۱۳۹۸/۰۳/۱۶
–
۲۴۸ بازدید
سلام .اعمالی که مانع استجابت دعا میشوند عبارتند از: ۱. گناه ۲. استفاده از مال حرام ۳. ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستمکاران ۴. نافرمانی از پدر و مادر و ازردن انها ۵. بریدن از خویشاوندان
۶. ترک امر به معروف و نهی از منکر
۷. سبک شمردن نماز ؛
پس چرا دعای فرعون مستجاب شد وقتی رودخانه ها خشک شد و مردم با او گفتند اگر خدایی اب رودخانه ها را زیاد کن و یک شب تا صبح به درگاه خدا التماس کرد و دعایش مستجاب شد و اب رودخانه ها زیاد شد با این همه گناه چرا دعایش مستجاب شد؟
در اینجا باید این نکته را مورد توجه قرار داد که هر حدیثی که در هر کتاب یا از هر راویی که نقل شد، نمی توان به آن تمسک کرد .در مورد سوال مذکور نیز به نظر می رسد که این حدیث خبر واحد است و نمی توان صد در صد گفت که صحیح است ولی ما بنا را بر صحت گذاشته و قبل از جواب شبهه، روایت را نقل کرده و بعد به بررسی آن می پردازیم.رود نیل در زمان فرعون خشک شد و آب آن بسیار کم شد، پس اهل مملکت او نزد وی آمدند و گفتند: ای پادشاه، رود نیل را جاری کن، فرعون گفت:من از شما راضی نیستم، آنها رفتند و دوباره از ناچاری به نزد او بازگشتند و گفتند:پادشاها، ما از کم آبی در حال مرگ و هلاکت هستیم و اگر تو رود نیل را جاری نکنی معبودی غیر از تو بر می گزینیم، او به آنها گفت:بیرون روید، بعد از رفتن آنها خودش به جایی رفت که هیچ کس او را نمی دید و صدای او را نمی شنید، آن وقت صورت خود را به خاک چسبانید و با انگشت سبابه به آسمان اشاره کرد و گفت:خداوندا من بصورت یک بنده ذلیل و خوار که به جانب مولای خود آمده است، به نزد تو آمده ام و می دانم که هیچ کس غیر از تو نمی تواند رود نیل را جاری کند، پس آن را جاری کن.
سپس رود نیل آنچنان جاری شد که هرگز قبلا جریان نداشت، پس به نزد مردم آمد و گفت: من رود نیل را جاری ساختم، پس همه برای او به سجده افتادند،
پس جبرئیل به نزد او آمد و گفت: ای پادشاه، ماجرای بنده ام را برایت می گویم، و تو در باره او قضاوت کن، فرعون گفت: ماجرای او چیست؟
جبرئیل گفت: من بنده ای دارم که او را مالک بر سایر بندگانم نموده ام و کلیدهای خزائنم را به او سپرده ام، امّا او دشمن من شده و دشمنان مرا دوست دارد و با دوستان من دشمنی می ورزد، فرعون گفت:
چه بنده بدیست این بنده تو، اگر من چنین بنده ای داشتم او را در دریای قلزم غرق می کردم،
جبرئیل گفت: ای پادشاه برای این قضاوت خود حکمی بنویس، پس کتاب و دواتی آوردند و فرعون نوشت:
جزای بنده ای که با مولای خود مخالفت کند و با دشمنان او دوستی کرده و با دوستان او دشمنی کند، این است که در دریای عمیق غرق شود،
جبرئیل گفت: پادشاها آن را مهر کن، فرعون آن نوشته را مهر کرد و به دست او داد، وقتی که فرعون در دریا افتاد جبرئیل ـ علیه السلام ـ آن نوشته را نزد او آورد و گفت: بگیر این حکمی است که تو مستحقّ اجرای آن هستی و این حکم را خودت بر علیه خودت رانده ای.(1)
قبل از بررسی شبهه مطرح شده باید به این نکته توجه کرد که:
نباید از مستجاب شدن دعای فرعون تعجب کرد، زیرا خداوند استجابت دعا را مقیّد به ایمان و عدالت شخص داعی نکرده است، بلکه فرموده: اجیب دعوة الدّاع اذا دعان(2) یعنی حاجت هر حاجتمند که مرا بخواند و از من بخواهد (در صورت مصلحت) برآورده می کنم،
و لفظ «داع» بدون قید و شرط است و اینکه در این ماجرا باید این نکته را مورد توجه قرار داد که در حقیقت استجابت دعای فرعون رحمت خداوند بر مردم بوده و ممکن است شخص خود فرعون موضوعیتی نداشته باشد.
