامت محمدبن علی بن موسی الرضا (ع)
قائلین به امامت احمدبن موسی
بازگشت عده ای به عقیده واقفه
پس از شهادت امام جواد (ع)
قائلین به امامت علی بن محمد الهادی (ع)
اندکی به امامت موسی بن محمد معتقد شدند که به سرعت از آن بازگشتند
پس از شهادت امام هادی (ع)
عده ای از غلات، پیرو محمدبن نصیر نمیری شدند[۱۴]قائلین به امامت حسن بن علی بن محمد (ع)
قائلین به امامت و مهدویت محمد بن علی الهادی که در زمان پدر درگذشته بود
پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)
قائلین به مهدویت فرزند حسن بن علی بن محمد (ع)
قائلین به مهدویت حسن بن علی بن محمد (ع)
قائلین به امامت جعفربن علی الهادی (ع)
برخی فرقه های بسیار کوچک دیگر
فرقه های از بین رفته
کیسانیه
کیسانیه، پیروان مختار بن عبید الثقفی هستند که به یاری وی انتقام سختی از قاتلان سبط پیامبر، حسین بن علی (ع) گرفتند. آنان، بعد از حسین بن علی (ع) به امامت محمد حنفیه معتقد شدند.[۱۵] کیسانیه در تفسیر آیه والتین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین می گفتند: کلمات این آیه بیانگر رموزی است، از جمله این که تین، علی است، زیتون حسن، طور سینین حسین و بلد الامین محمد حنفیه.[۱۶]به اعتقاد امام محمد ابوزهره، نظریات کیسانیان مشوب به آرای فلسفی است. آنان به بداء، تناسخ،[۱۷] این که هرچیزی دارای ظاهر و باطنی است، جمع شدن حکت ها و اسرار عالم در انسان و علم علی (ع) به این اسرار و حکم، و … معتقدند. برای کیسانیه در سرزمین های اسلامی تابعینی ذکر نشده است.[۱۸]فرقه های باقیمانده
زیدیه
یکی از فرق معروف شیعه هستند که قائلند “پس از علی بن حسین، پسرش زید امام است”[۱۹]این فرقه “در آغازین سالهاى سده دوم هجرى/هشتم میلادى از بدنه عمومى شیعه جدا شد و در برابر دیگر شیعیان قرار گرفت”[۲۰]زید، مردم را به تبعیت از کتاب و سنت و جهاد با ستمگران و حمایت از محرومان و اعطای به مستضعفان دعوت می کرد و درباره غنایم جنگی می گفت: باید به عدالت قسمت شود و در رد مظالم اصرار فراوان داشت.[۲۱] “این فرقه از دیگر فرق شیعه به تسنن نزدیکترند”.[۲۲]برخی معتقدات
از قدیمی ترین کتابهای زیدیه در فقه، کتب مجموع الحدیث و مجموع الفقه است که این دو مجموعه را روی هم مجموع الکبیر هم نامیده اند.[۲۳]. نگفتن حی علی خیر العمل در اذان، جواز مسح علی الخفین، قائل نبودن به متعه و جواز خوردن ذبح اهل کتاب از معتقدات فقهی زیدیه است. آنان امر به معروف و نهی از منکر را واجب می دانند و بر پایه این اعتقاد هجرت از سرزمینی که مردمش به گناه تظاهر می کنند به جایی که در آن گناه نباشد را واجب می دانند. زیدیه در استنباط احکام شرعی، مانند ابوحنیفه اخذ به قیاس می کنند. این فرقه، اساس آراء شرعی را بر اجماع علمای امت اسلام می دانند.[۲۴]زیدیه در حسن و قبح، معتزلی مذهبند. شهرستانی علت این گرایش را شاگردی زید نزد واصل بن عطا که سرسلسله معتزله بود، می داند . آنان به بداء و رجعت قائل نبوده و تقیه را جایز نمی شمارند .[۲۵] آنان معتقدند هر فاطمی (خواه از فرزندان حسن ع باشد خواه حسین ع) عالم و زاهد و شجاع و سخی به شرط این که دعوی امامت کند و خروج نماید امام است. به اعتقاد زیدیه خروج دو امام در زمان واحد در دو نقطه از عالم جایز بوده و هردو واجب الاطاعه خواهند بود. زید، امامت مفضول با وجود فاضل را جایز می شمرد. این اعتقاد تا زمان ناصر اطروش در زیدیه پایه داشت و پس از آن زیدیان از این اعتقاد برگشتند. “آنان کفر را به دو گونۀ کفر جحود و کفر نعمت مىدانند و معتقدند هرکس گناه کبیرهاى انجام دهد و این کار از باب حلال دانستن آن حرام باشد کافر و مرتد است، و هرکس کبیرهاى را نه به عنوان مخالفت و استحلال بلکه به تحریک هوسهاى درونى انجام دهد گناهکار و فاسق است و چنانچه توبه نکرده بمیرد دوزخى نیز هست. ” [۲۶] اشعری در صفحات 70 الی 75 مقالات الاسلامیین به بیان اختلافات عقیدتی خودِ زیدیان، پرداخته است.
شاخه های زیدیه
بعد از این که کوفیان اعتقاد زید بر جواز امامت مفضول با وجود فاضل را دیده و از عدم تبری وی از شیخین مطلع شدند او را ترک گفتند[۲۷]او که با تکیه بر بیعت کوفیان خروج کرده بود تنها ماند و به دست هشام بن عبدالملک کشته و به صلیب کشیده شد. بعد از زید، یحیی بن زید در مسند امامت نشسته و میل خراسان کرد. او را نیز در جوزان خراسان کشته و به صلیب آویختند. بعد از یحیی امر به محمد و ابراهیم رسید. آن دو نیز به دستور منصور کشته شدند، محمد به دست عیسی بن ماهان در مدینه و ابراهیم در بصره. بعد از آنها امر به ناطر اطروش رسید او به سمت دیلم و جبل رفت و مردم را به زیدیه خواند. بعد از آن زیدیه از اعتقاد به امامت مفضول رجوع کردند.
شهرستانی، در ملل و نحل[۲۸]سه شاخه را در زیدیه ترسیم می کند؛
جارودیه: پیروان ابی الجارود ”زیاد بن ابی زیاد” که به تعیین امام به دست پیامبر (ص) به نص بر اوصاف نه شخص، معتقدند
سلیمانیه: پیروان سلیمان بن جریر که اعتقاد به شورایی بودن امامت و جواز تقدم مفضول با وجود فاضل داشت
صالحیه و بتریه: پیروان حسن بن صالح بن حی و کثیر النوی الابتر که مثل سلیمانیه به شورایی بودن امامت قائل بودند، با این فرق که در ایمان یا کفر عثمان توقف می کردند.
نوبختی هم در فرق الشیعه[۲۹]از هفده فرقه؛ بتریه، ابرقیه، ادریسیه، جارودیه یا سرحوبیه، جریریه یا سلیمانیه، حسنیه، حسینیه که خودشان دو فرقه می شدند، خشبیه یا سرخابیه، خلفیه، دوکینیه، ذکیریه، صباحیه که مانند حسینیه خودشان دو فرقه می شدند، عجلیه، قاسمیه، مرثیه، نعیمیه و یعقوبیه، برای زیدیه نام می برد. اشعری در مقالات الاسلامیین[۳۰] شش فرقه از آنها را ذکر کرده است.
اسماعیلیه
“اسماعیلیه نام عمومی فرقه هایی است که بعد از حضرت امام جعفر صادق (ع) به امامت فرزندش مهترش اسماعیل یا نواده اش محمد بن اسماعیل اعتقاد دارند و گاه در بلاد مختلف به نامهای گوناگون مانند باطنیه،[۳۱] تعلیمیه،[۳۲] سبعیه،[۳۳] حشیشیه، ملاحده و قرامطه[۳۴] خوانده شده اند”[۳۵]فرقه مشهور اسماعیلیه، باطنیه تعلیمیه هستند.[۳۶]ابوالخطاب محمدبن ابی زینب یا مقلاص بن ابی الخطاب، شخصیتی است که در منابع اسماعیلیه از آن به عنوان شخصی که در امامت اسماعیل دست داشته است نام برده اند.[۳۷] تفصیل عقاید ابوالخطاب در ام الکتاب که کتاب سری اسماعیلیان است ذکر شده.[۳۸]طبق گزارش منابع شیعی، امام صادق (ع) در زمان حیات خودشان اسماعیل را به عنوان امام بعدی معرفی کردند اما اسماعیل در زمان حیات پدرش بدرود حیات گفت. مرگ اسماعیل قبل از به امامت رسیدن باعث به وجود آمدن تشتت و اختلاف در تعیین امام بعدی شد. برخی از این رو که اعتقاد داشتند سخن امام (ع) نباید تغییر کند گفتند اسماعیل هنوز زنده است و روزی به عنوان قائم (عج) ظهور خواهد کرد. برخی هم از این بابت که معتقد بودند امامت به استثنای حسن و حسین (ع) از طریق برادری منتقل نمی شود، به انتقال امامت از اسماعیل به فرزندش محمد روی آوردند. برخی هم قائل به بداء شده، به امامت موسی بن جعفر (ع) معتقد شدند. سلسله امامان شیعه اثنی عشری از طریق گروه اخیر ادامه می یابد.[۳۹]برخی اندیشمندان اسماعلیلی
ابوحاتم رازی، ابوعبدالله نسفی (نخشبی)، قاضی نعمان، ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی، موید الدین شیرازی و ناصر خسرو از اندیشوران برجسته این فرقه هستند.[۴۰]شاخه های اسماعیلیه
بر اساس تقسیم بندی کتاب اطلس شیعه،[۴۱] فرقه های اسماعیلیه به صورت ذیل تقسیم می شوند:
اسماعیلیه خالصه: که مدعی شدند چون امامت اسماعیل از طرف پدر ثابت است و امام جز حق چیزی نمی گوید پس معلوم می شود اسماعیل در حقیقت نمرده و (قائم) اوست.
