واژه «احمد» در قرآن كريم فقط يك بار و به صورت يكى از نام هاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) به كار رفته است: «و اذ قالَ عيسَى ابنُ مَريَمَ يبَنى اسرءيلَ انّى رَسولُ اللّهِ الَيكُم مُصَدّقًا لِما بَينَ يَدَىَّ مِنَ التَّورةِ ومُبَشّرًا بِرَسولٍ يَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ احمَدُ فَلَمّا جاءَهُم بِالبَيّنتِ قالوا هذا سِحرٌ مُبين». (صف/ 61، 6)
واژه پژوهان، در ريشه يابى اين نام، آن را برگرفته از ريشه «ح م د» به معناى ستايش دانسته «1» و گفته اند: وجه نام گذارى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به «احمد» كه صفتى تفضيلى است، فراوانى ستايش خداوند به وسيله حضرت «2» يا ستوده تر بودن او بيش از همه نزد خداوند سبحان است. «3»
برخى، حمد را ثناگويى شخص به اوصاف نيكويى می دانند كه فقط با زبان انجام گيرد. «4» برخى از واژه پژوهان نيز با افعل تفضيل دانستن اين واژه، آن را مبالغه در حمد و برگرفته از محمود يا حامد بودن نزد خدا دانسته اند كه بنابر وجه دوم، بايد مضافى در تقدير باشد. «5» درباره اين كه آيا اين واژه، نام پيامبر يا از اوصاف او است، برخى با تأييد افعل تفضيل بودن احمد، آن را از نام هاى پيامبر دانسته اند كه به محمود بودن او در فعل و اخلاق دلالت دارد.
راغب، مورد بشارت بودن اين نام از زبان عيسى عليه السلام را دليل برجستگى و پسنديده تر بودن او از عيسى عليه السلام و همه پيامبران پيشين می داند. «7» برخى نيز گفته اند: پيامبر، داراى نام عام (محمّد) و نام خاص (احمد) بوده و عيسى عليه السلام با اين بشارت، از پيامبر با نام خاص او ياد كرده است. «8» در برابر ديدگاه مشهور درباره ساختار ادبى اين واژه كه آن را افعل تفضيل شمرده اند، عدّه اى بر صفت مشبهه بودن آن اشاره دارند. «9» اين ديدگاه، با شرايط دستور زبان براى چنين اشتقاقى سازگارى ندارد.
براساس قرآن كريم، شكّى نيست كه يكى از نام هاى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله احمد است، و اين نام، پس از محمّد، از شناخته شده ترين نام هاى حضرت شمرده می شود. شهرت و كاربرد گسترده اين نام ميان مسلمانان به اندازه اى است كه از صدر اسلام تاكنون، همواره براى ياد كردن از پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده از اين نام پس از «محمّد» در رتبه نخست قرار داشته است.
چگونگى نام گذارى:
درباره عَلَم (نام مخصوص) يا وصف مشهور بودن «احمد» براى پيامبر صلى الله عليه و آله، به اتّفاق نظرى نمی توان دست يافت؛ ولى ادلّه اى ديدگاه نخست را تأييد می كند. در روايتى از امام باقر عليه السلام نقل شده كه به آمنه، مادر پيامبر، در دوران باردارى ندا رسيد كه نام فرزند خود را احمد بگذارد. «10» در گزارش ديگرى همين مضمون از خود آمنه نيز نقل شده است. «11» در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام نقل شده كه ابوطالب، عموى پيامبر در روز هفتم ولادت حضرت، اين نام را براى وى برگزيد و سبب اين نام گذارى را ستايش آسمانيان و زمينيان از حضرت دانست. «12» در روايتى از خود پيامبر اسلام، وجه نام گذارى او به محمّد ستايش زمينيان از حضرت و به احمد ستوده تر بودن او نزد آسمانيان دانسته شده است. «13»