اما مطلبی که در این مورد هست این است که :
در این ماجرا شبهه ای وجود دارد و آن اینکه جاری شدن آب نیل به دعای فرعون لازمه اش فریب خوردن مردم در پذیرش الوهیّت او و پیروی از اوست و این امر بر خدای حکیم جایز نیست از این رو وجوهی را در پاسخ به این شبهه بیان میکنیم:
ـ وجه اوّل: اموری که بطلان آنها بر هر عالم و عامّی روشن است و هر عقل سلیمی از پذیرفتن آن ابا می کند، در ایجاد آنها اغراء و فریبی برای مردم پیش نمی آورد، و ربوبیّت فرعون امر باطلیست که هر عقل سلیمی آن را باطل می داند و وهم و فهم از پذیرش آن ابا دارد و هر کس هم که ظاهرا آن را بپذیرد، هرگز به آن یقین ندارد و به همین جهت هم مردم به فرعون گفتند: اگر نیل را برای ما جریان نیاندازی ما معبودی غیر از تو انتخاب می کنیم .
از همین جا معلوم می شود سجده و خضوع آنها برای فرعون به طمع رسیدن به متاع دنیا و اعتبارات آن و نیز فرار از شرّ و عذابی بوده که از ناحیه او به آنها می رسیده و آنها در واقع قائل به ربوبیت او نبوده اند و با نوعی تقیّه این اقوال باطل را پذیرفته بودند، به این ترتیب امر ربوبیّت فرعون امری ظاهر البطلان بوده و در این صورت جریان یافتن رود نیل نمی تواند باعث فریب مردم در قائل شدن به ربوبیّت فرعون باشد.
ـ وجه دوّم: اینکه خدای سبحان به عزّت خود سوگند یاد کرده که هرگز عمل هیچ عاملی را ضایع نکند و هر کس که اراده اش متاع و حرث اندک دنیوی باشد، خداوند بهره او را از دنیا به او بدهد و هر کس هم متاع ابدی آخرت را طالب باشد، خداوند بهره اخروی برای او در نظر بگیرد. و از همین جهت در روایت آمده است که دلیل مهلت داده شدن به شیطان و تسلّط او بر بنی آدم تا روز موعود به واسطه عبادت چند هزار ساله او در آسمان است.
همان طور که مولای ما امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمودند: شیطان شش هزار سال در آسمان به عبادت خدا مشغول بود و تازه معلوم نیست که از سالهای دنیوی بوده یا اخروی.
امّا در باره فرعون در روایات آمده است که اینکه خدای سبحان چهار صد سال به او مهلت داد و او در آن سالها ادّعای ربوبیّت می کرد به جهت آن بود که او بسیار خوش اخلاق بود و به آسانی مردم به دربار او راه می یافتند و حاجب و دربان نداشت و هرگز بر سر سفره نمی نشست،
مگر اینکه در کنار سفره او یتیمان و مساکین هم حضور داشته باشند .
از حضرت علی ـ علیه السلام ـ روایت شده: مهلت دادن خداوند به فرعون به جهت آسان گیری او در اجازه دادن به مردم و بخشش و اطعام او بود و خداوند هم در این دنیا به او مهلت داد تا اعمالی را به انجام برساند.
و این جزای دنیوی که خداوند به ابلیس یا فرعون داده مستلزم جبر برای مردم نیست، بلکه آنها در طاعت حقّ مختار هستند.
ـ وجه سوّم: حکمت الهی این چنین جریان دارد که وقتی خداوند حجّت را بر بندگان تمام کرده و براهین را در میانشان قائم نموده و عقل سالم به ایشان اعطا کرده و پیامبران خود را بسوی آنها فرستاده، هیچ عذری برای آنها باقی نمی ماند.
بنابر این اگر ایمان آورده و از پیامبران الهی پیروی و اطاعت کنند خداوند در دنیا و آخرت به آنها جزا می دهد، ولی اگر راه دشمنی و عناد و تکذیب و لجاجت با آیات الهی و پیامبران حقّ را در پیش بگیرند، خداوند به آنها مهلت داده و ایشان را مبتلا به سنت استدراج می کند و هر چه بر مخالفت و طغیان خود میافزایند، خداوند نعمات بیشتر به آنها میدهد، تا آنجا که می پندارند خداوند به آنها عنایت داشته و به ایشان احسان نموده است،
امّا در واقع این مکر و استدراجی از ناحیه خداست که می خواهد آنها غرق در کفر و الحاد شده و به خود و نعیم دنیا مغرور و سرگرم باشند و ناگهان از جایی که هیچ حسابش را نمی کنند، آنها را مؤاخذه و مجازات نماید، همچنان که می فرماید: « وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کیْدِی مَتِینٌ(3) و سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(4).
پس همه نعمات و اموری که خداوند اجرای آن را به عهده فرعون قرار داده بود از باب امهال و استدراج بوده است. در این باب وجوه دیگری نیز می توان ذکر کرد که در این مختصر نمی گنجد.
پی نوشت ها:
1. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، انتشارات داوری، چاپ اول.
2. بقره : 186.
3. اعراف : 183.
4. اعراف : 182.
سپس رود نیل آنچنان جاری شد که هرگز قبلا جریان نداشت، پس به نزد مردم آمد و گفت: من رود نیل را جاری ساختم، پس همه برای او به سجده افتادند،
پس جبرئیل به نزد او آمد و گفت: ای پادشاه، ماجرای بنده ام را برایت می گویم، و تو در باره او قضاوت کن، فرعون گفت: ماجرای او چیست؟
جبرئیل گفت: من بنده ای دارم که او را مالک بر سایر بندگانم نموده ام و کلیدهای خزائنم را به او سپرده ام، امّا او دشمن من شده و دشمنان مرا دوست دارد و با دوستان من دشمنی می ورزد، فرعون گفت:
چه بنده بدیست این بنده تو، اگر من چنین بنده ای داشتم او را در دریای قلزم غرق می کردم،
جبرئیل گفت: ای پادشاه برای این قضاوت خود حکمی بنویس، پس کتاب و دواتی آوردند و فرعون نوشت:
جزای بنده ای که با مولای خود مخالفت کند و با دشمنان او دوستی کرده و با دوستان او دشمنی کند، این است که در دریای عمیق غرق شود،
جبرئیل گفت: پادشاها آن را مهر کن، فرعون آن نوشته را مهر کرد و به دست او داد، وقتی که فرعون در دریا افتاد جبرئیل ـ علیه السلام ـ آن نوشته را نزد او آورد و گفت: بگیر این حکمی است که تو مستحقّ اجرای آن هستی و این حکم را خودت بر علیه خودت رانده ای.(1)
قبل از بررسی شبهه مطرح شده باید به این نکته توجه کرد که:
نباید از مستجاب شدن دعای فرعون تعجب کرد، زیرا خداوند استجابت دعا را مقیّد به ایمان و عدالت شخص داعی نکرده است، بلکه فرموده: اجیب دعوة الدّاع اذا دعان(2) یعنی حاجت هر حاجتمند که مرا بخواند و از من بخواهد (در صورت مصلحت) برآورده می کنم،
و لفظ «داع» بدون قید و شرط است و اینکه در این ماجرا باید این نکته را مورد توجه قرار داد که در حقیقت استجابت دعای فرعون رحمت خداوند بر مردم بوده و ممکن است شخص خود فرعون موضوعیتی نداشته باشد.
اما مطلبی که در این مورد هست این است که :
در این ماجرا شبهه ای وجود دارد و آن اینکه جاری شدن آب نیل به دعای فرعون لازمه اش فریب خوردن مردم در پذیرش الوهیّت او و پیروی از اوست و این امر بر خدای حکیم جایز نیست از این رو وجوهی را در پاسخ به این شبهه بیان میکنیم:
ـ وجه اوّل: اموری که بطلان آنها بر هر عالم و عامّی روشن است و هر عقل سلیمی از پذیرفتن آن ابا می کند، در ایجاد آنها اغراء و فریبی برای مردم پیش نمی آورد، و ربوبیّت فرعون امر باطلیست که هر عقل سلیمی آن را باطل می داند و وهم و فهم از پذیرش آن ابا دارد و هر کس هم که ظاهرا آن را بپذیرد، هرگز به آن یقین ندارد و به همین جهت هم مردم به فرعون گفتند: اگر نیل را برای ما جریان نیاندازی ما معبودی غیر از تو انتخاب می کنیم .
