۱۳۹۳/۰۱/۲۱
–
۳۷۸ بازدید
با سلام من هر مشکلی در زندگی برایم پیش می اید فکر می کنم گناه کردم در صورتی که خیلی رعایت می کنم؟
در مورد ابتلا به مصائب و سختی ها به مطالب زیر توجه نمایید:
1. اقسام بلایا و شدائد و مصیبتها
امیرالمومنین (ع) می فرمایند:« إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة. ــــــــ بالا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است ، برای مومن امتحان است ، برای انبیاء درجه است و برای اولیاء کرامت.» (بحار الأنوار، ج 64، ص 235)
طبق این حدیث سراسر حکمت بلا بر چهار گونه است:
1ـ بلاء و مصیبت به هدف مجازات و تأدیب ظالمین تا شاید از این راه متنبّه شده به راه راست بازگردند. « وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ . ـــــــ به آنان از عذاب نزدیک(عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ(عذاب آخرت) مى چشانیم، باشد که بازگردند.» (السجدة:21) همچنین فرمود: « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون . ــــــــــ ظاهر شد فساد ، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند ؛ تا برخى از آنچه کرده اند را به آنها بچشاند، باشد که باز گردند. »(الروم:41)
2ـ بلاء و مصیبت به هدف امتحان مومنین تا به این وسیله استعدادهای الهی آنها شکوفا شود ؛ و به صفاتی چون صبر ، حلم ، رضا ، توکّل و… آراسته گردند. چرا که حقیقت وجودی انسان در عالم برزخ و آخرت تابع صفات و ملکات درونی اوست. خداوند متعال می فرماید: « سپس از پى آن غم، آرامشى بر شما نازل کرد، خوابى که جمعى از شما را فرا گرفت و گروهى که تنها در فکر جان خویش بودند گمان هاى نادرستى، در باره ى خدا چون گمان دوره ى جاهلیّت داشتند، مى گفتند: آیا ما را از این کار چیزى هست؟ بگو: سر رشته همه کارها به دست خداست. در دل خویش چیزهایى نهان مى داشتند که بر تو آشکار نمى کردند. مى گفتند: اگر کار دست ما بود در این جا کشته نمى شدیم. بگو: اگر در خانه هاى خود هم بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان مقرر شده بود به قتلگاه خویش مى رفتند، و براى این که بدین سان خدا نیت هاى شما را بیازماید و آنچه در دل دارید تصفیه کند، و خدا به راز دل ها آگاه است.» (آل عمران: 154) همچنین می فرماید: « لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ .ـــــــــــــ به یقین(همه ی شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مى شوید. و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب(آسمانى) داده شده ، و(همچنین) از مشرکان، سخنان آزار دهنده ی فراوان خواهید شنید ، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته تر است؛ زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. »(آل عمران:186)
از این آیات به وضوح استفاده می شود که هدف از امتحان و مبتلا نمودن مومنان از جانب خداوند حکیم ، تصفیه نمودن باطن آنها و آراستنشان به صفات نیکوست. در برخی روایات نیز بیان شده که برخی از این ابتلائات به عنوان کفّاره ی گناهان مومنان است و کفّاره یعنی پوشاننده ، و این شدائد را کفّاره گفته اند چون موجب می شود نقصهای حاصل از گناه پوشیده و پر شوند.
3ـ بلاها و مصیبت هایی که برای ترفیع درجه بوده اختصاص به کسانی دارد که فاقد هر گونه گناهی هستند و البته روشن است که انبیاء (ع) بارزترین مصداق چنین افرادی هستند ؛ لکن چنین مقامی تنها مختصّ این بزرگواران نیست و برای برخی افراد غیر نبی نیز چنین مقامی قابل تصوّر است نظیر حضرت مریم (س) یا حضرت معصومه (س) یا حضرت زینب و حضرت ابی الفضل (ع) و برخی علما که صاحب عصمت اکتسابی شده اند. اینها چون گناهی برای زدوده شدن ندارند لذا بلایا برای آنها صرفاً جنبه ارتقاء درجه دارند یعنی با این بلایا قابلیّت فیض پذیری این بزرگواران افزایش یافته آماده برای پذیرش فیض بیشتر می شوند.