اسماعیلیه مبارکیه: که بر این باور بودند که امام صادق (ع) پس از اسماعیل، محمد بن اسماعیل، نوه خود را به امامت منصوب کرد. زیرا که امامت از برادر (اسماعیل) به برادر (امام کاظم) منتقل نمی شود و این موضوع تنها در مورد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) صدق می کرده است. این فرقه به مناسبت نام موسس آن _مبارک_ به مبارکیه شهرت یافته است.[۴۲]قرامطه بحرین: همزمان با گسترش سریع دعوت اسماعیلیه، افتراق مهمی در سال 286 در نهضت اسماعیلیه پدیدار گشت. حمدان قرمط که همچنان ریاست محلی دعوت را از 260 در عراق و نواحی مجاور بر عهده داشت و با رهبران سلمیه به طور مرتب مکاتبه داشت، در 186 زمانی که عبیدالله رهبر اسماعیلیان گشت برای خود و اجدادش که رهبران مرکزی قبلی بوده اند ادعای امامت نمود. حمدان با سلمیه و رهبری مرکزی قطع رابطه کرد و از داعیان فرمانبر خود خواست دعوت را در نواحی زیر نظرشان متوقف کنند. اندکی پس از این وقایع، حمدان ناپدید گردید و عبدان (شوهر خواهرش) نیز با توطئه زکرویه بن مهدویه، یکی از داعیان عراق که ابتدا به عبیدالله و اصلاحاتش در عقاید وفادار بود به قتل رسید. در همین سال، ابوسعید جنابی که توسط حمدان و عبدان به بحرین گسیل شده بود آنجا را پایگاه اصلی قرامطه و مانعی موثر ر راه گسترش نفوذ سیاسی فاطمیان در شرق (تا 470) قرار داد. پایگاه اصلی پیروان عبیدالله در یمن بود که البته در آنجا علی بن فضل به جناح قرمطی پیوست و خود را مهدی موعود نامید، اما ابن حوشب تا آخر عمر به عبیدالله وفادار ماند. زکرویه که ابتدا به عبیدالله وفادار مانده بود، بعدها به قرامطه پیوست و شورشهای قرمطی را در شام و عراق سازماندهی نمود و حتی در سال 290 به مقر عبیدالله در سلمیه نیز حمله کرد. جناح قرمطی در مناطق مختلف از جمله جبال، خراسان و ماوراء النهر، فارس و … گسترده شد.
فاطمیان مغرب و مصر (567-297) : توسط عبیدالله مهدی ابتدا در رقاده، سپس قیروان و بعدها قاهره تشکیل شد. با شروع خلافت عبیدالله مهدی دوره امامان مستور در تاریخ اسماعیلیان نخستین به پایان رسید. این دولت توسط صلاح الدین ایوبی منقرض شد.
دروزی ها: این مذهب در سال 408 توسط چند داعی در قاهره (مسجد ریدان) پی افکنده شد. اما موسس واقعی این مذهب را باید (حمزه بن علی بن احمد زوزنی) معروف به (الباد) دانست. آنان معتقد به الوهیت (الحاکم بامرالله) و حتی خلفای سابق فاطمی از القائم به بعد بودند. این مذهب بیشتر در وادی تیم، واقع در منطقه حاصبیا در شمال بانیان و در حلب غربی، کوه هرمن و در کوه حوران در کشور امروزی سوریه و لبنان رو به رشد و گسترش نهادند. به تدریج از سال 435 به بعد دعوت دروزیان به صورت یک جامعه بسته درآمد که، نه گرونده جدیدی را می پذیرفت و نه اجازه ارتداد به صاحبان خود می داد.نزاریان: با مرگ مستنصر فاطمی در 487 انشقاقی در فاطمیان ایجاد شد، آنانی که به جانشینی نزار _باتوجه به نص امامت مستنصر بر فرزندش نزار_ قائل بودند به نزاریه معروف گشتند.
مستعلویان: پس از مرگ مستنصر فاطمی در سال 487، آنانی که به امامت مستعلی معتقد شدند به نام مستعلویه معروف شدند.
حافظیان (مجیدیه): در سال 526 یکی از عموزادگان آمر مقتول به نام (عبدالمجید) و با لقب (الحافظ) بر تخت خلافت نشست که آخرین خلفای فاطمی تا سال 567 از نسل او بودند. امامت این خاندان در مصر و سوریه پیشرفت زیادی کرد اما در یمن آخرین خلفای فاطمی را فقط امیران عدن و چندتن از حاکمان صنعا به رسمیت شناختند. از این فرقه اثری در اسماعیلیه بر جای نمانده است.
طیبیان (آمریه): با مرگ آمر (جانشین مستعلی) خلیفه فاطمی در سال 524، انشعاب بیشتری در دعوت اسماعیلی پدید آمد. آمر پسر هشت ماهه ای به نام طیب داشت که پس از پدر به جانشینی او انتخاب شد اما مسیر خلافت در اختیار یکی از عموزادگان با نام عبدالمجید و لقب (حافظ) در آمد. آنانی که معتقد به خلافت طیب بودند با نام طیبیه معروف شدند. دعوت طیبی را در آغاز عده قلیلی از مستعلویان مصر و شام و نیز جمع کثیری از اسماعیلیان یمن پذیرا شدند که در آن صلیحیون رسما به حقانیت ادعای طیب قائل شدند. ابراهیم حامدی که تا سال 557 در صنعا و در جمع امیران غیر اسماعیلی طایفه یام فعالیت می کرد، موسس آیین طیبی بود. به تدریج جماعت طیبی در اندک زمانی در مصر و سوریه ناپدید شدند اما تا زمان حاضر در یمن و هند به حیات خود ادامه داده اند.
بهره ها: داعیان طیبی به مرور زمان موفق شدند پیروان زیادی در هند غربی پیدا کنند. آنان در هند آیین خود را (دعوت هادیه) می نامند و از نام بهره به معنی بازرگان نیز استفاده می کنند. تا مدتها داعی مطلق یمنی برای طیبیان غرب هند نیز مرجع و رهبر محسوب می شد. دعوت فاطمیان را احتمالا یک داعی یمنی موسوم به (عبدالله) به هند برد که گفته می شود در سال 460 در گجرات بوده است. جماعت طیبی در سال 999 با مرگ داعی مطلق (داود بن عجب شاه) به دو شاخه داودیه و سلیمانیه تقسیم شد.
داودی ها: بهره های طیبی که جانشینی (داود بن برهان الدین) را پذیرفتند به داودیه معروف شدند. رئیس آنها در بمبئی ولی پایگاهشان در سورات است که با عنوان دورهی معروف گشته در حال حاضر بیش از نیمی از بهره های داودی هند در گجرات زندگی می کنند و بقیه عمدتا در بمبئی و نواحی مرکزی هندوستان مسکن گزیده اند، در پاکستان و یمن و کشورهای خاور دور نیز گروههای پراکنده داودی یافت می شوند. آنها جزو نخستین گروههای آسیایی بودند که به زنگبار و سواحل شرقی آفریقا مهاجرت کردند.
سلیمانی ها: بهره های طیبی که جانشینی (سلیمان بن حسن هندی) را پذیرفتند به سلیمانیه مشهور شدند. آنها عمدتا در نواحی شمالی یمن، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی متمرکز هستند. گروه های کوچکی از آنها در هندوستان بخصوص در شهرهای بمبئی، بروده، احمد آباد یافت می شوند و در خارج از یمن و هند و پاکستان حضور محسوسی ندارند.
برخی معتقدات اسماعیلیه
اسماعیلیان “هرگونه حد و تعریف و صفت، صورت، ماهیت و حتی وجود را به این مفهوم که یک صفت باشد از خداوند نفی می کنند”.[۴۳] آنان بر خلاف اخوان الصفا که وجود موجودات را از طریق فیض می دانستند قائل به ابداع در به وجود آمدن موجودات بودند.[۴۴] اسماعیلیان، تعداد پیامبران اولوالعزم را هفت نفر دانسته، برای هر نبی یک وصی (امام) قائلند. آنان به تاویل آیات، احادیث و احکام شرعی، اعتقاد دارند و به همین جهت انسانها را نیازمند به امامی می بینند که این تاویلات و معانی باطنی را برایشان بگشاید. “در اصطلاح اسماعیلیه، امام به دو نوع مستقر و مستودع تقسیم می شود. امام مستودع: کسی است که پسر امام و مهمترین فرزندان او و دانای به همه اسرار امامت و بزرگترین اهل زمان خود باشد، جز این که او را حقی بر فرزندانش نیست و امامت در نزد او ودیعه است. امام مستقر: کسی است که از تمام امتیازهای امامت برخوردار است و حق دارد که امامت را به فرزندان و جانشینان خود واگذارد”.[۴۵] اسماعیلیان اعتقادی به بهشت و دوزخ جسمانی ندارند ولی برای مبتدیان این کلمات را به معنی معمولشان تفسیر می کنند.[۴۶] آنها تناسخ را نمی پذیرند و به جدایی دو حوزه اسلام و ایمان و قابلیت زیادت و نقصان در ایمان باور دارند. در شریعت، آنان هفت رکن طهارت، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و ولایت را دارند که البته رکن ولایت را از مابقی بالاتر و مهمتر می دانند.[۴۷]امامیه
امامیه، در اصطلاح نام فرقه ای از تشیع است که به امامت منصوص دوازده امام بعد از محمد مصطفی (ص) باور دارند. این فرقه را به نامهای شیعه اثنی عشری یا دوازده امامی و شیعه جعفری هم می شناسند. برخی امامیه را نام هر فرقه ای می دانند که اعتقاد به امام منصوب داشته باشد. طبق این معنی می توان همه فرقه های شیعی را امامی نامید اما امامیه اصطلاحی، که آن را از سایر فرقه های شیعه جدا می کند همان است که به امامت منصوص دوازده امام پس از محمد مصطفی (ص) معتقد است که ذیل این نوشته ذکر خواهند شد.
سلسله امامان در امامیه
بر مبنای نصوص وارده مثل حدیث لوح که از جابر نقل شده[۴۸] و سایر روایات،[۴۹] امامیه تعداد امامان بعد از پیامبر (ص) را دوازده نفر می دانند که به ترتیب عبارتند از:
علی بن ابیطالب المرتضی (ع)
حسن بن علی المجتبی (ع)
حسین بن علی الشهید (ع)
علی بن الحسین السجاد (ع)
محمد بن علی الباقر (ع)
جعفر بن محمد الصادق (ع)
موسی بن جعفر الکاظم (ع)
علی بن موسی الرضا (ع)
محمد بن علی الجواد (ع)
علی بن محمد الهادی (ع)
حسن بن علی العسکری (ع)
(م ح م د) حجة بن الحسن المهدی (عج)
ادوار مهم تاریخی
دکتر حسین صابری در جلد دوم تاریخ فرق اسلامی،[۵۰] حیات شیعه اثنی عشری را به پنج دوره تقسیم می کند؛
دوره اول: از رحلت پیامبر (ص) تا زمان غیبت صغری: که دوره فعالیت امامان شیعه بوده است و البته از زمان امام صادق (ع) یا کاظم (ع) به بعد، شیعیان به سمت ارتباط زیرزمینی یا غیرمستقیم با امام سوق داده می شدند تا برای مواجهه با مسئله غیبت آماده شوند.
دوره دوم: از غیبت صغری تا سقوط بغداد (زمان خواجه نصیر طوسی): است که دوره پاگرفتن فعالیت عالمان شیعی و تدوین مجموعه های حدیثی آنهاست. کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و… از عالمان بزرگ شیعی این دوران هستند.
دوره سوم: از خواجه نصیر الدین طوسی تا ظهور صفویان: دوره ای که عجین است با گرایش غازان خان به شیعه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ممالک تحت سیطره سلطان محمد خدابنده و ظهور عالمان بزرگی چون علامه حلی، سید بن طاووس، محقق حلی و مطهر حلی در حله.