پيشينه نام احمد:
درباره تقدم نام گذارى پيامبر به محمّد يا احمد، ديدگاه هاى گوناگونى مطرح شده است؛ برخى با استفاده از آيه 6 صف/ 61 كه نام احمد را صادر شده از زبان عيسى عليه السلام می داند، تقدّم نام احمد را قطعى دانسته، «14» معتقدند بنابر منابع تاريخى يهود، افرادى حتّى پيش از تولّد حضرت، از نام، ويژگی ها و زمان تولّد وى آگاهى داشتند. «15» عدّه اى ديگر با استفاده از اين گزارش تاريخى كه نام احمد پيش از پيامبر اسلام، هيچ سابقه اى ميان عرب نداشته و پيش از او كسى به اين اسم، ناميده نشده است، بر تقدم شهرت محمد بر احمد اصرار دارند. «16» برخى از اين گروه اين گونه نام گذارى را نشانه اى از حكمت و لطف خداوند دانسته اند تا كسى با احمدِ مورد بشارت عيسى عليه السلام مشتبه نشود؛ امّا پژوهش هاى تاريخى، بر وجود اين نام ميان برخى از قبايل اعراب جاهلى و پيش از اسلام، گواهى می دهد. «17»
بشارت به احمد:
حضرت عيسى عليه السلام در كنار دعوت بنی اسرائيل به پيروى از تورات، به آمدن پيامبرى پس از خود به نام احمد بشارت داده است: «… و مُبَشّرًا بِرَسولٍ يَأتى مِن بَعدِى اسمُهُ احمَدُ …» (صف/ 61، 6)؛ بنابراين، در اين كه نبوّت پيامبراكرم، پيش از حضرت، از سوى عيسى عليه السلام خبر داده شد، شكى نيست. نكته مورد اختلاف، اين است كه عيسى عليه السلام با چه نامى پيامبر صلى الله عليه و آله را ياد كرده، و آيا اين بشارت در اناجيل كنونى موجود است؟ اگرچه از ظاهر اين آيه چنين برنمی آيد كه از پيامبر در انجيل يا تورات نامى آمده باشد، برخى از آيات ديگر بر اين مسأله تصريح دارند: «الَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الامّىَّ الَّذى يَجِدونَهُ مَكتوبًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والانجيلِ …» (اعراف/ 7، 157) «ذلِكَ مَثَلُهُم فِى التَّورةِ و مَثَلُهُم فِى الانجيلِ …». (فتح/ 48، 29)
براساس آيات ديگر، يهود و نصارا پيش از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله حضرت را به طور كامل می شناختند و درباره آمدن چنين پيامبرى ترديدى نداشتند؛ اگرچه پس از بعثت، او را انكار كرده، به وى نگرويدند: «الَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ يَعرِفونَهُ كَما يَعرِفونَ ابناءَهُم …». (بقره/ 2، 146 نيز انعام/ 6، 114؛ اعراف/ 7، 157)
در احاديثى از خود پيامبراكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه نام او در تورات «احيد»، درانجيل «احمد» و در قرآن «محمّد» است «18»؛ هم چنين از ابن عباس نقل شده كه نام هايى چون «احمد»، «محمّد»، «فارقليط» و «ماذماذ» از جمله نام هاى پيامبراكرم در كتابهاى آسمانى امّتهاى پيشين است. «19» در گفتوگوها و مناظرات علمى امام رضا عليه السلام با رهبران دينى اديان ديگر نيز وجود بشارت و نام پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در تورات و انجيل تأييد شده است؛ «20» امّا درباره وجود اين بشارت و يادكرد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در اناجيل موجود، برخى با استفاده از بخش هايى از انجيل كه به گونه اى با صفات پيامبراكرم يا حوادث نبوت وى و …سازگارى دارند، درصددند براى اين آيات مصاديقى در انجيل بيابند.
به نقل از برخى گزارش ها در نسخه هايى از كتاب مقدّس، درباره بشارت به شخصى سخن به ميان آمده كه از ذرّيّه اسماعيل و نامش احمد است «21» هم چنين در نسخه عبرى سفر پيدايش، تركيبى به شكل «ماذماذ»، «مادماد»، «مود مود» يا «ميد ميد» به كار رفته «22» كه واژه شناسانِ زبان عبرى آن را به «بسيار زياد» يا معادل هاى آن ترجمه كرده اند «23» و می توان آن را با احمد كه افعل تفضيل است، مقايسه كرد. هم چنين در انجيل يوحنّا از زبان حضرت عيسى عليه السلام از شخصى به نام «فارقليط» معرّب واژه يونانى «پاراكلتوس» به معناى «تسلّی دهنده»، «مدافع»، «وكيل»، «شفيع» و «ميانجى» سخن به ميان آمده است: «و من از پدر خواهم خواست و او فارقليط ديگر به شما خواهد داد كه تا ابد با شما خواهد ماند». «24»
در جاى ديگر آمده است: «ليكن آن فارقليط يعنى روح القدس كه پدر او را به اسمِ من خواهد فرستاد، همان شما را هرچيز خواهد آموخت و هرچه من شما را گفتم، به يادِ شما خواهد آورد». «25» «ليكن به شما راست می گويم كه شما را مفيد است كه من بروم. اگر من نروم، آن فارقليط به نزد شما نخواهد آمد؛ امّا اگر بروم، او را به نزد شما خواهم فرستاد». «26»
برخى از عالمان اسلامى با بيان سازگارى اين سخنان با ويژگی هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله معتقدند: مقصود از فارقليط در اين آيات، همان احمد است؛ به ويژه آن كه حضرت عيسى عليه السلام آمدن اين شخص را به پس از خود وامی گذارد و آمدن او را به رفتن خود مشروط می كند. برخى از مفسّران براى تأييد اين ديدگاه، فارقليط را از ريشه اى به معناى حمد گرفته اند؛ «27» ولى با وجود اين قراين، به صورت قطعى نمی توان گفت: مقصود از فارقليط همان احمد، و در انجيل هاى موجود نيز بشارت به آمدن پيامبر اسلام موجود باشد؛ بلكه آن چه به طور قطعى می توان داورى كرد، وجود اصل بشارت در زبان حضرت عيسى عليه السلام به آمدن پيامبرى است كه در قرآن نيز به نام او تصريح شده است.
نویسنده: ابوالفضل روحى
احمد حسين شريفی
_________________________________
پی نوشت:
1. مفردات، ص 256؛ الكليات، ص 58
2. روح المعانى، مج 15، ج 28، ص 127؛ جمع الوسائل ج 2
3. الكليات، ص 58
4. بصائر ذوى التمييز، ج 2، ص 499؛ ترتيب العين، ص 423
5. مفردات، ص 256، ص 181- 182
6. مفردات، ص 256؛ بصائر ذوی التمييز، ج 2، ص 499؛ عمدة الحفاظ، ج 1، ص 452
7. عمدة الحفاظ، ج 1، ص 450
8. عمدة الحفاظ، ج 1، ص 452
9. كشف الغمة، ج 1، ص 7
10. الطبقات، ج 1، ص 79
11. الطبقات، ج 1، ص 79
12. الكافى، ج 6، ص 34
13. تفسير قمى، ج 2، ص 378
14. الروض الانف، ج 2، ص 152- 153
15. تاريخ دمشق، ج 3، ص 415- 457؛ تفسير قرطبى، ج 18، ص 55؛ السيره النبويه، ج 1، ص 204- 214
16. الشفاء، ج 1، ص 229؛ الموسوعة الذهبيه، ج 2، ص 633
17. جمهرة انساب العرب، ص 400؛ الاشتقاق، ج 1، ص 9
18. تفسير قرطبى، ج 18، ص 55؛ الخصائص الكبرى، ج 1، ص 133؛ معانى الاخبار، ج 1، ص 116
19. الخصائص الكبرى، ج 1، ص 133
20. عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص 318- 320
21. الطبقات، ج 1، ص 83
22. كتاب مقدس، پيدايش، 17: 20
23. جلاء الافهام، ص 86- 89
24. كتاب مقدس، يوحنا، 14: 16
25. همان، 15: 26
26. همان، 16: 7
27. التحقيق، ج 2، ص 282
برگفته از «اعلام قرآن»، ج2، ص: 21