4ـ امّا آخرین قسم بلایا برای اولیاء به معنی مطلق آن است که عبارت از چهارده معصوم (ع) هستند. هر نبی و مومنی نسبت به مادون خود ولی محسوب می شود امّا وقتی این واژه در کنار انبیاء و مومنین ذکر شد مقصود از آن ولیّ الله کامل خود بود که بر همگان و حتّی بر انبیاء (ع) نیز ولایت دارند. این بزرگواران نه تنها از معصیت معصومند که به معنی حقیقی کلمه از ترقّی مقام نیز منزّهند چون مقامی بالاتر از آنچه ایشان در آن مستقرّ شده اند تصوّر ندارد. بین این ذوات مقدّسه و خداوند متعال تنها حجاب مخلوقیّت و خالقیّت حائل است که آن نیز دریدنی نیست. « قَالَ النَّبِیُّ ص یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی . ـــــ نبی اکرم (ص) فرمودند: یا علی جز من و تو کسی خدا را چنان که حقّ معرفت اوست نشناخت ؛ و تو را نیز آنچنان که حقّ معرفت توست جز من و خدا نشناختیم . » (بحارالأنوار ، ج39 ،ص84 ) همچنین فرمود: « مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ . ــــــــ (خدایا ) آن گونه که من بندگی تو نمودم حقّ بندگی توست و آنچه من از تو شناختم حقّ معرفت توست » (بحارالأنوار ،ج68 ،ص23 ) یعنی دیگر بالاتر از این نه عبادتی توان نمود و نه معرفتی توان حاصل کرد ؛ چرا که بیش از این ذاتاً محال است.
امّا این که فرمود بلا برای اولیاء کرامت است مقصود این است که در هنگام بلا کمالات وجودی این بزرگواران برای دیگران نیز ظاهر می شود. آنگونه که در کربلا عظمت روح حسینی ظهور نمود به نحوی کسی چون حرّ آن را اعجاز امامت یافت یا در شدائد زیادی حلم و خلق نبوی ظاهر می شد تا آنجا برخی افراد زیرک از عظمت صفات اخلاقی آن حضرت پی به نبوّتش می برند. کما اینکه شجاعت علوی و هیبةالله و یدالله و اسدالله بودن آن حضرت در شدّت جنگ بروز می نمود.
2. نحوه تشخیص نوع بلایا و شدائد
روشن است که بلایا و مصائب و شدائد وارد بر ما انسانهای عادی از سنخ سوم و چهارم نیست. لذا افراد متعارف اگر تردیدی داشته باشند بین قسم اوّل و دوم خواهد بود. حال اگر کسی در مراتب بالای ایمان باشد به نحوی که ملکه ی عدالت در او راسخ شده باشد باز تشخیص اینکه این بلایا از چه سنخی هستند تا حدّ بسیار زیادی آسان خواهد بود. همچنین اگر کسی معاذ الله غرق در ظلم و گناه و فساد بوده باشد باز حدس قوی در مورد بلایای عارض بر او این خواهد بود که قسم بلایا و شدائد تنبیه کننده است. امّا برای بسیاری از افراد که بین این دو مرتبه واقع شده اند حقیقتاً راه تشخیص دشوار است. اینگونه افراد باید به پرونده ی اعمال گذشته ی خود رجوع نموده معاصی خاصّی را که در روایات و آیات ، برای آنها ــ افزون بر عذاب اخروی ــ وعده ی عذاب دنیایی نیز داده شده جستجو کنند. و اگر به چنین موردی رسیدند کار عاقلانه این است که آن را نتیجه ی عمل خود دانسته در صدد جبران گناه خود برآیند. برای مثال اگر کسی دید دائماً گرفتار مشکلات ریز و درشت می شود و هر کدام را چاره می کند مشکل دیگری جای آن را می گیرد و از طرفی ملتفت شد که والدینش را آزرده و عاقّ والدین است ، بهتر آن است که مشکلات خود نتیجه عاق والدین شدن خود دانسته آن را علاج نماید. چون در روایات ذکر شده که عاقّ والدین نه تنها در آخرت که در دنیا نیز روز خوش نمی بیند. یا اگر کسی مال خود را باخت و ورشکست شد و در کارنامه ی او رباخواری وجود دارد عاقلانه است که بازندگی خود را منتسب به رباخواری خود کند چون خدواند متعال فرموده است: « یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ. ـــــــــ خداوند، ربا را نابود مى کند؛ و صدقات را افزایش مى دهد. و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکارى را دوست نمى دارد»(البقرة: 276)
بنا بر این ، کار عاقلانه برای متوسّطین مردم که گناه و ثواب را کما بیش به هم آمیخته اند این است هر چه از شدائد به آنها می رسد آن را به گناهان خود نسبت دهند حتّی اگر محملی برای آن نیافتند چرا که این امر با بندگی خدا و تصفیه ی نفس سازگارتر و به جادّه ی نجات نزدیکتر است. در آیات و روایات نیز بسیار توصیه و تأکید شده که انسانها چنین باوری را در خود پرورش دهند. خداوند متعال می فرماید: « ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک . ــــــــ آنچه از نیکیها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.»( النساء:79)