دوره چهارم: از ظهور صفویان تا انقلاب اسلامی ایران: این دوره، دوره ظهور تفکر صوفیه و گرایش آنان به شیعه دوازده امامی است. در این دوران شهرها و کشورهای عراق و آذربایجان و تبریز و اصفهان و یزد، کرمان، جنوب خراسان، فرارود و… به گرایش صوفیانه شیعی گرویدند. البته در زمان علامه مجلسی و به همت او و شیخ حر عاملی که الرساله الاثنا عشریه فی رد الصوفیه را تالیف کرد اندیشه صوفی گری شیعی رو به سقوط رفت و امروزه، بازمانده های آنان در نواحی میان خانقین و سلیمانیه زیست می کنند. پس از سقوط اندیشه صوفی شیعی، نگاه اخباری در دوره قاجار دوباره جان گرفت اما مجددا با اندیشه اصولی به پس پرده رفت. البته در این میان اندیشه فلسفی هم به رشد و بالندگی خود ادامه می داد.
علامه مجلسی، شهید اول و ثانی، محقق کرکی، ملا محسن فیض کاشانی، شیخ حر عاملی، وحید بهبهانی، شیخ انصاری، علامه بحرانی، میرداماد، صدرالدین شیرازی، میرفندرسکی، عبدالرزاق لاهیجی، ملا هادی سبزواری و… از علمای بزرگ و کتابهای: وسایل الشیعه، الوافی و بحار الانوار از کتب حدیثی مهم این دوره هستند. ظهور فرقه های شیخیه به دست شیخ احمد احسائی، و بابیه به دست سید محمد علی شیرازی نیز در این دوران رخ داده است.
دوره پنجم: دوران پس از انقلاب اسلامی ایران: با تمام قدرتی که اندیشه شیعی در دوران های صفویه و قاجاریه گرفت، باید اذعان کرد که بیشترین قدرت امامیه پس از انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته است.
این انقلاب در سال 1357 شمسی و به رهبری روح الله الموسوی الخمینی برای برپایی نظامی تحت عنوان جمهوری اسلامی به پیروزی رسید و این شکل از حکومت همچنان در ایران ادامه حیات می دهد.
برخی آرا و عقاید
امامیه، به پنج اصل عقیدتی[۵۱] قائلند؛ یعنی علاوه بر توحید، نبوت و معاد، امامت و عدل را هم در عداد اصول عقاید به شمار می آورند. آنها در مبحث جبر و تفویض به امر بین الامرین و در مسئله حسن و قبح، به حسن و قبح عقلی معتقدند. بر خلاف نظر زیدیه از منظر امامیه، امامان با نص جلی و تصریح به نام مشخص شده اند و امامت دو امام در زمان واحد و همچنین تقدم مفضول بر فاضل جایز نیست. تعداد امامان منصوص، دوازده نفر است که دوازدهمین آنها همنام و هم کنیه پیامبر اسلام (ص) بوده و در غیبت به سر می برد. امامیه میگویند چنانکه بر پیامبر (ص) وحی میشد، بر امام الهام میشود.[۵۲] بداء از مسائلی است که امامیه مانند زیدیه و برخی از اسماعیلیه به آن معتقدند. عصمت امام، رجعت، صحت ازدواج موقت، و تقیه نیز از اعتقادات امامیه به حساب می آید.[۵۳]پراکندگی جغرافیایی و زمانی
بر اساس تحقیق انجمن pew در سال 2009(http://www.pewforum.org/Muslim/Mapping-the-Global-Muslim-Population(6).aspx)، شیعیان بین 10 الی 13 درصد جمعیت مسلمانان جهان را شیعیان تشکیل می دهند که جمعیتی بالغ بر دویست میلیون نفر را شامل میشود. اکثریت جمعیت شیعی در ایران، پاکستان، هند و عراق زیست میکنند. جمعیت قابل توجهی از شیعیان هم در ترکیه، یمن، آذربایجان، افغانستان، سوریه، عربستان صعودی، لبنان، نیجریه و تانزانیا زندگی می کنند. حدود سیصد هزار شیعه هم در شمال آمریکا از جمله کانادا و ایالات متحده زندگی میکنند که این جمعیت تشکیل دهنده 10 درصد از جمعیت مسلمانان آمریکای شمالی است.
در سایت ویکی پدیای فارسی هم (ویکی پدیا، آمار جمعیت مذهب های اسلامی) پراکندگی جمعیت شیعی جهان، و میزان شیعه به مسلمان و… ذکر شده است.
کیسانیه
“فرقه هاشمیه نخستین فرقه شیعه بود که پیام انقلابی خود را در ایران پراکنده ساخت. تا پایان دوران امویان موجی از تشیع انقلابی ملهم از کیسانیان ایران را فرو گرفت و پیروانی بسیار را گرد آورده پس از پیروزی انقلاب که به برآمدن خلافت عباسی و تغییر مسلک بعدی عباسیان به سود اهل سنت انجامید، این شاخه از شیعه به همان شتابی که پدید آمده بود تجزیه شد هرچند برخی از اعتقادها و الهام های آن در میان خرمیان زنده ماند.”[۵۴]زیدیه
“دولت ائمه رسی در صعدای یمن (280 تا حدود 700ه) و نیز دولت علویان طبرستان (250 تا 316ه) از زیدیه بودند. مردم یمن زیدی مذهباند و تا پیش از جمهوریت، امام ایشان در شهر صنعا می زیست”[۵۵]در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود ۴۵٪ جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدهند.(ویکی پدیا، زیدیه)
اسماعیلیه
نخستین دعوت مسلح اسماعلیلیه در سال 268 در کشور یمن رخ داد[۵۶]”اسماعیلیه در مدت نسبتاً کوتاهی بعد از انشعاب از شیعه موفق شدند دولت فاطمی را در مصر و بعد از انشعاب داخلی، حکومت نزاری را در «الموت» تاسیس کنند و تهدیدی جدی علیه عباسیان از شرق و غرب باشند.”[۵۷]پس از سقوط دولت های فاطمی و نزاری، اسماعیلیان دیگر هرگز نتوانستند قدرت گذشته خویش را بدست آورند و به دور افتاده ترین کشورهای جهان اسلام خاصه یمن و شبه قاره هند پناه بردند و در حال حاضر در حدود 25 کشور جهان پراکنده هستند و عمدتاً در هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان در آسیای مرکزی و پامیر چین زندگی می کنند.[۵۸]“اسماعیلیه امروز به دو طایفه آقاخانیه و بهره تقسیم می شوند که بازماندگان دو فرقه نزاری و مستعلوی هستند. گروه اول قریب به یک میلیون نفر در ایران و آسیای وسطی و افریقا و هند پراکنده اند و رئیس ایشان کریم آقاخان است. گروه دوم که قریب پنجاه هزار نفر هستند در جزیره العرب و سواحل خلیج فارس و سوریه به سر می برند”[۵۹] “اسماعیلیه در سوریه در قلعه مصیاف و قلعه القدموس و سلمیه و در ایران در کهک و محلات قم و بیرجند و قاین خراسان و در افغانستان در بلخ و بدخشان و در آسیای مرکزی در خوقند و قره تکین هستند و در افغانستان مفتدی خوانده می شوند و عده ای بسیار از ایشان در کافرستان (نورستان) و جلال آباد و ر حوزه جیحون اعلی و ساری گل و خوان و یاسین زندگی می کنند. در هند و پاکستان بیش از دیگر جاها مراکز اسماعیلیه وجود دارد و در محلهایی به نام اجمیر و مرواره و راجپوتانه و کشمیر و بمبئی و بروده و کورج فراوانند. باید دانست که همه اسماعیلیه در هند از اتباع آقاخان نیستند بلکه عده ای از آنان را نیز بهره گویند که غالبا در گجرات زنگی می کنند. در عمان و مسقط و در زنگبار و تانزانیا بسیارند.”[۶۰]امامیه
“شهر قم در سده سوم کانون اصلى حدیث امامى گشت… کمک شهر قم به پیشرفت کیش شیعه دوازده امامى هم از لحاظ پناهگاه و کانون اصلى علم حدیث امامى و هم از لحاظ پیوند سرسختانهاش با سلسله امامان دوازدهگانه بس زیاد بود. بىاین نقشها شاید کیش شیعه دوازده امامى هرگز به گونه مهمترین نوع تشیع در نمىآمد.”[۶۱]”به جز قم گویا شهررى در زمان فرمانروایى خاندان بویه و دوران سلجوقى بزرگترین جامعه امامى را در خود جاى داده بود. آبه که در نزدیکى ساوه است از روزگاران کهن زیستنگاه مهم شیعیان بوده است. در نیشابور شیعه امامى با کوششهاى فضل پسر شاذان (م، نزدیک ٢۶٠ / ٨٧۴ ) محدث بلند نام امامى دانشمند فقیه، متکلم و صاحب کتابهاى بسیار که نظریههایى مستقل داشت رواج فراوان یافت.”[۶۲]”شیعه امامى که در سالهاى پایانى سده سوم در سمرقند به آرامى آغاز شده بود به کوشش محمد پسر مسعود عیاشى شیعى مرد توانگر و برجسته در دهههاى آغازین سده چهارم گسترش یافت.”[۶۳]” از نامها (نسبتها) ى محدثان و متکلمان متقدم امامى نیز مستفاد مىشود که کیش شیعه در شهرهاى بلخ، کاشان، قزوین، گرگان و آمل در تبرستان به آغاز سده سوم بازمىگردد. گویا شهر توس از زمانى که آرامگاه هشتمین امام على رضا (ع) در سال ٢٠٣ / ٨١٨ گردید زیستگاه جماعتى از امامیان بوده. اما تا سده چهارم اهمیت نیافت. گویا از همین سده جماعت شیعه امامى در بیهق (سبزوار) پا گرفت…”[۶۴]در حال حاضر، اکثریت سکونتگاه های شیعه نشین -به جز مواردی که در زیدیه و اسماعیلیه ذکر شد- مربوط به شیعیان امامی است.
پی نوشت های بخش دوم:
1. کفر غلات و نصّاب اجماعى است که در بحث نجاست الکافر در جواهر {ج 6 ص 67-4 از آن بحث شده و ادّعاى اجماع شده است” (مکارم، 1382، 150).
2. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص29
3. جعفریان، اطلس شیعه، ص19
4. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص30
5. نک. ملطی شافعی، محمد بن احمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 30-16
6. فرقه های مهم شیعی مذکور در کتاب فرق الشیه نوبختی در صفحات 20 و 21 کتاب اطلس شیعه رسول جعفریان به صورت شاخه شاخه ارایه شده است. نگارنده در نگارش این قسمت هر دو کتاب را دیده و به علت اختصار تقسیم بندی مذکور و سهولت دسترسی به فرق تقسیم بندی کتاب اطلس شیعه را ذکر کرده است.