از همین جا معلوم می شود سجده و خضوع آنها برای فرعون به طمع رسیدن به متاع دنیا و اعتبارات آن و نیز فرار از شرّ و عذابی بوده که از ناحیه او به آنها می رسیده و آنها در واقع قائل به ربوبیت او نبوده اند و با نوعی تقیّه این اقوال باطل را پذیرفته بودند، به این ترتیب امر ربوبیّت فرعون امری ظاهر البطلان بوده و در این صورت جریان یافتن رود نیل نمی تواند باعث فریب مردم در قائل شدن به ربوبیّت فرعون باشد.
ـ وجه دوّم: اینکه خدای سبحان به عزّت خود سوگند یاد کرده که هرگز عمل هیچ عاملی را ضایع نکند و هر کس که اراده اش متاع و حرث اندک دنیوی باشد، خداوند بهره او را از دنیا به او بدهد و هر کس هم متاع ابدی آخرت را طالب باشد، خداوند بهره اخروی برای او در نظر بگیرد. و از همین جهت در روایت آمده است که دلیل مهلت داده شدن به شیطان و تسلّط او بر بنی آدم تا روز موعود به واسطه عبادت چند هزار ساله او در آسمان است.
همان طور که مولای ما امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمودند: شیطان شش هزار سال در آسمان به عبادت خدا مشغول بود و تازه معلوم نیست که از سالهای دنیوی بوده یا اخروی.
امّا در باره فرعون در روایات آمده است که اینکه خدای سبحان چهار صد سال به او مهلت داد و او در آن سالها ادّعای ربوبیّت می کرد به جهت آن بود که او بسیار خوش اخلاق بود و به آسانی مردم به دربار او راه می یافتند و حاجب و دربان نداشت و هرگز بر سر سفره نمی نشست،
مگر اینکه در کنار سفره او یتیمان و مساکین هم حضور داشته باشند .
از حضرت علی ـ علیه السلام ـ روایت شده: مهلت دادن خداوند به فرعون به جهت آسان گیری او در اجازه دادن به مردم و بخشش و اطعام او بود و خداوند هم در این دنیا به او مهلت داد تا اعمالی را به انجام برساند.
و این جزای دنیوی که خداوند به ابلیس یا فرعون داده مستلزم جبر برای مردم نیست، بلکه آنها در طاعت حقّ مختار هستند.
ـ وجه سوّم: حکمت الهی این چنین جریان دارد که وقتی خداوند حجّت را بر بندگان تمام کرده و براهین را در میانشان قائم نموده و عقل سالم به ایشان اعطا کرده و پیامبران خود را بسوی آنها فرستاده، هیچ عذری برای آنها باقی نمی ماند.
بنابر این اگر ایمان آورده و از پیامبران الهی پیروی و اطاعت کنند خداوند در دنیا و آخرت به آنها جزا می دهد، ولی اگر راه دشمنی و عناد و تکذیب و لجاجت با آیات الهی و پیامبران حقّ را در پیش بگیرند، خداوند به آنها مهلت داده و ایشان را مبتلا به سنت استدراج می کند و هر چه بر مخالفت و طغیان خود میافزایند، خداوند نعمات بیشتر به آنها میدهد، تا آنجا که می پندارند خداوند به آنها عنایت داشته و به ایشان احسان نموده است،
امّا در واقع این مکر و استدراجی از ناحیه خداست که می خواهد آنها غرق در کفر و الحاد شده و به خود و نعیم دنیا مغرور و سرگرم باشند و ناگهان از جایی که هیچ حسابش را نمی کنند، آنها را مؤاخذه و مجازات نماید، همچنان که می فرماید: « وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کیْدِی مَتِینٌ(3) و سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(4).
پس همه نعمات و اموری که خداوند اجرای آن را به عهده فرعون قرار داده بود از باب امهال و استدراج بوده است. در این باب وجوه دیگری نیز می توان ذکر کرد که در این مختصر نمی گنجد.
پی نوشت ها:
1. شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم، انتشارات داوری، چاپ اول.
2. بقره : 186.
3. اعراف : 183.
4. اعراف : 182.