3. مطلب آخر اینکه حتماً باید توجّه داشت که شدائد و بلایا در هر حال امتحان خدا بوده ناشی از لطف خدا هستند ، حتّی اگر از روی قهر خدا بوده مجازات دنیوی باشند. چرا که قهر و عذاب خدا نیز داخل در رحمت عامّ است. اینگونه امتحانات در حقیقت چیزی مثل عمل جرّاحی نمودن روی کودکان است که کودک هیچگاه زیر بار آن نمی رود ولی والدین و پزشک دلسوز به زور هم شده او را جرّاحی می کنند. امّا بلایایی که مومنان با آن مواجه می شوند مثل عمل جرّاحی بزرگسالان است که ناخوشایند ولی داوطلبانه است. امّا بلایای انبیاء مثل جرّاحی زیبایی و بلکه رقیقتر از آن مثل رفتن به پیرایشگاه است.
لذا نه تنها از امتحانات نوع دوم بلکه باید از امتحانات نوع اوّل نیز استقبال نموده مثل کودکی عاقل و توجیه شده تن به آن داده معاذالله خدا را متّهم به بی حکمتی و بی عدالتی نکرد. البته تن دادن به شدائد به این معنی نیست که انسان بنشیند و هیچ کاری برای رفع شدائد نکند. بلکه مقصود از تن دادن به بلایا این است که انسان به هنگام گرفتاری به بلا خود را نباخته از آن در مسیر رشد و تکامل خود بهره بگیرد ، چرا که اساساً هدف از بلا نیز همین است که انسانها رشد نمایند و به حقّ رو کنند. حضرت علی(ع) فرمودهاند که « اگر فردی مومن راستینی است، بلایی که بر سرش میآید برای امتحان وی است، اگر پیامبر یا وصی وی است این بلا باعث ارتقاء درجهاش میشود و اگر ظالم باشد باعث توبیخ وی و کفاره گناهانش میشود.»
1. اقسام بلایا و شدائد و مصیبتها
امیرالمومنین (ع) می فرمایند:« إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة. ــــــــ بالا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است ، برای مومن امتحان است ، برای انبیاء درجه است و برای اولیاء کرامت.» (بحار الأنوار، ج 64، ص 235)
طبق این حدیث سراسر حکمت بلا بر چهار گونه است:
1ـ بلاء و مصیبت به هدف مجازات و تأدیب ظالمین تا شاید از این راه متنبّه شده به راه راست بازگردند. « وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ . ـــــــ به آنان از عذاب نزدیک(عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ(عذاب آخرت) مى چشانیم، باشد که بازگردند.» (السجدة:21) همچنین فرمود: « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون . ــــــــــ ظاهر شد فساد ، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند ؛ تا برخى از آنچه کرده اند را به آنها بچشاند، باشد که باز گردند. »(الروم:41)
2ـ بلاء و مصیبت به هدف امتحان مومنین تا به این وسیله استعدادهای الهی آنها شکوفا شود ؛ و به صفاتی چون صبر ، حلم ، رضا ، توکّل و… آراسته گردند. چرا که حقیقت وجودی انسان در عالم برزخ و آخرت تابع صفات و ملکات درونی اوست. خداوند متعال می فرماید: « سپس از پى آن غم، آرامشى بر شما نازل کرد، خوابى که جمعى از شما را فرا گرفت و گروهى که تنها در فکر جان خویش بودند گمان هاى نادرستى، در باره ى خدا چون گمان دوره ى جاهلیّت داشتند، مى گفتند: آیا ما را از این کار چیزى هست؟ بگو: سر رشته همه کارها به دست خداست. در دل خویش چیزهایى نهان مى داشتند که بر تو آشکار نمى کردند. مى گفتند: اگر کار دست ما بود در این جا کشته نمى شدیم. بگو: اگر در خانه هاى خود هم بودید، کسانى که کشته شدن بر آنان مقرر شده بود به قتلگاه خویش مى رفتند، و براى این که بدین سان خدا نیت هاى شما را بیازماید و آنچه در دل دارید تصفیه کند، و خدا به راز دل ها آگاه است.» (آل عمران: 154) همچنین می فرماید: « لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ .ـــــــــــــ به یقین(همه ی شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مى شوید. و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب(آسمانى) داده شده ، و(همچنین) از مشرکان، سخنان آزار دهنده ی فراوان خواهید شنید ، و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته تر است؛ زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. »(آل عمران:186)
از این آیات به وضوح استفاده می شود که هدف از امتحان و مبتلا نمودن مومنان از جانب خداوند حکیم ، تصفیه نمودن باطن آنها و آراستنشان به صفات نیکوست. در برخی روایات نیز بیان شده که برخی از این ابتلائات به عنوان کفّاره ی گناهان مومنان است و کفّاره یعنی پوشاننده ، و این شدائد را کفّاره گفته اند چون موجب می شود نقصهای حاصل از گناه پوشیده و پر شوند.
3ـ بلاها و مصیبت هایی که برای ترفیع درجه بوده اختصاص به کسانی دارد که فاقد هر گونه گناهی هستند و البته روشن است که انبیاء (ع) بارزترین مصداق چنین افرادی هستند ؛ لکن چنین مقامی تنها مختصّ این بزرگواران نیست و برای برخی افراد غیر نبی نیز چنین مقامی قابل تصوّر است نظیر حضرت مریم (س) یا حضرت معصومه (س) یا حضرت زینب و حضرت ابی الفضل (ع) و برخی علما که صاحب عصمت اکتسابی شده اند. اینها چون گناهی برای زدوده شدن ندارند لذا بلایا برای آنها صرفاً جنبه ارتقاء درجه دارند یعنی با این بلایا قابلیّت فیض پذیری این بزرگواران افزایش یافته آماده برای پذیرش فیض بیشتر می شوند.
4ـ امّا آخرین قسم بلایا برای اولیاء به معنی مطلق آن است که عبارت از چهارده معصوم (ع) هستند. هر نبی و مومنی نسبت به مادون خود ولی محسوب می شود امّا وقتی این واژه در کنار انبیاء و مومنین ذکر شد مقصود از آن ولیّ الله کامل خود بود که بر همگان و حتّی بر انبیاء (ع) نیز ولایت دارند. این بزرگواران نه تنها از معصیت معصومند که به معنی حقیقی کلمه از ترقّی مقام نیز منزّهند چون مقامی بالاتر از آنچه ایشان در آن مستقرّ شده اند تصوّر ندارد. بین این ذوات مقدّسه و خداوند متعال تنها حجاب مخلوقیّت و خالقیّت حائل است که آن نیز دریدنی نیست. « قَالَ النَّبِیُّ ص یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی . ـــــ نبی اکرم (ص) فرمودند: یا علی جز من و تو کسی خدا را چنان که حقّ معرفت اوست نشناخت ؛ و تو را نیز آنچنان که حقّ معرفت توست جز من و خدا نشناختیم . » (بحارالأنوار ، ج39 ،ص84 ) همچنین فرمود: « مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ . ــــــــ (خدایا ) آن گونه که من بندگی تو نمودم حقّ بندگی توست و آنچه من از تو شناختم حقّ معرفت توست » (بحارالأنوار ،ج68 ،ص23 ) یعنی دیگر بالاتر از این نه عبادتی توان نمود و نه معرفتی توان حاصل کرد ؛ چرا که بیش از این ذاتاً محال است.
امّا این که فرمود بلا برای اولیاء کرامت است مقصود این است که در هنگام بلا کمالات وجودی این بزرگواران برای دیگران نیز ظاهر می شود. آنگونه که در کربلا عظمت روح حسینی ظهور نمود به نحوی کسی چون حرّ آن را اعجاز امامت یافت یا در شدائد زیادی حلم و خلق نبوی ظاهر می شد تا آنجا برخی افراد زیرک از عظمت صفات اخلاقی آن حضرت پی به نبوّتش می برند. کما اینکه شجاعت علوی و هیبةالله و یدالله و اسدالله بودن آن حضرت در شدّت جنگ بروز می نمود.