7. برخی از گرایشهای غالی مانند کربیه (منسوب به ابن کرب) و بیانیه (منسوب به بیان بن سمعان) از فرق وابسته به کسیانیه شمرده شده اند
8. از او با عنوان (نفس زکیه) یاد می شود
9. در اعتقاد به مهدویت او (نک. شهرستانی، کتاب الملل و النحل، 140)
10. فرقه اسماعیلیه
11. فرقه فطحیه
12. قطعیه
13. واقفه
14. نصیریه
15. نک. اشعری، المقالات و الفرق، ص21
16. نک. همان، ص30
17. “مختاریه قائل به تناسخند و معتقدند: امامت در علی و سپس حسن و سپس حسین و بعد از آن در محمد حنفیه جریان یافته است، معنی این سخن آنان این است که روح خدا در نبی (ص)، روح نبی در علی (ع)، روح علی (ع) در حسن، حسن در حسین (ع) و حسین در محمد حنفیه، محم حنفیه در فرزندش هاشم و … حلول کرده است” (همان، ص27)
18. نک. ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیایه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، صص44-41 و اشعری، المقالات و الفرق، صص60-21
19. نوبختی، فرق الشیعه، ص89
20. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص63
21. نک مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص214
22. نوبختی، فرق الشیعه، ص90
23. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص217
24. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص218 و صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، صص89-80)
25. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص218
26. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص84
27. النوبختی، فرق الشیعه، ص89
28. صص 142-140
29. صص 93-91
30. صص 69-66
31. به اعتبار اعتقاد آنان بر معانی باطنی متون دینی (صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص103)
32. به خاطر اعتقاد اسماعیلیان بر این که مطالب دینی باید به دست امام معصوم و داعیان وی تعلیم شود (همان)
33. به اعتبار این که یکی از عمده ترین گروههای هفت امامی شیعیان بودند (همان)
34. به اعتبار پیروی برخی از آنان از حمدان قرمط (همان)
35. اشعری، المقالات و الفرق، ص213
36. نک. شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ص149
37. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص47
38. نک. همان ص48
39. نک، اشعری، المقالات و الفرق، ص14-213
40. نک. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، صص74-153
41. ص 29
42. برخی، مبارک را لقب محمدبن اسماعیل و برخی لقب خود اسماعیل دانسته اند.
43. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص147
44. نک. بدوی، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ص4-322
45. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص49
46. نک. همان، ص3-52
47. نک. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص153
48. برای خواندن حدیث لوح، نک. کلینی، کافی، ص 527 و 532 و صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 180، ح5408.
49. مثل روایت 111 جلد 36 بحار الانوار که از سلمان نقل شده.
50. صص 213-176
51. برای مصون ماندن از نگاه ها و گزارشات غرض ورزانه از عقاید امامیه، شما را به مطالعه کتابهای ذیل الذکر که نوشته عالمان شیعی است سفارش می کنیم: الاعتقادات شیخ صدوق، الاعتقادات شیخ طوسی، الذخیره سید مرتضی، تجرید الاعتقاد خواجه طوسی و شرح تجرید علامه حلی
52. در وحی، هم رویت جبرئیل وجود دارد و هم شنیدن صدایش اما در الهام، رویت وجود ندارد
53. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، صص70- 69 و صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، صص229-213
54. مادلونگ، فرقه های اسلامی، ص127
55. نوبختی، فرق الشیعه، ص90
56. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص50
57. نک. http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=2317&urlId=730#_ftnref4
58. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص3
59. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص53
60. همان، ص51
61. مادلونگ، فرقه های اسلامی، ص134
62. همان، ص137
63. همان، ص138
64. همان، ص139
منابع:
ابن بابویه، محمد بن علی، 1363، من لا یحضره الفقیه، مقدمه و تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین) قم.
ابوزهره، محمد، 1989، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیایه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، دارالفکر عربی، قاهره
اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، مصحح هلموت ریتر، دارالنشر، بیروت.
اشعری، سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، 1360، مصحح محمدجواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران
بدوی، عبدالرحمن، 1374، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد
جعفریان، رسول، 1387، اطلس شیعه، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران
دفتری، فرهاد، 1375، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، فرزان روز، تهران
الشهرستانی، محمد بن عبدالکریم، 1956م، کتاب الملل و النحل، تخریج محمد بن فتح الله بدران، مکتبه الانجلو المصریه، القاهره
صابری، حسین، 1384، تاریخ فرق اسلامی، سمت، تهران
کلینی، محمد بن یعقوب، االکافی، تصحیح محمد آخوندی و علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران
مادلونگ، ویلفرد، 1377، فرقه های اسلامی، ترجمه ابوالقاسم سری، اساطیر، تهران
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، تحقیق محمدباقر محمودی و عبدالزهرا علوی، دار احیاء التراث العربی. بیروت (لبنان)
مشکور، محمد جواد، 1372، فرهنگ فرق اسلامی، با مقدمه کاظم مدیر شانه چی، مشهد، آستان قدس رضوی
ملطی شافعی، محمدبن احمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، مکتبه مدبولی، قاهره
النوبختی، حسن بن موسی، 1353، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، بنیاد فرهنگ ایران، تهران
مکارم شیرازی، ناصر، 1382، کتاب النکاح، تهیه و تنظیم محمدرضا حامدی، مسعود مکارم، انتشارات امام علی بن ابی طالب ع، قم
قسمتی از متن برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً. ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر و اولی الامر از خودتان را .»(1)
به طور اطلاق در این آیه خدا به اطاعت از خود و رسول و اولی الامر دستور داده و اطاعت از اولی الامر و اطاعت از خدا و رسول بدون قید و شرطی در کنار هم قرار گرفته و معلوم می شود اطاعت از اولی الامر با اطاعت از خدا و رسول خدا تفاوت ندارد و لازمه موافقت اوامر و نواهی اولی الامر با اوامر و نواهی خدا و رسول، آن است که آنها از خطا و گناه باید معصوم باشند.
ب) آیه تطهیر:
«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا. همانا خدا می خواهد که هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و طاهر قرار دهد».(۲)
آیه دلالت بر عصمت اهل بیت (علیهمالسلام) دارد زیرا زدودن هر نوع رجس و پلیدی شامل گناهان صغیره و کبیره می شود به خصوص که تطهیر به اراده تکوینی خداست.
به بهانه این که جملات قبل و بعد آیه تطهیر مربوط زنان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) است نمی توان گفت مراد از «اهل بیت» زن های حضرت است. زیرا اولاً برگرداندن ضمیر مردان (عنکم) به زنان صحیح نیست.
ج) آیه ولایت،
«إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ.» «کلمه «إنّما» دلالت می کند که ولایت در این آیه منحصراً برای خدا و رسول و آن کسانی است که ایمان آوردند آنان که به پای می دارند نماز را و می دهند زکات را و حال آن که در رکوع باشند».(3)
فخر رازی نقل می کند که ابوذر گفت، نماز ظهر را با رسول خدا (صلیالله علیه و آله) در مسجد خواندم، سائلی سئوالی کرد و کسی به او چیزی نداد و علی (علیهالسلام) در حال رکوع بود اشاره کرد به سائل که انگشتر حضرت را بگیرد
الف) حدیث ثقلین:
این حدیث که به مناسبت های مختلف و در جاهای مختلف از وجود مبارک پیغمبر (صلیالله علیه و آله) صادر شده یک حدیث نیست که راویان متعدد داشته باشد بلکه چندین روایت است و در هر مناسبتی که بیان شد ناقلان متعدد آن را به طور مستقیم از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) نقل کرده اند به طوری که جای تردید در صدور هر یک از آن بیانات از پیغمبر (صلیالله علیه و آله) باقی نمی گذارد.(4)
بعلاوه منابع معتبر شیعه، منابع معتبر سنی این احادیث را ضبط کرده(5) ما این حدیث را از مستدرک حاکم نیشابوری می آوریم ایشان می گوید که این حدیث طبق شرط بخاری و مسلم صحیح و سند متصل به پیغمبر (صلیالله علیه و آله) دارد و راویان آن معتبر و بیش از بیست نفر آن را به طور مستقیم از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) روایت کرده است و بنابر نقل زید بن ارقم پیامبر (صلیالله علیه و آله) اینگونه می فرماید، «کأنی قد دعیت فاجبت إنی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یتفرقاً حتی یردا علی الحوض. من به زودی از میان شما می روم و دعوت حق را لبیک می گویم. دو چیز گرانبها که یکی بزرگتر از دیگری است در میان شما می گذارم کتاب خدای بزرگ و عترتم پس بنگرید چگونه پس از من با این دو رفتار می کنید همانا آن دو از همدیگر جدا نمی شود تا بر من در حوض کوثر وارد شوند».(6)
بین قرآن و عترت چنان همراهی و هم سنخی است که دست زدن به دامان هر یک سر نهادن به دامان دیگری و انکار یکی کفر به دیگری است و حدیث ثقلین بهترین بیان و حجت بر این همتایی می باشد و در این کلام حضرت چنان پیوند میان قرآن و خاندان عصمت ترسیم می کند که گسستی در آن تصور نمی شود و هر دو در کنار هم چراغ هدایتند.
ب) حدیث دوازده خلیفه، امیر نقیب و دوازده امام:
«انا سید النبیین و علی سید الوصیین و إنّ اوصیائی بعدی اثنی عشر اولهم علی و آخرهم القائم المهدی. پیغمبر (صلیالله علیه و آله) می فرماید، اوصیاء بعد از من دوازده نفرند که اول آنها علی (علیهالسلام) و آخر آنها مهدی(عج) است».(7)
در بعضی از روایات کلمه «نُقبا» دوازده خلیفه و دوازده امیر آمده است که همگی اشاره به مساله ولایت امر دارد و نیز در این احادیث بیان شده که این دوازده جانشین پیغمبر (صلیالله علیه و آله) از قریش اند. تفسیر شیعه از این حدیث بسیار روشن و منظور از آنها دوازده امام معصوم (علیهمالسلام) است ولی این حدیث برای سایر مذاهب به صورت یک مساله پیچیده درآمده است و تفسیر روشنی نتوانسته اند ارائه کنند زیرا بر هیچ یک از خلفاء نخستین و بنی امیه و بنی عباس تطبیق نمی کند.
ج) حدیث غدیر:
«من کنت مولاه فعلی مولا» از احادیث متواتری است که علاوه بر شیعه، اهل سنت نیز آن را نقل کرده است و این همان بیان پیغمبر (صلیالله علیه و آله) است در غدیر خم که فرمود هر کس من مولای او هستم علی (علیهالسلام) مولای او است.(8)
محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ در کتاب «الولایه» آن را از ۷۵ طریق روایت کرده و متواتر دانسته و نیز ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده در کتاب «الموالاه» طرق این خبر را از ۱۰۵ طریق ذکر کرده است.(9)
دلالت روایت بر ولایت بلافصل علی (علیهالسلام) روشن است زیرا لفظ «مولی و ولی» گرچه در معانی مختلف و از جمله به معنی دوست، یاور و سرپرست و اولای به تصرف استعمال شده ولی با وجود قرائنی معین می شود که مراد از آن در این حدیث ولایت امر است.
پی نوشت های بخش اول:
1. نساء ، ۵۹.
2. احزاب ، ۳۳.
3. مائده ، ۵۵.
4. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش، ج۹، ص۶۴.
