خانه » همه » مذهبی » احساس گناه افراطی-عذاب وجدان

احساس گناه افراطی-عذاب وجدان


احساس گناه افراطی-عذاب وجدان

۱۳۹۶/۰۸/۰۴


۱۳۲۵ بازدید

سلام خسته نباشید شما از نا امید نشدن و به رحمت خدا دل ببندم وخدامنومیبخشه راههایی که میتونم ازگناه دوری کنم را به من بی اموزید. من توخونه پیش پدر و مادرم زندگی میکنم تو این خونه گناه زیاد کردم همه جاش منو یاد کاریی که انجام دادم می اندازه فکرو ذهنم درگیر گناهانم شده نمیتونم تمرکز داشته باشم حتی سر نماز هم میان سراغم کارم خیلی سخته ،خیلی ناراحتی میکنم! چیکارکنم؟ خونه را ترک کنم؟ جای دیگه بریم؟
ممنون که جواب سوال من را می دید

پاسخ: مطمئنًا با فردی معتقد همراه فطرت پاک و طالب پاکی و نورانیت روبرو هستیم و این صفات خوب شما را می ستاییم.
امیدواریم راهنمای خوبی برای تصمیم گیری در رابطه با این مسئله مهم زندگی شما بوده و در این وضعیت کمک یار شما باشیم.
ابتدا وضعیت کنونی شما را بررسی نموده ودر پایان راهکارهای عملی را جهت بهبود این وضعیت ارائه می نماییم.
مشکل اصلی شما در حال حاضر احساس افراطی نسبت به گناه است. البته حساسیت و دل نگرانی شما در مورد اعمالی که قبلا داشته اید و چه بسا ناشایست و خطا بوده است، بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی در شما است. این گونه نگرانی ها و اندوه ها نسبت به خطاها و سستی ها به ویژه در یک جوان، بیانگر لطف خداوند و عنایت او به شما است و حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن، امری مطلوب و پسندیده است؛ ولی به شرط آن که از حد و اندازه معمول تجاوز نکند و به صورت احساس افراطی گناه که مانع شیطانی بر سر راه تکامل انسان است، در نیاید.
معیار این مرز شکنی این است که این حالت، شما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی شما آسیب نرساند و به صورت وسواس گونه شما را از رسیدن به اهداف متعالی باز ندارد.
هدف از ندامت و پشیمانی از برنامه ها و کارهای گذشته و غصه دار بودن این است که چنین اشتباهی در آینده تکرار نگردد و خطاها و کاستی های گذشته را با عزم و اراده ای مستحکم در آینده جبران نماییم و با عبرت آموزی از گذشته و دستیابی به عوامل خطاهای گذشته، راه آینده را با استواری و صلابت بپیماییم و به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت نائل گردیم.
ولی اگر غصه و تأسف و اندوه برگذشته، افق آینده را در نظر ما تیره و تار سازد و پای رفتن و حرکت ما را سست نماید، این دور شدن از هدف و تسلیم دام شیطان شدن و از چاله به چاه افتادن است. خداوندی که خالق و آفریننده ما است و از ضعف و ناتوانی و جهالت ما از همان ابتدای آفرینش و قبل از آن، آگاه بوده و می دانسته ما انسان های خدا باور و معتقد به او دچار لغزش و خطا می شویم و گاه گاهی در دام خدعه و فریب شیطان می افتیم، و لذا بابی به نام توبه را فرا روی ما گشوده است و ما را دعوت نموده که بعد از لغزش و افتادن با توبه و پشیمانی و عذرخواهی بلند شویم و قد راست نماییم و عجز و نیاز را به پیشگاه او ببریم و رشته اتصال بین خود و خدا را که با گناه و خطا پاره کرده ا یم، دوباره گره بزنیم و با آب اشک و توبه، چهره خویش را از گناهان بزداییم و او وعده پذیرش توبه و آمرزش داده است.
حال اگر انسانی دچار خطا و گناه گردید و متوجه خطای خود شد و پشیمان و نادم گردید وعذر تقصیر به پیشگاه با عظمت خداوند آورد، ولی به آمرزش و لطف حق اعتمادی نداشت و تصورش این بود که مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است که وعده های الهی را باور نکرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحیم بودن نشناخته و یا گناه خود را که با همه بزرگی محدود است، بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهی که بی حد و بی کرانه است می بیند. توجه داشته باشید که دام های شیطان بسیار متنوع و رنگارنگ است.
شیطان که استاد مکر و فریب است برای هر فردی دامی ویژه او دارد؛ برای بندگان با تقوای الهی دامی و برای بندگان فاسق دامی دیگر دارد. هدف شیطان بازداشتن از یاد خداوند و فاصله انداختن بین بندگان و خداوند به هر طریق ممکن است. اندوه بر گذشته اگر باعث تباه شدن فرصت های آینده و حال ما گردد و حال و آینده مان را با تأسف و تحسر و اندوه بر اعمال گذشته سپری سازیم، در واقع شاد کردن شیطان و کمک به او در پیاده کردن اغراض شوم اوست.
آیا شما تصور می کنید همه بندگان خوب و لایق خداوند که به مقام قرب او رسیده اند و سر بر آستانه با عظمت او ساییده اند همگی از ابتدای عمر، پاک و بی خطا و بی جرم بوده اند؟ خیر، این ویژگی تنها مخصوص بندگان معصوم خداوند یعنی انبیا و اولیا (علیهم السلام) است و دیگران کم و بیش از خطا و اشتباه در برهه ای از دوران عمر خویش و به ویژه دوران نوجوانی و جوانی که دوران اوج غریزه و غلبه سستی قدرت و نیرو در انسان است، دچار خطا و اشتباه و گناه بوده اند.
بزرگانی مثل فضیل بن عیاض و بشر حافی و افراد فراوان دیگری که عمری را در فساد و آلودگی و گناه به سر بردند ولی بالاخره لطف حق و هدایت الهی شامل حالشان گردید و نه تنها خود راه هدایت را یافتند، بلکه راهنمای دیگران در ظلمت ها و تیرگی ها شدند و با جبران گذشته و پا گذاشتن در جاده بندگی، پله های قرب حق را پیمودند و در مقام صدق و راستی و در جوار خداوند آرمیدند، الگوها و نمونه های روشنی برای ما می باشد که مراقب باشیم از راهی که فکر می کنیم درست و مطلوب است ناخواسته در دام شیطان گرفتار نگردیم و آینده مان را به سرنوشت گذشته مان دچار نسازیم.