2. نحوه تشخیص نوع بلایا و شدائد
روشن است که بلایا و مصائب و شدائد وارد بر ما انسانهای عادی از سنخ سوم و چهارم نیست. لذا افراد متعارف اگر تردیدی داشته باشند بین قسم اوّل و دوم خواهد بود. حال اگر کسی در مراتب بالای ایمان باشد به نحوی که ملکه ی عدالت در او راسخ شده باشد باز تشخیص اینکه این بلایا از چه سنخی هستند تا حدّ بسیار زیادی آسان خواهد بود. همچنین اگر کسی معاذ الله غرق در ظلم و گناه و فساد بوده باشد باز حدس قوی در مورد بلایای عارض بر او این خواهد بود که قسم بلایا و شدائد تنبیه کننده است. امّا برای بسیاری از افراد که بین این دو مرتبه واقع شده اند حقیقتاً راه تشخیص دشوار است. اینگونه افراد باید به پرونده ی اعمال گذشته ی خود رجوع نموده معاصی خاصّی را که در روایات و آیات ، برای آنها ــ افزون بر عذاب اخروی ــ وعده ی عذاب دنیایی نیز داده شده جستجو کنند. و اگر به چنین موردی رسیدند کار عاقلانه این است که آن را نتیجه ی عمل خود دانسته در صدد جبران گناه خود برآیند. برای مثال اگر کسی دید دائماً گرفتار مشکلات ریز و درشت می شود و هر کدام را چاره می کند مشکل دیگری جای آن را می گیرد و از طرفی ملتفت شد که والدینش را آزرده و عاقّ والدین است ، بهتر آن است که مشکلات خود نتیجه عاق والدین شدن خود دانسته آن را علاج نماید. چون در روایات ذکر شده که عاقّ والدین نه تنها در آخرت که در دنیا نیز روز خوش نمی بیند. یا اگر کسی مال خود را باخت و ورشکست شد و در کارنامه ی او رباخواری وجود دارد عاقلانه است که بازندگی خود را منتسب به رباخواری خود کند چون خدواند متعال فرموده است: « یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ. ـــــــــ خداوند، ربا را نابود مى کند؛ و صدقات را افزایش مى دهد. و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنهکارى را دوست نمى دارد»(البقرة: 276)
بنا بر این ، کار عاقلانه برای متوسّطین مردم که گناه و ثواب را کما بیش به هم آمیخته اند این است هر چه از شدائد به آنها می رسد آن را به گناهان خود نسبت دهند حتّی اگر محملی برای آن نیافتند چرا که این امر با بندگی خدا و تصفیه ی نفس سازگارتر و به جادّه ی نجات نزدیکتر است. در آیات و روایات نیز بسیار توصیه و تأکید شده که انسانها چنین باوری را در خود پرورش دهند. خداوند متعال می فرماید: « ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک . ــــــــ آنچه از نیکیها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.»( النساء:79)
3. مطلب آخر اینکه حتماً باید توجّه داشت که شدائد و بلایا در هر حال امتحان خدا بوده ناشی از لطف خدا هستند ، حتّی اگر از روی قهر خدا بوده مجازات دنیوی باشند. چرا که قهر و عذاب خدا نیز داخل در رحمت عامّ است. اینگونه امتحانات در حقیقت چیزی مثل عمل جرّاحی نمودن روی کودکان است که کودک هیچگاه زیر بار آن نمی رود ولی والدین و پزشک دلسوز به زور هم شده او را جرّاحی می کنند. امّا بلایایی که مومنان با آن مواجه می شوند مثل عمل جرّاحی بزرگسالان است که ناخوشایند ولی داوطلبانه است. امّا بلایای انبیاء مثل جرّاحی زیبایی و بلکه رقیقتر از آن مثل رفتن به پیرایشگاه است.
لذا نه تنها از امتحانات نوع دوم بلکه باید از امتحانات نوع اوّل نیز استقبال نموده مثل کودکی عاقل و توجیه شده تن به آن داده معاذالله خدا را متّهم به بی حکمتی و بی عدالتی نکرد. البته تن دادن به شدائد به این معنی نیست که انسان بنشیند و هیچ کاری برای رفع شدائد نکند. بلکه مقصود از تن دادن به بلایا این است که انسان به هنگام گرفتاری به بلا خود را نباخته از آن در مسیر رشد و تکامل خود بهره بگیرد ، چرا که اساساً هدف از بلا نیز همین است که انسانها رشد نمایند و به حقّ رو کنند. حضرت علی(ع) فرمودهاند که « اگر فردی مومن راستینی است، بلایی که بر سرش میآید برای امتحان وی است، اگر پیامبر یا وصی وی است این بلا باعث ارتقاء درجهاش میشود و اگر ظالم باشد باعث توبیخ وی و کفاره گناهانش میشود.»