5. تعدادی از منابع معتبر اهل سنت که این حدیث را نقل کرده است عبارتنداز، سنن دارمی، ص۴۳۲. مسند احمد، ج۵، ص۱۸۲. ینابیع الموده قندوزی، ج۱، ص۱۱۴. السنن الکبری بیهقی، ص۳۰.
6. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۰۹.
7. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۹۱.
8. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۱۰. شهاب الدین احمد بن حجر الهیثمی، الصواعق، بی تا، بی ناشر، ص۷۳.
9. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۶۳ و ص۱۵۵.
بخش دوم : آشنایی با فرق تشیع
فرق تشیع به مجموعه شاخه های مختلف شیعیان گفته می شود. این شاخه شاخه شدن، به علت اختلاف آنها در برخی مبانی اعتقادی یا مصادیق، در طول تاریخ شکل گرفته است.
عقایدی چون اعتقاد به الوهیت در علی (ع) یا اعتقاد به مهدویت و همچنین اختلاف در تشخیص مصادیق امام بعدی یا مهدی (عج) از مهمترین عوامل شکل گیری فرقه های گوناگون در شیعه هستند. امامیه، زیدیه، غلات،اسماعیلیه و کیسانیه، از مهمترین فرقه های شیعی هستند. واقفیه، شیخیه، اهل حق، نصیریه و … هم پس از فرقه های مذکور از اهمیت بیشتری برخوردارند. شایان ذکر است برخی فقهای شیعه، غلات را خارج از فرقه های شیعی و حتی مسلمانان دانسته و بر کفر آنان ادعای اجماع کرده اند.[۱]علل و عوامل شکل گیری فرقه های متعدد
در منشا انشعابات مختلف شیعه عوامل متعدد تاریخی، اقتصادی، سیاسی و غیره را می توان ذکر کرد اما ” عمده ترین زمینه ای که گاه به گاه زمینه انشعابهای جدید را در میان آنان {شیعیان} به وجود می آورد سلسله امامان و چگونگی انتقال امامت و تعیین امام بعدی بود.”[۲]نکاتی که در شاخه شاخه شدن تشیع از اهمیت بیشتری برخوردار است عبارتند از:
انشعابات حاصله از اختلاف بر سر تشخیص مصداق امام: مثل روی آوردن برخی به محمدبن حنفیه، پس از حسین بن علی (ع) یا اعتقاد به امامت محمدبن اسماعیل پس از امام صادق (ع).
رسوخ عقیده غلو در میان شیعیان: مثل فرقه نصیریه که به الوهیت در علی (ع) روی آوردند.
اعتقاد به مهدویت، و اشتباه بر سر تعیین مصداق مهدی (عج): مثل واقفه که پس از شهادت امام کاظم (ع) به مهدویت آن حضرت معتقد شدند.[۳]مهمترین فرقه ها
“در فاصله میان قیام مختار تا شهادت امام صادق علیه السلام یعنی حدود هشت دهه، عملا شاخه های مهم شیعه رخ نمودند و فرقه های کوچکتر نیز از همین شاخه های اصلی سرچشمه گرفت.”[۴]ملطی در التنبیه و الرد، فرقه های شیعه را هجده[۵]مورد می داند و اشعری در مقالات الاسلامیین شیعه را به سه شاخه اصلی غالیان، رافضه (امامیه) و زیدیه، تقسیم کرده و کیسانیه را از فرقه های امامیه به حساب می آورد.
بر مبنای مطالب ذکر شده در کتاب فرق الشیعه نوبختی[۶]شاخه های اصلی شیعه به صورت ذیل پدید آمده اند:
شیعه
قائلین به امامت امام علی (ع) به عنوان امام مفترض الطاعه و منصوب از طرف خدا
قائلین به امامت امام علی (ع) چون اولای بر دیگران به امامت پس از پیامبر (ص) است
اعتقاد به برتری امام علی (ع) بر دیگران و عدم جواز تقدم کسی بر او در امامت
پس از شهادت امام علی (ع)
غلات شیعه که علی (ع) را زنده پنداشتند (آنان که در مدائن بودند)
معتقدین به امامت امام حسن (ع) سپس امام حسین (ع) و سپس امام سجاد (ع)
کیسانیه: قائلین امامت به محمدبن حنفیه
برخی مستقیما پس از امام علی (ع) به این امر معتقد شدند
برخی پس از شهادت امام حسین (ع)
کیسانیه (از غلات شیعه)
قائلین به مهدویت و زنده بودن محمدبن حنفیه[۷]قائلین به امامت ابوهاشم عبدلله بن محمد بن حنفیه
پس از شهادت امام سجاد (ع)
قائلین به امامت زیدبن علی (ع)، که معتقد شدند هر علوی که قیام کرد امام است
جارودیه
عجلیه
حسینیه
مغیریه
قائلین به امامت ابوجعفر محمدبن علی الباقر (ع)
پس از شهادت امام باقر (ع)
قائلین به امامت محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن (ع)[۸]و حتی مهدویت او[۹]قائلین به امامت ابوعبدالله جعفربن محمد الصادق (ع)
پس از شهادت امام صادق (ع)
قائلین به امامت اسماعیل که پیش از وفات پدر درگذشت، و آنان معتقد شدند امامت به محمدبن اسماعیل رسیده[۱۰]قائلین به مهدویت و زنده بودن امام صادق (ع)
قائلین به امامت محمد بن جعفر الصادق (ع)
قائلین به امامت عبدالله افطح بن جعفر الصادق (ع)[۱۱]قائلین به امامت موسی بن جعفر (ع)
پس از شهادت امام کاظم (ع)
قائلین به امامت علی بن موسی الرضا (ع)[۱۲]قائلین به مهدویت و زنده بودن موسی بن جعفر (ع)[۱۳]پس از شهادت امام رضا (ع)
قائلین به امامت محمدبن علی بن موسی الرضا (ع)
قائلین به امامت احمدبن موسی
بازگشت عده ای به عقیده واقفه
پس از شهادت امام جواد (ع)
قائلین به امامت علی بن محمد الهادی (ع)
اندکی به امامت موسی بن محمد معتقد شدند که به سرعت از آن بازگشتند
پس از شهادت امام هادی (ع)
عده ای از غلات، پیرو محمدبن نصیر نمیری شدند[۱۴]قائلین به امامت حسن بن علی بن محمد (ع)
قائلین به امامت و مهدویت محمد بن علی الهادی که در زمان پدر درگذشته بود
پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)
قائلین به مهدویت فرزند حسن بن علی بن محمد (ع)
قائلین به مهدویت حسن بن علی بن محمد (ع)
قائلین به امامت جعفربن علی الهادی (ع)
برخی فرقه های بسیار کوچک دیگر
فرقه های از بین رفته
کیسانیه
کیسانیه، پیروان مختار بن عبید الثقفی هستند که به یاری وی انتقام سختی از قاتلان سبط پیامبر، حسین بن علی (ع) گرفتند. آنان، بعد از حسین بن علی (ع) به امامت محمد حنفیه معتقد شدند.[۱۵] کیسانیه در تفسیر آیه والتین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین می گفتند: کلمات این آیه بیانگر رموزی است، از جمله این که تین، علی است، زیتون حسن، طور سینین حسین و بلد الامین محمد حنفیه.[۱۶]به اعتقاد امام محمد ابوزهره، نظریات کیسانیان مشوب به آرای فلسفی است. آنان به بداء، تناسخ،[۱۷] این که هرچیزی دارای ظاهر و باطنی است، جمع شدن حکت ها و اسرار عالم در انسان و علم علی (ع) به این اسرار و حکم، و … معتقدند. برای کیسانیه در سرزمین های اسلامی تابعینی ذکر نشده است.[۱۸]فرقه های باقیمانده
زیدیه
یکی از فرق معروف شیعه هستند که قائلند “پس از علی بن حسین، پسرش زید امام است”[۱۹]این فرقه “در آغازین سالهاى سده دوم هجرى/هشتم میلادى از بدنه عمومى شیعه جدا شد و در برابر دیگر شیعیان قرار گرفت”[۲۰]زید، مردم را به تبعیت از کتاب و سنت و جهاد با ستمگران و حمایت از محرومان و اعطای به مستضعفان دعوت می کرد و درباره غنایم جنگی می گفت: باید به عدالت قسمت شود و در رد مظالم اصرار فراوان داشت.[۲۱] “این فرقه از دیگر فرق شیعه به تسنن نزدیکترند”.[۲۲]برخی معتقدات
از قدیمی ترین کتابهای زیدیه در فقه، کتب مجموع الحدیث و مجموع الفقه است که این دو مجموعه را روی هم مجموع الکبیر هم نامیده اند.[۲۳]. نگفتن حی علی خیر العمل در اذان، جواز مسح علی الخفین، قائل نبودن به متعه و جواز خوردن ذبح اهل کتاب از معتقدات فقهی زیدیه است. آنان امر به معروف و نهی از منکر را واجب می دانند و بر پایه این اعتقاد هجرت از سرزمینی که مردمش به گناه تظاهر می کنند به جایی که در آن گناه نباشد را واجب می دانند. زیدیه در استنباط احکام شرعی، مانند ابوحنیفه اخذ به قیاس می کنند. این فرقه، اساس آراء شرعی را بر اجماع علمای امت اسلام می دانند.[۲۴]زیدیه در حسن و قبح، معتزلی مذهبند. شهرستانی علت این گرایش را شاگردی زید نزد واصل بن عطا که سرسلسله معتزله بود، می داند . آنان به بداء و رجعت قائل نبوده و تقیه را جایز نمی شمارند .[۲۵] آنان معتقدند هر فاطمی (خواه از فرزندان حسن ع باشد خواه حسین ع) عالم و زاهد و شجاع و سخی به شرط این که دعوی امامت کند و خروج نماید امام است. به اعتقاد زیدیه خروج دو امام در زمان واحد در دو نقطه از عالم جایز بوده و هردو واجب الاطاعه خواهند بود. زید، امامت مفضول با وجود فاضل را جایز می شمرد. این اعتقاد تا زمان ناصر اطروش در زیدیه پایه داشت و پس از آن زیدیان از این اعتقاد برگشتند. “آنان کفر را به دو گونۀ کفر جحود و کفر نعمت مىدانند و معتقدند هرکس گناه کبیرهاى انجام دهد و این کار از باب حلال دانستن آن حرام باشد کافر و مرتد است، و هرکس کبیرهاى را نه به عنوان مخالفت و استحلال بلکه به تحریک هوسهاى درونى انجام دهد گناهکار و فاسق است و چنانچه توبه نکرده بمیرد دوزخى نیز هست. ” [۲۶] اشعری در صفحات 70 الی 75 مقالات الاسلامیین به بیان اختلافات عقیدتی خودِ زیدیان، پرداخته است.