دوست عزیز!
به لطف و عنایت و رحمت و پرده پوشی و مغفرت الهی ایمان بیشتری داشته باش و به وعده های حق و بشارت های او خوش گمان تر؛ که خداوند همان گونه که درباره او گمان می کنی با تو رفتار می کند و او را همان گونه که تصور می کنی می یابی!
خداوند در قرآن کریم می فرماید: ((و لا تیائسوا من رحمة الله، یعنی از رحمت خدا نا امید نشوید…))
به قول شاعر: این در گه ما درگه نومیدی نیست ==صد بار اگر توبه شکستی باز آی
اینکه هرگاه انسان به خود نظر می افکند معمولاً صحیفه اعمال خود را آلوده و مشوب به رذایل اخلاقی می بیند، در این حال اگر راهی و روزنه ای برای پالایش وجدان از بدی ها نباشد انسان در سراشیبی سیه روزی و شقاوت کامل قرار می گیرد و به سمت نومیدی و غرقه شدن در مرداب رذایل فرو می رود. افزون بر این از جنبه روحی و روانی گناه و خطا در انسان حالتی پدید می آورد که اگر زایل نشود آمادگی بیشتری برای ارتکاب خلاف در فرصتهای آینده خواهد داشت .
بنابراین نباید به صورت افراطی احساس گناه کنید و از رسیدن به قرب حق تعالی ناامید شوید. این حالت انرژی شما را برای تلاش در جهت اصلاح و خودسازی کاهش می دهد و مانع حرکت تکاملی شما خواهد شد. پس هر چه زودتر تغییر وضعیت دهید و با توبه و استغفار صادقانه افکار منفی را از خویش دور نمایید و با فراموش کردن گناهان سابق و حفظ شادابی و نشاط و یقین نسبت به رحمت و بخشش خداوند، زندگی تازه ای را شروع کنید و مطمئن باشید که نه تنها خداوند گناهان شما را می بخشد، بلکه توبه کنندگان را دوست دارد و مورد عنایت خویش قرار می دهد. شک نکنید.
حقیقت این است که شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه می‌بافد و جای فلسفه به ما قالب می‌کند که خیال می‌کنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی می‌کند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد می‌کند که گاه او را فرشته یا پیامبری می‌بینیم که ما را به سوی خدا می برد. همه اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را می‌کند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار می‌دهد.
روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام داده‌ایم را مکرر به یاد ما می‌آورد تا آیینه دق‌مان شود و… وقتی این اتفاقات برایمان می‌افتد احساس می‌کنیم خلاف وعده‌ای که به خدا دادیم عمل کرده‌ایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان می‌آید.
شیطان اینگونه القا می‌کند که احساس کنیم رابطه‌مان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته! اما تا حال درمحبت یک مادر به فرزند, دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست؛ اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند.
کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر می‌داند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد. وسوسه‌ها، روی بازگشت به خانه را از او می‌گیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید.
محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان, از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید, فطرتی داد که خداخواه است, عقلی که چراغ راه است, پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند. او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم.
غروب عمر که می رسد، می‌بیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش می‌گیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد… نیامدی! چه لطیف فرموده است: «لو عَلِمَ المُدبرون کیف اشتیاقی بِهم لَماتوا شوقاً» اگر کسانی که به من پشت کرده اند بدانند چقدر مشتاق برگشت آنها هستم از شوق جان می‌دهند.
پرسشگر گرامی!
مطمئن باشید خداوند شما را دوست دارد؛ که اگر چنین نبود، ارتباط با او برایتان مهم نبود؛ مانند بسیاری که چنین‌اند و انگار خدایی وجود ندارد. امامان مهربان ما فرموده‌اند: اگر می‌خواهید ببینید خدا چقدر شما را دوست دارد، ببینید او در نزد شما چقدر دوست داشتنی است.
*راهکارهی عملی
جهت خلاصی از این افکار و برون رفت از این حالت لازم است تا راهکارهای بیان شده را رعایت نمایید.
1- مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید.
2- به سرگرمیهایی که علاقه دارید بپردازید.
3- ورزش کنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.
4- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.
5- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید.
6- نماز اول وقت را فراموش نکنید.
7- سعی کنید هر روز چد آیه از قرآن را تلاوت، و در معانی آن دقت کنید.
ودریک کلام داروی شفا بخش برای این درد، مراقبت بر اعمال است اهتمام به انجام واجبات ودوری از گناهان.
از اینکه با شما جوانان پاک، در ارتباطیم به خود می بالیم.
سالم و سعادتمند باشید.
*در پایان مطالعه کتاب زیر را توصیه مى کنیم:
«رمز پیروزى مردان بزرگ»، استاد جعفر سبحانى.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد