1- دعا در دنیا زود مستجاب می گردد و خواست بنده انجام می گیرد .
2- دعا در دنیا با تاخیر اجابت می گردد .
3- دعا در دنیا بنا بر مصالحی که به نفع بنده دعاکننده است اجابت نمی گردد و در عوض خداوند در آخرت پاداشی مناسب و در خور مر حمت می کند .
هیچ دعایی خالی از نوعی اجابت نیست، زیرا نوعی عبادت و پرستش است و درهر عبادتی که با قصد قربت انجام می شود ؛ همین که دعا و عبادت با خلوص نیت و شرایط لازم انجام می شود، در همان لحظه به اجابت می رسد و اثر معنوی خود را بر روح و جان انسان می گذارد. و با استمرار این حالت است که آدمی به تدریج مظهر نورانیت و اسماء و صفات کمالیه حق تعالی شده، به کمال و سعادت شایسته خود می رسد، خود دعا کردن، در حقیقت، درمان عطش قلب و تسکین سوزش جان و و نیاز روح به عروج به عالم قدس اله است. امام صادق علیه السلام فرمود: شما را به دعا سفارش مى کنم. زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا, به خدا نزدیک نمى شوید.
هر دعایی اقتضای استجابت دارد، ولی از نظر فلسفی برای اینکه این اقتضا به علیت تبدیل شود و خواسته ما در خارج واقعا محقق شود، عوامل دیگری نیز در کار است که باید همگی جمع شوند. علیت و ضرورت وجود چیزی در خارج در گرو این است که تمامی علت های اقتضایی با هم جمع شوند و وجود آن چیز در خارج به صورت ضرورت درآید و گرنه با تحقق برخی از عوامل و اقتضائات وجود آن ضروری و حتمی نخواهد بود، بنابراین : هر دعایی حتما اقتضای اجابت دارد و خداوند فرموده ادعونی استجب لکم، ولی عملی شدن آن بستگی به وجود سایر اقتضائات و علت ها و شرایط دیگری دارد که در تحقق خارجی آن دخیل هستند.
دعا اقتضای اجابت دارد نه اینکه علت اجابت باشد. در این زمینه باید بدانید که تحقق هر آرزو و رسیدن به هر هدفی راه اختصاصی و طبیعی خود را دارد و دعا تنها یکی از عوامل موفقیت و رسیدن به خواسته ها و نیازها است. برای موفقیت و رسیدن به خواسته های مشروع خود باید برنامه ریزی و تلاش پی گیر داشت. به طور مثال دعا درباره سلامتی اقتضای اجابت دارد، یعنی در صورتی که انسان تلاش کند و نزد طبیب برود و دارو مصرف کند و دعا هم بکند این عوامل روی هم باعث صحت و سلامتی انسان خواهد شد.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود – مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
برخی افراد خیال می کنند همین که بنشینند و دعا کنند و در این زمینه با اصرار از خداوند چیزی بخواهند، می توانند خداوند را مجاب کنند و به خواسته خود برسند. این تصور درست نیست. رسیدن به هر خواسته ای راه خود را دارد و باید از مسیر طبیعی خودش بدان دست یافت.
البته در کنار تلاش فردی و اجتماعی موضوع دعا هم سفارش شده است و باعث جلب عنایت و کمک خداوند می شود. به عبارت دیگر باید برخواست و دعا کرد نه اینکه نشست و دعا کرد. دعا کردن نشستنی نیست. دعا برای کسی مفید است که در مسیر قرار دارد و عملا تلاش می کند و نهایت سعی خود را برای رسیدن به اهداف خود در زندگی انجام می دهد. چنین کسی بسیار موفق خواهد بود و برای او رسیدن به خواسته ها و استجابت دعاها دور از انتظار نیست.
انسان معمولا به کسی روی می اندازد که پیش او احترام و آبرو دارد، باید رابطه شما با او، آنقدر مستحکم، صمیمی و قابل اطمینان باشد که شما بدانید، اگر روی بیاندازد و از او چیزی بخواهید، نا امید نخواهید شد و پاسخ رد نمی شنوید.
این قانون در نوع رابطه تاثیر گذار، با خدای متعال هم جریان دارد. در دعا و رابطه با خدای تعالی و درخواست از او برای رفع نیازها و برآوردن خواسته ها نیز همین امور رعایت می شود. در این زمینه، انسان مستجاب الدعوه به کسی گفته می شود، که اولا با خدا ارتباط دارد، اهل دیانت و عبادت است و رابطه اش با خدای متعال قطع نیست و ثانیا رابطه او با خدای متعال سالم و اصلاح شده است، یعنی از عواملی که باعث تخریب رابطه انسان با خدا می شود، مانند گناه و نافرمانی، لقمه حرام، قساوت قلب، شرک خفی و مانند آن، پرهیز می کند وثالثا, رابطه عمیق , دوستانه و مستحکمی با خداوند دارد و در حقیقت هم عارف است و هم معروف؛ کسی که در اثر معرفت و اطاعت و عبادت, نزد خداوند و ملائکه او معروف شده و اهل آسمان او را می شناسند. این یعنی یک انسان وجیه و آبرومند، یعنی کسی که وقتی از خدای چیزی طلب می کند، دعایش بی پاسخ نمی ماند.
اگر انبیاء و اولیاء الهی مستجاب الدعوه بودند به خاطر این بوده است که رابطه خوب و عمیقی با خدای متعال داشتند، مطیع او بودند، و هرگز با او مخالفت نمی ورزیدند. البته این حالت؛ یعنی مقام استجابت دعا، اختصاص به ایشان نیز ندارد؛ یعنی برای تمامی مؤمنان در صورتی که بتوانند رابطه صمیمی و مستحکمی با خدای تعالی برقرار نمایند، ممکن است.
البته ممکن است این حرف نا امید کننده به نظر برسد، یعنی کسی بگوید: خوب ما که مستجاب الدعوه نیستیم، هنوز نتوانسته ایم چنین رابطه ای را با خدا برقرار کنیم، از چنین وجاهت و آبرومندی نزد خدای تعالی برخوردار نیستیم، هنوز خود سازی نکرده ایم و از آلودگی ها خودمان را کاملا پاک نساخته ایم و پرونده خوبی از این جهت نداریم، ما باید چه کنیم؟ آیا نباید دعا کنیم و مستقیم درب خانه خدا برویم؟ و آیا نباید به استجابت دعای خود امید وار باشیم؟
مستجاب الدعوه بودن کار خیلی آسانی هم نیست، ما که هنوز در ابتدای راه یا حد اکثر در اواسط راهیم، چه کنیم؟
در این زمینه گفتنی است: خوشبختانه برای این افراد که اکثریت مومنان را تشکیل می دهند نیز راه باز است، به طور کلی در ارتباطی که انسان با خدای خود دارد، هیج درب بسته، راه نرفتنی و هدف نارسیدنی وجود ندارد، در آستان ربوبی، همه چیز شدنی و رسیدنی است؛ منتهی باید توجه داشت، اگر کسی خودش آبرومندی کافی ندارد و از وجاهت لازم برخوردار نیست، راه ارتباط برای او این است که به آبرومند و صاحب وجاهتی رجوع کند و او را میان خود و خدا وسیله و واسطه قرار دهد، در همین زمینه قرآن کریم مى فرماید: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»؛ «به سوى خداوند واسطه بجویید. (1) بحث شفاعت و توسل دقیقا برای این رابطه لحاظ شده است و فلسفه آن جبران نقائصی است که انسان ها، به خصوص مومنین، برای ارتباط با ذات هستی دارند.
به دعای توسل توجه کنید، در پایان هر فراز از آن آمده یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله، یعنی ای آبرومند نزد خدا که در اثر این آبرومندی اگر به او رجوع کنی و از او چیز بخواهی دست رد به سینه تو نمی زند ، ما را که از چنین آبرویی برخوردار نیستیم و نتوانسته ایم خدای تعالی را، آنچنان که باید از خود راضی نماییم، دریاب و میان ما و خدای متعال به جهت قربی که داری واسطه شو و از او به خواه که نیازها و حاجت های ما را برآورد.
1- مائده، آیه 35
هم نشینی در آخرت :
خدای متعال در قرآن نعمت های بهشتی را برمی شمرد، می فرماید: « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ ؛ و کسانى که گرویده و فرزندانشان آنها را در ایمان پیروى کرده اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهیم کرد. در این آیه فرموده : فرزندان به والدین محلق می شوند، بهشت همه اش نعمت است و هر نعمت تصور پذیری در آن هست و جای ملال و درد نیست .
در سوره نساء (4)، آیه 69.می فرمایند:
” وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا »، کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده(و آنها عبارتند) از: پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آن ها رفیقان خوبى هستند
این آیه با صراحت بیان میکند که : کسانى که در عمل از خدا و پیامبرش اطاعت کنند و واجبات الهى را انجام دهند و از محرّمات دورى کنند، سعادتمند هستند. و در قیامت و بهشت همنشین پیامبران الهى خواهند بود یعنی سعادت دنیا و آخرتشان تأمین خواهد شد.
در شأن نزول این آیه آمده است: یکى از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام “ثوبان” که نسبت به حضرت محبت و علاقه شدیدى داشت، روزى با حال پریشان خدمت ایشان رسید، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) از سبب ناراحتى او پرسید، عرض کرد: زمانى که از شما دور مى شوم و شما را نمى بینم، ناراحت مى شوم. امروز در این فکر فرو رفته بودم که فرداى قیامت اگر اهل بهشت باشم، مسلّماً در مقام و جایگاه شما نخواهم بود، بنابراین شما را هرگز نخواهم دید، اما اگر اهل بهشت نباشم تکلیفم روشن است بنابر این در هر حال از درک حضور شما محروم خواهم شد. با این حال چرا افسرده نباشم. در این حال آیه بالا نازل شد و به این گونه اشخاص بشارت داد که افراد مطیع پروردگار، در بهشت همنشین پیامبران و بزرگان خدا خواهند بود.( تفسیر نمونه، ج 3، ص 459.)
چنان که امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا به عمرو بن قرظه فرمود: “تو پیش از من به بهشت مى روى، سلامم را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برسان”( بحارالانوار، ج 45، ص 23.)
برای مجالست و همنشینی افراد با یکدیگر، سنخیّت روحی، فکری و همسانی در سلوک و رفتار مورد نیاز است.
باید از نظر روحی، فکری، اعتقادی و همچنین در سلوک و رفتار ، شباهت و سنخیّت داشته باشد .
کلیدیترین نکته :
اینک به استناد روایات، بخشی از اعمال و رفتاری را که میتوانند ما را مستعد برای همنشینی با معصومین علیهم السلام نمایند بصورت فهرست وار :
1. اطاعت از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله [1]2. دوست داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش،[2] بویژه امام علی علیه السلام [3]3. زیاد تلاوت کردن سوره معارج،[4]4. کمک کردن به جویندگان دانش،[5]5. راستگویی،[6]6. زیارت خانه خدا با نیت پاک و خالص،[7]7. خدمت به برادران دینی و ایمانی،[8]8. گرفتن و باز ستاندن حق ستمدیده از ستمگر.[9]و …
در ضمن فردی که در بهشت، همنشین اولیای الهی شد، این همنشینی پایانی نخواهد داشت.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: « یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ – الَّذینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمینَ – ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ – یُُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ – وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.ـــــــ اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگین مى شوید! همان کسانى که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند. شما و همسرانتان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید! ظرفها و جامهاى طلایى را گرداگرد آنها مى گردانند؛ و در آن(بهشت) آنچه دلها مى خواهد و چشمها از آن لذّت مى برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند! این بهشتى است که شما وارث آن مى شوید بخاطر اعمالى که انجام مى دادید. » (زخرف: 68 – 72 )
ظاهر این آیه شریفه بیانگر آن است که مخاطب این آیه مومنان هستند ، اعمّ از مردان مومن و زنان مومن. لذا مومنین با همسرانشان وارد بهشت می شوند
نکته پایانی :
اهل بهشت جز به امور حقّ توجّه ندارند ؛ لذا اگر برخی اقوام دنیایی آنها اهل باطل باشند ، مورد توجّه اهل بهشت نخواهند بود ؛ چه رسد که برای آنها دلتنگ شوند. در آخرت تمام رابطه ها بریده می شوند جز رابطه ایمانی.
لذا فرمود: « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ ــــ پس آن گاه که در صور دمیده شود، آن روز میانشان نسبت خویشاوندى وجود ندارد، و از همدیگر پرس و جو نمی کنند»(المؤمنون:101)
پی نوشت ها:
[1]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ترجمه، سلگی نهاوندی، علی، ج 2، ص 353، قم، ناصر، چاپ اول، 1376ش.
[2]. علامه حلی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، ترجمه، کهنسال، ص 269، تهران، تاسوعا، چاپ اول، 1379ش.
[3]. مجلسی، محمد باقر، ایمان و کفر (ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار)، مترجم، عطاردی قوچانی، عزیز الله، ج 1، ص 174، تهران، انتشارات عطارد، چاپ اول، 1378ش.
[4] . مجاهدی، محمد علی، پاداش نیکیها و کیفر گناهان (ترجمه ثواب الأعمال)، ص 312، قم، سرور، چاپ اول، 1381ش.
[5]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، سید عبد الحسین، ج 1، ص 390، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ سوم، 1377ش.
[6]. إرشاد القلوب(ترجمه سلگى)، ج 1، ص 351 – 352.
[7]. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسی)، ص 128، تهران، دهقان، چاپ سوم، 1380ش.
[8]. مجلسی، محمد باقر، مواعظ امامان(ع) (ترجمه بحار الانوار)، مترجم، خسروی، موسی، ص 241، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، 1364ش.
[9]. «النّبیّ «ص»: … من أخذ للمظلوم من الظّالم، کان معی فی الجنّة مصاحبا». حکیمى، محمدرضا، حکیمى، محمد، حکیمى، على ، الحیاة، مترجم، آرام، احمد، ج 6، ص 492، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، چاپ اول، 1380ش.