شاخه های زیدیه
بعد از این که کوفیان اعتقاد زید بر جواز امامت مفضول با وجود فاضل را دیده و از عدم تبری وی از شیخین مطلع شدند او را ترک گفتند[۲۷]او که با تکیه بر بیعت کوفیان خروج کرده بود تنها ماند و به دست هشام بن عبدالملک کشته و به صلیب کشیده شد. بعد از زید، یحیی بن زید در مسند امامت نشسته و میل خراسان کرد. او را نیز در جوزان خراسان کشته و به صلیب آویختند. بعد از یحیی امر به محمد و ابراهیم رسید. آن دو نیز به دستور منصور کشته شدند، محمد به دست عیسی بن ماهان در مدینه و ابراهیم در بصره. بعد از آنها امر به ناطر اطروش رسید او به سمت دیلم و جبل رفت و مردم را به زیدیه خواند. بعد از آن زیدیه از اعتقاد به امامت مفضول رجوع کردند.
شهرستانی، در ملل و نحل[۲۸]سه شاخه را در زیدیه ترسیم می کند؛
جارودیه: پیروان ابی الجارود ”زیاد بن ابی زیاد” که به تعیین امام به دست پیامبر (ص) به نص بر اوصاف نه شخص، معتقدند
سلیمانیه: پیروان سلیمان بن جریر که اعتقاد به شورایی بودن امامت و جواز تقدم مفضول با وجود فاضل داشت
صالحیه و بتریه: پیروان حسن بن صالح بن حی و کثیر النوی الابتر که مثل سلیمانیه به شورایی بودن امامت قائل بودند، با این فرق که در ایمان یا کفر عثمان توقف می کردند.
نوبختی هم در فرق الشیعه[۲۹]از هفده فرقه؛ بتریه، ابرقیه، ادریسیه، جارودیه یا سرحوبیه، جریریه یا سلیمانیه، حسنیه، حسینیه که خودشان دو فرقه می شدند، خشبیه یا سرخابیه، خلفیه، دوکینیه، ذکیریه، صباحیه که مانند حسینیه خودشان دو فرقه می شدند، عجلیه، قاسمیه، مرثیه، نعیمیه و یعقوبیه، برای زیدیه نام می برد. اشعری در مقالات الاسلامیین[۳۰] شش فرقه از آنها را ذکر کرده است.
اسماعیلیه
“اسماعیلیه نام عمومی فرقه هایی است که بعد از حضرت امام جعفر صادق (ع) به امامت فرزندش مهترش اسماعیل یا نواده اش محمد بن اسماعیل اعتقاد دارند و گاه در بلاد مختلف به نامهای گوناگون مانند باطنیه،[۳۱] تعلیمیه،[۳۲] سبعیه،[۳۳] حشیشیه، ملاحده و قرامطه[۳۴] خوانده شده اند”[۳۵]فرقه مشهور اسماعیلیه، باطنیه تعلیمیه هستند.[۳۶]ابوالخطاب محمدبن ابی زینب یا مقلاص بن ابی الخطاب، شخصیتی است که در منابع اسماعیلیه از آن به عنوان شخصی که در امامت اسماعیل دست داشته است نام برده اند.[۳۷] تفصیل عقاید ابوالخطاب در ام الکتاب که کتاب سری اسماعیلیان است ذکر شده.[۳۸]طبق گزارش منابع شیعی، امام صادق (ع) در زمان حیات خودشان اسماعیل را به عنوان امام بعدی معرفی کردند اما اسماعیل در زمان حیات پدرش بدرود حیات گفت. مرگ اسماعیل قبل از به امامت رسیدن باعث به وجود آمدن تشتت و اختلاف در تعیین امام بعدی شد. برخی از این رو که اعتقاد داشتند سخن امام (ع) نباید تغییر کند گفتند اسماعیل هنوز زنده است و روزی به عنوان قائم (عج) ظهور خواهد کرد. برخی هم از این بابت که معتقد بودند امامت به استثنای حسن و حسین (ع) از طریق برادری منتقل نمی شود، به انتقال امامت از اسماعیل به فرزندش محمد روی آوردند. برخی هم قائل به بداء شده، به امامت موسی بن جعفر (ع) معتقد شدند. سلسله امامان شیعه اثنی عشری از طریق گروه اخیر ادامه می یابد.[۳۹]برخی اندیشمندان اسماعلیلی
ابوحاتم رازی، ابوعبدالله نسفی (نخشبی)، قاضی نعمان، ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی، موید الدین شیرازی و ناصر خسرو از اندیشوران برجسته این فرقه هستند.[۴۰]شاخه های اسماعیلیه
بر اساس تقسیم بندی کتاب اطلس شیعه،[۴۱] فرقه های اسماعیلیه به صورت ذیل تقسیم می شوند:
اسماعیلیه خالصه: که مدعی شدند چون امامت اسماعیل از طرف پدر ثابت است و امام جز حق چیزی نمی گوید پس معلوم می شود اسماعیل در حقیقت نمرده و (قائم) اوست.
اسماعیلیه مبارکیه: که بر این باور بودند که امام صادق (ع) پس از اسماعیل، محمد بن اسماعیل، نوه خود را به امامت منصوب کرد. زیرا که امامت از برادر (اسماعیل) به برادر (امام کاظم) منتقل نمی شود و این موضوع تنها در مورد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) صدق می کرده است. این فرقه به مناسبت نام موسس آن _مبارک_ به مبارکیه شهرت یافته است.[۴۲]قرامطه بحرین: همزمان با گسترش سریع دعوت اسماعیلیه، افتراق مهمی در سال 286 در نهضت اسماعیلیه پدیدار گشت. حمدان قرمط که همچنان ریاست محلی دعوت را از 260 در عراق و نواحی مجاور بر عهده داشت و با رهبران سلمیه به طور مرتب مکاتبه داشت، در 186 زمانی که عبیدالله رهبر اسماعیلیان گشت برای خود و اجدادش که رهبران مرکزی قبلی بوده اند ادعای امامت نمود. حمدان با سلمیه و رهبری مرکزی قطع رابطه کرد و از داعیان فرمانبر خود خواست دعوت را در نواحی زیر نظرشان متوقف کنند. اندکی پس از این وقایع، حمدان ناپدید گردید و عبدان (شوهر خواهرش) نیز با توطئه زکرویه بن مهدویه، یکی از داعیان عراق که ابتدا به عبیدالله و اصلاحاتش در عقاید وفادار بود به قتل رسید. در همین سال، ابوسعید جنابی که توسط حمدان و عبدان به بحرین گسیل شده بود آنجا را پایگاه اصلی قرامطه و مانعی موثر ر راه گسترش نفوذ سیاسی فاطمیان در شرق (تا 470) قرار داد. پایگاه اصلی پیروان عبیدالله در یمن بود که البته در آنجا علی بن فضل به جناح قرمطی پیوست و خود را مهدی موعود نامید، اما ابن حوشب تا آخر عمر به عبیدالله وفادار ماند. زکرویه که ابتدا به عبیدالله وفادار مانده بود، بعدها به قرامطه پیوست و شورشهای قرمطی را در شام و عراق سازماندهی نمود و حتی در سال 290 به مقر عبیدالله در سلمیه نیز حمله کرد. جناح قرمطی در مناطق مختلف از جمله جبال، خراسان و ماوراء النهر، فارس و … گسترده شد.
فاطمیان مغرب و مصر (567-297) : توسط عبیدالله مهدی ابتدا در رقاده، سپس قیروان و بعدها قاهره تشکیل شد. با شروع خلافت عبیدالله مهدی دوره امامان مستور در تاریخ اسماعیلیان نخستین به پایان رسید. این دولت توسط صلاح الدین ایوبی منقرض شد.
دروزی ها: این مذهب در سال 408 توسط چند داعی در قاهره (مسجد ریدان) پی افکنده شد. اما موسس واقعی این مذهب را باید (حمزه بن علی بن احمد زوزنی) معروف به (الباد) دانست. آنان معتقد به الوهیت (الحاکم بامرالله) و حتی خلفای سابق فاطمی از القائم به بعد بودند. این مذهب بیشتر در وادی تیم، واقع در منطقه حاصبیا در شمال بانیان و در حلب غربی، کوه هرمن و در کوه حوران در کشور امروزی سوریه و لبنان رو به رشد و گسترش نهادند. به تدریج از سال 435 به بعد دعوت دروزیان به صورت یک جامعه بسته درآمد که، نه گرونده جدیدی را می پذیرفت و نه اجازه ارتداد به صاحبان خود می داد.نزاریان: با مرگ مستنصر فاطمی در 487 انشقاقی در فاطمیان ایجاد شد، آنانی که به جانشینی نزار _باتوجه به نص امامت مستنصر بر فرزندش نزار_ قائل بودند به نزاریه معروف گشتند.
مستعلویان: پس از مرگ مستنصر فاطمی در سال 487، آنانی که به امامت مستعلی معتقد شدند به نام مستعلویه معروف شدند.
حافظیان (مجیدیه): در سال 526 یکی از عموزادگان آمر مقتول به نام (عبدالمجید) و با لقب (الحافظ) بر تخت خلافت نشست که آخرین خلفای فاطمی تا سال 567 از نسل او بودند. امامت این خاندان در مصر و سوریه پیشرفت زیادی کرد اما در یمن آخرین خلفای فاطمی را فقط امیران عدن و چندتن از حاکمان صنعا به رسمیت شناختند. از این فرقه اثری در اسماعیلیه بر جای نمانده است.
طیبیان (آمریه): با مرگ آمر (جانشین مستعلی) خلیفه فاطمی در سال 524، انشعاب بیشتری در دعوت اسماعیلی پدید آمد. آمر پسر هشت ماهه ای به نام طیب داشت که پس از پدر به جانشینی او انتخاب شد اما مسیر خلافت در اختیار یکی از عموزادگان با نام عبدالمجید و لقب (حافظ) در آمد. آنانی که معتقد به خلافت طیب بودند با نام طیبیه معروف شدند. دعوت طیبی را در آغاز عده قلیلی از مستعلویان مصر و شام و نیز جمع کثیری از اسماعیلیان یمن پذیرا شدند که در آن صلیحیون رسما به حقانیت ادعای طیب قائل شدند. ابراهیم حامدی که تا سال 557 در صنعا و در جمع امیران غیر اسماعیلی طایفه یام فعالیت می کرد، موسس آیین طیبی بود. به تدریج جماعت طیبی در اندک زمانی در مصر و سوریه ناپدید شدند اما تا زمان حاضر در یمن و هند به حیات خود ادامه داده اند.
بهره ها: داعیان طیبی به مرور زمان موفق شدند پیروان زیادی در هند غربی پیدا کنند. آنان در هند آیین خود را (دعوت هادیه) می نامند و از نام بهره به معنی بازرگان نیز استفاده می کنند. تا مدتها داعی مطلق یمنی برای طیبیان غرب هند نیز مرجع و رهبر محسوب می شد. دعوت فاطمیان را احتمالا یک داعی یمنی موسوم به (عبدالله) به هند برد که گفته می شود در سال 460 در گجرات بوده است. جماعت طیبی در سال 999 با مرگ داعی مطلق (داود بن عجب شاه) به دو شاخه داودیه و سلیمانیه تقسیم شد.
داودی ها: بهره های طیبی که جانشینی (داود بن برهان الدین) را پذیرفتند به داودیه معروف شدند. رئیس آنها در بمبئی ولی پایگاهشان در سورات است که با عنوان دورهی معروف گشته در حال حاضر بیش از نیمی از بهره های داودی هند در گجرات زندگی می کنند و بقیه عمدتا در بمبئی و نواحی مرکزی هندوستان مسکن گزیده اند، در پاکستان و یمن و کشورهای خاور دور نیز گروههای پراکنده داودی یافت می شوند. آنها جزو نخستین گروههای آسیایی بودند که به زنگبار و سواحل شرقی آفریقا مهاجرت کردند.
سلیمانی ها: بهره های طیبی که جانشینی (سلیمان بن حسن هندی) را پذیرفتند به سلیمانیه مشهور شدند. آنها عمدتا در نواحی شمالی یمن، خاصه حراز و مرز عربستان سعودی متمرکز هستند. گروه های کوچکی از آنها در هندوستان بخصوص در شهرهای بمبئی، بروده، احمد آباد یافت می شوند و در خارج از یمن و هند و پاکستان حضور محسوسی ندارند.
برخی معتقدات اسماعیلیه
اسماعیلیان “هرگونه حد و تعریف و صفت، صورت، ماهیت و حتی وجود را به این مفهوم که یک صفت باشد از خداوند نفی می کنند”.[۴۳] آنان بر خلاف اخوان الصفا که وجود موجودات را از طریق فیض می دانستند قائل به ابداع در به وجود آمدن موجودات بودند.[۴۴] اسماعیلیان، تعداد پیامبران اولوالعزم را هفت نفر دانسته، برای هر نبی یک وصی (امام) قائلند. آنان به تاویل آیات، احادیث و احکام شرعی، اعتقاد دارند و به همین جهت انسانها را نیازمند به امامی می بینند که این تاویلات و معانی باطنی را برایشان بگشاید. “در اصطلاح اسماعیلیه، امام به دو نوع مستقر و مستودع تقسیم می شود. امام مستودع: کسی است که پسر امام و مهمترین فرزندان او و دانای به همه اسرار امامت و بزرگترین اهل زمان خود باشد، جز این که او را حقی بر فرزندانش نیست و امامت در نزد او ودیعه است. امام مستقر: کسی است که از تمام امتیازهای امامت برخوردار است و حق دارد که امامت را به فرزندان و جانشینان خود واگذارد”.[۴۵] اسماعیلیان اعتقادی به بهشت و دوزخ جسمانی ندارند ولی برای مبتدیان این کلمات را به معنی معمولشان تفسیر می کنند.[۴۶] آنها تناسخ را نمی پذیرند و به جدایی دو حوزه اسلام و ایمان و قابلیت زیادت و نقصان در ایمان باور دارند. در شریعت، آنان هفت رکن طهارت، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و ولایت را دارند که البته رکن ولایت را از مابقی بالاتر و مهمتر می دانند.[۴۷]امامیه
امامیه، در اصطلاح نام فرقه ای از تشیع است که به امامت منصوص دوازده امام بعد از محمد مصطفی (ص) باور دارند. این فرقه را به نامهای شیعه اثنی عشری یا دوازده امامی و شیعه جعفری هم می شناسند. برخی امامیه را نام هر فرقه ای می دانند که اعتقاد به امام منصوب داشته باشد. طبق این معنی می توان همه فرقه های شیعی را امامی نامید اما امامیه اصطلاحی، که آن را از سایر فرقه های شیعه جدا می کند همان است که به امامت منصوص دوازده امام پس از محمد مصطفی (ص) معتقد است که ذیل این نوشته ذکر خواهند شد.
سلسله امامان در امامیه
بر مبنای نصوص وارده مثل حدیث لوح که از جابر نقل شده[۴۸] و سایر روایات،[۴۹] امامیه تعداد امامان بعد از پیامبر (ص) را دوازده نفر می دانند که به ترتیب عبارتند از:
علی بن ابیطالب المرتضی (ع)
حسن بن علی المجتبی (ع)
حسین بن علی الشهید (ع)
علی بن الحسین السجاد (ع)
محمد بن علی الباقر (ع)
جعفر بن محمد الصادق (ع)
موسی بن جعفر الکاظم (ع)
علی بن موسی الرضا (ع)
محمد بن علی الجواد (ع)
علی بن محمد الهادی (ع)
حسن بن علی العسکری (ع)
(م ح م د) حجة بن الحسن المهدی (عج)
ادوار مهم تاریخی
دکتر حسین صابری در جلد دوم تاریخ فرق اسلامی،[۵۰] حیات شیعه اثنی عشری را به پنج دوره تقسیم می کند؛
دوره اول: از رحلت پیامبر (ص) تا زمان غیبت صغری: که دوره فعالیت امامان شیعه بوده است و البته از زمان امام صادق (ع) یا کاظم (ع) به بعد، شیعیان به سمت ارتباط زیرزمینی یا غیرمستقیم با امام سوق داده می شدند تا برای مواجهه با مسئله غیبت آماده شوند.
دوره دوم: از غیبت صغری تا سقوط بغداد (زمان خواجه نصیر طوسی): است که دوره پاگرفتن فعالیت عالمان شیعی و تدوین مجموعه های حدیثی آنهاست. کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و… از عالمان بزرگ شیعی این دوران هستند.
دوره سوم: از خواجه نصیر الدین طوسی تا ظهور صفویان: دوره ای که عجین است با گرایش غازان خان به شیعه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی ممالک تحت سیطره سلطان محمد خدابنده و ظهور عالمان بزرگی چون علامه حلی، سید بن طاووس، محقق حلی و مطهر حلی در حله.
دوره چهارم: از ظهور صفویان تا انقلاب اسلامی ایران: این دوره، دوره ظهور تفکر صوفیه و گرایش آنان به شیعه دوازده امامی است. در این دوران شهرها و کشورهای عراق و آذربایجان و تبریز و اصفهان و یزد، کرمان، جنوب خراسان، فرارود و… به گرایش صوفیانه شیعی گرویدند. البته در زمان علامه مجلسی و به همت او و شیخ حر عاملی که الرساله الاثنا عشریه فی رد الصوفیه را تالیف کرد اندیشه صوفی گری شیعی رو به سقوط رفت و امروزه، بازمانده های آنان در نواحی میان خانقین و سلیمانیه زیست می کنند. پس از سقوط اندیشه صوفی شیعی، نگاه اخباری در دوره قاجار دوباره جان گرفت اما مجددا با اندیشه اصولی به پس پرده رفت. البته در این میان اندیشه فلسفی هم به رشد و بالندگی خود ادامه می داد.
علامه مجلسی، شهید اول و ثانی، محقق کرکی، ملا محسن فیض کاشانی، شیخ حر عاملی، وحید بهبهانی، شیخ انصاری، علامه بحرانی، میرداماد، صدرالدین شیرازی، میرفندرسکی، عبدالرزاق لاهیجی، ملا هادی سبزواری و… از علمای بزرگ و کتابهای: وسایل الشیعه، الوافی و بحار الانوار از کتب حدیثی مهم این دوره هستند. ظهور فرقه های شیخیه به دست شیخ احمد احسائی، و بابیه به دست سید محمد علی شیرازی نیز در این دوران رخ داده است.
دوره پنجم: دوران پس از انقلاب اسلامی ایران: با تمام قدرتی که اندیشه شیعی در دوران های صفویه و قاجاریه گرفت، باید اذعان کرد که بیشترین قدرت امامیه پس از انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته است.
این انقلاب در سال 1357 شمسی و به رهبری روح الله الموسوی الخمینی برای برپایی نظامی تحت عنوان جمهوری اسلامی به پیروزی رسید و این شکل از حکومت همچنان در ایران ادامه حیات می دهد.
برخی آرا و عقاید
امامیه، به پنج اصل عقیدتی[۵۱] قائلند؛ یعنی علاوه بر توحید، نبوت و معاد، امامت و عدل را هم در عداد اصول عقاید به شمار می آورند. آنها در مبحث جبر و تفویض به امر بین الامرین و در مسئله حسن و قبح، به حسن و قبح عقلی معتقدند. بر خلاف نظر زیدیه از منظر امامیه، امامان با نص جلی و تصریح به نام مشخص شده اند و امامت دو امام در زمان واحد و همچنین تقدم مفضول بر فاضل جایز نیست. تعداد امامان منصوص، دوازده نفر است که دوازدهمین آنها همنام و هم کنیه پیامبر اسلام (ص) بوده و در غیبت به سر می برد. امامیه میگویند چنانکه بر پیامبر (ص) وحی میشد، بر امام الهام میشود.[۵۲] بداء از مسائلی است که امامیه مانند زیدیه و برخی از اسماعیلیه به آن معتقدند. عصمت امام، رجعت، صحت ازدواج موقت، و تقیه نیز از اعتقادات امامیه به حساب می آید.[۵۳]پراکندگی جغرافیایی و زمانی
بر اساس تحقیق انجمن pew در سال 2009(http://www.pewforum.org/Muslim/Mapping-the-Global-Muslim-Population(6).aspx)، شیعیان بین 10 الی 13 درصد جمعیت مسلمانان جهان را شیعیان تشکیل می دهند که جمعیتی بالغ بر دویست میلیون نفر را شامل میشود. اکثریت جمعیت شیعی در ایران، پاکستان، هند و عراق زیست میکنند. جمعیت قابل توجهی از شیعیان هم در ترکیه، یمن، آذربایجان، افغانستان، سوریه، عربستان صعودی، لبنان، نیجریه و تانزانیا زندگی می کنند. حدود سیصد هزار شیعه هم در شمال آمریکا از جمله کانادا و ایالات متحده زندگی میکنند که این جمعیت تشکیل دهنده 10 درصد از جمعیت مسلمانان آمریکای شمالی است.
در سایت ویکی پدیای فارسی هم (ویکی پدیا، آمار جمعیت مذهب های اسلامی) پراکندگی جمعیت شیعی جهان، و میزان شیعه به مسلمان و… ذکر شده است.
کیسانیه
“فرقه هاشمیه نخستین فرقه شیعه بود که پیام انقلابی خود را در ایران پراکنده ساخت. تا پایان دوران امویان موجی از تشیع انقلابی ملهم از کیسانیان ایران را فرو گرفت و پیروانی بسیار را گرد آورده پس از پیروزی انقلاب که به برآمدن خلافت عباسی و تغییر مسلک بعدی عباسیان به سود اهل سنت انجامید، این شاخه از شیعه به همان شتابی که پدید آمده بود تجزیه شد هرچند برخی از اعتقادها و الهام های آن در میان خرمیان زنده ماند.”[۵۴]زیدیه
“دولت ائمه رسی در صعدای یمن (280 تا حدود 700ه) و نیز دولت علویان طبرستان (250 تا 316ه) از زیدیه بودند. مردم یمن زیدی مذهباند و تا پیش از جمهوریت، امام ایشان در شهر صنعا می زیست”[۵۵]در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود ۴۵٪ جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدهند.(ویکی پدیا، زیدیه)
اسماعیلیه
نخستین دعوت مسلح اسماعلیلیه در سال 268 در کشور یمن رخ داد[۵۶]”اسماعیلیه در مدت نسبتاً کوتاهی بعد از انشعاب از شیعه موفق شدند دولت فاطمی را در مصر و بعد از انشعاب داخلی، حکومت نزاری را در «الموت» تاسیس کنند و تهدیدی جدی علیه عباسیان از شرق و غرب باشند.”[۵۷]پس از سقوط دولت های فاطمی و نزاری، اسماعیلیان دیگر هرگز نتوانستند قدرت گذشته خویش را بدست آورند و به دور افتاده ترین کشورهای جهان اسلام خاصه یمن و شبه قاره هند پناه بردند و در حال حاضر در حدود 25 کشور جهان پراکنده هستند و عمدتاً در هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان در آسیای مرکزی و پامیر چین زندگی می کنند.[۵۸]“اسماعیلیه امروز به دو طایفه آقاخانیه و بهره تقسیم می شوند که بازماندگان دو فرقه نزاری و مستعلوی هستند. گروه اول قریب به یک میلیون نفر در ایران و آسیای وسطی و افریقا و هند پراکنده اند و رئیس ایشان کریم آقاخان است. گروه دوم که قریب پنجاه هزار نفر هستند در جزیره العرب و سواحل خلیج فارس و سوریه به سر می برند”[۵۹] “اسماعیلیه در سوریه در قلعه مصیاف و قلعه القدموس و سلمیه و در ایران در کهک و محلات قم و بیرجند و قاین خراسان و در افغانستان در بلخ و بدخشان و در آسیای مرکزی در خوقند و قره تکین هستند و در افغانستان مفتدی خوانده می شوند و عده ای بسیار از ایشان در کافرستان (نورستان) و جلال آباد و ر حوزه جیحون اعلی و ساری گل و خوان و یاسین زندگی می کنند. در هند و پاکستان بیش از دیگر جاها مراکز اسماعیلیه وجود دارد و در محلهایی به نام اجمیر و مرواره و راجپوتانه و کشمیر و بمبئی و بروده و کورج فراوانند. باید دانست که همه اسماعیلیه در هند از اتباع آقاخان نیستند بلکه عده ای از آنان را نیز بهره گویند که غالبا در گجرات زنگی می کنند. در عمان و مسقط و در زنگبار و تانزانیا بسیارند.”[۶۰]امامیه
“شهر قم در سده سوم کانون اصلى حدیث امامى گشت… کمک شهر قم به پیشرفت کیش شیعه دوازده امامى هم از لحاظ پناهگاه و کانون اصلى علم حدیث امامى و هم از لحاظ پیوند سرسختانهاش با سلسله امامان دوازدهگانه بس زیاد بود. بىاین نقشها شاید کیش شیعه دوازده امامى هرگز به گونه مهمترین نوع تشیع در نمىآمد.”[۶۱]”به جز قم گویا شهررى در زمان فرمانروایى خاندان بویه و دوران سلجوقى بزرگترین جامعه امامى را در خود جاى داده بود. آبه که در نزدیکى ساوه است از روزگاران کهن زیستنگاه مهم شیعیان بوده است. در نیشابور شیعه امامى با کوششهاى فضل پسر شاذان (م، نزدیک ٢۶٠ / ٨٧۴ ) محدث بلند نام امامى دانشمند فقیه، متکلم و صاحب کتابهاى بسیار که نظریههایى مستقل داشت رواج فراوان یافت.”[۶۲]”شیعه امامى که در سالهاى پایانى سده سوم در سمرقند به آرامى آغاز شده بود به کوشش محمد پسر مسعود عیاشى شیعى مرد توانگر و برجسته در دهههاى آغازین سده چهارم گسترش یافت.”[۶۳]” از نامها (نسبتها) ى محدثان و متکلمان متقدم امامى نیز مستفاد مىشود که کیش شیعه در شهرهاى بلخ، کاشان، قزوین، گرگان و آمل در تبرستان به آغاز سده سوم بازمىگردد. گویا شهر توس از زمانى که آرامگاه هشتمین امام على رضا (ع) در سال ٢٠٣ / ٨١٨ گردید زیستگاه جماعتى از امامیان بوده. اما تا سده چهارم اهمیت نیافت. گویا از همین سده جماعت شیعه امامى در بیهق (سبزوار) پا گرفت…”[۶۴]در حال حاضر، اکثریت سکونتگاه های شیعه نشین -به جز مواردی که در زیدیه و اسماعیلیه ذکر شد- مربوط به شیعیان امامی است.
پی نوشت های بخش دوم:
1. کفر غلات و نصّاب اجماعى است که در بحث نجاست الکافر در جواهر {ج 6 ص 67-4 از آن بحث شده و ادّعاى اجماع شده است” (مکارم، 1382، 150).
2. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص29
3. جعفریان، اطلس شیعه، ص19
4. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص30
5. نک. ملطی شافعی، محمد بن احمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 30-16
6. فرقه های مهم شیعی مذکور در کتاب فرق الشیه نوبختی در صفحات 20 و 21 کتاب اطلس شیعه رسول جعفریان به صورت شاخه شاخه ارایه شده است. نگارنده در نگارش این قسمت هر دو کتاب را دیده و به علت اختصار تقسیم بندی مذکور و سهولت دسترسی به فرق تقسیم بندی کتاب اطلس شیعه را ذکر کرده است.
7. برخی از گرایشهای غالی مانند کربیه (منسوب به ابن کرب) و بیانیه (منسوب به بیان بن سمعان) از فرق وابسته به کسیانیه شمرده شده اند
8. از او با عنوان (نفس زکیه) یاد می شود
9. در اعتقاد به مهدویت او (نک. شهرستانی، کتاب الملل و النحل، 140)
10. فرقه اسماعیلیه
11. فرقه فطحیه
12. قطعیه
13. واقفه
14. نصیریه
15. نک. اشعری، المقالات و الفرق، ص21
16. نک. همان، ص30
17. “مختاریه قائل به تناسخند و معتقدند: امامت در علی و سپس حسن و سپس حسین و بعد از آن در محمد حنفیه جریان یافته است، معنی این سخن آنان این است که روح خدا در نبی (ص)، روح نبی در علی (ع)، روح علی (ع) در حسن، حسن در حسین (ع) و حسین در محمد حنفیه، محم حنفیه در فرزندش هاشم و … حلول کرده است” (همان، ص27)
18. نک. ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیایه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، صص44-41 و اشعری، المقالات و الفرق، صص60-21
19. نوبختی، فرق الشیعه، ص89
20. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص63
21. نک مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص214
22. نوبختی، فرق الشیعه، ص90
23. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص217
24. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص218 و صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، صص89-80)
25. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص218
26. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص84
27. النوبختی، فرق الشیعه، ص89
28. صص 142-140
29. صص 93-91
30. صص 69-66
31. به اعتبار اعتقاد آنان بر معانی باطنی متون دینی (صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص103)
32. به خاطر اعتقاد اسماعیلیان بر این که مطالب دینی باید به دست امام معصوم و داعیان وی تعلیم شود (همان)
33. به اعتبار این که یکی از عمده ترین گروههای هفت امامی شیعیان بودند (همان)
34. به اعتبار پیروی برخی از آنان از حمدان قرمط (همان)
35. اشعری، المقالات و الفرق، ص213
36. نک. شهرستانی، کتاب الملل و النحل، ص149
37. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص47
38. نک. همان ص48
39. نک، اشعری، المقالات و الفرق، ص14-213
40. نک. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، صص74-153
41. ص 29
42. برخی، مبارک را لقب محمدبن اسماعیل و برخی لقب خود اسماعیل دانسته اند.
43. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص147
44. نک. بدوی، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ص4-322
45. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص49
46. نک. همان، ص3-52
47. نک. صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، ص153
48. برای خواندن حدیث لوح، نک. کلینی، کافی، ص 527 و 532 و صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 180، ح5408.
49. مثل روایت 111 جلد 36 بحار الانوار که از سلمان نقل شده.
50. صص 213-176
51. برای مصون ماندن از نگاه ها و گزارشات غرض ورزانه از عقاید امامیه، شما را به مطالعه کتابهای ذیل الذکر که نوشته عالمان شیعی است سفارش می کنیم: الاعتقادات شیخ صدوق، الاعتقادات شیخ طوسی، الذخیره سید مرتضی، تجرید الاعتقاد خواجه طوسی و شرح تجرید علامه حلی
52. در وحی، هم رویت جبرئیل وجود دارد و هم شنیدن صدایش اما در الهام، رویت وجود ندارد
53. نک. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، صص70- 69 و صابری، تاریخ فرق اسلامی جلد2، صص229-213
54. مادلونگ، فرقه های اسلامی، ص127
55. نوبختی، فرق الشیعه، ص90
56. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص50
57. نک. http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=2317&urlId=730#_ftnref4
58. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص3
59. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص53
60. همان، ص51
61. مادلونگ، فرقه های اسلامی، ص134
62. همان، ص137
63. همان، ص138
64. همان، ص139
منابع:
ابن بابویه، محمد بن علی، 1363، من لا یحضره الفقیه، مقدمه و تصحیح علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین) قم.
ابوزهره، محمد، 1989، تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیایه و العقائد و تاریخ المذاهب الفقهیه، دارالفکر عربی، قاهره
اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، مصحح هلموت ریتر، دارالنشر، بیروت.
اشعری، سعدبن عبدالله، المقالات و الفرق، 1360، مصحح محمدجواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران
بدوی، عبدالرحمن، 1374، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد
جعفریان، رسول، 1387، اطلس شیعه، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران
دفتری، فرهاد، 1375، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، فرزان روز، تهران
الشهرستانی، محمد بن عبدالکریم، 1956م، کتاب الملل و النحل، تخریج محمد بن فتح الله بدران، مکتبه الانجلو المصریه، القاهره
صابری، حسین، 1384، تاریخ فرق اسلامی، سمت، تهران
کلینی، محمد بن یعقوب، االکافی، تصحیح محمد آخوندی و علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران
مادلونگ، ویلفرد، 1377، فرقه های اسلامی، ترجمه ابوالقاسم سری، اساطیر، تهران
مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الانوار، تحقیق محمدباقر محمودی و عبدالزهرا علوی، دار احیاء التراث العربی. بیروت (لبنان)
مشکور، محمد جواد، 1372، فرهنگ فرق اسلامی، با مقدمه کاظم مدیر شانه چی، مشهد، آستان قدس رضوی
ملطی شافعی، محمدبن احمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، مکتبه مدبولی، قاهره
النوبختی، حسن بن موسی، 1353، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، بنیاد فرهنگ ایران، تهران
مکارم شیرازی، ناصر، 1382، کتاب النکاح، تهیه و تنظیم محمدرضا حامدی، مسعود مکارم، انتشارات امام علی بن ابی طالب ع، قم
قسمتی از متن برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir